مقالات
حوزه های تخصصی:
علی بن عثمان هجویری از زعما و بزرگان تاریخ ادبیات عرفانی صوفیه است که با تأسی به معارف قرآن و فرهنگ نبوی و با استغراق در سخنان صوفیان صافی ضمیر موفق به تألیف کشف المحجوب شده است. هجویری به سبب تأثر از شرایط زمانی، مکانی و جایگاه مذاهب کلامی، به ویژه غلبه اشعریت، مواضعی پرلغزش و پرتشتت در باب مذهب تشیع برگزیده و گزارشگر گزاره هایی عقل ستیز و باورسوز دربارة این مذهب بوده است. این پژوهش درصدد نقد آرای هجویری در باب مذهب تشیع از طریق بررسی کلی روش ها و رویکردهای عرفانی- کلامی مؤلف در قالب نقد محتوایی با نگرش درون دینی و با سنجش نگره هایی چون تناقض های درونی، مخالفت با قرآن، سنت و تاریخ، گزینش و حذف، پذیرش و رد متعصبانه در تحلیل کلی سامان یافته است. نگارندگان به این نتیجه رسیده اند که هجویری به شیوه پیچیده پیشوایان خود، صحیح و ناصحیح را آمیخته و دچار مغالطه در باب مذهب تشیع بوده است.
وضعیت نگارش فارسی در وب سایت های پربیننده کشور از منظر اصول ویرایش فنّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای مجازی و اینترنت به خاطر ارتباط گسترده با کاربران و تولید نوشتار فراوان به عرصه بروز مشکلاتی برای خط و زبان ملّت ها، ازجمله خط و زبان فارسی تبدیل شد ه است. برای به دست آوردن آمار و اطلاعاتی دقیق از وضعیت توانایی نگارش فارسی در هرکدام از بسترهای فضای مجازی (وب، دسکتاپ و موبایل) پژوهش و پیمایش چندانی انجام نشده است. در این پژوهش از طریق روش های نمونه گیری غیراحتمالی مبتنی بر هدف، حدود هشت هزار جمله از پنجاه پایگاه پربیننده کشور در ده موضوع جداگانه، مطالعه و بررسی شد و میزان انحراف آنها از نوشتار معیار فارسی، ارزیابی و بسامد اشتباهات شاخص های ویرایش فنّی مشخص شد که به ترتیب عبارتند از: دستور خط و هماهنگی در رعایت آن (39درصد)، نشانه گذاری ها (30درصد)، استقلال واژه (22درصد)، فاصله گذاری ها (6درصد)، عددنویسی (2درصد) و حروف چینی یا غلط تایپی (1درصد). درنهایت برای کمک به بهبود درست نویسی در فضای مجازی راه کارها و پیشنهادهایی ارائه شد.
بررسی ارتباط ساختار و محتوا در فراداستان «میم عزیز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانر فراداستان در ایران به جهت ماهیت آشنازدای آن، مورد اقبال فراوان است. اما حجم وسیعی از متونی که تحت عنوان فراداستان در ایران منتشر می شوند، تنها به فرم می پردازند، و از بازنمایی تجربههای پسامدرن تهی اند. رمان به مثابه رسانة بازتاب دهندة جامعه باید با روح زمانة خود عجین باشد تا معضلات زندگی معاصر و فرهنگ جامعه را هشیارانه بکاود؛ لذا شگردپردازیهای فراداستانی باید با دغدغه های پسامدرنیسم و مسائل مطرح در جامعة پسامدرن هماهنگ باشد تا قالب و محتوا در تأیید و تقویت یکدیگر متنی تأثیرگذار خلق کنند. در این مقاله ابتدا مروری بر فراداستان و مهمترین مؤلفههای آن بر مبنای دیدگاه های نظریه پردازان فراداستان صورت گرفته است، سپس مؤلفههای فراداستان در رمان «میم عزیز» بررسی و تحلیل شده است. در ادامه، محتوای پسامدرنیستی رمان نیز تشریح شده است. بررسی های مقاله نشان می دهد که این رمان به لحاظ درآمیختن دو مقولة نقد ادبی و داستانپردازی، ایجاد عدم قطعیت، محتوای وجودشناسانه، برجستگی زبانی و همینطور پرداختن به مفهوم خانوادة پسامدرنیستی به خوبی توانسته مضمون و محتوا را با ساختار و فرم داستان هماهنگ کند. در «میم عزیز»، شکلهای متنوع خانواده به تصویر کشیده شده اند تا مفهوم خانوادة هستهای که پیشتر در مدرنیسم به عنوان تنها شکل بهنجار خانواده مطرح شده بود، نسبی گردیده و بینظمی و آشفتگی خانوادهها در جامعة معاصر نمایانده شود.
تحلیل کارکرد درون مایه های نوستالژیک در آثار داستانی جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، در صدد است تا درون مایه های نوستالژیک در آثار داستانی جلال آل احمد را بکاود. این درون مایه ها در نگاه اول، عمدتاً، ایدئولوژی خاص نویسنده را نسبت به فرهنگ و اجتماع بیان می کند. اما در ژرف ساخت خود، عاطفة آسیب دیده نویسنده روشنفکری را نشان می دهند که از محیط پیرامونش ناراضی است و از این رو، نوعی اندوه غریبانه در محور عاطفی داستان ها، وجود دارد که از جهات زیادی به شناخت ما از شخصیت نویسنده این آثار کمک می کند. در این مقاله، تمرکز اصلی بحث بر کارکرد درون مایه های مبتنی بر مفاهیم دربردارنده احساس «غم غربت» و «مرگ وطن»، «تنهایی» و «اندوه» است که بیانگر نگاه نوستالژیک نویسنده، نسبت به انسان و جامعه است. لازم به ذکر است که این درون مایه ها از جنبه مطالعات نظری، بیشتر به عنوان نوعی مفهوم یا موتیف مفهومی در آثار ادبی، قابل طرح هستند و از این رو، به طور عمده در محور محتوایی آثار قابل بحث اند. لذا در بخش نظری به اختصار، به تبیین این مفاهیم در مطالعات ادبی اشاره شده و در بخش کاربردی با تکیه بر تعاریف بخش نظری، درون مایه آثار این نویسنده، تحلیل شده است.
بررسی داستان سیاوش بر اساس نظریة «آلوده انگاری» ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاوش از جمله داستان های تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیت ها و ظرفیت های گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیام های اصلی حماسة ملی و اسطوره های ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریه هایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی می پردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر می رسد، نظریة آلوده انگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلید ی ها و پلشتی های روح انسانی را از طریق متن برون فکنی می کند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بی گناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلوده انگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم می سازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانه ها و افزونه های آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم می زند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه می توان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان می دهد: این بررسی با تبیین نظریة آلوده انگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم می سازد.
نقش «به گزینی واژگان» در کمالِ هندسیِ شعرِ امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساساً کشف ظرفیت های معنایی، موسیقایی و زیباشناختی کلمات و کاربرد هوشمندانه آنها در بافت نحوی کلام، معیاری برای سنجش میزان انتظام و انضباط ذهنی شاعر است. در این مقاله، به شیوة تحلیلی- توصیفی و بر مبنای روش نقد فرمالیستی، دربارة نقش «به گزینی واژگان» در کمال بخشی به هندسه و هارمونیِ سروده های شاعران برجسته معاصر بحث و بررسی شده است. پژوهش حاضر حاوی این دستاورد است که مهم ترین کارکردهای زیباشناختی به گزینی واژگان در شعر معاصران عبارتند از: فضاسازی، ایجاد هارمونی و هندسه در بافت کلام، ایجاد تناسبات و تداعی های چندلایة لفظی و معنایی، و نقش القاگری. از این رهگذر، به گزینی کلمات به استحکام ساخت و بافت درونی شعر می انجامد و نظام هنری و هندسی شعر به کمال می گراید.
کنایه های ترکیبی در غزلیات بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع کنایه های ترکیبی صناعتی است که از آمیختن دو صنعت بیانی کنایه و استعاره مکنیه با صنعت بدیعی ایهام پدید می آید و با آن که در سبک خراسانی نمونه هایی دارد و در سبک عراقی و شیوه آذربایجانی نیز توجّه بسیار بدان شده است، بیشترین فراوانی اش در سبک هندی است؛ به صورتی که شاید بتوان گفت که سبک سازترین صناعت در این شیوه است و از این روست که در منظری عام، تصوّر طرز هندی بدون آن و صناعات خویشاوندش محال می نماید. فراوانی این صنعت در غزلیات بیدل (1054-1132ق) نیز به حدّی است که به-طور متوسّط تقریباً در هر غزل او هست و آن هم بیش از یک بار. بررسی این صناعت در 300 غزل اتّفاقی از 2900 غزل عبدالقادر بیدل دهلوی، جستار کنونی را پدید آورده است. بیدل به یاری این صنعت چیزهایی گونه گون را (از طبیعت و برساخته های انسان گرفته، تا خُردترین حالات و حتی اسامی معنا) در جایگاه مستعارله به کار می برد و آن گاه کنایه هایی غالباً انسانی را، آمیخته به ایهام، بدانها نسبت می دهد و تصاویری نو می سازد.
تحلیل هنجار گریزی و آشنایی زدایی سبکی در شعر قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی زدایی، به عنوان محوری ترین عنصر ادبیّت Literariness در نظرگاه شکل گرایان در نقد ادبی به کار رفته است. بعدها مورد توجه منتقدان دیگر مانند یاکوبسن و تینیانوف و... قرار گرفت. آشنایی زدایی و هنجارگریزی از شگردهایی است که قیصر امین پور در اشعار خود از آن بهره برده است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل گونه های متعدد هنجارگریزی در سبک شعری قیصر امین پور عمدتاً بر مبنای نظر و روش لیچ پرداخته شده است و به استناد شواهد متن، روشن می شود که استفاده از آشنایی زدایی در اشعار قیصر هم از جهت سبکی و زبانی به قوت شعر وی مدد رسانیده و هم به زیبایی و غنای بیشتر شعر او در کنار رسانندگی و ایصال، منجر شده است. بیشترین جلوه های هنجارگریزی در اشعار قیصر امین پور را در آرایه های معنوی و هنجارگریزی نحوی می توان دید.