فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۲۷٬۷۱۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
تنوع جریانات فکری و تضارب آراء موجود در اصفهان در عصر صفویه و زمان سلطنت شاه عباس باعث پیدایش فضایی آزاد جهت بروز خلاقیت، ابتکار و جریانات فکری نوین شد. در این فضای متنوع دو جریان فلسفی و هنری به موازات یکدیگر پایه گذاری شد، مکتب هنری و فلسفی اصفهان، در حوزه هنری، رضا عباسی(974_1044 ه ) و در حوزه فلسفه ملاصدرای شیرازی (979_1050ه ). قاعده حرکت جوهری مهم ترین دیدگاه ملاصدرا در ساختار فکری حکمت متعالیه به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر، این است که با مروری بر تعاریف مرتبط با حرکت جوهری، آثار رضا عباسی را از این منظر، مورد تحلیل قرار دهد. بر این اساس و با توجه به آنچه که ذکر شد می توان پرسید: چگونه می توان نسبتی میان حرکت در آثار رضا عباسی بر اساس تعاریف موجود در باب حرکت جوهری تصور نمود؟ فرض بر این است که هنرمند با استفاده از زبانی نمادین، و از طریق جنبش ملایم پیکره ها، خطوط منحنی، طراحی غیر ایستا، به القای حرکت نائل آمده است. در این راستا ضمن بررسی نحوه ارائه حرکت، به عنوان عنصری تجسمی، به ارائه مبانی عرفانی در آثار رضا عباسی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هنرمند به دو طریق، حرکت نمادین را به تصویر کشیده است؛ نخست با چگونگی قرارگیری پیکره ها و چیدمان عناصر در ترکیب بندی، حرکت آرامی را خلق نموده است. همچنین در جزئیات، با استفاده از قابلیت های خط و جهت نگاه و اشاره انگشتان، حرکت را به تصویر کشیده است. روش تحقیق این مقاله توصیفی_ تحلیلی می باشد. نحوه گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای_ اینترنتی است.
عوامل تبیین مفهوم اسطوره عکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ، عکس هایی ثبت و منتشر شده اند که به جایگاهی فراتر از یک عکس معمولی رسیده اند. این عکس ها به بخشی از خاطره ی گروهی مردمانِ یک سرزمینِ مُشخص و یا کُلِّ جهان تبدیل شده اند. به همین دلیل، هنرمندان و مؤلفان با الهام از آن ها آثار دیگری از جمله فیلم، مجسمه، شعر، پرفورمنس و غیره را خلق نموده و باعث شده اند که آن عکس بار دیگر مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. این میزان از استقبال و اقتباس نشان می دهد قدرت و دامنه ی اهمیت عکس مورد نظر تا آن اندازه بوده که دیگران نیز مایل بوده اند اثری مشابه آن را داشته باشند. پرسش ابتدایی این پژوهش آن است چگونه ممکن است عکسی از جایگاه فعلی خود به عنوان یک رسانه ی تبلیغاتی فراتر رفته و در جایگاه الگو قرار گیرد؟ «اسطوره عکس» عبارتی است که در این پژوهش تک وین یافته و تلاش شده که برای مفهوم و نیز عوامل مؤثر در تولید آن، و همچنین مراحل تکوین آن حدود و تعریفِ مُشخص بیابد. چنین عکس هایی می توانند آغازگر یا ادامه دهنده ی یک جریان و جُنبش فرهنگی یا سیاسی شوند؛ باعث برتری یک اندیشه ی درست یا نادرست در میان مُخاطبان گردند؛ در مقام تولیدکننده ی ایدئولوژی قرار گیرند؛ و نیز با تکثیر در سایر نظام های نشانه ای، باعث رُشد و گُسترش معنای خود و البته گُسترش آن رسانه گردند. نوع پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات اسنادی و مطالعات کتابخانه ای است. این پژوهش به صورت بنیادی انجام شده است. نتیجه آن که پیرامتن ها، قابلیت تکثیر، و میزان اقتباس در سایر رسانه ها از عوامل مؤثر در شکل دهی به اسطوره عکس هستند. همچنین امور فنی عکاسی تأثیر چندانی بر این روند ندارند.
مطالعه تطبیقی عناصر غیر دایجتیک در عکس های سینمایی محسن راستانی و مری الن مارک با رویکرد تحلیل رمزگان بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به تمامی امکانات و کنش هایی که هنگام نمایش فیلم در سینما روی پرده اتفاق می افتند، مانند واقعیت داستانی، گفتار، فعالیت شخصیت ها و همه کنش ها به شکلی که درون پرده و همزمان با نمایش اجرا شده اند، عناصر دایجتیک می گویند. بخشی از عناصر دایجتیک عکس های سینمایی اند که ارجاعاتی به روایت و روند داستان فیلم دارند. عده اندکی از عکاسان سینمایی با رویکردی افراطی، عکس هایی به سبک و شیوه خود و خارج از روند داستان فیلم می گیرند. این عکس ها که در بستر فیلم خلق شده و ارجاعاتی ویژه به سبک عکاس دارند در دسته عناصر غیر دایجتیک قرار می گیرند. در این پژوهش عناصر غیر دایجتیک در عکس های محسن راستانی از فیلم اینجا چراغی روشن است و عکس های مری الن مارک از فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته بر مبنای نظریه رمزگان بلاغی امبرتو اکو بررسی شده تا به پرسش اصلی پژوهش که موارد تشابه و تفاوت عکس های سینمایی محسن راستانی و مری الن مارک، با عناصر غیر دایجتیک چگونه قابل تبیین است؟ پاسخ داده شود. هدف این پژوهش شناخت عناصر غیر دایجتیک و سبک ویژه عکاس در عکس های سینمایی محسن راستانی و تطبیق آن با آثار مری الن مارک است. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. اطلاعات به روش اسنادی و مطالعات کتابخانه ای و عکس ها نیز از آرشیو شخصی و منابع الکترونیکی گردآوری شده اند. از مقایسه عکس های محسن راستانی و مری الن مارک، می توان نتیجه گرفت که هر دو، عکس هایی مرتبط با روایت فیلم و عکس هایی با سبک شخصی (مستند-پرتره) و غیر دایجتیک دارند که تبدیل به کتاب و نمایشگاه شده اند.
ارزیابی فضای عمومی محلات شهری با تأکید بر مفهوم زمان (نمونه موردی: محله های گلسار و ساغریسازان در شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 24
حوزه های تخصصی:
با گذر زمان در جوامع کنونی، بر سرعت تغییرات افزوده می گردد و ساختار استخوان بندی محلات سنتی، در نزاع مابین تجدد و سنت، تغییر می یابند. درگذشته، زمان با مکان پیوند داشت و در ایجاد هویت خاص محله تأثیرگذار بود، اما در فرایند جهانی شدن، زمان فشرده شد و توانایی هویت سازی آن کاهش یافت. مسئله این است که چگونه می توان مولفه های زمانی را در فضاهای عمومی محلات شناسایی کرد و راهکارهای برنامه ریزی در جهت ارتقاء کیفیت این فضاها را ارائه داد. شناخت و ارزیابی مولفه های زمانی فضاهای عمومی محلات شهری و ارائه راهبردها و راهکارهای برنامه ریزی زمانمند در راستای ارتقاء کیفیت فضای عمومی محلات شهری از اهداف این مقاله است. دو محله سنتی (ساغریسازان) و جدید (گلسار) در شهر رشت، به عنوان نمونه انتخاب و شاخص های استخراج شده از متون نظری با استفاده از روش تحقیق تحلیلی – اکتشافی، استخراج، ارزیابی و تحلیل شدند. اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای، مشاهده، مصاحبه با خبرگان، نمونه-گیری و پرسش نامه (نمونه گیری احتمالی تصادفی ساده با تعیین حجم نمونه 380 توسط آزمون کوکران) طبق طیف پنج گزینه ای لیکرت جمع بندی و با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و تلفیق آن با ماتریس سوات تحلیل و ارزیابی گردید. مولفه های زمانی (سال، فصل، ماه، روز و ساعت)، در کنار مولفه های تأثیرگذار متعارف در فضا (مولفه های کالبدی، عملکردی، فرهنگی و اجتماعی، ارتباطی، بصری و ادراکی)، بر کارکرد فضاهای عمومی محلات شهری تأثیرگذار هستند. تبلور مولفه های زمانی در محله های قدیم و جدید متفاوت است و با ارزیابی فضای عمومی محلات، راهکارهای برنامه ریزی زمانمند معرفی گردیدند. نمود مولفه های زمانی هر محله، متناسب با بستر زمانی آنها و متفاوت با دیگر محلات است و مدیریت ساختارهای زمانی، بر افزایش کیفیت فضاهای عمومی محله تأثیرگذار است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هر محله زمان های خاص خود را دارد و لازم است چارچوب زمانمند خاص آن در برنامه ریزی های آتی ارتقای کیفیت فضای عمومی محلات مدنظر قرار گیرد.
خوانش نقوش گرفت وگیر در نگاره «رستم خفته و نبرد رخش وشیر» در عرض هنر و تمدن اسلامی بر مبنای نظریه شمایل شناسی اروین پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
شمایل شناسی رویکردی است که اروین پانوفسکی برای تفسیر و تحلیل آثار هنری ارائه داد. این روش بر پایه تشریح و تفسیر عناصر مرئی یک اثر هنری و ارتباط آنها با زیرساخت متنی، مفاهیم فرهنگی و ایدئولوژیکی خلق اثر هنری است. پانوفسکی معتقد است که معنای یک اثر هنری را نمی توان تنها از طریق فرم و محتوای آن درک کرد، بلکه باید آن را در زمینه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی نیز مورد بررسی قرار داد. پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن پرداختن به زندگی هنری نظام الدین سلطان محمد تبریزی معروف به سلطان محمد نقاش به معرفی شیوه جانورنگاری و نقوش گرفت وگیر در مکتب تبریز صفوی بپردازد. گرفت وگیر شیوه ای در نگارگری است که هنرمند صحنه های درگیری و مبارزه حیوانات را به صورتی نمادین، خیال پردازانه و گاه اسطوره ای به تصویر درمی آورد. جستار پیشِ رو با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی به سؤال پژوهش حاضر مبنی بر کشف معانی و روابط مستتر در نقوش گرفت وگیر در نگاره «رستم خفته و نبرد رخش و شیر» اثر سلطان محمد نقاش، با استفاده از نظریه خوانش آثار هنری با رویکرد شمایل شناسی اروین پانوفسکی پاسخ می دهد. جستار حاضر با استفاده از زیرساخت متنی نبرد رخش و شیر در شاهنامه فردوسی (خوان اول) نسبت به تجزیه وتحلیل نقوش و نماد های به کاررفته در نگاره مورد پژوهش اقدام نموده است. یافته های پژوهش نشان داد که سلطان محمد با خلق این نگاره توانسته است داستان حماسی خوان اول شاهنامه را با زبانی نمادین و استعاری بیان کند. وی با بهره گیری از عناصری چون رخش، شیر، مار و درختان، مفاهیمی فراتر از ظاهر داستان را القا می کند. نبرد رخش وشیر نمادی از مبارزه خیر و شر است و حضور هم زمان مار بر درخت، به نزاع ابدی نیروهای اهریمنی و ایزدی اشاره دارد. به طورکلی، سلطان محمد با ترکیب عناصر طبیعی و حیوانی و بهره گیری از نقوش گرفت وگیر و زیرساخت متنی شاهنامه، مفاهیم عمیق و ژرفی را در قالبی زیباشناختی به تصویر کشیده است.
زیباشناسی رنگ و نور در آثار ایران درودی با رویکرد ابن هیثم
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
117 - 124
حوزه های تخصصی:
نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری آثارش، مورد پژوهش قرار گرفته شود. ایران درودی با عناصر زیباشناسی به آثارش هویت ایرانی می دهد، او نور را هدف اصلی قرارداد تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شود و همچنین از نور برای القای بیان احساس خویش استفاده می کند تا مخاطب آن به مفهوم حس هنرمند پی ببرد و به این نتیجه رسیده است که هیچ رنگی خارج از تابش نور، رنگ نیست و رنگ ها فقط در مجاورت و تأثیرگذاری بر یکدیگر است که کیفیت و رنگ خود را بروز می دهند. باتوجه به ماهیت ساختاری نقاشی که زیبایی شناسی آن بر پایه اصولی است که کاملاً منطبق با 22 مواردی که در آرای ابن هیثم است، بررسی این موارد نظری و چگونگی کاربست آن در هنر نقاشی، هدف این مقاله است و در پی پاسخ به این پرسش که چگونه نظریه زیبایی شناسی نور و رنگ از منظر ابن هیثم را می توان با اصول مدرن زیبایی شناسی در آثار ایران درودی درک کرد، ابتدا ماهیت و ویژگی های آثار درودی را توصیف و تحلیل کرده و سپس آن آثار با آرای ابن هیثم را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد. این مقاله که روش نظری آن، بر اساس نظریه پرداز فلسفه اسلامی ابن هیثم است. در این رویکرد زیباشناسی که به فرم اثر می پردازد ابن هیثم از زیباشناسی چنین تعریفی می کند: «زیبایی (حسن) را نه به عاملی بسیط، بلکه به تعامل پیچیده ای میان بیست ودو عامل تعریف کرد» و ابن هیثم تأکید زیادی به مفهوم دو مورد از 22 عواملی که نور و رنگ با یکدیگر نیروی انگیزش دارند، یعنی می توانند در نفس تأثیری ایجاد کنند که صورتی زیبا جلوه کند می پردازد. روش تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر منظر روش انجام توصیفی تحلیلی است و اطلاعات نیز بر اساس مطالعات کتابخانه ای به دست آمده است.نتایج تحقیق بیانگر کارایی رویکرد ابن هیثم در حوزه زیبایی شناسی نقاشی معاصر است.
فرهنگ تدفین عصر مفرغ میانی (حسنلو VI) در محوطۀ برده زرد پیرانشهر، شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۰)
۵۴-۴۰
حوزه های تخصصی:
عصر مفرغ از مهم ترین دوره های فرهنگی ایران محسوب می شود؛ چرا که از این دوره بحث پیچیدگی های اجتماعی و خان سالارهای قبیله ای آغاز می گردد. پس از فرهنگ کوراارس و با پایان عصر مفرغ قدیم، تغییرات فرهنگی در سنت های عصر مفرغ میانی رخ می دهد که بیانگر استقرار اقوامی آشنا با فرهنگ سفال نخودی و نارنجی منقوش است که در حوضه رودخانه زاب ساکن شده اند. این منطقه از مهم ترین مناطق حوضه جنوبی دریاچه ارومیه است که پژوهش های باستان شناسی در آن انجام یافت. شمال غرب ایران اهمیت بسیاری در ادبیات باستان شناسی منطقه دارد؛ چراکه از منظر سوق الجیشی در ارتباط با مناطق جنوب قفقاز، شرق آناتولی و شمال بین النهرین و دارای پیوندهای فرهنگی با مناطق فوق است. پژوهش های باستان شناسی در محوطه برده زرد شهرستان پیرانشهر انجام یافت. این نوشتار تلاش دارد با مطالعه مواد فرهنگی حاصل از کاوش، به این پرسش پاسخ دهد که مناسبات و روابط فرهنگی برده زرد با مناطق هم جوار چگونه بوده است؟ کاوش های باستان شناسی برده زرد منجر به شناسایی محوطه ای از عصر مفرغ میانی همراه با ساختارهای معماری و یک تدفین در گوشه اتاق شد. نتایج پژوهش بیانگر تعاملات فرامنطقه ای و ارائه الگوی سنت تدفینی در فضای مسکونی و شناخت سنت های فرهنگی مفرغ میانی براساس مطالعه سفال در حوضه رودخانه زاب کوچک گردید. پژوهش حاضر بر مبنای کاوش باستان شناسی و سپس بررسی برهمکنش های فرهنگی منطقه صورت گرفته است.
بازجُست بن مایه نقش هارپی در هنر ایران از دوره باستان تا سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هنر پیشااسلامی ایران، نقش جانوری ترکیبی دیده می شود که به هارپی معروف است. این نقش، دارای سر انسان و بدن پرنده است و به عنوان موجودی فرازمینی، پیک مرگ و رهایی روح از جسم مطرح شده است. آغاز به کارگیری این نقش در هنر ایران باستان از دوره ایلام میانی و در هنر اسلامی، دوره سامانیان است. اوج حضور آن در آثار سفالی و فلزی دوره سلجوقی است. استفاده از این نقش در مقایسه با دیگر نقوش ترکیبی، میزان اهمیت آن را نشان می دهد و مؤکد هدفی برتر از تزیین صرف توسط هنرمند، یعنی انتقال مفاهیمی در حوزه دین، اعتقادات و فرهنگ است. نوع ترکیب این جانور در هنر ایران پیشااسلامی و اسلامی در عین شباهت، دارای تفاوت های ساختاری است که در طول زمان، باعث تغییر در محتوا و مفهوم آن گردیده است. در برخی دوره ها، هنرمندان برای القای مفاهیم خاص و جدید، از سر زن و عناصری همچون تاج برای تغییرات ساختاری هدفمند استفاده می کردند تا مفاهیم خاصی همچون شکوه شاهانه را منتقل نمایند. در دوره پیشااسلامی، این نقش دارای شاخصه های خاص همچون پای انسان یا چهارپا، نقوش گیاهی، دم ماهی و شاخ؛ و در دوره اسلامی با نقوش گیاهی پیچان، هاله نور و در آثار کاربردی همچون ظروف و مجسمه های تک پیکره دیده شده است. مطالعه و نمایش سیر تحول این نقش بر اساس فرم و محتوا در هنر ایران از دوره باستان تا دوره سلجوقی و سپس یافتن عوامل مشترک و متمایز در منقوش شدن آن در دوره پیشااسلامی و اسلامی، از پرسش های مطرح شده در این پژوهش است. نتایج نشان می دهد مذاهب پیشااسلامی و اسلامی، گسترش علوم و به ویژه نجوم، ادبیات کهن به خصوص شاهنامه؛ و عقاید و باورهای عامه از دلایل مؤثر در نمایش این نقش بوده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ایاسنادی انجام پذیرفته است.
تبیین مقام ابداع در صنع انسان کامل از منظر حکمت اسلامی
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان مسلمان با استعانت از قوای عقل و تکیه بر آیات و روایات، همواره در تلاش برای تعریف و تبیین ماهیت انسان کامل و افعال او در جایگاه خلیفه الله بوده اند. انسان کامل، خلیفه الله، متصف به صفاتی از نوع صفات استخلاف کننده مقام خلافت، خداوند متعال است. حضرت بدیع السماوات و الارض، از مهمترین مقامات تفویض شده به انسان کامل را مقام ابداع قرار داده، مقامی که در صنع صنایع بدیع، تجلی تام یافته است. با توجه به طرح منظرگاه های متعدد در تبیین مفهوم ابداع و تکوین صنایع و بدایع در آثار صناعی، این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان ابداع را در صنع انسان کامل بر بستر حکمت اسلامی تدوین و تبیین نمود؟ در این منظر با تکیه بر آیات، احادیث و با بهره بردن از تفاسیر و دیدگاه های حکیمان مسلمان بر بستر حکمت اسلامی، نخست مراتب خلق انسان و شئون خلقت انسان کامل تبیین شده، سپس با تکیه بر صورت بندی استخلاف مقام خلیفه اللهی به انسان کامل، مقام ابداع، نخست در فعل ذات باری تعالی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته و سپس این مقامِ تفویض شده به انسان کامل، در صنع و صناعت آثار صناعی تبیین می گردد. این پژوهش از نوع مطالعات بنیادین با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی است که با استناد به منابع نوشتاری و تحلیل محتوای آیات، احادیث و آرائ حِکمی حُکمای اسلامی شکل گرفته است. در این پژوهش در پی تببین مقام ابداع در صنع انسان کامل، این نتیجه حاصل می شود که: انسان کامل با استعانت از این مقام و با شناخت نیازها و کاستی های زیسته انسان، به عنوان واسطه ای از جانب حضرت حق، دست به ابداع صنایع زده و رموز این صنایع را سینه به سینه به جان های مشتاق ذی صلاح، جهت تکوین سپرده است؛ تکوینی که همواره به همراه انسان جریان دارد.
تدوین شاخص های بازطراحی جداره محورهای تاریخی از منظر رخداد معنا و بازآفرینی تصویر ذهنی شهروندان: مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۲۶-۱
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: مطالعه ی جداره محورهای تاریخی موضوع ضروری برای ارزش گذاری و حفظ هویت فرهنگی انسان ها در ساختار شهر تلقی می شود و به نوعی میراث ذهنی و معنایی یک جامعه است. در حالی که اکثر مطالعات بر روی کالبد جداره های شهری تمرکز دارد، پژوهش های محدودی برای تجزیه و تحلیل جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد ذهنی و معنا انجام گرفته است و ریشه اصلی شکاف تحقیقاتی در این حوزه تلقی می شود. اهداف: هدف اصلی این پژوهش شناسایی شاخص های موثر در بازطراحی جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد کالبدی رخداد معنایی و تصویر ذهنی شهروندان تلقی می شود. همچنین ترکیب کمی-کیفی پژوهش ها و مطالعات صورت گرفته در این حوزه در جهت اعتبارسنجی شاخص ها از اهداف دیگر پژوهش است. روش ها: به منظور رسیدن به هدف از روش مرور سیستماتیک بهره گرفته شده است و مقالات علمی-پژوهشی فارسی و انگلیسی جامعه آماری پژوهش را تشکیل داده است. بررسی تعامل و ارتباط میان پژوهش ها انجام شده با استفاده از ابزار مروری دارای جایگاه عمیقی می باشد. جامعه آماری پژوهش در حدود 73 مقاله است که مبتنی برکلیدواژه های (تصویرذهنی، معنا، جداره محورهای تاریخی) می باشد. برخی مقالات در روند غربالگری مبتنی بر چک لیست پریزما از فرآیند پژوهش کنار گذاشته شده است. در نهایت 57 مقاله جامعه آماری نهایی پژوهش را تشکیل داده است. در این راستا از پایگاه های اطلاعاتی فارسی (ایران داک، سیویلیکا، علم نت، مگیران) و در حوزه مقالات انگلیسی زبان از پایگاه های (اسکوپوس، الزویر) و موتور جستجوی علمی گوگل اسکالر استفاده شده است. یافته ها: خروجی مطالعات نشان دهنده آن است که پراکندگی جغرافیایی و ویژگی های زمینه ای محیط، تاثیر مستقیم بر درک معنای محیطی در جداره های شهری دارد و شاخص ها از این موضوع نیز تبعیت می کنند. ساختارهای درونی جامعه، فرهنگ و ابعاد فردی نیز فراوانی بسیاری در ادبیات مروی جهان دارد. همچنین در بعد کمی پژوهش کمبود استفاده از نظریات پایه و ارتباط سازی میان شاخص ها از ضعف های اصلی در پژوهش های انجام شده تلقی می شود. بر این اساس اجزا و کیفیت های جداره های شهری و ارتباط میان آن ها با نظریات پایه از طریق ابزارهای تحلیلی و ماتریس جمع آوری شده است. شاخص هایی از قبیل حفظ وابستگی های فردی و اجتماعی به محیط، درگیری حواس پنچگانه، وجود حجم بر مبنای شکل حاصل از معنای شکل گرفته از اذهان عمومی مردم، نیز بیشترین فراوانی و تاثیرگذاری را بر روی احیای جداره محورهای تاریخی از منظر ابعاد ذهنی و معنایی دارد. نتیجه گیری: نتایج بیان گر ارتباط عمیق میان ذهن و ابعاد معنایی در جداره های تاریخی است. محورهای تاریخی به دلیل وجود میراث عمومی و ارزش های فرهنگی-تاریخی، هویت منحصر به فرد و کاراکترهای مستقل شخصیتی دارند که می تواند ذهن را برای درک معنای ملموس درونی آن تحریک کند و شاخص های استنباط شده سبب تزریق معنا در بطن جداره های تاریخی می شود. این شاخص ها می تواند عصب های ذهنی و شناختی را در جهت ماندگاری تصویر ذهنی تقویت کند.
تحلیل خیالی سازی نگاره انگشترسپاری در معراج
حوزه های تخصصی:
معراج ماجرای عروج رسول اکرم از مسجد الاقصی به آسمان ها است. در گروهی از نگاره ها که از معراج به تصویر کشیده شده، در برخی از آن ها پیامبر انگشتری را به سوی شیری غران پیش برده است گویا که قصد اهدای آن را به او دارند. از آن جا که در منابع معتبر اسلامی (شیعه و سنی) به حضور امام علی در معراج اشاره نکرده است، پس چگونه نگارگران ترغیب به خلق صحنه انگشترسپاری شدند؟ این نگاره ها، بدون داشتن پیشینه مکتوب و حتی احادیث معتبر به تصویر کشیده شده اند. این شیوه جانشینی نشانه ها در متن های تصویری (معراج نگاره ها)، به آداب اهدای حلقه قدرت به نشانه تعهد می تواند به صورت نمادین از فردی به فرد دیگر بسپارد. در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام و اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شده است، ابتدا نگاره های معراج که عناصر علاوه بر تصویر پیامبر و براق، نگاره شیر و انگشتر هم در آن ها به تصویر کشیده شده و به اعطای انگشتر اشاره دارد، جمع آوری شده و سپس متون مذهبی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم به این عناصر تصویری اشاره داشته اند، مطالعه و بررسی شده اند. به نظر می رسد شیعیان ایران، آن چه را در غدیرخم اتفاق افتاد و نادیده انگاشته شد، در مصورسازی معراج، جبران کردند تا پیمان ولایت علی را آسمانی اعلام کنند.
مطالعه و تحلیل هنر چرم دوزی در معماری و دکوراسیون داخلی ایران در عصر کنونی
حوزه های تخصصی:
چرم دوزی یا سراجی یکی از پر طرفدارترین و به روزترین صنایع دستی در ایران است که در صنعت مد جایگاه ویژه ای دارد. چرم طبیعی ظاهری منحصر به فرد داشته و دارای بافتی است که با گذر زمان خاص تر نیز می شود و در هر مکانی با کاربردش ظاهری فراتر از انتظار را ایجاد می کند و در تمام اتاق ها و جزئیات دکوراسیون قابل استفاده است. استفاده از چرم در دکوراسیون داخلی امتیازات فراوانی دارد که بسیاری از افراد اطلاعی از آن ندارند. با توجه به جایگاه ایران در صنایع دستی جهان، می توان از این موقعیت در جهت معرفی هر چه بیشتر فرهنگ و تمدن ایران در جهان استفاده نمود و با به روز کردن کاربرد چرم، ازخروج چرم به صورت خام از کشور جلوگیری کرد. هدف این مقاله، تحلیل و بررسی جایگاه هنر چرم در دکوراسیون داخلی و همچنین تبیین گونه های کاربرد هنر چرم در تزئینات داخلی می باشد. سوالی که در این جا مطرح است، این است که هنر چرم در معماری و دکوراسیون داخلی چه جایگاهی دارد؟ در این پژوهش، گردآوری اطلاعات، با روش کتابخانه ای انجام شده است و تحلیل و توصیف، با روش کیفی صورت پذیرفته است. این پژوهش نشان می دهد که امروزه هنرچرم دوزی کاربرد های نوینی درعرصه دکوراسیون داخلی، اثاثیه، بسته بندی و زیورآلات دارد که کم تر مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی نگاه کودکان 6 تا 12 سال به دنیای اطراف و تفاوت آن با نگاه بزرگسالان در عکاسی
حوزه های تخصصی:
کودکان سراسر جهان خصوصیات مشترک بسیاری دارند. آن ها به محیط پیرامون خود حساسند و در برابر محرک های مختلف، چه طبیعی و چه مصنوعی عکس العمل های یکسانی نشان می دهند.آن ها می خندند، می گریند و از دیدن و حرکت چیزهای رنگی شادمان می شوند و به صداهای محبت آمیز حساسند. در کودکان، انتخاب موضوع و نگاه آن ساده و خام است، ولی به مرور زمان، ورزیدگی و تجربه در عکاسی انتخاب کامل تر و دقیق تر می شود. کودکان به صورت حسی عکاسی کرده و با سوژه ارتباط برقرار می کنند. آن ها در سنین 6 تا 8 سال، بیشتر دوست دارند از خانواده و وسایل شخصی خودشان عکاسی کنند. هرچه سن آن ها بیشتر می شود، ارتباط بیشتری با جامعه برقرار می کنند و همچنین در بازی هایشان حس شادی، غم و... را به خوبی نشان می دهند. هیچ کودکی با کودک دیگر مشابه نیست. شخصیت متفاوت و عکس العمل متفاوت نسبت به محیط خود و توانایی ذهنی متفاوتی دارند.بزرگسالان با فکر و تفکر پیچیده تری به موضوع نگاه می کنند و عکس می گیرند. محتوای این تحقیق قبل از هرچیز و در درجه اول، به بررسی نگاه کودکان به دنیای اطراف و تفاوت آن با نگاه بزرگسالان در عکاسی می پردازد. تحقیق به روش کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی عکس های کودکان 6 تا 12 سال دختر و تفاوت آن با عکس های بزرگسالان مورد نقد و بررسی قرار داده است.
الگوشناسی گرمابه در باغ های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۰)
۱۱۲-۹۴
حوزه های تخصصی:
نیاز به باغ سازی در دوره های مختلف در مناطق گوناگون و برای افراد مختلف، منجر به ایجاد گونه های مختلفی از باغ ایرانی شده است. در فضای کالبدی برخی از باغ های ایرانی علاوه بر فضای عمارت سردر و اندرونی، فضاهای خدماتی و جانبی نیز وجود دارد. یکی از مهم ترین فضاهای خدماتی، گرمابه است که این پژوهش به این کاربری مستقل به صورت عنصری وابسته به باغ پرداخته و با مطالعه ۹ نمونه گرمابه در باغ، به بررسی الگوهای کالبدی و عملکردی گرمابه ها در باغ های ایرانی پرداخته است. سؤال اصلی پژوهش، این است که الگوهای کالبدی و عملکردی گرمابه های واقع در باغ های ایرانی چگونه است؟ این تحقیق از نوع کیفی و روش پژوهش، در بخش نظری توصیفی-تحلیلی است. ابزارهای گردآوری اطلاعات در بخش نظری کتابخانه ای است. براساس اطلاعات به دست آمده در بخش نظری، الگوهای کالبدی و عملکردی گرمابه های واقع در باغ با استفاده از تحلیل های تطبیقی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد گرمابه های ساخته شده در باغ ها اکثراً به صورت خصوصی یا خصوصی - عمومی بوده اند. در برخی از باغ ها، ارتباط شکلی بین هندسه کوشک هشتی یا فضای تقسیم کوشک، با هندسه فضای سربینه گرمابه باغ وجود دارد. با تحلیل مکان یابی گرمابه نسبت به محور اصلی، فرعی، کوشک و سردر می توان دریافت که در تمامی باغ ها، گرمابه در محور فرعی باغ و در ارتباط با کوشک یا بنای سردر واقع شده است.
عوامل مؤثر بر اشتغال زایی زنان در مصنوعات صنایع دستی روستایی در حوزه کشاورزی، مطالعه موردی استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
507 - 526
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور «تحلیل عوامل مؤثر بر اشتغال زایی زنان در بخش صنایع دستی روستایی در حوزه کشاورزی استان اذربایجان غربی» انجام گرفته است. در این تحقیق از روش پیمایش و تکنیک های پرسش نامه محقق ساخته و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شده در بخش آمار توصیفی از محاسبات فراوانی، میانگین، و درصد و در بخش آمار استنباطی از روش همبستگی اسپیرمن استفاده شد. جامعه آماری در این تحقیق 21875 نفر از زنان شاغل در حوزه کشاورزی استان واقع در سنین بین 15 الی 65 سال می باشد که با استفاده از فرمول کوکران تعداد نمونه 370 نفر از بین 30 روستای منتخب در بین 6 شهرستان استان و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب گردید. در مبانی نظری، یک مدل تحقیق با ترکیب نظریه های جامعه شناسی و اقتصادی (نئوکلاسیک و تقسیم بازار کار و نظریه های جنسیتی) ساخته شد. براساس این مدل عوامل مؤثر بر اشتغال بهینه زنان در بخش صنایع دستی حوزه کشاورزی استان آذربایجان غربی عبارت است از: عوامل فردی (روان شناختی)، عوامل فرهنگی و عوامل سازمانی که در پایان پس از تجزیه وتحلیل داده ها کلیه فرضیه های پژوهش در سطح معناداری 99 درصد پذیرفته شد. بنابراین، با تأیید فرضیه ها و تأیید مدل پژوهش، عوامل مؤثر بر اشتغال بهینه زنان در بخش صنایع دستی حوزه کشاورزی در منطقه مورد مطالعه عبارتند از: عوامل فردی، فرهنگی و سازمانی که این عوامل موجب اشتغال بهینه زنان در بخش صنایع دستی حوزه کشاورزی و در نهایت توسعه پایدار روستایی خواهد شد.اهداف پژوهش:بررسی عوامل مؤثر بر اشتغال زایی زنان در صنایع دستی حوزه کشاورزی.بررسی تأثیر عوامل مؤثر بر اشتغال زایی زنان در صنایع دستی حوزه کشاورزیِ استان آذربایجان غربی.سؤالات پژوهش:چه عواملی بر اشتغال زایی زنان در صنایع دستی حوزه کشاورزی استان آذربایجان غربی مؤثر است؟2. عوامل مؤثر بر اشتغال زایی زنان چه تأثیری بر صنایع دستی حوزه کشاورزی استان آذربایجان غربی دارد؟
مطالعه گفتمان قرآن از دیدگاه براون و لوینسون و بررسی آن در ساختار مساجد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
254 - 281
حوزه های تخصصی:
قرآن به عنوان یک گفتمان اجتماعی و مذهبی سرشار از تعاملات شخصیت های مختلف است. در طی تعاملات قرآنی اختلاف نظرهایی رخ می دهد که تاکنون ازنظر ادب بندرت مورد تحلیل قرارگرفته اند. بنابراین، مطالعه کیفی-توصیفی کنونی با هدف بررسی ادب اختلاف نظرهای قرآنی براساس نظریه ادب براون و لوینسون انجام شده است. تمام سوره های قرآن در دو زبان فارسی و عربی به طور مقایسه ای بررسی تا نوع اختلافات و سپس نوع ادب به کار رفته در آن ها مشخص شود. در کل قران 256 آیه حاوی اختلاف نظرها یافت شد. پس از جدول بندی، آن ها براساس مدل فوق تحلیل ادبی شدند. تجزیه وتحلیل جدول آیات نشان داد که از مجموع 256 اختلاف نظر در آیات قرآن ، 255 مورد (99/6%) شامل ادب منفی و یک مورد (0.39 درصد) شامل ادب مثبت بودند. از ده استراتژی ادب منفی ، همه آن ها به جز «بیان عمل تهدیدآمیز وجهه به عنوان یک قاعده کلی» و «عذرخواهی» به وقوع پیوستند. بیشترین استراتژی ادب منفی «بدبینی» بود که 98 بار (43/38٪)، «سؤال پرسیدن و مصون سازی» 63 بار (38.43٪) و «به حداقل رساندن تحمیل تهدید وجهه» 29 بار (11.37٪) رخ داده اند. تنها نشانگر ادب مثبت در اختلافات قرآن «استفاده از نشانگرهای هویت درون گروهی» با 1 مورد بروز (0.39٪) بود. راجع به اصطلاحات یا مقوله های نشانگر اختلاف نظر، «سؤال پرسیدن» با 63 (24.60٪) اختلاف نظر ، «استدلال کردن» با 36 (14.4) اختلاف نظر و «ابراز تردید« با 28 (10.39) اختلاف نظر رخ دادند. این مطالعه برای زبان شناسان، تحلیل گران گفتمان و محققان ترجمه تأثیراتی دارد.اهداف پژوهش:بررسی ادب اختلاف نظرهای قرآنی براساس نظریه ادب براون و لوینسون.بررسی وجود مخالفت های گوناگون در قرآن کریم براساس نظریه ادب.سؤالات پژوهش:بررسی ادب اختلاف نظرهای قرآنی براساس نظریه ادب براون و لوینسون چگونه می باشد؟گفتمان قرآن کریم چگونه در ساختار مساجد اسلامی منعکس شده است؟
شناسایی و تحلیل آثار رقم دار محمد باقر جهانمیری (نقاش و کاشی نگار شیراز در عصر پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
157 - 178
حوزه های تخصصی:
کاشی نگاران شیراز در عصر پهلوی، نقش مهمی در حفظ سنت های قاجاری و مرمت بناهای تاریخی در آن دوره داشتند. از آن میان محمدباقر جهانمیری (1262-1338ه.ش) معروف به «حاجی محمدباقر نقاش» یا «حاج باقر»، کاشی نگار، شیشه نگار، گچ نگار و مرمتگر نقاشی های دیواری عصر پهلوی است که میراث نقاشی روی کاشی را زنده نگهداشت و تا آخرین لحظه زندگی هم چنان در پی حفظ این میراث بود. آثار وی به سبب چیره دستی در نقاشی و هم زمان آشنایی کامل با فنون کاشی سازی در روزگار خود ممتاز بود، با این حال این آثار کم تر مورد مطالعه و دسته بندی قرار گرفته اند. هدف پژوهش کنونی شناسایی آثار و تحلیل کاشی های رقم دار او و ارائه دسته بندی اولیه ای از آثار وی جهت مطالعات تطبیقی با دیگر هنرمندان است. این پژوهش می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد: حیات هنری محمدباقر جهانمیری به چند دوره قابل تقسیم است؟ حامیان، همکاران و شاگردان وی چه کسانی بوده اند؟ و دسته بندی آثار و انگاره های حاکم بر آن ها کدامند؟ روش پژوهش، تفسیری-تاریخی، مبتنی بر توصیف و تحلیل داده هاست. داده ها از منابع کتابخانه ای گرد آمده اند و بخش مهمی از مستندات، حاصل کار میدانی و عکاسی است. نتایج نشان می دهد که کاشی نگاره های محمدباقر جهانمیری را می توان در شش گروه شامل «گل و مرغ سازی»، «باستان گرایی»، «شمایل نگاری و چهره پردازی»، «فرنگی سازی»، «خیالی نگاری» و «کتیبه نگاری» جای داد که در کل چهار انگاره را به عنوان انگاره های حاکم بر آثار مطرح می سازند: «انگاره های فرنگی» (در طراحی عمارت ها، چشم اندازها و منظره های فرنگی)، «انگاره های مذهبی» (در شمایل نگاری روایت ها و شخصیت های مذهبی شیعی)، «انگاره های ایران باستان» (در طراحی صحنه ها و فیگورهایی از دوران هخامنشی و ساسانی) و «انگاره های برگرفته از نقاشی ایرانی» (در طراحی گل ومرغ و نقوش گیاهی).
مقایسه هنر بلوچی دوزی ایران و پاکستان از نظر شیوه نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک های دوخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
101 - 113
حوزه های تخصصی:
بلوچی دوزی از مشهورترین هنرهای سنتی در میان اقوام بلوچ ساکن در ایران و پاکستان است. مردم این دو خطه در بحث بلوچی دوزی دارای فرهنگ یکسانی هستند اما تمایز بین طرح و تکنیک در مناطق مختلف بلوچستان موجب گستردگی جغرافیای این هنر و تنوع بالا به لحاظ نقوش و نحوه اجرا گشته است. بر این مبنا پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات میدانی و کتابخانه ای، در پی پاسخگویی بدین پرسش ها است که: میان شیوه دوخت و طراحی نقوش در بلوچی دوزی ایران و پاکستان چه شباهت هایی وجود دارد؟ و مهم ترین تفاوت های موجود در این عرصه کدام اند؟ برای بررسی بهتر، نمونه ها به شیوه انتخابی از میان چهل تکنیک دوخت رایج در مراکز عمده بلوچی دوزی ایران و پاکستان برگزیده شدند. سپس با در نظر گرفتن سه شاخصه اساسی؛ نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک اجرا با رویکرد تطبیقی مقایسه ای میان آن ها صورت گرفت. یافته ها نشان گر آن است که با وجود شباهت های چشمگیر میان بلوچی دوزی ایران و پاکستان، تکنیک دوخت و شیوه اجرای نقش بر روی پارچه، ایجاد تمایز میان بلوچی دوزی های این دو کشور را امکان پذیر می سازد. همچنین شمارش تاروپود در بلوچی دوزی ایران که نوعی مهارت دوخت تلقی می شود، سلیقه هنری خاصی را در این آثار رقم زده که وجه ممتاز این هنر در ایران است.
مقدمه ای بر روش تخیل ویتگنشتاین متأخر در گفت و گونویسی نمایشی با نگاهی به متن مرگ یزدگرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
7 - 19
حوزه های تخصصی:
شیوه های گفت وگونویسی در متن نمایشی یکی از چالش برانگیزترین حوزه های مطالعاتی ادبیات نمایشی محسوب می شود. ارتباط آن با هنرهای نمایشی ازیک سو و ارتباط با مطالعات زبانی ازسوی دیگر، دامنه ی بحث را به حوزه ی مطالعات میان رشته ای گسترش داده است. بر همین اساس می توان ادعا کرد که چرخش های زبانی قرن بیستم بر حوزه های گفت و گونویسی نمایشی نیز تأثیر گذاشته است. یکی از فیلسوفان زبان که در این چرخش زبانی نقشی عمده ای داشت لودویک ویتگنشتاین متأخر است. او با ایده ی بازی های زبانی، عرصه های معناسازی زبان را وارد بسترهای تازه ای کرد. یکی از عناصری که می توان به عنوان نقطه ای مشترک میان هنر و زبان مورد بررسی قرار داد، حوزه ی تخیل است. تخیل نیز یک بازی زبانی است که از حضور میان کاربران زبان کاربرد یافته و خود را عیان می سازد. هدف از این پژوهش شناختن روش بسط و گسترش شیوه ی گفت و گونویسی نمایشی با استفاده از ایده ی بازی زبانی تخیل نزد ویتگنشتاین است. این مقاله برای شناخت این روش نمایشنامه ی مرگ یزدگرد از بهرام بیضائی را برگزیده است. سؤال مطروحه این است که بیضائی چگونه از روش بازی زبانی تخیل در گسترش زبان نمایشی متن مرگ یزدگرد سود جسته است؟ فرضیه نیز می تواند این گونه تعریف شود که به نظر می رسد بیضائی در بازی زبانی تخیل روش هایی شبکه ای برای گسترش زبان گفت و گونویسی برگزیده است. پژوهش حاضر براساس هدفْ کاربردی، از نظر روش گردآوری اطلاعاتْ کتابخانه ای، بر پایه ی روش، کیفی و بر مبنای ماهیت، توصیفی است. منظور از روش توصیفی، روشی است که ویتگنشتاین در مواجهه با زبان به مثابه ی انگاره ای فلسفی پیشنهاد داده است. نتیجه اینکه بیضائی برای شکل دهی به قواعد اولیه ی بازی زبانی خود از انکار، اقرار و روش شناخت درک- جنبه استفاده کرده است تا به دلیل تشکیکی که در موقعیت نمایشی خود ایجاد کرده، در بطن به تشکیک در دستور زبان ثانویه ی زبان خود یعنی تردید در تاریخ مرگ یزدگرد بپردازد.
ارزیابی و تحلیل الگوی یکپارچه توسعه کار آفرینی فناوری های پیشرفته (high-tech) با رویکرد زیست بوم فناوری و نقش آن در ایمنی و اقتصاد شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۱
73 - 98
حوزه های تخصصی:
امروزه در شرایط متحول جهانی"کارآفرینی" بعنوان سازوکار توسعه اقتصادی از طریق نوآوری، ایجاد اشتغال و گسترش رفاه در جامعه،ازاهمیت ویژه ای در حکمرانی اجتماعی بویژه در مدیریت و ایمنی شهری برخوردار است.پژوهشگران حوزه سیاست گذاری کارآفرینی معتقدند،"کشورها با تعداد زیادی کارآفرین نمیتوانند به رشد و توسعه اقتصادی دست یابند، بلکه نیازمند زیست بوم کارآفرینی متناسب هستند، تا بتوانند بهاین مهم برسند.بر همین اصل نیازمند ارزیابی و تحلیل زیست بوم فناوری های پیشرفته با الگوی یکپارچه کارآفرینی فناوری های پیشرفتههستیم.بر همین مبنا و براساس ادبیات تحقیق الگوی مولفه های مستخرج در ۳ مرجع ابعاد تحلیل،نقش ها و ویژگی ها کدگذاری شده که در ۲۲زمینه زیرسیستم طبقه بندی گردیده اند. این پژوهش از نظر نتایج تحقیق بنیادی و از نظر هدف کاربردی بوده و ماهیت اکتشافی دارد.این پژوهشمستخرج از نتایج تحقیق بهبهانی(۱۴۰۱) بوده که جهت بررسی تاثیر مولفه ها بریکدیگر از روش معادلات ساختاری استفاده کرده تا ارتباط بین ۳مولفه فوق با کارآفرینی فناوری های پیشرفته در ۴ فرضیه اساسی در خصوص رابطه معنا دار و مثبت بین مولفه های کارآفرینی و ابعاد تحلیلفناوری،مولفه های کارآفرینی و ویژگی ها و نقش ها،ابعاد تحلیل و تصمیم به کارآفرینی،ویژگی ها و نقش ها و تصمیم به کارآفرینی مورد بررسیقرار گرفته و نتایج حاصله گویای تایید فرضیه ها به جز فرضیه سوم بوده و بر همین اساس پیشنهاد میگردد در تحقیقات آتی علاوه بر صنایعپیشرفته به تمامی صنایع در بازه های زمانی مختلف و همزمان با گسترش پیشرفت در خدمات اداری و مدیریت شهری تمرکز شود.