آنچه براى دردآشنایان مسایل اجتماعى و خانواده آفتى جدى به مثابه بیمارى قرن محسوب مىشود، روند رو به ازدیاد طلاق و متلاشى شدن خانوادههاست که در هیچ عصرى چنین نگران کننده و موحش نبوده، بلایى که بناى خانواده را ویران کرده و کودکان مظلوم را به دست طوفان حوادثى تلخ سپرده است. بگونهاى که امروز قانونگذاران، حقوقدانان، اندیشمندان مسایل خانواده و روانشناسان با همه امکانات خویش در تلاشند تا شاید بتوانند خانواده را از این سیر قهقرائى باز دارند و اولین کانون اجتماعات بشرى را از آفتى مهلک و بنیانکن نجات بخشند. آمار رو به ازدیاد طلاق گویاترین کارنامه براى تزلزل ارکان خانواده و فروپاشى بناى رأفت و عطوفت و مودت در زندگى بشر است و متأسفانه هرچه فرهنگ غرب بر جوامع انسانى گسترش مىیابد این آمار فروپاشى و انحلال هم افزونتر مىگردد. لذا در یک مقایسه تطبیقى حتى بین شهر و روستا و یا شهرهایى که به ظاهر چهره مدنیت بیشترى به خود گرفتهاند با سایر مناطق، تفاوتى چشمگیر دارد مثلاً در شهرى مثل تهران در سال 76 از 85770 ازدواج 12211 مورد طلاق واقع شده است و حال آنکه در شهر ایلام از 2395 ازدواج فقط 72 مورد منجر به طلاق شده است و در سال 77 بیش از چهل هزار طلاق در کشور به ثبت رسیده و این در حالى است که معاون امور اجتماعى سازمان بهزیستى تعداد متقاضیان طلاق را نهصد هزار اعلام کرده است. لذا یکى از معضلات جوامع مدنى که به صورت گرهاى کور و غیر قابل علاج براى دولتمردان درآمده است و وضع و تغییر قوانین مدنى نتوانسته براى آن رهآوردى مثبت ارایه دهد، همان رشد فزاینده طلاق و نابسامانى در کانون خانوادههاست. در این مقاله به ارائه راهکارهای لازم و مؤثر در راستای تحکیم بنیان خانواده می پردازیم.
دیه و نحوه اجراى قصاص در مورد زنان و مردان نیز علاوه بر داشتن اسناد قرآنى ردّپاى محکم و عمیقى در روایات دارد و سنت و سیره رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله و حضرت امیر علیهالسلام بر ثبوت و صحت آن به کیفیت مزبور شهادت مىدهد، گرچه دیه و قصاص امرى بوده که در جوامع جاهلى هم اجرا مىشد، ولى به دلیل عدم ملاحظه عدالت بین جرم و جزاى آن، اسلام ضوابط خاصى را راجع به آن مطرح نمود تا به صورت طرحى قانونمند در فقه اسلام گنجانده شود و جزء احکام امضایى دین محسوب شود.در این مقاله به بررسی قوانین دیه و قصاص زنان در اسلام می پردازیم.
در نظام حقوقى اسلام، اعمال ناپسند، غیر اخلاقى و مخالف شرع، کیفرهاى خاصى مقرر گردیده که در صورت داشتن ضمانت اجرایى، بقاى حیات انسانى و طهارت نسل و مصالح عمومى جامعه را تضمین مىنماید.در اسلام، نه فرد براى جماعت قانون مىگذارد و نه جماعت براى فرد، بلکه فرد و جماعت هر دو پایبند قانون الهىاند، که مصالح فرد و جامعه را توأما در نظر دارد. با این ویژگى روشن است که در سایه چنین قانونمندى، سلامت فرد، سلامت اجتماع و امنیت اجتماعى تأمین کننده امنیت شخصى خواهد بود.در این مقاله به بررسی توجیهی احکام کیفری اسلام می پردازیم.
اهمیت خانواده و محوریت آن در شکلگیرى زندگى اجتماعى بشر، همواره به گونهاى بوده است که هیچ یک از مکاتب سیاسى، اجتماعى، فلسفى و نیز بنیادهاى فکرى از پرداختن بدان دریغ نورزیدهاند، و در هیچ عصرى انسان از اندیشیدن در اصول و قواعد و نحوهى استحکام بخشیدن به ارکانش بى نیاز نبوده است؛ بلکه از نخستین روزهاى حضورش بر عرصه خاک و با بروز اولین نمودهاى خرد و اندیشه، و شکوفایى شکوفههاى تأمل و تدبیر بر شاخسار حیات اجتماعى او، و نیز با ظهور اولین بارقههاى توجه به بقاى نسل و پاسخگویى به نیازهاى عاطفى و فطرى و طبیعى، بر این انگیزه همت ورزیده که در تشکیل اولین هسته نظام اجتماعى خویش چارهاى نماید، و از اصول و قوانین حساب شدهاى در حفظ و حراست آن بهره جوید، و همواره بخش عمدهاى از اشتغالات فکرى او به سامان بخشیدن این بخش اختصاص یافته است.در این مقاله به بررسی ضرورت های اخلاقی در خانواده می پردازیم.
موضوع این گفتمان ولایت قهرى پدر و جد پدرى، خصوصا در حیطه این ولایت نسبت به ازدواج صغیر و صغیره، و جایگاه آن در فقه و قانون مدنى است و با توجه به سؤالات و ابهاماتى که در این زمینه از دیدگاههاى مختلف مطرح مىگردد، ضرورى به نظر رسید که جایگاه موضوع مذکور روشن، و تحقیق و تحلیلى در این زمینه به عمل آید.بر این انگیزه دریافت دیدگاهها و ارزیابى ادله صاحب نظران و اندیشمندان را لازم یافتیم، لذا در این شماره از فصلنامه به محضر استاد ارجمند جناب آقاى مهریزى رسیدیم و سؤالاتى را پیرامون موضوع فوق به بحث و گفتگو گذاردیم، امید است توجه خوانندگان عزیر بر آن معطوف گردد.