فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۶۱ تا ۱٬۹۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
عوامل خطرزای مصرف موادمخدر و روانگردان در بین دانشجویان و دانشآموزان دبیرستانی
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه مصرف مواد مختلف ممنوعه همچون موادمخدر، روان گردان و نیروزا به عنوان یک مساله اجتماعی نگرانیهای زیادی را در سطوح مختلف جوامع بشری ایجاد کرده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی شیوع مصرف موادمخدر و روان گردان در بین دانش آموزان و دانشجویان و شناسایی عوامل خطرزای مرتبط با مصرف این مواد در بین آن ها بود. روش: جامعه آماری این تحقیق توصیفی پیمایشی را کلیهی دانش آموزان و دانشجویان شهرستان خدابنده تشکیل میدادند. از بین افراد جامعهی آماری با روش نمونه گیری خوشه ای در دانش آموزان و دانشجویان 580 پرسشنامه توزیع شد که البته پس از حذف پرسشنامه های ناقص تعداد 480 پرسشنامه کدگذاری شد. یافته ها: مهم ترین دلایل مصرف موادمخدر گزارش شده توسط مصرفکنندگان این مواد به نقل از دانش آموزان و دانشجویان شهر خدابنده به ترتیب عبارت بودند از: لذت و کنجکاوی، قرار گرفتن در معرض محیط بد مثل دوستان و آشنایان مصرفکنندهی مواد، بیکاری، مشکلات اقتصادی، بیاطلاعی و کمبود محبت. نتیجه گیری: تحلیل نتایج این تحقیق نشان دهندهی شیوع بالای مصرف این مواد و ضرورت تدوین برنامه های پیشگیری برای این افراد است.
اثر بخشی روشهای مشاوره به شیوه رفتاری- فراشناختی، روانی- آموزشی خانواده و دارو درمانی در کاهش عود حالات مانیا و افسردگی بیماران دو قطبی
حوزه های تخصصی:
بررسی مورد–شاهدی افسردگی در بیماران مبتلا به آنژین ناپایدار قلبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
"
مقدمه: افسردگی به عنوان یک عامل خطر جهت ایجاد و تشدید بیماری های عروقی قلب مطرح می باشد، هم چنین ممکن است پیامد آن ها بوده و در نهایت منجر به بدتر شدن پیش آگهی، طولانی شدن درمان و افزایش هزینهﻫﺎی درمانی گردد. این مطالعه میزان علایم افسردگی را در بیماران مبتلا به آنژین ناپایدار قلبی در مقایسه با سایر بیماران بستری ارزیابی نموده است.روش کار: در این مطالعه مقطعی و مورد- شاهدی 100 بیمار مبتلا به آنژین ناپایدار قلبی بستری در اورژانس قلب بیمارستان قائم(عج) در سال 1385 از نظر میزان علایم افسردگی در مقایسه با گروه شاهد بستری غیر مبتلا به آنژین قلبی بررسی شدند. روش جمع آوری دادهﻫﺎ با استفاده از پرسش نامه ی جمعیت شناختی و آزمون افسردگی بک بود. یافته ها به کمک روشﻫﺎی آمار توصیفی و شاخصﻫﺎی تمایل مرکزی و پراکندگی و روشﻫﺎی آماری استنباطی مانند آزمون کای اسکویر و آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافتهها: میانگین سنی بیماران قلبی 7/11±4/59 سال بود، 64% مونث و36% مذکر بودند. میزان افسردگی در گروه بیمار (81%) به طور
معنی داری بالاتر از گروه شاهد بود (01/0=P). ارتباطی بین سن، جنس، تاهل، تحصیلات، شغل، سابقه ی فامیلی افسردگی، مصرف داروی قلبی و روان پزشکی و مدت ابتلا به بیماری قلبی و روان پزشکی، با افسردگی پیدا نشد. افرادی که رضایت از درآمد آن ها کم بود، به طور معنی داری میزان افسردگی بیشتری داشتند (006/0=P).نتیجه گیری: میزان علایم افسردگی به طور بارزی در افراد مبتلا به آنژین ناپایدار قلبی بستری در بیمارستان بالاتر از سایر بیماران بستری است.
"
مقایسه اثربخشی رژیم درمانی، مداخله مبتنی بر دلبستگی و درمان همزمان (مداخله مبتنی بر دلبستگی و رژیم درمانی) در پرخوری و چاقی دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی مداخله مبتنی بر دلبستگی و رژیم درمانی در درمان پرخوری و چاقی دختران مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال پرخوری (چاقی) شهر اهواز بود. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش-آموزان دختر مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال پرخوری و دارای شاخص توده بدنی بالاتر از صدک 95 بود. حجم نمونه این پژوهش شامل 68 دختر مقطع ابتدایی بود که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اختلال دلبستگی کودکان، پرسشنامه اختلال پرخوری و شاخص توده بدنی بود. پس از تشکیل گروه ها پیش آزمون اجرا شد. سپس مادران گروه دلبستگی درمانی به مدت 10 جلسه در برنامه مداخله مبتنی بر دلبستگی شرکت نمودند و گروه رژیم درمانی یک رژیم غذایی بر اساس سن و میزان اضافه وزن کودک، و گروه همزمان هردو مداخله را همزمان دریافت نمودند. آزمودنی های گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت ننمودند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که مداخله های انجام شده در هر سه گروه آزمایشی باعث کاهش علائم اختلال پرخوری و شاخص توده بدنی در آزمودنی ها شد. اثر مداخله رژیم درمانی بر علائم پرخوری و شاخص توده بدنی در پس آزمون مؤثرتر از درمان مبتنی بر دلبستگی بود؛ ولی در پیگیری دلبستگی درمانی در کاهش علائم پرخوری و شاخص توده بدنی مؤثرتر بود. نتیجه گیری: بنابراین درمان مبتنی بر دلبستگی می تواند به عنوان شیوه روان درمانی انتخابی در کنار دیدگاه های تغذیه ای، جهت کاهش چاقی و اختلال پرخوری در کودکان دارای اضافه وزن و چاق به کار گرفته شود.
مقایس طرحواره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی آن و سبک های مقابله ای در افراد مبتلا به دیابت نوع I و افراد مبتلا به پسوریازیس و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر از نوع تحقیق علی- مقایسه ای، روی بیماران مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران و مبتلایان به پسوریازیس مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران صورت گرفت. نمونه گیری به صورت در دسترس،30 مبتلا به پسوریازیس و25 مبتلا به دیابت نوع I و30 فرد سالم بودند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه طرحواره ناسازگار و فرزندپروری یانگ و سبک های مقابله ای لازاروس مورد ارزیابی قرارگرفتند. تحلیل واریانس یک راهه نشان داد مبتلایان به پسوریازیس در همه حوزه ها و به جز طرحواره های بی اعتمادی، استحقاق، وابستگی، گرفتار، و در مبتلایان به دیابت نوع I در حوزه دیگرجهت مندی، گوش بزنگی، محدودیت های مختل، طرحواره های آسیب پذیری به ضرر، ایثار و بازداری هیجانی بیشتر از افراد سالم است. طرحواره های محرومیت هیجانی و معیارهای سرسختانه در مبتلایان به پسوریازیس بیشتر از مبتلایان به دیابت است. افراد مبتلا به پسوریازیس در حوزه طرحواره ای خودگردانی و عملکرد مختل وگوش بزنگی بیشتر از مبتلایان به دیابت است. نتایج بدست آمده در ریشه های والدینی پدر در حوزه دیگرجهت مندی و خودگردانی و عملکرد مختل و در طرحواره های نقص، وابستگی، شکست، خودتحول نیافته و پذیرش جویی، در ریشه های والدینی مادران مبتلایان به دیابت در حوزهگوش بزنگی و بازداری، خودگردانی و عملکرد مختل ودیگرجهت مندی و در طرحواره های آسیب پذیری به ضرر، معیارهای سرسختانه، بازداری هیجانی و پذیرش جوییدر گروه مبتلایان به دیابت بیشتر از گروه افراد سالم مشاهده شده است. در ریشه های والدینی پدر حوزهگوش بزنگی، و در والدین گروه مبتلایان به پسوریازیس در طرحواره پذیرش جوییبیشتر از گروه افراد سالم مشاهده شده است. و درحوزه خودگردانی و عملکرد مختل و طرحواره های شرم، ایثار و خودتحول نیافته در پدران مبتلایان به دیابت بیشتر از مبتلایان به پسوریازیس مشاهده شده است. سبک مقابله ای خودکنترلی در مبتلایان به پسوریازیس بیشتر از گروه کنترل مورد استفاده قرار می گیرد.
مقایسه کیفیت روابط صمیمانه و تجربه خشم میان فردی در افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری، اضطراب فراگیر و گروه بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه صمیمیت و تجربه خشم میان فردی در افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری، اضطراب فراگیر و گروه بهنجار بود. نمونه پژوهش شامل 90 نفر (30 نفر مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی، 30 نفر اختلال اضطراب فراگیر و 30 نفر گروه بهنجار) بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های مقیاس چند بعدی خشم (MAI)، پرسشنامه کیفیت روابط (QRI) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد، در بعد کیفیت روابط میانگین نمرات آزمودنی ها تنها در زیر مقیاس حمایت اجتماعی با یکدیگر تفاوت معنادار داشت. میانگین حمایت اجتماعی در گروه مبتلا به اضطراب فراگیر با گروه بهنجار متفاوت بود. میانگین گروه مبتلا به اضطراب فراگیر در مقیاس کلی خشم بیشتر از گروه بهنجار بود. در زیر مقیاس انگیختگی هر دو گروه بالینی نمرات بیشتری از گروه بهنجار داشتند و تجربه درونی خشم نیز در افراد مبتلا به وسواس اجباری بیشتر بود. این نتایج برخی جنبه های مشابه دو اختلال را آشکار ساخته که می تواند در آسیب شناسی و درمان اختلال ها مفید باشد.