فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
9 - 32
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با بهره گیری از رویکرد تحلیلی نشانه- معناشناسی به بررسی حضور کنشگران در جریان شکل گیری معنا می پردازد تا شرایط تولید و دریافت معنا را در گفتمان نشان دهد. همچنین روابط معنایی موجود در داستان را، که علاوه بر نشانه های روایی، نشانه های گفتمانی نیز، در جهت دهی معنای داستان نقش دارد. از این رو در این پژوهش به بررسی فیلم «ملخ دریایی» بر اساس داستان «ماهی» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی از «قصه های مجید» و به کارگردانی کیومرث پوراحمد خواهیم پرداخت. این داستان حول محور شخصیت مجید و کنش های او در محیط پیرامونش شکل می گیرد؛ در واقع کنشگر در طول داستان دچار بحران هایی می شود که به ترک وضعیت قبلی و نفی آن برای رسیدن به موقعیتی جدید است. هدف این پژوهش بررسی زنجیره های نشانه- معناشناسی گفتمان، مربع معناشناسی گریماس ، فرآیند تنشی معنا، که با هدف نشانه- معناشناسی و روابط معنایی موجود در داستان که علاوه بر نشانه های روایی، نشانه های گفتمانی نیز در جهت دهی معنایی داستان نقش دارد.
نارسایی بیان سنتی در تحلیل تصویرهای شعر بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۲۶۹-۲۴۷
حوزه های تخصصی:
پیچیدگی هندسه برخی تصویرها، به ویژه تصویرهای سبک هندی، که در ساحت دانش بیان سنتی دیده نمی شود و دانشمندان این حوزه در سنت تاریخی به آن اشاره ای نکرده اند، به اندازه ای است که برای تجزیه و تحلیل آنها باید از ابزاری متناسب و درخور استفاده کرد. در مطالعه حاضر، که با روش کمی آماری انجام شده است، نخست با بسامدگیری به بررسی و مقایسه شمار شگردهای منفرد و آمیغی در 500 بیت از غزلیات بیدل (که به صورت تصادفی از سراسر دیوان او انتخاب شده) پرداخته شده و در ادامه، سه شگرد آمیغیِ «استعاره کنایه»، «استعاره ایهامی کنایه» و «استعاره ایهامی کنایه تشبیهی» در سازه تصویرهای بیدل بررسی شده است. نتایج این جستار نشان می دهد که در هر دو بیت از اشعار بیدل، تقریباً، یک صناعت آمیغی وجود دارد؛ نیز یک سوم تصویرهای بیدل به دست یاری همین شگردها خلق شده است و این یعنی با بسنده کردن به عناصر چهارگانه بیان سنتی (تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز) و نادیده گرفتن ابزارهای ادبی آمیغی، تحلیل و تفسیر سازه های بیدل ناقص و نارسا خواهد بود.
سیره علوی در جنگ در آینه نهج البلاغه و شعر عبدالمسیح الانطاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
593 - 615
حوزه های تخصصی:
شخصیت امام علی(ع) آنچنان رفیع است که وصف آن از دایره مذهب تشیّع فراتر رفته و علمای بزرگی از سایر مکاتب و ادیان را به إعجاب و تعظیم وا داشته است . از جمله آن ها ، عبدالمسیح انطاکی ، ادیب و شاعر مسیحیِ معاصر با منظومه ای در پنج هزار و ششصد بیت است. این پژوهش با کنکاش در نهج البلاغه و اشعار عبدالمسیح انطاکی ، سیره و رأی آن امام همام و دیدگاه این ادیب مسیحی را در برخی ابعاد و مصادیق مهم جنگ و جهاد از جمله شجاعت، جنگاوری، تدبیر، هوشیاری، صلح حکیمانه و رعایت اصول الهی و اخلاقی در جنگ، مورد بررسی قرار داده و آشکار می سازد. بر اساس قرآن، از آنجا که سبیل الله مسیر رشد آدمی است، جهاد فی سبیل الله نیز قرارگرفتن و قراردادن انسان ها در مسیر کمال و رشد است. بر خلاف سایر جنگ ها که غالباً با قصد منافع مادی افراد یا گروه های خاص است در سبک علوی یا اسلام حقیقی، نیت و هدف غایی درجنگ، تنها خشنودی پروردگار می باشد.
جایگاه اجتماعی و ویژگی زنان در هزارویک شب و کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار ادبی، متون کهن و قصه ها زنان به عنوان بخشی از جامعه نقش ها و ویژگی های گوناگونی داشته اند. تالیف و نوشته شدن این آثار توسط مردان و پرداختن به زن و جایگاه اواز دیدگاه آن ها از مهم ترین ویژگی های این متون است. هزارویک شب و کلیله و دمنه به عنوان دو اثرداستانی بازگو کننده بسیار خوبی برای بیان جایگاه زنان و موقعیت آنان در جوامع کهن هستند. زنان در قصه های این دواثر ویژگی، نقش و جایگاه گوناگونی داشته و بیان خصوصیات منفی و مثبت در مورد آن ها زیاد است. در این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، به مقایسه و بیان خصوصیات، جایگاه و نقش اجتماعی زنان در قصه های هزارویک شب و کلیله و دمنه پرداخته شده است. نتایج این پژوهش گویای آن است که توجه هرچه بیشتر به خصوصیات منفی زنان در قصه های هزارویک شب و کلیله و دمنه نشان دهنده نوع نگاه نویسندگان مرد دریک جامعه مردسالار نسبت به زنان و جایگاه آن هاست. در قصه های هزارویک شب خیانتگری زنان حتی در برترین جایگاه و مقام یعنی ملکه و همسر پادشاه موضوع اصلی و آغاز کننده داستان ها بوده است، اما در داستان های کلیله و دمنه این ویژگی به زنان در طبقات دیگر جامعه اختصاص داده شده است. سایر خصوصیات مثبت و منفی همچون تدبیر، دانش، خرد، شجاعت، حیله گری و نیرنگ بازی همه از مواردی است، که در داستان های دو کتاب هزارویک شب و کلیله و دمنه به زنان نسبت داده شده است.
تاملی بر لقب «حکیم» در شعر فارسی (با تکیه بر شاعران مداح و هجو سرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
219 - 244
حوزه های تخصصی:
واژه حکمت در متون فلسفی و ادبی معانی مختلفی دارد و لقب حکیم نیز در ادبیات، به افراد مختلف حتی به شاعران مدّاح و هجوسرا اختصاص یافته است در حالی که این لقب در ظاهر با فضای شعریِ این شاعران تناسب ندارد. در پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی و با تکیه بر داده های تاریخی، فلسفی و کلامی تلاش شده است تا علل انتساب لقب حکیم به شاعران ادب فارسی واکاوی شود، در همین معنی، مشاهده می شود که دوره تاریخی، سبک شعری، مناسبات درباری و میزان دانش و محتوای اشعار شاعران در انتساب لقب حکیم به آن ها حائز اهمیت بوده است. در مقاله حاضر ارتباط لقبِ حکیم با پند و اندرزسرایی، وقوف شاعر بر علوم متداول روزگار خود، اعتقاد عوام درباره تبحر در شاعری و همچنین علت حکیم نامیدنِ شاعرانِ مداح و هجوسرا که متاثر از مباحث فلسفی و کلامی است، تحلیل شده است. در واقع، حکیم نامیده شدنِ شاعران مداح و هجوسرا با مبحث هجو و مدح در فلسفه ارتباط دارد. هجو و مدح در فلسفه، ذیل منافرات که شاخه ای از سیاست مُدُن (حکمت عملی) است قرار می گیرد، اما در ادبیات وارد دنیای شعر شده است. در علم کلام نیز مبحث حکیمان مدّاح و هجوسرا بر پایه اعتقادات مربوط به اباحه و حرمت شعر، تفسیر آیه «اولی الامر» و انتساب حدیث «ان من الشعر لحکمه» به پیامبر شکل گرفته که باعث شده هجو و مدح نوعی حکمت تلقّی شود و شاعران مداح و هجوسرا حکیم نامیده شوند.
بدل بلاغی؛ شگردی برای تلفیق تشبیه و استعاره در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
34 - 58
حوزه های تخصصی:
در کلام حافظ، حقیقت و مجاز، زشتی، زیبایی و... به هم آمیخته است. یکی از روش هایی که به حافظ امکان ترکیب حوزه های معنایی مختلف و متضاد را داده، جانشین کردن مفاهیم در دو مصراع از بیت با استفاده از بدل بلاغی است. یکی از انواع بدل بلاغی، جانشینی دو واژه یا دو مفهوم با رابطه تشبیه است. بدل یکی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبهٌ به) است که جانشین طرف دیگر می شود. حافظ در این ساختار امکانات تشبیه و استعاره را به هم می آمیزد و تصاویر بدیع و معانی شگفت می سازد. ارجاع مفاهیم به یکدیگر، گاه آشکار و روشن و گاهی پنهان و کنایی است. بدل در جمله ای مستقل از مبدلٌ منه قرار می گیرد؛ ازاین رو، استقلال معنایی خود را نسبت به مبدل منه تا حدودی حفظ می کند. این ویژگی سبب می شود که بدل در ارجاع به مبدلٌ منه معنای مجازی داشته باشد، اما بدون در نظر گرفتن رابطه جانشینی، معنی اصلی خود را حفظ کند. حافظ از این شگرد برای آفریدن مضامین شعری، ایجاد نمادهای عرفانی، ایجاز در بیان مفاهیم عرفانی، تصویری کردن مفاهیم انتزاعی، خلق ایهام، ایجاد طنز و آفرینش سایر شگردهای ادبی استفاده می کند.
خاطره نامه های فارسی گونه ای رایج در میانِ زندگی نوشت های شخصیِ خاطره سرشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۳
77 - 103
حوزه های تخصصی:
زندگی نوشت های فارسی در مفهومی کلی، انواع نوشتارهای مشتمل بر روایتی واقع گرایانه از زندگی ایرانیان را دربرمی گیرد که با بیش از یک ونیم قرن سابقه، گستره آن همچنان رو به فزون است. می توان در کلی ترین تقسیم در راستای شناخت گونه های فرعی زندگی نوشت های شخصی، انواع حاصل از شیوه خاطره نویسی را مشتمل بر «تک خاطره»، «مجموعه تک خاطرات»، «خاطره نامه»، «اتوبیوگرافی» و «وقایع نامه شخصی» دانست که شناخت خاطره نامه ها و طبقه بندی گونه های آن، موضوع نوشتارِ پیش رو است. «خاطره نامه» (memoir) نوعی زندگی نوشتِ شخصیِ خاطره محور است که به شرح مکتوب فرد درباره تنها بخشی برجسته از زندگی و تجربیاتش اختصاص دارد. خاطره نامه اغلب از سوی افراد مشهور، سیاستمداران، نظامیان و صاحبان حرفه های اثرگذار به نگارش درمی آید. در خاطره نامه ترتیب خطی زمان و پیوستگی رویدادها در بافتی سلسله وار رعایت می شود و در شکل موفق آن با قوس احساسی و شخصی همراه است. شباهت میان این نوع نوشتاری و اتوبیوگرافی چنان است که حتی در غرب نیز وجوه تمایز آنها به درستی شناخته و رعایت نمی شود. منتقدان و نویسندگانِ متبحر تأکید دارند که در اتوبیوگرافی، نویسنده، هدف است؛ حال آنکه در خاطره نامه، هدف، نه شخص نویسنده، بلکه رویداد/رویدادهای پیرامونیِ او است. برجستگی نقش اجتماعی خاطره نامه در مقایسه با اتوبیوگرافی و قصد آن در ترسیم رویداد، دوره، گروه یا طبقه ای خاص موجب شده تا عمده خاطره نامه نویسان از شخصیتی تاریخی اجتماعی برخوردار باشند. نگارنده در پی طرح این ایده و ملاحظه صدها زندگی نوشت، به این گونه متداول پی برده و بر آن شده تا در مقاله پیش رو، ضمن معرفی و بیان ویژگی های برجسته، از مهم ترین انواع فرعی آن یاد کند.
بی گاه شدن شعر و داغ هملت: مخالف خوانی هارولد بلوم و تی. اس. الیوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار می کوشد با بررسی و مقایسه نظریه اضطراب تأثیر هارولد بلوم و مفهوم سنّت در نگاه تی. اس. الیوت، و با تمرکز بر خوانش این دو از نمایشنامه هملت، تصویری تطبیقی از رویکرد این دو منتقد به چگونگی آفرینش ادبی به دست دهد. صحنه آفرینش ادبی در نگاه بلوم ستیزه جویی حماسی است میان شعرا، پر از خشم و هیاهو، و در عین حال بزنگاه بدخوانی خلاقانه. بیگاه شدن شعر در واقع وضعیت شاعر مدرن است که گریزی از سنّت ادبی متقدمین ندارد. به رغم نوآوری های نظری بلوم، ایده اصلی او همانندی های زیادی با توصیف الیوت از سنّت و قریحه فردی دارد. در نگاه هر دو، آفرینش ادبی محصول دیالکتیک حضور و غیاب است، با این تفاوت که بلوم وجه ستیزه جویانه و اضطراب آور روابط بین شعرا را برجسته می کند. بیش از هر متن دیگر، خوانش بلوم و الیوت از هملت نمایانگر مخالف خوانی شان است. شاید بتوان گفت که بلوم هم اضطراب تأثیر از الیوت داشته است.
مقوله بندی مراتب زیبایی در شعر حافظ؛ از «حُسن» تا «آن» به شیوه هرمنوتیکِ متن (کلاسیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیبایی ها در شعر حافظ لایه بندی شده اند و درجاتی دارند. پژوهش پیش رو برای تبیین مراتب زیبایی در غزل حافظ، می کوشد درجات زیبایی و روابط میانشان را دریابد، بنابراین بر پایه هرمنوتیک کلاسیک و شیوه «شلایرماخر»، متن غزل حافظ را تفسیر فنی و تفسیر دستوری کند. ابتدا برای تفسیر فنی، معانی لغوی و اصطلاحی واژگان «حسن» و «آن» را در آرای متفکران مسلمان بازشناسی و در شرایط خاص زمانی- مکانی، تبیین می نماید، آن گاه برای تفسیر دستوری، به تبیین ویژگی های معناشناسانه واژگان هم سنگ زیبایی، کلمات ملازم حسن و اصطلاحات مکملش می پردازد و بر پایه بسامد این اصطلاحات، هم زمان دست به تفسیر کمّی و کیفی می زند. نتیجه این که به استناد بسامد واژگانی و مصادیق زیبایی، «حسن» به عنوان مفهومی که با استفاده از «علم نظر» سنجیده می شود، نخستین و ساده ترین مفهوم زیبایی در غزل حافظ است و به دو گونه «حسن خداداد» و «حسن بسته زیور» تفکیک می شود. «حسن خداداد» دارای مراتب و پله های «لطف»، «ملاحت» و «آن» است. «لطف» مرتبه ای است بالاتر از «حسن»؛ در واقع کیفیتی است که بر «حسن» افزوده شده است. «ملاحت» کیفیتی است که درک می شود ولی قابل وصف نیست و در نهایت «آن» کیفیتی رمزآمیز و غیرقابل وصف در معشوق است که همگان توان درک و تشخیصش را ندارند. در نظام زیبایی شناختی ذهن حافظ، «آن» به عنوان «سرنمون» در کانون توجه او جای گرفته و معیاری است برای رد یا قبول دیگر صفات زیبایی شناختی.
زائوم در ادبیات عامه برمبنای ادبیات عامه تربت جام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۸
183-219
حوزه های تخصصی:
هدف در این جستار بررسی و تحلیل موضوع زائوم در ادبیات عامه است، زیرا ادبیات عامه بستری مناسب برای نمود زائوم بوده و هست و اساساً یکی از عناصر و موتیف های پرتکرار در ادب عامه، زائوم است. نمونه های این پژوهش از ادبیات عامه منطقه تربت جام انتخاب شده است. زائوم ( Zaum ) به واژه هایی گفته می شود که از منطق زبانی عدول کرده، فاقد معنا و مهمل اند، ولی با ایجاد موسیقی در شعر (نیز در امثال و حکم و ترانه ها) موجب انگیزش عاطفی و خوشایندی می شوند. در پژوهش های ادبی این اصطلاح از مکتب آینده گرایی روسی سرچشمه می گیرد. نخستین بار شفیعی کدکنی آن را وارد مطالعات ادبی فارسی کرد. بنابر تقسیم پژوهشگران، زائوم به سه دسته نشانه شناسیک، صرفی و آوایی تقسیم می شود. این تقسیم بندی براساس زائوم در سطح کلمه است که در ادبیات عامه دیده می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زائوم در سطح مصراع (جمله) نیز اتفاق می افتد. «هیچانه ها» و «تزریق» نمونه زائوم جمله اند. زائوم گرچه بی معنی است، اما موجب تولید و افزونی موسیقی می شود .درنتیجه این موسیقی بار معنایی را جبران می کند. در بعضی شعرهای عامه که شاعر تبحر شعری بالایی ندارد، دست به خلق زائوم می زند. در شعر کودکان چون به موسیقی بیشتر از معنا پرداخته شده است، زائوم پررنگ تر است.
«نفثه المصدور» در آیینه ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
19 - 35
حوزه های تخصصی:
کتاب نفثه المصدور، تألیف شهاب الدین محمّد زیدری نسوی از آثار تاریخی- ادبی ارزشمند قرن هفتم است؛ این کتاب به دلیل برخورداری از ویژگی های سبکی دوره خود، دارای نثری مصنوع و فنّی است که ضمن برخورداری از صنایع لفظی و معنوی کلام، استشهاد به آیات، احادیث، مثل ها و شعرهای عربی نیز در آن به فراوانی صورت گرفته است. نویسنده برای آشکار ساختن مهارت خود در به کارگیری زبان عربی، با شگردهای مختلفی از شعر ها و عبارت های عربی در لابه لای نثر فارسی استفاده کرده است؛ این پژوهش بر آن است تا تأثیرگذاری زبان و ادب عرب را برنفثه المصدور با دیدی سبک شناسانه نشان دهد و چگونگی پیوند لفظی و معنوی شعرها و عبارت های عربی را با نثر فارسی نشان دهد و اینکه شواهد عربی چگونه توانسته اند باعث پیوستگی کلام فارسی شوند و با چه کیفیّتی این ارتباط برقرار شده است. نتایج این پژوهش توصیفی- تحلیلی به خوبی چگونگی تأثیرپذیری کتاب نفثه المصدور از زبان و ادب عرب را نمایان ساخته و نشان می دهد که شعرها و عبارت های عربی از سویی می توانند به عنوان بخشی از کلام در جمله، جایگاه دستوری چون: نهاد، مفعول، مسند، متمم، قید، مضاف الیه و... اخذ کنند یا از حیث زیبایی شناسی در قالب آرایه های ادبی و کاربردهای بلاغی – هنری مانند : تشبیه، تمثیل،کنایه، مناظره و ایهام جلوه گری کنند. از سوی دیگر، شواهد عربی به خوبی توانسته اند ارتباطی معنایی با نثر فارسی به روش های مختلفی چون؛ تتمیم، تأکید، تنظیر ،توصیف، ملخّص و حلّ معانی برقرار کنند.
بررسی تطبیقی بحر المحبه فی أسرار الموده و انیس المریدین و شمس المجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
39 - 63
حوزه های تخصصی:
بحر المحبه فی أسرار الموده و أنیس المریدین و شمس المجالس ، دو تفسیر صوفیانه از مؤلّفانی ناشناس هستند که در آن ها سوره یوسف (ع)، یکی به زبان فارسی و دیگری عربی، در ساختار و محتوایی مشابه شرح شده است؛ تا جایی که برخی فهرست نویسان، انیس المریدین را ترجمه فارسی بحر المحبه دانسته اند. نوشتار پیش رو در بررسی تطبیقی این دو اثر و کوشش برای تأیید یا رد این دیدگاه شکل گرفته است. به نظر می رسد وجوه اشتراک متعدّد این دو اثر که در برخی وجوه، بسامد آن بالا و فراگیر است، موجب شکل گیری این تلقّی شده است؛ همچون ساختار مشترک، رجحان قصّه گویی، روش تفسیری همانند، رویکرد عرفانی ساده، روایات تفسیری مشترک، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی همسان یا مشابه و نیز ترتیب و توالی مطالب؛ اما احصاء برخی ناهمگونی ها هرچند در حجم و اهمیتی کمتر، مانندِ تفاوت در برخی ماجراهای داستانی، نام و جایگاه شخصیت های فرعی، ایجاز و اطناب رخدادها، عبارت ها و شرح های تفسیری، شواهد شعری، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی، بیانگر آن است که انیس المریدین نمی تواند ترجمه ای از بحر المحبه ، دست کم به معنای امروزی آن باشد. به ویژه آنکه، ساختار و محتوای هر دو، از لحاظ شباهت های قابل توجّه در محتوا و ساختار، به دیگر تواریخ و تفاسیر عرفانی سده های متقدّم در شرح این سوره نیز، مانند انیس المریدین و روضه المحبین و قصّه یوسف بسیار شبیه است. به نظر می رسد یکی از زمینه های شباهت میان انیس المریدین و بحر المحبه ، بهره مندی از مصادر و مآخذی مشترک است. وجه دیگر، به شناخت یکی از آن ها به منزله مصدر و منبعی اصلی برای دیگری مربوط می شود که در این صورت، شاید بتوان حتّی جهت این رابطه بینازبانی را از أنیس المریدین به سوی بحر المحبه دانست.
بررسی ظرافت های خاص و نوآوری های سعدی در ایهام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
81 - 93
حوزه های تخصصی:
ایهام از جمله ترفند های زبانی است که چند معنی را در قالب واژه، عبارت و جمله به ذهن متبادر می سازد و البته یکی از مهم ترین و هنری ترین آرایه های ادبی است. در این مقاله با بررسی غزل های سعدی، سعی ما بر آن بوده که در حد بضاعت خود به زیبایی کلام سعدی اشاره کنیم و به کشف و استخراج انواع تازۀ ایهام هایی که سعدی آن ها را به کار بسته، اما از جهت روشن بودن مضمون سخنش از دیده ها پنهان مانده، بپردازیم؛ زیرا سعدی شاعری است که با خلاقیّت زبانی بی نظیری که دارد به خلق ایهام به شیوۀ خاص خود می پردازد. برای رسیدن به این هدف ما ابتدا 400 غزل را بررسی و ایهام های موجود در آن ها را استخراج کرده ایم و طبق انواع ایهام مندرج در کتب بلاغی به 10 دسته تقسیم نموده ایم (توریه، تناسب، تبادر، تضاد، مبینه، استخدام، مجرده، مرشحه، مهیا) و از هرکدام یکی دو مثال آوردیم. سپس مشاهده شد که افزون بر آن 10 نوع سنتی، سعدی شش نوع دیگر از انواع ایهام را دارد که برساخته و ابداع خود اوست. ضمن کشف آن ها، خودمان نام هایی بر آن انواع گذاشتیم؛ شامل: ایهام لحنی، ایهام معانی تودرتو، ایهام خوشه ای، ایهام ترکیبی با صنایع دیگر، ایهام ترکیبی با کلمات دیگر و سرانجام ایهام تبادر ترکیبی.
گفتمان دنیاگریزی در شعر کلاسیک عربی و فارسی (با تکیه بر اشعار ابواسحاق البیری اندلسی و ناصر خسرو)
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
115 - 139
حوزه های تخصصی:
گفتمان دنیاگریزی از بن مایه های مضمونی شاعران زهد در دو ادب فارسی و عربی است؛ زیرا ازنظر این دسته از شاعران، دنیا و دل بستگی به آن، موجبِ مشغول شدن انسان به لذائذ و آرزوهای نفسانی است که او را از یاد خدا و زهد پیشگی و قناعت دور خواهد کرد. ابواسحاق البیری، شاعر زهدسرای اندلسی و ناصر خسرو، سراینده و حکیم بزرگ ایرانی، هر دو از شاعران قرن پنج هجری هستند که ازنظر اندیشه و پیام نهفته در شعرشان، شباهت های نزدیکی به هم دارند. یکی از درون مایه های مشترک اشعار دو سراینده، موضوع دنیا و دنیاگریزی است. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر محتوا، در گذر مکتب آمریکایی در ادب تطبیقی، می کوشد تا بارقه هایی همسان از موضوع دنیاگریزی در اشعار دو سراینده را تبیین و استخراج کند. یافته های این تحقیق، بیانگر آن است که البیری و ناصر خسرو، در حوزه مفاهیم مربوط به دنیا، در بسیاری موارد دارای نگاه مشابهی هستند و خاستگاهِ فکری یکسانی دارند. وصف دنیا از پُربسامدترین مضامین در سروده های دو شاعر است. دنیا در نگاه آنان، دامگاه و عروس فریبکاری است که جایگاه قرار نیست و گذرگاهی برای سرای اخروی است. دنیا مادری ستمکار است که همواره در چرخش است و خردمند را نشاید که دل به این سرای فانی و عجوزه غدّار ببندد. به طورکلی می توان گفت تصاویری که این دو شاعر از سیمای دنیا ارائه داده اند، همگی منفی و ناخوشایند است و بیانگرِ این است که آن ها هرگز به جهان روی خوش نشان نداده اند و همواره از ناپایداری، بی وفایی و کینه ورزی فلک فریاد برآورده اند.
سرگذشت حاجی بابای اصفهانی؛ گامی به سوی ترکیب سنت و نوآوری در ادبیات داستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
116 - 138
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، دو عامل سنت های ادبی و نوآوری را در کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی اثر موریه ترجمه میرزا حبیب اصفهانی بررسی کرده است. از آنجا که از این کتاب همواره به عنوان یکی از اولین نمونه های داستان نویسی جدید فارسی یاد می شود، بررسی نقش هر یک از این دو عامل در این اثر می تواند در شناخت بهتر سیر تحولات ادبیات داستانی ایران راهگشا باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به این امر پرداخته و ترکیب متعادل عناصر سنتی و جدید را در این کتاب نشان داده است. بر مبنای نتایج به دست آمده، این کتاب در بخش عناصر داستان ترکیب به نسبت متعادلی از سنت گرایی و نوآوری دارد. در مواردی نظیر واقع گرایی و توجه به جزئیات در شخصیت پردازی، تلاش برای باورپذیر کردن وقایع داستان، توصیفات جزئی و رعایت لحن، گرایشات نوگرایانه و در مبحث ایستایی شخصیت ها و شیوه های معرفی شخصیت، عوامل مؤثر در پیشبرد وقایع و برخی از بن مایه های داستانی به ویژه در بخش های عاشقانه، گرایشات سنت گرایانه غالب اند. در بحث زبان و شیوه نگارش با وجود تلاش موفق نویسنده برای نوسازی زبان از آنجا که این نوسازی بیش از هر چیز تحت تأثیر اسلوب شاعرانه سعدی به خصوص در گلستان صورت گرفته، این نوگرایی را می توان برگرفته از سنت و در قالب احیای آن دانست. در مبحث درون مایه نیز انتقاد جدی از جامعه سنتی ایران و تقابل بین سنت و تجدد، مهم ترین درون مایه اثر بوده و به شیوه ای متعادل و با تکیه بر ریشه های موجود در سنت به نقد عیوب آن پرداخته شده است.
بازنمایی یا بازساخت تطوّر ساختاری شخصیت جنید بغدادی در برخی آثار عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان عارفان شهیر تاریخ اسلامی، نام ابوالقاسم جنید بغدادی کم همتاست. او به اعتبار درجات بالای سلوک، تحسین و تأیید معاصرانش و البته کرامات و عبارات لطیفی که از او نقل شده، جایگاه ممتازی دارد. عمده آشنایی مخاطبان فارسی زبان در عصر حاضر، تنها با توجه به ذکر وی در تذکرهالاولیای عطار است؛ با این حال بررسی ها نشان می دهد که بسیاری از آثار عرفانی و تذکره های دیگر نیز، توجه ویژه ای به این شخصیت داشته اند. بررسی های بیشتر، گویای این موضوع است که در بسیاری از تذکره ها و آثار عرفانی، سخن از یک جنید واحد نمی شود، بلکه در ادوار مختلف و زیر قلم آفریننده نویسندگان، معرفی و تشریح شخصیت جنید تفاوت هایی پیدا کرده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی می کوشد شکل ساختاری پنهان این روایات گوناگون درباره این عارف را بررسی و تبیین نماید. نتایج نشان می دهد که تنها با در نظر گرفتن و کنار هم قرار دادنِ این آثار متفاوت، می توان به شکل ساختاری، سیمای واحدی از جنید رصد کرد. هرچند سلایق نویسندگان بنا بر دلایل مختلف، یکسان نیست، اما گویی به تدریج در متون آنها، سیمای جنید، کمالی مجزّا بیش از آنچه این عارف شهیر در زمان حیات واقعی اش تجربه کرده، یافته است.
Adèle Hommaire de Hell et Carla Serena en Perse Qajare : Des récits de Voyage « Genrés »?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Au 19e siècle, le nombre de femmes occidentales qui s’aventurent sur les routes du monde ne cesse d’augmenter : l’amélioration des moyens de transport favorise le goût des voyages et les femmes qui entreprennent de longs périples, seules ou avec leur époux, ne sont plus rares. Celles dont nous connaissons les aventures sont celles qui ont pris la plume pour écrire le récit de leur voyage et n’ont pas hésité à le publier. Parmi elles, et dans le cadre des récits de voyage en Perse, nous relèverons Adèle Hommaire de Hell et Carla Serena, auteures de récits qui eurent beaucoup de succès en leur temps. A reprendre ces textes à la lumière des récits de voyage masculins, une question se pose, à laquelle tentera de répondre cet article : ces récits de voyage ont-ils une spécificité, ou reprennent-ils les poncifs des récits masculins de l’époque ? Pour ce faire, nous analyserons brièvement et successivement les contenus des textes de ces deux auteures, dont l’un écrit sous le couvert du nom de son époux, tandis que l’autre signe hardiment de son nom.
دلیر است و بینا دل و چرب گوی زبان آوری پهلوانان شاهنامه با تکیه بر ادبیات باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«زبان آوری» یا «سخنوری» شخصیت های اسطوره ای و حماسی پیشینه ای دیرینه در ادبیات ایران دارد. فردوسی بسیاری از شخصیت های شاهنامه را با صفاتی چون «گوینده»، «سخنور»، «چرب زبان»، »چرب گوی» و «گشاده زبان» معرفی کرده است و آنها را با این صفات ستوده است. برخی اصطلاحات ادبی چون «سخن شیرین» و «زبان شیوا» دقیقاً در اوستا کاربرد داشته و به زبان فارسی رسیده و برخی نیز چون ویاخَنه، صفت مهر در مهریشت به معنای سخنوری و زبان آوری، تنها به شکل مهجورِ گیاخن در شعر رودکی و برخی لغت نامه های فارسی چون لغت فُرس اسدی به کار رفته و استمرار نیافته، اما مفهوم آن عنوان یک صفت پهلوانی در متون حماسی و در میان پهلوانان خودی و بیگانه ادامه پیدا کرده است. در این مقاله کوشش می شود گستره معنایی «زبان آوری» که ویژگی مشترک ایزد مهر، زرتشت پیامبر، پهلوانانی چون گرشاسب، سام، رستم و گیو، و حتی پهلوانان تورانی است در متون ایرانی از گاهان تا شاهنامه بررسی شود.
نگاهی به مفهوم سوژگی و بیناسوژگی در رمان ادسون آرانتس دوناسیمتنو و خرگوش هیمالیایی اش از جمشید خانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، واکاوی مفهوم سوژگی با رویکردی پروبلماتیک و بررسی نسبت آن با نقد و نظریه ی ادبیات کودک و نوجوان است. در بررسی جریان تفکر درباره ی سوژگی، آگاهی و کنش گری، ویژگی های اصلی این مفهوم قلمداد می شوند. اندیشه و عمل آگاهانه در دیالوگ با دیگری، مستلزم فرض دو طرف در این رابطه است. من در برابر تو، که در این رابطه یک قطب بر قطب دیگر غالب می شود و این غلبه به شکلی پنهان رخ می دهد. به این ترتیب اگرچه آگاهی هر دو طرف، به دلیل انباشت و تعامل آگاهی هایشان، ارتقا می یابد و می بالد، اما هویتی برساخته پیدا می کنند و طرف ضعیف تر، مغلوب هژمونی گفتمان غالب می شود. در نتیجه طرف مغلوب در واقع نمی اندیشد بلکه اندیشیده می شود و با اینکه فکر می کند مختار بوده، تنها در میان امکان های موجود انتخاب کرده است. مفهوم کلیدی در فهم بهتر این رابطه که این پژوهش با نگاهی باختینی به آن می پردازد، بیناسوژگی است که بر فرایندی بودن این رابطه تأکید می کند و حرکت از بودن به شدن را در مذاکره ای سودمند پیشنهاد می دهد. توجه به مفهوم سوژگی در نقد و نظریه ی ادبیات کودک جهان در سال های اخیر چالش برانگیز بوده است، اما در ایران، پژوهش مشخصی در این زمینه یافت نشد. پرسش اصلی پژوهش این است که چطور می توان رابطه ی بین دوگانه ها را بهبود بخشید و رابطه ای بیناسوژگانی را جایگزین نگاه دوقطبی به سوژه ها کرد؟ در پایان، با نگاهی به کتاب ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش ، اثر جمشید خانیان، تلاش شد تا فرایند بیناسوژگی میان نویسنده و قهرمان داستان بررسی شود تا به این ترتیب کارایی این بحث ها در قلمرو ادبیات کودک و ظرافت های نقد با این رویکرد آشکار گردد. به نظر می رسد خانیان توانسته با آگاهی بخشیدن و کنش مند کردن سوژه های داستانش به آن ها تشخص ببخشد و آن ها را توانمند کند تا در دل یک مذاکره ی بیناسوژگانی واقعیت داستانی را بسازند.
بررسی تطبیقی رمان ده سرخپوست کوچک و رمان الفبای مرگ از منظر روان شناسی جنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
295 - 327
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه تطبیقی دو رمان ده سرخپوست کوچک از آگاتا کریستی و الفبای مرگ از مهرداد مراد را از منظر روان شناسی جنایی بررسی می کنیم. داستان های پلیسی کریستی، به دلیل دقت، ظرافت و توانایی خاص این نویسنده انگلیسی در طراحی معمای جنایی و ترسیم روان شناسانه شخصیت قاتل، از ظرفیت مناسبی برای تحلیل و بررسی های روان شناسانه و جرم شناسانه برخوردارند. رمان الفبای مرگ مهرداد مراد نیز دارای وجوه اشتراک و درونمایه ای تقریبا مشابه با ده سرخپوست کوچک است. در این مقاله، با روشی توصیفی_تحلیلی و با توجه به شرایط روانی بزهکار و بزه-دیده، به بررسی جرمشناسانه این دو اثر ادبی جنایی می پردازیم و تلاش می کنیم با نگاهی روان شناسانه و با استناد به نظریه «فنون خنثی سازی» دیوید ماتزا و گرشام سایکز، که از نظریه های مرتبط با روان شناسی جنایی هستند، به مطالعه در مورد علت شناسی ارتکاب جرم در هر دو بپردازیم. در انتها شخصیت های زن اصلی هر دو اثر را از لنز بزهدیده شناسی و نیز بزهکاری مورد بررسی تحلیلی قرار می دهیم. یافته های پژوهش بیان می دارد که دو نویسنده ژانر جنایی در یک موضوع تقریبا مشابه وجوه مختلفی از علت شناسی جرم و نیز خصوصیات بزهکار و بزهدیده را مورد توجه قرار داده اند.