پژوهش های زبان شناسی
پژوهش های زبانشناسی دانشگاه اصفهان سال دوم پاییز و زمستان 1389 شماره 2 (پیاپی 3) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
دادگان های گفتاری نقش مهمی را در تحقیقات و پیاده سازی های مربوط با زبان شناسی رایانه ای ایفا می کنند. در این مقاله، پس از مطالعه واحدهای آوایی مختلف قابل استفاده برای این منظور، مراحل تهیه یک دادگان دایفون ویژه زبان فارسی ارایه می شود. برای این منظور، در ابتدا پایگاه واژگانی که دایفون های زبان را شامل شوند، تهیه گردید. سپس نرم افزاری طراحی و پیاده سازی شد که با گرفتن صورت های واجی واژه ها، دایفون هایی را که قرار است از آن استخراج شوند، مشخص کند. در مرحله بعد سیگنال های گفتاری واژه ها ضبط گردید و نکات افزایش بررسی گردید. در پایان نیز جداسازی دایفون ها و تهیه دادگان مورد نظر صورت پذیرفت. برای افزایش دقت دادگان تهیه شده، مراحل جداسازی دایفون ها از سیگنال های گفتاری ضبط شده با استفاده از سه روش شنوایی، بررسی سیگنال زمانی و مطالعه طیف نگاشت، ارزیابی و از ترکیب هر سه روش برای افزایش دقت دادگان استفاده شد.
خوشه های صامت پایانی در فارسی میانه و فارسی نو: قیاسی با سنجه محدودیت توالی رسایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، خوشه های صامت پایانی در فارسی میانه و فارسی نو از حیث میزان تبعیت از محدودیت توالی رسایی با یکدیگر مقایسه شده اند. این قیاس در سطوح مختلف بسامدی، اعم از «گونه» ها، «نمونه»ها ، «تکرار در پایان هجا» و «تکرار در پایان واژه»، صورت گرفته، و برای استخراجِ بخشی از این آمارها، ناگزیر بر اساس برخی جهانی های واج شناختی، انگاره ای مفروض برای هجابندی کلمات در فارسی میانه نیز به دست داده شده است. تحلیل های آمار استنباطی نشان می دهد که در هر چهار سطح بسامدیِ سابق الذکر، الگوی کمّیِ تبعیت خوشه ها از محدودیت توالی رسایی برای فارسی میانه و فارسی نو یکسان و بدین قرار بوده است که طبقه «رعایت محدودیت توالی رسایی»، به لحاظ آماری، در صدر و پس از آن، طبقه «نقض محدودیت توالی رسایی» و در آخر، طبقه «رسایی ثابت» قرار می گیرد. در دو سطح گونه ها و نمونه ها، علاوه بر برقراری الگوی کمّی فوق، می توان ادعا کرد که نسبت یا نحوه توزیع خوشه ها در سه طبقه کلی مزبور نیز در دو دوره میانه و نو از زبان فارسی یکسان بوده است.
ابزارهای انگیختگی در نشانه های زبان اشاره:بررسی وجوه معنایی دلالت در یک زبان اشاره ی خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خصوص رابطه ی میان صورت و معنی نشانه ها، بر اساس دیدگاه غالب و پذیرفته شده در محافل زبان شناسی، این رابطه عموماً قراردادی و اختیاری است. در پژوهش حاضر، با استفاده از ابزارهای انگیختگی، نشانه های یک زبان اشاره ی خانگی مورد بررسی قرار گرفته است. داده های تحقیق در طول دو سال از طریق مصاحبه با فرد اشاره گر گردآوری شده است. پس از گردآوری مجموعه نشانه های اشاره ای، تک تک نشانه ها مورد بررسی قرار گرفته و رابطه ی صورت هر یک از نشانه ها با معنی آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. هر نوع شباهت صوری و یا ارتباط منطقی میان صورت و معنی نشانه ها فهرست شده، در نهایت مجموعه ای از ابزارهای انگیختگی به کار رفته برای خلق ارتباط معنی دار میان صورت و معنی نشانه ها ارائه شده است. این تحقیق نشان می دهد که میان صورت و معنی نشانه های این زبان اشاره ی خانگی، رابطه منطقی و معنی داری بر اساس الگوهای انگیختگی برقرار است.
پوچ واژه در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی وجود یا نبودِ پوچ واژه (expletive) در زبان فارسی می پردازیم. طبق نظر ریتسی(1982 و 1986) در زبان های ضمیرانداز از آنجا که ضمیر ناملفوظ ارجاعی وجود دارد، ضمیر ناملفوظ پوچ واژه (expletive pro) نیز موجود است؛ بدین مفهوم که زبان های ضمیرانداز پوچ واژه فاقد جوهر آوایی نیز دارند. این در حالی است که کریمی(2005) با توجّه به نقض تأثیر معرفگی (definiteness effect) معتقد است که در زبان فارسی پوچ واژه تهی یا آشکار وجود ندارد. در مقاله حاضر به پیروی از درزی (1996) با ارائه شواهد متنوعی نشان می دهیم که در زبان فارسی به عنوان زبانی ضمیرانداز نه تنها پوچ واژه آشکار وجود دارد، بلکه مطابق با نظر ریتسی پوچ واژه تهی نیز در این زبان یافت می شود. سرانجام، شواهدی از زبان های ایسلندی، فنلاندی و پرتغالی ارائه می شود که بیانگر این است که ضمیرانداز بودن و نقض تأثیر معرفگی لزوماً دال بر نبود پوچ واژه در یک زبان نیست.
واژه بست های فارسی در کنار فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه بست های ضمیری فارسی در جایگاه های متفاوتی ظاهر می شوند. در این مقاله به بررسی نقش آنها در کنار فعل پرداخته ایم و نشان داده می شود که آنها در کنار فعل دو نقش متفاوت دارند. واژه بست های فارسی در برخی ساخت ها، که به افعال مرکب پی بستی مشهورند، مانند خوابم می آید، ماتش برد و نظایر آن،که حضور اجباری دارند، به نشانه مطابقه تبدیل شده اند. آنها حاصل دستوری شدگی واژه بست ها و تبدیل آنها به نشانه مطابقه اند و این فرایند با اصل مانع سازی تبیین می شود. از طرفی، واژه بست ها در نقش نشانه مفعول، در جملاتی مانند علی را دیدمش، می زنمت و نظایر آن، واژه بست هایی منضم هستند و حاصل مضاعف سازی واژه بست اند و به نشانه مطابقه تبدیل نشده اند. این واژه بست ها فقط وقتی ظاهر می شوند که گروه اسمی مفعول و هم مرجع با آنها نقش مبتدا دارد.
فرایندهای واژه سازی زبان فارسی و استقلال صرف و نحو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که در چهار دهه گذشته در میان زبان شناسان گشتاری زایشی محل بحث بوده است، رابطه میان صرف و نحو است. پرسشی که هم اکنون در این حوزه مطرح است، این است: آیا ساخت واژه دستگاه مستقلی است یا می توان آن را زیرمجموعه ای از نحو به شمار آورد؟ در این مقاله کوشیده ایم با توجه به فرایندهای واژه سازی زبان فارسی نشان دهیم که پذیرش استقلال صرف و نحو موجه تر به نظر می رسد.
مهم ترین دلایلی که ارائه کرده ایم، به قرار زیر است:
1- همه گروه های نحوی دارای هسته اند، اما شمار بسیاری از واژه های پیچیده فاقد هسته اند.
2- شمار بسیار زیادی از واژه های مرکب معنایی پیش بینی پذیر دارند، اما معنی آنها صرف، ویژه است و سرجمع معانی اجزای سازنده شان نیست.
3- مقوله دستوری شمار بزرگی از واژه های مرکب با مقوله دستوری واژه های سازنده شان متفاوت است.
4- پسوند اشتقاقی «-ی»، هنگامی که به اسم افزوده می شود، در موارد بی شماری صفت می سازد، اما واژه های زیادی نیز وجود دارد که پسوند « ی» آنها را به صفت تبدیل نمی کند. بر این اساس، می توان اسمها را به دو زیرگروه تقسیم کرد، اما این دو زیرگروه در نحو معتبر نیستند و رفتار نحوی همانندی دارند.
5- جایگاه تکواژهای تصریفی در واژه های مرکب و گروههای نحوی متفاوت است.
6- طرح تکیه در واژه های مرکب و گروههای نحوی با هم تفاوت دارد.
مسأله سادگی در نحو صوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میل به سادگی در توصیف نظام، یکی از مفاهیم پایه در فلسفه علم و روش های علمی است. زبان شناسی زایا نیز، برای رسیدن به کار آمدی مؤثرتر می کوشد تا اسباب نظری خود را به حداکثر سادگی برساند. در این مقاله، برای تحلیل سادگی دو نگرش چیره راجع به زبان با یکدیگر مقایسه شده اند که در هر دو آن ها میل به سادگی الزامی روش شناختی است. اولی نظریه ایکس تیره است که چامسکی آن را با اصلاحاتی در نظریه حاکمیت و مرجع گزینی برگزیده و دومی نظریه انواع در منطق است که مونتاگیو آن را برای تحلیل نحوی منطقی زبان به کار برده است. علت انتخاب این دو نظریه، این بوده است که هر دو به نتیجه مشابهی می رسند و از روش های صوری برای توصیف نظام سود می جویند. صوری سازی علاوه بر دقت درتحلیل، قابلیت تعمیم را به دنبال دارد. تعمیم خود مفهومی مأخوذ از سادگی است . یعنی هر چه رابطه ها کمّی تر باشد نظام ساده تر است. تحلیل زیر بر پایه مقایسه این دو نظریه نشان می دهد که این پیش بینی همیشه قابل تحقق نیست و توصیف سادگی همیشه ساده نیست. افزون براین، بررسی های دقیق دال بر این است که از این گونه روش های صوری، به علت رابطه های درونی در میان عناصر و اصل های هرنظریه، می توان نتیجه های دیگری هم گرفت. در نهایت، در این مقاله چنین نتیجه گرفته شده است که برای تحلیل نظام هایی که با دقت و به طور یکسان صوری سازی شده اند، اصل مازاد تبیینی که از سوی گیلیس طرح شده است، می تواند معیار خوبی برای سنجش آن ها باشد.