فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۰۱ تا ۲٬۵۲۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۴۱
۳۵۸-۳۲۱
حوزه های تخصصی:
ایران و هند دو همسایه دیرین با خاستگاه مشترک و سابقه تمدنی کهن هستند که قرن ها در مجاورت هم زیسته اند و بر هم اثر گذاشته اند. این اثرگذاری در دوره هایی پررنگ و در زمان هایی کم رنگ بوده، اما می توان ادعا کرد که هرگز بی رنگ نشده است. رسمِ ستی(= ساتی) - که با معیارهای اخلاقی امروزی مغایر و با موازین ادیانِ ابراهیمی و زرتشتی ناسازگار است و طبعاً برای ایرانیان پذیرفتنی نیست - از رسوم قدیمی هندوان است که سالیان درازی اجرا می شده و امروزه ظاهراً متروک شده است؛ رسمی که مربوط به تقدسِ آتش، شکوه عشق، هندوییسم و نتیجه مردسالاری و زن ستیزی هندی است. این پژوهش با بررسی کتاب های هندی (مقدس و تاریخی) و تحقیقات مربوط به آن سرزمین و کنکاش در متون تاریخی ایران کوشیده است با بازشناسی ستی، علت و عناصر پدید آمدن یا چرایی و چگونگی اش را توضیح دهد و حضورش در ادب، شعر و منظومه های فارسی را بررسی و مطالعه کند.
تحلیل محتوایی داستان سال های ابری
حوزه های تخصصی:
با توجّه به این که بررسی محتوایی، بررسی اثر از نظر دو عنصر درون مایه و موضوع است، در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی محتوایی رمان سالهای ابری پرداخته ایم تا گامی در راه شناساندن ادبیّات داستانی ایران برداریم که هنوز بسیاری از زوایای آن ناشناخته مانده است. یافته ها نشان می دهد که جامعه گرایی و اعتقاد به تعهّد اجتماعی به عنوان وظیفه عمده هنر و ادبیّات که نویسنده مردمی و متعهّد معاصر، علی اشرف درویشیان در بیشتر آثارش همواره سر سپرده آن بود، سبب شده که محتوا و زمینه های معنایی را در داستان های خود مورد توجّه قرار دهد. موضوع اصلی سال های ابری، مبارزه سیاسی است و از لحاظ درون مایه از جنبه های مختلف سیاسی، تاریخی و اجتماعی قابل بررسی است.
اضمار قبل ازذکرمرجع در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از اواخر قرن دوّم هجری تا قرن پنجم اصطلاحات بلاغی ظهور کردند. این اصطلاحات از تحقیق در قرآن و متون عربی بدست آمد. در ابتدا اصطلاحاتِ شایع در بین بلاغیون منحصر به زیبایی های کلام مانند استعاره، تشبیه، ایجاز، تکرار، سجع و تجنیس بود. به مرور زمان سایر اصطلاحات بلاغی به وجود آمد. برای نخستین بار، اِبن مُعْتَزّ در سال296 ق از عیوب فنون بلاغی سخن به میان آورد. بلاغیون از عوامل مخّل در کلام را ضعف تألیف یا سستی کلام دانسته اند. جُرجانی در اسرارُالبَلاغه برای اوّلین بار از اِضمار قبل از ذکر، سخن به میان آورده است و آن را یکی از انواع ضعف تألیف دانسته است. اضمار قبل از ذکر مرجع نوعی جهش ضمیر است که ضمیر قبل از مرجعش قرار می گیرد. برخی از معانی نویسان اضمار قبل از ذکر را مانند سایر اصطلاحات بلاغی در حوزه زبان فارسی قرار داده اند و مانند گذشتگان آن را از توابع ضعف تألیف دانسته اند و برخی دیگر اضمار قبل از ذکر را برای شعر فارسی ناپسند ندانسته اند. در این مقاله سعی شده است با بیان شواهدی از شعر فارسی به بررسی اضمار قبل از ذکر پرداخته شود و نشان داده شود که اضمار قبل از ذکر از ویژگی های سبکی شعر فارسی است و در مواردی که افتادگی در بیت نباشد و با جابجایی مرجع ضمیر و ضمیر معنی بیت درست شود، می توان گفت که اضمار قبل از ذکر از زیبایی های شعر فارسی است.
کارکردهای فراهنری آرایه های ادبی در غزل شعرای افغان با تکیه بر کتاب «درختان تبعیدی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباطات فرهنگی، مناسبات اجتماعی و اشتراکات قومی و مذهبی از عوامل عمده نزدیکی کشورهای ایران و افغانستان است. در سال های اخیر به دلیل رخ دادهای سیاسی و اجتماعی و پیامدهای ناشی از جنگ این ارتباطات پر رنگ تر شده است. شعر فارسی افغانستان از نشانه های روشن این نوع ارتباطات شمرده می شود. شعر مهاجرت افغانستان به یاری عناصر زبانی و شگردهای ادبی به بازگویی بحران های اجتماعی و سیاسی سرزمین افغانستان می پردازد. تردیدی نیست که بخش قابل توجّهی از زیبایی کلام و قدرت اثرگذاری آن مدیون شگردهای ادبی است. امّا مهم است که این شگردها چگونه و با چه اهدافی در متن به کار گرفته شوند. در بررسی شعر افغانستان می توان گفت که عناصر زیبایی شناختی در خدمت گفتمان حاکم بر شعر قرار گرفته است و شگفتی آفرینی و جنبه های صوری زیبایی شناختی آن اولویت اصلی شاعر نیست. تصاویر شاعرانه، وظیفه انتقال مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و عقیدتی شاعر را به عهده گرفته اند. این پژوهش با رویکرد محتوایی به عناصر زیبایی شناسی، به بررسی ویژگی های تصویر در شعر مهاجرت افغان با تکیه بر قالب شعری غزل می پردازد. براساس نتایج این پژوهش، رابطه شعر فارسی شعرای افغانی با مخاطبان خود بر اصل آگاهی بخشی مبتنی است. این اصل به-همراهی و هم صدایی مخاطب با گوینده یاری می رساند. آبشخور تصویرها و حوزه های شگردهای ادبی در شعر مهاجرت افغان، خصلت ها، عواطف، نیازها و مصائب انسان است. با این توضیح، بحران هایی اجتماعی کشور افغانستان و اندیشه های مذهبی از مهم ترین مقوله های تصویر آفرین در غزل امروز شعرای فارسی زبان افغان شمرده می شود.
مغفولات بلاغت در تفسیر روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش بلاغت از بایسته ترین دانش ها در جهت فهم و تفسیر آیات قرآن کریم است که با شناخت آن می توان به اسرار و ظرافت های کلام الهی پی برد. از آنجا که شناخت شیوه های بلاغی قرآن، بویژه برخی از صنایع گمنام و کم کاربرد، تا حدود زیادی پرده از وجوه اعجاز این کتاب آسمانی بر می دارد و معانی نهفته و گنجینه های پنهان آن را برای مخاطبان آشکار می سازد؛ شایسته است به لطایف و صنایع مغفول این دانش در برخی از متون تفسیری پرداخته شود. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند پس از معرّفی بلاغت، سیر این علم و ابواب آن، با روش تحلیلی– توصیفی و نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای و رجوع مستقیم به تفسیر روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی، آن دسته از زیبایی های ادبی را که از چشم صاحب نظران بلاغت به دور مانده و یا کمتر به آن پرداخته شده است مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. نگارندگان پس از مطالعه، دقت، توصیف و تحلیل نمونه هایی از این تفسیر، نتیجه می گیرند که ابوالفتوح رازی در تفسیر خود از صنایع خاص و کم کاربردی همچون: سیاقت قصه، وجه اتصال، تلوین، تغلیب و...بهره جسته است
رویکردی شناختی به استعاره ی زمان در شعر انقلاب اسلامی (با تکیه بر اشعار قیصر امین پور و سیّدحسن حسینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی شیوه های صورت بندی مفهوم انتزاعیِ زمان در شعر انقلاب بر اساس «نظریه ی استعاره ی مفهومی»، و کشف نگرش حاصل از این مقوله بندی، نزد شاعران این دوره است. پژوهشگران، ضمن تقسیم بندی شعر انقلاب به سه دوره متوالی (از سال 57 تا 84)، به شرح و تحلیل استعاره زمان در شعر قیصر امین پور و سیّدحسن حسینی پرداخته و نشان می دهند که شیوه ی مفهوم سازی آن ها از زمان، بیانگر جهان بینی و آمال و اندیشه های خاصّ آن ها در این سه دوره است. چنان که در هر دوره، با توجّه به زمینه های گوناگونِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، این جهان نگری ها و ا ندیشه ها دچار تحوّل می شوند. نتیجه ی بررسی ها نشان می دهد که شاعران مورد نظر در دوره ی اول (57 تا 68) بسیار امیدوار و آرمان گرایانه به آینده نظر دارند و روحیّه ای شاد و پیروزمندانه دارند. در دوره ی دوم (از 68 تا 76) با اندکی شک و تردید به امیدها و آرمان های خود می نگرند و از روحیّه ی شاد و سرمستی آن ها کاسته می شود. در دوره ی سوم (از 76 تا 84) یأس و سرخوردگی از آرمان ها، جای همه ی امیدها و آرزوها را می گیرد و شاعران در این برهه از زمان با تلخی و اندوه از گذشته و آینده سخن می گویند.
بررسی و مقایسه ی بلاغت مقامه ی «مضیریه» همدانی و مقامه ی «سکباجیه» حمیدی
حوزه های تخصصی:
قاضی حمیدالدّین بلخی در قرن ششم کتاب مقامات خود را به تقلید از مقامات بدیعالزّمان همدانی به رشتهی تحریر درآورد.حمیدی در نگاشتن اثر خود به شدّت متأثّر از همدانی بود،تا جایی که مقامهی سکباجیهی وی کاملاً به تقلیدازمقامهی مضیریهی همدانی نوشته شده است؛به طوری که برخی آن رابه عینه ترجمهای از این مقامه دانستهاند.در این جستاربه بررسی و مقایسهی بلاغت دراین دو مقامه پرداخته شده تا میزان این تقلیدو تأثیرپذیری معلوم شود. برای این کار مقامهها ازدو بخش بدیع وبیان مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در پایان مشخّص گردید که هرچند آراستن سخن و کاربرد تکلّغات لفظی و مشحون ساختن کلام به فنون و صنایع ادبی مشخصّهی بارز مقامههاست،امّادر مقامهی همدانی به دلیل آغازگر بودن وی در این نوع ادبی، استفاده از این ترفندهای هنری نسبت به مقامهی حمیدی سادهتر و طبیعیتر و با دشواری و پیچیدگی و نیز بسامدکمتر صورت میگیرد.حال آنکه حمیدی سجعها را کوتاهتر و معمولاًدر آخر جملهها به کار میبرد که این خصیصه، نثر وی را به مرز شعر نزدیک ساخته است.حمیدی همچنین از انواع مختلف تشبیه همچون بلیغ، مفرد،جمع، ملفوف، تفضیل و ... را به گونهای متنوّعتر، زیباتر و هنریتر و با بسامد بسیار بیشتر از مقامهی همدانی استعمال میکند. هرچند که همواره و در همه جا به این شیوه پایبند نمیماند و در مواردی همدانی این شگردها را زیباتر و هنریتر و یا حدّاقل همسطح با حمیدی به کار میگیرد، امّا رویهمرفته میتوان گفت که مقامهی سکباجیه حمیدی بسیار شاعرانهتر و هنریتر و در عین حال دشوارتر از مقامهی مضیریه همدانی میباشد.
زمینه ها و خاستگاه های اجتماعی شعر مدحی با تکیه بر سروده های عنصری بلخی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
109 - 136
حوزه های تخصصی:
مدح از نخستین موضوعاتی بوده است که شاعران پارسی گو طبع خود را بدان می آزمودند و ستایشگر سلاطین و امرا و صاحبان قدرت می شدند. در این میان خاستگاه اجتماعی این گونه شعر و دلایل پرداختن شاعر به این نوع ادبی، از اهمیت خاصی برخوردار است. ما در این مقاله با بررسی شعر عنصری به عنوان برجسته ترین شاعر مداح عصر غزنوی در پی جست وجوی زمینه های اجتماعی شعر مدحی هستیم. بدین منظور با روش توصیفی-تحلیلی و پس از ارائه ی مقدماتی هم چون پیشینه ی مدح و شعر مدحی، ویژگی ها و موضوعات آن، به این پرداخته ایم که شاعران بنا به چه دلایلی و تحت چه شرایطی اقدام به سرودن شعر مدحی کرده اند. حامیان آن ها چه کسانی بوده اند و مقصود حامیان از این اقدامشان چه بوده است. شرایط حاکم بر جامعه چگونه بوده که منجر به خلق چنین آثاری شده است و در نهایت با توجه به محیط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، دریافته ایم که مداحان به عنوان مبلغان حکومت ها شناخته شده اند.
بررسی و تحلیل سبکی و محتوایی رباعیات سیف الدین باخرزی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
161 - 181
حوزه های تخصصی:
سیف الدین باخرزی (586-659 ه . ق) ملقّب به شیخ الاسلام از مشایخ صوفیه و مریدان و اصحاب عارف مشهور، نجم الدین کبری (۵۴۰-۶۱۸) بود. شیخ در نظم و نثر صاحب آثاری است. از وی رساله ای به فارسی در معنی عشق و مجموعه رباعیاتی منسوب به وی باقی مانده است. سؤال اصلی این پژوهش این است که رباعیات منسوب به وی چه ویژگی هایی دارد و محتوای آن ها بیشتر چه مسائلی است. در پاسخ به این پرسش به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی رباعیات او پرداخته و خصایص سبکی و محتوایی رباعیاتش را کاویده ایم. پاره ای از رباعیات وی ضمن مجموعه رباعیات ابوسعید ابوالخیر، خیّام و ... به چاپ رسیده است. بسیاری از صوفیه در کتب خود از رباعیات او یاد کرده اند که نشان دهنده اهمیت مقام او در این نوع شعر است. محتوای رباعیات وی، عاشقانه و عارفانه (عشق و عرفان و رندی، غم ستایی) همراه با اندیشه های خیّامی است. بیشتر رباعیات شیخ چهارقافیه ای هستند و کهن گرایی واژگانی و ترکیبات زیبا، صور خیال و آرایه های ادبی به ویژه پارادوکس و... در آن ها به چشم می خورد.
پیوند تاریخی متون دریِ جنوبی با گویش های امروزینِ خوزستان
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی پیوند زبانیِ متون دریِ جنوبی با گویش های امروزینِ خوزستان می پردازد. منظور از متون جنوبی، متن هایی است که به خط عربی فارسی (قرآن قدس) یا به خط عبری، در حوزه جنوبیِ زبان فارسی، از خوزستان تا سیستان، تا پایان قرن ششم هجری قمری نگاشته شده-اند. مقایسه متون خراسانی و این متون نشان می دهد که دسته اخیر از نظر رده شناختی، قرابت بیشتری با فارسی میانه دارند و برخی از ویژگی های صرفی، آوایی و واژگانیِ متون پهلوی در آن-ها به جا مانده است. نظر به این که برخی از نوشته های فارسی یهودیِ کهن، یعنی نمایندگان اصلیِ دریِ جنوبی، در خوزستان تحریر شده اند، بررسی خویشاوندی آن ها با گویش های امروزینِ این ناحیه، می تواند روشنگرِ وضعیتِ گویشیِ خوزستان در عصر نگارشِ این متون باشد. شواهدی که نگارنده مقاله از گویش های شوشتری، دزفولی، بختیاری و لری فیلی، گردآوری و ریشه یابی کرده، از طرفی مؤید وجود گونه جنوبیِ فارسی نو، و از سوی دیگر، گواه اصالت جغرافیاییِ متونِ جنوبی است.
بررسی انتقادی پژوهش هایی با موضوع سکوت و خاموشی در آثار و اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۶
87-53
حوزه های تخصصی:
«خاموشی و سکوت» در آثار و اشعار مولانا از مفاهیمی است که ذهن و زبان پژوهشگران را به خود مشغول کرده است؛ چنان که با تأملی در کارنامه مولوی پژوهی، کتاب ها و مقالاتی را می یابیم که از نظرگاه های مختلف عرفانی، کلامی، زبان شناختی و... کوشیده اند این مفاهیم را شرح دهند. در این پژوهش، با دیدگاه انتقادی تحلیلی، ضمن طبقه بندی و شرح رویکردهای گوناگونی که پژوهشگران با محوریت موضوع خاموشی و سکوت در آثار و اشعار مولانا داشته اند، این پرسش بنیادین مطرح شده که حلقه مفقوده این پژوهش ها کجاست. این حلقه مفقوده بی توجهی پژوهش ها به سکوت از منظر هرمنوتیکی و آشکارکنندگی آن است. سکوتی هرمنوتیکی که به وسیله آن کلام حق بر زبان عارف بازتاب می یابد. به تعبیر دیگر، در این پژوهش، تبدیل شدن عارف به زبان حق به وسیله ساحت هرمنوتیکی سکوت میسر دانسته شده، نه فقط از طریق سکوت صِرف مولانا در مقام عارف.
بررسی تطبیقی اسطوره ها ی گناه در شخصیّت های اساطیری ایران و یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره در کنار حماسه، افسانه و فرهنگ عامه، یکی از عناصر تشکل دهنده فرهنگ و هویّت قومی و ملی جوامع است. بعضی از اسطوره شناسان آن را دینِ تمدن های اولیه و دوران پیش از گسترش ادیان توحیدی می دانند. گناه نخستین و مشابهت آن در اعمال و رفتار اساطیر جهان به گونه ای است که پژوهشگران آن را در سابقه تاریخی اساطیر جست وجو می کنند، گاهی آنقدر زیان بار است که در سرنوشت ملت ها تأثیری شگرف می گذارد. ارتکاب شخصیّت هایی به نخستین گناه، گاه خواسته و ارادی است، گاه ناخواسته و غیرارادی که این نیز بیانگر جنبه های فراطبیعی اساطیری است . پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی به بررسی اسطوره گناه در اساطیر ایران و یونان پرداخته است. هدف از آن نشان دادن انگیزه های نخستین گناه در ایران و یونان و بررسی وجوه افتراق و اشتراک در میان شخصیّت های اساطیری ، حماسی ایران و یونان است. نتایج پژوهش نشان می دهد که علیرغم افتراقات بنیادی در شخصیّت های اساطیری ایران و یونان، عواملی چون شک و تردید، غرور، دخالت اهریمن و نیرو های پلید و نیز رسیدن به قدرت و پادشاهی دارای بیشترین بسامد در ارتکاب به گناه نخستین را دارند. برخلاف ایران، در یونان، خدایان در به وجود آمدن گناه نخستین دخالت های آشکاری دارند .
تابوشکنی عرفا در فروع دین با توجه به متون عرفانی فارسی تا قرن هشتم (مطالعه موردیِ نماز، روزه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با ژرف نگری در متون عرفانی، در کنار رابطه مطیعانه عارف با حقّ، گونه دیگری از ارتباط وجود دارد که در گفتار و کردارشان مرزهای مقدّس نادیده انگاشته می شود که اجتماع این دو، تأمّل برانگیز است. جستار حاضر با روش تحلیلی توصیفی ضمن بیان اَشکال تابوشکنی در نماز و روزه، در پی اثبات پیوند این تابوشکنی ها با دو شکل اصلاح «خود» و «دیگری» با اولویّت «اصلاح خود یا تأدیب نفس» است که در نهایت به «اصلاح دیگری یا جامعه» منجر می شود. همچنین تابوشکنی های دو مقوله مذکور در مقاله به شکل های انتخاب اُولی، مردم گریزی و تأدیب نفس و ... استخراج شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد گرچه شکستن ظاهر حریم مقدّسات، با وجود پایبند بودن عرفا به شریعت، از یک سو مخاطبان را دچار تناقض می کند، کارکردهایی همچون کشاندن انسان از مرتبه عادت و غفلت به آگاهی (معرفت) و تزکیه اخلاقی را در پی دارد که با گذر از ظاهر به باطن و معانی پوشیده در اشارات ایشان، قابل توجیه است؛ از دیگر سو نه تنها روش این بزرگان برای جامعه مُضر نیست، بلکه مبانی اخلاقی ارائه می کند که انسان و جامعه را به جایگاهی اعتلا می بخشد که عبادت، شکلی از اخلاق و اخلاق شکلی از عبادت شده و موجب انضباط بیرونی و درونی می گردد.
بررسی تطبیقی عنصر آتش در اساطیر ایران و ویتنام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۲
211 - 238
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از عناصر مهم و پر رمز و راز هستی است که می توان گفت تمدن بشری از زمان کشف آن آغاز گردید. بازتاب اندیشه بشر در زمینه چگونگی کشف آتش و میزان اهمیت و جایگاهش در میان اسطوره های به جامانده از اقوام مختلف قابل مشاهده است. ارزش و جایگاه مهم آتش در اسطوره های ایران و ویتنام و شباهت برخی آیین های دو کشور در تقدیس و ستایش آن نشان می دهد که وجوه فرهنگی مشترکی بین دو ملت وجود دارد. هدف از این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی، شناخت بیشتر و بهتر اسطوره های دو کشور ایران و ویتنام به ویژه آتش است و تلاش شده است تا از طریق واکاوی اسطوره های دو کشور، روایت های مربوط به عنصر آتش بررسی شود. نتایج پژوهش با توجه به دسته بندی و تطبیق اسطوره های کشف آتش، ایزدان، کارکردها و آیین ها، شباهت هایی فرهنگی را میان دو کشور نشان می دهد، چنان که جشن رقص آتش در ویتنام مشابه چهارشنبه سوری و جشن آذرگان در ایران است؛ همچنین در اساطیر دو کشور آتش نماد پیروزی بر دشمن و دوزخ مجازات گناهکاران بیان شده است. تفاوت روایت های اسطوره ای ایران و ویتنام بیشتر در زمینه چگونگی کشف آتش و ایزدان است که در پژوهش حاضر به آن ها اشاره شده است .
اثرپذیری ساختاری- روایی رابرت ساثی در منظومه حماسی «ثعلبه ویرانگر» از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روبرتو ساثی شاعر و تاریخ دان شرق شناس قرن نوزدهم انگلستان در آثارش تحت تأثیر ادبیات فارسی و اسلامی قرارداشت. نمود این اثرپذیری در حماسه رزمی و اساطیری ثعلبه ویرانگر که تلفیقی از آموزه های دین اسلام و آموزه های دین زرتشت به شمارمی آید، بیش از سایر آثار وی مشهود است. در این جستار پس از ترجمه و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و تطبیق، روشن می گردد که این منظومه انگلیسی با شاهنامه فردوسی همانندی های متعددی دارد که ذیل دو محور ساختاری-روایی و در طرح و هسته اصلی داستان مورد واکاوی قرارمی گیرد. در پاره نخست مؤلفه هایی مانند پیروی از نظام دو بُنی متأثر از آیین اوستایی و زروانی در دو دسته اهورایی مانند سیمرغ و اهریمنی چون ضحاک، و هم چنین توجه به مقوله زمان و مکان، جنگ و نبرد، طلسم و جادو، ابزار قدرت و امتناع از مباشرت با زنان مورد توجه بوده و مشابهت های آن با شاهنامه فردوسی منتج می شود. در انطباق مؤلفه دوم نیز دستاورد این است که طرح و هسته اصلی داستان ثعلبه، الگو گرفته از قصه بالیدن فریدون و قیام او علیه ضحاک در شاهنامه فردوسی است.
پیوند عقل و عشق در داستان زال رودابه با تکیه بر تئوری انتخاب و نگاره ماندالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روی کردی روان شناسانه به روش تحلیلی- توصیفی با تأکید بر مفهوم عشق از دیدگاه ویلیام گلاسر یکی از مؤلّفه های پیوند دهنده عقل و عشق را در داستان زال رودابه می کاود. گلاسر عشق را برابر با تعهد می داند. تعهد مانند بسیاری از عمل کرد های دیگر آدمی، یک رفتار است؛ رفتاری که با چیرگی و پشتوانه عقل انجام می گیرد. در این راستا ضمن تبیین برجسته ترین نیاز اساسی زال که نیاز عشق و تعلق است به آشکار کردن میزان رفتار متعهدانه و دور از هفت عادت مخرب هریک از شخصیت های پیش برنده داستان نیز می پردازد. از این منظر نقش آن ها را در به کمال رسیدن عشق معلوم می دارد. زال رودابه، ندیمان، سیندخت، سام، منوچهر و مهراب به ترتیب با رفتار متعهدانه خود به پشتوانه گفت وگوها و مذاکره های خردمندانه (مؤلّفه فکر) و کنترل عادت های مخربشان، تصاویر دنیای مطلوب خود را به تدریج تغییر داده و با پذیرفتن اتحادِ تضادها و تقابل ها، دوایر تودرتوی ماندالا را که با دایره مهین عشق زال رودابه آغاز شده، در مسیر به کمال رساندن عشق و مرکزیت و یگانگی در می نوردند. از آن جا که در زبان نمی توان دو واژه را صد در صد برابر هم دانست، تعهد عنصری است که از یک سو بازوی خود را به دست عقل و از سویی به دست عشق داده است. بنابراین با تکیه بر این داستان می توان تعهد را به عنوان یکی از مؤلّفه های پیونددهنده عقل و عشق دانست.
تحلیل داستان رستم و سهراب در شاهنامه و پویانماییِ کیانوش دالوند بر اساس الگوی اقتباسِ ریچارد کریوولن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
191 - 223
حوزه های تخصصی:
از داستان رستم و سهراب، به دلیل بهره مندی از عناصر دراماتیک و جذّابیت های داستانی، تاکنون نمایش نامه، اُپرا و فیلم نامه هایی بسیار اقتباس شده است. این داستان از برجسته ترین و تأمل برانگیزترین داستان های شاهنامه است ک ه در آن پدر و پسر به حکم سرنوشت، در ب راب ر یک دیگر قرار می گیرند. یکی از این اقتباس ها، پویانمایی «رستم و سهراب» به کارگردانی کیانوش دالوند در سال ۱۳۹۲ است. ازآن جاکه ساخت پویانمایی در کشور ما ن وپاست و نی از ب ه زیرساخت هایی دارد که به اعتقاد نویسندگانِ این جستار مهم ترین آن فیلم نامه است؛ لذا بر آن شدیم تا فیلم نامه این پویانمایی را با معیارهای کتاب چگونه از هر چیزی فیلم نامه اقتباس کنیم؟ اثر ریچارد کریوولن که مهم ترین مرجع نگارش فیلم نامه های اقتباسی است، مقایسه کنیم تا به هدف این پژوهش که کمک به نگارش اصولی و یافتن لغزش های فیلم نامه های اقتباسی از آثار کهن ادبیات این مرزوبوم است، بر اساس نمونه موردی حاضر دست یابیم. از این منظر با مقایسه اصل داستان در شاهنامه و پویانمایی، این نتیجه به دست آمده است که متن شاهنامه منطبق با الگوی ساختاری- محتوایی کریوولن است؛ ولی فیلم نامه پویانمایی اقتباسی، کم و کاستی هایی دارد که عبارت است از: نپرداختن به تبیین نوع اقتباس، در نظر نگرفتن روح داستان، تغییر ناگهانی پایان داستان بدون فراهم آمدن زمینه های آن از پیش، تغییر درون مایه اثر، عدم معرفی آفریننده داستان. ضمن این که با این دگرگونی، اثر را از ژانر اصلی حماسی-تراژدی خود خارج کرده، باعث ایجاد شبهه نوعی تحریف در داستانی چنین محبوب شده است.
گذری از حماسه به فیلم نامه (با محوریت داستان رستم و اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
251 - 274
حوزه های تخصصی:
داستان فصل مشترک میان ادبیات و بسیاری از هنرهاست. هنرهایی چون تئاتر، سینما و حتی نقاشی و موسیقی؛ اما داستان برای تبدیل شدن به فیلم نامه باید دارای ویژگی هایی باشد که ابتدایی ترین آن تصویری بودن داستان ادبی مورد نظر است؛ زیرا تصویر برآمده از وصف شاعر یا نویسنده جان دار ترین عنصری است که بیننده را به درک موقعیت مکانی و زمانی می رساند. از این رو در مقاله حاضر با گزینش روش توصیفی- تحلیلی سعی شده است ب ا تم رکز بر عناصر «تصویر» و «داستان» که از مهم ترین عوامل ساختاری در شکل گیریِ فیلم نامه است، از آمادگی و قابلیت داستان های شاهنامه در برگردان به قالب فیلم نامه داستانی سخن گفته شود. بدین منظور با تعریف کلیاتی چون تصویر (اعم از حماسی و سینمایی)، داستان و فیلم نامه بحث را آغاز کرده و در ادامه با طبقه بندی و شرح ساختار داستانی فیلم نامه که بیش تر مبتنی بر عناصر تصویری و داستانی چون صحنه، شخصیت، پی رنگ، مضمون، و گفت و گو است، بحث را پی گرفته و در این میان با نشان دادن نمونه هایی از داستان رستم و اسفندیار شاهنامه و تطبیق ساختار داستانیِ آن با ساختار فیلم نامه و آوردن نمونه هایی از تصویرسازی در این داستان، پژوهش به سرانجام می رسد. نتیجه حاصل از پژوهش نشان می دهد شاهنامه فردوسی و به طور اخص داستان رستم و اسفندیار به دلیل توصیفات فردوسی که بر مبنای ویژگی های حماسه سروده شده است توانایی هم راهی با رسانه سینما را دارد. ازاین رو شاهنامه برای تبدیل به فیلم نامه سینمایی ممکن است از منظر تصویر، صحنه پردازی و شخصیت پردازی مورد بررسی قرار بگیرد.
بررسی سازه های ساختاری روایت های تمثیلی در مثنوی معنوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
106 - 127
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعه طبیعت، شکل و نقش روایت می پردازد و می کوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. مثنوی معنوی، از شاهکارهای تمثیلی زبان فارسی در عین دیرینگی ساختار، تازگی و طراوت خود را در روایت های تمثیلی حفظ کرده است. هدف این بررسی نمایان ساختن دلایل برجستگی روایت های تمثیلی در آثار مولاناست. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی شماری از روایت های تمثیلی آثار مولانا صورت گرفته است. بر پایه این پژوهش مشخص می شود افزون بر ابهام آفرینیِ تمثیل، عوامل دیگری نیز مانند: بسط لحظه از طریق داستان درونی، ایجاد داستان های موازی، الگوی حادثه در روایت های تمثیلی و دوگانگی ساختاری، در ماندگارکردن ساختار روایت های تمثیلی به عنوان نوع ادبی محبوب مولانا بسیار سهم داشته است نویسندگان این پژوهش، تمثیل های مثنوی را در جایگاه گونه ای از انواع روایت، برپایه منسجم تری از قواعد و قوانین ساختاری روایت شناسی یافته اند.
Quotidien et Rapports Sociaux de Genre dans La Femme Gelée d’Annie Ernaux(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۸, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۱
38 - 49
حوزه های تخصصی:
Dans son troisième roman d’inspiration autobiographique publié en 1981, La Femme gelée, Annie Ernaux fait entendre la voix d’une épouse bourgeoise emprisonnée dans son cancan de vie insatisfaisante et dépossédée de ses aspirations. Issu d’un milieu modeste, ce personnage féminin qui accède, grâce à son mariage, à la classe bourgeoise, prend conscience, au fil des années, des clivages entre les sexes qui avantagent l’homme en termes de pouvoir et de liberté. En décrivant, dans les détails, le quotidien morne et routinier de la jeune épouse et mère marqué par le partage inégal du travail domestique, l’écrivaine met en scène les limites de l’émancipation féminine durant la seconde moitié du XXᵉ siècle et remet en question les stéréotypes de genre et les modèles parentaux véhiculés au sein de la famille et dans la société. L’analyse que nous ferons du texte d’Ernaux, à la lumière des études de genre, nous permettra de mettre en évidence les causes et les conséquences de la soumission de l’héroïne au modèle féminin imposé par le système patriarcal. Nous démontrerons que, par le biais de cette histoire à portée universelle, l’auteure engagée dénonce les normes sociales et des mentalités qui imposent, au quotidien, des rapports inégaux entre homme et femme au sein du couple et dans la société. En disséquant la réalité de la vie de couple dans les années 1960 et 1970, Ernaux offre enfin aux lecteurs un témoignage socio-historique sur les difficultés de la lutte féminine pour l’égalité des genres.