اگر چه پرسش از قلمرو دین و انتظار بشر از آن متعلّق به دوران معاصر است اما ریشههای آن را میتوان در آرای متفکّران مسلمان متقدّم واکاوی نمود. با نگاهی به آرای دو متفکّر جریانساز در جهان اسلام، یعنی ابنسینا و غزالی، رویکردهایی متفاوت در تبیین وجه نیاز آدمی به دین آشکار میگردد. در حالی که ابنسینا در تحلیل فلسفی خود بیشتر بر جنبههای حقوقی و کارکردهای اجتماعی دین تأکید میکند، تمرکز غزالی بر ابعاد معنوی و اخلاقی دین بیشتر است. البته این سخن به معنای نادیده گرفتن وجه معنوی دین از سوی ابنسینا و نیز حذف وجه اجتماعی دین نزد غزالی نیست؛ اما در یک نگاه کلانتر میتوان تحلیل ابنسینا از دین را به مدل جمع گرایانه دنیانگر، و تحلیل غزالی از دین را به مدل فرد گرایانه آخرتنگر نزدیکتر دانست.