فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
«کتاب چرا ملت ها شکست می خورند: ریشه های قدرت، ثروت و فقر» نوشته دارون عجم اوغلو و جیمز ای.رابینسون از آثار نهادگرایی جدید است. نویسندگان با بررسی تاریخ ملت ها، به واکاوی دلایل رشد و انحطاط جوامع پرداخته اند. این اثر همانند دیگر آثار نویسندگان مبتنی بر مطالعه تطبیقی تجربه بلندمدت توسعه ملت های مختلف است. در این نوشتار ضمن بررسی ساختار شکلی و کیفیت ترجمه کتاب که توسط محسن میردامادی و محمدحسین نعیمی پور انجام شده، به بررسی محتوای کتاب پرداخته شده است. کتاب دارای ضعف های محتوایی و روش شناسانه است. نویسندگان مدعی هستند با رویکردی تاریخی و روشی استقرایی نظریه خود را استخراج کرده اند اما درواقع با انتخاب دوگان های تحلیلی و مقایسه ایِ جهت دار و البته فلسفی، خوانشی ایدئولوژیک از تاریخ کشورها و کیفیت تطور آن ها ارائه داده اند. فقدان مؤیدات آماری و بسنده کردن به روش تحلیلی و تأکید مکرر بر برداشت نویسنده با این همانی های مکرر محتوای کتاب را تضعیف کرده است. ادعای استقرائی بودن و عدول از این ادعا با استفاده از رویکرد قیاسی از مهم ترین اشکالات این کتاب است. کتاب ترجمه ای روان اما توأم با اشکالات متعدد ویرایشی دارد. طرح جلد و پشت جلد آن به طور غیرمنصفانه ای تداعی کننده تصویری سیاه، شکست خورده و محتاج از مردمان ایران است.
بررسی تقابل ها در پنج داستان منتخب از بخش تاریخی شاهنامه (بهرام گور، خسرو انوشیروان، یزدگرد سوم، اردشیر بابکان، بهمن) بر مبنای رویکرد تقابل لویی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تقابل ها در پنج داستان منتخب از بخش تاریخی شاهنامه (بهرام گور، پادشاهی خسرو انوشیروان، یزدگرد سوم، اردشیر بابکان، بهمن) بر مبنای رویکرد تقابل لویی استروس پرداخته ایم. روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و مبتنی بر سندپژوهی و نوع آن، تحلیلی-توصیفی است. بررسی تقابل در داستان های مورد بررسی نشان می دهد که عنصر تقابل در این داستان ها بسیار برجسته و پررنگ است و در واقع طرح هر کدام از این داستان های تاریخی بر مبنای تقابل است. نوع تقابل ها در این داستان ها به دلیل تاریخی بودن آن ها، عمدتا از نوع تقابل شخصیت های انسانی است. تقابل های دیگری نیز غیر از تقابل میان شخصیت های انسانی در این داستان ها دیده می شود، که از میان آن ها می توان به تقابل ایدئولوژی ها، عدالت و ظلم، فضایل و رذایل اخلاقی، تقابل صفات انسانی همچون جنگاوری و شجاعت با ضعف و ناتوانی، تقابل نژادی و قومی و مواردی از این قبیل اشاره کرد. در مجموع، با اینکه داستان های منتخب، از نوع داستان های تاریخی هستند، اما مؤلفه های رویکرد و نظریه لوی استروس در آنها دیده می شود و انگیزه این شخصیت ها از تقابل، صرفا انگیزه های ذکر شده در کتب تاریخی نیست، بلکه آرمان ها و اهداف و همچنین تیپ شخصیتی و خصایل روانی آنها نیز در این تقابل ها تأثیر مستقیم گذاشته است.
«هزارویک شب» مثل اعلای گروتسک شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
157 - 182
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های خوانش متن و دستیابی به لایه های زیرین آن، اعتنا به رویکردهای نوین نقد و نظریه های ادبی و کشف ماهیت اثر بر مبنای سبک های ادبی و یافتن نشانه هایی است که به دریافت و تحلیل مخاطب توسّع بیشتری می بخشند. متون کلاسیک ادبی نیز از این قاعده مستثنی نیستند بویژه آنکه بازخوانی و تطبیق آن ها با موازین نظریه های نوین برای مخاطبان پژوهش گر نیز رویکرد پرکشش و جذابی است. «هزارویک شب» به عنوان جامع ترین اثر کلاسیک ادبیات شفاهی مشرق زمین از جمله آثاری است که علاوه بر مخاطب عام، همواره نظر پژوهندگان عرصه های جامعه شناسی، مردم شناسی، هنر و ادبیات را به خود معطوف داشته است، بدین رو بازخوانی این اثر سترگ با رویکرد «گروتسک» که بنا به ماهیت خود با ناسازگاری فرم و محتوا، آمیختگی عناصر ناهمگون و نامتجانس و تنوع بی پایان امور کمیک، وحشتناک و زشت سروکار دارد به خواننده امروزی امکان می دهد تا با کاویدن اعماق حکایات کوتاه و بلند و دریافت مؤلفه های گروتسک در آن ها، به درک احترام آمیزی فراتر از وفاق عام در فکاهه محض پنداشتن اثر دست یابد. پژوهش حاضر می نماید که «هزارویک شب» به جهت چندسویگی و تعدد مضامین، در برداشتن طنز و جدّ، اَشکال لغزگونه، ظرافت ادبی در کنار واژگان عامی و لایه های تفسیری ناهمگون در فرم و محتوا، از مصادیق بارز و متعالی گروتسک ادبی در مشرق زمین به-شمار می آید.
یادکرد شخصیت های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در مجموعه «سرود سپیده» حمید سبزواری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اشعار تقدیمی به شخصیت های پایداری در یادکرد، گرامیداشت، بزرگداشت و سوگ سروده یکی از موضوعات اصلی شعر دفاع مقدس است. در این مقاله مجموعه «سرود سپیده» حمید سبزواری در موضوع یادکرد شخصیت های پایداری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مورد بررسی قرار گرفته است، سبزواری به خاطر بازگویی وقایع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، عنوان «پدر شعر انقلاب اسلامی» گرفته است، ایشان در بخشی از این مجموعه، اشعار تقدیمی برای شخصیت های انقلابی، رزمندگان و شهدای دفاع مقدس سروده است. در مورد امام خمینی(ره)، رهبر معظم آیت-الله علی خامنه ای، آیت الله مطهری، آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله بهشتی، رجایی و باهنر، حسین آیت و مصطفی چمران، شعر تقدیمی مستقل دارد و اشعاری نیز برای کل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس سروده است، شعر تقدیمی در تکریم امام خمینی(ره) بیشتر از دیگر شخصیت-هاست. نتایج بررسی این اشعار نشان می دهد: سبزواری با زبان ساده و عاری از تکلف و عناصر بلاغی متداول در ادبیات، شعر تقدیمی سروده است، مشخصه زبانی و بلاغی، به کارگیری واژه های آرکائیسم، عرفانی و آرایه های تشبیه و تلمیح است که بیشترین فراوانی را دارد. اندیشه شاعر در توصیف شخصیت ها، مدح و ستایش، وصف پایداری، دلاوری، رشادت آنها و سوگ سروده میباشد. در اثنای این مضامین نیز پیروزی انقلاب اسلامی، قیام امام خمینی(ره) بر علیه طاغوت و ارزشمندی شهادت را آورده است
تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ می پردازد. نقد کهن الگویی (اسطوره ای)، از رویکردهای نوین در حوزه نقد ادبی معاصر است که با دیدگاه روان شناسانه به اسطوره ها، ماهیت کهن الگوها را کشف می کند و نقش آن ها را در آثار ادبی نشان می دهد. از این رو بحث اسطوره و کهن الگو در ادبیات معاصر(شعر)، به نوعی با بحث روان شناسی (بر پایه نظر یونگ) گره خورده است. در این منظومه، مانلی نمودی از اسطوره قهرمان است که طی یک سفر درون شناختی، با گذر از «من» به «خود»، موفق به «فردیت یابی» می شود، و در سایه این دگرگونی از دیگران ممتاز می گردد؛ همچنین کردار مانلی با مراحلی از الگوی قهرمان شامل کاوش و نوآموزی تطبیق داده می شود. کهن الگوهای مرگ و باززایی، پیر دانا و نماد آب، در ارتباط با اسطوره قهرمان در منظومه مانلی معنا می یابند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مانلی شخصیت اصلی منظومه، فردی از طبقه فروتر جامعه است که با تدابیر پیر دانا در این سفر، به شناخت درستی از خویش می رسد و هماهنگ با طبیعت، به دامن جامعه باز می گردد.
تحلیل استعاره های مفهومی «عشق» در حکایت شیخ صنعان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
231 - 262
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش رویکرد زبان شناختی استعاره مفهومی عشق در حکایت شیخ صنعان منطق الطیر عطار را با توجّه به نظریّه لیکاف و جانسون بررسی کرده ایم. به این منظور حکایت ذکر شده را به سه دوره شریعت، طریقت و حقیقت تقسیم کرده ایم و برای درک مفاهیم انتزاعی عشق به تبیین نگاشت های مورد نظر در هر دوره به روش تحلیلی تطبیقی پرداخته ایم و نمونه هایی از ابیات حکایت مورد بحث را بر اساس استعاره مفهومی عشق مورد بررسی قرار داده ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد که عطّار برای بازنمایی عشق در حکایت شیخ صنعان از انواع استعاره های مفهومی بهره برده است. استعاره های خرد به کار رفته در روساخت این حکایت دارای زیرساختی پایه ای به نام «عشق عرفانی» هستند که آن ها را انسجام می بخشند. کلان استعاره های موجود در این حکایت نیز از نظر بسامدی در سه دسته استعاره هستی شناختی، استعاره جهتی، استعاره ساختاری قرار می گیرند. توجّه به استعاره های موجود در حکایت ذکر شده، نشان می دهد که استعاره کلان «خداوند عشق است» به عنوان مرکزی ترین استعاره است و تمام استعاره های خرد در تکامل این کلان استعاره به کار رفته اند.
خوانش واپس نگر «قصه ی شهر سنگستانِ» اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
257 - 284
حوزه های تخصصی:
خوانش واپس نگر «قصه ی شهر سنگستانِ» اخوان ثالث فرشته محجوب * چکیده «قصه ی شهر سنگستان» اخوان ثالث به دلیل ماهیت سیاسی اجتماعی و نیز ظرفیت های خاص و ساختار دیالکتیکی از برجسته ترین نمونه های شعر معاصر است. مقاله ی حاضر نخست به تبیین مبانی نظری نقد نشانه شناسی ریفاتر پرداخته و سپس بر مبنای آن و به شیوه ی توصیفی تحلیلی شعر مذکور را ازمنظر خوانش «اکتشافی» و سپس «واپس نگر» بررسی کرده است. حاصل این قیاس مبین آن است که «قصه ی شهر سنگستان» محصول بسط خاستگاه «یأس و ناامیدی» است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. این خاستگاه ازطریق فرایندهایی همچون انباشت، تعین چندعاملی، تبدل و منظومه های توصیفی گسترش یافته است. مؤلفه های مذکور شعر را از سطح محاکات فراتر برده، آن را به منظومه ای دلالتمند و واحد مبدل و با نشانه شناسی نظام مند تحلیل پذیرکرده است. بدین ترتیب می توان دریافت اخوان در فرایند «انباشت»، در زنجیره ی دوم یعنی «یأس و اندوه» که بنای اصلی مبحث است، به منظور حقیقت نمایی بیشتر واژگانی عینی تر را برگزیده است. در «منظومه های توصیفی» منظومه ی کلان «شاهزاده» به دلیل داشتن اقمار فلکیِ بیشتر، در رأس دو منظومه ی خُرد دیگر قرار می گیرد. این امر مؤید آن است که شعر، گرد محور این شخصیت و اموری که بر آن مترتب است، می چرخد. به مدد فرایند «بسط» نیز موضوعی انتزاعی (ناامیدی) را به سه ایماژ متعین تبدیل کرده که هریک بر دیگری صحه می گذارد و آن را تشدید می کند. واژه های کلیدی: خوانش واپس نگر، ریفاتر، قصه ی شهر سنگستان، نشانه شناسی. * استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران f.mahjoub2022@pnu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 2/5/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 19/8/1400
بررسی کارکردهای بلاغی «ایهام تبادر» در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور، اثر تاریخی ادبی از شهاب الدین محمد خُرندزی زَیدری نَسَوی است که به سبک نثر مصنوع نوشته شده است. «ایهام» ازجمله صنایع بدیع معنوی است که در بلاغت این کتاب مؤثر بوده است. «ایهام تبادر»، یکی از انواع ایهام، از ویژگی های سبکی نَسَوی به شمار می رود. نگارنده بر آن است تا کارکردهای بلاغی ایهام تبادر را در نفثه المصدور بکاود. این پژوهش به روش کمّی کیفی انجام شده است. پرسش محوری پژوهش این است که «آیا می توان ایهام تبادر در نفثه المصدور را فقط با توجه به علم معانیِ سنتی در سطح جمله بررسی کرد یا به کمک سبک شناسی ساختگرا، این امکان وجود دارد که آن را در پیوند با بند و بافت کاوید؟». برای پاسخ به این مهم، ابتدا 570 نمونه ایهام تبادر یافته شد؛ پس از بررسی آنها پی بردیم که ایهام تبادر گاهی فقط در پیوند با جمله است و گاهی با بند و بافت نیز در ارتباط است؛ نیز این آرایه باعث انسجام و بلاغت بیشتر اثر شده و درنهایت به ایجاز کلیّت متن کمک کرده است. این مسئله را از بُعد روان شناختی نیز بررسی کردیم و متوجه شدیم که میان موضوع سطرها و بسامد ایهام تبادر ارتباطی برقرار است. به سبب محدودیّت صفحات مقاله، تنها بخشی از دستاوردهای خویش را در معرض نقد و نظر سخن سنجان قرار داده ایم و امید است که صورت کامل آن را در آینده ای نزدیک منتشر کنیم.
The Effect of a Newly- Developed Context-sensitive Framework of Writing Practice on Iranian EFL Learners' Writing Performance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The present quasi-experimental study attempts to investigate the effectiveness of a context-sensitive framework of writing on the improvement of Iranian EFL students' writing performance. To this aim, sixty sophomores majoring in English language translation from two intact classes at Islamic Azad University of Tonekabon, Iran participated in this study. An Oxford Quick Placement Test was administered to assess the participants' degree of homogeneity and classify them in intermediate (receiving 28-36 out of 60) and upper-intermediate (receiving 37-44 out of 60) groups. Then, each group was randomly assigned into experimental and control groups. A pretest of writing was administered to all participants. The experimental groups practiced essay writing according to the context-sensitive framework. After 12 sessions, all participants took part in the post test. Paired sample t-tests and independent sample t-tests were run to examine whether there were statistically significant differences between the means of the groups. The results revealed that both the intermediate and upper- intermediate experimental groups significantly outperformed the control groups stating that the context-sensitive framework was effective to improve the students' writing performance. However, there was no significant difference between the posttest scores of intermediate and upper-intermediate experimental groups. It means that implementation of context-sensitive framework was equally effective in both experimental groups. The findings supported the use of a context-sensitive framework for promoting writing ability of Iranian EFL learners. The study has implications for writing teachers, practitioners, and learners.
نقش جغرافیای انسانی قزوین در مناسبات ایران و شبه قاره هند (متون ادبی – تاریخی فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قزوین شهری رجال پرور در طول تاریخ بعد از اسلام بوده است. تا زمان تیموریان و ایلخانان، این شهر و مناطق تابعه آن گریزگاه فراریان سیاسی و متهمان مذهبی بود. موقعیت جغرافیایی شهر سبب گردید از همان ابتدای حاکمیت صفویان، مورد توجه شاه اسماعیل و شاه تهماسب قرار گیرد. شاه تهماسب بنا به دلایل مختلف آن را به پایتختی برگزید. باتوجه به اینکه ابعاد فرهنگی – اقتصادی هر شهری تابع مرکزیت سیاسی آن است، بنابراین تمرکز حکومت و قدرت سیاسی در قزوین بر شرایط این شهر بسیار تأثیرگذار بود. بعد از انتقال پایتخت به اصفهان، قابلیت اقتصادی شهر رو به تنزل نهاد اما همچنان نقش سیاسی و فرهنگی خود را حفظ نمود. این در حالی است که به خاطر وجود علمای مذهبی، شاعران و نویسندگان و رجال صاحب منصب قزوین، نقش کلیدی در روابط فرهنگی – سیاسی و اقتصاد با خارج بخصوص شبه قاره ایفا می کرد و هم رجالی را از شهرهای دیگر جذب می نمود. در عین حال عواملی چون رسمی شدن مذهب تشیع، فشار مذهبی (تعصب) و قدرت سیاسی این خطّه، مهم ترین دلایل و بسترساز روابط فرهنگی – سیاسی ایران و دولت های خارجی بخصوص شبه قاره در این عصر بوده است. همچنین به دلیل روح تسامح مذهبی حاکم بر دربار هند نسبت به مهاجرین، هریک از آن ها نیز حلقه های فکری و فرهنگی بین ایران و سرزمین هند شدند. از سوی دیگر روابط و تعاملات تنگاتنگ سرزمین های ایران و هند در طول تاریخ، خود شاهد دیگری بر این مدعا است؛ به خصوص اینکه زبان و ادبیات فارسی در زمان تیموریان و مغولان ایران و هند از چنان حرکت و اقتداری برخوردار گردید که کلیه گزارش ها و مکاتبات حکومتی هند می بایست در کنار زبان بومی هند به فارسی نوشته می شد و شاعران هندی عهد تیموری در هندوستان غالباً دو زبانه بودند. همین امر سبب تشویق بومیان شبه قاره به فراگیری زبان فارسی گردید و به گواهی شواهد تاریخی، لغات فارسی در اغلب این نقاط، هماهنگ و هم رنگ واژه های بومی هندی شدند. روش پژوهش در این مقاله توصیفی – تحلیلی (کتابخانه ای) می باشد.
خوانشی دیگر از بیت حافظ: «این همه شعبده خویش که می کرد اینجا/سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تأمل و دقت در زوایای سخن خواجه شیراز همواره به کشف ظرافت هایی در واژگان و معانی اشعار وی می انجامد. آنچه در این پژوهش مورد کنکاش و موشکافی واقع شده است، بیت این همه شعبده خویش که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد است. در این جستار یک پیشنهاد درباره نحوه خواندن این بیت، مبتنی بر استدلال و ارایه دیدگاه ها و تشریح جزئیات مرتبط با این بیت مطرح شده است و در راستای برطرف کردن پیچیدگی و تأویل های موجود پیرامون این بیت، و بر اساس فرضیه انشایی بودن مصرع دوم، و با روش تحلیلی توصیفی انجام گرفته است. یافته اصلی حاصل از آن، حکایت از تأیید فرضیه مورد نظر دارد. Abstract Angles of reflection and careful about the words and meanings of Hafez Shirazi has discovered his poems leads. What this study is to explore and analyze is the couplet: این همه شعبده خویش که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد meaning: It's all the black magic himselve to do, Samaritan ago cane and iodine infrount of the Mousas miracle. In this paper, a proposal on how to read these couplet, based on the reasoning and finding point of view and details related to this couplet has been proposed in order to overcome the complexity and the paraphrase on this couplet, and based on the hypothesis compositionall second verse, and descriptive analysis was performed. The deconstruction of it, confirming the hypothesis that. Keywords: analysis, description, another reading, contradictional question
دراسه أسلوبیه لقصیده "یا ست الدنیا یا بیروت" لنزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
33-65
حوزه های تخصصی:
لدراسه النص الأدبی مناهج نقدیه متعدده کلٌّ یقارب النص من ناحیه خاصه والنص هو الذی یدعو الناقد إلی اختیار المنهج لأنّ کل نص رغم إمکانیه دراسته بالمناهج المختلفه إلّا أنّ مقاربته تتناسب مع منهج أکثر. الأسلوبیه منهج داخلی یرکّز علی دراسه بنیه النص، فالنص هو الوسیله والهدف فی نفس الوقت. ورغم وجهات النظر المتعدده فی مجال الدراسه الأسلوبیه إلّا أنها تصل فی النهایه إلی دراسه البنیه التی تتألّف من مستویات وإن وجدت فروق فی تصنیف المستویات إلّا أن الأهم عباره عن: المستوی الصوتی، والمستوی الترکیبی والمستوی الدلالی. والأسلوبیه بوصفها فرعاً من اللسانیات التی تری اللغه نظاماً من الرموز والعلاقات، تری النص نظاماً بنیویاً متشکّلاً من الأجزاء التی ترتبط بعضها ببعض. فی الدراسه الأسلوبیه لقصیده نزار وصلنا إلی أنّ خیارات الشاعر فی مجال الصوت والترکیب والدلاله ذات إیحاء دلالی وجمالی. والشاعر تمکّن من امتلاک أسلوبه الخاص بمیزاته الفریده التی تظهر فی اختیار الأصوات والبحر العروضی، ثم فی اختیار الأسالیب الإنشائیه والحقول الدلالیه، وأخیرا فی تجلّی رؤیته من خلال الرموز الأساطیریه.
وظائف السّرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القَعید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
67-89
حوزه های تخصصی:
إنَّ السرد البولیفونی هو نسق سردی حدیث قد اهتمّ به بعضُ الروائیین منذ فتره ما بعد الحداثه فی أواخر السبعینیات إلی العقود الراهنه. فی هذا النهج یستخدم الروائی عده رواه للتعبیر عن القصه وما فیها من قیم فنیّه وجمالیات ویتجنّب استخدام راوٍ واحد. تحظی دراسه هذا النهج بأهمیهٍ بالغهٍ لأجل التعرّف على الروایات المصممه على غرار الأسالیب الملائمه لعصر الدیمقراطیه والحضاره؛ وهی التی تم استخدامها تزامناً مع تطوّر المجتمعات وتحوّلها الاجتماعی والسیاسی لنقل وظائف فعاله للقارئ. قد قام یوسف القعید (1944)، الروائی المصری المرموق بتوظیف هذه الطریقه فی عدد من روایاته تلبیه لحاجاته الإبداعیه. یهدف هذا المقال مستخدماً المنهج الوصفی- التحلیلی إلی دراسه وظائف السرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القعید. توصلت الدراسه إلی أنّه تمّ استخدام هذا الأسلوب فی الروایه للحثّ علی ثلاث وظائف أساسیه، وهی الصراع الدرامی والموضوعی، والشمولیه والإفصاح، وخلق المساواه وإقامه حوار متکافئ بین الشخصیات الروائیه، واختار القعید هذا النهج السردی فی حبکه القصه نظراً للإشکالیه العالقه فی المجتمع المصری التقلیدی معتزما رفض الاستبدادیه فی عرض الرُؤی بحیث تکون جمیع الشخصیات حاضرهً بالتساوی فی مضمار السرد، ومن ناحیه أخرى لیتمکّن القارئ من الوعی والوقوف علی أزمه الدیمقراطیه فی المجتمع العربی بشکل ملحوظ وواقعی.
Islamophobic and counter-Islamophobic YouTube representations of the British Muslim Communities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Based on David Gauntlett’s Web 2.0 approach of media audiences, this article argues that while Islamophobic discourses may be hegemonic in the British media in general, and the online media in particular, counter-Islamophobic ones have real potentials to subvert the anti-Muslims hegemony in contemporary Britain. Online media users, both as producers and consumers of mass-mediated representations, are empowered to blur the boundaries between the real and the virtual spaces in the construction of different conceptions of their own identities as well as of those of the others. To this end, comparatively, the comments of the users of two YouTube videos are analyzed and critically appraised to identify how they prosumed the different representations of Muslim communities of/in Britain. It is suggested that YouTube users contribute, from their respective subject positions, to the construction of diverse conceptualizations of their own identities and those of others as well. Their prosumed representations both entrench and defy a hierarchy of Islamophobic and Islamophallic images of Islam and Muslims in contemporary multicultural Britain.
تحلیل جایگاه دیو در مرزبان نامه از منظر آموزه های دین زرتشت و اسلام و باورهای عامیانه
حوزه های تخصصی:
در بین متون کهن ادبیات فارسی، شواهدی از رسوخ و نفوذ اساطیر کهن ملل می توان یافت که حاکی از تأثر نویسنده یا شاعر اثر از آن اساطیر است. آنگاه که اقوال نویسنده در متن از دیدگاه اسطوره شناختی مورد بررسی قرار می گیرد؛ کم کم این تأثیرپذیری ها خود را نشان می دهند زیرا فردی که از نظرگاه علم الأساطیر به مطالعه متون – کلاسیک و معاصر- بپردازد، در صورت وجود تأثر صاحب اثر از یک کهن الگو یا عنصر اسطوره ای، متوجه این عامل در اثر خواهد شد. در داستان دیو گاوپای و دانای دینی – که در باب چهارم مرزبان نامه ثبت شده- نیز همین عناصر دیده می شود. وجود شخصیتی منفی به نام دیو- که خود از زمان تغییرات دین زرتشتی در بین ایرانیان، جایگاه والایش را از دست داده و بر اساس آموزه های زرتشت، دارای جایگاه پست و منفور شده، از یک سو و گاو پای بودن آن از سوی دیگر، نیز خبر دادن متن مرزبان نامه از استیلایی که دیوان ابتدا بر محیط داشته اند و همچنین، گرد آمدن تمامی آنان به فرمان دیوگاوپای، همگی عناصری هستند که از دیدگاه علم الأساطیر و خوانش متون کهن و اعتقادات دین اسلام و زرتشت و نیز باورهای عامیانه ، قابل ردیابی می باشد. لذا در این پژوهش بر آن بوده ایم تا تاثیر اساطیر و معتقدات ایرانیان زرتشتی و مسلمان دراین متن را تببین کنیم .
بررسی دستورزبان روایت در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه آلژیرداس گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
177 - 196
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آن ها، به درک و دریافت شایسته تر آثار ادبی منجر می شود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیل ها می توان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روش های تحلیل ساختاری آثار ادبی، الگوی روایی آلژیرداس گریماس است. کاربرد فرایندها و الگوهای روایت شناسی و نشانه – معنا شناسی گریماس در شناسایی ساختار کلی روایت و هم چنین تحلیل متون منثور و منظوم فارسی امری ضروری به نظر می رسد و می توان در متون مختلف با نگاهی نقادانه در پی اثبات یا رد این الگوها در جریان تولید معنا نتایج قابل ملاحظه ای ارائه داد. بسیاری از داستان های شاهنامه بر اساس نظریه گریماس بررسی شده اند. شماری از این داستان ها، در برگیرنده جلوه های جادو و جادوگری هستند و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورت گرفته؛ اما تا کنون پژوهشی در خصوص دستور زبان روایت جادو و جادوگری در شاهنامه انجام نشده. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار طرح و تحلیل الگوهای کنشی و شناخت سازوکارها و عناصر شکل گیری تولید معنا در روایت جادو و جادوگری در داستان رستم و اسفندیار و بررسی چگونگی تأثیر جادو بر ساختارهای این روایت است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد آن جا که پای کنش گران غیرانسانی (جادویی) به داستان های شاهنامه باز می شود، این کنش گرها نقشی اصلی در شکل گیری و پیش برد روایت ایفا می کنند و کنش گران انسانی را به حاشیه می رانند و در حقیقت یک دستورزبان ویژه برای آثار حاوی جادو، خلق می کنند. کشف و شناخت این دستورزبان خاص و ویژگی های منحصر به فرد سبک نویسنده، می تواند محققین را یاری کند تا بتوانند سره یا ناسره بودن برخی از آن چه به صاحب اثر نسبت داده شده است را ثابت کنند
تحلیل رفتار شخصیّت های اصلی داستان « زال و رودابه» بر اساس الگوی «سفر قهرمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
131 - 152
حوزه های تخصصی:
«سفر قهرمان» نظریه مشهور جوزف کمپبل است که با تأثیر از نظرات یونگ و با بهره گیری از نظرات ون جنپ بنا نهاده شده است. کمپبل سه مرحله جدایی، تشرّف و بازگشت را به همراه زیرمجموعه هایشان برای الگوی خود در نظر گرفته است. این الگو و الگوهای دیگری که با تأثیر از آن پدید آمده اند پایه و مبنای نقد کهن الگویی است. در این مقاله داستان «زال و رودابه» شاهنامه فردوسی بر اساس این الگو به روش تحلیلی و توصیفی بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان زال و رودابه، در کلیّات با الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل تطابق دارد اما در جزئیات و زیرمجموعه ها با الگوی ذکر شده اختلافاتی دارد. در این داستان مرحله زیرمجموعه «شکم نهنگ» دیده نمی شود، در مرحله تشرّف «وسوسه گری» وجود ندارد که بازدارنده زال از ادامه سفر باشد و در مرحله بازگشت مورد یا مواردی برای امتناع از بازگشت، فرار جادویی، رسیدن کمک و عبور از آستان بازگشت، دیده نمی شود.
کارکرد کهن الگوهای خیر و شر در پردازش قهرمانان و ضد قهرمانان قصه های جادویی ترکمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۶
۵۸-۳۱
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با اتکا به نظر اسطوره پژوهان ده قصه جادویی مکتوب ترکمن را بررسی کرده است تا بازتاب عناصر اسطوره ای و کهن الگویی را در آن قصه ها بنمایاند. نتیجه اجمالی پژوهش نشان می دهد که نبرد «خیر و شر»، مهمترین عامل اسطوره ای و کهن الگویی قصه های جادویی ترکمن است. پسر و دختر نوجوان خانواده نماینده نیروی خیر هستند که برای نجات یکی از اعضای خانواده یا در جست و جوی امر مطلوب در سفری پر فراز و نشیب با نیروهای شر مقابله می کنند. سفر عنصر غنابخشی است که قهرمان نابالغ را به پختگی می رساند. در بیشتر قصه ها، دیو نماینده نیروی شر و اهریمنی است که در کار قهرمان خلل ایجاد می کند و قهرمان در چند مرحله با او به نبرد می پردازد و سرانجام به پیروزی می رسد. افزون بر دیوها، ضدقهرمانان انسانی مانند نامادری، زن برادر، پیرزن بدجنس به تنهایی یا به عنوان نیروی کمکی نقش نیروهای شر را ایفا می کنند. هر دوی نیروهای خیر و شر در پیشبرد اهداف خود به جادو به عنوان امر فراطبیعی متوسل می شوند.
Epiphylogenetic Memory as Disorientation in Eimear McBride's "A Girl Is a Half-formed Thing"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
This article investigates Eimear McBride's novel A Girl Is a Half-formed Thing in the light of Bernard Stiegler's concept of disorientation. As a technical development, disorientation manifests itself in the girl's non-syntactic language and the gradual evolving linguistic repertoire as she matures. The article argues that McBride's usage of the idiomatic language and stream of consciousness is part of the narrator's tertiary memory or epiphylogenetic memory. The young protagonist-narrator cannot reach a state of equilibrium between her developing consciousness as an Irish girl and her "technic" of writing herself as the epiphylogenetic memory, hence her disorientation. The technics in the Irish context can include not only the Irish English, but also the theological and political technics which engulf the subject to form her or him to their image. Technics is a technical term used by Bernard Stiegler as the horizon of human existence. Technics, often used as a singular noun, is juxtaposed with episteme in order to highlight the ignorance of Western philosophy about the significant role it plays in the human evolution and consciousness.
چندمعنایی اسم و فعل در نظریه شبکه های شعاعی و کاربست آن در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چندمعنایی در نظریه شبکه های شعاعی بر پایه مقوله بندی پیش نمونه بنیاد بررسی می شود. به این منظور پس از تعیین معانی متمایز یک واژه، عضو برجسته آن ها (سرنمون) شناسایی، و سایر معانی در نموداری شعاعی حول آن نمایش داده می شوند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی تحلیل چندمعنایی برای مقوله های واژگانیِ غیر از حروف اضافه و نیز کاربست قرآنی آن را، با مطالعه یک نمونه بازنمایی می کند. به این منظور، معیارهای تعیین سرنمون در این مقوله های واژگانی (با عنوان معنای مرجع) معرّفی شده است که شامل پنج معیارِ «نخستین معنای تأییدشده»، «غلبه در شبکه معنایی»، «قابلیّت پیش بینی سایر معانی»، «دارا بودن پیشینه شناختی قابل قبول» و «ارتباط با تجربه زیسته انسانی» می باشد. در کاربست قرآنی این نظریه، ریشه محور بودن ساخت واژگان عربی ایجاب می کند به مراحل بررسی، «تعیین واژه سرنمونی ریشه» و لحاظ معیار «کوتاهی و عدم تناظر دقیق وزن و معنا» در شناسایی سرنمون، اضافه شود. با به کارگیری این روش در بررسی ریشه ظهر در قرآن، برای آن، واژه سرنمونی «ظَهر» با معنای مرجع «پشت انسان» به دست می آید؛ که دیگر معانی واژگان این ریشه، مانند بخش ناپیدا، یاری، پشت حیوان، رو بودن، آشکار بودن، بالا رفتن، غلبه و آگاهی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از آن گرفته شده است.