فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
تأثیرپذیری مارکس از هگل امری است مورد اتفاق و خصوصاً تأثیرپذیری اش از بخش ارباب و بنده پدیدارشناسی روح، اگرچه نظریه ای مشهور اما برای برخی مانند آرتور، افسانه ای بیش نیست. امثال سارتر و هیپولیت که تحت تأثیر کوژو، منشأ شهرت این نظریه هستند بدون ذکر هیچ شاهدی، طرح مدعا کرده اند. مارکوزه به نقل جمله ای از دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844 مارکس اکتفا کرده است و آرتور را بر آن داشته است تا با محوریت این اثر مارکس و نقد مارکوزه، بر نظریه تأثیرپذیری مهر ابطال بزند. استدلال آرتور این است که مارکس هیچ ارجاعی به ارباب و بنده ندارد و نقدی که به هگل درباره مفهوم «کار» وارد می کند به دلیل تفاوتش با رویکرد هگل به «کار» در ارباب و بنده، ناظر بر این بخش از پدیدارشناسی نیست. در نقد استدلال آرتور می توان گفت رد دلیل، نافی مدعا نیست و باید به دیگر آثار مارکس هم مراجعه کرد. هگل در ارباب و بنده، کار را رها کننده بنده از حیث طبیعی اش، دگرگون کننده، سازنده و عامل فعلیت و آزادی می داند و دقیقاً همین عناصر با همین واژه ها در دو اثر مهم مارکس، گروندریسه و کاپیتال، در ارتباط با کار انسان مطرح شده اند. متأسفانه واژه تأثیرپذیری بدون اینکه دقیقاً مشخص شود به چه معنا است، مورد استفاده ی موافقین و مخالفین نظریه ی مذکور واقع شده است. تامل در کاربرد این واژه نشان می دهد ارجاع یا عدم ارجاع به متن اثر یک صاحب رأی نمی تواند دلیل منطقی ای بر تأثیرپذیری یا عدم تأثیرپذیری دیگران از او باشد. در مورد مارکس، علاوه بر موارد یکسانی تلقی فلسفی او از «کار» با دیدگاه هگل در ارباب و بنده، استفاده فراوان او از کلید واژه های هگلی خاص این بخش از پدیدارشناسی به ضمیمه اعترافش بر شاگردی هگل، شاهدی قوی بر تأثیرپذیری او در مفهوم کار از ارباب و بنده هگل می باشد.
دانش ارزشمدار و مسئله عینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانشِ فارغ از ارزش، از آرمان های دوران مدرن بود که در چند دهه اخیر امکان تحقق آن نفی شده است و اکنون بیشتر فیلسوفان علم، دانش را به عنوان هویتی ارزشمدار تعریف می کنند. پرسش مطرح در این خصوص آن است که آیا تأثیر ارزش ها بر دانش، عینیت آن را به چالش می کشد و دلیلی بر نسبیت است؟ در این مقاله با توجه به تعدد شاخه های دانش و تنوع ارزش ها استدلال خواهد شد که ارزش ها در دانش های مختلف نقش یکسانی ندارند. ضمن آنکه حضور ارزش ها در مسیر تولید دانش در صورتی مستلزم نسبی گرایی است که همه ارزش ها نسبی باشند و حضور آنها محتوای دانش را تغییر دهد؛ اما نه نسبیت همه ارزش ها قابل دفاع است و نه نسبیت ارزش ها لزوماً به معنای نسبیت محتوای دانش است
تبیین مبانی و مؤلفه های واقع گرایی در اخلاق از نگاه فیلیپا فوت
حوزه های تخصصی:
برخی متفکران معاصر همچون انسکوم، گیچ و فوت با نگاه به نظریات ارسطو در باب اخلاق، مکتب فلسفی جدیدی تحت عنوان فضیلت گرایی نوارسطویی خلق کردند که به واسطه آن بتوانند مسائل اخلاقی در دوران معاصر را حل کنند. فیلیپا فوت یک واقعگرای اخلاقی تمام عیار است و در این مقاله سعی می کنیم به بررسی دیدگاههای وی در این باب بپردازیم؛ به همین دلیل ابتدا تعریفی از واقعگرایی اخلاقی در دوران معاصر و مؤلفه های مختلف آن ارائه خواهیم دادیم. واقع گرایی اخلاقی دارای چهار مولفه متمایز می باشد که هر نحله واقع گرایی ممکن است یکی از این مولفه های چهارگانه را بپذیرد و دیگری را رد کند؛ اما فوت به هر چهار مؤلفه باور دارد.
فوت واقعگرایی خود را تحت نظریه هنجارمند بودن طبیعی مطرح می کند، به این معنی که هنجارهای اخلاقی را باید از طبیعت گونه ای که فرد به آن تعلق دارد استخراج کرد و رفتار افراد آن نوع را با توجه به ویژگی های طبیعی آن نوع مورد قضاوت قرار داد.
زایش و مرگ تراژدی در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فریدریش نیچه از فیلسوفان ژرف اندیش و تأثیرگذار قرن نوزدهم که در پی ارزیابی دوباره ارزش ها، خود را در رویارویی با ایده های پذیرفته شده دنیای مدرن یافت. ازاین رو، در بازنگری شدیداً انتقادی خود در فرهنگ و تمدن مدرن و به منظور اصلاح و احیا این فرهنگ، اقدام به نوشتن اولین اثر خود، یعنی زایش تراژدی کرد. انگیزه های گوناگون او از تألیف این اثر عبارت بودند از: دغدغه های فرهنگی و نجات فرهنگ عصر خود از خطر سقوط و نیهیلیسم (Nihilism)؛ ارزیابی دوباره ارزش ها؛ نشان دادن تقابل مسیحیت و فلسفه مفهومی سقراطی، با اصل زندگی و عنصر دیونیزوسی و آری گویی؛ تفسیر زیبایی شناسانه از زندگی و هستی؛ از چشم انداز هنر به زندگی نگریستن. نیچه دو دغدغه آخر را از ویژگی های خاص هنر تراژیک یونانی می دانست و به علت این نوع نگاه، هنر عصر تراژیک یونان را ستایش می کرد. او از یونانیان باستان و فرهنگ و تفکر آن ها تمجید می کرد؛ چون آنان آفرینندگان هنر تراژیک بودند و با آفرینش این هنر و توجه به عنصر دیونیزوسی، به زندگی در تمام جنبه های خیر و شر آن آری می گفتند. همچنین نیچه از دو مفهوم اساسی زایش و مرگ تراژدی سخن می گفت؛ اما اینکه منظور او از زایش و مرگ تراژدی چه بود؟ در معنای اول منظور او این بود که در عصری از دل تراژدی یونانی فرهنگ زاده و عامل بالندگی فرهنگ ملت یونان شد؛ اما سپس افول کرد. در معنای دوم، منظور از زایش تراژدی، امید نیچه به تجلی دوباره هنر تراژیک یونانی در بطن جهان مدرن و در موسیقی واگنر (Wagner) است. این بار نیز امید به چنین زایشی، دچار افول شد. عوامل افول و مرگ تراژدی از دیدگاه نیچه عبارت بودند از: فلسفه مفهومی سقراط و نمایشنامه های اوریپیدس؛ مسیحیت و اخلاق گرایی؛ دیالکتیک مدرن و شخص واگنر. هدف اصلی این نوشتار در درجه اول، بررسی انگیزه های مهم نیچه از تألیف کتاب زایش تراژدی است؛ سپس تبیین زایش تراژدی، در معنای اول با تأکید بر تحلیل خاستگاه و عناصر مقوم آن. اما هدف درجه دوم، تبیین چرایی و چگونگی افول یا مرگ تراژدی از منظر نیچه است.
شرح و بسط پروکلوس از اشارات افلاطون به مسئلة شرور و نسبت آنها با عنایت و فاعلیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند نزد افلاطون نظریة منسجمی دربارة مسئلة شرّ دیده نمی شود، اما در آثار او پاره هایی هست که برای افلاطونیان بعدی، دستمایه ای برای بسط و پرورش چنین نظریه ای شد. پروکلوس، برجسته ترین فیلسوف مکتب نوافلاطونی متأخر است که نظریه اش به دیدگاه مرجع نوافلاطونیان دربارة مسئلة شرّ بدل شد. وی در مواجهه ای انتقادی با پیشینیانش می کوشد که شرح و تبیینی وحدت انگار از اشارات افلاطون به مسئلة شرّ ارائه دهد. بر اساس تبیین وی مراتب عالی هستی، خیر و فقط علّت خیرند. شرّ واقعیتی ضروری است اما تنها به نحو نسبی، جانبی، بالعرض و آویخته به خیر تحقق دارد و تنها در مرتبة باشندگان جزئی یافت می شود. هستی بالعرض شرّ، علت وجودبخش ندارد بلکه پیدایی اش به سبب ناهماهنگی افعال نیروهای متعدد موجود مرکب جزئی است. آویختگی و آمیختگی هستی شرّ به خیر چنان است که به رغم ضدیتش با خیر، در تحقق خیر کل مشارکت دارد و از این رو با عنایت و فاعلیت مطلق الهی قابل جمع است.
نقد و بررسی تطبیقی نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از مهم ترین تئوری های مطرح شده در چند سال اخیر است که به علت محتوای این تئوری مبنی بر انکار ضرورت وجود خداوند و خلقت جهان هستی از «هیچ»، در میان محافل فیزیکی و دینی واکنش های متفاوتی را به همراه داشته است. در این پژوهش نویسنده با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با فرض صحت تمامی نظریات فیزیکی هاوکینگ نشان خواهد داد که مفهوم «هیچ» مورد استناد هاوکینگ با مفهوم خلأ در حکمت متعالیه بسیار متفاوت است و به معنای نیستی محض نمی باشد و خلقت جهان به واسطه «هیچ» مورد استناد هاوکینگ، هیچ گونه منافاتی با خالقیت خداوند نخواهد داشت و با فرض صحت تئوری «M» نقش خداوند در ربوبیت و خالقیت، مفروض و مبرهن است که در این راستا مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی هاوکینگ و صدرالمتألهین و چگونگی آفرینش عالم ناسوت و نظام مندی عالم ناسوت و نقش خداوند، مورد تطبیق و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
جوهر به مثابه امر واقعی در فلسفه لاک(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث لاک درباره جوهر، دشواری های فراوانی دارد. وی ازیک سو، جوهر را ناشناخته ای تلقی می کند که فقط تصوری نسبی و مبهم از آن داریم؛ ازسوی دیگر، به فرضیه ذره ای[1] معتقد است که طبق آن، عالم واقع درنهایت، متشکل از اتم ها و ذرات مادی است. پرسش اصلی این است که جوهر برای لاک چه جایگاهی دارد. آیا واقعی است؟ یا فقط ذهنی است؟ آیا می توان جوهر را همان اتم ها و ذرات مادی دانست؟ به عبارتِ دیگر، چگونه این دو دیدگاه لاک، یعنی فرضیه ذره ای و ناشناخته بودن جوهر، سازگارند؟ برای رسیدن به پاسخ، ابتدا بحث جوهر را در فلسفه لاک به اختصار توضیح می دهیم و سپس پاسخ نگارنده را به مسئله مزبور بررسی می کنیم. نگارنده متعقد است راهکار، تمایز حوزه های توجه لاک به جوهر (حوزه معرفت شناسانه) و فرضیه ذره ای (حوزه وجودشناسانه) است.
نگاهی به ردیه نویسی بر مسیحیت در حوزه آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ردّیه نویسی متکلمان مسلمان بر مسیحیت، تاریخی به درازای اولین مواجهات این دو دین دارد. در قرون اخیر، همسویی مبلغان مسیحی با استعمار و تشدید فعالیت های تبلیغی ایشان، به واکنش جدی علمای مسلمان انجامید. این پدیده در ایران؛ به ویژه از زمان قاجار (150سال اخیر) به بعد نمود خاصی پیدا می کند و ما شاهد آثاری از متکلمان مسلمان هستیم که در برابر تبشیر و تبلیغ مسیحیت ردّیه هایی نوشته اند. از میان مناطق مختلف جغرافیایی ایران که در آنها آثاری در این زمینه به نگارش درآمده است، می توان ناحیه ای را با عنوان «حوزه آذربایجان» درنظرگرفت و حتی می توان گفت که در ردّیه نویسی، این حوزه در ایران فعالتر از سایر مناطق بوده است. در این مقاله زندگی و آثار ردّیه ای ردّیه نگارانی، چون: محمدصادق فخرالاسلام، حاجمیرزا نجفعلی دانش تبریزی، یوسف مجتهد تبریزی، غلامحسین توتونچی صراف تبریزی، حسین حسینی، ملقب به رومی میاندوآبی، اسماعیل قره باغی، سیدحسین عرب باغی و علی آل اسحاق خوئینی بررسی شده اند. همچنانکه خواهد آمد، موقعیت جغرافیایی این حوزه و وجود فرقه های مختلف مسیحی در آن و بروز شخصیت های تأثیرگذاری، چون: فخرالاسلام، صنعت عظیم چاپ، تألیف کتاب میزان الحق به قلم میسیونر پروتستانی فاندر و در نهایت، روشنگری و بیداری دینی و علمی متکلمان مسلمان و ... زمینه ها و بسترهای خلق این آثار بوده اند.
تبیین علم الأسماء تاریخی در شکل گیری معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
«علم الاسماء تاریخی» نقطه تلاقی دو اندیشه متفاوت در دو دوران مختلف است؛ علم الاسما دیدگاه کانونی ابن عربی در تدبیر عالم و تاریخیت برگرفته از نگاه هایدگر به هستی است؛ هرچند ابن عربی در فصوص الحکم درباره سیر تطور تاریخی اسماء الهی در بستر انبیا سخن می گوید و به نوعی، علم الاسماء را در بستر تاریخ انسان کامل بازگو می کند؛ این نقطه تلاقی خود را در فردید بروز می دهد که دلبسته عرفان اسلامی است، هرچند رسالت هایدگری دارد. در این پژوهش، می خواهیم با منظم کردن افکار فردید، به ویژه باتوجه به نوشته های سیدعباس معارف، و فربه تر کردن آن با میراث عرفانی ابن عربی، نقش این آموزه را در شکل گیری علم دینی بررسی کنیم. در آخر، با تبیین علم دینی به مثابه بنیاد علوم انسانی امیدواریم گامی در هموار کردن مسیر علوم انسانی-اسلامی برداریم.
بنیادهای اخلاق بودایی و الگوهای غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گوهر تعالیم بودا بر پایه قانون طبیعی (درمه) یا نظم اخلاقی نهاده شده است. این درمه با قانون حاکم بر کردارهای اخلاقی (کرمه) پیوند می خورد. این دو مفهوم در کنار چند مفهوم دیگر، بنیاد های اخلاق بودایی را می سازند. این مفاهیم در همه شاخه های بودایی به کار می روند، جز آن که تأکید بر آن ها در مکتب های گوناگون، با هم فرق می کند. در این میان، بوداییان غربی نیز کوشیده اند تا این مفاهیم اخلاقی بودایی را در چهارچوب الگوهای غربی توضیح دهند.
جان هیک و جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی می داند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجات بخش می شمارد. او می گوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری می کند. او در گام دوم با اسطوره شمردن آموزه های اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی می گریزد و بین مسیحیت و تکثرگرایی جمع می کند. او در گام سوم با قائل شدن به این که ادیان گوناگون از منظرهای متفاوت به حقیقت متعالی نگاه کرده اند و به همین جهت هرکدام بخشی از حقیقت را بیان می کنند، و نیز قائل شدن به این که هدف گزاره های دینی، نه خبر از واقع، بلکه تغییر درون انسان هاست، مسئلة تعارض دعاوی ادیان را حل می کند. سخن این نوشتار این است که هیک در جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی و نیز حل مسئلة تعارض دعاوی ادیان موفق نبوده است
بازخوانی نظریه شهید صدر در تفسیر موضوعی قرآن کریم با تکیه بر اندیشه هرمنوتیکی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهید سید محمد باقر صدر از معدود اندیشمندانی شمرده می شود که در زمینه تفسیر موضوعی قرآن کریم اقدام به نظریه پردازی نموده است. مفهومِ محوری در نظریه ایشان «استنطاق» است که به معنای ارائه پرسش های جدید به قرآن جهت اخذ پاسخ های مناسب از آن می باشد. عدم توضیح مبسوط این نظریه توسط ایشان از سویی و کارآمدی فراوان آن از سوی دیگر بسط این نظریه را ضروری می سازد. وجود «الگوی گفتگو» در نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر که دارای همسانی الگویی با نظریه شهید صدر است، زمینه را فراهم می آورد که با استفاده از «روش مطالعه تطبیقی نامتوازن» دست به بازخوانی نظریه شهید صدر زده و آن را در قالب نظریه ای بسط یافته ارائه نمود.
از رهگذر این مطالعه تطبیقی، پی جویی مؤلفه هایی همچون گفتگوی معرفتی مفسّر و قرآن، لایه های گوناگون معنای قرآن، لایه های مختلف فهم مفسّران، پرسش سازی های مبتنی بر نیازهای عصری و پاسخ یابی های متناسب با این نیازها در نظریه شهید صدر ممکن می گردد. این پژوهش علاوه بر روشن ساختن ابعاد نظریه شهید صدر، اهمیت پرداختن به تفسیر موضوعی در کنار تفسیر ترتیبی را نیز معلوم می دارد.
نقد و بررسی دیدگاه جرالد هاوتینگ در کتاب بت پرستی و ظهور اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جرالد هاوتینگ، از شاگردان ونزبرو، در کتاب بت پرستی و ظهور اسلام، محیط ظهور اسلام و قرآن را بررسی کرده و معتقد است تثبیت و تدوین قرآن را نمی توان به دو شهر مکه و مدینه و نیز دوران حیات پیامبر (ص) محدود کرد؛ زیرا در شکل گیری سنت دینی ای بزرگ مانند اسلام نمی توان صرفاً بر نقش یک فرد و یک محدوده زمانی کوتاه تکیه کرد؛ بلکه ظهور چنین دینی نیازمند زمانی طولانی و منطقه ای کاملاً وسیع است. او در کتاب خود، در کنار عرضه شواهد و قراین مختلف، از روش تحلیل ادبی متن قرآن نیز برای اثبات دیدگاهش استفاده کرده است؛ بدین صورت که مشرکان و ویژگی های این گروه را در قرآن بررسی کرده و کوشیده است نشان دهد آن ها افرادی بت پرست به معنای واقعی کلمه نبوده اند. وی این گروه را یکتا پرستانی دانسته است که قرآن در گفتمانی جدلی، آنان را «مشرک» خطاب کرده است؛ بنابراین، مخاطبان قرآن را یکتا پرستانی دانسته است که از قضا، در محیط زندگی پیامبر (ص) و به ویژه مکه، حضوری چندان درخور توجه نداشتند. جرالد در مقدمه کتابش گفته است این نظر را که قرآن به بت پرستان واقعی حمله کرده است، تنها می توان در تفسیر های روایی از این کتاب آسمانی یافت و از آیات قرآن، چنین مطلبی برداشت نمی شود. او معتقد است این فهم روایی که اسلام را نتیجه مجادله با بت پرستان حجاز می داند، اسلام را از کل سنت یکتا پرستی جدا می کند؛ زیرا همه ادیان مبتنی بر یکتا پرستی، در اثر مجادله با دیگر گروه های یکتا پرست شکل گرفته و سپس تکامل یافته اند. در این مقاله، دیدگاه هاوتینگ در این کتاب را بیان و نقد کرده ایم.
بررسی روند تحولات شبه پارادایم های جامعه شناسی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین به عنوان یکی از فراگیرترین ویژگی های زندگی انسانی، با نهادها و نیروهای سازنده جامعه، ارتباطی متقابل داشته است. در این پژوهش سیر جامعه شناسی دین و روند تحولاتی که جامعه شناسان دین، در حوزه چالش های بین دین، نهادهای اجتماعی و مدرنیته داشته اند، با هدف بازنمودن آن برای علاقه مندان ایرانی، تصویر شده است. به طورکلی، می توان گفت: جامعه شناسان دین، نسبت دین و اجتماع و همچنین مسئله سکولاریسم را در قالب سه پارادایم «عرفی شدن»، «انتخاب عقلانی» و «مدرنیته های چندگانه» مورد بررسی قرار داده اند. به نظر می رسد، آنچه در سیر جامعه شناسی دین با آن مواجهیم، گسترش فهم پدیده «مدرنیته» به مرور زمان است و بهتر است از هریک از سه پارادایم فوق، با عنوان «شبه پارادایم» نام برد.
این پژوهش، به روش اسنادی و کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی تحلیلی انجام، و گردآوری اطلاعات بر اساس مطالعه آثار مکتوب چاپی و الکترونیکی صورت گرفته است.
تأثیر مبانی معرفت شناختی ویتگنشتاین بر ایزوتسو در تحلیل معنایی مفاهیم اخلاقی- دینی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایزوتسو متأثر از مبانی معرفت شناختی ویتگنشتاین، بر آن شد تا با استفاده از معناشناسی به زبان قرآن و تحلیل معنایی مفاهیم اخلاقی- دینی بر اساس جهان بینی قرآن بپردازد. از نظر او، تفاوت معنایی واژگان، به سبب گوناگونی کاربرد آن ها در حوزه معنایی است. اگرچه یک واژه از معنای اساسی و اولیه واحدی برخوردار است، با ورود به یک نظام خاص، مثلاً جهان بینی قرآنی، عناصر تازه معنا شناختی پیدا می کند. بر اساس روش معناشناسی ایزوتسو، هر واژه ای در بافت و زمینه ای خاص، مثلاً قرآن، با اخذ ویژگی های آن واژه و مشتقاتش و در نهایت ارائه انگاره معنایی، معنا می یابد. البته، مجموعه باورها، پیش فرض ها و پیش فهم های فرد بر انگاره ای که به دست می دهد، تأثیر می گذارد. در این نوشتار، با اشاره به روش معنا شناسی ایزوتسو در مفاهیم اخلاقی- دینی قرآن، به تحلیل مبانی معرفت شناختی ای که وی متأثّر از ویتگنشتاین بوده است، از جمله «دیدن به عنوانِ»، «اصل زمینه معنایی» و «نظریه کاربردی معنا»، می پردازیم.
مقایسه مفهوم فدیه از نظر مسیحیّت و شفاعت از نظر شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
آموزه فدیه از اصول اساسی الهیّات مسیحی در مورد نجات است. مسیحیّان بر این باورند که به خاطر گناه آدم نسل بشر نیز گناهکار شد و خدا برای رهانیدن بشر از گناه، عیسی (ع) را فرستاد تا بر صلیب رود و کفّاره گناه آدم شود. هر کسی که به مرگ و رستاخیز عیسی (ع) ایمان آورد، نجات به او اعطا خواهد شد؛ اما از نظر شیعه سرشت انسان پاک است و انسان با ایمان و عمل صالح می تواند خودش نجات را به دست آورد. البتّه، رحمت خدا و شفاعت ائمه اطهار (ع) نیز برای رسیدن به رستگاری به انسان کمک خواهد کرد. گرچه آموزه فدیه مسیحیان با شفاعت مورد نظر شیعیان وجوه اشتراکی دارد ، امّا جایگاه اعتقادی و نیز کارکرد آنها با هم تفاوت ماهوی دارند . آموزه کفّاره از ارکان اساسی الهیّات مسیحی؛ به ویژه مسأله نجات محسوب می شود و در صورتی که این آموزه دچار خدشه شود، تمام ساختار الاهیّات مسیحی فرومی ریزد؛ در حالی که مسأله شفاعت در آموزه های شیعی نقش مکمّل را ایفا می کند و نقش انسان نادیده گرفته نمی شود.
دیلتای و کارکرد بنیادین مسائل هرمنوتیک در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیلتای از جمله کسانی است که به نشانه های تاریخی توجه، و آنها را وارد بحث هرمنوتیک کرده است. هرمنوتیک دیلتای نشان دهنده یک جریان فکری بین نظریه پردازان قرن نوزدهم است که پرورده مکتب رمانتیک بودند. برنامه وی برای تحلیل حیات بشری و مفهوم سازی وی از حیثیت تاریخی انگیزه مهمی را برای هایدگر به وجود آورد تا هرمنوتیک هستی شناسی خود را در انسان و زمان به وجود آورد. دیلتای کوشید برای روش شناسی علوم انسانی بالاترین درجه ممکن را تضمین کند. او معتقد بود علوم انسانی نباید روش های خود را از علوم طبیعی وام بگیرد. رویکرد دیلتای ارتباط وثیقی با اندیشه های کانت و هگل دارد و آنها را با هم جمع می کند. دغدغه مهم دیلتای هجمه پوزیتیویست ها در آن زمان بود. پوزیتیویست ها معتقد بودند اگر بخواهیم به علوم، تعین یا واقعیت ببخشیم، باید از روش تجربی واقع نما و به یک معنا ارزش گذار استفاده کنیم. در چنین شرایطی بود که دیلتای می کوشید نوعی ملاک برای عینی کردن یا تعین بخشیدن به علوم انسانی بیابد. در این مقاله می کوشیم چگونگی تأثیرگذاری مسائل هرمنوتیکی در برجسته سازی علوم انسانی و دفاع از عینیت آن در برابر علوم تجربی را نشان دهیم.
بررسی تناهی یا عدم تناهی عالم طبیعت از منظر فلسفه و کیهان شناسی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع متناهی یا نامتناهی بودن عالم طبیعت از دیرباز علاقه همگان (اعم از دانشمندان، فیلسوفان، و حتی عموم مردم) را برانگیخته و گرچه، به خصوص در فلسفه، به تفصیل به آن پرداخته شده، اما همان گونه که در این مقاله خواهیم دید پرداختن به این موضوع با توجه به نگاه های عمیق تر ریاضی و هندسی که اکنون می شناسیم و بر اساس شناخت فیزیکی (نجومی و کیهان شناسی) وسیع تری که به شکل جدید در دسترس قرار دارد، لازم به نظر می رسد. در این مقاله، پس از طرح مقدماتی از عناوین و اصطلاحات لازم و مختصری از علم کیهان شناسی جدید، ادله مشهور اکثر فلاسفه را که قائل به تناهی عالم طبیعت بوده اند، مطرح می کنیم و به بررسی و نقد این دلایل می پردازیم.این نگرانی که به هر حال عالم طبیعت یک مخلوق ممکن الوجود است و نمی تواند نامتناهی باشد با استدلال ریاضی قابل رفع است، که اگر این عدم تناهی در یک یا چند بعد باشد مشکلی نیست؛ چرا که همواره می توان چنین عالمی را در عالم با ابعاد بیشتر محصور کرد. در خصوص مدل استاندارد کیهان شناسی و مواردی مانند انبساط عالم و «نقطه» انفجار بزرگ، که در ظاهر دال بر متناهی بودن عالم است، نیز توضیحاتی طرح شده که موضوع به این سادگی نیست و در شرایط فعلی شاهد و دلیل متقنی بر متناهی بودن کیهان نداریم و بهتر است منتظر کشفیات و اطلاعات رصدی جدیدتر باشیم. البته، با توجه به یک حالت شناخته شده در ریاضیات که می توان مجموعه بی کران ولی متناهی داشت، این حالت نیز برای جهان طبیعی قابل تصور است که کیهان مرز و کرانی نداشته باشد و در عین حال متناهی باشد.
تحلیلى فلسفى از ماهیت شادى و بررسى انتقادى ارتباط آن با هدفمندى و معنادارى زندگى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث شادى که از مباحث فلسفى یونان آغاز شده بود، در فلسفه اسلامى دنبال شد. ماهیت شادى ترکیبى از ابعاد شناختى و تجربه احساسى دانسته مى شد که با تعاریف امروزین در روان شناسىِ شادى تطبیق پذیر است. توجه به دو سطح شادى هیجانى و شادى معنوى با دو اصطلاح فرح و بهجت در مباحث ابن سینا و پیوند شادى و معنویت، از دستاوردهاى معرفتى فلسفه اسلامى است. در مباحث روان شناسى مثبت نگر و فرقه هایى چون لامائیزم، ارتباط شادى با هدفمندى و معنادارى زندگى چنان تنگاتنگ شده است که شادى به منزله هدف زندگى همه انسان ها و مؤلفه اصلى معنادارى معرفى مى شود؛ اما در تحلیلى عمیق تر روشن مى شود که شادى معلول هدفمندى و نه علت آن است و زمانى مى تواند در معنادارى زندگى دخیل شود که با معنویت و اهداف کمالى برتر پیوند یابد و به منزله نتیجه و میوه این پیوند کانون توجه قرار گیرد. مباحث رویکرد هدف ساز شادى، تنها فرمالیزمى از شادى ارائه کرده و بعد غایت شناختى آن را بدون توجه به ساحت ارزش شناختى کانون توجه قرار داده است.
آگاهی از معمای عدم به شیوه مارتین هیدگر با نظر به مابعدالطبیعه چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله درصدد آشکار کردن معنای عدم از منظر هیدگر است. هیدگر در مابعدالطبیعه چیست؟ پرسش از عدم را مرکز اصلی بحث خود قرار داده و درصدد پاسخ گویی به آن برآمده است. از نظر هیدگر، درک معنای عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات نه از نظر شناخت شناسی، بلکه در معنایی اگزیستانسیال و از ره گذر تجربه عدم از طریق حال بنیادین ترس آگاهی امکان پذیر است. هیدگر با طرح تجربه عدم به مثابه نفی کامل کلیت موجودات خواهان استعلا و آزادی دازاین است؛ از طریق رهایی از پریشانی در میان موجوداتی که دازاین را احاطه کرده و مانع آزادی بنیادین اویند. مقاله نشان می دهد که هیدگر چگونه، با پرسش معنادار از وجود یا عدم، افقی را به روی ما می گشاید که با نظر به آن می توانیم با نگاهی نو به هستی خود، موجودات و به طور کلی زندگی بنگریم.