در آموزه های اخلاقی و دینی ایران باستان مشروعیت سیاسی شاه زمانی محرز است که بایستگی های مورد نظر این آموزه ها را واجد باشد. احراز این بایستگی ها البته پاره ای ذاتی و پاره ای اکتسابی است. رواج آموزه های اخلاقی و دینی در جامعه ایران باستان و بازتاب آن در ذهنیت فرهنگی جامعه از حاکم سیاسی انتظاراتی را طلب می کند که فراتر از حاکم معمولی است به طوری که این انتظارات می تواند در «شاه آرمانی» تجلی پیدا کند. بایستگی های شاه آرمانی را متون دینی و اسطوره های قومی بازتاب داده اند. بنیان مقاله پیش رو بر شناسایی، اهمیت و توصیف و تحلیل آن بایستگی ها گذاشته شده است.
شهرستان داراب که در زمان های گذشته «دارابگرد» یا «دارابجرد» نامیده شده است، از کهن ترین شهرهای ایران و جهان محسوب می گردد. سابقه تمدن در ناحیه دارابگرد بر مبنای اکتشافات باستان شناسی، به هزاره های ششم و پنجم قبل از میلاد، مقارن با عصر سفال نخودی و همزمان با تمدن های سیالک دوکاشان و تپـه شهداد کرمان می رسـد. بنای شهـر قدیم دارابگـرد بر مبنای تاریخ اساطیری ایران به داراب شاه هشتمین پادشاه سلسله کیانی ایران که در ادبیات پهلوی و اسلامی از او به نام داریوش بزرگ یاد شده، نسبت داده اند. این شهر در عصر هخامنشی بزرگترین ناحیه آبادان شرق پارس بوده است. در دوران اشکانی دارای حکومت نیمه مستقل بوده که امرای آن از شاهان پارس اطاعت می کردند. دارابگرد در اوایل سده سوم میلادی به عنوان مقر و اولین پایتخت سرسلسله ساسانیان اهمیت ویژه ای کسب نمود. پس از آن در تمام دوران ساسانیان این شهر مورد توجه این خاندان بوده و حکومت آن پیوسته در اختیار شاهزادگان و درباریان ساسانی قرار داشته است. ضرابخانه بزرگ شهر دارابگرد تا چند قرن پس از سقوط ساسانیان فعالیت داشته است. شهر دارابگرد در سال23 ﻫ.ق بر اثر تهاجم سپاهیان اسلام به کنترل سرداران عرب درآمد.