فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
گشودگی ذهنی غالباً در صدر فهرست فضایل عقلانی جای دارد که معرفت شناسان فضیلت گرا عرضه می کنند. این فضیلت دست کم در سه سطح ارزش اخلاقی- عقلانی خود را آشکار می کند؛ در سطح نخست، می تواند برای رفع تعارض ها و اختلاف های عقلانی مؤثر باشد. در سطح دوم، ارزیابی و سنجش دعاوی عقلانی را صورتی بهتر می بخشد و در سطح سوم، برای فهم دعاوی عقلانی ضروری است. باورنده ای که به این فضیلت عقلانی آراسته باشد، می تواند امیدوار باشد که شرایطی بهتر برای آراستگی به دیگر فضایل عقلانی همچون انصاف، صداقت، بی طرفی، بردباری، هم دلی، خلاقیت، و خودآیینی عقلانی و دست یابی به غایت آن ها، یعنی باور وجدان مدارانه و فضیلت مندانه، دارد. آراستگی به فضیلت گشودگی ذهنی برای متدینان تعیین کننده است. گرچه ممکن است باورها و تعهدهای دینی به سبب ارتباط اساسی خود با هویت باورنده مانع اتصاف به گشوده ذهنی به نظر آیند، اتصاف به این فضیلت است که می تواند شخصیت و باورهای باورندة متدین را وجدان مدار و فضیلت مندانه سازد. افزون بر این، روایت های دینی برآمده از کتب مقدس و زندگی الگوهای عقلی و اخلاقی در ادیان ابراهیمی شخصیت باورنده ای را تحسین می کنند که در برگرفت و نگه داشتِ باورهای دینی و دیگر باورهای خود گشوده ذهن باشد. نتیجه آن است که به نظر می رسد مطابق تلقی فضیلت گرایانه از توجیه باور دینی، گشودگی ذهنی و دیگر فضایل عقلانی مرتبط با آن نقشی اساسی در موجه بودن باور دینی دارند.
بررسی تطبیقی نفس شناسی افلاطون و ارسطو در سعادت و فضیلت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
سعادت انسانی از مسائل مهمی است که در همه اعصار متفکران اسلامی و غیراسلامی به بحث و گفت وگو درباره آن پرداخته اند و غایت نهایی بشر به حساب می آید. در این مقاله به بررسی این موضوع از دیدگاه دو متفکر برجسته یونانی، افلاطون و ارسطو می پردازیم و نشان می دهیم که انسان برای رسیدن به سعادت نیازمند آن است که عوامل آن، یعنی رسیدن به خیر اعلی، فضیلت، سیر و سلوک و اشراق، را بشناسد و با نگاه دقیق به مسائل، به سعادت نهایی خود دست یابد. همچنین در این مقاله راه رسیدن به سعادت، فضائل عقلانی، رابطه عقل با سعادت، قواعد رفتار و دیگر مسائل اخلاقی نیز از دیدگاه ارسطو بررسی شده و در نهایت دیدگاه های این دو متفکر مقایسه و ارزیابی شده است.
بررسی چگونگی ارتباط نقدهای سه گانه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نقد عقل محض، سه ایده نفس، خدا و جهان به صورت تنظیمی عمل می کنند. این ایده ها در نقشی وحدت بخش به عالم پدیداریِ حاصل اطلاق شهودهای پیشینی مکان و زمان و مقولات فاهمه بر کثرات حسی به دست آمده اند و عمل می کنند. طبق تفسیری که ما در این مقاله ارائه کرده ایم، کانت در نقد عقل عملی به کمک اختیار استعلایی سوژه را به صورتی تقویمی و غیر نظری برمی نهد. بنابراین اختیار در انجام فعل اخلاقی به صورت یک ایده استعلایی اساسی برای تقویم سوژه ظاهر می شود. ایده های خدا و جهان به صورتی «تأملی» و ذهنی، از طریق نقد قوه حکم، فراهم می شوند. به این ترتیب پیوندی استعلایی بین سه نقد کانت شکل می گیرد و نقد دوم و سوم نقشی تقویمی برای قوام ایده های عقل محض را بازی می کنند. با این حال، چالشی مسئله ساز در نقد سوم با عنوان «امر والا» طرح می شود که در کلیت نظام کانتی به سادگی نمی نشیند. کانت امر والا را حالت نمادینه ایده های عقل می داند؛ اما این تجربه فوق العاده قوی حسی به صورتی آشوب ناک تمامیت نظام کانتی را تهدید می کند و امکان تفسیرهایی ساختارشکنانه مانند تفاسیر دریدا و دولوز را فراهم می کند.
تمایزِ تحلیلی تألیفی از منظر کواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة 1951 کواین با عنوان «دو حکم جزمی تجربه گرایی» با نقدی دور از انتظار به دوگانة مشهور تحلیلی ترکیبی، ضمن موضع گیری علیه استفاده از مفهوم تحلیلت در توضیح و تبیین ضرورت و پیشینی بودن، هرگونه تلاش در جهت ارائة تمایزی غیر دوری میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی را ناکام دانست. به اعتقاد کواین مفاهیمی نظیر تناقض، ترادف، و معنا که در تعریف قضایای تحلیلی از آن ها بهره برده می شود، در عین حال که وضوح لازم را ندارند، ارتباطی دوری با یک دیگر دارند.
کواین همچنین بر آن است که نگرشی کل نگرانه به محتوای هر گزارة مفرد موجب خواهد شد تا همة گزاره ها به نحوی با حاشیه های تجربی شبکة باورهای ما تماس حاصل کنند و این به معنای امکان بازنگری در همة گزاره ها و از میان رفتن تمایز مألوف میان قضایای تحلیلی و ترکیبی خواهد بود. این نوشتار ضمن بررسی تفصیلی نظرگاه کواین در نفی تمایز، در نهایت، عمده ترین چالش های پیش روی این نظریه را به بحث و بررسی خواهد گذاشت.
بررسی وجوه توحیدی نظریه اخلاقی علامه و تقابل آن با نظریه های اخلاقی رایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
معناشناسی اوصاف الاهی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
بحث زبان دین یکی از مهم ترین و جذاب ترین مباحث فلسفه ی دین است. از آن جایی که این بحث به معناداری و معناشناسی اوصاف الاهی مربوط می شود، برای متدینان، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا معقول بودن گزاره های ناظر به خداوند، در گرو معناداری آن هاست. به طور کلی می توان گفت در این زمینه، با دو پرسش اساسی مواجهیم:
۱. آیا گزاره های ناظر به خداوند معنادارند یا نه؟
۲. در صورت معناداری گزاره های مذکور، درک معنای آن ها برای انسان ممکن است یا نه؟
در این مقاله آنچه بررسی کرده ایم، پاسخ قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون به سؤالات بالاست؛ زیرا گرچه آنان به دو فضای فکری و زمانی مختلف تعلق دارند، در باب معناشناسی، اوصاف کمالی مانند علم و قدرت و... و اوصاف فعلی نظیر درک کردن، ساختن و...، دیدگاه نزدیکی به یک دیگر دارند که از آن، می توان با عنوان رویکرد کارکردگروی یاد کرد.
بررسی و تطبیق مفهوم خدا و اصالت در اندیشه کرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی چگونگی قرار گرفتن انسان در جای گاه حقیقی و واقعی خود و یافتن موقعیت پایدار برای وی، تاریخی به موازات عمر بشر دارد. از سوی دیگر، بخش سترگی از پرسش ها و پاسخ های اندیش مندان در طول تاریخ، به امری ماورایی و نیرویی مافوق طبیعی( خدا) اختصاص داشته است. از این رو، دو مسئله و پرسش بسیار مهم که هم واره ذهن بشر را به خود مشغول کرده، یکی مسئله خداوند است و دیگری جای گاه حقیقی انسان که به وسیله یک انسان با اصالت و اصیل، به دست می آید، بوده است. به نظر برخی از فلاسفه، انسان اصیل کسی است که رابطه ای استوار و محکم با خداوند داشته و از دستورات او به خوبی پیروی کند. و به نظر برخی دیگر، اصالت انسان منوط به درک این واقعیت است که وجود انسان محور و نقطه ثقل هستی است. بر این اساس، نباید انسانیت خود را به بهای اندکِ وعده های آسمانی بفروشد. سورن کیرکگور، فیلسوف اگزیستانسیالیست خداباور معاصر، با نگاهی ایمان محور دیدگاه های گیرایی در این زمینه ارائه داده و در طرف مقابل، هم نحله او ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست ملحد، به گونه ای دیگر و با پیش زمینه ای انسان محور، پاسخ هایی قابل تامل به این مسائل ارائه داده. از این رو، در این مقاله سعی شده با حفظ اختصار، مسئله خدا و اصالت انسان به صورت دقیق از نگاه این دو اندیش مند، مورد بررسی قرار گیرد.
شمایل نگاری در الهیات ارتدوکس: نمادها و نشانه های آن در کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناقشات تمثال شکنی، در سده هشتم میلادی میان کلیسای کاتولیک رم و کلیسای قسطنطنیه، موجب ایجاد شکاف میان آنها شد. کلیسای ارتدوکس به صورت رسمی در قرن یازدهم میلادی، اعلام جدایی کرد که شمایل نگاری از مشخصه های آن است. این مقاله با بررسی ارتباط مبانی نظری شمایل نگاری با کتاب مقدس، چگونگی پیوستگی آن دو را تبیین می کند.
بنابر الهیات ارتدوکس، بسیاری از آموزه های مسیحی موجود در کتاب مقدس به نحوی در شمایل ها تجلی یافته است. ازاین رو، شمایل نگاری را به نوعی «تفسیر بصری» کتاب مقدس دانسته اند. در مقابل، کتاب مقدس را به منزله «شمایل مکتوب» مسیح انگاشته، در نتیجه، احترام برابری را برای شمایل و کتاب مقدس قائل شده اند. علاوه بر مسائل الهیاتی، به جنبه های هنری شمایل ها در مقام هنر دینی یا هنر مقدس نیز توجه شده است. وجوه زیبایی شناختی شمایل ها، با استناد به تصویرسازی های موجود در کتاب مقدس، تصاویر روایی و غیرروایی ازجمله تصویر خداوند، عیسی مسیح و انسان و نشانه شناسی برخی از شمایل ها طرح شده است. این شمایل ها در مقام نمادهایی از متون مکتوب و سنت شفاهی اند و صرفاً کاربردی تزئینی ندارند.
بررسی و نقد مجازات مرتد در اسلام و سایر ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ درمورد چگونگی برخورد با مرتدان، سؤالات جدی مطرح بوده و گفتگوهای بسیاری در مکاتب حقوقی فقهی و کلامی صورت گرفته است این معنا پس از صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر که آزادی عقیدتی را حق طبیعی انسان ها دانسته، حالت جدی تری به خود گرفت و از آنجا که واکنش های خشن و شدید جزایی در مجازات مرتد، بیشتر در میان پیروان ادیان الهی گزارش شده است، عمده اعتراض ها تاکنون متوجه ادیان الهی بوده است.
و حال آنکه نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در شریعت یهود و مسیحیت نیز گناه کشتن هر انسانی که مرتکب قتل انسانی و یا عامل فسادی نبوده، معادل کشتن همه انسان ها و عظیم ترین خطا است.
این مقاله درصدد اثبات آن است که نه تنها در اسلام، بلکه در هیچ آئین الهی دیگری مجازاتی غیرعادلانه نیامده و هر مرحله از خشونت، از ساحت قدس پیامبران الهی به دور است.
نقش قواعد فرااخلاقی در تعیین اولویت های اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین چالش ها در زندگی بشر امروز، شیوه بازشناسی رفتار منطقی و انتخاب مسئولانه در بحران های فکری و اخلاقی است. این مقاله به بیان نقش قواعد فرااخلاقی در رفع تزاحم میان اصول یا افعال اخلاقی می پردازد؛ مواقعی که انسان در برابر دو یا چند اصل یا فعل اخلاقی قرار می گیرد و در مقام امتثال، به دلیل محدودیت ظرفیت ها، قادر به جمع میان آنها نبوده و ناچار به گزینش مورد ارجح است و هدف آن، شناخت رهیافت های نظری در چگونگی تشخیص اولویت اخلاقی، برای رهایی از بن بست عملی و پیش گیری از خسارت هایی است که بر اثر انجام فعل مرجوح بروز می کند. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و مهم ترین یافته های آن بدین قرار است: برخی از قواعد فقهی و اصولی ظرفیت تعیین اولویت ها در مواقع تزاحم افعال اخلاقی را دارا هستند؛ همچنین خطوط کلی تعیین اولویت ها در آیات و روایات ارائه شده است و معیار ارزشمندی افعال، مصلحت موجود در آنهاست.
مرگ خدا و پیامدهای آن در فلسفة نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خدا و انگاره های هم بسته با او، در فلسفه ورزی نیچه موضوعیتی اساسی دارد. البته با این توضیح که نگاه نیچه به این مفاهیم، با رویکرد سایر اندیشمندان بسیار متفاوت است؛ او بسان دیگران برای اثبات مدعای خویش، دست به دامان استدلال های مرسوم فلسفی نمی شود و شیوة دیگری برمی گزیند. شیوه ای که برآمده از نگاه انضمامی او به زمانه ای است که در آن می زید، نه صرفاً براهینی انتزاعی و بریده از واقعیت. همچنین بیان او در این حوزه به ویژه با طرح ایدة «مرگ خدا»، جنجال برانگیز بوده و مجالی برای ظهور تفسیرهایی گوناگون و بعضاً متعارض شده است. ایده ای که در منظومة آموزه های او هم موضوعیت دارد و هم طریقیت. به نحوی که دیگر آموزه های اساسی او نظیر نیهیلیسم و ابرانسان، کاملاً در ربط و نسبت با آن، یعنی ایدة «مرگ خدا»، سامان یافته است.
در این جستار برآنیم به قدر امکان موضع نیچه دربارة انگارة خدا را شرح دهیم، و دغدغه ها و دلواپسی های او را پس از واقعه ای که آن را «مرگ خدا» می نامد، برشمریم.
موضوعِ محاوره سوفسطائی: سوفسطائی یا فیلسوف؟ بررسی دیدگاه هایدگر در درسگفتار سوفسطائیِ افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشهور است که افلاطون در آغاز محاوره سوفسطایی و محاوره سیاستمدار وعده می دهد که می خواهد سه محاوره به نام های سوفسطایی، سیاستمدار و فیلسوف بنویسد. دو محاوره اول نوشته می شود و اکنون در دسترس است؛ اما در خصوص محاوره سوم همانند دو محاوره دیگر چیزی در اختیار نداریم؛ یعنی افلاطون محاوره فیلسوف را نمی نویسد، یا همچنانکه دو محاوره قبلی را نوشته بود نمی نویسد. درباره این محاوره سوم نظرهای مختلف وجود دارد. در مقاله حاضر به بیان و ارزیابی نظر هایدگر در این خصوص خواهیم پرداخت.هایدگر این عقیده رایج را در میان مفسران نمی پذیرد که افلاطون طرح نوشتن محاورات سه گانه را داشته است و بر این اساس سعی می کند توصیف فیلسوف را در میان آثار افلاطون بازنماید. او معتقد است افلاطون محاوره فیلسوف را نوشته است؛ اما نه همانند محاورات دیگر؛ بلکه بنحو سقراطی. مقاله حاضر در صدد است نشان دهد که اولاً، افلاطون به وعده صریح خویش در خصوص تألیف فیلسوف عمل نمی کند؛ دوم اینکه دلیل این خُلف وعده وی این است که افلاطون معتقد است مطالب اصلی فلسفه قابل نوشتن نیستند و نوشتن آن ها هیچ نفعی برای آدمیان ندارد. سوم اینکه توصیف او از فیلسوف را به خوبی می توان در آثارش یافت.
توازن روح و جسم در مدار تربیت اسلامی: نگرشی تطبیقی با دیگر مکاتب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایه ی نظام تربیتی هر مکتب اخلاقی، بر جهان بینی آن مکتب بنا شده است که مهم ترین جزء این جهان شناسی نیز، انسان شناسی آن مکتب است. مکاتب غیرالاهی بر مبنای فهم خویش از انسان، گاهی به سمت توجه تام به ارزش های مادی گرویده اند و گاهی در ورطه ی غفلت از مادیات و فرو افتادن در ماورا افتاده اند؛ گاهی نیز به نوعی تعادل - البته غیرمتکی به ارزش های الاهی- رسیده اند.
در این میان، نظریه ی اخلاقی تربیتی اسلام بر انسان شناسی دوبعدی بنا می شود؛ به این بیان که انسان را مرکب از دو ساحت وجودی روح و جسم می داند و البته اهتمام ویژه را متوجه روح می کند.
این مقاله به بیان بخشی از این انسان شناسی، یعنی قرار گرفتن دوگانه ی روح - جسم به عنوان موضوع و محطّ تربیت انسان و مقایسه ی آن با مکاتبی می پردازد که در این زمینه حرفی داشته اند و مورد توجه قرار گرفته اند. در پایان نیز نتیجه می گیرد که در عین دوگانگی روح و جسم و تأثیر و تأثّر متقابل این دو بر یکدیگر، اصالت با روح است و نقش کلیدی را در تربیت انسان بازی می کند.
بررسی تطبیقی آرای تربیتی ملامحسن فیض کاشانی و جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) سایر جریان ها پراگماتیسم
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
این پژوهش به بررسی تطبیقی آرا و اندیشه های تربیتی فیض کاشانی و جان دیویی در زمینه-های مبانی، اصول و اهداف تربیت به منظور بهره گیری در تعلیم و تربیت می پردازد. این تحقیق از نوع تحلیل اسنادی است که با هدف مقایسه و تطبیق، و گردآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. در این راستا یافته های پژوهش دلالت دارد که دیدگاه فیض کاشانی در مقایسه با دیویی تفاوت و تشابهاتی دارد. مبنای اختلاف نظر این دو اندیشمند در نگاه ایشان به انسان است. فیض انسان را موجودی مرکب از روح و جسم و دیویی آن را مادی محض می داند. در زمینه هدف تربیت، فیض هدف غایی را قرب الهی و دیویی آن را رسیدن به جامعه دموکراتیک می داند و در زمینه اصول تربیت، هر دو متفکر، اصل فعالیت و همراهی علم و عمل را جز اصول خود می دانند.
بازخوانی سنت های فکری کلامی در کتاب ایوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب ایوب، ازجمله کتب حکمت در عهد قدیم است. این کتاب، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی جهان، به برخی از مهم ترین چالش های فکری یعنی مسئله رنج و معنای زندگی می پردازد. به گونه ای که آن را اساساً کتابی در باب تئودیسه یا عدل الهی دانسته اند. اما به نظر می رسد، واجد مؤلفه ها و عناصری برای رویکردی الهیاتی باشد. در بازخوانی این کتاب، به راحتی می توان نمونه هایی از مناقشات کلامی جریان های مختلف فکری در دنیای اسلام همچون اشاعره، معتزله و شیعه را هم یافت. بحث رنج و آلام بشری به طور مستقل جایگاه مهمی در کلام اسلامی ندارد، بلکه در عمدة گرایش ها، تحت الشعاع مبحث «تکلیف» قرار گرفته است. هدف از تحلیل محتوای این کتاب و استفاده از روش مطالعه نقد تاریخی و هرمنوتیک، صرفاً بازخوانی برای بازیابی برخی از مهم ترین آموزه های دیرپای ادیان وحیانی است. این امر با توجه به تغییرات انسان شناختی عصر حاضر و نیازهای حاصله از جابه جا شدن پارادایم های آن می تواند به بازسازی اضلاعی برای الهیات جدید یاری رساند.
شک و یقین در ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی کلاسیک، شکاکیت در مقابل معرفت قرار داشته و روشهای مختلفی برای پاسخ به شکاکان ارایه می شود. ویتگنشتاین متأخر با تمایز نهادن میان معرفت و یقین رویکرد جدیدی را در نقد شکاکیت مطرح کرده است. او یقین را امری مقدم بر معرفت می داند که ریشه در عمل و نه معرفت دارد. به باور وی صورت ابتدایی بازی زبانی، یقین است که در عین معقولیّت بی نیاز از هرگونه توجیه و دلیل است. به زعم وی برخی از گزاره ها وجود دارند که در عین این که تردید در آنها محال است ادعای معرفت به آنها نیز مهمل است. ویتگنشتاین، این گزاره ها را گزاره های محوری می نامد و معتقد است تصویر ما از جهان با تکیه بر آنها ساخته می شود. این گزاره های محوری از آن جهت که مبنای بازی های زبانی ما و اساس هرگونه تحقیق و پژوهشی هستند که به دست ما انجام می گیرد قطعی و یقینی اند. او قطعیت و یقینی بودن این گزاره ها را به منزله خطاناپذیر بودن یا مطابقت آنها با واقع نمی داند، بلکه یه یاور وی یقین به آنها ناشی از طرز تلقی افراد است که لزومی ندارد با واقعیت مطابقت داشته باشد. به باور وی، مبانی معرفت آدمی نه بر توجیه، که بر حوزه ای ورای آن یعنی عرصه عمل و نحوه معیشت وی متکی است. در این مقاله دیدگاه ویتگنشتاین درباره یقین را تبیین خواهیم کرد و در نهایت درباره این که آیا نظریه وی توانسته است معضل شکاکیت در فلسفه را حل کند داوری خواهیم نمود.
بررسی انتقادیِ تئوری های بازنمودی درباره آگاهی پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله یک دسته از اساسی ترین نظریات فیلسوفان تحلیلی در تبیین «آگاهی پدیداری» را بررسی می کند. نویسنده ابتدا مفهوم «آگاهی پدیداری» را تبیین و چند دسته بندی از نظریاتی که در تحلیل و تبیین آگاهی پدیداری ارائه شده، نقل می نماید.
مقاله در ادامه با توضیح چراییِ دشواری تبیین آگاهی پدیداری در سنّت فلسفه فیزیکالیستی، به سراغ نقل و نقد یک دسته از مهم ترین این نظریات می رود که به «نظریات بازنمودی» معروف هستند. نویسنده، هر یک از سه نظریه شناخته شده در نظریات بازنمودی («بازنمایی درجه اوّل» (FOR)، «تفکّر درجه دوّم» (HOT)، و «تجربه درجه دوّم» (HOE)) را مطرح و اشکالات وارد بر هرکدام را بررسی می کند.
مقاله در پایان به این نتیجه می رسد که دسته نظریات بازنمایی، در ظاهر توانایی و کارآیی لازم برای تبیین «آگاهی پدیداری» را ندارند و در برابر برخی اشکالات مشترک یا اختصاصی، متزلزل به نظر می رسند
آیا ویتگنشتاین ایمان گراست؟نگاهی مجدد به معرفت شناسی دینی منسوب به او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
در باب ایمان گرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفول افتاده: اولاً آیا ""ویتگنشتاین"" صراحتاً از ایمان گرایی دفاع کرده است؟ و ثانیا آیا ایمان گرایی از اندیشه های او. قابل استنباط می باشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمان گرایی، نشان داده شده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزه های «پژوهش های فلسفی» او بوده است. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین به ویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان می دهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمان گرایی ویتگنشتاین وجود دارد که می تواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمان گرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازی های زبانی به عنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحت های فکری او. به دو دوره را دچار چالش می نماید.
جایگاه احساس و تخیل در نظام فکری دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث مربوط به احساس و تخیل در نظام فکری دکارت بسیار مهم است. او در «تأمل دوم» احساس و تخیل را به عنوان حالات آگاهی و بدون اینکه به متعلق خارجی مربوط شوند، ذیل حالات من اندیشنده طبقه بندی می کند. سپس در «تأمل ششم» برای اثبات من جسمانی از این دو قوه یاری می جوید و آن ها را به عنوان قوایی معرفی می کند که تحقق آن ها نیازمند فعالیت جسمانی است. بنابراین آن ها دو قوه ای هستند که نه ذهنی محض اند و نه جسمانی محض؛ بلکه ما در اتحاد ذهن و بدن و در مقام انسانی واحد مرکب از نفس و بدن است که می توانیم از آن ها برخوردار باشیم. در واقع، دکارت با پیش کشیدن بحث احساس و تخیل، نه تنها می کوشد وجود جسم به طور عام و بدن به طور خاص را اثبات کند، بلکه می خواهد نحوة تعامل دو جوهر متمایز ذهن و بدن را هم تبیین نماید. اما به نظر می رسد بحث او دربارة این دو قوه با نظام دوگانه انگارانه اش سازگار نیست. با بررسی آثار چندی از مفسرین دکارت هم چون گری هتفیلد، برنارد ویلیامز، مارگارت داولر ویلسُن و کاترین ویلسُن متوجه می شویم که آن ها کمابیش به بحث احساس و تخیل در نظام فلسفی دکارت پرداخته اند، اما به رغم اهمیت موضوع در نظام فکری دکارت، به اجمال از آن گذشته اند. در این میان جان کاتینگم، مترجم اصلی دورة سه جلدی آثار دکارت به انگلیسی و صاحب آثار متعددی دربارة نظام فکری دکارت، بیشتر از سایر مفسرین به احساس و تخیل در فلسفه دکارت توجه کرده و آراء متفاوتی را نسبت به دیگر دکارت شناسان مطرح کرده است. در این مقاله می کوشیم با استناد به آثار دکارت و رجوع به آراء برخی از مفسرین او، به جایگاه احساس و تخیل در فلسفة دکارت و ارتباط این مسئله با دوگانه انگاری دکارت بپردازیم و به نحوی برجستگی آراء کاتینگم را نسبت به دیگر مفسرین نشان دهیم.
تبیین توماس آکوئینی از نسبت میان زیبایی با خیر و حقیقت در چهارچوب بحث از صفات استعلایی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شرایط شکل گیری زیباشناسی جدید یا استتیک در دورة روشنگری، استقلال زیبایی از خیر و حقیقت بوده است. اما در فلسفة پیش از دوران تجدد، یعنی در دورة یونان باستان و قرون وسطی، زیبایی جدای از خیر و حقیقت فهم و تبیین نمی شد. این تفکیک ناپذیری در رویکرد مابعدالطبیعی و هستی شناختی به این سه معنای ارزشی ریشه دارد. یک نمونة برجسته از این رویکرد را نزد توماس آکوئینی می توان دید. توماس در بستر مبحث صفات استعلایی وجود مخلوق، به نسبت زیبایی با خیر و حقیقت می پردازد. وی می کوشد این سه گان را در دو مرتبة وجود مخلوق و مرتبة الهی با هم مرتبط سازد. از سوی دیگر، توماس با مرتبط ساختن این صفات با قوای شناختی و ارادی نفس، اساسی مابعدالطبیعی برای حیات اخلاقی و حیات نظاره گرانه فراهم می آورد که زیبایی در آن نقشی اساسی دارد.