۱.
مقاله حاضر به مطالعه «پیش نمونة ساخت گذرا در افعال فارسی» می پردازد. تاکنون «گذرایی» از جنبه های مختلفی بررسی شده و یکی از موضوع های مطرح در مطالعات دستوریان و زبان شناسان بوده است. هرچند در زبان فارسی این ساخت از دیدگاه های مختلفی ارزیابی شده، تاکنون مطالعات محدودی در این زمینه از منظر شناختی انجام شده است. هدف عمدة تحقیق حاضر دستیابی به تعریفی جامع و مانع برای ساخت گذرا بر حسب شناخت فارسی زبان ها است. به این منظور، نویسنده با در نظر گرفتن هفت ملاک اصلی و یک ملاک فرعی به معرفی پیش نمونه این ساخت پرداخته است. طبق نتایج تحقیق حاضر، ساخت گذرا را نمی توان به لحاظ صورت یا نقش به تنهایی مطالعه کرد، بلکه برای تشخیص این ساخت، به طور همزمان به صورت و نقش وابسته ایم و در تعریف این ساخت باید پیوستاری برای آن در نظر بگیریم. به عبارتی می توان افعال را در پیوستاری از گذرایی توصیف کرد و آنها را به سه گروه افعال گذرای پیش نمونه ای، افعال گذرای غیرپیش نمونه ای و افعال ناگذرا تقسیم کرد.
۲.
این پژوهش به بررسی مقایسهای نشانههای بازخوردی در مکالمات تلفنی زبان فارسی و انگلیسی از نظر بسامد، نوع، نقش و جایگاه آنها در گفتار میپردازد. نشانههای بازخوردی، واژگان و اصواتی مانند: «بله»، «جداً»، «hmm»، «mm» و ... هستند که به کرات در مکالمه ها شنیده شده و به سخنگو میفهمانند که سخنانش چگونه درک میشود. در واقع، شنونده با تولید نشانههای بازخوردی موضع خود را نسبت به سخنان گوینده نشان می دهد. در نتیجه، این کلمات بر پیشبرد هر چه بهتر مکالمات تأثیر میگذارند. با وجود اینکه نشانه های بازخوردی در تمام زبانهای دنیا وجود دارد، کاربرد آنها از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. دادههای تحقیق شامل 300 دقیقه مکالمة تلفنی انگلیسی آمریکایی و 300 دقیقه مکالمة تلفنی زبان فارسی است. دادههای زبان فارسی از پایگاه داده بزرگ مکالمات تلفنی فارس دات با کسب مجوز از مؤسسه گویشپرداز اخذ و دادههای انگلیسی از تحقیق واناروک گرفته شده است. نتایج تحقیق نشاندهندة برخی شباهتها و تفاوتها در بسامد، نقش و مکان نشانههای بازخوردی در زبان انگلیسی و فارسی است. از تفاوت های دو زبان میتوان به بسامد نشانههای بازخوردی اشاره کرد؛ بسامد نشانههای بازخوردی در زبان فارسی (1691 مورد) بیشتر از زبان انگلیسی (1473 مورد) بوده است. پرکاربردترین نشانة بازخوردی در هر دو زبان، نشانههای بازخوردی کوتاه بودهاند و از نظر جایگاه، محتمل ترین مکان ظاهر شدن این نشانهها، پایان سازههای نحوی بوده است. همچنین، اکثر نشانههای بازخوردی، نقش نشان دادن درک و فهم را داشتهاند. با این حال در بین دیگر صورتها و نقشهای نشانههای بازخوردی در مکالمات زبان فارسی و انگلیسی تفاوتهایی وجود دارد.
۳.
هدف این مقاله نشان دادن تأثیر حکمت های خسروانی و اندیشه های ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمی نماید، موضوع از زاویه جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمت های ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مولّدی (غیر عربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینه های تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی دهها نمونه از این امثال که در ایرانی بودن آنها تردیدی وجود ندارد، راه را برای پژوهش های بعدی هموار کرده ایم. به علاوه، برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی و عربی نقل کرده، به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم. در مواردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداختهایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشههای ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان محققان حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، چنانکه باید شناخته نشده است.
۴.
متون تاریخی کهن، از جمله تاریخ بیهقی، بنا بر ساختار رواییشان، همواره با ادبیات پیوستگی نزدیکی داشتهاند. در نگارش این متون که از حیث محتوا کاملاً تاریخبنیاناند، گاه از ظرفیتهای شعری و هنری زبان و نیز آرایههای ادبی، به میزان قابل توجهی بهره گرفته شده است. نظریهپردازان پستمدرن- مانند هایدن وایت و پل ریکور- نیز آنگاه که بر روایی بودن متون تاریخی تأکید میکنند، یکی دیگر از پیوندهای بنیادی متون تاریخی و ادبی را برجسته میسازند.
نکته مهمی که بسیار شایسته درنگ و پژوهش مینماید، کیفیت روایت در متون تاریخ نگارانه و آثار ادبی است. اگر روایت را توالی از پیش انگاشته شده رخدادها بدانیم، هم متون ادبی و هم متون تاریخی که خود شامل «زنجیره ای از رخدادهای سازماندهی شده اند»، روایت مبنا هستند؛ اما قواعد روایتگری در هر کدام متفاوت است و میان شیوه روایتگری این دو، با وجود برخی همانندیها، تفاوتهای بنیادینی دیده میشود.
در این پژوهش با بهرهگیری از نظریه «تاریخ روایی» و بر اساس مبانی علم روایتشناسی، به مطالعه تاریخ بیهقی پرداخته شده است. در متن مقاله با تحلیل روایتگری بیهقی، بر این نکته تأکید شده که اثر بیهقی همان طور که از نامش پیداست، نوشتهای در حوزة تاریخنگاری است که در آن، گاه از جنبههای ادبی زبان (ظرافت های شعری) و شگردهای روایی متون ادبی به خوبی استفاده شده است. بنابراین زیباییهای ادبی تاریخ بیهقی نباید مخاطب را از بنیان تاریخنگارانهاش دور کند.
۵.
از دیدگاه شماری از منتقدان، صادق هدایت در بیشتر داستان های خود، قهرمانانش را به مرگ سوق می دهد و این مسئله برآمده از ذهن مرگ اندیش و فلسفة بدبینانة وی دربارة زندگی است. از معضلات نقد داستانهای هدایت، یکی همین است که آثارش سرشار از یأس فلسفی دانسته شده و دیگر اینکه شخصیت های اصلی داستان پیش را، مثل راوی بوف کور، آیینة شخصیت خود نویسنده می دانند؛ اما با دقت در بنمایههای داستانی هدایت، باید در مرگ فلسفی این شخصیتها به سوءظن نگریست. هدایت از جمله نویسندگانی است که در ساختار روایت داستان های خود، رویکردی ویژه به نمایش جنبه های روانی شخصیتها دارد. بنا بر نظریة روان شناسانة فروید دربارة دو غریزة عشق و مرگ به عنوان دو غریزة اصلی انسان- غریزة عشق به زندگی در پی شکست و نرسیدن به آرزوها در وجود انسان افول کرده و به ناچار جای خود را به غریزة مرگ میدهد. در این مجال، ردپای این نظریة روان شناختی در بنمایة داستان های هدایت بررسی می شود.
۶.
مقاله حاضر به مطالعه و تحلیل داستان مهر و ماه می پردازد. علاوه بر طرح مباحثی دربارة این داستان، پیشینه و روایت های دیگری از آن، به پژوهش ریخت شناسانه ساختار داستان و عناصر آن توجه شده و مباحثی مانند زبان، شخصیت، راوی و زاویة دید، ساختار زنجیره ای داستان، بن مایه ها، زمان و مکان در آن بررسی شده است. سراسر کتاب را یک داستان بلند در برگرفته و شخصیت های متعددی در پیشبرد رویدادها درگیرند. نثر این اثر گاهی ساده و گاهی فنی و مسجع می شود. در این داستان از 45 شخصیت استفاده شده که غالباً با نام خاص از آنها یاد می شود. بیشترین شخصیت ها را جادوان و پریان(5/24 درصد) و زنان و دختران (2/22درصد) تشکیل داده اند. راوی داستان نامعلوم و مبهم است. زاویة دید داستان، سوم شخص یا دانای کل است. کارکردهای سی و یک گانة مورد نظر پراپ را در این داستان می توان دید و آن را می توان در شش مرحلة وضعیت آغازین، پیچیدگی مسئله، انتقال، ستیز، بازگشت و به رسمیت شناخته شدن دسته بندی کرد. الگوی روایی داستان بدین قرار است:
۷.
یکی از مباحث مهم درباره شعر و اندیشه حافظ، مبحث جبرگرایی است. گرچه محققان از جنبه های گوناگون این مسئله را مطالعه کرده اند؛ این موضوع نیز مانند بسیاری از موضوعات مربوط به حافظ محل مناقشه است. برخی از محققان، جبرانگاری حافظ را تأیید کرده اند، گرچه در اشعری گرایی او اتفاق ندارند؛ بیشتر آنان در این نکته تأمل کرده و اندیشه حافظ را ورای عقیده مجبره و اشاعره می دانند. در این مقاله ضمن طرح این گونه دیدگاه ها به این نکته توجه شده که موضوع اختلاف اشاعره و معتزله بر سر فعل ارادی انسان است و هر عقیده جبری را می توان دیدگاهی اشعری و حتی مؤمنانه تلقی کرد. سپس نگاه رندانه حافظ به جبر مطالعه و با شواهد متعدد از دیوان وی، نشان داده شده که حافظ این گونه اشعار را در جواب ملامتگرانی آورده که وی را به عشق و رندی متهم می کنند. سرانجام نیز دیدگاه محققانی که با این عقیده همسو هستند مطرح شده است. نتیجه پژوهش های مقاله نشان می دهد که بیشتر ابیات حافظ که ظاهری جبرگرا دارد، در مقام مجادله با ملامتگران و ناظر بر مهم ترین ایراد معتزله بر جبرگرایان است. بنابر این نه تنها جبری و اشعری مسلک بودن حافظ را اثبات نمی کند، بلکه دلیلی بر اختلاف فکری حافظ با آنان است.