فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
105 - 122
حوزه های تخصصی:
بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر، ظرفیت های فراوانی برای ایجاد رهیافت های مفید و مؤثر در نقد با رویکرد تربیتی و رسیدن به بلاغت تربیت دارند. این پژوهش با هدف آزادسازی این ظرفیت ها، شفافیت و تعمیق بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر و نیز سامان بخشیدن به آشفتگی و بی ثمری رویکردهای تربیتی در نقد انجام شده است. در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی بر پایه جمع آوری داده های کتابخانه ای، بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر، توصیف شده، ضرورت ها و تجلی های بلاغت تربیت، تبیین شده و کارآمدی ویژگی های بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر در پاسخ به نیازهای بلاغت تربیت، تحلیل و بررسی شده است. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر مناسب ترین بستر نظری برای شکل دادن به الگوی نقدی علمی با رویکرد تربیتی و رسیدن به بلاغت تربیت است؛ زیرا ویژگی های آنها ازین قرار است: توجه به ارتباط و تأثیر و تغییر در مخاطب، توجه هم زمان به متن و مخاطب، برداشتن هرگونه محدودیت در متن موضوع نقد، دربرگیری تمام انواع تأثیر، انتقال وصف «بلاغی» از جنس متنِ موضوع نقد به روشِ نقد متن، بهره گیری از نظام های دیگر همچون روان شناسی و جامعه شناسی، محدودنبودن در بهره گیری از روش ها و ابزارهای گوناگون و یافتن روش ها و ساخت ابزارهای جدید، نگاه به نقد به صورت سنجش و نزدیکی به فضای ساخت معادله (فرمول). بهره گیری از این الگوها الزاماتی دارد که از مهمترین آنها تهیه جدول (ماتریس )های بلاغی پیونددهنده شناسه های متن با ابعاد وجود مخاطب برای گونه های مختلف ادبیات، ساخت معادله (فرمول) ها در درایه های این ماتریس ها، دسته بندی مخاطبان و رفتن به سمت تجربه و آزمایش است.
نقدی بر کتاب متنبی و سعدی؛ ردپای یک اندیشه ایرانی در اشعار سعدی و ادب عربی (بوسیدن پنجه شیر)
حوزه های تخصصی:
تأمّل در منابع عربی مؤیّد این نکته است که بوسیدن دست دشمن قوی قبل از آنکه به ذهن شاعر عرب برسد، در آثار ثعالبی (قرن چهارم هجری) از پرویز نقل شده است: ادّعای ما این است که این مضمون و شیوه بیانی قبل از اسلام در ایران شناخته شده بوده است؛ زیرا با نگاهی به گنجینههای کهن ایرانی و دست سایهبان ساختن بر چشم، میتوان این اندیشه را در میان حکمتهای ایرانی یافت. آنجا که پرویز میگوید: قال ابرویز: «یَدٌ لَا یُمْکِنُکَ قَطْعُهَا قَبِّلْهَا.» (ثعالبی، بیتا: 664) (دستی را که نمیتوانی ببری ببوس.)
بررسی تحلیلی₋تطبیقی دو سفر رستم با آیین های شمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
291 - 310
حوزه های تخصصی:
خاندان رستم در حماسه های ایرانی پیوند بسیاری با جادو₋درمان گری و شمنیسم دارد. احتمال می رود این خاندان یکی از «انجمن های اخوت آریایی» پر نفوذ در ایران بوده باشد. در این انجمن ها فرد پیش از شمن یا پهلوان شدن تشرف می یافته و علاوه بر جنگ جویی، توانایی ارتباط با جهان زیرین یا جهان مردگان را برای ارتباط با ارواح مردگان و درمان بیماری به دست می آورد. دو داستان درباره رستم در حماسه های ملی ایران با دو مفهوم تشرف و سفر به جهان زیرین یا جهان مردگان در رابطه است. نخست داستان «ببر بیان» که مقام تشرف رستم به انجمن های شمنی₋جنگ جویی است و دیگر هفت خان رستم که نمودی از سفر به جهان زیرین است. در این مقاله به بررسی نشانه های آیین های شمنی در این دو داستان پرداخته شده و در نهایت مشخص می شود که هفت خان رستم بر خلاف هفت خان اسفندیار مقام تشرف او نیست؛ بلکه روایتی از سفر شمن به جهان ارواح برای بازگرداندن روح بیمار است.
حلّ چند ابهام در نفثهالمصدور زیدری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهاب الدّین محمد زَیدَری نَسَوی (فوت: 647؟) نفثهالمصدور را چهار سال پس از مرگ جلال الدّین خوارزمشاه در سال 632 ق. به نثر مصنوع و متکلّف در شهر میافارقین به رشته تحریر درآورد؛ تا شکایتِ آوارگی خود و ممدوحش را بر صفحات کاغذ بنگارد. با وجود شرح ارزشمند و دقت نظر و تلاش کم نظیر استاد امیرحسن یزدگردی بر این کتاب و توضیح و شرح دیگر محقّقان محترم، با توجّه به دیریاب بودنِ معنا در نثر فنّی و متکلّف و وجود عبارات مغلق و ابهام در مرجع برخی ضمیرها، هنوز هم عبارت های مشکل باقی مانده است. در این جستار به روش استنادی به شرح و حلّ و تکمیلِ مراد و معنای برخی کلمه ها و تعبیرها و عبارت های نفثهالمصدور پرداخته شد گاه نیز علائم نگارشی و حرکاتِ کلمه ها اصلاح گردید. پژوهش حاضر بر اساس شرح دکتر یزدگردی و به ترتیب صفحه های آن با هدف اصلاح و رفع ابهامات متن در حد مقدور انجام گرفت. سپس اگر سایر شارحان محترم در موارد مورد اشاره توضیحی داشته اند، آن نیز نقل گردید و آن گاه با توجه به سبک و سیاق عبارت و متن و با استناد به منابع معتبر تاریخی و لغوی به شرح و رفع ابهام پرداخته شد.
پژوهشی در انواع ادبی منظومه فارغ گیلانی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴
41 - 68
حوزه های تخصصی:
نوآوری های شعر شیعی در گستره ادبیات فارسی از حیث محتوا و انواع ادبی قابل توجه است تا جایی که در تشخیص گونه ادبی یک اثر در این حوزه، باید اشراف نسبی به تاریخ ادبیات شعر شیعی داشت. پژوهشگران منظومه فارغ گیلانی را در زمره ادبیات حماسی عصر صفوی می دانند در این مجال کوشش شد تا با روش توصیفی تحلیلی ضمن تبیین خطای برخی از پژوهشگران در تشخیص نوع ادبی منظومه ای از فارغ گیلانی به این پرسشها پاسخ دهیم: برای تشخیص نوع ادبی یک اثر چه ملاحظاتی را باید درنظر داشت؟ مبتنی بر این ملاحظات منظومه فارغ گیلانی در ذیل کدام یک از انواع ادبی قرار می گیرد؟ بر اساس نتایج به دست آمده جهت تشخیص نوع ادبی یک اثر باید به این موارد توجه داشت: بررسی هم زمان ساختار و محتوای اثر، متمایز کردن گونه ادبی و وجه ادبی یک اثر، توجه داشتن به تحولات و دگردیسی ژانرها و گونه های ادبی در طول زمان. با در نظر گرفتن این موارد، بعد از پژوهش و بررسی بر روی اثر فارغ گیلانی مشخص گردید که این اثر در امتداد نوع ادبی «ولایت نامه» و البته با وجه حماسی است. ازاین رو منظومه فارغ گیلانی را می توان ولایت نامه ای حماسی نامید که ازنظر ساختار، محتوا و درون مایه با ولایت نامه های قبل از عصر صفوی شباهت دارد.
بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر مثنوی معنوی مولانا و اشعار عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
239 - 271
حوزه های تخصصی:
دو مفهوم جبر و اختیار یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در فقه، فلسفه و ادبیات عرفانی است که گذشته از فلاسفه، شاعران بزرگی همچون: مولوی، سنایی، عطار، حافظ و سعدی و... در آثار نظم و نثر خود بدان پرداخته اند. این مسئله زمانی از اهمّیت والاتری برخوردار می گردد که در تاریخ اسلام دو مکتب معتزله و اشاعره برای دفاع از جبر و اختیار بنا نهاده و استدلالات متعدّدی برای پذیرش یا رد آنان مطرح کرده اند. بنابراین، این مقاله با هدف بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر اشعار مولوی و عطار نگاشته شده است. فرضیه نویسندگان دلالت بر این موضوع دارد که مفهوم جبر و اختیار در اشعار مولوی عطار برجستگی خاصی دارد، یعنی هر دو شاعر به این دو مفهوم پرداخته و با دلایل خود به تحلیل آن ها مبادرت نموده اند. یافته های مقاله با استفاده از روش تطبیقی (روش تحقیق) نشان داد که بسامدسنجی مفهوم اختیار در آثار مولوی بسیار بالاتر از مفهوم جبر است در حالی که، بسامدسنجی جبرگرایی در آثار عطار بسیار وسیعتر از مفهوم اختیار است. بنابراین در سیر و سلوک عرفانی، اشعار مولوی نماینده اختیارگرایی و اشعار عطار نماینده جبرگرایی است.
بررسی زبانی و انتقادی ضبط نام شهر هانگجوی چین در کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
39 - 60
حوزه های تخصصی:
وصّاف الحضره در کتاب تجزیه الأمصار و تزجیه الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکل های مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانسته شده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دست نوشت از کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامه های فارسی و عربی به صورت های «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحله ابنِ بطّوطه)، «خنسای» (جامع التواریخ، تاریخ بناکتی، نزهه القلوب، خطای نامه)، «خینگسای» (جامع التواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته می شود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهن ترین دست نوشت های تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظ های نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دوره ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.
بررسی مؤلفه های عرفانی در متون دو مکتب اسلامی و هندی (باتیکه بر دیدگاههای مولوی و محمد داراشکوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
116 - 130
حوزه های تخصصی:
ریشه مشترکات فرهنگی، ادبی و دینی ایران و هند را می توان از گذشته های بسیار دور جستجو کرد و بسیاری از مضامین و تمثیلات مورد استفاده در متون عرفانی ایرانی و هندی مشابه یکدیگر هستند. شباهت بین تصوف اسلامی با عرفان دیگر اقوام جهان، بی شک در خور توجه بسیار است، اگرچه ویژگی های مشترکی در تجارب عرفان جهان وجود دارد اما نباید انتظار داشت که همیشه و همه جا با کلمات مشابهی بیان شده باشند. در این مقاله شباهت های موجود در میان بعضی از آداب و آیین های دو مکتب عرفانی اسلامی و هندی بررسی شده است. از مطالعه دقیق منابع هندی و کتاب های صوفی فارسی، در روش های تربیتی و سیر و سلوک شباهت های زیادی دیده می شود که مهمترین آن ها عبارتند از: ارزش وجود انسان و اهمیت آن در ادبیات عرفانی ایران و هند، تجلی عشق و معرفت در عرفان ایرانی و هندی، تعدد منازل و مقامات سلوک، ارزش و اهمیت مقام دل، ارزش مقام پیر و مرشد، زهد و ریاضت، مبارزه با نفس، نظریه فنا.
تحلیل گستاخ گویی فلسفی و گفتمان ضد استبدادی سعدی در باب اول بوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۸
133 - 154
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان مبحث مشترکی بین زبانشناسی و شاخه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی است و تلاش می کند انسجام صورت و مفهوم را در یک متن یا ساحت ارتباطی نشان دهد. متون ادبی از مهمترین محملهای گفتمان هستند. تحلیل گفتمان در آثار ادبی نه تنها در شناخت دقیقتر آثار بلکه در مردم شناسی، شناخت ساختارهای ارتباطی و بنمایه های اندیشگانی یک جامعه اهمیت دارد. گفتمان «ضداستبدادی» که از پیوست های اصطلاح «استبداد» است در متون ادبی و تاریخی فارسی با شاخصه ها، مؤلفه ها و عنوانهای منفاوت قابل پی جویی است. تحلیل گفتمان ضداستبدادی بروزهای این گفتمان انتقادی را در یک ساحت نشانه شناختی و مطالعه میان رشته ای بررسی می نماید. در پژوهش حاضر تحلیل فلسفی میشل فوکو درباره پاریزیا و روش نورمن فرکلاف و تئون وندایک در تحلیل گفتمان مد نظر قرار گرفته است. با توصیف، تبیین و تفسیر ابعاد زبانشناختی، بلاغت وزیباشناسی متن، اثبات شده است که گستاخگویی سعدی در باب اول بوستان بعد فلسفی دارد و مصداق التزام به حقیقت است. همچنین با صورت بندی مفاهیم مؤلفه های مختلف گفتمان ضداستبدادی سعدی در باب اول نشان داده شده است.
کاربست نظریه ولادیمیر پراپ در بررسی تطبیقی داستان «سیاوش» و «هیپولیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
85 - 104
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی از تخیل نویسندگان با ملیت های گوناگون برگرفته است؛ بنابراین این آثار با یکدیگر پیوندهایی دارد که زمینه مناسبی برای بررسی، تحلیل، تطبیق و مقایسه آثار برای شناسایی مشابهات و مقارنات شناسه های فرهنگ های مختلف، فراهم می آورد. بررسی تطبیقی قصه ها بر اساس اندیشه نظریه پردازان ساختارگرا مانند اشتراوس و پراپ، نشان می دهد قصه ها از سه پاره «صحنه آغازین»، «بحران» و «فرجام» شکل یافته اند و شباهت های فراوان در خویش کاری (کارکرد) قهرمانان وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی دو داستان «سیاوش» و «هیپولیت» براساس روش ریخت شناسی ولادیمیر پراپ انجام گرفته است. پژوهش از نوع توصیفی و تحلیلی برمبنای یافته های کتابخانه ای است. یافته ها نشان می دهد این دو داستان در خویش کاری (کارکرد) شخصیت های داستان، مشابهت های فراوانی دارند که بیانگر مشترکات در شناسه های فرهنگی و فرهنگ عامه آریایی و یونانی است.
افعال معین تصویرساز آغازی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمود آغازی با کمک افعال کمکی ساخته می شود که علاوه بر نشان دادن شروع و آغاز انجام گرفتن عمل، بر ضرورت آن نیز دلالت می کنند. افعال معین آغازی مانند افعال «آغازیدن، آغاز نهادن، ایستادن، گرفتن و ...» که سازنده نمود آغازین در جمله هستند، در فارسی امروز کاربردی ندارند اما در دوره های پیشین زبان فارسی نقش پررنگی داشته اند. در حوزه افعال معین آغازی با دسته ای از افعال مواجه ایم که برای ساخت نمود آغازی با کمک ساخت تصویرهایی مستمر از مبدأ فعلی ثانویه به فعل اصلی در جمله می رسند و با این طرحواره حرکتی روند آغاز یک کنش یا فعل را نشان می دهند. در این پژوهش سعی شده تا افعال معین تصویرساز که بر نمود آغازی در زبان فارسی دلالت دارند استخراج و معرفی شوند. از این رو این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی افعال معین تصویرساز آغازی در دوره تاریخی قرن چهارم تا دوازدهم زبان فارسی در میان کتاب های منثور فارسی پرداخته است. نتایج نشان می دهد که افعال «برگرفتن، برداشتن، برخاستن، گشودن» از افعال معین تصویرساز آغازی محسوب می شوند. در این میان افعال «برخاستن و برداشتن» همچنان نقش معین تصویرساز آغازی خود را حفظ کرده اما مابقی افعال دستخوش معین زدگی شده و کاربرد خود را از دست داده اند. علاوه بر آن، افعال دیگری در فارسی محاوره ای امروز مانند «کشیدن و گرفتن» به این محدوده افزوده شده اند که روند معینی خود را در ساخت نمود آغازی طی می کنند.
ریشه های اساطیری و آیینی پیکرگردانی در افسانه های خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانه ها و روایات شفاهی، از منابع مهم تجلی اساطیر و فرهنگ گذشته ایران است. یکی از مولفه های مهم این روایات، اعمال جادو و خارق العاده است که از تخیل بشر دیرین نشات می گرفته است. پیکرگردانی یکی از جلوه های مهم و خیال انگیز افسانه های محلی است. افسانه های خراسان جنوبی نیز با توجه به شرایط اقلیمی و فرهنگی، خاستگاه آرزو و خیال و فرهنگ و آیین های مختلف اساطیری است. در این جستار سعی شده تا با شیوه تحلیلی - توصیفی به بررسی افسانه های منطقه بپردازد تا به این پرسش ها پاسخ دهد که پیکرگردانی در این افسانه ها چگونه است و چه انواعی دارد و ریشه های اساطیری آن کدامند . با بررسی های انجام شده این نتایج حاصل آمد که پیکرگردانی در اغلب افسانه ها وجود دارد و می توان انواع پیکرگردانی را در آن ها دید ازجمله تبدیل انسان به حیوان و حیوان به انسان و انسان به گیاه. این نوع از پیکرگردانی ها بیشترین تکرارشوندگی را داشته اند و همه این پیکرگردانی ها به ریشه های اساطیری همچون ایزد گیاهی یا ایزد تباری و نقش های مهم حیوانات در زندگی بشر به عنوان یاریگران ایزدان بر می گردد.
تحلیل گفتمان انتقادی تاریخی شازده احتجاب
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
17 - 28
حوزه های تخصصی:
روشنفکران ایرانی برای دریافت موقف تاریخی خویش و فهم آفت هایی که جامعه ایران را مبتلا کرده بود، هر کدام طرحی در ذهن داشتند، و بر مبنای آن، خویش کاریِ روشنفکری را تعریف می کردند. ازجمله این روشنفکران، گلشیری است که از چنین طرحی، هرچند پوشیده و نهان، در رمان مشهور «شازده احتجاب» سخن به میان آورده است. در این مقاله کوشیده ایم با بهره گرفتن از روش تحلیل گفتمان انتقادیِ فرکلاف، نخست به گفتمان تاریخیِ مستتر در کار گلشیری دست یابیم و سپس نشان دهیم که گفتمانِ مطلوبِ نویسنده، بر چه مفروضاتی بنا شده است. پیدا کردن این مفروضات، در پرسش از ریشه هایِ فکری گلشیری ضرورت دارد؛ مفروضاتی که در قسمت آخر مقاله، به آن ها پرداخته ایم. هم چنین بازنموده ایم که بن مایه های اندیشه گلشیری، از سویی به تبار فکری و دیگرگون شدن مسیر سیاسی-اندیشگانی او بازمی گردد و از سوی دیگر نمود تحولات اجتماعی زمانه او است. گذشته از این موارد، در آمد و رفت میان سه سطحِ توصیفی، تفسیری و تبیینی، پاره ای تناقضات را که در این نگاه وجود داشته است، به تصویر کشیده ایم.
مطالعه نوع طبیعت و نگرش به آن در آثار گوته و نقاشی های فردریش و رونگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله پژوهش این است که وجه مشخص نگرش گوته به طبیعت و تصویر طبیعت در آثار نقاشان رمانتیک آلمان چیست؟ براین اساس به شیوه توصیفی-تطبیقی وجه مشخص نگرش آنها به طبیعت واکاویده می شود. گوته مخصوصا در دوران جوانی علاوه بر تأثیری که از روسو، هردر و جنبش پیشارمانتیک طوفان و تلاطم گرفته، بیشتر نگرش رمانتیک به طبیعت داشته و در مجموع طبیعت برای او، در اشعار و برخی آثار معنی زندگی جوامع اولیه، سادگی و دست نخوردگی در مقابل تمدن (روسو)، فی البداهگی و خودجوشی طبیعت درهم آمیخته با زندگی و هنر مردمان، طبیعت زیبا و خدا است که همگی به نوعی تلقی رمانتیک از طبیعت محسوب می شود. با اینکه او از کلاسیسم هم دفاع می کند در فاوست متأثر از دیدگاه بصری هنرمندان رمانتیک به نظر می رسد این پژوهش از مطالعه نگرش فردریش و رونگه به طبیعت به این نتیجه می رسد آن دو بیشتر به طبیعت به عنوان وجه یا درجه ای از تحقق ذهن یا سوژه می نگرند تلقی رمانتیک تری است. فردریش از سمبولیسم عرفگرای آثار اولیه اش به سمت ناتورالیسم شاعرانه و پالایش یافته تری بر اساس حال و هوای گوته حرکت کرد و زاویه دید سوژه را در نقاشی ها به طبیعت مد نظر داشت. رونگه برغم توصیه گوته، در زندگی کوتاه مدت خود مفهوم رمانتیک «هیروگلیف طبیعت» را به عنوان عنصر اساسی زبان و فرهنگ نشان داد.
متن شناسی دست نویس نسخه منحصر به فرد دیوان بلبل گیلانی (سده نهم ه. ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
107 - 131
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به معرفی و متن شناسی تک نسخه ای دست نویس با نام دیوان بلبل گیلانی می پردازد که در قرن نهم ه. ق سروده شده. این دست نویس به شماره 86 در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری می شود و تا کنون مورد معرفی یا تصحیح قرار نگرفته است. هدف اصلی پژوهش پیش رو، معرفی و بررسی این نسخه و بیان عمده ویژگی های زبانی، ادبی و فکری آن می باشد. روش پژوهش تحلیلی- توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای- میدانی و شواهد درون متنی است. در منابع ادبی و تاریخی اطلاعاتی از این شاعر در دسترس نیست و بلبل حتی در بین گیلانیان نیز ناشناخته مانده است. او شاعری از طبقه متوسط و فاقد سبک است که در قالب های مثنوی، قصیده، غزل و قطعه طبع آزمایی کرده است. بلبل در قصیده از سبک خراسانی و در غزل از شیوه عراقی پیروی می نماید. دست نویس مذکور مشتمل بر 107 برگ و 3078 بیت است و ترقیمه ای ندارد و نام و نشانی از کاتب و زمان کتابت آن به دست نیامد اما از مطاوی متن چنین برمی آید که کاتب دقت کافی را در استنساخ نداشته و چندین اشکال کتابتی و نگارشی در دست نویس وی دیده می شود. عمده ترین مضامین دیوان، مدح حکام محلی گیلان و توصیف سرزمین گیلان و زیبایی های آن است.
واکاوی زیبایی شناختی، درونمایگانی و مفهومی عنوان ها در متون منثور فنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
269 - 293
حوزه های تخصصی:
عنوان های متون ادبی در هر دوره تاریخی داده های ارزشمندی را درباره مؤلفان آنها، شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه آن دوره و دیگر مسائل به دست می دهند. در این میان، عنوان های متون منثور فنی با توجه به ماهیت هنری و ادبی شان، علاوه بر به دست دادن داده های تاریخی یا اجتماعی، می توانند آشکارساز رویکردهای فرهنگی و ادبی ادوار مختلف در سنت ادبی پارسی باشند. مطالعه پیش رو با این انگاره و با اتخاذ رویکردی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها می کوشد ضمن درنگ در عنوان های 38 متن منثور فنی، آنها را از منظر ارزش های زیبایی شناختی، درونمایگانی و استعاره های مفهومی واکاوی نماید. مطالعه حاضر ضمن شناسایی دو کلان گروه ادبی و غیرادبی از عنوان ها از منظری زیبایی شناختی، دو زیرگروه مسجع و استعاری را در ذیل کلان گروه ادبی قرار می دهد. در این میان، هرچه محتوای متن به سوی امر عینی میل یابد، عنوان نیز به سوی سجع گرایش می یابد و در مقابل، گرایش محتوای متن به امر انتزاعی، عنوان را به سوی استعاره شدگی سوق می دهد. عنوان های غیرادبی و کارکردگرا نیز ضمن تهی شدگی از ارزش های زیبایی شناختی، بیشترین همگرایی با محتوای متن را نشان می دهند. همچنین، براساس این مطالعه، گسترده ترین دایره موضوعی عنوان ها به موضوعات تاریخی تعلق دارد که در تمام گونه ها و زیرگونه های عنوان ها دیده می شود. این گستردگی برونداد پارادایم فکری حاکم بر طبقات سیاسی حاکم و نشانگر رابطه دوسویه حاکم فرهیخته از یک سو و بیانگر نوعی گسست میان آن طبقات و توده جامعه آن روزگار ایران از سوی دیگر است. از منظر هدف گزینش عنوان هم، برخی از عنوان ها ماهیتی انگیزشی، بخشی ماهیتی کارکردگرایانه و شماری هم ماهیتی ترکیبی و درآمیخته دارند. در بخش دیگری از پژوهش با بهره گیری از اندیشه استعاره های مفهومی، مشخص شده است که حوزه معنایی جهت و حرکت و نیز گیاهان بنا به دلایل تبیین شده در پژوهش، بیشترین کاربرد را داشته اند.
اریک شویار: این سو یا آن سوی نوشتار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
369 - 387
حوزه های تخصصی:
اریک شویار متولد 1964 در لاروش-سور-یون، نویسنده ای فرانسوی است که خود را تماماً وقف ادبیات کرده است. به گفته اولیویه بسار-بانکی و پیر ژوردر "نویسندگان کمی هستند که زندگی شان اینگونه آمیخته در ادبیات باشد"(2016،ص 7). ما در این مقاله با بررسی دو اثر وی، خویش داستان نویس و خیاط کوچولوی شجاع ، به مطالعه نوشتار شویار و مطالعه طنز در آثارش می پردازیم اما سوال اینجاست که شویار چه مقوله ایی از طنز را به مخاطب نشان می دهد؟ و با چه هدفی؟ براساس نظر منتقدان، آثار شویار ویژگی های رمان تفننی را شامل می شود که در این پژوهش سه ویژگی آن را بررسی می کنیم. در بخش اول قطعه نویسی را مطالعه می کنیم ، در بخش دوم نیز با بررسی رمان خیاط کوچولوی شجاع ، هنر شویار را در مرتبط کردن حاشیه روی و هنر زبان نشان خواهیم داد و در بخش نهایی شاهد تخریب داستان ها برای تبدیل شدن به یک رمان تفننی خواهیم بود.
بررسی رویکرد کلامی و عرفانی حقیقت معاد در اندیشه مولانا و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد،ایمان به روز واپسین و حیات اخروی انسانها پس از مرگ و جزا و پاداش اعمال آنهاست و یکی از اصول جهان بینی الهی و مهم ترین اصل پس از توحید است که پیامبران الهی مردم را به آن دعوت کرده اند و تقریبا یک سوم آیات قرآن مربوط به آن است. معاد اولین بار در گستره ذهن بشری از منابع درون دینی نشأت گرفته است.در این پژوهش ضمن تأکید بر مسئله معاد ،به عنوان زمینه اصلی بحث با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی، به جنبه های کلامی و عرفانی آن در مثنوی مولانا و آثار غزالی پرداخته شده سپس دیدگاه و رویکرد کلامی،عرفانی حقیقت معاد و تعابیر مختلف و مرتبط با آن که عمده ترین آنها معاد روحانی و جسمانی، مرگ، رجوع و...است مورد بررسی قرار گرفته.نتیجه حاصل آنکه از دیدگاه غزالی با وجود گواه شرع بر معاد جسمانی عقل از اثبات و درک آن ناتوان است و صرفاً امکان آن را تصدیق می کند.در مثنوی آنچه مربوط به معاد است–روحانی و جسمانی- غالبا با طرز تلقى صوفیانه و با تفسیر عرفانى همراه است.در اندیشه غزالی و مولانا غایت و حکمت همه علوم وصول انسان به سعادت اخروی از طریق معرفت الهی است؛این دو عارف متأثر از تمایلات عارفانه خود، تنها نگاه عرفانی را کاشف معانی حقیقی کلام وحیانی و معاد می دانند.
چشم انداز پایداری در اشعار عاشورایی (مطالعه موردی: شاعران عاشورایی یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
1 - 14
حوزه های تخصصی:
در این جستار، مفاهیم پایداری در اشعار عاشورایی یزد به روش توصیفی تحلیلی و استشهادی با هدف تأویل درون مایه اشعار عاشورایی در چارچوب حماسه و عرفان بررسی می شود. در اشعار عاشورایی یزد، جنبه های زیبایی شناختی و هنری، چنان با محتوای اشعار و اعتقاد سرایندگان درهم تنیده اند که نقطه عطفی در گسترش بیان مفاهیم پایداری و پراکنده کردن این نوع پیام به شمار می رود. شاعر آیینی یزد با آمیزش دو زبان ادیبانه فارسی و زبان عامه مردم و با کاربرد ادبیات محلی، اندیشه و مفاهیم موجود در فرهنگ و مکتب شهادت را به شکلی روشن بیان می کند. دستاورد این روند باعث شده است در ماورای اشتراکات موضوعی اشعار عاشورایی، مفاهیم پایداری در دو محور حماسه و عرفان، زینت بخش این نوع اشعار شوند و فصل تازه ای در تاروپود این دسته اشعار، با بهره گیری از این دو عنصر جلوه گری کند؛ به طوری که اشعار عاشورایی با هاله ای از حماسه و عرفان و از دریچه عواطف و بُکا، درس های مختلف ارزش شناختی و انسان شناختی را به بشر می آموزند. بدیهی است پیوند عاطفه، عرفان و حماسه عاشورایی با اندیشه های پایداری، باعث غنا و اعتلای شعر آیینی، تبیین فلسفه عاشورا، ادبیات جبهه و جنگ و گسترش شعر فارسی شده است.
دیگریِ تهدیدکننده و دیگریِ معنابخش در شعر معاصر، مطالعه موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
83 - 110
حوزه های تخصصی:
علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شأنی معنابخش در آن دارد، دیگریْ به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندیِ دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیلِ من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تأثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است.