فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
دو تز رقیب در باب باور در ادبیات فلسفیِ اخیر وجود دارد که یکی تزِ هدفگرایانه باور (Teleological account of belief) و دیگری تِزِ هنجارینگی باور(Normative account of belief) نامیده می شوند. هم مدافعان تز هدفگرایانه باور و هم اکثرِ مدافعان تز هنجارینگی باور، نظریه های مذکور را به عنوانِ تفسیری از شعار برنارد ویلیامز ( Bernard Williams۱۹۷۳م) تلقی می کنند.1 شعار ویلیامز درباره باور آن است که «باور ناظر به هدفِ صدق است». در این مقاله ابتدا تزِ هدفگرایانه باور و همچنین تز هنجارینگیِ باور را شرح داده ایم؛ همچنین استدلال کرده ایم که تزِ هدفگرایانه باور و نسخه هایی از تز هنجارینگیِ باور که به عنوانِ تفسیری از شعار ویلیامز در نظر گرفته می شوند نظریه های پذیرفتنی درباره باور نیستند. چراکه این دو تز، قادر به تبیینِ برخی خصوصیات مسلّمِ باور نیستند و یا با برخی اصول مسلّم و جاافتاده فلسفی، در تضاد هستند. در انتهای مقاله و مبتنی بر استدلال ها علیه تزهای هدفگرایانه و هنجارینگی، سعی خواهیم کرد تا شاهدی علیه شعار ویلیامز ارائه کنیم.
تحلیل تواضع براساس اندیشه های فیلسوفان اخلاق معاصر غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از فضایل مهم در حوزه اخلاق، «تواضع» است و فیلسوفان اخلاق در باب ماهیت تواضع و مؤلفه های تشکیل دهنده آن بسیار سخن گفته اند. در این پژوهش به تبیین و تحلیل دیدگاه های فیلسوفان اخلاقِ معاصر غربی پرداخته شده است؛ این نظریات را می توان در چهار گروه دسته بندی کرد: 1. نظریه باورمحور؛ 2. نظریه مبتنی بر غفلت؛ 3. نظریه میل محور؛ 4. نظریه مبتنی بر عدم تقارن. با تحلیل این نظریات معلوم می شود که برخی از آنها نه جامع اند و نه مانع و برخی دیگر از توجیه فضیلت بودنِ تواضع ناتوان اند. در نهایت نظریه «میل باور» به عنوان نظریه مختار برگزیده شده که به نظر می آید از اشکالات وارد بر دیدگاه های چهارگانه مذکور مصون است.
نقد و بررسی سبک زندگی از منظر دالایی لاما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیل محتوا، برآن است تا الگوی سبک زندگی از دیدگاه دالایی لاما(ی چهاردهم)، رهبر بوداییان تبت را از میان آثار وی استخراج و مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. دالایی لاما در سبک زندگی، بر چند اصل اساسی تأکید دارد. از نظر وی، شادی هدف زندگی است و باید تمامی فعالیت ها و برنامه ها در راستای این هدف سامان یابد. همدردی با دیگران براساس مهرورزی عام، زمینة آرامش و نشاط زندگی را فراهم می کند. تمرین آیات هشت گانه و مراقبه روزانه، معرفت نفس و گیاه خواری، از آموزه های وی در سبک زندگی به شمار می آید. این تعالیم براساس آئین بودایی ارائه شده است. اشکال اساسی تعالیم وی در سبک زندگی، منبعث از اخلاق سکولار و منعزل از مبانی و اهداف ماورایی است. نتایج این تحقیق، گویای این است که گرچه همسویی خاصی در توصیه به برخی عادت واره ها با آموزه های اسلامی مشاهده می شود، اما این آموزه ها فاقد پشتوانه اصیل متکی به وحی و غیرقابل اتکا می باشد.
بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی ابن سینا با واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی ابن سینا با واقع گرایی اخلاقی است، اما ازآنجاکه در تفسیر دیدگاه اخلاقی ابن سینا، اختلاف نظر وجود دارد، در این مقاله سعی بر آن است که ابتدا با روشی توصیفی تحلیلی دیدگاه اخلاقی ابن سینا تبیین گردد و سپس نسبت آن با واقع گرایی اخلاقی بیان شود. نتیجه تحقیق این است که علی رغم اینکه ابن سینا قضایای اخلاقی را بدیهی نمی داند، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که آنها را اخباری و قابل صدق و کذب هم نداند. اما اینکه ایشان قضایای اخلاقی را از اقسام مشهورات ذکر کرده، منافاتی با واقع گرایی ندارد؛ زیرا مقصود ایشان که می گوید احکام اخلاقی پایه ای جز شهرت ندارند، این است که اساس معرفتی احکام اخلاقی شهرت است. بنابراین، به نظر می رسد سخن ابن سینا ناظر به مقام اثبات است و نه ثبوت. بر این اساس، تفسیر مرحوم مظفر و محقق اصفهانی، که سخن ابن سینا را ناظر به مقام ثبوت می دانند، صحیح نیست.
الیاده و هستی شناسی مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به بررسی آرای میرچا الیاده دربارة هستی می پردازد. الیاده، که با روش هرمنوتیک تاریخی- دینی به کشف معانی و تأویل پیام های پنهان اسطوره ها، آیین ها و نُمادها می پردازد، پرسش از هستی را، پرسشی راستین و اساسی انسان می داند. هر دینی، حتی در ابتدایی ترین صورتش، یک هستی شناسی است. الیاده انسان ها را به لحاظ نگرش به هستی به دو دسته تقسیم می کند: انسان جوامع سنتی که قطعاً انسان دین ورز است و انسان مدرن. الیاده مجموعه اعتقادات انسان جوامع کهن را «هستی شناسی آغازین» خوانده و بر آن است که انسان جوامع سنتی در یک دنیای واقعی و مؤثر زندگی کرده و از زندگی در وجه مقدس هستی احساس آرامش می نماید. هستی دو وجه دارد: مقدس و نامقدس. وجه مقدس وجه واقعی، منظم و مهم است، در صورتی که وجه نامقدس بدون ساختار، بی نظم ، نسبی و نامتجانس است. توصیف الیاده از هستی شناسی کهن بیانگر یک سری مضامین کلی است: هستی رابطه ای، نشأت ناپذیر، تحویل ناپذیر، نامشروط، پویا و ایستا است. هستی علاوه بر وجود انسان ها وجود جهان را نیز دربر دارد. در هستی شناسی الیاده ماهیت مقدم بر وجود است. یعنی انسان دینی دقیقاً همان چیزی است که در زمان آغاز به او داده شده است. مقدس به انواع و اقسام مختلف در کسوت اساطیر، خدایان، نُمادها، آفرینش و انسان ها تجلی می کند. تجلی مقدس، دیالکتیکی است که نکته بسیار اساسی در آن، تبدیل شیء غیر مقدس به مقدس است. نمادها و اسطوره ها «هستی» را آشکار می سازند. اسطوره مبتنی بر هستی شناسی است و تنها از اموری که واقعاً حادث شده اند، سخن می گوید. حقیقت همان امر مقدس است. انسان دینی، در پرتو اسطوره ها شاهد تجلی «هستی» گشته و خود را شبان آن می داند. هستی شناسی او متأثر از افلاطون و تفکر هندویی است؛ از این رو متهم به این شده که جهان نامقدس را به نمود یا توهم فروکاسته و برای آن واقعیتی قایل نیست.
خود آیینی و اجتماع اخلاقی در فلسفه اجتماعی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با اینکه کانت نوشته های قابل توجهی در فلسفه ی سیاسی و اجتماعی دارد، آراء وی در این حوزه عموماً در سایه فلسفه نظری وی و نیز فلسفه ی سیاسی و اجتماعی هگل واقع شده و بنابراین، کمتر مورد توجه جدی قرار گرفته است. اما برای درک اهمیت آراء سیاسی و اجتماعی کانت لازم است آراء او در این زمینه در نسبت با آراء پیشینیان وی خوانده شود. در این مقاله قصد داریم فلسفه ی سیاسی و اجتماعی کانت را در امتداد آراء ژان ژاک روسو و به ویژه مفهوم «اراده ی عام» وی مورد بازخوانی قرار دهیم و نشان دهیم که چگونه کانت در جهت تکمیل و بلوغ فلسفه ی سیاسی و اجتماعی روسو گام برداشت. در اینجا بررسی خواهیم کرد که چگونه کانت با تأثیرپذیری از روسو، نسخه ای بنیادین از «خود آیینی اراده» ارائه داد و قانون گذار بیرونی را به «خودقانونگذاری» تبدیل کرد و با رفع ناهمسازی های فلسفه ی سیاسی و اجتماعی روسو، فصل جدیدی را در فلسفه ی سیاسی و اجتماعی گشود.
تاریخچه و تبیین ساختار الهیات سیاسی و رهایی بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الهیات رهایی بخش، یک جنبش سیاسی و الهیاتی در جهان مسیحیت است که کانون عمده ظهور آن، امریکای لاتین بوده است. این جنبش الهیاتی، برای مبارزه با فقر، تبعیض و بی عدالتی پدید آمده و می کوشد با ارائه تفسیری از ایمان مسیحیِ انقلابی و ظلم ستیزانه، به حمایت از مستمندان برخاسته و به رنج آنها پایان دهد. این الهیات، از تفسیرهای مارکسیستی برای تفسیر واقعیت های اجتماعی بهره می گیرد. ولی از جهت هستی شناختی به اصول مسیحیت وفادار است. این نظام الهیاتی، با معناگذاری جدید عقاید مسیحی، تفسیری انقلابی و نو از مسیحیت عرضه می کند و فقرا را مجرای فیض خداوند می داند که مسیح به خاطر آنها قیام کرد تا آنها را آزاد کند. مفاهیمی همچون ترجیح فقرا، تأکید بر عمل انقلابی و اجتماعی، انتقاد از فقر و بی عدالتی، گناه ساختاری و نگاهی انقلابی به شخصیت مسیح و تعریف نقش رهایی بخشی برای کلیسا از محورهای اصلی این نظام الهیاتی است.
بررسی دیدگاه ملاصدرا و جان هیک در باب ارتباط نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط نفس و بدن از مباحث مهم فلسفة ذهن است. دربارة این ارتباط دو دیدگاه وجود دارد: یگانه انگاری و دوگانه انگاری؛ دوگانه انگاری دیدگاهی است که انسان را متشکل از دو جنبة بدن مادی و نفس مجرد می داند. یگانه انگاری که در تقابل با دوگانه انگاری است دو شاخه دارد: یگانه انگاری مادی گرایانه که حقیقت انسان را مادة محض تلقی می کند و یگانه انگاری ایدئالیستی که حقیقت انسان را نفس محض می داند.
ملاصدرا و جان هیک، که متعلق به دو سنت معرفتی متفاوتند، هر دو معتقدند که انسان دارای نفس مجرد و بدن مادی است. مقاله نشان می دهد که دیدگاه ملاصدرا در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاهی یگانه انگارانه است، اما نه به معنای مصطلح آن، بلکه دیدگاهی بدیع و منحصر به فرد که مبتنی بر اصول فلسفی و نفس شناسی اوست. جان هیک در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاه دوگانه انگاری جوهری را اتخاذ کرده است که با نفی نظریه های این همانی و پیامد ثانوی از دیدگاه خود دفاع می کند. در عین حال، صرف نظر از دیدگاه او در باب نفس و بدن، بسیاری از نظریات او شبیه یا نزدیک به دیدگاه های ملاصدرا است. باور به دوساحتی بودن انسان و وجود نفس، کیفیت پیدایش نفس، تجرد، جسمانیه الحدوث بودن، حرکت اشتدادی، ذومراتب بودن و تعامل نفس و بدن و تأثیر هر یک در دیگری از جملة آن هاست
نقد هگل بر شک انگاری هیوم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۳ شماره ۶۰
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
نقد جان مکی بر واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واقع گرایی اخلاقی از مهم ترین مباحث مطرح در فرااخلاق است که نقدهای بسیاری را در پی داشته است. در این میان مهم ترین نقد از آن جان مکی است. از نظر مکی، واقع گرایی اخلاقی فهم ما را دچار خطا می کند. زیرا خاصه های اخلاقی برگرفته از احساسات و عواطف ما هستند و به واقع ارجاع داده نمی شوند. از همین رو نمی توانند تبیینی علی داشته باشند و در نتیجه غیرمعرفت بخش اند. بنابراین هرگونه داوری درباره احکام اخلاقی اساساً نادرست است. در این نوشتار نخست نظریه خطای مکی و دو استدلالی که او نظریه اش را بر آن ها مبتنی ساخته مطرح می شود. سپس، با در نظر گرفتن ادعاهای مفهومی و وجودشناسانه ای که از لوازم رأی مکی است و نظریه خطایی که پیش از او لاک مطرح کرده بود، ایده او بررسی و نشان داده می شود که ذهنیت ارزش های اخلاقی با چالش های متعددی روبه رو است.
معنای زندگی؛ نگاهی به نظریه های اندیشمندان غربی و بازخوانی اندیشه والای امیرمؤمنان علی علیه السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آن چیزی که زندگی را معنادار می کند کدام است؟ فلسفه حیات چیست؟ رابطه هدف از زندگی و معنای زندگی چگونه تبیین می گردد؟ امام علی7 که مسیر پرفراز و نشیب زندگی را با پیروزی طی کرده است، چگونه به این سؤالات پاسخ می دهد؟ شوق امام علی7 به مقوله مرگ چگونه با معناداری زندگی در نگاه او سازگار است؟
این نوشتار در پی آن است که پس از مفهوم شناسی مختصر، ضمن تبیین نسبت هدف زندگی با معنای زندگی و اشاره ای اجمالی به نظریات اندیشمندان غربی در باب معناداری زندگی، مراد امیرمؤمنان7 را در نگاه به سطح والای حیات، با وفاداری به اصل معناداری زندگی و در پرتو خداباوری، نشان دهد و روشن کند که زندگی تنها در راستای طرح هدفمند آفرینش، که طرحی الهی است، معنا پیدا می کند تا حدی که شوق به مرگ نیز جزئی از زندگی می گردد.
نقد و بررسی دیدگاه های نسبی گرا در شناخت «قضایای تحلیلی» و «قضایای ترکیبی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقایسه دستورات عرفانی خواجه عبدالله انصاری و قواعد رهبانی بندیکت قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دستورات بندیکت قدیس (480- 547 م) به شاگردان راهبش و رهنمودهای عرفانی خواجه عبدالله انصاری (396- 481 ه.ق) با تأکید بر کتاب قواعد بندیکت و منازل السائرین خواجه مقایسه شده است. این مقایسه با روش توصیفی- تحلیلی به هدف آشکار کردن همگرایی و هم سنخی دو شخصیت انجام شده است. اهمیت این موضوع با توجه به جایگاه تأثیرگذار این دو شخصیت در دو دین و نیاز موحدین به همگرایی، روشن می شود. در این مقایسه تنها به رهنمودهای عرفانی و رهبانی دو طریقه پرداخته می شود. بیداری، توبه، تعقل، یاد مرگ و روز قیامت، دوری از دنیا، ترک گناه، اخلاص نیت، تسلیم، صبر، اخلاق، تواضع، ذکر و محبت از دستورهای سلوکی مشترک بندیکت و خواجه است که مورد مقایسه قرار گرفته است. بندیکت و خواجه در مسائلی درباره توبه و نگرش به دنیا اختلاف دارند. از مجموع مباحث نتیجه می شود که آراء بندیکت و خواجه در مؤلفه های بسیاری، یکسان یا شبیه هستند. سپس شباهت ها و تفاوت ها تحلیل شده است. ریشه مشابهت رهنمودهای سلوکی بندیکت و خواجه این است که خاستگاه معرفتی آن دو، ادیان آسمانی مسیحیت و اسلام است که بر اساس فطرت مشترک انسانی هستند.
تحلیل و بررسی کارکردهای معنابخشی مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ، ساده ترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد می شویم، رشد و زندگی می کنیم و در پایان، می میریم، از این ساده تر نمی شود. شاید گمان شود که مرگ نابودگر زندگی و نقطه ای در برابر آن است. به همین دلیل، زیستن با انکار مرگ است که معنا یافته و پایا می شود. حال اینکه مرگ صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرایندی بامعناست. فرایندی که با کمک دین، نه تنها ویرانگر زندگی نیست، که آن را معنا می دهد. زندگی با انکار مرگ، اصالت خود را از کف می دهد. مرگ در سطح شناختی «ایجاد آگاهی از موقعیت» می کند و درحقیقت، پاسخی است به این پرسش که ماهیت این جهان چیست؟ و در سطح کُنش، رویه اخلاقی خاصّی را مطالبه می کند و از اینجاست که کارکردهای مرگ سامان می یابند. این کارکردها تماماً معنایی است که مرگ به زندگی می دهد. اگر اندیشه مرگ نبود، احتمالاً آدم ها طوری دیگر زندگی می کردند.
ناسازگاری درونی دیدگاه ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند همه ی تلاش «ویتگنشتاین» (Wittgenstein) به منظور سازگاری درونی دیدگاه متأخّر خود بوده است، لیکن با بررسی دقیق، مواردی از ناسازگاری درونی در آن مشاهده می شود. یکی از موارد ناسازگاری درونی و بیرونی مطابق با تفسیر «کول»(Cavell) و «کریپکی» قرائت شکّاکانه از دیدگاه ویتگنشتاین متأخّر است. ویتگنشتاین شک گرایی را به طور آشکار بی معنا می داند. به نظر او اصولاً نباید شکّاک حتّی برای بیان شک گرایی خود از طریق زبان تلاش کند. اگر درباره ی هیچ واقعیّتی یقین نداشته باشی پس نمی توانی درباره ی معنای واژه هایی که به کارمی بری نیز یقین داشته باشی. تردیدی که در همه چیز تردید کند تردید نیست. از طرف دیگر دیدگاه او خود نوعی رویکرد به شک گرایی است. این مقاله درصدد ارائه ی تحلیلی از این ناسازگاری است. و با استدلال قرائت بدیل واقع گرایانه در مقابل آن، نشان می دهد که تا چه حدی این ناسازگاری درونی مشهود است. در مرحله ی بعد به مفهوم نحوه ی حیات که یکی از اساسی ترین مفاهیم به کارگرفته شده توسط ویتگنشتاین است، می پردازد. در این مورد ناسازگاری درونی فلسفه ی زبان ویتگنشتاین را در بیان مفهوم فوق نشان خواهیم داد.
ویلیام الستون و گشایش افقی نو در معرفت شناسی معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
بازتعریف معرفت بر اساس کارکرد فضیلت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
تحلیل و بررسی پلورالیسم دینی و گوهر و صدف دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کثرت گرایی دینی از مسائل پراهمیت کلام جدید به حساب می آید که مبانی و لوازم خاص به خود را دارد. یکی از مبانی پلورالیسم دینی، تقسیم دین به دو عنصر گوهر و صدف می باشد. نظریه گوهر و صدف دین، می تواند منتج به مسئله پلورالیسم دینی گردد. مدعای مقاله حاضر این است که علاوه بر اینکه پلورالیسم دینی خود، دارای آسیب ها و مشکلات درونی است، مبنای آن گوهر و صدف نیز توانایی تبیین رابطه میان گزاره ها و آموزه های دینی را نداشته، همچنین در حوزه «دین داری» به ناحق، حوزه ایمان و عمل صالح را از یکدیگر جدا نموده است. براساس رویکرد درون دینی هیچ یک از آموزه های دینی را براساس نظریه مذکور نمی توان عرضی خواند و هیچ دینی راضی به تقسیم آموزه هایش به ذاتی و عرضی نیست. همچنین در حوزه «دین داری» علی رغم تأکید دین بر توجه به باطن دین، رستگاری ملازم با پایبندی کامل به ایمان و عمل صالح، به صورت توأمان شمرده شده است و از همین رو تجزی در دین راه ندارد.