مقالات
حوزه های تخصصی:
انسان، از آغاز پیدایش برای درک و رسیدن به جاودانگی، به تلاش های بسیاری دست زده است. او بدین منظور نمونه های جاودانه گوناگونی تصور کرده و ساخته است. یکی از آشکارترین این نمونه ها، تصور بناهای جاودانه است. در اساطیر ایران، سخن از بناهایی است که به منظور گریز از مرگ و رسیدن به جاودانگی، ساخته یا تصور شده اند. این بناها، با ویژگی هایی ماورایی و با دیوارهایی از جنس سنگ های مقدس یا فلزند. بسیاری از این بناها، از نظام های مشترکی پیروی می کنند. با گذر از تفاوت های ظاهری و راه یافتن به لایه های پنهان این تصورات، می توان پی برد که تصور چنین بناهایی، نوعی «فرم» یا «شکل» بخشیدن به معنای جاودانگی است. در این مقاله با کنار هم قرار دادن و بررسی ویژگی های مشترک و اجزای چنین بناهایی کوشیده ایم اصلی ثابت و سرچشمه ای واحد، میان عناصر متغیر آنها نشان دهیم.
جست و جوی هفت وادی عشق عطار در بنای خانه های خدا
حوزه های تخصصی:
تصوف و عرفان از مهم ترین جریانان های فکری و معنوی اثرگذار بر هنر ایران بوده است. در طریق صوفیه جهت رسیدن به کمال مطلوب، مراتب و مقاماتی وجود دارد که هر یک از عرفا با توجه به مقام معنوی و میزان دریافت خود از طریقت آنها را برشمرده و نامگذاری کرده اند. تصوف از طریق آیین فتوت و جوانمردی به هنر ها و صنایع راه پیدا کرده و از این طریق نفوذ خود را در معماری و به خصوص معماری مساجد نمایان ساخت. یکی از جلوه های ظهور عرفان در معماری مسجد وجود مراتب عرفان در آن است که با مدد از خصوصیت تاویل پذیری معماری می توان هفت شهر عشق عطار را (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر) با هفت ساختار مسجد (جلوخان، سردر، هشتی، دالان، صحن، گنبدخانه، محراب) که به نوعی حرکت نمازگزار را تا رسیدن به محراب به نمایش می گذارد تطبیق داد.
داستان گویی نمایشی در ایران
حوزه های تخصصی:
هر چند داستان گویی نمایشی در سرزمین ها و زمان های مختلف همواره وجود داشته، در ایران روال رو به رشدی نداشته است. پیش از اسلام، گوسان های پارتی و خنیاگران ساسانی، هنگام داستان گویی از موسیقی، رقص و آواز و احتمالا همراهی چند بازیگر بهره می گرفتند. این نوع داستان گویی در جریان تغییر مذهب ایرانیان از آیین زردشت به اسلام، جوهره خود را حفظ کرد؛ اما برخی ویژگی های خود را از دست داد و بر بازیگری داستان گو اتکا پیدا کرد. در دوره اسلامی به سبب محدودیت هایی که در پی تفسیر آموزه های دینی برای هنرهای تجسمی و نمایشی به وجود آمد، داستان گوییِ نمایشی به روایتی محدود شد که غالبا یک نفره انجام می گرفت و آن را «نقالی» می خواندند. همین محدودیت موجب تقویت بازیگری شد و بر تعزیه تاثیر گذاشت. با عزاداری گسترده و نمایش گرایانه ای که در دوره صفوی آغاز شد و در قرون بعد به نمایش مصائب (تعزیه / شبیه خوانی) منجر گشت، زمینه اجتماعی مساعدی برای نمایش دادن و تجسم بخشیدن داستان های حماسی و مذهبی فراهم آمد و میراث داستان گویی نمایشی نقالان، این تحول را به کمال رسانید.
درآمدی به شعرشناسی نقش گرا (رویکردی زبان شناختی)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تاکید بر ضرورت تغییر مبنای منطقی تعریف ماهیت شعر از منطق دو ارزشی ارسطویی به منطق نسبی گرای فازی، ابتدا سه جریان فکری متمایز در حوزه شعرشناسی را مرور می کند. آن گاه با پذیرش دیدگاهی که ادبیات و به طور مشخّص شعر را تافته جدا بافته ای از دیگر کنش های ارتباطی نمی داند و تحلیل زبان شعر را در چارچوب یک نظریه عام زبانی امکان پذیر می داند، تلاش می کند تا بر مبنای نظریه سیستمی ـ نقش گرای هلیدی (1985، 1994) و ملاحظه الگوی پیشنهادی مهاجر و نبوی (1376) تحلیلی نقش گرا از گفتمان شعری و پارامترهای زبانی و فرازبانی موثر در تحقق ارتباط شعری به دست دهد.
رویکردهای عمده ادبیات داستانی جنگ (1384- 1359)
حوزه های تخصصی:
نوع نگاه به جنگ و نیز درونمایه ها، شخصیت های اصلی و... چهار رویکرد؛ یعنی رویکرد ارزش محور، جامعه محور، انتقاد محور و انسان محور را در حوزه ادبیات داستانی جنگ پدید آورده است. در رویکرد ارزش محور ستایش از پایداری، مقاومت و دفاع از میهن و اثر مثبت فرهنگی و اعتقادی دفاع در مرکز توجه داستان نویسان بوده است. هدف نویسندگان این آثار تهییج و تقویت روح سلحشوری و ارتقا روحیه استقلال خواهی، انجام دادن رسالت عقیدتی و دفاع از ارزش های انقلابی و اسلامی است. در رویکرد جامعه محور به بازتاب مصائب جنگ و جنبه های منفی و تاثیر تخریب های آن بر زندگی مردم و جامعه پرداخته شده است. مسایل جانبی و اجتماعی جنگ و تصویر ویرانگرانه آن در این رویکرد بارزتر است و در آن اثر جنگ بر آن دسته از مردمان شهرها و روستاهایی که بنیاد خانواده و روابط اجتماعی شان دگرگون شده بررسی می شود. در رویکرد انتقاد محور نویسندگان به رد یا تشکیک در جنگ و انتقاد از آن می پردازند. نوع نگاه نویسندگان این رویکرد به جنگ بدبینانه است و اغلب به جنگ شهرها نظر دارند. در رویکرد انسان محور نیز توجه به ارزش های والای انسانی مطرح است و به انسان در جنگ و انسان برآمده از آن پرداخته می شود.
مقایسه شخصیت رستم و ارجن در شاهنامه و مهابهارات
حوزه های تخصصی:
مهابهارات اثر حماسی هندوان روایتگر جنگ پاندوان و کوروها بر سرحکومت منطقه ای به نام هستناپور است. در این جنگ که هیجده روز به طول می انجامد پاندوان برپسرعموهای خود پیروز می شوند. ارجن در میان باقی قهرمانان این کتاب از نظرگاه های متفاوت شبیه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. این مقاله به مقایسه دو قهرمان از دو فرهنگ حماسی پرداخته است؛ ارتباط با خدایان، ازدواج در شهری بیگانه، جنگ با حاصل این ازدواج که پسری است، آگاهی از وجود دارویی زندگی بخش، رفتن به سفرهای خطرناک هفتگانه، کشتن برادر از جمله موارد مشترک میان این دو قهرمان است. این مقاله بر آن است که سرایندگان مهابهارات در پرداخت شخصیت ارجن احتمالا متاثر از داستان های حماسی ایران درباره رستم بوده اند؛ داستان هایی که به زعم بسیاری از پژوهشگران منشا سکایی داشتند ارتباطات فرهنگی میان ایران و هند، مهاجرت بسیاری از اقوام و نژادها از جمله سکاها به هند و بردن آیین ها، باورها، اساطیر، داستان های حماسی بدان سامان از دلایل اثرپذیری هندوان از داستان های حماسی ایران می تواند باشد که در این مقاله ضمن اشاره به آنها، مشابهت های میان دو شخصیت نیز نشان داده خواهد شد. پیش از این نیز دارمستتر در مقاله ای تاثیرپذیری حماسه هندوان را از داستان کیخسرو نشان داده بود.
هنر شروع داستان در حکایات سعدی و داستان های کوتاه غرب
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های کلاسیک حکایت
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های معاصر داستان و داستان کوتاه
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه سعدی پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق زبان و ادبیات فارسی و ادبیات غرب
داستان کوتاه، از نظر فشرده سازی و حذف و گزینش، روند تکاملی را طی کرده است که برخی مراحل و نشانه های آن، در آثار ناب کلاسیک ادبیات فارسی و شاید برجسته تر از همه، گلستان سعدی، دیده می شود. هنر آغاز یا به عبارتی انتخاب نقطه آغاز پیش از آنکه در آثار نویسندگان بزرگ امروز تجلی یابد، در حکایات گلستان دیده می شود. جایی که انتخاب نقطه شروع مناسب، سبب شده است تا منحنی های ادراکی و احساسی در کوتاه ترین زمان ممکن بر هم منطبق شده، برداشت ذهنی و حظ حسی به صورت تلفیق شده در سیستم عصبی خواننده پدید آید. در این پژوهش، با نگرشی کالبد شکافانه، نوع آغازهای سعدی با آغازهای نویسندگان برجسته داستان کوتاه جهان مقایسه شده است. در این مقایسه چند عامل اساسی ملاک قرار گرفته؛ از جمله استفاده از هنر حذف و گزینش در آغازها، حذف زمانی، القای باورپذیری از طریق مستندسازی، هنر چینش واژه ها، و نوع به کارگیری ریتم برای تعمیق باورپذیری حکایات. نتیجه بررسی نشان داده است که دامنه نبوغ سعدی، به طور غریزی این عناصر را پیش از آنکه ادبیات غرب از طریق اکتسابی در نگارش داستان های کوتاه و به ویژه داستان های کوتاه موسوم به مینی مال، به کار گیرد، در حکایات خود، پوشش داده است.