مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نیم رخ ویژگی های فیزیولوژیکی، آنتروپومتریکی، زیست حرکتی و روان شناختی بازیکنان نخبه مرد فوتسال ایران در دو رده سنی جوانان و بزرگسالان انجام شد. بدین منظور، 23 بازیکن تیم ملی در رده سنی جوانان (با میانگین سن 09/1±73/21 سال، وزن 60/7±33/71 کیلوگرم و قد 64/5±23/174 سانتی متر) و 21 بازیکن تیم ملی در رده سنی بزرگسالان (با میانگین سن 03/3±90/26 سال، وزن 29/4±32/76 کیلوگرم و قد 87/3±21/177 سانتی متر) انتخاب شدند و ویژگی های ترکیب بدنی (وزن، درصد چربی و شاخص توده بدن)، فیزیولوژیکی (توان بی هوازی (آزمون رست) و توان هوازی (دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی))، آنتروپومتریکی (محیط و طول ران، محیط و طول ساق پا، قد، قد نشسته و طول اندام تحتانی)، زیست حرکتی (انعطاف پذیری (آزمون خمش به جلو)، سرعت (دوی 36 متر)، چابکی (آزمون ایلی نویز)، توان انفجاری پا (آزمون سارجنت)) و روان شناختی (انگیزش، اعتماد به نفس، تمرکز، تصویرسازی ذهنی، کنترل حالات روانی و هدف گزینی (پرسش نامهPsych SASI)) آن ها مورد اندازه گیری قرار گرفت. تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش با استفاده از آزمون تی مستقل نشان می دهد که به جز ویژگی های وزن (P=0.01)، محیط دور ساق پا (P=0.000) و درصد چربی (P=0.01) که بزرگسالان مقادیر بالاتری در آن ها داشتند، تفاوت معناداری در میانگین سایر ویژگی ها ی دو رده سنی مشاهده نمی شود. علاوه براین، یافته ها نشان می دهد که نیازمندی های رشته فوتسال در رده سنی جوانان و بزرگسالان در ویژگی های مورد بررسی، مشابه بوده و بزرگسالان، تنها به دلیل توده چربی و نیز توده بدون چربی بیشتر، کمی سنگین تر هستند 0.05<P.
مقایسه حداکثر اکسیداسیون چربی و Fatmax بین زنان تمرین کرده و تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدفازپژوهشحاضر، مقایسه حداکثر اکسیداسیون چربی و شدتی از فعالیت ورزشی که حداکثر اکسیداسیون چربی در آن اتفاق می افتد (Fatmax)، در زنان تمرین کرده و تمرین نکرده بود. 10 زن سالم تمرین نکرده (با سطح فعالیت ورزشی کمتر از سه ساعت در هفته و میانگین حداکثر اکسیژن مصرفی 34/0±66/2 لیتر در دقیقه) و 10 زن سالم تمرین کرده (از اعضای یک تیم بسکتبال باشگاهی با میانگین حداکثر اکسیژن مصرفی 29/0±83/2 لیتر در دقیقه) که به صورت هدفمند انتخاب شدند، نمونه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. آزمودنی ها پس از10 تا 12 ساعت ناشتایی شبانه، آزمون ورزشی فزاینده ای را روی چرخ کارسنج با مراحل سه دقیقه ای تا سر حد خستگی اجرا کردند. در طول آزمون گازهای تنفسی با استفاده از دستگاه گاز آنالایزر اندازه گیری شد و میزان اکسیداسیون مواد، حداکثر اکسیداسیون چربی و Fatmaxمحاسبه گردید. همچنین، از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و تی مستقل به منظور مقایسه متغیرها در سطح P<0.05 استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین حداکثر اکسیداسیون چربی و Fatmax در آزمودنی های تمرین کرده، به طور معناداری بالاتر از مقدار آن در آزمودنی های تمرین نکرده می باشد (P<0.05). همچنین، مقادیر اکسیداسیون چربی در شدت های بالاتر از 55درصد VO2max در افراد تمرین کرده، به طور معناداری بالاتر از افراد تمرین نکرده بود (P<0.05). به طور کلی، بالا بودن سطح آمادگی جسمانی افراد تمرین کرده سبب افزایش میزان اکسیداسیون چربی و کاهش اکسیداسیون کربوهیدرات در جریان فعالیت شده و شروع کاهش اکسیداسیون چربی در این افراد در شدت بالاتری اتفاق می افتد؛ بنابراین، دیرتر به منابع کربوهیدرات وابسته می شوند.
تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح سرمی آپولیپوپروتئین A-1، B و نیمرخ لیپیدی زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح سرمی آپولیپوپروتئین A-1، B و نیمرخ لیپیدی زنان دارای اضافه وزن بود. جامعه آماری این پژوهش نیمه تجربی را زنان غیرفعال 30-20 ساله با شاخص توده بدنی بیشتر از kg/m2 25، تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری قابل دسترس و هدفدار انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (11 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی سه جلسه در هر هفته برنامه تمرین هوازی دویدن با شدت %75-55 حداکثر ضربان قلب را به مدت 8 هفته تجربه نمودند. کلیه اندازه گیری ها در هر دو گروه در پیش و پس آزمون انجام و از طریق آزمون تی مستقل تحلیل شدند. نتایج این تحقیق نشان داد درصدچربی بدن، شاخص توده بدن، کلسترول، تری گلیسیرید، لیپوپروتئین پرچگال و کم چگال در نتیجه هشت هفته تمرین هوازی تغییر معنی داری نداشتند (P>0.05)، در حالی که کاهش معنی داری در آپولیپوپروتئین B(0.008= P) و افزایش معنی دار در آپولیپوپروتئین A-1 (0.042= P) مشاهده شد. یافته های این مطالعه نشان داد که تمرین هوازی علی رغم عدم کاهش معنی دار وزن، درصد چربی بدن و بسیاری از عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی ، سبب بهبود معنی دار در مراحل کلیدی روند انتقال معکوس کلسترول می شود و این تغییرات اثر مثبتی در پیشگیری از تصلب شرایین و بروز بیماری های قلبی عروقی دارند. این یافته نشان داد که متغیرهای apoB و apoA-1 در نتیجه تمرین ورزشی نسبت به LDLو HDL بیشتر دستخوش تغییر قرار گرفته و تأثیرات تمرین را به نحو شایسته تری نشان دادند.
تاثیر 14 هفته تمرین استقامتی بر بیان miR-499 بطن چپ رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان miR-499 بطن چپ بود. بدین منظور 14 رت تحت شرایط کنترل شده (دما، چرخه روشنایی و تاریکی و دسترسی آزاد به آب و غذا) نگهداری و بعد از آشناسازی با پروتکل تمرینی به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی یک برنامه استقامتی 14 هفته ای را روی تردمیل اجرا کرد و سپس 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی بی هوش و تشریح شدند، سپس قلب آنها خارج و بطن چپ جدا شد. میزان هایپرتروفی آن اندازه گیری و با استفاده از روشReal time-PCR میزان بیان miR-499 در بطن چپ آنها اندازه گیری شد. در پایان با استفاده از آزمون آماری t اطلاعات به دست آمده ارزیابی شد. شاخص های ارزیابی هایپرتروفی نشان داد که نسبت وزن بطن چپ به وزن بدن گروه تجربی (18/0±3/2) در مقایسه با گروه کنترل (12/0±049/2) بیشتر و در سطحP=0.05 معنی دار بود و نسبت وزن بطن چپ به سطح رویه بدن در گروه تجربی (008/0±168/0) در مقایسه با گروه کنترل (006/0±153/0) بیشتر و در سطح P=0.05 معنی دار بود. در نهایت میانگین بیان miR-499 در گروه تمرین کرده بالاتر از گروه کنترل بود (P=.004). به نظر می رسدmiR-499 بر هایپرتروفی ناشی از فعالیت استقامتی در قلب به خصوص بطن چپ اثر گذار باشد.
تاثیر مکمل گلوتامین و تمرینات آمادگی جودو بر پروتئین های مثبت و منفی فاز حاد در جودوکاران جوان.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر مصرف مکمل گلوتامین و تمرینات آمادگی جودو بر پروتئین های مثبت و منفی فاز حاد در جودوکاران جوان بود. بدین منظور در یک مطالعه نیمه تجربی- دوسویه کور، 48 نفر جودوکار با میانگین سنی 13/5±34/26 سال، قد 7/3±54/173 سانتی متر و وزن 14/4±56/70 کیلوگرم به صورت غیر تصادفی و آماده در دسترس، انتخابوبهطورتصادفیدر4 گروه12نفریورزش- دارونما، ورزش- مکمل، مکمل و دارونماقرار گرفتند. مصرف مکمل گلوتامین به این صورت بود که قبل و بعد از هر جلسه تمرین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن آزمودنی 1/0 گرم گلوتامین یا دارونما (مالتودکسترین) در ترکیب با 300 میلی لیتر آب به آزمودنی داده می شد. برنامه تمرینی شامل تمرینات آمادگی جودو به مدت 14روز و 5 جلسه در هفته بود. نتایج پژوهش نشان داد که نه تنها اثرات جداگانه مکمل و تمرین باعث کاهش هاپتوگلوبین سرم گردید بلکه مداخله توامان ورزش و مکمل اثر هم افزایی بر کاهش غلظت این پروتئین فاز حاد داشت(05/0>P). به علاوه آلبومین سرم در گروه تمرین- مکمل و گروه تمرین- دارونما به طور معنی داری در پس آزمون نسبت به وضعیت پایه افزایش یافت (05/0>P). مقدار CRP سرم در طول دوره تمرین در گروهای پژوهش بدون تغییر باقی ماند. به طور خلاصه نتایج پژوهش نشان می دهد که دو هفته تمرینات آمادگی جودو همراه با مصرف گلوتامین باعث کاهش سطوح هاپتوگلوبین و افزایش سطوح آلبومین پلاسما می شود و این امر ممکن است به ترتیب به دلیل همولیز ناشی از شدت و سختی تمرینات، افزایش بازگشت لنفاتیک آلبومین بینابینی و افزایش سنتز آلبومین باشد.
مقایسه اثر شدت های مختلف یک جلسه فعالیت ورزشی ترکیبی بر پاسخ فاکتور نکروز تومور آلفا (TNFα ) و اینترلوکین- ۶ (IL-6 ) مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه مقایسه اثر شدت های یک جلسه فعالیت ورزشی ترکیبی بر میزان اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز تومور آلفای مردان فعال بود . در این تحقیق 10 مرد فعال با میانگین سن (15/1±3/20سال )، شاخص توده بدنی (73/1±88/21 کیلوگرم بر متر مربع) و حداکثر اکسیژن مصرفی (میلی لیتر/ کیلوگرم/ دقیقه) (03/3±93/48) داوطلبانه با دارا بودن شرایط لازم شرکت کردند. شرکت کنندگان فعالیت ورزشی ترکیبی (ابتدا بخش هوازی سپس مقاومتی) را در سه شدت کم، متوسط و زیاد انجام دادند. برای مقایسه شدت های مختلف فعالیت ترکیبی، مرحله هوازی به شکل دویدن روی تردمیل با سرعت 8، 6/9 و2/11 کیلومتر بر ساعت و هزینه مشابه 300 کیلوکالری و مرحله مقاومتی بر اساس 45 ،65 و 85 درصد حداکثر قدرت بیشینه در شش حرکت یکسان سازی شد. قبل، بلافاصله بعد و 24 ساعت بعد از هر جلسه فعالیت خونگیری بعمل آمد. نتایج نشان داد، هیچ یک از اثرات زمان نمونه گیری (0.05<P)، شدت فعالیت (0.05<P) و اثر تعاملی زمان نمونه گیری× شدت فعالیت (0.05<P) مقادیر اینترلوکین-6 ، فاکتور نکروز تومور آلفا و گلوکز در پایان جلسات فعالیت ترکیبی در شدت های مختلف تغییر معنی داری نکرد. نتایج تحقیق نشان داد فعالیت ترکیبی حاد در شدت های مختلف با برابر سازی هزینه انرژی تا 300 کیلوکالری در بخش هوازی و برابری بار کار در بخش مقاومتی بر میزان اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز تومور آلفا مردان فعال تاثیر چندانی ندارد.
تأثیر مقادیر مختلف سیر بر پاسخ تعیین کننده های اصلی همورئولوژی به یک جلسه فعالیت استقامتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر مصرف مقادیر مختلف سیر بر پاسخ تعیین کننده های اصلی همورئولوژی به یک جلسه فعالیت استقامتی بود. پانزده مرد ورزشکار (میانگین ± انحراف معیار؛ سن 88/7± 27 سال)، داوطلبانه در این تحقیق شرکت نمودند. آزمودنی ها در 4 جلسه مجزا با فاصله یک هفته، پس از مصرف مقادیر مختلف سیر (500، 750 و 1000 میلیگرم پودر سیر و دارونما) در فعالیت استقامتی 30 دقیقه روی نوارگردان شرکت داشتند. سه نمونه خونی قبل، 4 ساعت بعد از مصرف مکمل و بلافاصله بعد فعالیت ورزشی، برای اندازه گیری عوامل همورئولوژی (ویسکوزیته خون و پلاسما، فیبرینوژن، هماتوکریت، هموگلوبین و شمارش گلبول های قرمز) گرفته شد. تحلیل آماری داده ها با استفاده از آنالیز واریانس مکرر انجام شد. مقدار مصرفی سیر بر ویسکوزیته پلاسما و فیبرینوژن تاثیر داشت (p= 0.001). آزمون تعقیبی نشان داد این دو فاکتور در پاسخ به مصرف 500 میلیگرم سیر نسبت به سایر مقادیر کاهش بیشتری داشت در حالیکه مقدار مصرفی سیر بر ویسکوزیته خون، هماتوکریت، هموگلوبین و شمارش گلبول های قرمز، تاثیر معنی داری نداشت (p= 0.067). صرف نظر از مقدار مصرفی، مصرف سیر به تنهایی باعث کاهش تمامی فاکتورهای همورئولوژی شد (p= 0.000). بر اساس نتایج تحقیق حاضر میتوان نتیجه گیری نمود که مصرف سیر باعث بهبود فاکتورهای اصلی همورئولوژی میشود، در حالیکه مقدار مصرفی سیر در مقادیر پایین ویسکوزیته پلاسما و فیبرینوژن را حین فعالیت ورزشی بهبود میبخشد. بنابرین ممکن است افراد دارای مشکلات هموستازی چنانچه قبل از فعالیت ورزشی مقدار پائین سیر مصرف نمایندخطرات قلبی- عروقی آنها طی فعالیت کاهش یابد
تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژن های FNDC5 عضلانی وUCP1 بافت چربی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین آیریزین پلاسما و بیان ژن های FNDC5 عضله نعلی وUCP1 بافت چربی زیر جلدی شکمی موش های صحرایی نر بود. 16 سر موش صحرایی نژاد اسپراگ دولی(میانگین وزن 2/22±5/211 گرم و سن 8 هفتگی) به طور تصادفی به دو گروه 8تایی کنترل و تمرین مقاومتی تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه روی نردبان های مخصوص به ارتفاع 2/1 متر با حمل یک وزنه به میزان 50 درصد وزن بدن که به دم آنها بسته می شد، تمرینات خود را آغاز نمودند و این میزان به 200 درصد وزن بدن در هفتة آخر رسید. تمرینات شامل 3 نوبت 5 تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبت ها و 1 دقیقه بین تکرارها بود. جهت اندازه گیری میزان آیریزین پلاسما از روش ELISA و برای بررسی بیان نسبی mRNA ژن های FNDC5 و UCP1از روش real time PCR استفاده شد. از آزمون آماری تی مستقل به منظور بررسی تفاوت میانگین بیان نسبی ژن ها در گروه ها استفاده گردید(α=0.05). نتایج نشان داد میزان پروتئین آیریزین پلاسما پس از 8 هفته تمرین تمرین مقاومتی افزایش معنی دار یافت (p<0.001, t=4.48). همچنین میزان بیان نسبی mRNA ژن های FNDC5 (p<0.001, t=6.18)و UCP1 (p<0.001, t=14.26)پس از تمرینات افزایش معنی دار یافت. از نتایج حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که تمرینات مقاومتی احتمالا محرکی جهت ترشح مایوکاین هایی مانند آیریزین است که می تواند بافت چربی سفید را تحت تاثیر قرار دهد.
تاثیر دیابت و تمرین استقامتی بر میزان بیان ژن فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) در بخش حسی نخاع موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این باور وجود دارد که فقدان حمایت تروفیک به پیشرفت نروپاتی دیابت کمک می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن عامل تغذیه عصبی مشتق از مغز (BDNF) در ریشه های حسی عصب سیاتیک موش های صحرایی دارای نروپاتی دیابت بود. 28 سر رت از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی 2/11±271 گرم به طور تصادفی در چهار گروه دیابت کنترل، دیابت تمرین، سالم کنترل و سالم تمرین قرار گرفتند. جهت القای نروپاتی دیابت، پس از 12 ساعت ناشتایی از روش تزریق درون صفاقی محلول STZ (mg/kg45) استفاده گردید. 2 هفته پس از تزریق STZ پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت 6 هفته انجام گردید و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات تشریح شدند. بیان ژنBDNF با استفاده از تکنیک Real time-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوریسکال والیس و یو من ویتنی استفاده شد (05/0≥P). نتایج نشان داد که دیابت باعث کاهش 10 برابری در بیان ژن BDNF در بخش حسی عصب سیاتیک گردید. با این حال، 6 هفته تمرین استقامتی توانست این کاهش بیان BDNFناشی از دیابت را تا حدودی جبران کند (043/0=P). پژوهش حاضر نشان داد که دیابت می تواند باعث کاهش بیانBDNF در ریشه های حسی عصب سیاتیک گردد که تا حدودی با تمرین استقامتی قابل جبران است. در مجموع، نتایج این پژوهش می تواند نقطه روشنی بر اثبات فرضیه کاهش حمایت نروتروفیکی در نروپاتی دیابت باشد.