پژوهش پیش رو پژوهشی از نوع توصیفی هم بستگی است، که با هدف تعیین میزان مشارکت زنان روستایی در برنامه های آموزشی ترویجی و شناسایی مهم ترین دلایل مشارکت و نبود مشارکت در این برنامه ها صورت گرفته است.جامعه آماری پژوهش را 2199 نفر از زنان روستایی شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه تشکیل می دهند که 327 نفر از آنان، با روش نمونه گیری چندمرحله یی و به عنوان نمونه پژوهش، انتخاب شدند. ابزار اصلی پژوهش پرسش نامه است، که ضریب آلفای کرون باخ، بیان گر پایایی مناسب مقیاس های طراحی شده آن است (برای بخش دوم 0.94 و برای بخش سوم 0.95) و برای تحلیل داده ها نیز از نرم افزار SPSS استفاده شده است.نتایج پژوهش نشان می دهد میزان مشارکت زنان روستایی در برنامه های آموزشی ترویجی کم تر از متوسط است. بر پایه پاسخ های داده شده، تبعیض های جنسیتی، نبود اجازه برای حضور زنان در فعالیت های گروهی، پایین بودن سواد، فقر اقتصادی خانواده، و نبود آگاهی نسبت به شیوه برخورد با زنان،از مهم ترین دلایل مشارکت نکردن، و تماس زیاد با مروجان، افزایش تولید و درآمد، خوشنودی از برنامه های آموزشی ترویجی گذشته، و علاقه مند بودن به کشاورزی، از مهم ترین دلایل مشارکت است. بر پایه تحلیل رگرسیون، سطح تحصیلات، سن، و سطح تحصیلات همسر، از عوامل موثر بر میزان مشارکت زنان روستایی در برنامه های آموزشی ترویجی اند.
بررسی تلاش های سازمان ملل متحد، در دو حوزه یافزایش حقوق زنان و نگاه داری از محیط زیست، گویای اهمیت بسیار زیاد مشارکت زنان در گستره بین المللی است. نقش دهی به زنان و سازمان های غیردولتی آنان، در نگاه داری از محیط زیست و دست یابی به توسعه پایدار، اهمیتی به سزا دارد و به همین دلیل، اسناد گوناگون بین المللی، مشارکت این بازیگران را مورد شناسایی قرار داده است.پژوهش پیش رو، در پی مطالعه جای گاه زنان در بخشی از حقوق بین الملل عمومی،یعنی شاخه حقوق بین الملل محیط زیست، و خواستار نشان دادن دگرگونی های بین المللی درباره مشارکت زنان، به عنوان یکی از بازیگران مهم و حیاتی در حقوق بین الملل محیط زیست است.
امروز با توجه به دوگانگی نقش زنان در جامعه و عوامل تهدید کننده سلامت روان آن ها، بررسی عوامل اساسی اثر گذار در اینامر، برای کمک به برنامه ریزی در جهت پیش گیری و بهبوداختلالات روانی، ضروری به نظر می رسد. یکی از مهم ترین این عوامل، توجه به ابعاد مختلف هوش عاطفی و پیوند آن با اختلالات روانی است. باراوناز هوش عاطفی به عنوان عاملی مهم در شکوفایی توانایی های افراد برای دست یابی به موفقیت در زندگی یاد می کند و آن را با سلامت عاطفی، و در مجموع، سلامت روانی مرتبط می داند.پژوهش پیش رو بر آن است که با شیوه یی علی مقایسه یی، به بررسی پیوند بین ابعاد مختلف هوش عاطفی و سلامت عمومی در زنان بپردازد. جامعه آماری پژوهش را همه زنان کارمند شهر اصفهان، و حجم نمونه را 30 نفر از آن ها، که به طور تصادفی انتخاب شدند، تشکیل می دهند. ابزار اندازه گیری نیز «پرسش نامه سلامت عمومی» و «آزمون هوش عاطفی» است.نتایج پژوهش نشان داد که بین بعضی از عوامل هوش عاطفی (مهارت های بین فردی، روابط بین فردی به همراه آگاهی از عاطفه دیگران، و انعطاف پذیری) و وجود نشانه های جسمی و روانی (اضطراب، افسردگی، و اختلال جسمی و روانی به طور کلی) رابطه یی معکوس وجود دارد و زنانی که هوش عاطفی بالاتری دارند، بهتر با اختلالات جسمی و روانی کنار می آیند.
مقاله حاضر به بررسی وضعیت سلامت زنان سرپرست خانوار می پردازد. هدف مقاله پاسخ به این سؤال است که آیا زنان سرپرست خانوار از سلامت برخوردار می باشند؟ و وضعیت سلامت آنان چگونه است؟ پس از مطالعه و بررسی مبانی نظری مرتبط، با توجه به چند بعدی بودن سلامت، سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت و پرسشنامه ای از ترکیب پرسشنامه سلامت عمومی گلابرگ و سلامت اجتماعی کییز تدوین گردید.
جمعیت مورد مطالعه، تمامی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر قم می باشند که به شیوه نمونه گیری متناسب، 181 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید و به روش پیمایشی مورد مطالعه قرار گرفت.
پس از جمع آوری اطلاعات و تحلیل آن، مشخص گردید 43 درصد زنان مورد مطالعه در بعد جسمانی از سلامت لازم برخوردار نبودند و در دو بعد روانی و اجتماعی نیز این وضعیت در حدود 30 درصد آنان مشاهده گردید و می توان گفت: سلامت جسمی این زنان نسبت به دو بعد روانی و اجتماعی در وضعیت پایین تری قرار داشته است.
در این پژوهش، رابطه آزار عاطفی، به صورت آزار کلامی انتقاد، بی توجهی کناره گیری، سلطه گری، و محدودیت اجتماعی، با اختلال های روانی در زنان شهر اصفهان مورد بررسی قرار گرفته است.نمونه پژوهش را 151 نفر از زنان ساکن مناطق مختلف آموزش و پرورش شهرستان اصفهان تشکیل می دهند، که به صورت تصادفی خوشه یی انتخاب شدند و ابزار پژوهش نیز، پرسش نامه های SCL-90-R و مقیاس آزار عاطفی است.تحلیل داده های پژوهش، با استفاده از آماره های هم بستگی و رگرسیون، نشان می دهد که میان آزار عاطفی و ابعاد واکنش جسمی، افسردگی، حساسیت بین فردی، ترس مرضی، افکار پارانویید، اسکیزوفرنی، وسواس اجبار، اضطراب، و پرخاش گری، هم بستگی معنادار وجود دارد و آزار عاطفی، پیش بینی کننده اختلال های روانی در زنان است.