آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

هدف اصلی این پژوهش، واکاوی مفهوم سوژگی با رویکردی پروبلماتیک و بررسی نسبت آن با نقد و نظریه ی ادبیات کودک و نوجوان است. در بررسی جریان تفکر درباره ی سوژگی، آگاهی و کنش گری، ویژگی های اصلی این مفهوم قلمداد می شوند. اندیشه و عمل آگاهانه در دیالوگ با دیگری، مستلزم فرض دو طرف در این رابطه است. من در برابر تو، که در این رابطه یک قطب بر قطب دیگر غالب می شود و این غلبه به شکلی پنهان رخ می دهد. به این ترتیب اگرچه آگاهی هر دو طرف، به دلیل انباشت و تعامل آگاهی هایشان، ارتقا می یابد و می بالد، اما هویتی برساخته پیدا می کنند و طرف ضعیف تر، مغلوب هژمونی گفتمان غالب می شود. در نتیجه طرف مغلوب در واقع نمی اندیشد بلکه اندیشیده می شود و با اینکه فکر می کند مختار بوده، تنها در میان امکان های موجود انتخاب کرده است. مفهوم کلیدی در فهم بهتر این رابطه که این پژوهش با نگاهی باختینی به آن می پردازد، بیناسوژگی است که بر فرایندی بودن این رابطه تأکید می کند و حرکت از بودن به شدن را در مذاکره ای سودمند پیشنهاد می دهد. توجه به مفهوم سوژگی در نقد و نظریه ی ادبیات کودک جهان در سال های اخیر چالش برانگیز بوده است، اما در ایران، پژوهش مشخصی در این زمینه یافت نشد. پرسش اصلی پژوهش این است که چطور می توان رابطه ی بین دوگانه ها را بهبود بخشید و رابطه ای بیناسوژگانی را جایگزین نگاه دوقطبی به سوژه ها کرد؟ در پایان، با نگاهی به کتاب ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش ، اثر جمشید خانیان، تلاش شد تا فرایند بیناسوژگی میان نویسنده و قهرمان داستان بررسی شود تا به این ترتیب کارایی این بحث ها در قلمرو ادبیات کودک و ظرافت های نقد با این رویکرد آشکار گردد. به نظر می رسد خانیان توانسته با آگاهی بخشیدن و کنش مند کردن سوژه های داستانش به آن ها تشخص ببخشد و آن ها را توانمند کند تا در دل یک مذاکره ی بیناسوژگانی واقعیت داستانی را بسازند.  

تبلیغات