فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۴۰۵ مورد.
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
اکولوژی منظر، اصطلاحی است که در دو دهه اخیر رایج شده و تلاش دارد با بسط دامنه مطالعه خود به خواسته های جدید انسان از مکان پاسخ گوید. از سوی دیگر، منظر به عنوان رشته ای جدید که به تبیین ماهیت مکان می پردازد، ویژگی هایی را برای شناخت منظرین معرفی می کند که در چارچوب روش های متعارف اکولوژی نمی گنجد.
مقالات زیاد اکولوژیست ها در خصوص منظر تدریجاً تعریف آن را به ابعاد خاص و غالباً کالبدی معطوف می سازد که در کنار روابط اجتماعی و اقتصادی ساکنان اکوسیستم مطالعه می شود. این رویه با عدم پذیرش متخصصان منظر مواجه شده که اکولوژی منظر را علمی که به «آثار منظر» در محیط و نه «خود منظر» می پردازد می شناسند. برای تشریح دقیق مرز میان منظر و اکولوژی منظر و ارزیابی صحت وسقم این اصطلاح تأکید بر کلیدواژه های مرتبط راهگشاست.
فلسفه منظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی:
خیلی پیش می آید که ما در طبیعت قدم بزنیم و با درجات مختلفی از علاقه و توجه از درختان، جوی های آب، مرغزارها و کشتزارها، تپه ها و خانه ها، و از هزاران تغییر در نور و ابرها یادداشت برداریم. ولی تنها توجه بیشتر به یک مورد مشخص یا کنار هم چیدن گروه متنوعی از ابژه های متفاوت در یک نگاه، به معنای آگاه بودن ما به ادراک یک منظر2 نیست. برای ادراک منظر، توجه ما نمی تواند تنها به یک مورد در محدوده دیدمان جلب شود. برای اینکه یک منظر شکل گیرد، آگاهی ما باید تمام چیزها را جذب و دریافت کند. یک کلیت واحد، فراتر از اجزای تشکیل دهنده اش، بدون اینکه در قید و بند خاص بودن یا چینش مکانیکی آن ها در کنار هم باشد. به ندرت متوجه می شویم که منظر از مجموعه تمام ابژه های گسترده شده در کنار هم بر روی قطعه ای زمین، که ما بدون واسطه و بی درنگ می بینیم، شکل نیافته است. این در واقع یک فرایند ذهنی منحصربه فرد است که منظر را خارج از تمام این ها شکل می دهد. من در اینجا تلاش می کنم تا با تکیه بر پیش شرط ها و فرم ها منظر را تحلیل کنم.
از اینجا شروع می کنیم؛ هر شبکه در محدوده مشخصی از زمین به چشم می آید، در واقع بخشی از طبیعت است و این می تواند شامل ساخته های بشر نیز باشد. اما این به خودی خود کافی نیست تا این بخش از زمین به منظر تبدیل شود. منظور ما از طبیعت یک ارتباط درونی نامتناهی از ابژه هاست، ساخت و تخریب متوالی فرم ها و کلیت جاری یک رویداد که در استمرار و پیوستگی زمانی و فضایی وجود دارد. صحبت کردن از «بخشی از طبیعت» درواقع یک خودانکاری و تناقض است. طبیعت از قطعات و بخش ها تشکیل نشده، بلکه یک کلیت واحد است.
از سوی دیگر در منظر، وجود یک مرز، یک میدان و محدوده دید دائمی یا گذرا، تقریباً حیاتی است. اگرچه پایه مادی یا قطعات منفرد منظر به سادگی می تواند به عنوان طبیعت در نظر آید، ولی درک شدن به عنوان منظر، نیاز به شأنی جدا برای خود دارد که می تواند عینی، زیباشناختی یا حالت محور با محوریت وضعیت روانی (mood-centred)باشد. در اینجا نیاز به منحصربه فردبودن است؛ متمایز شدن از آن کلیت غیرقابل تقسیم طبیعت که در آن هر بخش به عنوان نقطه انتقال برای تمام نیروهای موجود عمل می کند و از همین جاست که منظر با مفهوم طبیعت بیگانه می شود.
قرائت نقش خیابان در شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی:
خوانش «شهر» می تواند اقدامی بی پایان و کتابی بی انتها به نظر آید. با وجود این، همه ما برای انجام مؤثر وظایف خود از یک سو و شهر، جهت ادامه زندگی و توسعه از سوی دیگر، نیازمند یک دید ساده شده است. لذا وجود جلوه ای ساده از ادراک ساختار شهر و قدرت مکان یابی سریع درون آن، به صورت غریزی، ضروری ست. در پژوهش های گروه مورفوسیتی، تحلیل ساختار شهر تنها با درنظر گرفتن اسکلت آن یعنی شبکه ای خطی از خیابان ها، انجام شده است. شبیه سازی [مدلیزاسیون] خیابان ها براساس سنجش شاخص هایی ساده چون اتصال و دسترسی آن ها، امکان خوانش ساختار و تاریخ شهر را فراهم می سازد. در بازدید از شهر تهران مشخص شد که مداخله بر ساختمان ها و راه ها براساس قوانین محله ای، با ارزش شاخص های تحلیل شده هم خوانی دارد. این امر به اصالت شاخص های منتخب تأکید دارد که اجازه می دهند براساس ارتباط میان ساختمان و راه محلی، خوانش سریع و غریضی آن ها صورت گیرد.
مجسمه در میدان یا غار افلاطونی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
پس از دوره قاجار با الگوبرداری از مدرنیسم غربی، در شهر تهران فضاهایی موسوم به میدان ایجاد شد که از معنای تاریخی «میدان» در زبان فارسی به مثابه فضایی تعاملی، تجمع پذیر و پیاده مدار، دور و به «فلکه» به منزله فضای مناسب برای تردد سواره نزدیک بوده است. متأسفانه امروز این دو عنصر شهری- میدان و فلکه- یکی انگاشته می شود. از پیامدهای مخرب این انطباق، قرارگیری مجسمه در مرکز این فلکه هاست که در حال حاضر تبدیل به اصل زیبایی ساز و هویت بخش منظر شهری شده است. نتیجه این رفتار آن است که امروزه مدیریت شهری، هنرمندان و شهروندان، این فلکه ها را معادل ذهنی و تاریخی میدان تلقی کرده و مرکز آن را مناسب ترین مکان برای قرارگیری مجسمه شهری می شناسند.
این مقاله نشان می دهد که با توجه به تعریف هنر شهری به مثابه هنری ویژه فضاهای عمومی، میادین [فلکه های] تهران محمل مناسبی برای حضور مجسمه نیست؛ چراکه فضای آنها در رده فضای جمعی به معنای فضاهایی اجتماعی و تعاملی با مخاطب جای نمی گیرند و مجسمه فلکه ها قادر نیست نقش مورد انتظار از هنر شهری را ایفا نماید.
بهسازی منظر ورودی با هدف ارتقاء حس دعوت کنندگی (محدوده مورد مطالعه: ازجلوخان مسجد النبی تا ورودی بازار قزوین)
حوزه های تخصصی:
ورودی ""هر مکان نخستین و مهم ترین حلقه ارتباطی افراد با فضاست. هر ورودی می تواند از دو ""منظر عینی و ذهنی"" برای افراد تعریف گردد و همیشه این مؤلفه های عینی (جداره،کفسازی و..) است که بر دیگر مؤلفه ها پیشی گرفته و در نظر افراد بررسی می گردد و می تواند حس آنان را نسبت به فضا تعریف کند. بنابراین توقعی که از منظر ورودی یک فضای شهری می رود اینکه در ""پذیرفتن و دعوت شدن"" افراد توانمند باشد و توانمندی آن زمانی است که فرد با اشتیاق به سمت آن می آید و حس رفتن از دنیایی به دنیای دیگر در او ایجاد می شود. و تعامل مورد انتظار با فضا را برقرار می کند. در واقع ایجاد و ارتقاء ""حس دعوت کنندگی"" در ورودی فضاهای شهری سبب تداوم و پایداری حضور افراد در مکان و ایجاد رابطه ای صحیح و برقراری تعاملات مورد انتظار با فضای شهری می شود. و حضور افراد در فضای شهری ایجاد ""حس مکان و حس تعلق"" به فضا را در پی دارد. بنابراین می توان عنوان نمود که ایجاد تغییرات کیفی و کمی در مؤلفه های عینی و تقویت مؤلفه های ذهنی در ارتقای حس دعوت کنندگی یک ورودی مؤثر می باشد.در این پژوهش محدوده بازار تاریخی قزوین در بافت مرکزی و تاریخی این شهر انتخاب شده است، از جمله فضاهای شهری که نیازمند حضور مؤثر و بیشتر افراد می باشد و با کمی تغییر و بهبود فضاهای ورودی مسجد و بازار در این محدوده می توان به ارتقاء حس دعوت کنندگی یعنی تقویت ویژگی جذب افراد کمک نمود. هدف اصلی این پژوهش ارتقاء حس دعوت کنندگی در محدوده جلوخان مسجد النبی تا جلوخان بازار قزوین بوده است، و فرضیه اصلی این پژوهش این است که ارتقاء کیفی و کمی مؤلفه های عینی منظر ورودی (کالبد و جداره) جلوخان ها سبب ارتقاء حس دعوت کنندگی می گردد. روش تحقیقی به کار برده شده در پژوهش حاضر ماهیّت ""تبیینی"" داشته و به دلیل رویکرد موجود در آن ""کاربردی"" است. و بوسیله تحقیقات میدانی و مطالعات بصری، جلوخان مسجد تا جلوخان بازار مورد بررسی قرار گرفت که در پایان به این نتیجه دست یافته ایم که می توان با بهبود برخی از مؤلفه های عینی مانند: کف و جداره (کالبدی)، تمیزی، تنوع فرم و فضای سبز و تقویت برخی مؤلفه های ذهنی مانند: علاقه مندی ،خاطره انگیزی و... مؤثر در ارتقاء حس دعوت کنندگی و لحاظ نمودن آنها در طراحی جلوخان مسجدالنبی تا جلوخان بازار قزوین به عنوان کاربری های مذهبی و تجاری شاخص از فرسودگی کامل آنها جلوگیری کرده و در ارتقاء حس دعوت کنندگی فضاهای ورودی مؤثر بود.
باغسازی در «ارشاد الزراعه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین منابع جهت شناخت باغ و باغسازی دوران اسلامی ایران، کتاب «ارشاد الزراعه» ابونصر هروی است که در 921 ه.ق، چند سال پس از سقوط تیموریان، به نگارش درمی آید. این کتاب منبع ارزشمندی جهت آشنایی با مباحث گوناگون باغبانی و باغسازی محسوب می شود و در هشت بخش با عنوان «روضه»، به توصیف مهم ترین ضرورت های باغسازی می پردازد. هدف این مقاله پاسخ گویی به این سؤال است که مهم ترین مؤلفه های سازنده یک باغ در این دوران چه بوده است؟ و نویسنده ارشادالزراعه چه ارکان و اصولی را برای باغسازی و باغ آرایی که جزء جدایی ناپذیری از کشاورزی و زراعت بودند معرفی می کند؟ تحلیل و تفسیر روضه های این کتاب، نشان از پیچیدگی مقوله باغسازی دارند. سه امر گیاه، آب و عمارت، که هریک قواعد خاص خود را می طلبند، در پیوند با شش اصل زراعت و دهقنت، علم سیاق، منطق کاشت، احوال سال دانستن، هندسه کرت ها و هم نشینی و هم جواری گیاهان، چارچوب های سازنده یک باغ ایرانی را تشکیل می دهند. با بازخوانی این کتاب می توان در بررسی و تاریخ نگاری باغ های ایرانی نگاه و تفسیری مجدد داشت.
شناسایی نقش مؤلفه های طبیعی در ایجاد هویت شهری (نمونه موردی: شهربابک)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر با پیشرفت صنعت و تکنولوژی، رشد و توسعه شهرها نیز روندی شتابان به خود گرفته است. شهرسازی و معماری امروز، فارغ از اقلیم، فرهنگ و موقعیّت جغرافیایی به صورت یکنواخت و مشابه، در نقاط مختلف، در حال شکل گیری است. ایجاد محیط های مصنوع و به دور از معنا، کاهش تعاملات اجتماعی، از میان رفتن حس تعلّق شهروندی و بی تفاوتی شهروندان نسبت به محیط زندگی شان، از جمله پیامدهای کم توجّهی به ابعاد هویّتی شهرها می باشد. در این راستا این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل مؤلّفه های هویّت بخش شهربابک انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد. داده های جمع آوری شده از طریق پرسشنامه، به کمک نرم افزارSPSSو با استفاده از روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و بر این اساس نتایج زیر حاصل گردید. میزان علاقه ساکنین به شهربابک با استفاده از مقیاس لیکرت مورد سنجش قرار گرفت و در مجموع 45.8 درصد از پاسخ دهندگان میزان علاقه خود به شهربابک را زیاد اعلام کرده اند که این میزان بسیار بالاتر از حدّ انتظار بود. در سنجش رابطه میان مدّت زمان سکونت و تعلّق مکانی ساکنین سطح معناداری sig در آزمون تاوکندال بی برابر با 0.00 می باشد، بنابراین وجود رابطه میان دو متغیّر تأیید می گردد. از طرف دیگر ضریب همبستگی در آزمون تاوکندال بی برابر با 0.191، به دست آمد. بدین معنی که براساس این آزمون رابطه بین دو متغیّر به صورت مثبت وجود دارد و تقریبا 19 درصد تغییرات متغیّر وابسته (تعلّق مکانی افراد) تحت تأثیر متغیّر مستقل (مدت زمان سکونت) قرار دارد. نتایج پژوهش در سنجش اهمیّت عناصر هویّت بخش از دید ساکنین حاکی از آن است که روستای میمند، معادن مس و فیروزه به عنوان مؤلفه هویّتی برجسته شهربابک از نظر پاسخ دهندگان می باشند. به منظور بررسی رابطه تحصیلات افراد در انتخاب عناصر هویّتی با توجه به ترتیبی بودن متغیّرها از آزمون های تاوکندال بی، گاما و دی سامرز برای سنجش رابطه استفاده گردید. از آنجا که در هر سه آزمون، سطح معناداری sig به صورت برابر و برای تمامی مؤلفه های مورد آزمایش بالاتر از 0.05 درصد است؛ فرض صفر تأیید می گردد و رابطه ای میان تحصیلات افراد و انتخاب عناصر هویّت بخش وجود ندارد.
بازشناسی منظر فرهنگی - آیینی هورامان با تأکید بر مراسم زیارت پیرشالیار
حوزه های تخصصی:
موضوع کیفیت بصری بافت های تاریخی یکی از نقاط تمرکز پژوهش های اخیر طراحی شهری بوده و تلاش در جهت ایجاد فضایی که رضایت شهروندان را در وجوه مختلف جلب نماید، به عنوان یکی از راهبردهای اصلی پروژه های طراحی شهری مطرح شده است. این نوشتار به تحلیل موضوع نظام بصری به وسیله معیارهای سنجش و ارزیابی در بافت تاریخی بوشهر پرداخته است. این ارزیابی بر پایه رویکرد ذهنی در فضا شکل گرفته است و به نظر می رسد به عنوان روشی جهت بازخوانی آرایه های نظام بصری، می تواند در طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد. رویکرد این پژوهش، ارائه نوعی روش شناسی در ارزیابی منظر، بر پایه مطالعه و تحلیل محتوایی ادبیات طراحی شهری و معماری در این زمینه می باشد که چارچوبی را جهت سنجش آرایه های بصری متفاوت، در بافت های تاریخی براساس تصویر ذهنی به وسیله تحلیل های تصویری و توصیفی ارائه می نماید. اگرچه این نوشتار به دنبال اثبات فرضیه خاصی نیست؛ اما به منظور بازشناخت آرایه های تأثیرگذار در نظام بصری بافت های تاریخی از فرضیه هایی بهره برده است ابتدا اینکه به نظر می رسد آرایه های نظام بصری در محلات بافت تاریخی شهر، تأثیری قابل توجه بر کالبد، عملکرد و معنای این حوزه ها دارند. دوم اینکه به نظر می رسد ساماندهی آرایه های نظام بصری در محلات تاریخی شهر، موجبات کارایی بهتر این حوزه ها را فراهم می آورد. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی محدوده مطالعاتی به وسیله آرایه های استخراج شده می باشد تا بدین وسیله راهکارهایی نتیجه گردد که فضای شهری در کنار برخورداری از عملکرد مناسب، قابلیّت ادراک مناسب برای ناظر نیز برخوردار باشد. لازم به ذکر است این پژوهش، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شیوه تحقیق مرور متون و منابع به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات در بستر مطالعات کتابخانه ای، همچنین از روش تحقیق موردی و شیوه های تحقیق اسناد تصویری، مشاهده و پرسشنامه در بستر مطالعات میدانی سود جسته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در محله کوتی آرایه های نظام بصری ارجعیّت بیشتری دارند و در محله بهبهانی، شنبدی و دهدشتی نیز تلفیقی از عناصر بصری و کیفیت روابط بین عناصر در فضا وجود دارد.
نقش مبلمان شهری در سرزندگی پیاده راههای بافت تاریخی (نمونه موری: خیابان حافظیه و شهرداری)
حوزه های تخصصی:
یکی از این عناصر شهری که سبب جلب توجه شهروندان می شود، مبلمان شهری است. مبلمان شهری ازعواملی است که در ایجاد هوّیت،زیبایی و خوانایی شهر بسیار اهمیّت دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش مبلمان شهری در سرزندگی پیاده راه های بافت تاریخی انجام گرفته است. که برای انجام این پژوهش، پیاده راه های خیابان شهرداری و خیابان حافظیه شیراز به عنواننمونه موردی،مورد مطالعه قرار گرفته است.شیوه تحقیق در این پژوهش به صورت ترکیبی می باشدو روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و مشاهده غیر مستقیم است،که در روش غیر مستقیم،دو نوع پرسش نامه مربوط به دو مکان تاریخی تهیه و تنظیم و بین 118 فرد پیاده(58 نفر در خیابان شهرداری شیراز و 58 نفر در خیابان حافظیه) به صورت تصادفی توزیع گردیده است.داده های بدست آمده توسط آزمون ضریب همبستگی (همبستگی اسپیرمن) و آزمونT تک نمونه ای مورد بررسی قرار گرفته است.و ارزش گذارى آنها با استفاده از طیف 5 گزینه اى لیکرت صورت پذیرفته است. بررسى پایایى پرسش نامه با استفاده از روش آلفاى کرونباخ مورد سنجش قرارگرفته که مقدار آن870.0 به دست آمده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد، ایجاد سرزندگی با استفاده از مبلمان شهری مناسب در مکان های تاریخی سبب کاهش فرسودگی آن مکان ها می شود. و با بررسی عوامل مؤثر دیگر در این پیاده راه می توان گفت که عواملی از جمله آرامش و آسایش محیطی و خود بناهای تاریخی عواملی دیگری هستند که در این مکان های تاریخی سرزندگی ایجاد می کنند.این موارد خود نشان از این موضوع دارد که عواملمؤثر بر سرزندگی از جمله مبلمان شهری نیز با فضای شهری و جذب گردشگران رابطه مؤثری دارد.
معماری منظر در تهران امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظر هندی- ایرانی، باغ های دِکَن در جنوب هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی برخی از باغ های هندی-ایرانی قرن شانزدهم و هفدهم در منطقه «دکن»، در جنوب هند می پردازد. مدعای مقاله این است که نوع زمین و شیوه مدیریت آب در جنوب هند گونه ای از منظر را پدید آورده که به طور قابل ملاحظه ای با آنچه در شمال هند و ایران وجود دارد متفاوت است. باغ های دکن که در نزدیکی منابع فراوان آب قرار گرفته اند، پاسخی به بستر جغرافیایی و فرهنگ بومی هستند. عمارت هایی که در میان آب ساخته شده اند و جزئیات استخرهایی که در دوران پادشاهیِ عادل شاهیان در نزدیکی «بیجاپور» ساخته شده اند شاهد این امر هستند. جانمایی کاخ ها بر روی تپه های مشرف بر آب و باغات وسیع نیز پاسخی به بستر جغرافیا و فرهنگ بوده؛ چنانکه در حیدرآباد و «گُلکُندا» در دوران سلسله قطب شاهیان شاهد آن هستیم. در این منطقه و همچنین در بیجاپور، از باغها در فصول بارانی نیز استفاده می شده است. با اینکه زنان، شاه را در بازدید از باغات همراهی می کردند، باغ های ویژه زنان، با نام باغ های «زنانه»، تنها در ارگ وجود داشته است؛ جایی که بتوان حفظ حریم خصوصی آنان را تضمین کرد. مردم، به طور کلی، تنها گاه به گاه و پس از بازدید سلطان بود که می توانستند از باغ های لذتِ شاهی بهره مند شوند. باغ های دکن همچون دیگر باغات شبه قاره هند نه فقط در روز که خصوصاً شبها مورد استفاده بوده است. از آنجا که بسیاری از گل های هندی سفید، بسیار خوشبو و جاذب حشرات شبانه اند و شبها برای گرده افشانی باز می شوند، یک سنت شب نشینی هندی به نام «ماه- باغ» وجود داشته است. به طور سنتی دیرزمانی است که در شبه قاره هند گل های خوشبو با عشق و انگیختگی مرتبط است و عاشق پیشگان در باغ ، خصوصاً در خنکای روز که گل ها عطر خود را می پراکنند محظوظ می شدند. در نتیجه می توان گفت هرچند باغ های دکن از خانواده باغ های هندی-ایرانی بوده و به نوع مشابهی استفاده می شده است، نوع زمین و استفاده از شیوه های هندی در مدیریت و ذخیره آب در منطقه دکن، منظری را رقم زده است که ریشه در خاک هند دارد. اگر این باغ ها به لحاظ سبک، ایرانی هستند اما مزاج و طبعی بسیار هندی دارند.
مطالعه تطبیقی الگوهای معماری و شهرسازی باغشهر طبس در دوره زندیه و باغشهر اصفهان در دوره صفویه
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به شهرسازی ایران، با مفهومی به نام توسعه شهری به معنی تغییرات در کاربری زمین و سطوح تراکم، جهت رفع نیازهای ساکنان شهر مواجه می شویم که در برخی از شهرها شباهت زیادی با باغشهر در معنای امروزی دارد. امروزه، عدم الگوگیری از ارزش های موجود در معماری و شهرسازی گذشته کشور، سبب بروز مشکلاتی در معماری و شهرسازی شده است. این در حالیست که با تأمل در معماری و شهرسازی سنتی ایران، می توان چنین الگوگیری هایی را در اعصار مختلف به وضوح مشاهده کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که توسعه باغشهر طبس در دوره زندیه و اصفهان در دوره صفویه از چه الگوی مشترکی تبعیت کرده است. برای دستیابی به این هدف، با بهره گیری از منابع مکتوب و مصور و استفاده از روش توصیفی -تحلیلی به مقایسه تطبیقی این دو باغشهر پرداخته شده است. یافته های حاصل از این تحقیق مهمترین تشابهات باغشهر طبس و اصفهان را نشان داده که به صورت: 1- الگوی توسعه شهر 2- نقاط ابتدایی و انتهایی محور توسعه 3- کاربری های همجوار محور توسعه 4- الگوی کلی پلان باغ های انتهایی محور توسعه 5- الگوی کلی ورود آب به شهر، است. به نظر می رسد با توجه به وجود چنین تشابهات و تأخر زمانی باغشهر طبس نسبت به باغشهر اصفهان، الگوی توسعه شهر طبس در دوره زندیه ملهم از اصفهان در دوره صفویه بوده است.
تبیین میزان تطابق الگوی منظر باغ ایرانی و باغ های چهارگانه درمانی
حوزه های تخصصی:
هدف طراحی باغ های درمانی، ایجاد محیطی خاص به منظور ارتقاء تندرستی از طریق انجام فعالیت های درمانی است. این باغ ها ارتقادهنده هر سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی تندرستی هستند؛ بر این اساس باغ های درمانی به چهار دسته باغ های مدیتیشن متمرکز بر بهبود روح و روان، باغ های شفابخش متمرکز بر به دست آوردن مجدد تندرستی به وسیله تجربه حسی طبیعت، باغ های ترمیمی متمرکز بر بهبود تندرستی اجتماعی و باغ های تواناسازی متمرکز بر ارتقاء تندرستی جسمانی؛ تقسیم می شود. در این پژوهش، با در نظر گرفتن نقش شفابخش و درمانگر طبیعت و در راستای ارائه راهکار عملی همسو با ارزش های فرهنگی_بومی ایرانیان و با فرض اینکه الگوی منظر باغ ایرانی قابلیت تطبیق با شاخصه های باغ های درمانی را دارا است، به بررسی میزان تطابق الگوی منظر باغ ایرانی و باغ های چهارگانه درمانی پرداخته شده است. حال این سؤال ها مطرح می شود که: الگوی چهارگانه باغ های درمانی در کدام شاخصه ها با الگوی منظر باغ ایرانی شباهت بیشتری دارد و در صورت بکارگیری الگوی باغ ایرانی به عنوان باغ درمانی، در کدام شاخصه ها باید تقویت شود؟ و کدام یک از الگوهای چهارگانه باغ های درمانی با الگوی منظر باغ ایرانی شباهت بیشتری دارد؟فرآیند استنتاج متشکل از سه مرحله است؛ نخست استخراج شاخصه ها و ویژگی های باغ های چهارگانه درمانی بر مبنای تطبیق پارامترها در تعاریف آنها، سپس بررسی قابلیت تطبیق شاخصه ها در باغ ایرانی بر اساس مرور ادبیات و به صورت کتابخانه ای و درنهایت بررسی سؤال پژوهش از طریق نظرسنجی متخصصین. الگوی منظر باغ ایرانی، بر اساس ارزیابی ادبیات موضوع و تحلیل آراء متخصصان، به ترتیب بیشترین میزان تطابق را با باغ شفابخش، پس از آن باغ مدیتیشن، باغ ترمیمی و کمترین میزان تطابق را با باغ تواناسازی دارا است؛ و بیشترین میزان انطباق مربوط به ویژگی خوانایی و پس از آن ایجاد آرامش و عدم وجود هرگونه تنش جسمی و روانی در محیط است. درصورت بکارگیری الگوی منظر باغ ایرانی به عنوان باغ های چهارگانه درمانی؛ می بایست امکان ایجاد فرصت تعاملات اجتماعی در باغ ها، امکان مداخله و مشارکت کاربران در انجام فعالیت های باغبانی درمانی و ایجاد راحتی در انجام این فعالیت ها توسط طراحان و با نوآوری های متعهدانه تقویت شود.
تحلیل ساختار منظر خیابان
منبع:
منظر بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۰
حوزه های تخصصی:
«شهر را به واسطه خیابان های آن می توان مورد خوانش قرار داد». «استفان دوادی» متخصص تحلیل پویایی سیستم های خارج از تعادل در دانشگاه پاریس ۷، سخنرانی خود را با این جمله آغاز کرد. وی در ادامه با توضیح اهمیت شناخت ساختار خیابان های یک شهر افزود : «وقتی به یک شهر فکر می کنیم، ابتدا به خانه ها می اندیشیم در حالی که خانه ها می توانند خراب یا رها شوند و به جای آن ها چیز دیگری ساخته شود؛ اما خیابان ها پایدار باقی می مانند». گروه چندرشته ای دکتر دوآدی، متشکل از فیزیکدان، معمار، معمار منظر، جامعه شناس، شهرساز و جغرافیدان، با هدف طراحی افزونه ای با نام مورفئو (Morpheo) برای نرم افزار GIS، شاخص هایی را برای خوانش پدیده پیچیده شهر تعریف کرده است. با اضافه نمودن این افزونه می توان به تغییرات و معنای خیابان در شهر دست یافت. ایده اصلی طراحی این افزونه استفاده از شاخص های توپولوژیک (شاخص هایی که با تغییر هندسه تغییر نمی کنند، غیر از بریده شدن) در راستای تحلیل نقشه ساده شده براساس خیابان هاست.
استفان دوآدی در کارگاه «فرایندشناسی منظر خیابان»، با تکیه بر بازدید خود از محله های تهران، سؤالاتی را در خصوص ارزیابی شاخص ساختارمندی مطرح نمود. وی با راستی آزمایی نتایج بدست آمده از تحلیل نقشه تهران و مشاهده میدانی خود، به دنبال بررسی میزان دقت افزونه مورفئو و معرفی آن بود. دوآدی با نمایش تصاویر مختلف از خیابان و پرسیدن نظر حضار درباره ساختارمندی آن و تطابق آن ها با نقشه تحلیل شده (قبل از بازدید)، توضیحاتی درباره علت و چگونگی ساختارمندی هر تصویر ارائه کرد.
معماری کوشک، کوشک های نُه قسمتی در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوشک مهمترین عنصر معمارانه در باغ های ایرانی و نشان دهنده نهایت ذوق و هنر ایرانی در ترکیب باغ و بناست. معمولا این بناها را در فضای میانی باغ و در محل تلاقی دو محور طولی و عرضی به گونه ای می ساختند که از چهار طرف دیده شده و تاثیر ترکیب هندسی چهارباغ ایرانی را دوچندان کند. اگرچه به لحاظ شکل گیری و دسته بندی ساختاری، گونه های نسبتاً متفاوتی از این فضاهای معمارانه در ترکیب باغ های ایران دیده می شود. با این وجود گونه بناها با تقسیمات نه قسمتی در کوشک باغ های ایرانی استفاده ای پر دامنه ای دارند. این گونه معماری حاصل آمیزش سه خواست اساسی معماری، یعنی توجه به زیبایی، عملکرد و ایستایی است به نحوی که با ترکیب مناسب احجام، به زیبایی هر چه بیشتر آنها افزوده می گردد، وجود سلسله مراتب برای نیل به قدرت بخشی به عملکرد کاخ و همچنین مهار بار های رانشی حجم میانی کمک شایانی به پایداری این فضای ایرانی نموده است.
اینکه چرا این گونه از معماری خاص ۹ قسمتی در باغ های ایرانی از اقبال فراوان در طول تاریخ از دوره هخامنشی تا قاجار برخوردار شدند؟ سوالی است که این نوشتار به دنبال پاسخ گویی به آن است. سوال دیگر این است که در شرایط یکسان و در قلب چهارباغ ایرانی چرا این نقشه بعضا به صورت کاملا بسته (چهارصفه) و در پاره ای از مواقع ترکیبی از فضاهای بسته و نیمه باز به صورت نقشه هشت بهشت و در مواردی اندک همانند عمارت مرکزی قصر قاجار در تهران به شکل کاملا نیمه باز (آلاچیقی) اجرا شده است؟
می توان اینگونه نتیجه گرفت که وجود چهار نمای همگن که به محور های چهارباغ باز می شود، به قدرت بخشی توده معماری بر توده منظر و همچنین یکی شدن و ادغام فضایی آن ها کمک شایانی نموده است و اصولا معماری سلسله مراتبی در قلب ساختار چهارباغ، جوابی مناسب تر از فضای نه قسمتی نخواهد یافت. همچنین نحوه استفاده اقلیمی-فصلی از یک سو و توجه به عملکرد زیستی-تشریفاتی و بعضا مراسمی، جهت جوابگویی به خواسته های حکومت ها را می توان از دلایل عمده تفاوت ساختاری این کوشک ها در قلب چهار باغ ایرانی برشمرد.
تلألو ثروت نورپردازی مجتمع های تجاری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقاط عطف به عنوان فضاهای پررونق و بستر زندگی جمعی، مکان های خاطره انگیز و از عناصر بنیادین شهر به شمار می روند. امروزه نقش و جایگاه نقاط عطف در زندگی شبانه نیز آنها را به عناصر اصلی شناخت شهروندان از شهر بدل کرده است. بنابراین نقاط عطف نقشی تعیین کننده در هویت شهر داشته و پیونددهنده نقشه ذهنی شهروندان از منظر روز و شب است. با توجه به نقش نقاط عطف در خوانایی نقشه ذهنی، اهمیت مدیریت منظر شبانه این نقاط برای ارتقای میزان رضایت مردم از مطلوبیت فضاهای شهر و نیز هدایت و پرورش سلیقه عمومی جامعه روشن می شود. در حال حاضر منظر شبانه تهران علی رغم اجرای برنامه های نورپردازی مقطعی توسط مدیریت شهری و صرف هزینه های بسیار از سوی بخش خصوصی، همچنان مغشوش و ناخواناست. در بسیاری از موارد، نورپردازی بناها در نقاط عطف با معنا و هویت آنها انطباق ندارد. این مقاله با تمرکز بر مجتمع های تجاری نقاط عطف به عنوان دانه های درشت تأثیرگذار بر منظر شبانه، به ارزیابی چند پروژه جدید نورپردازی می پردازد. ابتدا اهداف نورپردازی و مهم ترین اصول آن به عنوان شاخص ارزیابی وضع موجود به طور خلاصه بیان شد و سپس سه مجتمع تجاری (نشانه) در نقاط عطف (در مقیاس میانی) تهران، مورد بررسی قرار گرفت. در تشخیص دلایل موفقیت یا عدم موفقیت آنها روند طراحی و اجرای این طرح ها نیز مدنظر قرار گرفت. در پایان پیشنهاداتی به مدیریت شهری برای هدایت منظر شبانه شهر با کنترل نورپردازی اینگونه بناها ارائه شده است.
زندگی پیاده گذر پیاده از میدان امام حسین(ع) تا شهدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیاده پذیری فضاهای شهری کیفیتی است که صرف نظر از رابطه مستقیمی که با مؤلفه های حس مکان دارد، وابسته به روندی است که طی آن شهرها و مکان های شهری را می سازیم. روند شکل گیری هر فضا، تأثیری ژرف بر چگونگی زندگی جاری در آن دارد. بر این اساس ارزیابی روند مذکور منضم به اندازه گیری پیاده پذیری مکان (بر مبنای جنبه های حس مکان) و تدقیق ویژگی های کیفی آن، می تواند بن مایه ساماندهی، برنامه ریزی و گزینش قواعد شهرسازانه باشد. اگرچه با توجه به ماهیت پایان ناپذیر طرح های شهری، سنجش محتوایی طرح های مرتبط با پیاده راه ها از طریق ارزیابی مؤلفه های مکان از سه جنبه کالبدی (بوم شناختی، فضایی، ریخت شناسانه، زمینه ای، بصری)، ذهنی (دریافتی) و رفتاری (اجتماعی، کارکردی و گزینشی) امری الزامی است، لیکن در بازه زمانی حاضر که طرح های متعدد پیاده راه سازی در کلانشهر پایتخت1 از مبادی مختلف مطرح گردیده، که بعضاً فارغ از اسناد مصوب و یا در دست تبیین و تصویب2 توسعه شهری است. بررسی فرایند تبیین طرح ها (در چارچوب مراحل پنج گانه تعریف، برنامه ریزی و طراحی، اجرا و بازخورد) و ارزیابی روند اقدامات مشابه پیشین و دستاورد چنین رویکردهایی به ضرورتی اولیه تبدیل شده است. این نوشتار مجال کوتاهی است تا فرایند تبیین طرح پیاده راه سازی محور هفده شهریور، حد فاصل میدان امام حسین(ع) و میدان شهدا با هدف ایجاد مکانی برای توسعه مدنی، ترویج زندگی فرهنگی-اجتماعی و ایجاد محلی برای مراسم آیینی مورد بررسی قرار گیرد.
منظر روایی خطوط باغ موزه دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان پروژه های منظر اجرا شده دوره معاصر در تهران «پل طبیعت» از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این پل با خلق یک فضای شهری جدید و فعال در شهر در جهت ارتقای کیفیت فضاهای جمعی قدم برداشته و همچنین به دلیل موقعیت خاص بستر طرح، نظرگاهی به شهر تهران ایجاد کرده که از عوامل جذابیت آن به شمار می رود. فرم سازه متفاوت این پل نیز در شهر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. از آنجایی که کلانشهر تهران در روند توسعه سریع خود با چالش های گوناگونی مانند کمبود فضاهای جمعی، ناخوانایی و سردرگمی شهروندان در زندگی پیچیده شهری مواجه است ایجاد چنین فضاهایی که منجر به درک معنا و هویت محیط از جانب مردم شده و پیوند انسان با محیط و حس رضایت از آن را تقویت می کند ضروری به نظر می رسد.
در طراحی و ساخت این پل اهداف متفاوتی از قبیل ایجاد فضای جمعی برای افراد مختلف جامعه، زیبایی، پیاده مداری، نظرگاه شهری و طبیعت گرایی مد نظر بوده است. این پژوهش میزان دستیابی طرح به این اهداف را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
باغ ایرانی تهران منظر خلاق در تلفیق سنت با مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رویکرد نوین به هنر باغسازی، باغ به مثابه فضای جمعی شناخته و با میل به طبیعت و فرهنگ طراحی می شود. از این رو باغ های جدید تنها برای استفاده از هوای پاکیزه و آرامش مدنظر نیستند بلکه توسعه حیات مدنی شهروندان در آن ها مورد توجه قرار گرفته است به طوری که در شهرهای توسعه یافته، یکی از اهداف اصلی گردشگران، بازدید از باغ ها و پارک های تاریخی و جدید است. برای گردشگران خارجی که به ایران می آیند نیز باغ ایرانی یک هدف است. باغ ایرانی که دست آورد منظرین جامعه ایران محسوب می شود نقش مهمی در بازگویی تمدن ایران دارد؛ لذا تنها حفظ و مرمت آثار گذشته به حالت موزه ای کافی نیست و تداوم آن مستلزم طراحی باغ های متنوع، مطابق با این کهن الگو با توجه به نیازهای امروز ایران است.
باغ ایرانی تهران که در سال ۱۳۹۱ توسط مهندسین مشاور پژوهشکده نظر طراحی و اجرا شد، از معدود نمونه های امروزی شده این کهن الگو در ایران است. این باغ در حال حاضر مورد استقبال اکثریت تهرانی ها قرار گرفته و موجب ارتقاء کیفیت فضا و بازیابی هویت ایرانی شده است. این پژوهش با نگاهی نقادانه به بخش های مختلف طرح باغ ایرانی، تأثیر آن بر محیط اطراف، میزان رعایت الگوهای طرح در مقایسه با الگوی اصیل، تعامل اجتماعی و کارکرد طرح در ارتباط با بستر، به ارزیابی مبانی نظری و روش شناختی پروژه می پردازد.
برنامه گرایی یا منظر محوری : چالشی برای سرزمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به بررسی شیوه های برنامه ریزی سرزمینی مؤثر بر بستر معاصر می پردازد. بدین منظور، گزارشی از چند پروژه اجراشده در چارچوب برنامه گرایی دولتی فرانسه بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ ارائه شده و در تحلیلی انتقادی نشان می دهد که میان فضای برنامه ریزی شده و فضای خلق شده از طریق برنامه ریزی، لزوماً پیوند علت و معلولی وجود ندارد. در حقیقت قدرت برنامه ریزی در تولید منظر بیش از آن که خطی و قاطع باشد، تکرارشونده و القایی است. بر اساس این ویژگی، بازنگری در ظرفیتِ برنامه گرایی برای تولید منظر باکیفیت پیشنهاد می شود. برای تبیین ابعاد این پیشنهاد، سه پروژه معماری منظر که با هدف مداخله بزرگ مقیاس بر منظر، به طرح های برنامه ریزی پیش از خود، استناد کرده اند مورد بررسی قرارگرفته اند. هر یک از این پروژه ها در مواجهه با برنامه، شیوه مباحثه [دیالکتیک] منحصربه فردی را اتخاذ می کند. بررسی این نمونه ها گشایش هایی را به سوی گونه جدیدی از برنامه گرایی بر اساس پروژه منظر فراهم می کند. این گونه جدید از برنامه گرایی چهار ویژگی اصلی را داراست : آینده نگر است؛ بر اساس تولید مشترک شکل می گیرد؛ منظرین است؛ و انتقادی است.