فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱۲٬۷۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
مطالعه ی ژانرهای سینمایی همواره واقعیت های ارزشمندی را در مورد جامعه ی میزبان بیان می کند. از این رو، یکی از کارکردهای اساسی هر ژانری، کارکردهای اجتماعی آن است. ژانر سامورایی یا چامبارا، از مشهورترین و معتبرترین ژانرهای غیرهالیوودی سینماست که گرچه پتانسیل پژوهشی بالایی دارد، اما هیچ گاه چنان که باید مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. از سوی دیگر با عطف به شباهت های فرهنگی ایران و ژاپن و نیز همگام با توسعه ی گفتمان ژانری در کشور، تحقیق در این زمینه خالی از فایده نخواهد بود. مسأله ی اصلی مقاله ی حاضر این است که ژانر سامورایی چگونه با جامعه ی ژاپن ارتباط برقرار می کند. هدف از طرح چنین پرسشی، آشکارسازی کارکردهای اجتماعی ژانر سامورایی است. روش انجام تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به دو روش مشاهده ای و کتابخانه ای صورت گرفته است. همچنین رویکرد نظری آن مبتنی بر نظریه ی ژانر در سینما و خاصه نگره ی معنایی-نحوی ریک آلتمن است که به موجب آن کارکردهای اجتماعی را در دو حیطه ی ایدئولوژی و آیین-اسطوره می کاوند. نتیجه این که چامبارا در زمینه ی ایدئولوژی برخلاف تصورات تقلیل گرایانه نمایان گر متنی یکدست نیست بلکه در طول چند دهه حیات خود، به سبب تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. جنبه ی آیینی-اسطوره ای چامبارا، هم ریشه در ارزش های حاکم بر جامعه ی ژاپن عصر فئودالیته دارد که عاقبت زمینه ساز سقوط ژانر شد.
خوانش رویکرد اسطوره سنجی نزد ژیلبردوران، با نگاهی به "زیور آرایه های باغ ایرانی"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
31 - 42
حوزه های تخصصی:
خوانش آثار هنری، با بهره گیری از روش های نقد اسطوره ای در ایران، یا بسیار ناشناخته باقی مانده است و یا به چند روش معروف نظیر سرنمونی یونگی، تک اسطوره ی کمبلی و نقد گونه شناسانه ی نوتروپ فرای، محدود شده است. روش های دیگر نظیر اسطوره سنجی، اسطوره کاوی و اسطوره متن که از جمله روش های کاربردی در تحلیل آثارهنری است، هنوز در سطح کشور کم شناخته باقی مانده است. از سوی دیگر، طیف های متنوع آثار هنرهای تجسمی و کاربردی با روش های مختلف نقد اسطوره ای، بارها مورد واکاوی قرار گرفته است. اما هنر زیورآلات؛ به مثابه ی هنرهای صناعی و کاربردی، نه تنها از حوزه ی نقد مغفول مانده، بلکه در حوزه ی نقدهای اسطوره ای نیز مطرح نشده است. جستار حاضر، به روش توصیفی – تحلیلی و تاریخی، با بهره گیری از روش اسطوره سنجی ژیلبر دوران انجام شده است. بررسی روش نقد اسطوره سنجی، سپس خوانش و واکاوی "زیورآرایه های باغ ایرانی" با استفاده از این روش، از جمله اهداف پژوهش حاضر است. جستار حاضر، به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که اسطوره ی کلان مستتر در "زیورآرایه های باغ ایرانی" که در ارتباط مستقیم با زندگی شخصی مؤلفان آثار است و نگارندگان را در یافتن اسرار مستتر در این مصنوعات، همراهی کرده است، چیست؟ توجه در مضمون کلی و همچنین جزئیات در خور پیکره ی مطالعاتی مورد نظر نوشتار – زیورآرایه های باغ ایرانی- نگارندگان را به این نتیجه رهنمون کرد که تمام موتیف ها و مضامین مستتر در ساختار مصنوعات، هرکدام به نحوی با اسطوره ی کلان "آرمان شهر" در ارتباط است.
توانایی های خیال و نسبت میان زیبایی طبیعی و هنری از نظر جوزف ادیسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
25 - 32
حوزه های تخصصی:
جوزف ادیسون با تمرکز بر ادراک زیباشناختی، شأن خیال را به عنوان یک نیروی خداداده ی ذهنی که چندین امکان مثبت و منفی برای لذت بردن فراهم می کند، بالا می برد. بخشی از نیروی خیال بدور از هر گونه علائق و انگیزه های معرفتی، توأم با یک نگرش بی غرض، میان حس و فاهمه آزاد عمل می کند و لذات اولیه را از ابژه های طبیعی یا حاضر و لذات ثانویه را از تصور و بازنمایی آنها موجب می شود و این گونه ضرورت ارتباط هنر و طبیعت تأیید می شود. در این مقاله به منظور بیان این که چه نسبتی میان زیبایی طبیعی و هنری برقرار است، تلاش می شود شرح مبسوط تری از کارکردهای شناختی، معنوی و زیباشناختی خیال عرضه شود. همچنین از آنجا که نظریه خیال ادیسون، آرام آرام زمینه ی رویکرد ذهنی را در تعریف تجربه زیباشناختی فراهم می کند، تلاش می شود تبیینی از چرایی وقوع تجربه زیباشناختی در مواجهه با زیبایی، هماهنگی و عظمت در طبیعت حاصل شود و در نهایت این که چگونه امر نو یا غیرمتعارف در خلق تجربه زیباشناختی می تواند به هنر در برابر طبیعت، امکانی مضاعف ببخشد. برای تحقق این منظور، داده های این پژوهش از طریق مطالعه ی کتابخانه ایِ آرای ادیسون و شارحان وی گردآوری شده، سپس توصیف و تحلیل می شوند.
سیاست، جنسیت، بازنمایی (تحلیل انتقادی دیدمان جنسیت در دوره ی ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
39 - 48
حوزه های تخصصی:
جنسیت نه داده ای طبیعی بلکه یک پی آمد اجتماعی-فرهنگی و یک تأثیر پدیداری پیرامون جنس است. موضوعی که باید در بافت تاریخی ایران و در دوره های مختلف مورد تأمل قرار گیرد. از سوی دیگر نوع نگرش افراد و جامعه به این موضوع همیشه تحت قید و بندهای معرفتی و روان شناختی بوده است. بازنمایی جنسیت در تصاویر عکاسی می تواند شاهدی برای عینیت بخشیدن به چنین محدودیت هایی باشد. بنابراین می توان پرسید، چه رابطه ای بین بازنمایی عکاسانه ی جنسیت و هنجارهای اجتماعی و روان شناختی موجود در خودآگاه و ناخودآگاه جمعی ایرانیان وجود داشته است. به بیان دیگر، از طریق چه دیدمانی و چگونه بازنمایی جنسیت در دوره ی ناصری شکل گرفته و نقش قدرت در این بازنمایی چگونه بوده است؟ بدین منظور، نظریات میشل فوکو در کنار آراء روان شناختی زیگموند فروید و ژاک لاکان، چهارچوب مفهومی و روش شناختی متفاوتی را برای فهم دیگرگون مسئله فراهم می آورند. اهمیت نظری این نوشته به جهت پرکردن شکاف تحقیقاتی ای است که در این حیطه وجود دارد. نتایج حاکی از آن است که جنسیت در دیدمانی سیاسی مورد بازنمایی عکاسانه قرار گرفته است و روابط قدرت مردسالار، نظم جنسی خاصی را به همراه داشته است؛ روابط قدرت و نظم جنسی ای که می تواند در ساحت خیالی و نمادین جامعه مورد واکاوی قرار گیرند
نقش انجمن آثار ملّی و ابوالحسن صدیقی در اشاعه مجسمه سازی
حوزه های تخصصی:
هنر مجسمه سازی نوین در ایران، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی با فعالیت های انجمن آثار ملی دارد. این انجمن که در سال 1304 تأسیس شد، برای طراحی و ساخت مجسمه مفاخر فرهنگی و شخصیت های سیاسی و تاریخی، بومی سازی این هنر در ایران، و نیز مستندسازی چهره مجسمه ها ، تلاش های درخورتوجهی داشت. از اقدامات مهم انجمن آثار ملی، سفارش طراحی و ساخت مجسمه هایی است که مفاخر فرهنگی را در معرض نگاه مردمان قرار می داد. مجسمه های ساخته شده به سفارش انجمن، نمادی از ملی گرایی نهفته در تفکر مدرن بود. قراردادن این مجسمه ها در اماکن عمومی موجب شد تا از کراهت و قبح مجسمه سازی در فرهنگ عمومی، متأثر از پاره ای حساسیت های مذهبی، به مرورکاسته شود. این بخش ازکارنامه انجمن هم جامعه نخبگی و هم توده های مردم را هدف قرار داده بود. در این مقاله سعی شده به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که انجمن آثار ملی چه نقشی در عمومی و فراگیرکردن هنر مجسمه سازی داشته است. این موضوع با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و بهره گیری عمده از اسناد، بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که انجمن آثار ملی با برنامه ریزی هدفمند و بهره مندی از هنرمندان مجسمه ساز توانا، با محوریت ابوالحسن صدیقی، تا حدود زیادی در انجام این مهم موفق بوده است.
نسبت سنجی تاریخی خلاقیت مدرن با آثار هنرمندان معاصر ایران (مطالعه ی موردی آثار فرح اصولی، کوروش شیشه گران، محسن وزیری مقدم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ هنر، عاملی الهام بخش و انگیزه آفرین و موضوعی بنیادی در مطالعات پیرامون اصالت و خلاقیت هنری است. مقایسه ی مستندات تاریخ هنری با نحوه ی کار هنرمندان، دارای مباحث متنوع است؛ مانند توجه به سنت های تصویری گذشته برای ارائه ی اثر خلاق، اهمیت طراحی و رنگ نسبت به یکدیگر و رویکردهای نو به متریال و رسانه های هنری. هدف این پژوهش بررسی آثار هنرمندان، فرح اصولی در همسازنمودن کیفیت های تازه ی فرمی با سنت های بصری نگارگری ایرانی در مجموعه ی فضیلت زخمی، کوروش شیشه گران در ارائه ی بیان نو از خط در مجموعه آثار خط خطی ها و محسن وزیری مقدم با ارائه ی نگاهی تازه نسبت به مواد کار و رسانه ی هنری در مجموعه نقاشی های شنی می باشند. روش این تحقیق، کیفی و با رویکرد توصیفی - تحلیلی است. این پژوهش در ابتدا نگاهی به پیشینه ی تاریخی مباحث فوق داشته و سپس به تشریح مجموعه های مورد بررسی هنرمندان می پردازد. مطابق با داده های حاصل از این پژوهش می توان نتیجه گرفت، هنرمندان مذکور، با اتکا به پشتوانه ی دانشی خود از مبانی هنر برآمده از منابع تاریخ هنری و انتخاب اصول سبکی، عناصر و متریال مناسب توانسته اند ارزش های جدیدی را در رابطه با سنت تصویری هنر نقاشی ایران، خط و فرم در نقاشی، کشف و بیان انگیزه های تازه نسبت به ماده و رسانه ی هنری؛ مطرح سازند.
بررسی ویژگی های بصری آثار طراحی گرافیک شاخص مدرسه باوهاوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
97 - 106
حوزه های تخصصی:
مدرسه باوهاوس یکی از پیشتازان هنر مدرن بود که بین سال های 1919 تا 1933 میلادی در آلمان فعالیت می کرد نقش مهمی در برقراری پیوند میان هنر و صنعت ایفا کرد. آثار گوناگونی در رشته های مختلف هنر و طراحی از این مدرسه بر جای مانده است؛ از جمله ی این آثار، طراحی گرافیک باوهاوس، در دوران خود، جزء آثار پیشتاز محسوب می شده است. نگارندگان در این مقاله در پی آن هستند تا ویژگی های بصری آثار طراحی گرافیک شاخص مدرسه باوهاوس را بررسی نمایند. در این راستا، آثار در حوزه های طراحی مهر مدرسه، طراحی حروف، طراحی جلد، صفحه آرایی، پوستر، بروشور، گرافیک محیطی، چاپ و صحافی کتاب، طراحی کارت پستال، دعوتنامه و اوراق اداری، با استفاده از منابع کتابخانه ای جمع آوری و مطرح گردیده است. با بررسی این آثار به روش توصیفی-تحلیلی، مهم ترین ویژگی های بصری مشترک آنها از جمله طراحی و استفاده از حروف بدون سریف، استفاده از حروف کوچک لاتین، رنگ های اولیه چاپی، ساختار هندسی، ایجاد نظم در قالب نامتقارن، گریدبندی و پرهیز از تزیینات مشخص شد. آثار باوهاوس و سبک آن در طراحی گرافیک، دستاورد قابل توجهی در حوزه تایپوگرافی نوین پدیدآورد و زمینه ساز پیدایش جنبش های مدرن طراحی گرافیک مانند سبک سوئیس در طراحی پوستر شد که تاکنون نیز آثار آن مشاهده می گردد.
بکارگیری هارچوب هرمنوتیک درنوآوری بنیادین معنای محصول؛ نمونه موردی: روش نوآوری طراحی محور در کارگاه آموزشی شرکت باریلا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
107 - 114
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به ماهیت نوآوری بنیادین معنا، نتیجه بخش در خلق بازارهای جدید پرداخته می شود و اساس این نوع از نوآوری، برپایه تئوری های هرمنوتیک به عنوان بیان کننده ی تفسیر مولد، برانگیزاننده ی نوآوری معانی در طراحی، مورد بررسی قرارداده می شود. این مقاله ذاتاً مفهومی بوده تا جایی که هدف آن تامین یک ساختار تئوری است تا سایر تحقیقات بر اساس آن قرار گیرند. مقایسه روش های نوآوری تحلیلی و تفسیری، آشکار می سازد که نوآوری موفق، نیاز به پردازش در دو مرحله تحلیل و تفسیر به طور موازی دارد؛ از این رو تلاش می شود مسیر یا روشی درکنار نوآوری تحلیلی به وجود آورده شود. مقایسه این دو روش نوآوری نشان می دهد که مدل تفسیری، در تلاش برای رسیدن به معناهای جدید است ولی اغلب مدل های تحلیلی، به حل مشکل می اندیشند. بنابراین شرکت هایی که در جستجوی معانی بنیادین جدید هستند، می توانند به نوآوری های تفسیری روی آورند. در ادامه، رصدکردن روشی از نوآوری تفسیری در کارگاه نوآوری یک شرکتِ مطرح و موفق روز، و بازخوانی مراحل آن با مفاهیم هرمنوتیک، روشن می سازد زیربنای این ساختارها، عمدتاً مبانی و مفاهیم مطالعات هرمنوتیک هستند. بنابراین اگر مسئولین و سازمان هایی که در بخش نوآوری فعالیت می کنند، پژوهش های بیشتری در این حوزه انجام دهند، به موفقیت های بیشتری در این نوع نوآوری، دست می یابند.
آموزه های فوکو در باب هنر با تأکید برآثار دیه گو ولاسکز، رنه ماگریت و فرانسیس گویا
حوزه های تخصصی:
میشل فوکو به تاسی از نیچه به نقد مبانی متافیزیک غربی می پردازد. او در این راستا با افشاء و واژگونی معیارها و اصول بدیهی در ساختار قدرت، به تبیین اشکال مختلف غیریت اهتمام دارد. یکی از این اشکال جنون است که به زعم فوکو در آثار هنری عصر مدرن متجلی است. هنر در آثار فوکو پیرامون سه مفهوم متمرکز است نخست آن که آثار هنری می توانند فضای فکری خاص یک مقطع تاریخی را تا حد زیادی آشکار کنند. دوم، آثار هنری می توانند مفاهیمی را که ما از شخصیت در ذهن خود داریم مورد پرسش جدی قرار دهند. سوم، مفاهیم سبک و خلاقیت هنری می توانند ما را به سوی تفسیری مجدد از انسان یا فاعل تجربه هدایت کنند. در این مقاله سعی شده است که تحلیلی از شاهکار «دیه گو ولاسکز» یعنی ندیم ها ارائه شود که مصداق اندیشه نخست فوکو است و سپس تحلیلی از یکی از نقاشی های سورئالیستی رنه ماگریت که بیانگر فضای روحی و معنوی خاص تفکر فرهنگی غرب در قرن بیستم است ارائه می شود. همچنین با ارائه شواهدی از هنر مدرن به ویژه در آثار گویا جنون هنری از منظر فوکو و ارتباط هنر با امر دیونوسوسی نیچه تبیین می شود و در نهایت هنر به منزله امری رهایی بخش از ساختارهای مسلط قدرت قلمداد می شود.
شنود موسیقی در آیین زار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین زار یک آیین موسیقایی است و معتقدان به آن باور دارند که با شرکت کردن و قرار گرفتن در گفتمانی دوسویه میان باورهای برآمده از کهن الگوهای باستانی و فرهنگ اعتقادی خود، دردها و بیماری هایشان درمان خواهد شد. از منظر درون فرهنگی یکی از مهم ترین عناصر تاثیرگذار در روند درمان، موسیقیِ ویژه ی مراسم زار است، در حالی که پژوهشگران تاثیر کلی مراسم را، نتیجه ی باورها و نوعی رفتار فرهنگی می دانند. در این پژوهش، با بازخوانی اجرای مراسم با تمرکز بر عملکردهای موسیقی و واکنش افراد و حاضرین به این موسیقی، تلاش می شود تا دلیل وجود این دیدگاه از منظر تاثیرگذاری خود موسیقی درک شود. در اینجا بر اساس شواهد مکتوب و نقش موسیقی در مراحل مختلف، به نتیجه ی متفاوتی از تاثیر موسیقی دست پیدا خواهیم کرد. پس از معرفی پیشینه ی پژوهش های انجام شده درباره ی زار در ایران و دیگر اقلیم های فرهنگی، به بررسی اتنوگرافیک مراسم با رویکرد عملکردگرایانه به موسیقی و واکنش های مخاطبین به موسیقی پرداخته خواهد شد. در بخش نهایی مولفه های موسیقایی آوازهای زار و اهمیت نقش و تاثیر «شنیدن» در روند تجربه ی وجد و درمان بررسی می شود. اهمیت این رویکرد، نگاه نویی است که به حضور موسیقی در آیین های درمانی به عنوان یک مدخل فرهنگی برای درک بهتر نقش موسیقی در میان اقوام دارد.
در جست وجوی فصلِ مشترکِ فرایندهای بازنماییِ تصویری (جستاری نشانه شناختی در تصویر)
حوزه های تخصصی:
فرایندهای بازنماییِ تصویری از مسئله سازترین و درعین حال مهم ترین موضوعاتی اند که در هنرهای تجسمی با آنها مواجهیم. اندیشمندان بسیاری راجع به آنها سخن رانده و هرکدام از وجهی به این موضوع نگریسته و نظریاتی را ارائه کرده اند و هرکدام از این نظریات نیز باب بحثی را گشوده و منجر به بحث هایی دیگر شده است که گاه بسیار ریشه ای اند. ناگفته پیداست که چنین وسعتی ملزممان می کند که در جستاری به فصلِ مشترکِ شماری از اصلی ترین این دیدگاه ها بپردازیم. آنچه در این جستار صورت پذیرفته است بررسی شماری از مهم ترین این نظریه ها بر مبنای نشانه شناسی چارلز سندرز پیرس است؛ به این قصد که دریابیم آیا می توانیم فصلِ مشترکی، هرچند نه چندان محدود، بینِ این نظریات یافته و آیا نهایتاً می توانیم نوعِ خاصی از مخاطب را تعریف کنیم. نتیجه ای که از این جستار حاصل شد این بود که نظریه های مورد بحث مان، نوعِ خاصی از مخاطب را به ما معرفی می کنند که همانا مخاطبی واکنشی است و نمی تواند تغییری در تصویرِ روبه رویش ایجاد کند. فلذا این نظریات، با تمامیِ تفاوت های ریز و درشتی که دارند، از احوالِ ذهنیِ مخاطبی برایمان می گویند که تصمیم ندارد دست به کار شده و مناسبات بازنمودی را دگرگون کند. او مخاطبی است اهل اندیشه ورزی و گویی این اندیشه ورزی هیچ گاه قرار نیست به کنشی فیزیکی بی نجامد.
بازخوانی نگاره های حسین بهزاد با توجه به نظریه هرمونوتیک مدرن گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
49 - 58
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر با توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی و اندیشه تجددخواهی و بازتاب فرهنگ و هنر غرب، نگارگران ایرانی به ویژه حسین بهزاد، در راستای احیای هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی به نگارگری گذشته رجوع می کنند. این تحقیق با هدف مطالعه نگارگری حسین بهزاد در دوران معاصر با بهره گیری از مفاهیم هرمنوتیک گادامر با رویکرد توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و گردآوری اطلاعات آن با استفاده از منابع کتابخانه ای استو به این پرسش پاسخ داده است که، نحوه خلق آثار نگارگران این دوران تا چه اندازه با نظریه هرمنوتیک گادامر تطبیق دارد. نتایج نشان می دهد که مفاهیم هرمنوتیک گادامر، قابلیت شرح و بسط در نگاره های معاصر حسین بهزاد را داراست. هنرمند با گذر به افق معنایی روزگار صفویه به مکالمه با آن پرداخته و آن را با افق معنایی روزگار خویش که عصر جدال بین سنت و تجدد است، ممزوج، و اقدام به خلق اثرش نموده است. گادامر معتقد است، مفسر در این میان پیش داوری هایی که متناسب با دوره خودش است را در تفسیر دخالت می دهد و همچنین بافت و زمینه اجتماعی و فرهنگی نیز در خلق اثر مؤثر است که این مهم در نگارگری معاصر در تلفیقی که بین عناصر سنتی و غربی صورت گرفته قابل مشاهده است.
ارتباط میزان ساعات تمرین با اضطراب و عملکرد اجراییِ دانشجویان نوازندگی سازهایِ غربی در امتحانات عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختصاص زمان لازم برای تمرین، عاملی اساسی در رشد مهارت های اجرایی، کاهش اضطرابِ مخربِ هنگام اجرا و بهبود عملکرد تحصیلی است. هدف از این پژوهش، یافتن روابطی معنی دار بین ساعات تمرین و اضطراب اجرایی و عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته نوازندگی موسیقی جهانی دانشگاه هنر است. این مطالعه ی همبستگی-پیمایشی، به صورت مقطعی در دی ماه سال 1395 روی 102 نفر از دانشجویان کارشناسی نوازندگی موسیقی جهانی انجام شد. اطلاعات مربوط به ساعات تمرین هفتگی، روزانه و اطلاعات دِموگرافیک، با تکمیل پرسش نامه ای به صورت خود-گزارش دهی جمع آوری شد. میزان اضطراب با پرسش نامه های اضطراب صفت-حالت اسپیلبرگر و اضطراب اجرایی آزبُرن-کِنی ارزیابی و عملکرد تحصیلی بر اساس معدل کل دروس عملی به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t-مستقل و تحلیل رگرسیون چندگانه، توسط نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معنی داری 05/0 انجام شد. نتایج نشان داد، بین ساعات تمرین و اضطراب و عملکرد تحصیلی دانشجویان، ارتباط معنی داری وجود ندارد. همچنین از بین متغیرهای دموگرافیک، سال های نوازندگی به عنوان متغیر پیش بینِ عملکرد تحصیلی در حاشیه معنی داری بود. با توجه به نتایج، به نظر می آید ساعات تمرین دانشجویان اثربخشی لازم را در بهبود عملکرد تحصیلی و کاهش اضطراب ندارد. لذا در نظر گرفتن برنامه ای آموزشی جهت آشنایی دانشجویان با روش های صحیحِ تمرین مفید به نظر می رسد.
طراحی الگوی مدیریت مخاطرات تولید فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرآیند تولید فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی، بعضاً آنچنان که مدیران تولید پیش بینی و یا برنامه ریزی کرده اند، پیش نمی رود. زیرا مخاطرات زیادی با منشاء عوامل درونی و بیرونی هستند که می توانند علی رغم پیش بینی ها و برنامه ریزی ها، موجب بروز اشکالات جزیی یا اساسی در روند تولید فیلم شوند. امروزه می توان برای کاهش احتمال وقوع مخاطرات، کاهش تاثیر مخاطرات در روند تولید و کاهش خسارات ناشی از وقوع آنها، از دانش مدیریت مخاطرات بهره گرفت و با کسب آمادگی لازم برای تشخیص و کنترل سریع مخاطرات اقدام کرد. مقاله حاضر، به لحاظ هدف، نتیجه یک تحقیق کاربردی است که مبتنی بر استفاده از تحقیقات پیشین و آرای کارشناسان صنعت سینما در ایران است. در این جستار سعی شده، متناسب با شرایط بومی تولید پروژه های سینمایی، روشی سیستماتیک برای شناسایی، تحلیل، اولویت بندی و راهکارهای کنترل و مقابله با مخاطرات تولید ارائه شود. در این تحقیق، مخاطرات تولید در دو گروه مرتبط با مکان فیلمبرداری، عوامل انسانی و تجهیزات مورد توجه قرار گرفته اند. سپس از روش تحلیل حالات شکست و آثار آن در اولویت بندی مخاطرات و روش تصمیم گیری چند معیاره، برای معرفی گزینه های مناسب محدودکننده مخاطرات استفاده شده است. نتایج 9 مخاطره بحرانی و 6 راهکار مقابله با آنها را به ترتیب اولویت معرفی کرده است.
نقد کهن الگویی «نمایشنامه 6» از هفت نمایش کوتاه اسماعیل خلج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون ادبی از چشم انداز نظریات کارل گوستاویونگ، از جمله رویکردهای نقد روان شناسی است. یونگ شخصیت را یک واحد می داند که از سیستم های مختلف روانی فراهم آمده است. این سیستم های به ظاهر جدا، در اصل به هم وابسته اند و بر هم تاثیر متقابل دارند. تجلیات ناخودآگاه، کهن الگو نامیده می شود؛ تصاویری جهان شمول، با ریشه های عمیق تاریخی که به حوزه ی ناخودآگاه جمعی تعلق دارند و مظاهر آنها به صورت های گوناگون، در رویا انعکاس می یابد. براساس این رویکرد، توجه به اسطوره ها و نمادهای موجود در متن، از جمله ابزارهای شناخت دنیای متن و نشان دهنده ی پیوند میان ادبیات و روان کاوی است که چشم اندازی درخشان در برابر تحقیقات و پژوهش های میان رشته ای گشوده است. اسماعیل خلج، از دید کمیت و کیفیت آثار، نمایش نامه نویس نامدار ایران در حوزه ی «درام قهوه خانه ای» است. «نمایش نامه شماره6» از هفت نمایش کوتاه او، از جمله آثار مستعد خوانش با رویکرد نقد کهن الگویی است. پژوهش از نوع تحلیل محتواست که با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای از طریق گردآوری منابع و یادداشت برداری، انجام شده است. هدف پژوهش، بررسی متن یادشده از دید کهن الگوهایی است که در سیر روایت، به کارگرفته شده است. نتیجه ی پژوهش، نشانگر حضور اغلب کهن الگوها در نمایشنامه است. این کهن الگوها بسیار محکم و نظام مند به کارگرفته شده اند؛ به گونه ای که می توان گفت دانش نویسنده از دیدگاه های یونگ، در پیش فرض هایی که روایت بر اساس آن پدید آمده، تاثیرگذار بوده است.
مفهوم «تراژدی اگزیستانسیالیستی» در نمایشنامه «مانفرد» اثر لرد بایرون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانس ها وجود را تراژیک می دانستند و معتقد بودند آدمی هیچ گاه از این وضعیت بغرنج راه فراری نخواهد داشت. در فلسفه آنها، «تراژدی اگزیستانسیالیستی»، تراژدی انسانِ تنهایِ بدون پناهی است که گام به گام به سوی نیستی کشیده می شود و آگاهی از موقعیت اش در هستی، او را دچار دلهره و اضطراب می کند. یک قرن پیش تر نیز، رمانتیک ها زندگی را همین قدر بدبینانه و پوچ و وهم آلود می دیدند و نسبت به پیرامون خود احساس بیگانگی داشتند. به خاطر همین نگرش مشابه است که محققین، جنبش اگزیستانسیالیسم را تا حد زیادی تحت تاثیر رمانتیسم دانسته و معتقدند بخشی از گفتمان خود را از آن ها وام گرفته است؛ به نحوی که برای یافتن ریشه مفاهیم اساسی اگزیستانسیالیسم، باید در آثار رمانتیک ها جست وجو کرد. هدف این پژوهشِ تطبیقی، بررسی تشابهات جنبش های اگزیستانسیالیسم و رمانتیسم با محوریت مفهوم «تراژدی اگزیستانسیالیستی» است. پژوهش پیشِ رو با رویکردی تاریخی-تحلیلی، عناصر اساسی این تراژدی یعنی «ترس و اضطراب»، «بیگانگی و ازخودبیگانگی» و «نیستی و پوچی» را در نمایشنامه «مانفرد» و دوره رمانتیسم بررسی کرده است. نتیجه نشان می دهد که عناصر تراژدی اگزیستانسیالیستی در مانفرد وجود داشته و بنیان این تراژدی رمانتیک-بایرونی را شکل می دهند: «مانفرد» داستان انسانی مضطرب و بیگانه با جامعه است که بی توجه به مذهب به دنبال رهایی و آرامش خود می گردد.
اقناعِ سخنورانه در موسیقی یوهان سباستین باخ، با نگاهی بر پرلود سوییت شماره ی 3 ویُلن سِل در دو ماژور BWV 1009(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه ی موسیقی با زبان از دیر باز امری معمول بوده است. در دوران رنسانس و با رشد انسان گرایی، موسیقی نه تنها به صورت دانشی ریاضی بلکه به عنوان علمی در ارتباط با کلام و انتقال مفاهیم و معانی نیز مورد توجه قرار گرفت. این مهم عاملی شد تا در گذر زمان، پیوند عمیقی بین موسیقی و فنِ سخنوری (رتوریک) ایجاد شود. در این میان آهنگسازان آلمانی، جهت استفاده از قدرت اقناعیِ نهفته در فن رتوریک؛ اصول ساختاری، فیگورها و تزئینات رتوریکی را در فرآیند آفرینش یک اثر موسیقی به کار بستند. یوهان سباستین باخ نیز به پیروی از سنت آهنگسازی موسیقی بارُک براساس اصول و قواعد رتوریک آثار فراوانی به رشته ی تحریر درآورد. بنابراین، برای دست یافتن به فهم و تفسیری عمیق از موسیقی وی، نمی توان شناسایی جنبه های رتوریکی بکار رفته در آثار او را نادیده گرفت. مطالعه ی توصیفی- تحلیلی حاضر پس از بررسی تاریخی و تبیین ارتباط موسیقی با رتوریک، کاربرد اصول رتوریک در موسیقی را شرح می دهد. سپس به بررسی پرلودِ دو ماژور BWV 1009، از منظر اصول رتوریک پرداخته و نشان می دهد که باخ چگونه با به خدمت گرفتن عناصر موسیقی مانند سکوت، فواصل، هارمونی و
چگونگی اثرگذاری شخصیت مسکات در انیمیشن هایِ تبلیغاتیِ محصولاتِ غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت های مسکات در طی چند دهه اخیر توانسته اند حضور خود را در عرصه تبلیغاتِ تلویزیونیِ محصولاتِ تجاری به معرض نمایش بگذارند. نقش مسکات در شناخت محصولات تجاری، سبب ارتباط آنان با مقوله برندسازی شد. از آنجا که بخش قابل توجهی از محصولات تجاری را، تولیدات خوراکی تشکیل می دهند، این پژوهش برآنست تا اثرگذاری شخصیت مسکات در انیمیشن هایِ تبلیغاتیِ محصولاتِ غذایی با هدف بازنمودِ هویتِ برندِ این محصولات را به عنوان مسئله اصلی خود مورد مداقه قرار دهد. در همین راستا، نویسندگان، با تکیه بر آرای محققینی چون، پیاژه، ولز، اولینز، گارستون، نِدریچ و .... به دنبال تشریح مسائل ذیل می باشند: • تعیین شاخصه های مسکات موثر بر ارتباط بین مصرف کننده و محصولات غذایی. • ارتباط بین مسکات با «اعتماد و باور به محصول تجاری». • مسکات بعنوان رویکردی نوین در تبلیغات (انیمیشنی) جهت ماندگاری محصولات تجاری در اذهان. بر اساس یافته های مقاله ، بواسطه کاراکتر مسکات، اعتماد لازم بین مصرف کننده و محصولات غذایی رقم می خورد. مسکات ها، قادرند بستر مناسبی را جهت اشاعه ی محصولات غذایی ایجاد نمایند. همچنین حضور کاراکترهای مسکات در تبلیغات بر شاخصه های روانشناسی مخاطب تاثیر بسزایی می گذارد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. همچنین از نمونه های شاخص مسکات برای بازیابی ویژگی های نامبرده استفاده شده است.
پدیده شناسی زمان در حفاظت و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
8 - 18
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پدیده شناسی زمان به عنوان بعد چهارم و اصل موجودیّت اجسام در حفاظت و مرمت انجام شده است. مسأله این است، بعد زمان در آثار چیست؛ چگونه مورد شناسایی قرار می گیرد؛ چه نقشی در حفاظت و مرمت دارد. برای حل مسأله با راهبرد پدیده شناسی زمان انحای پدیدار شدن آن بر آگاهی انسان تحلیل شده است؛ بدین قرار زمان با رویداد، فرهنگ مادّه ای ، لایه های فرسودگی، مکان و انسان معادل است و بر آگاهی پدیدار و تقویم می شود. در نتیجه بر مبنای شناخت پدیده شناسانه ی زمان و ارتباط آن با اصل موجودیّت اثر، حفاظت سطوح فرسوده به عنوان انباشت لایه های اکنون ضروری است؛ سنجش فرسودگی ها بر مبنای اصول زمان مندی مادّه و ارتباط آن با حرکت و دگرگونی امکان زمان سنجی، تحلیل های آسیب شناسی، اتّخاذ روش های مناسب حفاظت بهینه را فراهم می کند. پدیده شناسی زمان، انسان را در افق اهداف فرایندهای مداخله ای اثر قرار داده و پاسخگوی سؤالات اساسیِ حفاظت و مرمت پست مدرن است و افزون بر آنالیز مادّه ا ی، آنالیز فرامادّه ای اثر را نیز مقرّر می کند. با تمرکز بر مفهوم فرهنگ مادّه ای، زمان بدن مند یا زمان انسانی نیز علاوه بر زمان ساخت، زمان سپری شده، زمان مواجهه با اثر، در مرمت مطرح میشود. حفاظت بقایای گذشته، سبب فهم گذشته در زمان حال و آغاز فرایند انتقال گذشته از حال و هم زیستی آن با آینده است.
کلیشه سازی در گذار از صفحه آرایی سنتی به چاپ سنگی دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
37 - 46
حوزه های تخصصی:
دوران قاجار، مصادف با نفوذ فرهنگ وهنر و ساخته های صنعت غرب در ایران است . برخی از این اتفاقات، به دنبال تبادلات سیاسی و ورود اختراعات و صنایع جدید نظیر دستگاه های چاپ، دوربین عکاسی و... تاثیر به سزایی بر هنر سنتی ایران گذاشت. کلیشه سازی، از شیوه های رایج حاکمان در جهت یکدست سازی فرهنگی و حفظ همبستگی است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی و با مقایسه دو سند دوره قاجار -یکی دستنویس و دیگری چاپ سنگی- که هر دو مربوط به دهه ی اول قرن چهاردهم هجری است، دستاوردهای جدید صفحه آرایی با توجه به کتاب آرایی سنتی را مورد سوال و تحلیل قرار داده و کلیشه سازی دوره قاجار را که برگرفته از فرهنگ ملی و سیاست گذاری های حکومتی بود، به ویژه درکلیشه های تصویری بررسی می کند. از نتایج این تحقیق آنست که؛ با توجه به تاثیرات چاپ سنگی، یکی از دستاوردهای صفحه آرایی این دوران، کلیشه سازی و ارائه ی الگوهای تصویری مبتنی بر حافظه فرهنگی و علایق مردم و سلیقه های سیاسی و حکومتی است. این کلیشه ها، برداشتی از سمبل های ملی و باستانی و نُسَخ دستنویس هستند که با شکل کارکردی جدید، توسط هنرمندان و دست اندرکاران چاپ سنگی، به دوران معاصر انتقال یافت.