فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۷٬۷۶۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
برج گنبد کاووس بلندترین برج آجری جهان یکی از مهم ترین آثار باستانی ایران در استان گلستان است. نظر به اهمیت حفاظت از آثار باستانی و تاریخی بررسی میزان فرونشست دشت گرگان در محدوده این برج به منظور ارزیابی تأثیر آن بر تغییر شکل برج حائز اهمیت است. به علت عدم مدیریت روند استخراج منابع آب زیرزمینی در دشت گرگان متأسفانه این دشت دچار فرونشست گسترده سطح زمین با بیشینه نرخ ۲۲ سانتی متر در سال شده است. یکی از سازه های حساس واقع در منطقه فرونشست دشت گرگان برج گنبد کاووس است. میزان فرونشست در محدوده این برج شش سانتی متر در سال است. همچنین تغییرات نرخ فرونشست در محدوده برج و اطراف آن قابل توجه است. به منظور حفظ و نگهداری این برج اقدامات مقابله ای با آثار مخرب فرونشست بر برج و اقدامات جلوگیری از روند فرونشست دشت گرگان پیشنهاد می شود.
تحلیل اثر ویژگی های حسابی و هندسی بر فرایند ترسیم کاربندی ها با رویکرد دستیابی به روش های ترسیم بهینه نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسایی دقیق تر جزئیات ترسیم ویافتن ارتباط بین فرمول های ریاضی با اشکال هندسی خود پیش نیازارائه راهکاری نوین برای ترسیم انواع کاربندی می باشد. امروزه به دلیل تغییر شیوه و ابزار ترسیمات ارائه راهکارهایی نوین برای افزایش دقت و سرعت ترسیم اشکال پیچیده هندسی مخصوصا کاربندی بیشتر حس می شود. یافتن زاویه بین قطر دایره و طول مستطیل محاط در دایره، راهکاری نوین بر پایه فرمولی جدید، جهت فراگیری ساده تر و سریعتر روش های ترسیم انواع کاربندی با تعداد ضلع زوج و در زمینه مستطیل شکل ارائه می دهد. در خصوص کاربندی تاکنون هیچ منبع مکتوب کاملی به دست نیامده است. پژوهشگران در گستره کاربندی بیشتر به شیوه های ترسیم آن هم به شکل متفاوت با یکدیگر پرداخته اند. این پژوهش برای نخستین بار به ارائه راهکاری نوین و ساده جهت ترسیم اشکال هندسی کاربندی بر پایه فرمول ریاضی مشخص می پردازد. روش داده اندوزی به صورت مطالعه منابع کتابخانه ای ومحاسباتی می باشد. هدف کلی این مقاله، تحلیل حسابی و هندسی روش های گوناگون ترسیم کاربندی جهت دستیابی به ارائه راهکاری نوین می باشد. نتیجه حاصل از تحقیق، مبین این مطلب است که با دانستن دو پارامتر تعداد ضلع کاربندی و اندازه زاویه بین قطر دایره و طول مستطیل محاط در دایره، به راحتی می توان انواع کاربندی های با تعداد ضلع زوج در زمینه مستطیل را ترسیم نمود.
Interpretation of Arms and Armor in Fakhr-e Modabbir Mobarākshāh’s Ādāb al Ḥarb wa’l Shujācah (Two Passages from Chapter 11 and 19)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۲۸۶-۲۶۱
حوزه های تخصصی:
Fakhr al-Dīn Muḥammad ibn Manṣūr Mubarākshāh al-Qurashī was born around 1150 CE, probably in Ghazna, and eventually joined the court of Quṭb al-Dīn Aybak, the first Turkish Mamlūk or “Slave King” of northern India. He died around 1224 CE. His Ādāb al Ḥarb wa’l Shujācah (“Rules of War and Bravery”) was a treatise on statecraft in the Persian tradition of “Mirrors for Princes”. A substantial, if idealised discussion of warfare, it includes sections on tactics, troop organisation, various weapons, sieges and many military-historical anecdotes. Nevertheless, these chapters also include more recent, more localised Indian and Turkish elements, plus otherwise lost aspects of military practice or theory. For example, the essentially traditional Islamic or ʿAbbāsid sections include Chapter 12 which describes “How to arrange an army firmly and to maintain that (arrangement)”. The first part of Chapter 13 describes “How to bring the army to a halt and the (best) place to do this”. Some specifically military chapters of theĀdāb al Ḥarb wa’l Shujācah are clearly based upon ʿAbbāsid military theory as developed during the 8th to 10th centuries CE; notably sections such as “How to arrange an army firmly and to maintain that (arrangement)”, and “How to bring the army to a halt and the place to do this”. Other sections reflect more recent Indo-Islamic, Indian and Turkish military ideas, as well as otherwise lost aspects of earlier military practice, plus plans of military arrays, idealised encampments and exercises in the tradition of Islamic furusīyah military training manuals. Chapter 11, which is interpreted here, concerned the characteristic features, advantage and usage of a wide array of weapons. Chapter 19, which is also interpreted here, focussed on various aspects and variations in the array and deployment of an army for battle.
معرفی و تحلیل بنای آتشکده شیان، اسلام آباد غرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
79 - 98
حوزه های تخصصی:
آثار معماری دوره ساسانی شامل بناهای مذهبی و غیرمذهبی است. با توجه به اینکه آیین زرتشتی، دین رسمی ایران در دوره ساسانی بوده است، بناهای مذهبی مرتبط با این دوران از جایگاه مهمی برخوردار بوده اند. آتشکده شیان نمونه ای از آتشکده های دوره ساسانی استان کرمانشاه است که ویژگی معماری آن عبارت است از یک چهارتاقی با راهروهای پیرامونی و مصالح معماری بنا شامل قلوه سنگ، لاشه سنگ، گچ وملات گچ است. ابعاد بنا ۱۴/۵×۱۴/۵ متر و با پلان مربعی شکل است. تاکنون هیچ گونه گزارش و مطالعه دقیقی در مورد این بنا به چاپ نرسیده و اندک اطلاعات منتشر شده، از طریق نوشته ها و مدارک موجود در پرونده ثبتی بنا و برخی گزارش های کاوشگران بنای شیان است. در این پژوهش کلیه مدارک موجود گردآوری و اساس کار بر فعالیت میدانی متمرکز گردیده است. همچنین، بنا از نظر پلان، مصالح و دیگر ویژگی های معماری به دقت بررسی و مطالعه شد. هدف این پژوهش، معرفی بنای آتشکده شیان به عنوان نمونه شاخص آتشکده های کمتر شناخته شده غرب کشور است. شناسایی دقیق مشخصات این اثر می تواند بازسازی آتشکده های غرب ایران را هموارتر سازد. به علاوه، بررسی این بنا در تعیین گاهنگاری و کاربری بناهای مشابه این منطقه نیز مؤثر است. با توجه به ویژگی های معماری بنای شیان، مصالح و اجزای به کار رفته در معماری، همچنین سایر یافته های منقول و غیرمنقول به دست آمده، می توان این بنا را یک نیایشگاه مذهبی یا آتشکده ای از دوره ساسانی قلمداد نمود.
تحلیل باستان شناختی فرآیند شکل گیری، توسعه و فروپاشی کهن شهر پریم (فریم) براساس مطالعه تطبیقی متون و یافته های باستان شناختی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
227 - 255
حوزه های تخصصی:
دشت میان کوهی فریم از توابع بخش دودانگه، در 60کیلومتری جنوب شهرستان ساری واقع است. کهن شهر فریم از آغاز دوران اسلامی، از جایگاه شهری و اهمیت سیاسی و نظامی برخوردار بود. اشاره منابع به مقام فریم در جایگاه تختگاه و انتساب عناوینی مانند: شهر، قصبه و دارالملک، از موقعیت سیاسی این شهر طی سده های نخستین حکایت دارند. عوامل ژئوپلیتیکی، قابلیت های نظامی و سیاسی را باید از علل مکان یابی فریم به شمار آورد. الگوی شهرسازی فریم را باتوجه به حیات سنت های پیشااسلامی طی سده های نخستین، باید وام دار شهرسازی تاریخی دانست. طبق شواهد و مستندات، وجود بناهای حکومتی و یادمانی، سازه ها و محلات شهری از رواج نظام سه گانه شهری در فریم نشان دارد. نظر به اهمیت فریم، تاکنون پژوهش های متمرکزی باهدف شناخت ساختارهای شهری آن صورت نگرفته است؛ از این رو، با استناد به منابع تاریخی و اندک شواهد باستان شناختی، تلاش شد تا مهم ترین متغیرهای مؤثر در شکل گیری، شکوفایی و زوال شهر موردشناسایی قرارگرفته و پیشنهادهایی پیرامون سازمان فضایی آن مطرح شود. دستیابی به داده های مذکور با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و تحلیل تاریخی صورت گرفت. نقش فریم در تحولات سیاسی منطقه با تکیه بر شواهد باستان شناختی و قرائن تاریخی دیگر پرسش این پژوهش است. موقعیت فریم به عنوان تختگاه اسپهبدتبرستان و نقش حاکمان آن در کنار دیگر قدرت های سیاسی به هنگام تصمیم گیری های مهم، از مرتبه پراهمیت فریم در نظام سیاسی تبرستان آن روز حکایت دارد. تعامل اسپهبدان تبرستان با یک دیگر و نیز با استنداران رویان در تصمیمات سیاسی-حکومتی، حاکی از نقش تعیین کننده فریم، در سازمان سیاسی تبرستان آن روزگار است؛ علاوه بر این، نزدیکی به مراکز مهم سیاسی مانند: ساری، تمیشه، آمل و ولایت استارآباد موجبات اعزام سریع نیروهای نظامی به شهرهای مذکور یا شهرهای جنوب البرز را به هنگام تهدید فراهم می کرد. نتایج مطالعات بیانگر آن است موقعیت طبیعی و توپوگرافی مناسب، موقعیت ژئوپلیتیکی، موقعیت سیاسی، نزدیکی به دیگر مراکز مهم سیاسی، رواج اقتصاد کشاورزی و دامپروری از مهم ترین عوامل شکل گیری و توسعه فریم محسوب می شوند. طبق شواهد، مرکز شهر قدیم فریم منطقه ای به وسعت هزارمترمربع به مرکزیت شاه نشین را دربر می گیرد. شکوه فریم متأثر از عوامل سیاسی و طبیعی، از پایانیِ سده پنجم هجری قمری رو به افول گذاشت. سرانجام ظهور دولت صفویه در سده 10ه .ق.، به حیات شهرهای ملوک الطوایفی تبرستان، ازجمله فریم پایان داد.
شناسایی الگوهای معماری خانه های تاریخی و ارزیابی پایداری آن ها با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای: نمونه موردی روستای یاسه چای چهارمحال وبختیاری
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۴۱۶-۳۸۹
حوزه های تخصصی:
خطر فرسودگی و تخریب مسکن ارزشمند سنتی در بافت های تاریخی روستاها را تهدید می نماید. شناسایی الگوهای معماری خانه های تاریخی و تحلیل پایداری آن ها برای حفاظت از ارزش های معماری سنتی و بهره گیری از آن ها در طرح های مسکن معاصر ضرورت دارد. این درحالی است که با وجود مطالعات متعدد در زمینه گونه شناسی خانه های سنتی و پایداری مسکن روستایی، تحلیل الگوهای معماری خانه ها کمتر دیده شده است. هم چنین تاکنون الگوهای معماری خانه های ارزشمند بافت تاریخی روستای یاسه چای استخراج و تحلیل نگردیده اند؛ لذا پرسش های اصلی پژوهش این است که، الگوهای معماری خانه های تاریخی روستای یاسه چای کدام اند؟ و اولویت الگوهای معماری به دست آمده ازلحاظ پایداری به چه صورت است؟ هدف این مطالعه نیز، شناسایی الگوهای معماری مسکن در بافت تاریخی روستای یاسه چای چهارمحال وبختیاری و اولویت بندی آن ها برمبنای پایداری است. برای نیل به هدف پژوهش، ابتدا با مرور تحقیقات و با روش تحلیل محتوای کیفی، مؤلفه ها، معیارها و شاخص های پایداری مسکن روستایی استخراج گردید؛ سپس، مشابهت ها و تفاوت های خانه های بافت تاریخی روستای یاسه چای از جنبه خصوصیات معماری کلان، میانی و خُرد بررسی شد و برمبنای آن ها شش الگو برای خانه ها شناسایی شد. در مرحله بعد، الگوهای شناسایی شده برمبنای پایداری با روش فرآیند تحلیل شبکه ای (ANP) مقایسه و رتبه بندی گردیدند. الگوی معماری غالب بافت تاریخی روستا با بیشترین فراوانی، رتبه سوم پایداری را کسب نمود. با توجه به نتایج پژوهش، فراوانی بیشتر یک الگوی معماری به معنای ارجحیت آن الگو برای کاربرد در طراحی خانه های معاصر نیست؛ هم چنین آفتاب گیری، فرم و نحوه استقرار فضاهای زیستی و ایوان هایشان در طبقه اول و تعداد و کشیدگی حیاط مهم ترین خصوصیات معماری بودند که موجب تمایز الگوها از یک دیگر می شدند. برای بهبود پایداری الگوها و به کارگیری آن ها در طرح های مسکن معاصر پیشنهادهایی مانند اعطای تسهیلات مالی برای ایجاد فضاهای اقامتی در خانه های تاریخی و بررسی سازگاری ضوابط طرح هادی روستا با الگوهای معماری مسکن ارائه شده است.
بررسی قدمت نمونه های کاشی قبه سبز کرمان به روش ترمولومینسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرح معماری بنایی باشکوه از دوره قراختائیان کرمان در سفرنامه های افرادی چون مارکوپولو، استاک، سایکس باعث شده که در دهه های اخیر مطالعه روی بنای قبه سبز در جهت کشف آثاری از آن دوره صورت گیرد. ازآنجاکه تنها اثر باقی مانده از این بنا تنها ایوانی مزین به کاشی معرق و همچنین کاشی های ریخته از بنا است و محققین معاصر در خصوص قدمت این تزئینات نظرات متفاوتی دارند، این پژوهش سعی دارد در جهت رفع شبهات، سال یابی نمونه کاشی های بنای قبه سبز کرمان را مدنظر قرار دهد؛ بنابراین در این پژوهش به روش ترمولومینسانس، سال یابی سه نمونه از کاشی های بنا متعلق به سه محل مختلف، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان داد که کاشی ها هر یک مربوط به دوره های مختلف است به گونه ای که کاشی نمونه A-100 از سایر نمونه ها قدمت کمتری دارد. این نمونه که مربوط به کاشی زغره یکی از ستون های پیچ دو طرف ایوان است، به دوره معاصر (قاجار) تعلق دارد و نمونه کاشی استفاده شده در قاب دو طرف سردر A-90)) از دو نمونه دیگر قدیمی تر است و در حدود حکومت تیموریان در بنا نصب شده است. نمونهA- 80 در زمان صفویه به بنا نصب شده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که این بنا طی حوادث طبیعی و غیرطبیعی که تاریخ نشان می دهد مورد مرمت های متفاوت قرار گرفته و نمی توان کاشی ها را به دوره ای مشخص نسبت داد.
کاربرد آنالیز رنگ سنجی به منظور مطالعه تطبیقی رنگدانه سرنج در پنج نسخه مصور دوره صفویه متعلق به موزه ملی ایران
حوزه های تخصصی:
رنگدانه های سرخ معدنی شامل سرنج شنگرف و اخرا از طیفهای رنگی مهم و پرکاربرد در نگارگری تذهیب جدول کشی و علامت آیه ها بوده اند. این طیف رنگی در آثار به جا مانده از سده های پیشین ثبات قابل قبولی داشته و درخشندگی خود را حفظ کرده است. از سوی دیگر تهیه رنگ به عنوان یکی از ابزارهای مهم کار هنرمند از دیرباز مسئله ای حائز اهمیت بوده و به همین دلیل روشهای تهیه و آماده سازی رنگ ها در رساله های کتاب آرایی مکتوب شده است. فرآوری رنگ سرنج به عنوان یکی از رنگدانه های سرخ در سه رساله عمده الکتاب بیان الصناعات و قانون الصور، ذکر شده است. در پژوهش حاضر علاوه بر مرور متن این رساله ها مطالعه تطبیقی رنگدانه سرنج شناسایی شده در تعدادی از نسخ مصوّر دوره صفویه با روش رنگ سنجی انجام شده است. به این منظور در گام نخست رنگدانه سرنج با نسبتهای معینی از رنگدانه شنگرف ترکیب شده و جدولهای رنگ سرخ با پایه سرنج آماده شدند هشت نمونه نگاره های منتخب از نسخ مصوّر دوره صفویه شامل ۵ نسخه مصور از موزه ملی ایران و ۱۷ نمونه رنگی سازی شده با استفاده از اسپکتروفوتومتر انعکاسی تحت تجزیه و تحلیل طیفی و رنگی قرار گرفتند. در پایان مقادیر اختلاف رنگ نمونه های آماده سازی شده با نمونه های نسخ مصور محاسبه شدند. نتایج حاکی از آن است که بین رنگهای آماده سازی شده و نمونه های تاریخی همبستگی قابل قبولی وجود دارد. بنابراین این شیوه میتواند در بازسازی و رنگ همانندی طیف سرخ حاصل از رنگدانه سرنج مورد استفاده قرار گیرد.
آسیب شناسی نقوش برجسته صخره ای نمونه موردی آرامگاه خشیارشا
حوزه های تخصصی:
آثار سنگی از زمان ساخت دچار هوازدگی و فرسایش میشوند. اولین مرحله حفاظت شناخت آسیب های وارده به اثر و رفع عوامل آسیب رسان است. در این پژوهش آسیب شناسی آرامگاه خشیارشا واقع در محوطه تاریخی نقش رستم با استفاده از مطالعات کتابخانه ای بررسی های میدانی زمین شناسی و مطالعات آزمایشگاهی انجام شد. نتایج مطالعات پتروگرافی نشان داد که این سنگ ها متعلق به سازند سروک هستند. ردیف رسوبی این سازند توالی لایه های سنگ آهک ضخیم و به رنگ روشن را نشان می دهد با انجام روش ژئوفیزیکی رادار نفوذی زمین GPR) دو دسته شکستگی اصلی و بزرگ در محدود آرامگاه خشیارشا شناسایی شد. روند غالب این شکستگی ها شمالی جنوبی و شرقی غربی است. در محل تقاطع شکستگی ها پدیده های انحلالی توسعه بیشتری یافته اند به طوری که حفرات انحلالی و تخلخل غاری بر روی اثر شکل گرفته اند. در این پژوهش حضور انواع گیاهان عالی و گلسنگ ها از نوع سیانوباکتری از طریق مطالعات میدانی مورد بررسی قرار گرفت.
بازشناسی حیاط فرعی در رباط و کاروانسراهای فلات مرکزی ایران
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
257 - 283
حوزه های تخصصی:
اقامتگاه های میان راهی در دوره های تاریخی از هخامنشیان تا دوره قاجاریه با اهداف مختلفی ازجمله نظامی، سیاسی، تجاری و اقامتی ساخته می شد. در مناطق مرکزی ایران محل اقامت ساکنین این ابنیه، گرداگرد حیاط شکل می گرفت و حیاط مرکزی به عنوان عنصر محوری در این ابنیه ایفای نقش می کرد. برخی از اقامتگاه های میان راهی علاوه بر دارا بودن حیاط مرکزی، در پیرامون خود حیاط های دیگری نیز داشته که در ارتباط با حیاط اصلی فعالیت می کردند. با توجه به اهمیت حیاط های جانبی در تأمین نیاز ساکنان اقامتگاه ها ضرورت دارد این فضاها در رباط ها و کاروانسراها مورد بررسی قرار گیرد. هدف از نگارش این پژوهش، بررسی نقش و عملکرد عناصر پیرامون حیاط های فرعی در رباط ها و کاروانسرا ها است. پژوهش حاضر این پرسش را مطرح می کند که، چه عواملی موجب شکل گیری حیاط های چندگانه در این ابنیه شده است؟ و دلیل شباهت یا تفاوت حیاط فرعی در رباط ها و کاروانسراها چیست؟ این مطالعه از طریق بررسی منابع کتابخانه ای هم چون کتب، مقالات و اسناد انجام گرفته که با استفاده از مبانی نظری به الگویابی فضاها در رباط و کاروانسراها با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی خواهد پرداخت. یافته ها نشان می دهند در شکل گیری این بناها چهار عامل اقلیمی، خلوت و محرمیت (اقامتی) و خدماتی نقش مهمی در ایجاد حیاط های فرعی را داشته که ذیل هرکدام از این گونه ها ریزفضاهایی را شامل خواهد شد. رباط ها و کاروانسرا ازمنظر ماهیت تشکیل متفاوت هستند و در گذر زمان این دو بنا به لحاظ کارکردی به یک دیگر نزدیک شده اند. مقایسه کارکردی حیاط های فرعی نمایانگر فضاها و کارکردهای مشابه بوده که به لحاظ ساختاری و چیدمان فضایی با یک دیگر متفاوت هستند. نتایج بیان می دارند که رباط ها معمولاً در ساخت خود از هیچ گونه طرح از پیش تعیین شده ای پیروی نکرده و برحسب نیاز در دوره های مختلف حیاط هایی به صورت متوالی در کنار هم شکل می گرفته اند، اما کاروانسراها دارای یک طرح از پیش تعیین شده بوده که فضاهای آن برحسب طرح آماده شده و در جای خود قرار می گرفتند.
بررسی شیوه های تدفین دوره اشکانی در گورستان باستانی لیارسنگ بُن املش
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
119 - 143
حوزه های تخصصی:
مجموعه باستانی لیارسنگ بُن در روستای شیرچاک، بخش رانکوه شهرستان املش استان گیلان قرار دارد. این گورستان در ضلع شرقی مجموعه باستانی لیارسنگ بُن و در دامنه کوه آهینبَرتَله واقع شده است. در این گورستان 130 گور مورد شناسایی و کاوش قرار گرفت. براساس نتایج حاصل از تاریخ گذاری به روش رادیوکربن، دیرینگی این گورستان هم زمان با دوران اشکانی و ساسانی بین سال های 38 پ.م. تا 123 م.، و 45 پ.م. تا 80 م.، تعیین شده است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه ساختار تدفین های اشکانی در گورستان لیارسنگ بُن درنظر گرفته شد. آن چه ضرورت پژوهش حاضر را توجیه نموده است، مستندسازی و انتشار مهم ترین دستاوردهای کاوش در زمینه شناخت ساختارهای تدفینی روزگار اشکانی در این منطقه است و هم چنین تلاشی برای مستندسازی حاصل کاوش ها پیش از تخریب محوطه توسط عوامل طبیعی و انسانی. نگارندگان، کوشش نمودند در پژوهش حاضر به این پرسش ها پاسخ دهند که در گورستان لیارسنگ بن چه ساختارهای تدفینی بیشتر مدنظر کنش گران وقت بوده است؟ دیگر آن که، این ساختارهای تدفینی با کدام ساختارهای تدفینی هم عصر در منطقه و بیرون منطقه قابل مقایسه است؟ نتیجه آن که از میان شیوه های متنوع تدفین در عصر اشکانی تنها سه شیوه دخمه ای، چاله ای و خمره ای در گورستان لیارسنگ بن شناسایی شد که به ترتیب بسامد گورهای دخمه ای، چاله ای و درنهایت خمره ای حاکی از تنوع تدفینی در این گورستان بوده است که ضمن شباهت با تدفین های منطقه ای، یادآور و مشابه نمونه های فرامنطقه ای بوده است. داده های این پژوهش ازطریق اطلاعات حاصل از شش فصل کاوش میدانی در گورستان لیارسنگ بُن گردآوری شده است و به روش تحلیل توصیف تاریخی و هم چنین مقایسه با سایر گورستان های هم افق به لحاظ تاریخی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
An investigation of Sassanian stamps in the National Museum of Iran
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۶, August ۲۰۲۳
43 - 53
حوزه های تخصصی:
Among the archaeological documents, seals and seal impressions are of special importance because the symbols and designs therein represent much of a country's customs, practices, customs, and beliefs, as well as aspects of its history. It shows rituals, religion, philosophy, and art as well as administrative and social management over the centuries. This motif has its roots in the ancient civilization of Iran and is sometimes influenced by the neighboring nations. These portable data have caused the spread of culture and art to other lands for the sake of use in business exchanges, administrative letters, and political relations. The introduction of seals and the study of inscriptions carved and motifs on them can help us to know some of the unknown aspects of ancient Iranian culture and civilization and introduce us to the intellectual world of this period. The main goal of this article is related to the documentation of stamp seals of the Museum of Ancient Iran and the interpretation of the symbols engraved on them.
بازخوانی نظام مدیریت و حفاظت از میراث معماری با ابزار طبقه بندی در کشورهای شرق و آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۳۸۸-۳۶۱
حوزه های تخصصی:
مدیریت میراث معماری امروزه با توجه به گستردگی آثار، محدودیت منابع مالی، تهدیدهای ناشی از توسعه و تغییر در مفاهیم و ارزش های اجتماعی، همواره با چالش های فراوانی روبه روست؛ بر این اساس وجود اصولی جامع برای مدیریت یکپارچه و اولویت بندی حفاظت ضروری است. اغلب کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه منطقه در زمینه طبقه بندی آثار میراث فرهنگی غیرمنقول به عنوان ابزاری برای مدیریت و حفاظت به چارچوبی منطقی دست یافته اند، ولی در ایران تاکنون سیاست و رویکردی مستقل در این زمینه ارائه نشده است. این پژوهش سعی دارد ازطریق بازخوانی قوانین اساسی، دستورالعمل های ملی و تجربیات کشورهای حوزه مشترک فرهنگی ایران در شرق و آسیای مرکزی، مفاهیم نظری در زمینه نظام طبقه بندی را توسعه دهد. پرسش اساسی، انواع رویکردها، مراتب طبقه بندی و چگونگی ارزیابی آثار در فرآیند تصمیم گیری کشورهای منطقه است. با توجه به ماهیت موضوع، رویکرد پژوهش کیفی است و با روش مطالعه اسنادی و سندپژوهی، ابتدا سیاست ها و اقدامات، بررسی و نظم دهی شده اند و سپس تحلیل محتوا به صورت توصیفی- تفسیری و تطبیقی انجام گرفته است. براساس یافته های پژوهش، دستیابی به سازوکاری مناسب در زمینه اولویت بندی سطح حفاظت برای اجرای سیاست های یکپارچه به منظور آگاهی بخشی جوامع محلی و مشارکت اقتصادی، احترام به حقوق مالکین خصوصی و تسهیل در تصمیم گیری های آینده از اساسی ترین اهداف طبقه بندی بوده است. طبقه بندی میراث معماری در نمونه های موردی با رویکردی مدیریتی-حفاظتی در یک سامانه مشخص صورت می گیرد. در این فرآیند پس از شناسایی جامع و لیست برداری آثار، براساس معیارهای اهمیت فرهنگی، تاریخی، معماری، ارزش های برجسته و منحصربه فرد بودن، اصالت و یکپارچگی، ویژگی های زیبایی شناختی و درمعرض خطر بودن، توسط شورای مشورتی با حضور مسئولین، متولیان، متخصصان، مالکین و جوامع ذی نفع، ارزیابی و سطح آن ها تعیین می شود. در این کشورها، طبقه بندی، به عنوان ابزاری برای تبیین شیوه مدیریت و سطح حفاظتی آثار درنظر گرفته شده است.
کنکاشی در اصول خوشنویسی حاکم بر آثار چلیپا و کتیبه نگاری محمدصالح اصفهانی، براساس سه نظام کرسی، ترکیب و وزن بصری
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
313 - 338
حوزه های تخصصی:
محمدصالح اصفهانی، یکی از خوشنویسان و کتیبه نویسان مطرح دوره صفوی، حکومت شاه سلیمان و شاه سلطان حسین بوده است. براساس یافته ها، تعداد قابل توجهی از کتیبه های نستعلیق موجود در بناهای شهر اصفهان متعلق به وی است. افزون بر این، از محمدصالح، قطعات چلیپا نیز موجود است. بر این اساس، در مطالعات حوزه خوشنویسی و دست یابی به شیوه های تحلیل در آن، بررسی آثار وی حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش، بررسی تفاوت های موجود میان قطعات چلیپا و کتیبه نگاری های محمدصالح اصفهانی در سه نظام کرسی، ترکیب و وزن بصری است. پرسش این است که، تفاوت های میان قطعات چلیپا و کتیبه نگاری های محمدصالح اصفهانی بنابر اصول حاکم بر خوشنویسی در سه نظام کرسی، ترکیب و وزن بصری چیست ؟ و دلایل آن ها کدام اند؟ فرضیه این پژوهش بیانگر این است که میان قطعات چلیپا و کتیبه نگاری محمدصالح تفاوت هایی وجود دارد که با توجه به اصول حاکم در سه نظام خوشنویسی ذکرشده، قابل شناخت و بررسی است. این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با مطالعه نمونه آثار محمدصالح اصفهانی، ازجمله کتیبه های موجود در سه بنای شهر اصفهان (مدرسه چهارباغ، امامزاده اسماعیل و سنگ قبر آرامگاه صائب تبریزی) و چند قطعه دست نویس (موجود در منابع موزه ای و کتابخانه ای) و استفاده از منابع کتابخانه ای تدوین شده است. نتایج پژوهش بیان می کند که تفاوت هایی در به کار بستن اصول خوشنویسی در سه نظام کرسی، ترکیب و وزن بصری در قطعات چلیپا و کتیبه ها وجود دارد که دلایل مختلفی ازجمله: محتوای متن، محدودیت های اجرا، دانگ قلم، سطح متناسب برای اجرای قطعه یا کتیبه و... بر آن تأثیرگذار است و محمدصالح اصفهانی با آگاهی و براساس دلایل مطرح شده، روش و اصول متفاوتی برای خوشنویسی آثار چلیپا و کتیبه نگاری آثار خود اتخاذ کرده است.
مطالعه ساختاری و حفاظت و مرمت یک در دولنگه چوبی متعلق به ایوان شاهنشین خانه سوکیاس اصفهان
حوزه های تخصصی:
درهای چوبی در معماری ایرانی اهمیت ویژه ای دارند. حفاظت و مرمت این گروه از آثار مستلزم شناخت ساختار آن ها است. این پژوهش با ارائه گزارش مرمت و حفاظت در چوبی دو لنگه متعلق به ایوان شاه نشین خانه سوکیاس اصفهان روند انجام مطالعات ساختارشناسی و آسیب شناسی این در چوبی را نیز نشان می دهد در فرآیند صورت گرفته ابتدا آسیب شناسی اولیه اثر از طریق سنجش اسیدیته، رنگ سنجی سنجش درصد رطوبت تعادلی گونه شناسی و طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه صورت گرفت سپس با در نظر گرفتن اصول و مبانی مرمت و زیبایی شناسی این نوع از آثار اقدامات لازم از جمله اسیدزدایی پاک سازی بازسازی موزون سازی و غیره طراحی و اجرا شد. نتایج به دست آمده از مطالعات ساختار شناسی نشان داد که برای ساخت این اثر از چوب چنار استفاده شده و رطوبت تعادلی آن استاندارد است. در مطالعات آسیب شناسی ذیل آسیب های فیزیکی می توان به واکشیدگی تغییرات رنگی و ساییدگی ناشی از تأثیرات گردو غبار در سطح اثر اشاره کرد. بافت اسیدی شواهد هوازدگی نیز از جمله آسیب های شیمیایی شناسایی شده بودند آسیب های ناشی از حمله حشرات نیز به شکل حفرات متعدد در سطح اثر قابل مشاهده بودند. شواهدی از سوختگی نیز در قسمت پایینی لنگه چپ در وجود دارد که ذیل آسیب های شیمیایی مورد توجه است برای مرمت و حفاظت این در از روش پاک سازی پر کردن مفقودیها و ترک ها آفت زدایی و اسید زدایی استفاده شد.
اردوی اتحاد اسلامیِ حسینْ رئوف بیگ و اشغال کرمانشاه در جنگ جهانی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۳۲)
6 - 25
حوزه های تخصصی:
بخشی از قضیه اشغال ایران درطول جنگ جهانی اول، در کرمانشاه روی داد؛ جایی که با آغاز جنگ جهانی اول محل نزاع آلمان، عثمانی، روسیه و بریتانیا شده بود. درست زمانی که بریتانیا موقعیتِ دو ولایت بصره و بغدادِ عثمانی را به خطر انداخت، دولت عثمانی هم با لغو مأموریت گروه اعزامی به افغانستان و تشکیل اردوی اتحاد اسلامی به فکر افتاد که کرمانشاه را با راهبرد جهاد تصرف کند.هدف: مداقه درباره پیامدهای اشغال کرمانشاه به دست قوای اردوی اتحاد اسلامیِ حسینْ رئوف بیگ در جنگ جهانی اول و علل ناکامی آن.روش/ رویکرد پژوهش: پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر اسناد و منابع کتاب خانه ای انجام شده است.یافته ها و نتیجه گیری: انورپاشا، وزیر جنگ عثمانی، و حسینْ رئوف بیگ، فرمانده اردوی اتحاد اسلامی، برخلاف نظر سفیر عثمانی در تهران، و هم چنین دولت آلمان -متحد عثمانی در جنگ جهانی- کرمانشاه را اشغال کردند که ازجمله پیامدهای مهم آن ظهور اختلاف در جبهه عثمانی و ضربه به راهبرد جهاد این آخرین امپراتوری اسلامی بود. سرانجام، به دلیل همین پیامدها، و مخالفت دولت ایران و مقاومت گسترده ایلات کرمانشاه به رهبری ایل سنجابی، اشغال کرمانشاه که از 26جمادی الاول1333ق/11آوریل1915م شروع شده بود در 14ذی القعده1333/23سپتامبر1915م پایان یافت.
Investigation of the role of archeology studies and quality of rural environment in the development of tourism (case study: Varkaneh village, Hamadan; and Kandovan village, East Azerbaijan)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
69 - 87
حوزه های تخصصی:
With specialized research and activities, archeology introduces many features such as old and ancient areas, ethnicities, cultural traditions, artistic handicrafts and the diverse climate and ecosystem of Iran to attract tourists. The formation of a positive sense in tourists about tourism destinations, taking into account the synergistic approach, also strengthens the sense of pride in the local community. On the other hand, increasing the level of perceived quality of tourists leads to an increase in the satisfaction of tourists as customers of tourist places and becomes the basis for encouraging managers and planners to try to provide more services with better quality. If the environment of tourism destinations lacks the desired quality, it will affect the perception of the tourist about the space and as a result, his mental image of the environment. In addition to motivating and introducing tourist attractions, archeology can provide the basis for the participation of government institutions and private sector investors in order to provide facilities and revive tourism dimensions. Reconstruction of historical contexts, anthropology, linguistics, traditional arts and other related sciences, can provide a suitable platform for economic growth and development, along with the development of tourism in the region and the world for Iranian society. According to the above, in this study, the researcher attempted to investigate the role of archeology studies and the quality of the rural environment in the development of tourism. This study is applied in terms of purpose, descriptive-analytical in terms of data collection, and is based on observation, interview, questionnaire and statistical data. In the present study, two methods of documentary and survey studies have been used. The statistical population included experts in the field of tourism and planning. The statistical sample of the research is about n=10. In addition to seeing the sights and natural landscapes of those places, tourists become familiar with the customs and culture of that village. In this way, tourists are interested in buying village products, such as handicrafts, local products, etc., and this means an increase in the income of villagers who work directly or indirectly in this industry. Most studies are demanded and focused on visitors and their needs and motivations.
مطالعات آزمایشگاهی برروی مواد و رنگ دانه های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره های بقعۀ قدمگاه نیشابور
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۳۵۶-۳۲۵
حوزه های تخصصی:
بقعه قدمگاه در مرکز بخش زبرخان در 24 کیلومتری ش رق نیش ابور، در مسیر جاده نیشابور- مشهد قرار دارد که با توجه به منابع تاریخی ساخت آن، در اوایل ق رن ۱۱ه .ق. (قرن 17م.) شروع و در دوره های مختلف ادامه یافته است. در تزئینات معماری این بنا آن چه بیش از همه حائز اهمیت است، کاشی کاری، گچ بری و دیوارنگاره هاست. با توجه به این که این بنا در دوره های مختلف ساخته شده است و اصل بنا به دوره صفویه برمی گردد، مشخص نیست نقاشی ها هم زمان با ساخت بنا در دوره صفویه نقاشی شده یا در دوره های بعدی به بنا افزوده شده اند؟ برای پاسخ به این پرسش باید رنگ دانه ها شناسایی شوند. در این پژوهش مواد و رنگ های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره های بقعه قدمگاه نیشابور با روش های دستگاهی آنالیز شدند. در این پژوهش از روش های دستگاهی SEM-EDX1، FTIR2، PLM3، XRD3 و طیف سنجی میکرورامان برای شناسایی عنصری و ترکیبی مواد تشکیل دهنده رنگ های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره ها استفاده شده است. نتایج نشان دادند رنگ آبی و طلایی کتیبه، به ترتیب لاجورد مصنوعی و آلیاژ مس و روی (پودر برنج) بود. رنگ آبی به کاررفته در دیوارنگاره ها نیز لاجورد مصنوعی است با این تفاوت که برروی یک لایه قرمز اُخرا قرار گرفته است. رنگ سبز مس فتالوسیانین است که شروع استفاده از این رنگ دانه به دهه 1940م. برمی گردد. بررسی رنگ قرمز نارنجی وجود مخلوط سرنج و آهن اکسید یا اُخرا را نشان داد. رنگ های قرمز و قهوه ای براساس نتایج آنالیز عنصری به ترتیب آهن اکسید و آمبر که مخلوط آهن اکسید و مقدار کمی منگنز اکسید بودند. در زیرسازی همه رنگ ها از گچ استفاده شده است. با توجه به تاریخچه کاربرد رنگ دانه های به کاررفته در این بنا، این تزئینات نمی تواند متعلق به دوره صفوی باشد و وجود لاجورد مصنوعی و پودر برنج ثابت می کند این دیوارنگاره ها در دوره قاجار افزوده شده است. با توجه به تاریخچه کاربرد مس فتالوسیانین، این رنگ به احتمال زیاد در دوره های معاصر مرمت شده و از رنگ دانه های اصلی بنا نیستند.
تحولات اجتماعی و فرهنگی در تطبیق با تغییرات لباس زنان قاجاری و اروپایی سال های 1900- 1925م. /1279- 1304ه .ش. (مطالعۀ موردی پوشش زنان تهران و لندن)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۴۰۲-۳۷۷
حوزه های تخصصی:
وقوع جنگ جهانی اول در اروپا و انقلاب مشروطه در ایران، در دوران اوج مدرنیته و تلاش زنان در تحول جایگاه اجتماعی شان، ویژگی های متفاوتی در نوع پوشش زنان به وجود آورد. در این راستا تطبیق پوشاک زنان قاجار با زنان در اروپا کمتر موردتوجه بوده که در این پژوهش تطبیق با پوشاک زنان بریتانیایی و مشخصاً لندن انجام پذیرفته است. این پژوهش در تلاش برای پاسخ گویی به این پرسش است که، تحولات اجتماعی زنان تهران و لندن در بازه زمانی موردنظر تا چه اندازه در سبک پوشش آن ها مؤثر واقع شده و معنای نزدیک تری به زن مدرن را به وجود آورده است؟ فرضیه تفاوت در ماهیت تحولات اجتماعی دو کشور و سابقه قدیمی تر تغییرات مدرنیته در بریتانیا را نشان می دهد که در ایران بیشتر به صورت مظاهری از مدرنیزاسیون به وقوع پیوست. پژوهش حاضر از نوع کیفی و شیوه توصیفی با رویکرد مطالعات تطبیقی هنر است. یافته ها نشان می دهند که تحولات پوشاک زنان با نقش اجتماعی موردانتظار از زن معاصر در ایران مطابقت ندارد. تحولات پوشاک زنان در بریتانیا درپیِ تلاش برای کسب آزادی های مدنی بیشتر، به راحت تر، آزادتر و متنوع تر شدن لباس ها انجامید؛ اما در ایران تغییرات لباس زنان تقلیدی بود و تناسبی با تحولات اجتماعی نداشت؛ به گونه ای که بیشترین تغییرات در لباس اندرونی زنان حاصل شد که تحت تأثیر عواملی چون واردات بی رویه منسوجات متنوع و گاه ارزان قیمت، ورود چرخ خیاطی و... به نمونه های غربی مانند: پیراهن، بلوز دامن، کت ودامن و... تبدیل گردید و لباس بیرونی زنان قاجار هم چنان چادر، چاقچور و روبنده، منطبق با عرف جامعه بود؛ به عبارتی زنان اروپایی لباس خود را در سازگاری با فعالیت های اجتماعی تغییر دادند، ولی زنان قاجار نتوانستند در تقابل با عرف جامعه به تغییر لباس اجتماعی خود دست پیدا کنند.
Who were the Rus During the Samanid Period? A Reexamination of 9th-10th Persian and Arabic Textual Accounts in Light of Recent Archaeological, Genealogical, and Genetic Studies
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۲۳۸-۲۲۱
حوزه های تخصصی:
This paper utilizes an approach that combines studies of Samanid period artifacts and textual accounts with modern genetic studies to explore the identity of the people who were involved in long distance trade from the far eastern regions of the Central Asia into Northern Europe. Although this study does not analyze the Samanid works, it reiterates and illustrates how important Iran/Persia was in the history of Europe as well as Central Asia. The information contained in the artifacts and texts gives us the evidence needed to understand the vast trade network and the people who were responsible for the movement of these goods, people and ideas. This study reconfirmed recent genetic studies that the people, collectively termed Rus or Vikings, were a mixture primarily of Scandinavians, Slavs, and Turks, with additional admixing with local populations. The importance of the Persian and Arabic sources addressing contact between the Rus and Eastern people has been thoroughly discussed by Thorir Jonsson Hraundal. In these texts, the Rus were referred to by different names including Majus, Northmanni, Urduman, Warank as well as by other names. One of his many observations is the unmistakable influence of Turkic culture on that of the Rus. This complex ancestry is supported by recent genetic studies and will be discussed in more detail below in light of archaeological evidence. Thus, the term Rus refers to a way of life rather than a homogenous ethnic or cultural group. However, this study refined the identity of the people responsible by observing a correlation between the distribution of the genetic haplogroup R1a sub-clade and the long-distance trade routes across Central Asia to Northern Europe, with the central focus in Eastern Europe. Despite the vast distance, the evidence indicates that there were cultural contacts between people with linked ancestry. The study is important because it begins to reveal the unexpected influence of Eastern cultures on those of Northern Europe.