پژوهش های زبان شناسی
پژوهش های زبان شناسی سال دوازدهم پاییز و زمستان 1399 شماره 2 (پیاپی 23) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی می پردازیم. این رویکرد رویکردی تماماً نحوی است که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر می گیرد. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملاً نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل می شود، به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام می شود و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت می کند و سازه انضمامی مقوله بندی می شود. برخی از زبان شناسان (ارکان، 1385؛ شقاقی، 1386؛ Spencer, 1991, 1995; Karimi Doostan, 1997) فرایند انضمام را پدیده ای ساختواژی در نظرگرفته اند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، داده هایی از زبان های مدنظر از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کرده اند؛ اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارائه می دهد، ساخت های انضمامی را که متناقض با شرایط نحوی بیکر بوده اند، توصیف می کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین می تواند چالش هایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (Baker, 1988, 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازه های انضمامی (Gerdts, 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (Baker, 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است، نشان می دهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام بازبینی مجدد شوند.
بررسی همبسته های آکوستیکی ریتم گفتار زبان فارسی با تمرکز بر تمایزات میان گوینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های ریتم گفتار تغییرپذیری دیرش سطوح مختلف فواصل آوایی، ازجمله فواصل واحدهای زبانی، فواصل همخوان و واکه، فواصل همخوانی و واکه ای، فواصل واک داری و بی واکی، فواصل هجایی و فواصل قله هجا است. محاسبه تغییرپذیری دیرش برخی از این فواصل، ازجمله فواصل همخوان و واکه و فواصل همخوانی و واکه ای، طبقه بندی زبان ها را براساس ریتم آنها مشخص می کند. علاوه بر این، تجارب روزمره ما نشان می دهد که در مواقعی شناسایی گوینده تنها از طریق صدای آن فرد امکان پذیر است. ویژگی های زنجیری و زبرزنجیری ریتم گفتار ازجمله مواردی هستند که در شناسایی گوینده می توان از آنها استفاده کرد. . در این مطالعه، همبسته های آکوستیکی ریتم گفتار زبان فارسی در یک متن خوانشی با محاسبه سنجه های مختلف دیرش فواصل ذکرشده بررسی می شوند. همچنین، به منظور یافتن بهترین سنجه ریتم شناسایی گوینده، تغییرپذیری ریتم میان گوینده داده های این پژوهش بررسی می شوند. نتایج به دست آمده از داده های این پژوهش، نظریه هجا زمانی بودن زبان فارسی را تأیید می کند. علاوه بر این، نتایج بررسی ویژگی های زنجیری و زبرزنجیری ریتم داده های پژوهش حاضر حاکی از تغییرپذیری معنی دار میان گوینده گویشوران زبان فارسی است که از میان آنها سنجه مربوط به تغییرپذیری دوتایی فواصل همخوانی-واکه ای (nPVI_CV) و بعد از آن، سرعت هجا و درصد واکه ای بودن متغیرهای قوی تری برای نشان دادن تمایزات میان گوینده هستند.
نقش عوامل صوتی در ایجاد تمایز معنایی بین افعال ماضی ساده و ماضی نقلی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله عوامل صوتی مؤثر در ایجاد تمایز آوایی بین افعال ماضی ساده و ماضی نقلی فارسی را بررسی کردیم. صورت آوایی افعال ماضی ساده و نقلی فارسی در گفتار محاوره ای به لحاظ ساختِ زنجیری کاملاً شبیه یکدیگر است و فقط از نظر محل وقوع تکیه با یکدیگر متفاوتند. در مطالعه ای آزمایشگاهی الگوی توزیع مقادیر پارامترهای صوتی مهمِ نوای گفتار مانند دیرش، شدت انرژی و فرکانس پایه را در صورت آوایی افعال ماضی ساده و نقلی در پیکره ای شامل 24 جمله بررسی کردیم. نتایج به دست آمده نشان داد هیچ کدام از پارامترهای انتخاب شده نمی تواند به طور منظم و پایدار الگوی نوایی افعال ماضی ساده و نقلی را از یکدیگر متمایز کند. پس از هنجارسازی مقادیر فرکانس پایه و محاسبه میانگین تغییرات زیروبمی در سطح تمامی داده ها به ازای هر گوینده دریافتیم آنچه اساساً باعث تمایز صوتی صورت آوایی افعال ماضی ساده و نقلی می شود مقادیر محلی قله و دره F0 در سطح هجاهای هدف این افعال است. نتایج تحلیل های آماری با تأیید این واقعیت نشان داد فرکانس پایه محلی (ارتفاع قله) پارامتر صوتی معتبر و باثباتی است که صورت آوایی افعال ماضی ساده و ماضی نقلی را بر روی هر دو محور جانشینی و هم نشینی از یکدیگر متمایز می کند.
تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری در زبان فارسی؛ رویکردی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افعال ایستا در بسیاری از موارد، از مهم ترین طبقات فعل و گاهی نیز معیاری برای طبقه بندی افعال دیگر بوده اند؛ مهم ترین مشخصه افعال ایستا، عدم تغییر است. این افعال دربردارنده کنشی نیستند و معمولاً به احساسات درونی، مالکیت و موقعیت مکانی اشاره می کنند. علاوه بر این، برای تحقق به مدت زمانی کوتاه یا طولانی نیاز دارند. افعال ایستا فاقد ساختار درونی هستند و این بدان معناست که برای آن ها نمی توان زیررویدادهایی درنظرگرفت که نشان دهنده مرحله آغاز، تداوم و پایان باشد. این افعال محدودیت زمانی و نقطه پایان ذاتی ندارند و گستره زمانیِ شمول آن ها مشخص نیست. پژوهش حاضر با رویکرد نقش گرایانه به بررسی تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری پرداخته است. داده ها از وبگاه های اینترنت، روزنامه، کتاب و مکالمات روزانه گردآوری شده اند. در این پژوهش، به منظور بررسی جامع تر، افعال ایستا به پنج زیرگروه افعال وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی تقسیم و رفتار هرکدام از نظر باهم آیی با نمودهای دستوری مختلف بررسی شده است. بررسی داده ها حاکی از این است که رفتار زیرگروه های افعال ایستا با نمودهای دستوری در تمامی موارد یکسان نیست. این افعال می توانند بدون محدودیت با نمود تام استفاده شوند، در این صورت، تحقق رویداد مدنظر است. هرچند تعامل افعال ایستا با نمود استمراری غالباً غیرممکن انگاشته می شود، در مواردی ازجمله قرارگرفتن در «موقعیت فراز و فرود، اشاره به کنشگری فاعل و موقعیت های موقت»، برخی افعال ایستا می توانند در نمود استمراری به کار روند. این افعال در نمود کامل می توانند کارکردهایی از جمله کارکرد نتیجه ای، تجربی، خبر داغ و گواه نمایی داشته باشند. علاوه بر این، وجود قید زمان دال بر آینده و مثبت بودن جمله، شرایط را برای دلالت برخی افعال ایستا به نمود آینده نگر هموار می سازد.
کاوشی در ابعاد شناختی، فرهنگی و بافتی ضرب المثل های نمادین گویش دلواری با استفاده از انگاره آمیختگی مفهومی بسط یافته آندرسون (2013)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آندرسون (2013) مدعی است که نظریه آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر (1998, 2002) می تواند مبنایی برای تحلیل معنایی ضرب المَثل ها قرارگیرد و ابعاد فرهنگی، شناختی و بافتی معناسازی را در این عبارات زبانی تبیین کند. این مقاله با هدف بررسی کاربرد انگاره شناختی ضرب المَثل آندرسون (2013) در تفسیر ضرب المَثل های نمادین گویش دلواری تلاش می کند جوانب معنایی شش ضرب المَثل عامیانه را روشن سازد. این مَثل ها به طور هدفمند انتخاب و به منظور یکدست شدن داده ها، به مواردی محدود شده اند که مفهوم حیوان در فضاهای دروندادی قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که در این ضرب المَثل ها، معنای حکیمانه و اخلاقی، حاصل آمیختگی مفهومی حوزه مفهومی حیوان با حوزه مفهومی امور انسانی است که به شکل های مختلف توسط فضای عام ساختاربندی و در فضای آمیخته بازتابانده می شوند و معنای پایه حاصل این امتزاج است. معنای پایه در دومین فرایند آمیختگی، با معنای ارجاعی تلفیق می شود و معنای موقعیتی را می سازد. کنش هایی مثل تحسین، پند، انتقاد و غیره حاصل این دو آمیختگی است. یافته مهم این پژوهش آن است که ویژگی های بوم شناختی و فرهنگی که در عبارات ضرب المثل می آیند، در فضای دروندادی 1 در اولین فرایند آمیختگی قرار می گیرد و بدون آن شکل گیری معنای پایه و نیز معانی موقعیتی و کنشی ناممکن به نظر می رسد. استعاره انسان به مثابه حیوان رابط اصلی دو فضای دروندادی 1 و 2 در این فرایند است. این انگاره به روشنی قادر است نقش شناخت، فرهنگ و بافت را در معنای کامل ضرب المَثل نشان دهد و مؤید کاربردی بودن انگاره ای شناختی در حل پیچیدگی های معناشناسی زبان در کاربرد است.
بررسی واج شناختی مشتقات پرسش واژه «کو؟»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش واژه «کو؟» برای سوم شخص مفرد و جمع به کار می رود. این پرسش واژه در گونه گفتاری معیار با افزودن جزء «ش» به صورت «کوش؟» و با افزودن دوباره آن به صورت «کوشش؟» به کار می رود که به ترتیب کاربردهای محدودتری دارند. برای سایر شخص ها، افزون بر جزء «ش» فعل های پی بستی )صورت های تصریفی و وابسته فعل «بودن»( نیز به این پرسش واژه می چسبند و صورت های کوشَم؟، کوشی؟، کوشیم؟، کوشین؟ و کوشَن؟ را ایجاد می کنند. هدف این پژوهشِ تحلیلی شناسایی چیستیِ جزء «ش» و تحلیل فرایندهای واجی ایجادکننده تلفظ مشتقات این پرسش واژه در چارچوب نظریه بهینگی (Prince & Smolensky, 1993/2004) است؛ بدین صورت که محدودیت هایی که تعامل شان با یکدیگر موجب رخداد این فرایندهای واجی شده است معرفی و رتبه بندی می شوند. پس از ارائه رتبه بندی اولیه مربوط به تلفظ «کوش؟،» رتبه بندی های مربوط به تلفظ مشتقات دیگر این پرسش واژه به تدریج تکمیل می شوند تا در نهایت، با دست یابی به یک رتبه بندی نهایی بتوان همهتلفظ های آن ها را در فارسی گفتاری معیارتبیین کرد. پیش از ورود به تحلیل های بهینگی ترتیب رخداد این فرایندها و تعامل شان با یکدیگر تحلیل می شوند. پژوهش پیشِ رو به این نتیجه رسیده که جزء «ش» ضمیر فاعلی پیوسته است؛ بدین صورت که گویشوران «کوش» را به عنوان مبنا و پایه برای همه شخص ها در نظر گرفته و فعل های پی بستی را به جای «کو» به آن چسبانده اند.
ابعاد معنایی نقش نمای گفتمانی«آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین) ذهنی شدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به بررسی ابعاد معنایی نقش نمای گفتمانی «آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین) ذهنی شدگی می پردازد. پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-تحلیلی است و داده های آن پیکره ای همزمانی متشکل از زبان روزمره به کاررفته در وبلاگ ها، مصاحبه های تلویزیونی و گفتگوهای روزمره است. بررسی داده ها نشان می دهد واژه «آخه» تحت فرایند دستوری شدگی در سطح جمله و گفتمان قرار گرفته و به پیشرفته ترین مراحل (بین) ذهنی شدگی رسیده است. در واقع، مطابق پیش بینی سویتسر (1990) و دِگاند و فاگارد (2012) در موارد مشابه، این عبارت علاوه بر بیان روابط علّی عینی، به عنوان یک نقش نمای گفتمانی، برای بیان انواع روابط علّی ذهنی یا روابط توجیهی نیز به کار می رود. به عبارت دیگر، گویشوران زبان فارسی از این عبارت برای بیان انواع روابط توجیهی معرفتی، کارگفتی و متنی استفاده می کنند. کاربردهای فوق، بیانگر وابستگی بیشتر «آخه» به موقعیت گفتمان و نشان دهنده درجات پیشرفته دستوری شدگی گفتمانی واژه مذکور است.
مؤلفه های مؤثر بر تعیین نوع نمود واژگانی فعل در گویش لکی دره شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رویکردهای جدید به مقوله نمود واژگانی (موقعیتی)، معنای ذاتی فعل عامل مهمی در تعیین نوع نمود است. از مؤلفه های مؤثر در تعیین نوع نمود واژگانی، مشخصه های پویایی، دیرشی بودن، کرانمندی، همگن بودن و هسته ای بودن فعل است. درنتیجه، بررسی این ویژگی ها به عنوان عوامل تأثیرگذار بر نوع نمود در دستور زبان های طبیعی موردتوجه قرار گرفته است. این پژوهش که تحقیقی کیفی و به صورت توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر مشاهده و مصاحبه با گویشوران لک زبان شهرستان دره شهر ایلام و با روش گردآوری داده ها از طریق مشاهده مشارکتی و مصاحبه های ساختار نیافته و نیمه ساختار یافته صورت گرفته است، می کوشد تا پس از تشریح این ویژگی های مهم مؤثر بر تعیین نوع نمود، با تکیه بر رویکردهای نمودی فیلیپ (2004, 2011, 2012) و کرافت (2012) به این پرسش ها پاسخ دهد: مؤلفه های مؤثر بر تعیین نوع نمود واژگانی در لکی کدامند؟ چنین مؤلفه هایی تا چه حد می توانند در تعیین انواع نمود موقعیتی در گویش مذکور از لکی، که از گروه زبان های غربی شمالی ایرانی است، کمک کنند؟ و نیز چگونه می توان به طور نظام مند قوانین و اصولی را برای مؤلفه های ذکر شده در لکی استخراج کرد؟ این پژوهش نشان می دهد در لکی گویش دره شهر براساس این مؤلفه ها می توان به طور نظام مند سیستم نمود واژگانی را در لکی پیاده و تبیین کرد.
کل کل به مثابه آیین تعاملی رابطه ای: مطالعه موردی کل کل در برنامه دورهمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«کل کل» یا «کل انداختن» یکی از رفتارهای متداول در فرهنگ ایرانی است که تاکنون موضوع پژوهش زبان شناختی نبوده است. در این پژوهش، که در چارچوب کاربردشناسی بینافردی و بر روی بیست نمونه کل کل در برنامه دورهمی انجام شده، نشان داده ایم که چگونه کل کل سرگرم کننده نوعی آیین رابطه ای تعاملی/برهم کنشی (Kádár, 2013, 2017) تکرارشونده است که همه ویژگی های این گونه آیین ها را دارد: یعنی دارای طرحواره و الگویی است که آن را برای اعضای فرهنگ ایرانی تشخیص پذیر می کند؛ تجسم نمادین نظم اخلاقی در سطح بینافردی، سطح نهاد تلویزیون و سطح کلان فرهنگ ایرانی است، یعنی هنجارین است و بر پایه نظم اخلاقی مربوط نقش ها و منابعی ازپیش تعیین شده به افراد اختصاص می دهد؛ اما افراد می توانند این نقش ها را با عدول از آن ها بازتعریف کنند؛ در آن با تخطی از هنجارهای نظم اخلاقی، مرز بین معمول و نامعمول در نوردیده می شود؛ و در نهایت، احساسات و هیجانات افراد درگیر و تماشاچیان و بینندگان را برمی انگیزاند.
بررسی پیکره بنیاد زایایی وندهای اشتقاقی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صاحب نظرانی همچون بائر (2004) و باین (1992) زایایی را یک پیوستار می دانند. منظور از زایایی وندها، میزان قابلیت استفاده از یک وند در ساخت واژه های جدید است. با بررسی میزان زایایی، می توان ترکیب ها و واژه های بالقوه زبان را پیش بینی کرد. در پژوهش های انجام شده تاکنون، تعداد مختصری از وندها بررسی شده اند. برای بررسی تعداد وندهای بیشتر و نتیجه گیری جامع تر، پژوهش حاضر انجام شد. هدف این پژوهش، بررسی میزان زایایی پیشوندها و پسوندهای اشتقاقی زبان فارسی و ارائه تعدادی از وندواره های زبان فارسی بود. برای این منظور166 وند اشتقاقی، شامل 28 پیشوند و 72 پسوند و 66 پسوندواره، گردآوری شدند و محاسبه میزان زایایی پیشوندها و پسوندها، جداگانه انجام شد. وندها در قسمتی از پیکره به روزشونده، جست وجو شدند. برای جست و جوی وندها از یک دستور برنامه نویسی به زبان پایتون استفاده شد. برای بررسی میزان زایایی، از شاخص ارزیابی باین (P*) (2009) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که زایاترین پیشوند «بی» و غیرزایاترین پیشوند «پیرا» است. همچنین، زایاترین پسوند «ی (مصدرساز)» غیرزایاترین پسوند «وش» است.
بررسی ویژگی های فرد ویژه واکه های ساده زبان فارسی بر اساس نظریه منبع-صافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از ابزارهای آواشناسی آزمایشگاهی و براساس نظریه منبع-صافی به بررسی تغییرات بین-گوینده و درون-گوینده در واکه های ساده زبان فارسی می پردازد. این پژوهش در پیِ آن است تا مشخص کند کدام یک از واکه های ساده زبان فارسی اطلاعات فردویژه بیشتری را نشان می دهد و کدام پارامتر آکوستیکی بهتر می تواند گویندگان فارسی زبان را از هم متمایز سازد. به منظور بررسی تغییرات بین-گوینده و درون-گوینده، دو دسته پارامتر آکوستیکی یکی مربوط به حنجره یعنی فرکانس پایه و دیگری پارامترهای مربوط به دستگاه گفتار یعنی فرکانس های سازه انتخاب شد. فرکانس پایه و فرکانس سازه های اول، دوم، سوم و چهارم از منطقه ثبات واکه های تولیدشده توسط دوازده گویشور مرد فارسی زبان استخراج شد. نمونه های آوایی با استفاده از برنامه Praat ویرایش 34، 2، 5 مورد تجزیه و تحلیل آکوستیکی قرار گرفت و تحلیل آماری داده ها و مقادیر به دست آمده از بررسی آکوستیکی نمونه های آوایی با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 0/21 و نرم افزار R ویرایش 3. 3. 3 انجام شد. نتایج نشان داد واکه پیشین افتاده /a/ در مقایسه با سایر واکه ها و فرکانس سازه سوم در مقایسه با سایر سازه ها اطلاعات فردویژه بیشتری را نشان می دهند. براساس نتایج، فرکانس پایه نسبت به فرکانس سازه ها پارامتر قدرتمندتری در نشان دادن تغییرات بین-گوینده است. همچنین، نتایج حاکی از این است که فرکانس پایه با فرکانس سازه اول همبستگی دارد که این موضوع به نوعی نشانگر رابطه متقابل میان بخش های منبع و صافی است.
نقش شباهت ساختاری و زمان فعل در ساخت بازنمایی های نحوی یکپارچه در دوزبانه های فارسی و انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش شباهت ساختاری و زمان فعل در ساخت بازنمایی های نحوی یکپارچه در دوزبانه های فارسی و انگلیسی است. روش پژوهش: این مطالعه در بین افراد دو زبانهه فارسی - انگلیسی صورت گرفته است. پارادایم مورد استفاده در این پژوهش پرایمینگ یا آماده سازی نحوی ِ بین زبانی بوده است. شرکت کننده ابتدا در معرض جمله ای ( جمله پرایم) به زبان الف قرار می گیرد که دارای ساخت نحوی خاصی مثل مجهول است. سپس باید برای توصیف تصویر جمله ای را به زبان ب ( جمله هدف) تولید نماید. چنانچه تولید جمله او به زبان ب به طرز قابل ملاحظه ای تحت تاثیر جمله ای که ابتدا به او ارائه شده بود قرار داشته باشد و به عبارتی از همان ساخت نحویِ جمله پیشین استفاده نماید، در این صورت گفته می شود که اثر پرایمینگ نحویِ بینِ زبانی رخ داده است. برای این پژوهش چهار آزمون طراحی شده است که در آنها زبان جمله پرایم یا فارسی و یا انگلیسی بود و زبان جمله هدف یا فارسی یا انگلیسی بود. بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که در هیچ یک از جهت های زبانی (فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی) پرایمینگ نحوی بین زبانی رخ نداد. این نتایج نشان می دهند که تفاوت ساختاری در دو زبان فارسی و انگلیسی عاملی تأثیرگذار در پرایمینگ نحوی بین زبانی است. همچنین، با اضافه کردن قید زمانی بر پرایمینگ نحوی بین « روی تصاویر در دو آزمون مشخص شد که چنانچه زمان جمله پرایم با زمان جمله هدف تفاوت داشته باشد، باز هم رخ نمی دهد.