فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۲۴۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
بیماری کرونری قلبی یکی از مهم ترین علل مرگ و میر در بیشتر کشورهاست. این بیماری با افزایش مقدار لیپوپروتئین
کم چگال (LDL-C) پلاسما رابطة مستقیم و با لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) رابطة معکوس دارد. ABCA1 خارجکنندة اصلی کلسترول و فسفولیپید از سلول به آپولیپوپروتئین عاری از لیپید یا دارای حداقل لیپید است. نتایج تحقیقات به روشنی نشان میدهد که عملکرد ABCA1 نقش کلیدی در فرایند انتقال معکوس کلسترول و نقش مؤثری در پیشگیری از بیماری-های قلبی - عروقی دارد. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر دو نوع تمرین تکجلسه ای (مقاومتی و استقامتی) بر بیان ژن ABAC1 لنفوسیت دختران تمرینکرده بود. به این منظور 24 دختر ورزشکار خراسانی انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه 8 نفری کنترل، هوازی (AE) و مقاومتی (RE) تقسیم شدند. قبل و بعد از جلسة تمرینی از آزمودنیهای سه گروه خون گیری به-عمل آمد. جداسازی لنفوسیت ها به روش سانتریفیوژ و بیان m-RNA ABAC1 به وسیلة RT-PCR نیمهکمی بررسی شد. اطلاعات به وسیلة آزمون آماری آنووای یکطرفه (05 /0 P≤) تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که گروه های RE و AE هر دو در نتیجة تمرین افزایش معناداری را در بیان m-RNA ژن ABCA1 لنفوسیت تجربه کردند (719 /8 = F و 001 /0 P≤)، ولی این افزایش در گروه RE بیشتر از AE بود (005 /0 P≤ در مقابل 01 /0 P≤). نتایج این تحقیق نشان داد یک جلسه تمرین (مقاومتی و استقامتی) با افزایش بیان ژن ABCA1 نقش مؤثری در پیشگیری از بیماریهای قلب و عروق دارد.
پاسخ برخی از شاخص های فشار اکسایشی و التهابی به یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در اثر سازگاری ناشی از هشت هفته تمرین تداومی دویدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تداومی دویدن بر میزان ترشح برخی از آنزیم های اکسایشی و سطوح پروتئنی فاز حاد به دنبال یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت بود. در این پژوهش 20 مرد سالم غیر فعال (سن: 50/2±95/23 سال ، وزن: 46/6±85/73 کیلوگرم و قد: 75/4±174 سانتی متر) شرکت کردند که به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی و کنترلتقسیم شدند. در ابتدا ، قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت نمونه گیری خون به منظور تعیین میزان هاپتوگلوبین آزاد سرم (HP) ، کراتین فسفو کیناز (CPK) و لاکتات دی هیدروژناز (LDH) سرم انجام شد و سپس آزمودنی های گروه تجربی برای مدت هشت هفته و هفته ای سه جلسه به تمرینات تداومی دویدن پرداختند. در ابتدا ، تمرینات با شدت 60 – 65 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 20 دقیقه آغاز و در مراحل پایانی دوره به شدت 85 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 30 دقیقه رسید. بعد از هشت هفته ، مجدداً نمونه گیری خون قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت جهت اندازه گیری متغیرها گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها ، از روش آنالیز واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و t مستقل استفاده شد. سطح معناداری 0.05≥P در نظر گرفته شد. تفاوت معناداری در سطوح HP سرم (P=0.035) و LDH سرم (P=0.001) در گروه تجربی در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم مشاهده شد. سطوح HP سرم ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در گروه تجربی پس از هشت هفته تمرین تداومی دویدن کاهش معناداری نشان داد (P=0.031). هم چنین ، تفاوت معناداری بین اختلاف میانگین های سطوح LDH سرم در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم بین دو گروه مشاهده شد (P=0.012). به طور کلی می توان گفت که هشت هفته فعالیت تداومی دویدن باعث ایجاد سازگاری و کاهش فشار اکسایشی و التهابی ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در مردان سالم غیر فعال می گردد.
تأثیر یک دوره تمرین هوازی موزون بر سطوح استراحتی ویسفاتین و برخی عوامل خطرزای متابولیک زنان دچار اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویسفاتین، آدیپوکین تازه کشف شده ای است که با چاقی افزایش می یابد. به روشنی مشخص نیست که تمرینات موزون هوازی می توانند با تغییرات توده چربی و سطح چربی های خون در کاهش غلظت ویسفاتین پلاسما مؤثر باشند. هدف از این پژوهش تأثیر یک دوره تمرین هوازی موزون بر سطوح استراحتی ویسفاتین و برخی عوامل خطرزای متابولیک زنان دچار اضافه وزن بود. 23 نفر از دانشجویان دختر چاق با دامنة سنی 29- 18سال و BMI برابر یا بیشتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع و محیط دور کمر برابر یا بیشتر از 88 سانتی متر، که در هیچ گونه برنامة تمرینی منظم و سازمان یافته شرکت نداشتند انتخاب شدند و
به طور تصادفی در 2 گروه کنترل (10 نفر) و تجربی(13 نفر) قرار گرفتند. برنامة تمرین ورزشی هوازی شامل 8 هفته تمرین هوازی موزون، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه بود که با 55 درصد ضربان قلب بیشینه در هفتة اول شروع شد و
به تدریج با پیشرفت برنامة تمرینی به 70 درصد ضربان قلب بیشینه رسید. غلظت ویسفاتین و انسولین ناشتا به روش الایزا، کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با دانسیتة بالا و لیپوپروتئین با دانسیتة پایین و گلوکز به روش آنزیماتیک و مقاومت به انسولین با معادلة HOMA اندازه گیری شد. از آزمون t همبسته و مستقل به ترتیب برای بررسی تغییرات درون گروهی و
بین گروهی با سطح معناداری α ≤ 0. 05 استفاده شد. نتایج نشان داد اجرای 8 هفته تمرین هوازی موزون به کاهش معنی دار سطح سرمی ویسفاتین پلاسما منجر شده است(002 /0=p) ، همچنین تمرین هوازی موزون موجب کاهش معنی داری در غلظت تری گلیسرید پلاسما (04 /0=p) ، کلسترول پلاسما (02 /0=p) ، غلظت LDL پلاسما (01 /0=p) و همچنین افزایش معنی داری در غلظت HDL پلاسما (005 /0=p) شد. علاوه بر این تغییر معنی داری در غلظت انسولین، گلوکز و مقاومت به انسولین مشاهده نشد. به نظر می رسد 8 هفته تمرین هوازی موزون می تواند از طریق کاهش تودة چربی بدن، محیط دور کمر، باسن، کاهش وزن و بهبود نیمرخ های لیپیدی از جمله کاهش LDL، تری گلیسرید، کلسترول و افزایش HDL در کاهش ویسفاتین پلاسما در زنان چاق مؤثر باشد
مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی بود. 8 دوچرخه سوار استقامتی و 6 دوچرخه سوار نخبه بی هوازی کار در دو جلسه مجزا با فاصله زمانی یک هفته یک آزمون فزاینده استاندارد و یک آزمون فرابیشینه یکنواخت را انجام دادند. در خلال آزمون فزاینده گازهای و نمونه خونی جهت اندازه گیری لاکتات، بی کربنات و pH جمع آوری شد. مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا به عنوان فاصله بین آستانه لاکتات و آستانه تنفسی جبرانی تعیین گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی از طریق فرمول [pH] Δ . Δ [HCO3] و ظرفیت غیر بی کربناتی از طریق Δ PH] ] [Δ [LA] . Δ [PH] ] – [Δ [HCO3] . [ بدست آمد. همبستگی بین متغیرها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین و معنی دار بودن تفاوت بین متغیر ها با آزمونt استیودنت مشخص گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی (001/0 >p ) و مدت زمان مرحله بافرینگ (05/0 >p ) و تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ ( 01/0 >p ) در گروه استقامتی بطور معنی دار نسبت به گروه بی هوازی کار بالاتر بود. همبستگی معنی دار بین ظرفیت بافرینگ بی کربناتی با VO2max ( 05/0 >P ) وظرفیت بافرینگ بی کربناتی و کسر اکسیژن ( 01/0 >P ) بدست آمد. به طور خلاصه نتایج نشان داد که ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه متفاوت و با ظرفیت های هوازی و بی هوازی در رابطه است.
اثر فعالیت مقاومتی بر شاخص های آسیب اکسایشی در کشتی گیران سالمند تمرین کرده رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی بر پراکسیداسیون لیپید و آسیب DNA در کشتی گیران سالمند تمرین کرده رقابتی بود. 8 کشتی گیر سالمند (سن 98/1 ± 75/59 سال، قد 08/7 ± 25/172 سانتی متر، وزن 6/14 ± 76 کیلوگرم) و 7 سالمند غیرورزشکار (سن 9/1 ± 42/61 سال، قد 09/4 ± 14/173 سانتی متر، وزن 15/8 ± 71/79 کیلوگرم) به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها برنامه تمرین مقاومتی را که شامل: پرس پا، پرس سینه، باز کردن زانو، کشیدن میله لت، خم کردن زانو، جلو بازو، ساق پا و پشت بازو بود را با 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) و 8 تا 12 تکرار انجام دادند. برای اندازه گیری شاخص های پراکسیداسیون لیپید (8-iso PGF2α) و آسیب DNA (8-OHdG)، نمونه های خونی در قبل، بعد و 24 ساعت پس از فعالیت جمع آوری شدند و با استفاده از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی مورد مقایسه قرار گرفتند. برای مقایسه بین گروه های ورزشکار و غیرورزشکار از آزمون t مستقل استفاده شد. پس از فعالیت مقاومتی افزایش معنی-داری در پراکسیداسیون لیپید (05/0>p) و آسیب DNA (05/0>p) در هر دو گروه مشاهده شد. در 24 ساعت پس از تمرین مقدار شاخص ها کاهش معنی داری نسبت به پیش از تمرین داشت و به سطوح اولیه بازگشت. سالمندان غیرورزشکار به طور معنی داری پراکسیداسیون لیپید (05/0>p) و آسیب DNA (05/0>p) بیشتری پس از فعالیت مقاومتی داشتند. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد فعالیت منظم و طولانی مدت کشتی منجر به بروز آسیب اکسایشی کمتری می شود و کشتی گیران سالمند فعال پس از فعالیت مقاومتی آسیب اکسایشی کمتری را تجربه می کنند.
تاثیر هشت هفته تمرین حرکات موزون بر غلظت کورتیزول، تستوسترون بزاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلول های ماهواره ای، سلول های بنیادی ویژه ای هستند که در بیشتر بافت های بدن وجود دارند و به عنوان سلول های ذخیره عمل می کنند. این سلول ها در پاسخ به آسیب های مکانیکی و شیمیایی تکثیر شده و موجب رشد، جایگزینی و ترمیم در بافت می شوند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشت هفته فعالیت ورزشی منتخب و مکمل استروژن بر سلول های ماهواره ای در رت های تخمدان برداری شده از نژاد اسپراگوداولی بود. این تحقیق از نوع آزمایشی است و آزمودنی های آن 35 سر رت از نژاد اسپراگوداولی با وزن 20 ±200 گرم بود. در ابتدا آزمودنی ها تحت عمل تخمدان برداری قرار گرفتند و پس از یک ماه بهبودی کامل به طور تصادفی به چهار گروه کنترل،فعالیت ورزشی،مکمل استروژن، فعالیت ورزشی به همراه مکمل استروژن تقسیم شدند. دو گروهی که فعالیت ورزشی را به تنهایی یا همراه با مکمل استروژن انجام می دادند، یک فعالیت ورزشی منتخب را سه روز در هفته به مدت 8 هفته و با شدت حدود 80-70 درصد Vo2max اجرا کردند. در این مدت گروه مکمل استروژن و فعالیت ورزشی به همراه مکمل استروژن در ابتدای هر هفته 6/0 میلی لیتر استروژن را به صورت تزریق زیر جلدی دریافت می کردند. در انتهای هفته هشتم پس از کشتن رت ها به روش اخلاقی و خارج ساختن عضله نعلی، رنگ آمیزی آن با CD56 انجام گرفت و با استفاده از میکروسکوپ نوری تعداد سلول های ماهواره ای شمارش شد. از تحلیل واریانس یک طرفه برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. نتایج نشان داد در گروه فعالیت ورزشی ، تعداد سلول های ماهواره ای 5/1 برابر افزایش یافت. درحالی که در گروه هایی که فعالیت ورزشی را به همراه مکمل استروژن یا مکمل استروژن را به تنهایی دریافت می کردند، به ترتیب کاهش 68 و9/73 درصدی مشاهده شد. همچنین نتایج حاکی از آن است که تغییرات مشاهده شده در تعداد سلول های ماهواره ای فقط در گروه فعالیت ورزشی از لحاظ آماری معنادار بود. تمرینات استقامتی می تواند تکثیرسلول های ماهواره ای عضله نعلی رت ها را افزایش دهد. این فعالیت ها بر عملکرد ژنتیکی فیبرهای عضلانی،تغییر ساختار آنها و سوخت و ساز و تقویت آزادسازی فاکتورهای رشد تاثیر می گذارند که از طریق سیستم پاراکرین عمل می کند و موجب فعالیت سلول های ماهواره ای می شود. فعالیت سلول ها نیز پیش نیازی برای افزایش عملکرد و حجم عضله محسوب می شود.
تأثیر یک دوره مکمل دهی عصارة دارچین بر پاسخ nAChR عضلة اسکلتی موش های صحرایی سالمند به فعالیت حاد وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف مکمل های حاوی آنتی اکسیدان در بهبود عملکرد در دوران سالمندی اهمیت زیادی دارد. هدف این تحقیق، بررسی تأثیر یک دوره مکمل دهی عصاره دارچین بر پاسخ گیرندة نیکوتینی استیل کولین (nAChR)پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز در موش های صحرایی سالمند بود. 32 سر موش سالمند نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه ورزش وامانده ساز، دارچین، دارچین– ورزش و کنترل تقسیم شدند. موش ها در گروه دارچین و دارچین- ورزش mg/kg/day 200 عصارة دارچین به مدت 14 روز به صورت گاواژ دریافت کردند. در گروه ورزش و دارچین– ورزش، موش ها ابتدا با سرعت m/min 10 برای گرم کردن روی تردمیل راه رفتند و سپس هر دو دقیقه، m/min 2 به سرعت تردمیل اضافه شد تا سرعت به m/min 28 رسید. پس از بیهوشی، عضله SOL و EDL در حالت استراحت، بلافاصله و چهار ساعت بعد خارج شد. از روش هموژن کردن و سپس وسترن بلات برای شناسایی تغییر متغیرها استفاده شدند. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یکطرفه (One Way ANOVA) در سطح معناداری (05/0 ≥P ) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان nAChR بلافاصله و چهار ساعت بعد در عضله SOL، در همه گروه ها به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0˂ P). با وجود این در عضله EDL این افزایش معنادار نبود (05/0 ≤P). به نظر می رسد که مکمل دهی عصاره دارچین و فعالیت استقامتی، روش مناسبی برای کاهش توسعة سارکوپنیا و افزایش سنتز nAChR در افراد سالمند باشد.
مقایسه برخی شاخص های بیوشیمیایی خطر بیماری های سرطانی در زنان یائسه فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه برخی شاخص های بیو شیمیایی خطر بیماری های سرطانی در زنان یائسه فعال و غیر فعال بود. به این منظور 74 زن یائسه بر اساس پرسشنامه فعالیت بدنی بک در دو گروه فعال) با سن 3/4 ± 89/55 سال ، قد 05/0± 93/156 سانتی متر ، وزن 50/6 ± 18/63 کیلو گرم، درصد چربی 29 /6 ± 25/26، شاخص توده بدن 3/2 ±79/25 کیلو گرم بر متر مربع و آمادگی هوازی 08/5 ±02/34 میلی لیتر بر کیلو گرم وزن بدن در دقیقه) و غیرفعال(با سن 80/4± 57 سال ، قد 052/ ±95/156 سانتی متر ، وزن67/7±9/65 کیلو گرم ، درصد چربی 44/6±07/27 ، شاخص توده بدن 95 /1 ± 69/26 کیلوگرم بر مترمربع و آمادگی هوازی 10/2±21/24 میلی لیتر بر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) قرار گرفتند. از افراد در حالت ناشتا خونگیری به عمل آمد . تحلیل داده ها با استفاده از آزمون T مستقل نشان داد که میزان عامل رشد شبه انسولین- یک (IGF-1) در زنان یائسه فعال به طور معنی داری بیشتر از زنان یائسه غیر فعال است. همچنین مقدار پروتئین سوم متصل به عامل رشد شبه انسولین (IGFBP-3 )، نسبت ، انسولین، گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین در زنان یائسه فعال و غیر فعال تفاوت معنی داری با هم نداشت. می توان گفت انجام طولانی مدت فعالیت های بدنی می تواند سطح بهینه ای را برای شاخص های بیوشیمیایی خطر بیماری های سرطانی ایجاد کند.
پیش بینی حداکثر لاکتات حالت پایدار از طریق شروع تجمع لاکتات خون طی آزمون فزاینده روی دوچرخه سواران جوان تمرین کرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر پیش بینی برون ده توانی معادل با حداکثر لاکتات حالت پایدار از طریق شروع تجمع لاکتات خون طی آزمون فزاینده روی دوچرخه سواران استقامتی جوان تمرین کرده بود. نه دوچرخه سوار استقامتی به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. برای هر آزمودنی بار کار معادل با شروع تجمع لاکتات خون از طریق آزمون فزاینده حداکثری تعیین شد. سپس آزمودنی ها چندین جلسه آزمون 30 دقیقه ای با بار کار ثابت برای تعیین بار کار معادل با حداکثر لاکتات حالت پایدار را اجرا کردند. اولین بار کار ثابت 30 دقیقه ای، بار کار مطابق با آستانه لاکتات خون انتخاب و در نظر گرفته شد. یافته ها ارتباط معناداری بین بار کار معادل با شروع تجمع لاکتات خون و حداکثر لاکتات حالت پایدار را نشان دادند (79/18± 22/250 در مقابل 97/16± 67/250 وات؛0.979 =R وP=0.000). ارتباط معناداری بین غلظت لاکتات خون و میانگین دقایق 10، 20 و 30 حداکثر لاکتات حالت پایدار و عدم ارتباط معناداری بین ضربان قلب شروع تجمع لاکتات خون و حداکثر لاکتات حالت پایدار به دست آمد (01/0± 03/4 در مقابل 09/0± 25/4 میلی مول در لیتر و 52/5± 182 در مقابل 62/3± 89/183 ضربه در دقیقه به ترتیب) R=0.736 (P=0.037) و R=0.650 (P=0.058). معادله رگرسیونی خطی برای پیش بینی حداکثر لاکتات حالت پایدار عبارت است از 32.14+ Watt.OBLA × 0.87 = Watt.MLSS. سایر نتایج ارتباط معنادار بالایی را بین برون ده توانی مطابق شروع تجمع لاکتات خون و حداکثر لاکتات حالت پایدار نشان دادند. از این رو، معادله فوق نشان داد که می توان طی آزمون فزاینده، حداکثر لاکتات حالت پایدار را پیش بینی کرد.
تأثیر فعالیت ورزشی مقاومتی دایره ای کوتاه مدت با شدت های گوناگون بر محور GH/IGF-I جوانان مرد دانشگاهی سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر فعالیت ورزشی مقاومتی دایره ای کوتاه مدت بر محور ترشحی GH/IGF-I در دانشجویان مرد سالم است. 27 دانشجوی مرد با میانگین و انحراف استاندارد سن 78 /1 ±40 /21 سال، قد 45 /0 ±72 /1 سانتی متر و وزن 39 /5 ±85 /68 کیلوگرم انتخاب و به صورت تصادفی ساده به سه گروه 9 نفری فعالیت ورزشی مقاومتی دایره ای با
شدت های 40، 60 و 80 درصد RM1 تقسیم شدند. برنامة مقاومتی دایره ای شامل 10 مرحله بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از آزمون های ANOVA یک سویه و t زوجی و نرم افزار SPSS انجام گرفت. فعالیت ورزشی مقاومتی دایره ای در همة شدت ها تأثیر معنی داری بر GH داشت. همچنین برنامة مقاومتی با شدت 40 درصد بر IGF-I تأثیر معنی داری داشت. نتایج این پژوهش نشان داد شدت یک جلسه ورزش مقاومتی دایره ای می تواند تأثیرات فزاینده و متفاوتی بر GH و IGH-I داشته باشد.
ارزیابی WC ,WHR ,BMI و درصد چربی بدن در بانوان متقاضی تحصیل دررشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور ارزیابی شاخص های پیکر سنجی شامل ,WHR ,BMI WC و درصدچربی بدن در بانوان متقاضی تحصیل دررشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور انجام گرفت.
جامعه آماری این تحقیق را 1800 نفراز بانـوان متقـاضی ورود به مقطع کارشناسی رشـته تربـیت بـدنی دانـشـگاه پـیام نورتشــکیل می دهند که از این تعداد 664 نفـربه صورت تصـادفی برای نمـونه تحقیق انتخاب شدند.بر اسـاس یافته های پژوهـش، برای آزمـودنی های مورد مطالـعه BMI برابر56/3 ±23/08 کیلو گرم بر متر مربع ، WHR برابر0/07±0/7 ، WCبرابر9/69±77/54 سانتی متر و میزان درصد چربی بدن برابر7/12±32/87 %به دست آمد.تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد ارزیابی مربوط به WC ,WHR,BMI و درصدچربی بدن دربین بانوان 54-19 ساله که به عنوان شاخص های پیشگو در مطالعات اپیدمیولوژیکی و سوخت وسازی و نیز بروز بیماریهای مرتبط با چاقی مطرح اند، در مقایسه با نمونه های خارجی همخوانی دارد.این تشابه احتمالاً به دلیل وجود سطح تحصیلات، اهمیت دادن به ترکیب بـدن و داشـتن فـعالیـت ورزشی ، اطـلاع از خـطر های ناشی از چـاقی و کـم تحـرکی می باشد.مقایسه اطلاعات به دست آمده از آزمودنی ها با هنجارهای متداول نشان داد که آزمودنی ها از نظر درصد چربی بدن در طبقه بالای متوسط قرار گرفته و نوعاً مشکلی از بابت تندرستی نداشته اند.از نظر BMIدر طبقه قابل قبول و در دامنه کمتر از حد طبیعی قرار گرفته اند. از نظر شاخص WHRدر طبقه با میزان خطر کم قرار گرفته اندو خطری آنان را تهدید نمی کند.بطور کلی نتایج نشان داد که آزمودنی ها از نظر ترکیب بدنی و شاخص آن دچار مشکلی خاص نبوده و خطر های وابسته به بهداشت آنان را تهدید نمی کند.
تاثیر تمرین فزاینده وامانده ساز بر آنزیم های شاخص آسیب عضله دختران فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تمرین و فعالیت بدنی از عوامل افزایش آنزیم های خون می باشد. از آنجا که شدت و مدت تمرین و نیز زمان بازیافت از عوامل اثر گذار برآسیب ها و سازگاری ها می باشد، این پژوهش به بررسی تاثیر تمرین فزاینده درمانده ساز در روز به مدت یک هفته بر تغییرات شاخص های آسیب عضلانی شامل لاکتات دهیدروژناز (LDH)، کراتین فسفو کیناز(CPK) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) دختران فعال می پردازد
مواد و روش کار: به این منظور13 دانشجوی داوطلب دختر رشته تربیت بدنی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی، یک جلسه فعالیت فزاینده را هر روز عصر به مدت یک هفته انجام دادند. خون گیری آزمودنی ها 24 ساعت قبل از تمرین و در روزهای 1 ، 4 و 7 تمرین و 24 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی انجام شد. یافته های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر (ANOVA) وآزمون tمستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.حداقل سطح معنی داری برای این تحقیق(0/05 >α) تعیین شد.
یافته ها: نتایج پژوهش در گروه تجربی حاکی از آن بود که مقادیر AST بعد ازروزهای1 ، 4 و 7 تمرین افزایش معنی داری (0/005= P ) یافت و پس از 24 ساعت استراحت کاهش چشمگیری( 0/005= P ) را نشان داد و تنها در روزهای تمرینی با گروه کنترل تفاوت معنی داری نشان داد. همچنین مقادیرCPK به جز در اولین روز تمرین در روزهای چهارم و هفتم تمرین افزایش معنی داری(0/01= P و 0/05= P ) یافت. مقادیر LDH نیز در هفتمین روز تمرین و پس از بازیافت24 ساعته افزایش معنی داری (0/01= P =0/01، P و0/001= P ) را نسبت به سطوح پایه نشان داد و در همه مراحل خون گیری پس از تمرین افزایش معنی داری با گروه کنترل نشان داد.
نتیجه گیری: به طور کلی نتیجه پژوهش نشان داد عدم توجه بر زمان بازیافت مناسب با شدت کار ، باعث ایجاد آسیب عضلانی می شود. لذا پیشنهاد می شود مربیان و ورزشکاران به اصول تمرینی و زمانبندی تمرین توجه بیشتری نشان دهند.
تأثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر عوامل فیبرینولیتیک (t-PA، PAI-1 و کمپلکس t-PA/PAI-1) مردان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر عوامل فیبرینولیتیک (t-PA، PAI-1 و کمپلکس t-PA/PAI-1) مردان جوان غیرفعال بود. به این منظور، 18 مرد جوان غیرفعال به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (9n=، سن:41/1±33/24 سال، قد:91/4±22/176 سانتی متر، وزن:59/6±27/72 کیلوگرم) و کنترل (9n=، سن:01/2±27/23 سال، قد:88/6±22/180 سانتی متر، وزن: 23/7±27/76 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته و سه جلسه در هفته پروتکل تمرینیHIIT را اجرا کردند که هر جلسه شامل چهار تا شش تکرار دویدن با حداکثر سرعت در یک ناحیه 20 متری با 30 ثانیه بازیافت بود. نمونه های خونی یک روز قبل و 48 ساعت بعد از اجرای پروتکل تمرینی، به صورت ناشتا برای تجزیه و تحلیل های آزمایشگاهی جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری t مستقل تجزیه و تحلیل شد و نتایج نشان داد، به دنبال شش هفته اجرای HIIT، مقادیر استراحتی PAI-1 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنادار 13/35 درصد کاهش (012/0=P) و مقادیر t-PA 69/50 درصد و کمپلکس t-PA/PAI-1 140درصد افزایش یافتند که این تغییرات نسبت به گروه کنترل معنادار نبود (257/0=P و 127/0=P). همچنین، نتایج پژوهش حاضر، افزایش معنادار 8 درصدی VO2max، حجم پلاسما و کاهش معنادار 68/15 درصدی چربی بدن را در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد اجرای شش هفته HIIT علاوه بر کاهش مؤثر چربی بدن و افزایش آمادگی هوازی، به بهبود نسبی فرایند فیبرینولیز و هموستاز در مردان جوان غیرفعال منجر می شود.
بیان MyoD و MSTN در پاسخ به تمرین مقاومتی در عضلات تند و کند انقباض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر یک وهله تمرین مقاومتی وامانده ساز بر مایوستاتین و MyoD، در عضلات اسکلتی موش های نر نژاد ویستار بود. 30 موش به سه گروه تقسیم شدند: کنترل ( 6 سر ) ، غیرورزیده ( 12سر) و ورزیده (12 سر). تمرین مقاومتی شامل بالابردن وزنه روی نردبان بود. 48 ساعت پس از اخرین جلسه تمرینی هر دوگروه غیرورزیده و ورزیده یک جلسه تمرین مقاومتی وامانده ساز را انجام دادند و 3 و 6 ساعت بعد قربانی شدند. بیان مایوستاتین وMyoD در نعلی و خم کننده دراز شست با تکنیک Real time – PCR اندازه گیری و داده ها با روش 2-??CT محاسبه شدند .تفاوت ها با t-test زوجی و مستقل تعیین شدند. بیان myoD ،3 و 6 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در نعلی نسبت به گروه کنترل، در گروه ورزیده به ترتیب 54/1 برابر کاهش و 07/1 برابر افزایش و در گروه غیرورزیده 86/2 و 4 برابر کاهش یافت. بیان myoD ،3 و6 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در خم کننده دراز شست نسبت به گروه کنترل، درگروه ورزیده به ترتیب 70 و 339 برابر و در گروه غیرورزیده 193 و 206 برابر افزایش یافت. در بررسی بیان مایوستاتین 6 و 3 ساعت پس از تمرین درنعلی ، در گروه ورزیده داده ای یافت نشد و در گروه غیرورزیده 3 ساعت پس از یک جلسه تمرین نسبت به گروه کنترل 854 برابرکاهش یافت و6 ساعت پس از یک جلسه تمرین داده ای یافت نشد. بیان مایوستاتین 3 و 6 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در خم کننده دراز شست نسبت به گروه کنترل، در گروه ورزیده به ترتیب 87/15 و 39/1 برابر کاهش و در گروه غیرورزیده 59 و 151 برابر افزایش یافت. یافته ها، پاسخ های متفاوت مایوستاتین وMyoD را به یک جلسه تمرین وامانده ساز مقاومتی در عضلات تند وکند موش های ورزیده و غیرورزیده آشکار می سازد.
تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژن های FNDC5 عضلانی وUCP1 بافت چربی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژن های FNDC5 عضله نعلی وUCP1 بافت چربی زیر جلدی شکمی موش های صحرایی نر بود. 16 سر موش صحرایی نژاد اسپراگ دولی(میانگین وزن 2/22±5/211 گرم و سن 8 هفتگی) به طور تصادفی به دو گروه 8تایی کنترل و تمرین مقاومتی تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه روی نردبان های مخصوص به ارتفاع 2/1 متر با حمل یک وزنه به میزان 50 درصد وزن بدن که به دم آنها بسته می شد، تمرینات خود را آغاز نمودند و این میزان به 200 درصد وزن بدن در هفتة آخر رسید. تمرینات شامل 3 نوبت 5 تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبت ها و 1 دقیقه بین تکرارها بود. جهت اندازه گیری میزان آیریزین پلاسما از روش ELISA و برای بررسی بیان نسبی mRNA ژن های FNDC5 و UCP1از روش real time PCR استفاده شد. از آزمون آماری تی مستقل به منظور بررسی تفاوت میانگین بیان نسبی ژن ها در گروه ها استفاده گردید(α=0.05). نتایج نشان داد میزان پروتئین آیریزین پلاسما پس از 8 هفته تمرین تمرین مقاومتی افزایش معنی دار یافت (p<0.001, t=4.48). همچنین میزان بیان نسبی mRNA ژن های FNDC5 (p<0.001, t=6.18)و UCP1 (p<0.001, t=14.26)پس از تمرینات افزایش معنی دار یافت. از نتایج حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که تمرینات مقاومتی احتمالا محرکی جهت ترشح مایوکاین هایی مانند آیریزین است که می تواند بافت چربی سفید را تحت تاثیر قرار دهد.
تأثیر ده روز مصرف دارچین بر شاخص های بیو شیمیایی و عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کوفتگی عضلانی حالتی ناخوشایند همراه با درد در عضلات اسکلتی است که عمدتاً متعاقب فعالیت عضلانی برونگرا و یا غیر معمول ایجاد میشود. دستیابی به روشی آسان و بیضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغههای رایج مربیان و ورزشکاران است. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی پودر دارچین به مدت ده روز در پیشگیری از علائم بیو شیمیایی و نشانههای عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری ( DOMS ) متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی برونگرا انجام شد.
روش پژوهش: تعداد 24 دانشجوی پسر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1 ± 1/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی، یک هفته قبل و سه روز بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی، روزانه 6 عدد کپسول حاوی 420 میلیگرم پودر دارچین ( روزانه 52/2 گرم) و گروه شاهد 6 عددکپسول حاوی 300 میلیگرم ماده بی اثر لاکتوز (دو عدد صبح، دو عدد ظهر و دو عدد شب) بعد یا حین صرف وعدههای غذایی مصرف کردند. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی به صورت وزنه زدن با 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. یک هفته قبل از ایجاد کوفتگی عضلانی و نیز بلافاصله بعد، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک، درد ادراکی، دامنه حرکتی زانو، اندازهگیری محیط ران و غلظت آنزیمهای کراتینکیناز (CPK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازهگیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دو عاملی با اندازهگیری های مکرر و تصحیح بونفرونی برای تعیین اثر دارچین در هر گروه مختلف و از آزمون تی غیروابسته برای مقایسه نتایج بین دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 52/2 گرم پودر دارچین به مدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنیداری در غلظت آنزیم CPK و LDH شد (0001/0 p< ). حداکثر قدرت ایزومتریک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود، ولی حداکثر قدرت ایزوتونیک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 24(05/0 p< )، 48 (001/0 p≤ ) و 72(0001/0 p< ) ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری را نشان داد. گروه مصرف کننده دارچین به طور معنیداری تغییرات محیط ران کمتری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0 p< ). دامنه حرکتی مفصل زانو در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری نشان میدهد (001/0 p< ). درد ادراکی درگروه تجربی، بلافاصله، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (0001/0 p< ).
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که ده روز مصرف خوراکی دارچین در پیشگیری از DOMS موثر بوده و به طور قابل ملاحظه و معنیداری علائم آزمایشگاهی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری را تحت تاثیر قرار داده است.
اثر چهارهفته بی تمرینی پس از یک دوره تمرین قدرتی با دو الگوی باردهی متفاوت بر عوامل هورمونی و فیزیولوژیکی کشتی گیران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر چهارهفته بی تمرینی پس از هشت هفته تمرین قدرتی با دو الگوی باردهی متفاوت (هرمی دوگانه و پلکانی معکوس) بر قدرت، استقامت، ترکیب بدنی و تغییرات برخی هورمون ها در کشتی گیران جوان بود. به همین منظور، 14 نفر از کشتی گیران که دارای حداقل شش ماه سابقه تمرین در کشتی بودند (با میانگین سنی 42/2±30/17 سال، قد 14/6±41/ 170 سانتی متر، وزن 18/13±29/72 کیلوگرم و چربی بدن 39/7±39/12 درصد) به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی تقسیم شدند و قدرت و استقامت ایزوتونیک و ایزومتریک بالا تنه و پایین تنه، ترکیب بدنی و مقدار برخی هورمون های آنابولیکی و کاتابولیکی کشتی گیران قبل از تمرین، بعد از هشت هفته تمرین و پس از چهارهفته بی تمرینی اندازه گیری گردید. برمبنای یافته ها مشخص شد حداکثر قدرت و استقامت ایزومتریک وایزوتونیک در هر دو گروه پس از تمرین افزایش، اما پس از دوره بی تمرینی، فاکتورهای یاد شده نسبت به پس از تمرین کاهش معناداری داشت، همچنین میزان تستوسترون در هر دو گروه کاهش یافت، اما مقدار کورتیزول، اپی نفرین و نور اپی نفرین افزایش یافت وتنها افزایش کورتیزول در گروه هرمی دوگانه به شکل معناداری نسبت به گروه پلکانی معکوس افزایش داشت. در ارتباط با درصد چربی بدنی نیز در هر دو گروه تفاوت معنا داری مشاهده نشد. یافته های فوق نشان می دهد علی رغم این که پس از بی تمرینی، غلظت هورمون های آنابولیکی، استقامت ایزوتونیک و ایزومتریک و حداکثر قدرت در کشتی گیران کاهش می یابد ، درمقابل غلظت هورمون های کاتابولیکی افزایش را نشان می دهد، اما استفاده از الگوی هرمی دوگانه برای حفظ فاکتور های ذکر شده، مناسب تر به نظر می رسد.
تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر نیمرخ لیپیدی مردان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش شدت فعالیت بدنی با کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی مرتبط است و احتمالاً به این دلیل به بهبود مشخصات لیپوپروتئین های خون منجر می شود. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر پروفایل لیپیدی مردان جوان غیرفعال است. به این منظور، 18 مرد جوان غیرفعال، داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (9n=، سن: 41/1±33/24 سال، قد: 91/4±22/176 سانتی متر، وزن: 59/6±27/72 کیلوگرم) و کنترل (9n=، سن: 01/2±27/23 سال، قد: 88/6±22/180 سانتی متر، وزن: 23/7±27/76 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی شدید را اجرا کردند. از همه آزمودنی ها قبل و بعد از شش هفته اجرای HIIT در حالت ناشتا خون گیری به عمل آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و t همبسته نشان داد، درصد چربی بدن در گروه تمرین به صورت معناداری کاهش یافت (P=0.019). هرچند غلظت های سرمی تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کلسترول تام و نسبت کلسترول تام به لیپوپروتئین با چگالی بالا کاهش و مقادیر لیپوپروتئین با چگالی بالا افزایش یافتند، این تغییرات از نظر آماری معنادار نبودند (P>0.05). این یافته ها نشان می دهد، اجرای شش هفته HIIT به بهبود نسبی غیرمعنادار نیمرخ لیپیدی در مردان جوان غیرفعال منجر شد که با کاهش معنادار درصد چربی در گروه تمرین همراه است. با توجه به این نتایج، احتمالاً اجرای HIIT از نظر تأثیر زمانی عامل کارامدی برای پیشگیری و بهبود عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی در جوانان غیرفعال است.
تأثیر تمرینات توأم هوازی و مقاومتی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و شاخص های سرمی عملکرد کلیوی در مردان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تأثیر تمرینات توأم مقاومتی و هوازی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و سطوح خونی فاکتورهای بیوشیمیایی مرتبط با عملکرد کلیوی در بیماران دیابت نوع دو بود. تعداد 20 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (میانگین سن 73/52 سال، میانگین وزن 82 کیلوگرم، میانگین نمایه توده بدن 51/30 کیلوگرم بر مجذور متر، میانگین قند ناشتا 92/155 میلی گرم در دسی لیتر) به طور تصادفی در دو گروه تجربی (N=10) و گروه کنترل (N=10) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات هوازی و مقاومتی را سه بار در هفته و برای مدت 10 هفته انجام دادند و گروه کنترل فعالیت های معمول خودشان را انجام دادند. نمونه های خونی برای اندازه گیری سطوح سرمی فاکتورهای اوره، کراتینین و اسید اوریک و میزان فیلتراسیون گلومرولی در ابتدا و پایان پروتکل تمرینی از آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون های t وابسته و t مستقل برای ارزیابی تفاوت معناداری در قبل و بعد از دوره تمرینی بین گروه کنترل و گروه تجربی استفاده شد. سطح معناداری P≤0.05 در نظر گرفته شد. میزان فاکتورهای اوره و کراتینین و میزان فیلتراسیون گلومرولی در گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری پیدا کرده بود (0.05≥P) درحالی که در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. سطح فاکتور بیوشیمیایی اسید اوریک در هیچ کدام از گروه ها تغییر معناداری پیدا نکرد. نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که تمرینات توأم هوازی و مقاومتی می تواند میزان فیلتراسیون کلیوی و سطوح سرمی اوره و کراتینین را در بیماران دیابتی نوع دو بهبود دهد.
ارتباط تغییرات سطوح سرمی آدیپونکتین با تستوسترون، کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول متعاقب تمرین ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آدیپونکتین یک آدیپوکین تولید شده بوسیله بافت چربی است که غلظت های آن در گردش خون با چاقی، بیماری های قلبی-عروقی و دیابت کاهش می یابد. تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط تغییرات سطوح سرمی آدیپونکتین با تستوسترون، کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول متعاقب تمرین هوازی با شدت متوسط صورت گرفت. در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 20 مرد سالم بطور تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (10 نفر، سن 7/5 ± 2/27 سال، وزن 6/7 ± 3/84 کیلوگرم، درصد چربی 4/3 ± 3/24 درصد، نمایه توده بدن 5/2 ± 5/26 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (10 نفر، سن 8/4 ± 1/28 سال، وزن 4/7 ± 9/82 کیلوگرم، درصد چربی 8/2 ± 5/23 درصد، نمایه توده بدن 2/2 ± 3/25 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. ویژگی های عمومی آزمودنی ها و سطوح سرمی آدیپونکتین، کورتیزول، تستوسترون و نیز نسبت تستوسترون به کورتیزول قبل و پس از دوره تمرین اندازه گیری شد. پروتکل تمرین هوازی شامل دوازده هفته تمرین رکاب زدن روی چرخ کارسنج (3 جلسه تمرین در هفته، شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره و به مدت 20 تا 40 دقیقه در هر جلسه) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با بکارگیری نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 صورت گرفت. سطح معنی داری 05/0>P در نظر گرفته شد. تمرین هوازی با شدت متوسط غلظت آدیپونکتین سرم را افزایش و غلظت تستوسترون سرم و نسبت تستوسترون به کورتیزول را کاهش داد (05/0>P)، در حالیکه سطوح سرمی کورتیزول تغییر معنی داری نیافت. همچنین، تغییرات غلظت آدیپونکتین سرم در گروه تمرین هوازی با تغییرات وزن، درصد چربی و نمایه توده بدن همبسته بود (05/0>P)، اما با تغییرات غلظت تستوسترون، کورتیزول و نیز نسبت تستوسترون به کورتیزول همبستگی معنی داری نداشت. یافته های مطالعه حاضر نشان داد تمرین هوازی با شدت متوسط می تواند منجر به افزایش سطوح آدیپونکتین گردش خون شود. اگرچه به دنبال تمرین غلظت تستوسترون سرم و نسبت تستوسترون به کورتیزول کاهش یافت، اما به نظر نمی رسد این تغییرات ارتباطی با افزایش سطوح آدیپونکتین متعاقب تمرین هوازی داشته باشد. همبستگی بین تغییرات وزن و درصد چربی بدن با تغییرات سطوح آدیپونکتین نشان می دهد که احتمالاً تمرین از طریق کاهش وزن و درصد چربی بدن منجر به تغییر سطوح آدیپونکتین گردش خون می گردد.