فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
در فوریة 628 م. گروهی از بزرگان و هموندان خاندان های نژادة ایرانی و فرماندهان سپاه که از شیوة فرمانروایی و سیاست های خسرو پرویز (590-628 م.) به خشم آمده بودند، در یک شورش بزرگ، خسرو را به زندان انداختند و شیرویه، بزرگ ترین پسر او را به تخت نشاندند. آنها گستاخانه از پادشاهِ دست نشاندة خود، خواهان کشتن خسرو شدند، امّا شیرویه که از سویی نمی خواست دست به خون پدرش بیالاید و از سوی دیگر، در چنگ شورشیان گرفتار شده بود، به اشارة بزرگانِ بیزار از خسرو، در پیغامی به پدرش یکایکِ گناهان او را یادآور شد، تا اگر می تواند پاسخی به آنها دهد، تا شاید بزرگان از ریختن خون او درگذرند. خسرو به زبانی آمیخته با نکوهشِ شیرویه، برای همة کارها و سیاست های خود استدلال هایی آورد و به یکایک گناهان چنان پاسخ داد که حتی شیرویه با شنیدن آنها، بهانه ای برای کشتن پدرش نمی دید، امّا بزرگانْ خشمگینانه کشتن او را خواستار بودند و کامیاب هم شدند. پیغام نامة شیرویه به پدرش را می توان گزارش محاکمة خسرو پرویز نامید که در آن، بزرگان ایرانی از زبان شیرویه ستمگری ها و شیوة زیان آورِ پادشاهی خسرو را یادآور شده اند تا گناهکاری او و حقّانیت بزرگان ایرانی برای همگان آشکار گردد. پاسخ های خسرو به نامه شیرویه هم، دفاعیة خسرو در این محاکمه است که در آن می کوشد حقّانیت و درستی سیاست ها و شیوة فرمانروایی خود را بازگوید. در این جستار، به مطالعة پیغام نامة شیرویه به پدرش و پاسخ های او، و چگونگی محاکمه و کشته شدن خسرو پرویز خواهیم پرداخت و می کوشیم اهمیّت تاریخی این پیغام نامه ها را برای شناخت پاره ای از سیاست های خسرو پرویز و رخدادهای دورة او نشان دهیم.
سه چهرهٔ یک پادشاه؛ گناهکار، پیروزمند و نیک، یا کوروشِ دیگر؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یزدگرد یکُم. 399-420 میلادی با دوری جستن از جنگ با امپراتوری روم که خود سخت گرفتار شورش ها و آشفتگی های سیاسی بود و پایان بخشیدن به پیگردها و آزارهای گهگاه مسیحیان و یهودیان، هم بزرگان ایرانی خواهنده جنگ با دشمن دیرینه ایران را به خشم آورد و هم آزردگی و ناخشنودی موبدان زردشتی را که هیچگاه چشم دیدن بردباری مذهبی شهریاران ایران و گسترش فزاینده آموزه های مذهبی بیگانه در ایران را نداشتند. از این رو، در سُنَّت تاریخنگاری ساسانیان، که بازتاب دیدگاه موبدان و بزرگان زردشتی است، گویا بیش تر در واکنش به بردباری و شکیبایی مذهبی یزدگرد با یهودیان و مسیحیان، او چهره فرمانروایی گناهکار، خشن و ستمگر به خود می گیرد. گذشته از این چهره زشت یزدگرد، دو چهره دیگر هم از او، در ادبیات یهودی و مسیحی، به چشم می آید. گزارش های یهودی که از پیوند دوستانه یزدگرد با یهودیان سخن می گویند، او را بسیار نیک خواه و هوادار یهودیان و همچون یک کوروش دیگر می خوانند و مسیحیان همروزگار یزدگرد، او را فرمانروایی پیروزمند و نیک و همچون یک کنستانتین دیگر برای دنیای مسیحیت می انگاشتند. در این پژوهش، کوشش خواهد شد از دیدگاه زردشتیان، یهودیان و مسیحیان، به توصیف این سه چهره یزدگرد و واکاوی ناسازگاری نگاه سُنَّت ایرانی با گزارش های یهودی و مسیحی درباره دوره فرمانروایی یزدگرد پرداخته شود.
زمینه های تاریخی فتوحات اسلامی در ایران: فروپاشی نظم سیاسی دولت ساسانی بر اساس منابع کتبی و داده های سکه-شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فتوحات اسلامی در ایران در پادشاهی یزدگرد سوم (632-651 م.) و به ویژه تسخیر بخش عمده آن در کمتر از یک دهه، گویای آن است که دولت ساسانی در آن هنگام توان نظامی و دفاعی خود را، آن چنان که در دوره های پیشین می بینیم، از دست داده بوده است. متون تاریخی سده های نخستین اسلامی که از دیرباز منابع پر استناد تاریخ پژوهان معاصر شمرده می شوند، این فرض را تأیید می کنند. این منابع، از یک آشفتگی سیاسی پس از مرگ خسرو دوم (590-628 م.) سخن می گویند که در طی آن، شماری پادشاه و ملکه به مدت کوتاهی به پادشاهی رسیدند. آنچه این منابع نمی گویند، میزان اقتدار سیاسی و حدود قلمرو جغرافیایی آن هاست و این موضوعی است که در سکه های این دوره- که از مراجعه به آن ها غفلت شده است- به روشنی بازتاب یافته است. داده های سکه شناسی و مقایسه آن ها با منابع کتبی در این مقاله، نشان می دهد که پادشاهان این دوره که به کوتاهی و اغلب هم زمان بر چند ایالت فرمان می راندند، به سبب محدودیت منابع انسانی و مالی، قادر به تثبیت اقتدار سیاسی و نظامی خود نبودند. آنگاه که یزدگرد سوم هم زمان با فتوحات مسلمانان به پادشاهی رسید، دولت ساسانی مدت ها بود که بر اثر عوامل گوناگون در حال زوال و فروپاشی بوده و توان سیاسی و نیروی نظامی خود را از داده بود.
نقش خاندان مهران در تحولات سیاسی ایران در دوران ساسانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاندان های کهن به علت داشتن املاک و رعایای فراوان و همچنین لیاقت و شجاعت در فن جنگاوری و سوارکاری، در طول تمام سلسله های ایران باستان، در موفقیت ها و ناکامی های سلسله های ایران باستان تأثیر مستقیم داشتند. خاندان مهران نیز یکی از اعضای همین خاندان های بزرگ بود که در زمان ساسانیان توانستند همچنان موقعیت خود را حفظ کنند و در تحولات سیاسی این سلسله نقش فعال و مؤثری داشته باشند. خاندان مهران همانند دیگر خاندان های کهن، از پایه های اصلی دولت ساسانی بودند و جایگاه ممتازی در ساختار سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور داشتند و مناصب کشوری و لشکری فراوانی در این دوره بر عهده داشتند. در این مقاله تلاش شده با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع به نقش خاندان مهران در تحولات سیاسی ایران در دوران ساسانی پرداخته شود.
بررسی تحولات سیاسی داخلی حکومت ساسانیان با تکیه بر نقش برجسته ها و کتیبه ها
حوزه های تخصصی:
ساسانیان نزدیک به چهارصد سال در ایران حکمرانی کردند. آنها نیز مانند دیگر فرمانروایان دنیای باستان، مایل بودند چهره خود را ماندگار کنند. بر این اساس در این دوره نیز نقش برجسته ها و کتیبه های زیادی از پادشاهان این حکومت بر جای مانده است که نشان از اهمیت و توجه ویژه این دولت بر خلق آثاری جاودانه از خود می باشد. این نقوش برجسته ها و کتیبه ها مختلف و متنوعی که بر صخره ها و کوه ها کنده کاری شده از دو بعد قابل اهمیت می باشد؛ یکی بعد هنری که نشان از شاهکار حجاری آن دوره می باشد و دیگری بعد سیاسی آن که حاکی از تحولات سیاسی- تاریخی ساسانیان است. بر این اساس این پژوهش به دنبال بررسی رویدادهای سیاسی داخلی ساسانیان با تکیه بر نقش برجسته ها و کتیبه های این دوره می باشد.
یافته های پژوهش حاکی از آن است، با درک اهمیت و جایگاه نقش برجسته ها و کتیبه های دوره ساسانی، می توان تحولات اندیشه و مسائل فکری داخلی، فعالیت سازمان های دینی و حس زیبایی شناسانه جامعه ایران را در ادوار مختلف تاریخی شناخت، چگونگی آن ها را در سیری تاریخی مشخص کرد و اهداف سیاسی و دینی آن را نشان داد. همچنین این آثار نشان از وقایع و حوادث مهم تاریخی از جمله درگیری های داخلی بین شاهزادگان و تحولات مذهبی در دولت ساسانیان می باشد.
آیا ساسانیان وارثان هخامنشیان بودند؟
حوزه های تخصصی:
اصلاحات نظامی خسرو انوشیروان و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پایه های بنیادین پادشاهی ساسانی، وابستگی به سپاهیانی بود که بزرگان و اشراف جنگجوی پارسی و پارتی برای شاه فراهم می کردند. معمولاً این باور وجود دارد که این وابستگی تا زمان پادشاهی خسرو انوشیروان و اصلاحات وی ادامه یافت و تنها در زمان او بود که شاه برای نخستین بار توانست سپاهی ثابت و وابسته به شاه را بیآفریند و عملاً خود را از وابستگی به نیروهای بزرگان و روسای خاندان ها برهاند. این ناوابستگی حتی به ایجاد پادشاهی متمرکز که شاهان ساسانی به دنبال آن بودند، نیز تعبیر شده است. اما گواهی های بازمانده و گزارش های مورخان، در تضاد با این باور عمومی قرار دارد و آن را به چالش می کشد. این نوشتار بر آن است تا با واکاوی این گواهی ها، اصلاحات نظامی خسرو و پیامدهای آن را بررسی نماید.
افسانه مرگ یزدگرد بزه گر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانة مشهور مرگ یزدگرد یکم (399-420 م) آشکارا ساخته و پرداخته بزرگان و موبدان زردشتیِ دوره ساسانیان بود که با ترجمة خدای نامه و با کمک تاریخ نویسان عرب و ایرانی روزگار اسلامی بر آن آگاهی یافتند. طبق اجزای داستان مزبور مردم مرگ یزدگرد را خواست خداوند و اسب را فرشتة خداوند برای کشتن یزدگرد و برای رهانیدن آن ها از بیدادگری های وی دانستند. پرسش این است که چرا در دوره ساسانیان چنین داستانی درباره مرگ یزدگرد یکم ساخته شده و کارکرد آن چه بوده است؟ تاکنون پژوهندگان تاریخ ساسانیان ناخشنودی موبدان و بزرگان زردشتی از سیاست های بردباری دینی یزدگرد یکم با مسیحیان و یهودیان را سبب قتل و برساختن داستان مرگ او دانسته اند. در این پژوهش نشان خواهیم داد که یزدگرد یکم بر اثر بیماری مرده است و سپس بزرگان و موبدان کینه جو، در کوشش برای نابودی یاد یزدگرد، مرگ او را در چهارچوب افسانه و هم چون پادافرهی ایزدی و شایسته پادشاهی بزه گر بازگو کرده اند.
واپسین ساسانیان در تخارستان و چین و ژاپن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از شکست ساسانیان در نهاوند، یزدگرد سوم (632 تا 651م/۱۰ تا ۲۹ق) به شرق ایران پناه برد. او برای بازپس گیری نواحی ازدست رفته، تلاش های بسیاری، مانند اتحاد با بزرگان و اشراف ایرانی ساکن در این مناطق انجام داد؛ اما این امر محقق نشد. پس از مرگ یزدگرد، فرزند وی پیروز، به همراه تعدادی از بزرگان دربار ساسانی، به دولت تانگ در چین پناه برد. آن ها همواره سعی می کردند تا با کمک چینیان و سُغدیان و تخاریان، ایرانشهر را از اعراب باز پس گیرند؛ اما در این راه، موفق نشدند. آگاهی ما درباره بازماندگان ساسانی که بعد از یزدگرد، به آسیای مرکزی و شرق دور پناه بردند، براساس منابع نخستین اسلامی، متون پهلوی، گزارش ها تاریخی چینی و ژاپنی و یافته های باستان شناختی در چین و ژاپن است. در اینجا سعی خواهیم کرد تا با بررسی و نقد اطلاعات متون فوق و پژوهش های جدید، تصویری روشن تر از واپسین بازماندگان ساسانیان در تخارستان و چین و ژاپن ارائه کنیم.
نقش دیلمیان در فروپاشی دولت ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری محلی به ثبت و ضبط وقایع تاریخی در محدودة
یک شهر، ایالت و ناحیه میپردازد، که ذیل تاریخ ملی کشور قرار
میگیرد . بنابراین، وجه اصلی و مشخصه تاریخ نگاری محلی
پیوند آن با یک عرصه جغرافیایی محدود و مشخص است. بر
این اساس، پرداختن به نقش سرزمین دیلمَیان که یکی از
سرزمینهای تحت سلطه شاهنشاهی ساسانی محسوب میشد،
در شورشها و سرانجام فروپاشی دولت ساسانی از اهمیت ویژه-
ای برخوردار است. اگر چه مورخان عوامل مختلفی نظیر،
جنگاوری و سختکوشی نیروهای اعراب که با ایمان به دین
اسلام و با مبانی و اندیشههای جدید و ،در مقابل، فرسودگی و
ضعف دولت ساسانی، به خصوص در اواخر عمر این دولت و
همچنین عوامل خارجی را باعث سقوط دولت ساسانی میدانند،
اما به نظر میرسد نقش سرزمین دیلم و ویژگیهای مردمان آن
که بارها به مقابله با فرمانروایان ساسانی پرداختند در فروپاشی
این دولت از سوی مورخان نادیده انگاشته شده است. هر چند که
از اوضاع سرزمین دیلم در دوره ساسانیان اطلاعات محدودی در
دست داریم و، از اینرو، تاکنون به این موضوع پرداخته نشده
است، اما با تکیه بر برخی منابع می توان از بعضی از تحولات
سیاسی و نظامی در این سرزمین اطلاعات مفیدی بهدست آورد.
بنابراین، این پژوهش با درک این مطلب تلاش دارد تا با استناد
به منابع تاریخی و با استفاده از شیوة پژوهشهای تاریخی به
نقش سرزمین دیلمَیان در فروپاشی دولت ساسانی بپردازد.
نخستین شهریاران ساسانی و مسأله به تخت نشینی نرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساسانیان پس از کسب قدرت، در تمرکز بخشی به دولت مرکزی و پراکندن و رسمیت بخشی به دینی دولتی کوشیدند، اما این اهداف سیری طبیعی و مداوم را نپیمود بلکه شهریارانی چون نرسی به عنوان شهریاری که قدرت را از رقیب خویش بهرام سکانشاه ستاند، برخلاف برادر و برادرزاده اش(بهرام اول و بهرام بهرامان)، نه تنها دین مردانی چون کرتیر را بر نکشید بلکه در آزادی بخشی به فعالیت های مانویان نیز کوشید و سیاست دستکرت ساختن ایالات غربی را به کنار نهاد. البته این همه نه به دلیل این بود که نرسی این شهریاران را غاصب حق خویش در امر سلطنت می دید؛ بلکه به منظور جانبداری دستگاه دینی از بهرام سکانشاه، کاستن از قدرت دین مردانی چون کرتیر و نیز یافتن حامیان داخلی در مبارزه با روم انجام گرفت. بنابراین در این مقاله مقابل فرضیه هایی که برخی پژوهشگران در چگونگی تاج خواهی نرسی و دشمنی وی با جانشینان شاپور اول، ارائه داده اند و اقدامات این هفتمین شهریار ساسانی را با توجه بدین نگرش و سیاست توجیه و تعبیر کرده اند، سعی می شود با توجه به نگاره ها و رخدادهای موجود و همچنین مقایسة عملکرد نرسی با شهریاران پیشین، با رویکردی توصیفی- تحلیلی به پرسشهایی چون نحوة قدرت گیری نرسی که به زعم برخی بحران جانشینی در بین نخستین شهریاران ساسانی قلمداد گردیده است و سرانجام سیاست داخلی نرسی پرداخته شود.
ستیز و سازش اشرافیت ایرانی با شهریاران در عصر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ اجتماعی – اقتصادی در عهد ساسانی حکایت از مبارزه ای مستمر میان اشرافیت ایرانی و پادشاهان است که جز با وقفه های اندک تا پایان عمر دولت ساسانی ادامه داشته است تا جایی که می توان یکی از علل مهم انحطاط و انقراض حکومت ساسانی را همین منازعه میان اشرافیت ایرانی و سلطنت دانست. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به طور مشخص در پی تبیین این مساله است که رابطه اشراف و پادشاهان در حکومت ساسانیان چه فرایند تاریخی را طی کرده است و در جهت تفسیر تاریخی این مسأله به طرح فرضیه زیر پرداخته است: گسترش روابط تجاری میان شرق و غرب، رشد اقتصاد پولی و اقتصاد مبتنی بر بازرگانی و صنعت و توسعة شهرها و راه های ترانزیت و به تبع آن تغییر در مناسبات اجتماعی و به چالش کشیده شدن نظام اجتماعی دورة ساسانیان، موجب شدکه نظام اشرافی که مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و ساختار روستایی بود، در چالش های جدی قرار گیرد. این چالش ها به چالش های دینی هم منتهی شد تا جایی که اتحاد اشراف با موبدان در مخالفت با پادشاه، موبدان را به رقابت های سیاسی کشاند و با قبول ترویج عقاید مزدکیان و حمایت از شورش اجتماعی آنان از سوی قباد، ضربه ای به اتحاد اشراف و روحانیون زرتشتی وارد آمد و به خصومت میان پادشاه و اشراف دامن زده شد. پادشاهان ساسانی نیز توانستند از دورة خسرواول، در چالش میان اقتصاد شهری و اقتصاد روستایی از طریق دهقانان، استقلال اقتصادی خود را از اشراف و از طریق اسپاهبدان، استقلال نظامی خود را نیز از نیروهای روستایی و اشراف به دست آوردند و بر تمرکز قدرت سیاسی خود دربرابر اشراف بیفزایند.
جستاری در زمینه حضور نظامی ساسانیان در خلیج فارس
حوزه های تخصصی:
از زمانی که آریایی ها به ایران وارد شدند و به آب های جنوبی این سرزمین دست یافتند، تصمیم گرفتند که نام قوم خود را بر این دریا بگذارند. سلسله های هخامنشی، اشکانی و ساسانی هر یک به اهمیت این دریا پی برده و بهره برداری های فراوانی از آن نمودند که در این میان سهم هخامنشیان و ساسانیان بیشتر از اشکانیان است. با به قدرت رسیدن سلسله ساسانی در سال 224 میلادی، ایران وارد مرحله تازه ای از فعالیت های دریایی خود (نظامی، تجاری و ...) گردید. این سلسله از همان ابتدای به قدرت رسیدن اردشیر اول اهمیت خلیج فارس (پارس) را دریافته و به ایجاد، مرمت و احیای بنادر متعدد و تشکیل نیروی دریایی و نظامی در کرانه های آن اقدام نمودند. پس از اردشیر، اخلاف وی نیز اهداف و سیاست های دریایی او را دنبال کردند. فتح دریایی سرزمین یمن یا همان جنوبی ترین ناحیه شبه جزیره عربستان نشان از قدرت فوق العاده نظامی و دریاییِ این دوره دارد. ساسانیان با تسلط بر کشور یمن، توانستند تجارت با دریای احمر و اقیانوس هند برقرار کرده و حتی تا نقاط دورتری مانند سراندیب (سیلان) و چین نیز بسط و توسعه دهند به گونه ای که در دوره حکومت آنان، اقتدار دریایی و تجاری ایران نه تنها از اعراب بلکه از رومیان نیز پیشی گرفت. به عبارت دیگر، خود قدرت بلامنازع دریایی در این منطقه شدند. در این پژوهش کوشش نموده ایم تا به ارائه گزارشی کوتاه از علل و عوامل حضور نظامی ساسانیان در خلیج فارس پرداخته و با روش توصیفی تحلیلی آن را ارزیابی و بازکاوی قرار کنیم.
دو پادشاه در آستانه نابودی ساسانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مرگ خسرو پرویز در فوریه 628 میلادی تا تاج گذاری یزدگرد سوم در ژوئن 623 میلادی بیش از ده پادشاه به تخت لرزان شهریاری ساسانیان نشانده شدند، که هنوز تبارنامه و مدّت شهریاری، و حتی چگونگی پی هم آیی پاره ای از آنها، که البته همگی پادشاهانِ دست نشانده بزرگان و شاه گزینان نیرومند ایرانی بودند، چندان شناخته شده و روشن نیست. نمونه آشکار چنین ناشناختگی تاریخی، در پیوند با دوره شهریاری گُشنَسب ده/ پیروز گُشنَسب ده، و خُرَّزاد خسرو/ فرُّخزاد خسرو دیده می شود، و مسئله مهمّ آن است که آیا گُشنَسب ده و پیروز گُشنَسب ده، یک پادشاه بوده اند یا نه، و اگر احتمالاً یک پادشاه بوده اند، و پیروز نام شاهانه گُشنَسب ده بوده است، آیا وی پس از مرگ بوران پادشاه شده بود، یا در دوره پس از مرگ آزرمیدخت؟ همچنین باید پرسید که آیا خُرَّزاد خسرو و فرُّخزاد خسرو، یک پادشاه بوده اند یا نه، و اگر احتمالاً یک پادشاه بوده اند، آیا او پس از مرگ آزرمیدخت پادشاه شده بود، و یا پس از مرگ دو جانشین او، خسرو پسر مهرگُشنَسب و پیروز گُشنَسب ده؟
پژوهشی درباره فرمانروایی هرمزد یکم؛ شاهنشاه ایران و انیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مرگ شاپور یکم(240 تا 270 میلادی)، فرزند و ولیعهد او، هرمزد اردشیر، پادشاه گستره پهناور ایرانشهر شد.هرمزد اردشیر در جنگ های پدرش با رومی ها در ارمنستان، سوریه، کیلیکیه و کاپادوکیه توانایی های جگی خود را نشان داده بود و هنگامی که شاپور در سال 252 میلادی، سرزمین ارمنستان را گشود، هرمزد با لقب بزرگ شاه ارمنیه به فرمانروایی ارمنستان برگزیده شد.با همه تردیدهایی که درباره بزرگ تر بودن شاهزاده هرمزد نسبت به دیگر پسران شاپور یکم وجود دارد، داده های باستان شناختی، سکه شناختی و گزارش های تاریخی دوره اسلامی نشان می دهد که هرمزد ولیعهد شناخته شده شاپور بوده، و از این رو باید بزرگ ترین پسر او هم بوده باشد.هرمزد در سنگ نوشته های موبد کردیر، هوادار و پایبند آموزه های زردشتی و پشتیان مُغ مردان و دستگاه دینی زردشتی شناخته شده و دوره پادشاهی وی، دوره افزونی گرفتن کرده های ایزدان و نشانده شدن آتش های بهرام و شادمانی و کامروایی مُغ مردان انگاشته شده است؛ از این رو، دوستانه هرمزد با مانی، که در متن های مانوی و پاره ای گزارش های دیگر بازتاب یافته است، هرگز نشانه علاقه مندی هرمزد به مانویت و روی گردانی از آموزه های دین زردشتی نیست و آن را باید گوشه ای از سیاست مذهبی هرمزد شناخت. در این پژوهش، کوشش خواهد شد به دست آویز همه منابعی که آگاهی های را درباره زندگی و دوره پادشاهی هرمزد یکم به دست می دهند، به ویژه سنگ نوشته ها، سنگ نگاره ها و داده های سکه شناختی، به پرسش هایی که درباره زندگی سیاسی و نظامی شاهزاده هرمزد پیش از گرفتن تحت فرمانروایی ایرانشهر و گُزینش او به ولیعهدی وجود دارد پاسخ گوییم و با مطالعه کارنامه شهریاری هرمزد، به سیاست مذهبی این پادشاه ساسانی و پیوند دوگانه او با موید کردیر و مانی بپردازیم.
نقش شورش بهرام چوبین در تضعیف و فروپاشی دولت ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاندان های کهن که به دنبال مهاجرت اقوام آریایی به ایران شکل گرفتند، به دلیل داشتن املاک و رعایای فراوان و لیاقت و شجاعت در فن جنگاوری و سوارکاری توانستند در طول تمام این سلسله ها از جایگاه ممتازی در کشور برخوردار شوند و در موفقیت ها و ناکامی های سلسله های ایران باستان تأثیر مستقیم داشته باشند.بهرام چوبین یکی از اعضای همین خاندان های بزرگ، خاندان مهران، بود که در جنگ با ترکان پیروزی های بزرگ به دست آورد، اما طبق اسناد تاریخی هرمزد چهارم به جای حق شناسی به تحقیر وی پرداخت که همین عامل سبب شد او و سپاهیانش از فرمان هرمزد سر برتابند و علیه او شورش کنند.شورش بهرام چوبین از رویدادهای مهم و برجسته دوره ساسانیان است که در نهایت به برکناری هرمزد از سلطنت و روی کار آمدن فردی خارج از خاندان سلطنتی به قدرت منجر شد.با شورش بهرام چوبین و به قدرت رسیدن وی به تدریج در مشروعیت حکومت ساسانیان، به عنوان تنها مدعی سلطنت، خدشه ایجاد شد.این حادثه شورش های خاندانی دیگر و همچنین مخالفت تعدادی از این خاندان های بزرگ را با دولت ساسانی به دنبال داشت.در هر حال، به نظر می رسد این رویداد در کنار عوامل و مشکلات دیگر به تدریج زمینه تضعیف و فروپاشی ساسانیان را فراهم کرد.این مقاله تلاش دارد با استفاده از پژوهش های تاریخی و با استناد به شواهد تاریخی به بررسی نقش شورش بهرام چوبین در تضعیف و فروپاشی ساسانیان در کنار عوامل دیگر بپردازد.
پژوهشی در مناصب درباری عهد ساسانی با استناد به منابع تاریخی و شواهد کتیبهای
حوزه های تخصصی:
خاتون بخارا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی شخصیت و زندگی خاتون بخارا، اولین و آخرین زنی که بر منصب بخاراخداتی نشست و هم زمان درگیر رقبای داخلی و حملات پی در پی فاتحان عرب بود، اطلاعاتی ارزشمند درباره حیات سیاسی و اجتماعی بخارا به دست می دهد. داستان روابط عاطفی خاتون با سعید بن عثمان، فرمانده عرب که در شعری برجای مانده، به رغم ابهاماتش دارای ارزش ادبی و تاریخی فراوان است. در این نوشتار ضمن گزارش تلاش های محققان معاصر در خوانش این شعر، سعی شده با لحاظ پاره ای ازحوادث تاریخی و برخی ملاحظات زبانی، خوانش دیگری از این شعر ارایه شود.
پژوهشی بر مناصب لشگری دوره ساسانی با استناد به منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی
حوزه های تخصصی:
عناوین و مناصب لشگری ساسانی طی ادوار مختلف و در گذر از مرحله ای به مرحله ی دیگر و گاه به تبعیت از سیاست های خاص هر یک از پادشاهان، دستخوش تغییرات چشمگیری گردیده است. یکی از این مناصب عنوان هزارپت است که علاوه بر دارا بودن معادل بسیار که هر یک در دوره ای خاص مرسوم و پس از آن منسوخ شد، به لحاظ کارکرد واقعی نیز با آشفتگی مقطعی و زمانی مواجه بوده است. چنانکه در دوره ای خاص یک منصب لشگری و در برهه ای دیگر منصبی لشگری - کشوری بوده است. تفویض مقام اران سپاهبدی به چهار نفر از سرداران و به تبعیت از آن ایجاد چهار شکل مشخص سواره نظام که خود متاثر از تقسیمات کشوری - لشگری زمان خسرو انوشیروان است، از دیگر تغییرات سازمان نظامی سلسله ساسانی محسوب می گردد. علاوه بر این، مناصب موروثی کشور نیز از این قاعده مستثنی نبود. به گونه ای که با نقض برخی قوانین کشوری، انحصاری بودن تعدادی از مشاغل خاص نزد خاندان های بزرگ از میان رفت.در این پژوهش سعی شده است با استناد به منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی به اصل و ماهیت وجودی القاب و عناوین لشگری دوره ساسانی پرداخته شود تـا بـر اساس آن سیمای حکومتی و نظامی این دولت در حد مقدور آشکار و زوایای تاریک آن روشن گردد. از سوی دیگر کندوکاو پیرامون پیدایش هر یک از مناصب نظامی، میزان اختیارات و سرانجام تغییر و تحول آنها در ادوار بعد از دیگر مباحث این نوشتار است. معمولاً گفته می شود که ساسانیان بر خلاف حکومت اشکانیان موفق به تشکیل یک دولت متمرکز و منسجم در زمینه ی تشکیلات اداری و مذهبی گردیدند. از این رو در این مقاله تلاش گردیده است تا با استناد به القاب و عناوین متعدد نظامی که در این دوره به وجود آمد، به فرضیه فوق در حد مقدور پاسخ داده شود.