جامعه ایرانی تا پیش از تأسیس سلسله پهلوی به اجتماعات و نهادهایی اتکا داشت که از درجات قابل توجهی از استقلال در برابر دولت برخوردار بودند؛ در این میان علمای شیعه به واسطه استقلال اقتصادی از دولت و در اختیار داشتن منابر برای بسیج توده های مردم و همچنین اختیار انحصاری تفسیر شریعت بیش از سایر رهبران محلی در جامعه ایران می توانستند مقابل سیاست های دولت مرکزی ایستادگی کنند و در صورت لزوم اقدامات دولت را نامشروع جلوه دهند. با این وجود رضاشاه که در بدو سلطنت نسبت به قدرت علما برای مدیریت سازمان اجتماعی در ایران آگاهی داشت و حتی از اندیشه تشکیل جمهوری در ایران به واسطه تقاضای رهبران مذهبی در قم صرف نظر کرده بود به تدریج تلاش کرد تا از طریق تهدید، بازی دوگانه، پنهان کاری و همچنین دسیسه، ترور، قتل و استفاده از ارتش به ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه روی آورد؛ در مقابل این اقدامات، برخی رهبران مذهبی، زعمای محلی، سروران و متنفذان جامعه ایرانی به نمایندگی از جامعه مدنی و در عین حال شبکه ای ایران در برابر خواست های حکومت ایستادگی کردند و کوشیدند تا به هر نحو ممکن ضمن تضعیف نقش دولت از قدرت روزافزون آن بکاهند. این مقاله با روش تبیینی پسارویدادی و مطالعه موردی و بازخوانی کنش های سیاسی سیدحسن مدرس به عنوان یکی از مجتهدان و رهبران مذهبی و سیاسی در جامعه ایرانی و با استفاده تلفیقی از آموزه های نظریه جامعه شبکه ای میگدال و نظریه جامعه مدنی آیزنشتات کوشیده است تا ضمن تبیین مفهوم «جامعه مدنی شبکه ای»، فرایند ستیهندگی (تقابل آنتاگونیستی) این جامعه مدنی شبکه ای را با دولت در جامعه ایرانی عصر پهلوی اول، واکاوی کند.
در سال های 2011 و 2012 همزمان با موج بیداری اسلامی در خاورمیانه، حوادثی در کشور سوریه رخ داد که تفاوت های اساسی با این جریان داشت و این کشور را تا مدت ها با مشکلات فراوانی مواجه نمود. این مقاله با هدف بررسی بازنمایی رسانه بحران سوریه، تعداد 95 یادداشت تحلیلی از سه وب سایت العالم، العربیه و بی بی سی عربی را در بازه زمانی شش ماهه «اول اکتبر 2011 تا اول آوریل 2012»، با استفاده از روش تحلیل گفتمان بررسی نموده است.
مشارکت سیاسی جوانان به عنوان بزرگترین گروه جمعیتی کشور یکی از مهم ترین مولفه های رفتار سیاسی شهروندان، چه از منظر پژوهشگران رفتار سیاسی و چه از حیث مدیریت سیاسی جامعه در حال تحول ایران، محسوب می شود. در مقاله حاضر نخست خلاصه ای از مهم ترین دیدگاه های مربوط به مشارکت سیاسی و تصویری کلی از اشکال گوناگون مشارکت سیاسی ارایه می شود. سپس بر اساس یافته های پیمایشی که درباره اشکال و سطوح مشارکت سیاسی دانشجویان توسط نگارنده به عمل آمده است، یکی از نظریه های جامعه شناختی مشارکت سیاسی، یعنی «نظریه منابع» مورد ارزیابی قرار می گیرد و برخی «منابع» مورد ادعای این نظریه به عنوان پیش بینی کننده های مشارکت سیاسی بررسی می شوند. یافته های تحقیق مذکور، با توجه به جمعیت خاص مورد بررسی، رابطه آماری معناداری را میان منابع اجتماعی - اقتصادی افراد و مشارکت سیاسی آنان نشان نمی دهد، اما برخی منابع انگیزشی یا روان شناختی مورد ادعای نظریه منابع به عنوان پیش بینی کننده های مشارکت سیاسی تایید می شوند.