فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۶۱ تا ۳٬۰۸۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
معماری و پایداری سازه در ایران پیشینه ای چند هزارساله دارد معماری ایرانی، بناهای تاریخی بیشماری را در سرزمینی پهناور و در طی قرن ها بوجود آورده است و توانسته مسائل سازه ای پیچیده ای را حل نموده و شاهکارهای باشکوهی از معماری را خلق کند ساختار تاقها و گنبدهای مساجد و مدارس و ... همگی نشانه هایی از تعامل مناسب میان اصول معماری و رفتار سازه ای در این گونه بناها است. معماری اسلامی ایران تداوم طبیعی معماری دوره ساسانی است و شناخت و مطالعه این معماری میتواند راهگشای ما در شناخت معماری دوره اسلامی و جنبه های مختلف آن باشد. معماران ساسانی توانایی بسیاری در برپایی پوشش های طاق و گنبد بر زیربنای چهارگوش داشتند و شیوه آنها در برپایی گنبد در مناطق مختلفی گسترش و تداوم یافت. همچنین تاثیر مذهب در معماری این دوره و وجود آیین زرتشتی سبب ایجاد آتشکده های گوناگونی شده که بقایای آن ها در استان های فارس، کرمانشاه، ایلام، کرمان، خراسان و ... یافت شده است که در این تحقیق به عنوان نمونه آتشکده کوشک قیفر در شهرستان ملکشاهی مورد بررسی قرار گرفت. یکی از مسائل مهم در طاق ها و گنبدها شیوه ساخت و نحوه پایداری سازه ای این بناها می باشد. بنابراین این تحقیق با هدف بررسی پایداری سازه ای و نحوه ساخت چهارطاقی و گنبد در دوره ساسانی با استفاده از منابع و اسناد کتابخانه ای و همچنین با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی و مطالعات میدانی صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد استفاده از مصالح پایدار از قبیل سنگ و ساروج و گچ و همچنین شیوه های ساخت چهارطاقی و استفاده از قوس و انتقال نیرو بر روی چهار پایه از جمله دلایل پایداری سازه ای در آتشکده کوشک قیفر می باشد.
بررسی رابطه اجزای کالبدی خانه های بومی اقلیم گرم و خشک ایران (مطالعه موردی: خانه های قاجاری یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۶
59 - 76
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بحران انرژی و مسائل زیست محیطی از مهم ترین مشکلات انسان در جهان امروز است. برای مواجهه با این مشکل می توان از راهکارهای استفاده شده در معماری بومی اقلیم گرم و خشک ایران بهره برد. معماران خانه های بومیِ اقلیم گرم و خشک موفق شده اند، با استفاده از عناصر و مصالح کارآمد، روش ها و اصولی را برای متعادل سازی حرارتی بناها به دست آورند که امروزه می توانند در معماری مسکن در این اقلیم کارساز باشند. به منظور شناخت این اصول، این مقاله به بررسی رابطه اجزا و فضاهای ده خانه بناشده در دوره قاجار در شهر یزد می پردازد. بیشترین فراوانی در خانه های بومی اقلیم گرم و خشک در شهر یزد متعلق به خانه های دوره قاجار است، از این رو خانه های این دوره مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف پژوهش: شناخت رابطه بین اجزای کالبدی خانه های قاجاری یزد و نحوه تعامل معماری این خانه ها با شرایط سخت اقلیمی هدف اصلی پژوهش حاضر است. پرسش اصلی این است که چه رابطه ای میان ابعاد و هندسه حاکم بر این فضاها و عملکرد آن ها نسبت به شرایط اقلیم گرم و خشک وجود دارد. روش پژوهش: برای یافتن رابطه فضاها با یکدیگر، و همچنین بررسی هندسه حاکم بر آن ها، روش همبستگی انتخاب شده و استنتاج و تحلیل داده ها بر اساس مقایسه و استقرا صورت گرفته است. ابعاد و اندازه ها از طریق مطالعات میدانی و جمع آوری اطلاعات به دست آمده و در جداولی دسته بندی شده اند و تحلیل اقلیمی فضاها نیز در نمونه های منتخب انجام شده است. به تبع هدفِ این پژوهشْ روشِ آن کاربردی، از نوع پیمایشی و کیفی-کمی است. در نهایت، با بررسی داده ها و جداول به دست آمده، اصول طراحی و استانداردهای حاکم بر فضاها و روابط آن ها حاصل شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نمایانگر همسازی معماری این خانه ها در کل و هم چنین سازگاری عناصر جزئی آن ها با شرایط اقلیم گرم و خشک است و درک درست معماران را از شرایط محیطی برای ایجاد آسایش در داخل بناها نشان می دهد. اعداد و نسبت های دقیق حاصل از این پژوهش نشان می دهند که اجزا و فضاهای مختلف این خانه ها مطابق اصول معماری اقلیمی طراحی شده اند که رعایت این اصول می تواند در معماری جدید مسکن و هم چنین کاهش هزینه انرژی مفید باشد.
تحلیل شاخص های دستیابی به شهر پایدار دزفول با تاکید بر کاهش گازهای گلخانه ایی
منبع:
شهرسازی ایران دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
226-237
حوزه های تخصصی:
امروزه مسئله اصلی شهرها انتشار کمتر گازهای گلخانه ایی، بخصوص کربن و نیتروژن است. هدف این پژوهش کاربردی با ماهیتی توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی، بدنبال ارزیابی شاخص های دستیابی به شهر پایدار دزفول با طراحی هدفمند متدهای بدیع و تلفیق تکنیک های شهرسازی نوین و معماری بومی و قدیمی شهر دزفول به منظور کنترول میزان انتشار گازهای گلخانه ایی در سطح شهر است. روش مطالعه تحقیق تجربی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ایی و میدانی است. جامعه آماری، کلیه شهروندان دزفول و روش نمونه گیری احتمالی تصادفی ساده است. تعیین حجم نمونه با فرمول کوکران صورت گرفت. با تحلیل مدل AHP در نرم افزارSuper Decisions به تعیین مهمترین شاخص پایداری دزفول پرداختیم که در نتیجه درختکاری بالاترین درصد و پس از آن کشاورزی زیرزمینی و ایجاد فضاهای زیرزمینی شهری مهمترین شاخص ها می باشند. برای یکی از سوالات تحقیق، پرسش نامه ایی توزیع شد و نتایج با استفاده از روش های آماری در نرم افزار SPSS به صورت کمی تحلیل شد. بالای 65% شهروندان با احداث شبکه گذرگاهی وسایل نقلیه، میادین میوه و تره بار و پاساژها در زیرزمین و ایجاد فضای سبزگسترده، آبنما، مسیر دوچرخه سواری و پیاده روی در تراز سطح زمین و ارتقا کت ها و تبدیل آن به اقامتگاه برای جذب گردشگر موافق بودند. علاوه برآن به پیشنهاداتی از جمله،کار کردن در شیفت شب، استفاده از کشاورزی زیرزمینی در شوادان ها و قمش های متروکه به منظور جلوگیری از انتشار نیتروژن در آبراهه ها و تشکیل باران اسیدی و افزایش محصولات کشاورزی، تزریق یخ خشک به ابرها در روزهای غبارآلود یا کم باران، متعادل سازی کربن با بالابردن سرانه فضای سبز و جنگل کاری و حبس کربن در سفره های آب زیرزمینی پرداخته شد.
جایگاه منظر فرهنگی در نظام معماری و شهرسازی ایران؛ فرا مطالعه مقالات علمی موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
۲۴۴-۲۳۱
حوزه های تخصصی:
منظر فرهنگی، موضوعی است که طی سه دهه گذشته و با ورود به اسناد کنوانسیون میراث جهانی (اولین نهاد بین المللی تشخیص و حفاظت از مناظر فرهنگی) جایگاهی ویژه یافته است. متخصصان علمی داخل کشور نیز در قالب رشته های مختلف اعم از معماری، معماری منظر، مرمت، جغرافیا و محیط زیست در طول دو دهه اخیر به این موضوع پرداخته و پژوهش های متفاوتی را در این زمینه به انجام رسانده اند. پراکندگی مقالات منتشرشده، گوناگونی حوزه پژوهشی نویسندگان و تفاوت نگرش پژوهشگران باعث ایجاد مجموعه ای از پژوهش های متفاوت در حوزه منظر فرهنگی شده است؛ لذا با مطالعه و بررسی این مقالات، می توان به تصویری شفاف از روند موجود رسید و ضمن استفاده از تجربیات موجود، از تکرار اقدامات گذشته اجتناب کرد. همچنین دسته بندی پژوهش ها در قالب موضوعات مشابه، بهره برداری از آن ها را برای پژوهشگران آتی آسان می کند. در این راستا، در این مقاله تلاش می شود تا به واکاوی حوزه نظری پژوهش های انجام شده درباره موضوع منظر فرهنگی پرداخته شود. در این پژوهش، با استفاده از روش پژوهش کیفی و بر مبنای راهبرد فرامطالعه، 37 مقاله علمی پژوهشی با محوریت منظر فرهنگی در بازه زمانی 1385 تا ۱۳۹۹ بررسی شده است. بدین منظور، در دو بخش ساختاری و محتوایی، تمامی مقالات یادشده بررسی و جدول اطلاعات جامع آن ها تهیه، استخراج و تلخیص شد. نتایج پژوهش بیانگر نبودِ مبانی نظری قوی در بسیاری از پژوهش هاست. همچنین، اهمیت و جایگاه منظر فرهنگی در مقیاس شهری ایران نامشخص بوده و با وجود برخورداری از ویژگی ها و معیارهای ارزشمند، در اسناد شهرسازی و برنامه های مدیریت و حفاظت، آثار و ارزش های ملموس و ناملموس مورد توجه قرار نگرفته اند.
انجماد ویرانه های مالیخولیایی: تحلیل روانشناختی مضامین نقاشیهای دوره سوم ایران درودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آذر ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
5 - 12
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: «دوره یخبندان» از مهمترین دوره های کاری «ایران درودی» است. دوره ای که از اواخر دهه پنجاه آغاز و تا دهه شصت ادامه می یابد. «ازدست دادن» و «فقدان» از مضامین تکرارشونده آثار این دوره هستند. در این مقاله با اتخاذ رویکردی «روان شناختی» و با بسط نظری مفهوم «سوگ» و «مالیخولیا» کوشش شده است پرتویی بر وجهی از محتوای مستتر در این آثار افکنده شود. ازاین رو با تمرکز بر مشابهت های فرمی و موضوعی نقاشی های این دوره، «چگونگی» تجسم «سوگِ مالیخولیایی» در این آثار بررسی شده است.هدف پژوهش: این مقاله از منظری روان شناختی در پی تفسیری بر «چگونگی» کاربستِ فرم ها و موضوع های ناظر بر مفهوم «فقدان» در آثار دوره سوم ایران درودی است.روش پژوهش: در این مقاله به روشی توصیفی-تحلیلی به بررسی فرم و موضوع در آثار دوره سوم (اواخر دهه پنجاه و دهه شصت) ایران درودی پرداخته شده است و داده ها به شیوه «کتابخانه ای» گردآوری شده اند.نتیجه گیری: در آثار دوره «یخبندان» درودی، تجسمِ خسران های شخصی (مرگ عزیزان) و اجتماعی-تاریخی (شکوهِ ازدست رفته وطن) به هم آمیخته اند و تمنای نقاش در حفظ و جاودان کردن ابژه ازدست رفته به اشکال گوناگون تجسم یافته است. تصویرِ «ویرانه ها» در افقِ بیکران˚ که ساختار غالب آثار این دوران را تشکیل می دهند، واجدِ ارجاعاتی مؤکد به «وطن» و بازنمایی «ازدست دادن» آن است. در این آثار برای «جاودانی» و «ابدی» نمودن ابژه های ازدست رفته، فرم ها در پرده ای از یخ قرارگرفته و منجمد شده اند.در این بازنمایی ها علاوه بر تأثیر مرگ عزیزان، تبعید خودخواسته از وطن و جنگ تحمیلی دهه 60، رگه هایی از گفتمان «باستان گرایی» بازمانده از دوران پهلوی نیز مشهود است. تکرارِ پیوندِ مفاهیمی مانند «مرگ»، «ویرانه»، «وطن»، «جاودانگی» و «ابدیت» در زمینه این آثار دلالت بر نوعی «سوگ مالیخولیایی» دارد؛ در این زمینه می توان آثار دوره یخبندان درودی را در امتداد تجسم گونه ای «زیباشناسی فقدان» تعبیر کرد.
نقش فرهنگ جامعه محلی در جذب گردشگران کم شتاب (مطالعه موردی: منطقه ترکمن صحرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶
41 - 48
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز گردشگری سهم مهمی از فعالیت ها و درآمدهای جوامع را به خود اختصاص داده و نقش آن روزبه روز پررنگ تر می شود. در همین راستا، گونه های جدیدی متناسب با زندگی انسان مدرن ظهور پیدا می کنند و انسان مدرن را به سمت آهستگی می کشاند. گردشگری کم شتاب به این منظور ظهور پیدا کرد تا دور تند زندگی انسان های مدرن را آهسته کند تا بتوانند هم به فرهنگ های بومی که در این سرعت تکنولوژی در معرض فراموشی قرار گرفته اند نزدیک شوند و هم با توجه به تمام عناصر سفر، زندگی خود را کیفی تر کنند. هدف از این پژوهش، بررسی نقش فرهنگ جامعه محلی منطقه ترکمن صحرا در جذب گردشگران کم شتاب است. برای سنجش این تأثیرگذاری، تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات پژوهش با استفاده از دو روش کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده اند. همچنین جهت جمع آوری اطلاعات میدانی از دو ابزار مصاحبه با خبرگان و پرسش نامه، استفاده شده است. پس از طراحی پرسش نامه و انجام روایی و پایایی و تأیید روایی آن توسط کارشناسان و پایایی آن با آزمون کرونباخ، با توجه به محدود بودن تعداد گردشگران کم شتاب منطبق با استانداردهای اشاره شده در پژوهش از طریق نمونه گیری گلوله برفی غیراحتمالی، 103 پرسش نامه از میان گردشگران کم شتاب منطقه ترکمن صحرا جمع آوری شد و سپس با استفاده از رگرسیون و آزمون F، داده ها در نرم افزار SPSS تحلیل شد.پس از تحلیل کیفی مصاحبه ها، چنین نتیجه گیری شد که فرهنگ جامعه محلی از نظر موسیقی، خوراک، پوشاک، آداب و رسوم و زبان، تأثیر مستقیمی بر جذب گردشگران کم شتاب منطقه ترکمن صحرا دارد.
بررسی عوامل کالبدی مؤثر بر رضایتمندی در رستوران (نمونه موردی: رستوران چوجی)
حوزه های تخصصی:
فضاهای عمومی و نیمه عمومی، نظیر رستوران ها و کافه ها، نقش مهمی در زندگی روزمره افراد داشته و سبب شکل گیری تعاملات اجتماعی، میان آن ها می شود. امروزه رسالت واقعی سازمان ها، درک نیازها و خواسته های مشتریان و ارائه راهکارهایی است که رضایت مشتریان را در پی داشته باشد. زیرا با افزایش روزافزون رقابت در صنعت رستوران داری، یکی از عوامل موفقیت و سودآوری، رضایت مشتری است. برتری در بازار فقط با تأمین رضایت مشتری صورت می پذیرد که با طراحی مناسب فضا ها و نوآوری در خدمات و کیفیت، به دست می آید. رضایت مشتری از اهداف اساسی هر سازمان است و مشتریان راضی، کلید موفقیت هر سازمان به شمار می روند. لذا پژوهش حاضر، با هدف بررسی و مطالعه عوامل مؤثر بر رضایتمندی مشتریان در رستوران و به طور خاص عوامل کالبدی مؤثر بر این رویکرد به این پرسش پرداخته است که چه عوامل کالبدی در طراحی داخلی رستوران بر ایجاد و ارتقاء رضایتمندی مؤثر است؟ این پژوهش از نظر ماهیت داده ها یک پژوهش کیفی است، بنابراین ابتدا دیدگاه های مختلف نظریه پردازان را مورد بررسی قرار داده، به مدل مفهومی پژوهش به صورت نمودار دست یافته و سپس به تحلیل رستوران چوجی به عنوان نمونه موردی پرداخته شده است و نتایج به دست آمده، به صورت جدول ارائه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که عواملی همچون عوامل کالبدی، محیطی، عملکردی، اجتماعی، معنایی و احساسی، اقتصادی و عامل زمان بر رضایت مشتریان در صنعت رستوران داری مؤثرند و عوامل کالبدی با شاخص هایی نظیر نور، رنگ، چیدمان و پیوند با طبیعت در طراحی داخلی رستوران و افزایش رضایتمندی مشتریان بسیار مهم و تأثیر گذار می باشند. از دیگر نتایج به دست آمده می توان به این امر اشاره کرد که در نمونه مورد بررسی، عامل کالبدی چیدمان به دلیل حفظ حریم شخصی و تفکیک صحیح فضاهای خصوصی، خانوادگی و دوستانه، بدون خرد کردن فضا، مؤثرترین عامل در ایجاد رضایتمندی بوده است.
تحلیل ویژگی های شخصیت پردازی در نگاره های شاهنامه تهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
45 - 61
حوزه های تخصصی:
نیمه نخست قرن دهم ه.ق، از مهمترین ادوار فرهنگی هنری ایران به شمار می رود که نگارگری در آن رشد بی سابقه ای یافت. شاه تهماسب اول صفوی که شیفته ی هنر نگارگری بود، پس از رسیدن به سلطنت به حمایت نگارگران پرداخت و هنرمندان زیادی را از مکاتب هرات تیموری و تبریز و شیراز ترکمان به خدمت گرفت؛ این گونه بود که یکی از درخشان ترین مکاتب نگارگری ایران در تبریز رونق یافت. شاهنامه تهماسبی از آثار ممتاز این دوره است که تکمیل آن ده ها سال به طول انجامید. از ویژگی های قابل توجه این نسخه، تنوع در شخصیت پردازی است که ناشی از رویکردهای متنی، تحولات هنری، نوآوری و خلاقیت هنرمندان و حمایت شدید دربار بوده و در به تصویر کشیدن شخصیت های شاهنامه تاثیرگذار بوده است . هدف از این پژوهش، شناسایی ویژگی های کیفی و تنوع گونه های مختلف شخصیت پردازی در نگاره های شاهنامه تهماسبی است. پرسش این است: چه ویژگی های کیفی در شخصیت پردازی نگاره های شاهنامه تهماسبی به کار رفته است؟این پژوهش، به روش تاریخی-تحلیلی انجام پذیرفته و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای-اسنادی و تجزیه و تحلیلِ آن بر پایه مطالعات کیفی است. بدین سان جامعه پژوهش شامل 9 نگاره از شاخص ترین نگاره های شاهنامه تهماسبی می شود که با توجه به قابلیت های تصویری، وفور پیکرنگاری و تنوع شخصیت پردازی ، از بخش های مختلف این نسخه انتخاب گردیده اند. نتایج، حاکی از آن است که نگارگران شاهنامه تهماسبی، در بازنمایی شخصیت ها، بر شدت و اغراق ویژگی ها افزوده و به ساختارشکنی و نوآوری توجه داشته اند. می توان اذعان داشت ظهور برخی ویژگی های متمایز در شخصیت پردازی همچون تغییر در تناسبات انسانی، عریانی، اغراق در بازنمایی، کاربست رنگ، نوع جامگان، زاویه دید و جلوه های متافیزیکی، نتیجه جسارتی است که شاه تهماسب با حمایت های بی دریغش از هنرمندان، به ایشان منتقل نموده است. در نتیجه هنرمندان، ویژگی های بصری متفاوت و سلیقه ی شخصی خود را در آثار به کار بسته اند.
بررسی ویژگی های زندگی هه وار نشینی در منظر فرهنگی هورامان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۶
66 - 73
حوزه های تخصصی:
حضورپذیری و هویت اجتماع ساکن در منظر فرهنگی هورامان، حاصل ترکیبی همگون از تفکر انسانی در تعامل با طبیعت است. هم آوایی عناصر طبیعی و انسان ساخت در این منطقه از منظر نظام استقرار و معیشت به شکل دائمی و موقت، شیوه حیات قابل تأویلی را روایت می کنند که هدف آن ارتقای کیفی حیات جمعی انسان ها در منطقه است. «هه وار نشینی» یکی از مصادیق پایدار همنوایی انسان با طبیعت در این منظر فرهنگی است. هدف از این پژوهش، بررسی و معرفی ویژگی های زندگی هه وار نشینی و بررسی گونه های مختلف آن در منطقه هورامان است. ﭘژوهش ﭘیش رو مبتنی بر روش کیفی و به لحاظ روش شناسی توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش روشنگر آن است که هه وار نشینی به عنوان یک راهکار در پایداری و ثبات زندگی تا زمان حاضر به دلیل تعامل انسان با طبیعت نقش مؤثری داشته است. نتایج به دست آمده از این پژوهش بیانگر آن است که گونه های مختلف هه وار نشینی متأثر از شیوه های معیشت در این منطقه است. طی بررسی های انجام شده هه وارها بر پایه معیشت در سه دسته باغ محور، دام محور و به صورت ترکیبی باغ و دام محور تقسیم می شوند.
بررسی و ارائه مدل ژئوشیمایی اشیاء فلزی بر پایه نقره از دوره عیلام (نمونه مطالعاتی اشیاء نقرهای مجموعه، جوبجی، کلماکره، ارجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول دهه های 60 تا 80 شمسی سه مجموعه ارزشمند عیلامیِ ارجان، کلماکره و جوبجی در غرب و جنوب غرب ایران کشف شد. کشف اتفاقی این مجموعه ها، تعداد و ارزش اشیاء فلزی آن ها حکایت از دوران پرشکوه عیلام در ایران دارد. هم دوره بودن آثار این مجموعه ها موجب شد تا برای پاسخ به پرسش های پیش آمده، این سه مجموعه به طور روشمند موردبررسی قرار گیرند. رویکرد پیشنهادی برای بررسی این سه مجموعه رویکرد اصالت سنجی بر اساس آلیاژ– تکنولوژِی فلزگری و ساخت– و ریزساختارها است. این مقاله یکی از اهداف این رویکرد، در زمینه بررسی داده های حاصل از مطالعه ژئوشیمیاییِ آلیاژِ اشیاء نقره ای این سه مجموعه را محقق می نماید. در این مقاله 23 نمونه نقره ای از سه مجموعه مذکور با روش XRF پرتابل برای بررسی آلیاژ و پاسخ به دو سؤال اساسی آنالیز شدند: سؤال اول این که آیا مطالعه ترکیب آلیاژ و میزان ناخالصی های اشیاء فلزی بر پایه نقره از دوره عیلام مربوط به این سه منطقه، امکان ارائه یک مدل ژئوشیمیایی را میسر خواهد نمود؟ و سؤال دوم، آیا تهیه مدل ژئوشیمی از اشیاء نقره ای مکشوفه از دوره عیلام می تواند در تعیین منشأ معدنی و اثرانگشت شیمیایی این اشیاء کمک نماید؟ بررسی داده ها مشخص نمود که وجود عناصری از گروه پلاتین یاPGE (Platinum-Group Elements) می تواند به عنوان مدل ژنوشیمیایی این اشیاء و وجود عنصر ایریدیم به عنوان اثر انگشت شیمیایی آنها معرفی گردد. بر اساس این یافته ها می توان گفت سنگ معدن اولیه اشیاء این سه مجموعه از یک محدوده جغرافیایی تهیه شده است.
تبیین مؤلفه های امر نمایشی در نسبت با فرهنگ و معماری (مبتنی بر آراء اندیشمندان انتقادی و غیر انتقادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
59 - 68
حوزه های تخصصی:
تغییرات ناهمگون در عرصه معماری امروز ایران، بیشتر از آن که ناشی از ذائقه ای زیباشناختی و یا ضرورتی مبتنی بر اقتضائات مهندسی باشد، متغیری وابسته به عناصر فرهنگی و جامعه شناختی است. از عوامل تأثیرگذارِ فرهنگی اجتماعی بر کالبد معماری، متغیر «امر نمایشی» است. ازاین روی فهم نسبت امر نمایشی با معماری، بخشی از فهم نسبت مطالعات فرهنگی با معماری است. هدف این تحقیق شناسایی مؤلفه های متغیر امر نمایشی، در نسبت با فرهنگ و معماری است. روش تحقیق تحلیلی – تفسیری بوده، بدین صورت که ابتدا مفاهیم مرتبط با امر نمایشی مبتنی بر دو قطب انتقادی و غیر انتقادی استخراج شده و نهایتاً مدل مفهومی مربوطه بحث و بررسی شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد امر نمایشی مرتبط با فرهنگ نمایشی امروز، در اثر «وادادگی» متأثر از «رشد تعمیقی رسانه» مبتنی بر قدرت و بازار سرمایه داری، وجهی از تمایز را بر جامعه تحمیل می کند که در نسبت با سنت ها و عرف های فرهنگی و دینی جامعه ما در تعارض است.
تبیین رابطه خوانایی فضا با میزان رفتار قلمروپایی شهروندان در پارک های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
5 - 20
حوزه های تخصصی:
خوانایی کیفیتی محیطی است که به فضای شهری وضوح بخشیده و سبب گشته که سیمای شهر بهتر به ذهن سپرده شود. در بستر بوستان های شهری، مؤلفه های خوانایی فضایی توانسته اند درجات مختلفی از رفتار قلمروپایی را در شهروندان پدیدآورند. هرگونه شخصی سازی و نشانه گذاری محیط یا دفاع در مقابل مزاحمت، یک نوع رفتار قلمروپایی محسوب و تقویت آن درنهایت منجر به افزایش تعاملات اجتماعی می شود. هدف این تحقیق، بررسی تأثیر مقوله خوانایی و چگونگی اعمال روش هایی در جهت افزایش رفتار قلمروپایی در پارک های شهری است. در این تحقیق از روش های مشاهده حضوری، مصاحبه و تهیه پرسشنامه استفاده گردیده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تمام ابعاد شاخص های خوانایی یعنی خوانایی مسیرها، گره ها، حوزه ها، لبه ها و نشانه ها باید کنار هم در یک فضا وجود داشته باشند تا آن فضا را قابل فهم کنند این قابل فهم بودن درنهایت حس مالکیت و قلمروپایی را افزایش می دهد.
بررسی تأثیر «نوع نحو فضا» بر «میزان اجتماع پذیری» مراکز اجتماعی از منظر فلسفه اخلاقی «رو-در-روییِ» لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
21 - 34
حوزه های تخصصی:
تشدید روزمرگی و کاهش حیات اجتماعی، توجه به بستر مناسب برای حضور طیف وسیعی از گروه های مختلف اجتماعی در طراحی فضاهای عمومی را ضروری می سازد. هدف تحقیق کشف کیفیات فرمی است که در طراحی مرکز اجتماعی بتواند کیفیت اجتماع پذیری فضا را افزایش دهد. برای پرداختن به این هدف، لویناس به عنوان فیلسوفی مطرح در حوزه اخلاق در کنار نظریات تخصصی مطرح در معماری و شهرسازی انتخاب شده است. در این راستا، پس از شناسایی مؤلفه های اجتماع پذیری و نحو فضا، مبتنی بر موافق و غیر موافق با دیدگاه لویناس سه سناریو مختلف از مؤلفه های نحو فضا در محیط مجازی طراحی شد. سپس داده ها در سطح ترتیبی از میان گروهی که در سناریو های مجازی پیمایش کرده اند جمع آوری و با نرم افزار spss تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد سناریوی دارای کیفیات ارتجال، پیچیدگی، بی نظمی و کنترل ناپذیری، ظرفیت بیشتری برای اجتماع پذیری موردنظر لویناس در طراحی مرکز اجتماعی دارند.
بررسی دیدگاه بانوان نسبت به عوامل تیره پوشی و تاثیرات رنگ لباس فرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ ها نیروها و انرژی های درخشنده ای هستند که در ابعاد مختلف زندگی از جمله پوشش اجتماعی افراد نمود دارند و بسته به تیرگی، روشنی و خصوصیات درونی خود، میتوانند بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان تأثیر مثبت و یا منفی بگذارند. افراد به طور دقیق نمی دانند که رنگ لباس هایشان در ایجاد سرزندگی، سلامت روح و روان و نحوه ارتباط آنها نقش دارد. معمولا بیشتر انتخاب های رنگی در پوشش افراد به ویژه بانوان در اجتماع و محیط کار، به رنگ های تیره، تکراری و بی روح محدود می شود. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر تیره پوشی افراد در جامعه و پرداختن به آگاهی سازی حول محور کاربرد الگوهای رنگی مناسب و متنوع در لباس افراد، به خصوص بانوان انجام شده است و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که بانوان چه دیدگاهی نسبت به تاثیرکاربرد رنگ های متنوع در پوشش های خود دارند؟ همچنین چه عواملی در انتخاب رنگ پوشش های اجتماعی افراد مؤثرند؟ تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی است که از طریق بررسی منابع کتابخانه ای و گردآوری و تحلیل داده ها با استفاده از پرس شنامه انجام پذیرفته اس ت، از اینرو پژوهش موردنظر ماهیتی کمی دارد. جامعه آماری بانوان کارمند فروشگاههای زنجیره ای شهر تهران بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده های کمی با نرم افزار SPSS26 انجام شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که بسیاری از بانوان باوجود اینکه معتقدند استفاده از رنگ های شاد و روشن در پوشش بر زندگی، روحیه و نحوه ارتباط آنها در اجتماع تاثیرگذار است، اما از نقش و تاثیر رنگ ها بر کیفیت شغلی خود در محیط کار آگاهی کافی ندارند. در نتیجه به دلیل برخی عوامل تاثیرگذار همچنان تمایل به تیره-پوشی در لباسفرم و پوشش های اجتماعی خود دارند. در نهایت با توجه به عوامل تیره پوشی و بررسی این عوامل از دیدگاه بانوان مشخص شد که سه عامل"کمتر دیده شدن آلودگی لباس های تیرهرنگ"، "نقش رنگ های تیره در لاغرتر و باریک تر نشان دادن اندام افراد"و "قابلیت راحت تر و بیشتر هماهنگی رنگ های تیره با رنگ سایر اجزای پوشش" در تمایل به تیرهپوشی بانوان تاثیر بیشتری دارند.
تبیین عوامل فیزیکی مؤثر بر شکل گیری دل بستگی به مکان برای تازه واردان؛ مورد پژوهی: فضاهای شهری منتخب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دل بستگی به مکان، پیوند عاطفی است که میان شخص و محیط فیزیکی پیرامون او برقرار می شود. با وجود گذشت بیش از چهل سال از مطالعات انجام شده در زمینه دل بستگی، هنوز علت و نحوه شکل گیری این ارتباط و عوامل فیزیکی مؤثر بر آن مشخص نیست. خصوصیات و ویژگی های مکان در دو بعد اجتماعی و فیزیکی، بر شکل گیری این فرآیند تأثیرگذار هستند. خصوصیات اجتماعی، بر تداوم و تقویت ارتباط احساسی میان بومیان با مکان و خصوصیات فیزیکی، بر جذب و پیدایش اولیه فرآیند تعامل میان تازه واردان و مکان، مؤثر هستند. این تحقیق با مرور ادبیات و متون حوزه روان شناسی محیط، جغرافیای انسانی، جامعه شناسی و مکان با استفاده از روش تحقیق ترکیبی و بهره گیری از راهبردهای پژوهش چند موردی همگام با شناسایی عوامل فیزیکی پیش بینی کننده، با استفاده از پیمایش و نظرسنجی در قالب سه پرسش نامه مجزا با استناد بر فرآیندی گونه شناسانه، به شناسایی فضاهای عمومی شهری اصفهان با بیشترین تعداد بازدیدکننده تازه وارد به منظور بررسی عوامل فیزیکی مؤثر بر جذب و حضور مجدد تازه واردان پرداخته است. نتایج این نظرسنجی حاکی از آن هستند که تازه واردان به واسطه عوامل فیزیکی با بعد معماری به فضای شهری عمومی جذب شده؛ لیکن عوامل فیزیکی بعد شهری، منجر به حضور مجدد آنها در طول زمان و شکل گیری سطوح اولیه دل بستگی بر اساس مدل ارائه شده می شوند. مدل تبیین یافته بر اساس نتایج این تحقیق، سه سطح پیش دل بستگی، دل بستگی در حال شکل گیری و دل بستگی را در طول زمان و بر اساس حضور مجدد تازه وارد و مدت زمان ارتباط او با مکان معرفی می کند. تازه واردان به واسطه عوامل فیزیکی معماری همچون؛ رنگ، بافت، نمای ساختمان ها، مقیاس و نور شب، به فضاهای شهری اصفهان جذب شده و به واسطه عناصر فیزیکی شهری شامل؛ کف سازی، مبلمان، کاربری های موجود، ابعاد فضا، پاکیزگی و دسترسی، به حضور مجدد در فضا ترغیب می شوند. حضور مجدد تازه وارد در طول زمان، به شکل گیری سطح سوم که ایجاد ارتباط احساسی میان شخص و فضای شهری است، خواهد انجامید.
چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران بر اساس آرای استوارت هال
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
55-62
حوزه های تخصصی:
ازآنجایی که فیلم یک بازنمایی است که دلالت های گوناگون را هم تولید و هم بازتولید می کند، ناگزیر با مسائل گوناگونی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش در نظر دارد که ابتدا مفهوم بازنمایی را در حوزه قدرت، فرهنگ و زبان شرح دهد و بعد با استفاده از نظریات استوارت هال و استراتژی های کاربردی او به بررسی چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با کمک الگوهای مختص به استوارت هال و روش تحلیل سازه کیت سلبی و ران کادوری سعی می شود تا شخصیت های افغان که در هر فیلم به عنوان نقش اصلی ظاهرشده اند، مورد بررسی قرار گیرند و از طریق استراتژی های بازنمایی کلیشه سازی، طبیعی سازی و برجسته سازی، فیلم ها تحلیل و واکاوی می شوند. بر اساس سؤال اصلی پژوهش؛ در خصوص چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران، نتایج تحقیق نشان می دهد که افغان ها در سیر تاریخی فیلم های بررسی شده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده گرا، محافظه کار، مطیع، ساده و سخت کوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. با گذشت سال ها و طی دهه های پس از انقلاب، آن ها رفته رفته در ایران رشد پیداکرده و می توانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند، حتی از ایران نیز مهاجرت کنند.
واکاوی مفهوم زمان در سینمای ونگ کار-وای بر اساس آرای ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم های ونگ کار-وای در عین تفاوت های زیادی که با هم دارند، به همدیگر مرتبط و هویت یگانه ای را تشکیل می دهند. آن چه که این یگانگی را فراهم می سازد، چگونگی پرداختن کار-وای به مقولات حرکت و زمان است که در همه ی فیلم های او حضور پررنگی دارند. برای رسیدن به این هدف، فرضیه مقاله این است که سینمای او قابلیت بررسی بر اساس دسته بندی جامع ژیل دلوز از نشانه های سینمایی یعنی دو مقوله ی حرکت-تصویر و زمان-تصویر را دارد و این متن تمرکز خویش را بیشتر بر روی مقوله ی زمان-تصویر و مفهوم مرتبط با آن که دلوز کریستال-زمان می نامد، می گذارد. در این ارتباط مفاهیمی چون دوگانه ی زمان-تصویر و روش های خلق وضعیت های ناب بصری بررسی می شود. زمانی که دلوز با بیان مفهوم کریستال-زمان در نظر دارد نه زمان روان شناسانه منحصر به یک ذهنیت فردی و نه حتی زمان اومانیستی مربوط به نگرش اگزیستانسیالیستی، بلکه نوعی زمان هستی شناسانه مرتبط به مقوله ی برگسونی آن یعنی دیرند است. روش کلی این تحقیق به شیوه توصیفی می باشد و با بررسی کیفی و با استفاده از مورد پژوهی و با در نظر گرفتن چارچوب نظری تفکرات ژیل دلوز در مورد سینما و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی موردی فیلم ها، این آثار را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
جنبش های مؤثر بر مفهوم پایداری در مقیاس محلات (تحلیلی بر نظریه ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
93 - 110
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : مفهوم پایداری به شکل روزافزون به عنوان مؤلفه ای مهم در شکل گیری محیط مصنوع مطرح می شود. این موضوع به خصوص در محلات به عنوان واحد سازنده شهرها و سازمان دهنده دانه های معماری اهمیت می یابد. اما پیاده سازی و به عمل درآمدن این مفهوم در جهان واقع بیش از هر چیز نیازمند شناخت و داشتن فهمی دقیق از آن است. هدف پژوهش : این مطالعه با هدف ارائه درک بهتری از مفهوم امروزین پایداری درمقیاس محلات و باز نمودن زمینه برای تحول و تکامل آن صورت گرفته. روش پژوهش : این پژوهش با رویکردی تحلیلی و با بهره گیری از روش تحقیق زمین های به واکاوی اصول پایداری در جنبش های مؤثر بر ساخت محلات در150 سال گذشته می پردازد و در انتها رویکردهای مشترک و همچنین مشخص کردن وجوهی از آنها که در فهم امروزین از پایداری مشارکت دارند را شناسایی می کند. این جنبش ها دربرگیرنده پارک ها و زمین های بازی، باغشهرها، واحد همسایگی، برنامه ریزی اکولوژیکی منطقه ای، مدرنیزم، نوسنت گرایی، شهرسازی منظرگرا-بومگرا و اکوشهرها می شود که البته مکاتب مؤثر محدود به موارد بیان شده نیست و نویسندگان بر پایه میزان اهمیت، گستره تأثیر و محدودیت های مقاله، به انتخاب آنها پرداخته اند. نتیجه گیری : با بررسی راهبردها و اصول جنبش های معماری-شهرسازی که بر محلات تأثیرگذار بوده اند، دنباله ای به هم پیوسته از نظرها و افکار برآمده از حیطه های تخصصی مختلف قابل مشاهده خواهد بود که هر یک به عنوان پاسخی به چالش های زندگی شهری در زمان خود مطرح شده اند و نظر به میزان اثربخشی، جایگاه خود را در طول زمان در چارچوب مفهوم پایداری تثبیت نموده اند. به عبارتی مفهوم امروزین پایداری را می توان پدیده ای منعطف و تکامل یافته در طول زمان دانست که حاصل مشارکت جنبش های گذشته و برآیند تجارب موفق آنهاست. این مقاله همچنین در ادامه این روند با توجه به گسترش سیستم های ارزیابی محلات در راستای جنبش های با غلبه رویکرد برنامه ریزانه، مدیریت پایداری را به عنوان جریان مؤثر بر ساخت محلات در دهه اخیر شناسایی و معرفی می کند.
مطالعه تطبیقی تزئینات و اجزای ساختار محراب گچ بری امامزاده ربیعه خاتون اشترجان با منبر چوبی مسجد جامع نائین در قرن هشتم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
109 - 127
حوزه های تخصصی:
وجوه اشتراک بین نقوش به کار رفته در یک حرفه و صنعت در میان یک خاندان، باعث تأثیرگذاری تعدادی از آن نقوش بر صعنت و حرفه یی دیگر از آن خاندان می شود. شاهدی از این مدعا را، در میان هنرمندان گچ بر و نجار کرمانی در قرن هشتم هجری می توان ملاحظه نمود. وجود خاندان هنرمند گچ بر کرمانی که چند نسل در نقاط مختلف به سفارش بزرگان و حاکمان، کارهای شاخص گچ بری از خود بر جای گذاشته اند، باعث تأثیر گذاری بر سایر حرف و صنایع آن خاندان، همچون نجاری شد. بازشناسی و شناخت ویژگی های بصری محراب گچ بری امامزاده ربیعه خاتون اشترجان و منبر چوبی مسجد جامع نائین و همچنین مطالعه تطبیقی نقوش، اجزای ساختار و کتیبه های محراب گچ بری امامزاده ربیعه خاتون با منبر چوبی مسجد جامع نائین اهداف اصلی این پژوهش است. در این راستا، سوالاتی که در این مقاله پاسخ داده می شود؛ 1. چه ویژگی های بصری را، می توان برای محراب امامزاده ربیعه خاتون و منبر مسجد جامع نائین، در قرن هشتم هجری برشمرد؟ 2. چه وجوه اشتراکی بین نقوش، اجزای ساختار و کتیبه های محراب امامزاده ربیعه خاتون با منبر مسجد جامع نائین وجود دارد؟ روش یافته اندوزی بر پایه مطالعات میدانی، و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، به تحلیل داده های به دست آمده از نمونه های مطالعاتی می پردازد. دستاوردهای حاصل از این پژوهش؛ تعدادی از نقوش، اجزای ساختار و کتیبه های محراب گچ بری امامزاده ربیعه خاتون همانند؛ مشابهت در قاب های احاطه کننده نقوش، فرم قرارگیری اسلیمی ها، کاربرد گل ختایی چندپَر، استفاده از نوعی اسلیمی ساده، کاربرد فرم دایره ای شکل، مشابهت در فرم تیزی قوس طاق نما و مماس بودن آن با خطوط محیطی لچکی، اختصاص یافتن دیواره های سمت راست به کتیبه هنرمند سازنده محراب/منبر و سمت چپ به کتیبه تاریخ ساخت محراب/منبر، فشردگی و شلوغی زمینه کتیبه ها؛ مشابه و قابل قیاس با نقوش، اجزای ساختار و کتیبه های منبر چوبی مسجد جامع نائین است.
گونه شناسی، طبقه بندی و تحلیل سنگ مزارهای اسلامی شمال غرب ایران (مطالعه موردی دوره ایلخانی تا پایان دوره صفویه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
163 - 177
حوزه های تخصصی:
سنگ مزارها یکی از اجزاء جدایی ناپذیر تفکر مرگ در میان تمامی جوامع از روزگاران کهن تا به امروز بوده و ابزاری اساسی برای نمودهای عینی و معنوی آن به کار رفته است. اگرچه در زمینه ساخت مَزار و نشانه های مرتبط با آن در جوامع گوناگون دیدگاه های متفاوت وجود دارد، این پدیده در جهان بینی ایرانی – اسلامی جایگاه ویژه ای داشته است و در شکل های مختلف و نقش مایه های تزیینی متنوع ایجاد شده اند. منطقه شمال غرب ایران (آذربایجان ایران) به دلیل حکمرانی اقوام سلجوقی، ایلخانی، آق قوینلو، قره قوینلو و صفوی یکی از مناطق مستعد برای این گونه آثار مادی است. این پژوهش با هدف شناسایی، گونه شناسی و تحلیل برخی از سنگ مزارهای این منطقه انجام گرفته و به دنبال پاسخ به پرسش های اساسی زیر است: سنگ مزارهای شمال غرب ایران از نظر گونه شناسی و شکل در چه اشکالی ایجاد شده است؟ تحلیل ریشه شناختی برخی از شکل سنگ مزارهای شمال غرب ایران به کدام مناطق بر می گردد؟ نقوش تزیینی سنگ مزارهای شمال غرب ایران در چند دسته قابل تقسیم بندی است؟ این پژوهش به روش، توصیفی – تحلیلی بر اساس مطالعات اسنادی، تجزیه و تحلیل کیفی و از روش میدانی برای ثبت و ضبط برخی گورستان های دوره اسلامی شمال غرب ایران استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که سنگ مزارها از منظر نحوه قرارگیری در سه نوع عمودی، افقی و ترکیبی با گونه های مختلف قابل دسته بندی است؛ همچنین مطالعات تطبیقی سنگ مزارها نشان می دهد که از نظر ریشه شناختی برخی از اشکال سنگ قبرها با فرهنگ های آسیای میانه ارتباط نزدیکی دارد که نشان از تاثیر و تاثرات فرهنگی میان حکومت های دوره اسلامی ایران با آسیای میانه است. سنگ مزارهای مورد مطالعه از لحاظ آرایه های تزیینی دارای انواع مختلفی با مفاهیم متنوعی است از جمله: الف) انسانی، ب) گیاهی، ج) حیوانی، د) هندسی - نمادین، ه) اشیاء و ابزارآلات است. هم اکنون بسیاری از این آثار دچار آسیب انسانی و طبیعی شده و تنها تعدادی از آن ها از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردارند.