فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۸۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
"برخی دانش آموزان، به رغم برخورداری از هوش طبیعی یا حتی بالاتر از طبیعی و دارا بودن حواس بینایی و شنوایی سالم، قادر به فراگیری مطالب آموزشی و مفاهیم ویژه با استفاده از روشهای متداول در مدارس نیستند. این قبیل دانش آموزان را، که در کتابهای روان شناسی با نامهای گوناگون نامیده اند، ساموئل کرک، در سال 1963، به عنوان کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری مطرح کرد. یکی از انواع ناتوانیهای یادگیری در دانش آموزان، ناتوانی یادگیری ریاضی است که حاکی از دشواریهایی در درک مفاهیم ریاضی است. در این پژوهش، اثربخشی سه روش آمرزش تکلیف، آموزش فرایند یا توانایی، و آموزش تکلیف- فرایند در آموزش ریاضی به دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری ریاضی بررسی و مقایسه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که میان نمره های پیش آزمون و پس آزمون آزمودنی ها در آزمون پیشرفت تحصیلی اختلاف معناداری وجود دارد که ناشی از اجرای روشهای آموزش است. به عبارت دیگر یافته های پژوهش نشان می دهند که روش آموزش تکلیف، آموزش فرایند یا توانایی، و آموزش تکلیف- فرایند در آموزش ریاضی به آزمودنی ها موثر بوده است.
"
بررسی تحول پردازش اطلاعات اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تحول پردازش اطلاعات اجتماعی در دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با توجه به دیدگاه پردازش اطلاعات اجتماعی کریک و داج (1994) انجام گرفت. روش: برای بررسی پردازش اطلاعات اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر نمونه ای مشتمل بر 120 دانش آموز در سه گروه سنی 10 تا 12 سال، 13 تا 15 سال و 16 تا 18 سال که از مدارس استثنایی شهر شیراز انتخاب شده با داستانهای اجتماعی برایان و تورکاسپا (1994) که برگرفته از نظریه کریک و داج (1994) هستند مورد آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد با افزایش سن بین میانگین نمرات گروه دوم با گروه اول و سوم در هیچ یک از مراحل پردازش اطلاعات اجتماعی تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج به دست آمده نشان دهنده سیر تحولی کند رشد شناختی اجتماعی در کودکان ناتوان ذهنی است. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان دهنده مسیر تحولی کند رشد اجتماعی در کودکان ناتوان ذهنی است.
رشد و فراگیری زبان در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: فراگیری زبان روندی طبیعی رشد و منحصر به انسان خردمند است که بر اساس آن کودک زبان مادری خود را به عنوان زبان اول فرامی گیرد. ساده ترین نظریه رشد زبان آن است که کودکان زبان را از راه تقلید زبان بزرگسالان می آموزند. احتمال دیگر آن است که کودکان زبان را از راه شرطی سازی فرا گیرند. چامسکی فرضیه ذاتی بودن زبان را پیشنهاد کرد. پیاژه اعتقاد داشت زبان فرآیندی شناختی و محصول رشد هوش عمومی است. به نظر ویگوتسکی اگرچه کودکان پایه های شناختی ذاتی برای فراگیری زبان دارند رشد زبان برای بیان کارکردها است. سرانجام آن که پیوندگرایان بر این باور هستند کودکان بدون حتی فهمیدن قواعد یا حتی بدون وجود قواعد زبان را فرامی گیرند. نتیجه گیری: اگرچه پژوهش های زیادی انجام شده هنوز دقیقاً مشخص نیست کودکان چگونه در شاهکار قابل توجه فراگیری زبان موفق می شوند. برخی تلاش ها برای مرتبط کردن رشد زبانی و شناختی با استفاده از مراحل پیاژه ای ناموفق بوده. پیشرفت های عمده ای در درک رشد زبانی و شناختی رخ داده اما این پیشرفت ها رابطه نزدیکی را نشان نداده اند. با توجه به وضعیت دانش امروز، انتخاب قاطعانه از نظریه های مختلف امکان پذیر نیست. منطقی به نظر می رسد که ترکیبی از مهارت های تقلیدی، ابزار فراگیری فطری زبان، رشد شناختی و تعاملات ارتباط اجتماعی به رشد زبان کمک کنند. این مقاله مروری است بر نظریه های رشد و فراگیری زبان در کودکان.
تاثیر آموزش راهبردهای شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نارسانویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این تحقیق، بررسی تاثیر آموزش راهبردهای شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با نارسایی ویژه در یادگیری در زمینه بیان نوشتاری است. روش: جامعه آماری شامل 480 دانش آموز نارسانویس از 30 مدرسه در شهر ایلام است که از میان آنها 60 نفر به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایگزین شده اند. گروه آزمایش طی 25 جلسه راهبردهای شناختی را با استفاده از مدل انگلرت در پنج مرحله مجزا که به منظور تحلیل بیان نوشتاری تهیه شده بود، دریافت کردند. از آزمون پیشرفت تحصیلی فارسی دوره ابتدایی، خرده آزمون خواندن و نوشتن، آزمون تحلیل نوشتاری به منظور تشخیص مشکلات خواندن و نوشتن دانش آموزان و از آزمون راتر به منظور بررسی مشکلات عاطفی و رفتاری جهت همتا کردن دانش آموزا ن استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای شناختی در بهبود و کاهش اختلال موثر بود و تفاوت بین گروه آزمایش و گواه معنا دار است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که گروه آزمایش عملکرد تحصیلی بهتری نسبت به گروه گواه دارد، اما بین دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنا داری در عملکرد تحصیلی بعد از دریافت آموزش راهبردهای شناختی مشاهده نشد.
اثربخشی فعالیت های پیشرفته ادراکی- دیداری فراستیگ بر اصلاح خواندن دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه (نارساخوان): یک مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
115-128
حوزه های تخصصی:
هدف: اختلال یادگیری دانش آموزان نارساخوان، آن ها را با دشواری های متعددی در مدرسه، خانه و زندگی روزمره مواجه ساخته، که این امر بر پیشرفت تحصیلی و سازگاری با محیط را برای شان دشوار می سازد. تعاملی که بین کاهش اختلال یادگیری، رشد ادراکی، رشد بینایی و رشد شناختی برقرار است، منجر شده است تا فعالیت های ادراکی- بینایی در روند کاهش اختلال یادگیری با نقص خواندن، نقش مهمی را ایفا کنند. از این رو، هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی روش ادراکی- دیداری فراستیگ بر مهارت خواندن دانش آموزان با اختلالات یادگیری نارساخوان بود. روش: پژوهش حاضر، به صورت یک بررسی تک آزمودنی با استفاده از طرح سری های زمانی گروهی ( AB ) انجام شد. نمونه پژوهش را سه نفر از دانش آموزان پسر با اختلال خواندن شاغل به تحصیل در دوره ابتدایی پایه سوم شهرستان خدابنده در سال تحصیلی 96- 1395 تشکیل دادند. گردآوری داده ها جهت بررسی وضعیت مشکلات خواندن آزمودنی ها، با استفاده چک لیست بررسی نشانگان نارساخوانی و آزمون خواندن و نارساخوانی نما انجام شد. جهت تقویت مهارت خواندن، هر سه آزمودنی به صورت گروهی در طی 18 جلسه (به مدت 9 هفته و هر هفته دو جلسه)، فعالیت های پیشرفته ادراکی- دیداری بر مبنای فراستیگ دریافت کردند. تحلیل داده های حاصل از ارزیابی مشکلات خواندن آزمودنی ها نیز با استفاده از جدول سمن صورت گرفت. یافته ها: یافته های حاصل از ارزیابی مشکلات خواندن آزمودنی ها در پیش و پس از تمرین فعالیت های ادراکی بینایی فراستیگ نشان داد که فعالیت های ادراکی- بینایی می تواند تا دو برابر، نمره های آزمودنی ها را در هر یک حوزه های شناختی دقت؛ حافظه دیداری، شنیداری؛ تمیز دیداری، شنیداری، توالی دیداری، شنیداری و سایر خطاها را کاهش دهد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر که نشان از تأثیر تمرین فعالیت های پیشرفته ادراکی بینایی بر کاهش مشکلات خواندن دانش آموزان با اختلال یادگیری دارد، پیشنهاد می شود مسئولین آموزش و پرورش استثنایی، اقدام به برگزاری دوره هایی جهت افزایش مهارت مربیان و والدین از تأثیرات انجام این تمرین ها کنند.
تاثیر بازی بر عزت نفس دانشآموزان (6 تا 11 ساله) نابینای آموزشگاه ابابصیر اصفهان
حوزه های تخصصی:
"هدف کلی این پژوهش تاثیر بازی بر عزت نفس دانشآموزان (6تا11 ساله) نابینای آموزشگاه ابابصیر اصفهان بود. به همین منظور با اجرای یک تحقیق نیمه تجربی، از کلیه دانشآموزان پسر 6 تا 11 ساله نابینای مستقر در آموزشگاه ابابصیر اصفهان که 71 نفر بودند، 36 نفر نمونه در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و گواه (18 نفر گروه آزمایش و 18 نفر گروه گواه) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه عزتنفس کوپر اسمیت (58 سؤال) و دستگاه ضبط صدای آزمودنیها بود، که روایی آنرا عبداللهنژاد (1378) تایید کرده و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ معادل 85/0 محاسبه گردیده است.
در این پژوهش فرضیهای مبنی بر اینکه بازی بهطور معناداری عزتنفس دانشآموزان نابینا را افزایش میدهد، مطرح شد. نتیجه تحلیل کوواریانس پس از بررسی نمرات پیشآزمون و سن آزمودنیها نشان داد که در دانشآموزان پسر 6 تا 11 ساله نابینای آموزشگاه ابابصیر، بازی بهطور معناداری عزت نفس آنها را افزایش داده است (05/0>p).
"
مقایسه عملکرد تحصیلی و رفتاری دانش آموزان پسر کم شنوای مدارس استثنایی و تلفیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه وضعیت پیشرفت تحصیلی و رفتاری دانش آموزان پسر کم شنوای مدارس استثنایی و مدارس تلفیقی استان قم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی – مقایسه ای است. جامعه آماری تحقیق 151 نفر از والدین و معلمان دانش آموز پسر کم شنوای مدارس استثنایی و تلفیقی استان قم بود. با توجه اهداف تحقیق 120 نفر به طور تصادفی و در دسترس به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه ارزیابی و رفتاری راتر و آزمون ماتریس پیش رونده بود. پرسشنامه آزمون ماتریس پیش رونده به منظور تعیین بهره هوشی دانش آموزان و پرسشنامه های دموگرافیک و ارزیابی رفتار راتر A و B به ترتیب به منظور تعیین میزان پیشرفت تحصیلی و نحوه رفتار دانش آموزان در بین معلمین و والدین دانش آموزان توزیع شد تا اطلاعات مورد نیاز از این طریق به دست آید. اطلاعات جمع آوری شده با بهره گیری از روشهای آماری همبستگی و T استودنت تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحقیق مبین این است که بین نمرات دانش آموزان استثنایی و تلفیقی در حد از نظر آماری تفاوت معناداری وجود ندارد. اما میزان افسردگی و رفتار ضداجتماعی آنها در حد تفاوت آماری معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: دانش آموزانی که در مدارس استثنایی مشغول به تحصیل بودند، در مقایسه با دانش آموزانی که در مدارس تلفیقی تحصیل می کردند، دارای افسردگی کمتر و رفتار ضد اجتماعی بیشتر هستند.
تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد نیمرخ اسید وکسلر کودکان (حساب، رمزنویسی، اطلاعات، حافظه ی عددی) در دانش آموزان اختلال یادگیری شهر شیراز
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی برعملکرد خرده آزمون های معرف نیمرخ اسید (ACID) وکسلر کودکان در دانش آموزان اختلال یادگیری می باشد. در این پژوهش از روش تجربی با پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل و گمارش تصادفی استفاده شد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 48 نفر دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمایش وگواه به شکل تصادفی گماشته شدند. در مرحله ی پیش آزمون از آزمون وکسلر کودکان برای اندازه گیری نیمرخ اسید استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی در گروه آزمایش اعمال شد. پس از آموزش، پس آزمون به اجرا درآمد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی موجب افزایش عملکرد نیمرخ اسید وکسلر کودکان در خرده آزمون های اطلاعات، حساب و رمزنویسی می شود و در خرده آزمون حافظه ی عددی بی تأثیر است.
مشکلات رفتاری در کودکان با نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکان با نشانگان داون دارای رفتارهای بسیار متنوعی می باشند. این کودکان در بعضی مواقع رفتارهایی از قبیل افسردگی، گوشه گیری، پرخاشگری، سرسختی و خودرایی از خود نشان می دهند. احتمال ابتلا به اختلالات روانی و رفتاری در کودکان نشانگان داون نسبت به سایر کودکان کم توان ذهنی کمتر ، اما نسبت به افراد عادی بیشتر می باشد. باید به این نکته توجه داشت که محیط ناامن خانواده و برخورد نادرست والدین و برخی از بیماری های جسمانی این افراد از قبیل: بیماری های قلبی، مشکلات تیروئید و ... در تشدید مشکلات رفتاری آنها موثر است، بنابراین در اصلاح مشکلات رفتاری این افراد توجه به نکاتی حائز اهمیت می باشد. در مقاله حاضر ، هدف بررسی مشکلات رفتاری در کودکان دارای نشانگان داون و مروری بر برخی از مطالعات انجام شده در این زمینه است.
مقایسه دانش و نگرش مادران دارای فرزند معلول ذهنی و بدون فرزند معلول ذهنی در زمینه معلولیت ذهنی در شهر گچساران در سال 1382
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: عقبماندگی ذهنی مرض یا بیماری نیست بلکه یک پدیده پیچیده ذهنی بوده که قابل پیشگیری است و یکی از سختترین مشکلات جامعه انسانی به شمار میرود که میتوان از وقوع بیش از دو سوم آن پیشگیری نمود. نیاز اولیه والدینی که در جستجوی کمک هستند به دست آوردن هرچه بیشتر آگاهی درمورد مسائل مربوط به عقب ماندگی ذهنی میباشد. این امر شناسایی هرچه سریعتر این بیماران، سنجش و بررسی میزان آگاهی والدین و در نهایت آموزش آنان را ایجاب مینماید. در همین راستا این پژوهش با هدف مقایسه دانش و نگرش مادران دارای معلول ذهنی و بدون معلول ذهنی در زمینه معلولیت ذهنی انجام شده است.
مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی مقایسهای در سال 1382 است. اطلاعات در یک مرحله از واحدهای مورد پژوهش جمعآوری گردید. حجم نمونه شامل 200 نفر مادر دارای فرزند معلول ذهنی و 200 نفر مادر بدون معلول ذهنی بود. بعد از همتاسازی نمونهها خانوادههای دارای فرزند معلول ذهنی به صورت تصادفی از بین پروندههای موجود در بهزیستی و خانوادههای بدون فرزند معلول ذهنی با استفاده از اطلاعات سرشماری در مرکز بهداشت شهرستان گچساران انتخاب شدند. در این مطالعه پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود که در سه بخش تنظیم گردید. مشخصات فردی مادر و و فرزند معلول ذهنی (در گروه دارای فرزند معلول ذهنی) 200 سئوال 3 گزینهای مربوط به دانش در زمینه معلولیت ذهنی، 15 سئوال نگرش سنج براساس مقیاس 5 درجهای لیکرت در زمینه معلولیت ذهنی بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و آزمونهای تی، آنالیز واریانس، کروسکال واریس و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
یافتهها: نتایج بیانگر آن است که بین دانش و نگرش مادران فرزند معلول ذهنی و بدون آن با هم اختلاف معنیداری وجود داشته و میزان دانش و نگرش مادران دارای معلول ذهنی کمتر از مادران بدون معلول ذهنی میباشد و ارتباط مثبت و معنیدار بین دانش و نگرش در هر دو گروه دیده شد.
نتیجهگیری: بحث براساس نتایج حاصله مسئولین بهزیستی و مملکتی را متوجه وضع نابسامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانوادههای دارای معلول ذهنی نموده تا حداقل با تأکید و توجه بیشتر به وضعیت کاریابی و حرفه آموزی معلولین ذهنی و فراهم آوردن استقلال و خودکفایی بیشتر معلولین، از فشارهای روحی، روانی و اقتصادی وارده بر خانواده معلولین و کل جامعه کاسته شود. بدین وسیله به عوض وابسته کردن معلولین و خانوادههای آنان به بهزیستی و سایر مراکز خیریه و در نتیجه تشدید معلولیتهای ذهنی، جسمی و اجتماعی بتوان گامی در جهت بهبود و کاهش مشکلات ناشی از معلولیت ذهنی در سطح خانواده و جامعه بردارد.
اثر بخشی آموزش مهارتهای خود نظم بخشی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر هدف بررسی تاثیر آموزش مهارتهای خود نظم بخشی بر عملکرد درسی در دانش آموزان نابینا است. روش: بدین منظور کل جامعه دانش آموزان نابینا (120 نفر) سال اول متوسطه مدرسه نابینایان شوریده شیراز انتخاب شدند و به تصادف آنها به دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. پرسشنامه های راهبردهای انگیزشی و یادگیری پینتریچ (M-S-L-Q) و آزمون زیست شناسی به عنوان پیش آزمون در دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش هشت جلسه در طول یک ماه آموزش مهارتهای خودنظم بخشی دریافت کردند. در طول این دوره، گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. پس از خاتمه دوره آزمایش مجددا آزمون MSLQ و آزمون درس زیست شناسی برای دو گروه اجرا شد. برای بررسی تاثیر پایداری آموزش پس از یک ماه فرم موازی آزمون درس زیست شناسی برای دو گروه به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. افته ها: نتایج تفاوت معناداری را در نمره مهارتهای خودنظم بخشی و درس زیست شناسی برای گروه نشان داد. بدین صورت که گروه آزمایش در دو آزمون عملکرد بهتری داشتند و در درس زیست شناسی بعد از گذشت یک ماه باز این برتری را حفظ کرده بودند. نتیجه گیری: گروه آزمایش عملکرد بهترین نسبت به گروه کنترل در یادگیری خودنظم بخشی و درس زیست شناسی نشان دادند.
مقایسه اثربخشی دو روش آموزش دو نیمکره مغز و آموزش موسیقی در بهبود عملکرد حساب نارسایی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به مقایسه دو روش آموزش دو نیمکره مغز و آموزش موسیقی با توجه به سازماندهی مجدد مدارهای عصبی مغز در کاهش علایم حساب نارسایی دانش آموزان دختر پرداخته است. روش: با استفاده از روش آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون سه گروهی، از میان دانش آموزان حساب نارسای پایه دوم و سوم دبستان (مناطق 6 و 7) و بهره گیری از روش غربالگری با چک لیست وارسی تشخیصی حساب نارسایی DSMVI کلیه دانش آموزان مشکوک به نارسایی شناسایی شدند، سپس آزمون هوشی و کسلر کودکان، نقشه برداری مغزی با دستگاه بایومد و آزمون پیشرفت ریاضی ایران کی - مت اجرا و از میان کسانی که حساب نارسا تشخیص داده شدند، به صورت تصادفی 20 دانش آموز انتخاب و در سه گروه (آموزش موسیقی، آموزش دو نیمکره مغز و کنترل) جایگزین شدند. گروه های آزمایشی به مدت 16 جلسه آموزشی (هر جلسه 1.5 ساعت) تحت آموزش قرار گرفتند. پس از اجرای آموزش ها مجددا همه آزمون ها در سه گروه اجرا شد. نتایج با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی (مانوا، T و کروسکال والیس) تحلیل شد. یافته ها: تحلیل نتایج نشان داد که بین کاهش علایم حساب نارسایی گروه های آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین آموزش موسیقی و آموزش دو نیمکره سبب تغییرات فعالیت های بیوالکتریک و فعال شدن مناطق پیشانی، آهیانه و برخی دیگر مراکز مغزی درگیر با ریاضیات شد و آموزش دو نیمکره مغز سبب کاهش علایم حساب نارسایی دانش آموزان شد و در همه حیطه های مربوط به حساب نارسایی (مفاهیم، کاربرد و عملیات) تاثیر داشت. نتیجه گیری: گروه های آزمایشی عملکرد بالاتری نسبت به گروه کنترل در ریاضی نشان دادند و با استفاده از روش های یادشده می توان سازمان دهی مجدد مدارهای نورونی در مغز به وجود آورد و علایم مربوط به حساب نارسایی را کاهش داد.
بررسی کاربرد هنرهای نمایشی در رشد اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کودکان کم توان ذهنی به لحاظ فکری، جسمی، عاطفی و رفتاری با همسالان خود متفاوت هستند و بر همین اساس برای شکوفایی استعدادهای نهانی شان به کمک ویژه و شیوه های آموزشی خاص نیاز دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر شیوه های آموزش نمایشی (وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی) بر رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن نیمه تجربی و با شمای طرح سه گروهی با پیش آزمون- پس آزمون است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 11- 9 ساله مدارس استثنایی شهر تهران است. نمونه مورد پژوهش متشکل از 36 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر 11-9 ساله است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در سه گروه 12 نفری شامل 2 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایابی شدند؛ بدین ترتیب تاثیرات آموزش با شیوه های نمایشی که شامل نمایش وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی است بر روی رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مورد بررسی قرار می گیرد. تعامل مربی- کودک در این شیوه، تعاملی جذاب و پویا می باشد، ضمن آنکه فراهم کردن فضای گرم و صمیمی که کودک آزادانه بتواند بدون ارزیابی و قضاوت ابراز وجود کند، موجب افزایش توان رفتاری کودک می گردد. در این تحقیق جهت سنجش بهره ذهنی از آزمون ریون سیاه و سفید کودکان و برای اندازه گیری میزان رشد مهارت های اجتماعی از مقیاس رشد اجتماعی واینلند استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد شیوه های آموزش نمایشی در سطح اطمینان 99% موجب افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر 9 تا 11 ساله می شود و از طرف دیگر با توجه به میانگینهای محاسبه شده مشخص می گردد که شیوه آموزش وانمودسازی تخیلی در مقایسه با شیوه آموزش نمایش عروسکی موثرتر است. تیجه گیری: با توجه به تاثیرات مثبت شیوه های آموزش نمایشی در افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر، در نظر گرفتن واحد خاصی تحت این عنوان در برنامه آموزشی ویژه این کودکان جهت آموزش مهارتهای اجتماعی مفید می باشد.
تاثیر نقاشی درمانی در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان عقب مانده ذهنی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر نقاشی درمانی در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان پسر عقب مانده ذهنی آموزش پذیر انجام گردیده است. بدین منظور شصت نفر از دانش آموزان پسر عقب مانده ذهنی که دارای رفتارهای پرخاشگرانه بوده اند از چهار منطقه آموزشی شهر تهران از طریق روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. روش پژوهش آزمایشی و براساس طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و انتساب تصادفی صورت گرفته است ؛و از پرسش نامه سنجش رفتارهای پرخاشگرانه. که توسط والدین تکمیل گردیده به عنوان پیش آزمون استفاده گردید پس از تشکیل دو گروه همتای سی نفری. برنامه نقاشی درمانی به اجرا در آمد تحلیل داده ها حاکی از کاهش معنادار رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان عقب مانده ذهنی در گروه آزمایشی بود.