فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر ترکیبی فعالیت هوازی و محدودیت کالریکی بر سطح مولکول های چسبان سلولی و عروقیِ سرم زنانِ چاقِ کم تحرک است. بدین منظور تعداد 40 نفر زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی و شاخص توده بدنی (98/6±6/44سال، 95/3±6/26 درصد و 81/2±6/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه تجربی1(محدودیت کالریک)، تجربی2 (فعالیت های ورزشی)، تجربی 3 (مداخله ترکیبی) و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی2 (فعالیت ورزشی) شامل دویدن روی تریدمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه بود. گروه تجربی1 از یک رژیم غذایی با محدودیت کالری معادل انرژی مصرفی فعالیت ورزشی گروه تجربی 2 استفاده کردند. آزمودنی های گروه تجربی 3 نیز از برنامه تمرینی گروه تجربی2 با نصف کردن جلسات تمرینی (25 الی 30 دقیقه در هر جلسه) و برنامه رژیم غذایی گروه تجربی1 با 2/1 محدودیت کالری به صورت ترکیبی استفاده کردند. در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتا و در پایان 48 ساعت پس از اتمام تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس تفاضلی پیش تا پس، آزمون تعقیبی بانفرونی ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t زوجی در سطح معنی-داری 05/0P < تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مقادیر وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن در همه گروه های تجربی کاهش معنی داری یافت که بالاترین تغییر در گروه تجربی2 با مقادیر تغییرات 6/4%، 6/4% و 1/9% مشاهده شد(05/0P<). نتایج تحقیق حاکی از کاهش 3/9%، 7/19% و 1/23% سطوح ICAM-1 به ترتیب در گروه های تجربی1، 2 و 3 است. این کاهش تنها در گروه تجربی 2 (فعالیت ورزشی) معنی دار بود (از 05/46± 7/253 به و10/82±6/203 نانوگرم بر میلی لیتر،(05/0>P). سطوح VCAM-1 نیز در هر سه گروه تجربی کاهش یافت، اما معنی دار نبود (05/0< P). بین مقادیر سرمی مولکول های چسبان با درصد چربی و وزن بدن و نیز تغییرات آن همبستگی پایینی مشاهده شد.
تأثیر یک جلسه فعالیت برونگرا بر میزان عامل رشدی اندوتلیال عروق و اندوستاتین سرم در موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آنژیوژنز به معنی ساخت مویرگ جدید از مویرگ های قبلی می باشد. این فرایند موجب تسهیل انتقال اکسیژن به عضلات فعال می گردد. مطالعات نشان داده اند که فعالیت ورزشی حاد فرایند آنژیوژنز را تحت تاثیر قرار می دهد. اما هنوز تاثیر فعالیت برونگرا بر مهم ترین فاکتورهای درگیر در فرایند آنژیوژنز روشن نیست. هدف: هدف از این مطالعه بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت برونگرا بر میزان عامل رشدی اندوتلیال عروق (VEGF) و اندوستاتین سرم درموش های نر ویستار بود. روش شناسی: بدین منظور از 36 سر موش نر ویستار با دامنه سنی 7 ± 49 روزه و وزن 10±290 گرم استفاده شد. موش ها به طور تصادفی به دو گروه کنترل (12=n) و فعالیت برونگرا (24=n) تقسیم شدند. فعالیت برونگرا شامل 45 دقیقه دویدن بر روی نوارگردان با سرعت 20 متر بر دقیقه و شیب 16- درجه بود. بلافاصله و24 ساعت بعد از فعالیت، ml 2 خون از سرخرگ آئورت پایین رونده موش ها گرفته شد. تغییرات VEGF و اندوستاتین سرم توسط کیت الایزا اندازه گیری شد. یافته ها: میزان VEGF سرم در گروه کنترل pg/ml44/1±5/16 بود. این میزان بلافاصله و 24 ساعت بعد از فعالیت به ترتیب 28% و 12% کاهش یافت(05/0 p≤). همچنین میزان اندوستاتین سرم نیز در گروه کنترل ng/ml 19/23±33/187بود، که بلافاصله و 24 ساعت بعد از فعالیت به ترتیب 26% و 34% کاهش یافت (05/0p≤). از طرفی دیگر نسبت VEGF به اندوستاتین بلافاصله بعد از فعالیت کاهش (02/0p=) و 24 ساعت بعد از فعالیت به طور معناداری افزایش پیدا کرد (001/0 p=). بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بلافاصله بعد از فعالیت حاد برونگرا مهم ترین فاکتورهای درگیر در فرایند آنژیوژنز کاهش می یابند. این یافته ها ممکن است بینش نوینی را در راستای درک بهتر تغییرات چگالی مویرگی در پاسخ به تمرینات برونگرا به وجود آورد.
تاثیر ضرباهنگ های موسیقی بر شاخص های خستگی مرکزی و محیطی زنان جوان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ضرباهنگ های مختلف موسیقی بر برخی شاخص های خستگی مرکزی و محیطی در زنان جوان غیرورزشکار است. به این منظور 38 دانشجوی دختر سالم انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه، تجربی 1 شامل 13 نفر، 2 ± 22 سال، تجربی 2؛ 13 نفر 2 ± 23 سال و گروه کنترل 12 نفر، 2 ± 23 سال تقسیم شدند. در ابتدا پیش آزمون مشابه شرایط تمرین از تمام گروه ها به عمل آمد، سپس برنامة تمرین اصلی به صورت 2 جلسه در هفته به مدت 6 هفتة متوالی با ارائة متغیرهای مستقل اجرا شد و در نهایت پس از اتمام آخرین جلسة تمرین، پس آزمون گرفته شد. برنامة تمرین در هر جلسه شامل رکاب زدن روی دوچرخة کارسنج تا مرز واماندگی برای هر سه گروه بود. گروه های تجربی طی تمرین با هدفون به موسیقی گوش می کردند. گروه کنترل نیز هیچ گونه مداخله موسیقی دریافت نکردند. تحلیل نتایج آزمون ضربه زنی با انگشت تفاوت زیادی را در خستگی محیطی گروه های تجربی و کنترل نشان نداد. نتایج آزمون نامیدن رنگ ها خستگی مرکزی حاصل از تمرین در گروه کنترل نسبت به دو گروه موسیقی کند و تند را تأیید کرد. تحلیل یک طرفه داده ها نشان داد که در پیش آزمون بین شاخص های خستگی اندازه گیری شده، در سه گروه اختلاف معنی داری وجود نداشت (05 /0P>). اما در مرحلة پس آزمون مقدار بار کاری حالت واماندگی (022 /0=P) بین گروه ها معنی دار بود. آزمون تعقیبی توکی نشان داد بین گروه کنترل و گروه های تجربی اختلاف معنی داری در همة متغیرها وجود دارد (05 /0 P<)، ولی بین گروه های تجربی این اختلاف معنی دار نیست (05 /0 P>). به طور کلی می توان گفت موسیقی همزمان با تمرین خستگی مرکزی و محیطی را به تعویق می اندازد و در نهایت عملکرد ورزشی را افزایش می دهد
بررسی تغییرات متابولیسم نور اپی نفرین و شاخص هامیلتون به دنبال تمرینات منظم هوازی در آب و ارتباط آنها در دختران با افسردگی متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات زیادی اثر تمرینات ورزشی را در دختران افسرده بررسی کردهاند، با وجود این، تأثیر تمرینات مننم
در محیطهای مفرح بهویژه بر شاخصهای مرتبط با متابولیس نوراپینفرین در دختران افسرده کاملاً مشخص
سولفات ادراری و شناخص MHPG نیست. برای بررسی تأثیر شش هفته راه رفتن تناوبی در آب بر تغییرات
81 سناله بنا درجنه - امتیاز هامیلتون و همچنین ارتباط آنها در دختران افسرده، 42 داننشآمنوز دختنر 81
افسردگی متوسط به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی و کنترل تقسی شدند. آزمودنیهنای گنروه تمریننی،
پروتکل تمرینی پیاده روی تناوبی پیشرونده در آب را به مدت 6 هفته و هفتهای 3 جلسه با شندت 66 تنا 06
درصد حداکثر ضربان قلب اجرا کردند. شاخص هامیلتون و نمونههای ادراری به مدت 42 ساعت قبل و پس از
HPLC-flurometric سولفات ادراری از روش MHPG 6 هفته تمرین جمعآوری شد. برای اندازه گیری
و ضنریب همبسنتگی پیرسنون در سنط t اسنتفاده شند. داده هنا بنا اسنتفاده از آزمنونهنای detection
سولفات ادراری و حداکثر اکسیژن مصنرفی MHPG تحلیل شد. نتایج حاکی از افزایش معنیدار P 0/05
و کاهش معنیدار نمرات مقیاس هامیلتون در گروه تمرینی به دنبال 6 هفته تمرین در مقایسه با گروه کنترل
و حداکثر اکسیژن مصرفی مشاهده شد. MHPG بین ) r=6/ بود. به علاوه، همبستگی مثبت معنیداری ) 61
و نمنرات مقیناس هنامیلتون در MHPG بنین )r= - 6/ همچننین، همبسنتگی معکنوس معننیداری ) 14
پیشگویی افسردگی بهدست آمد. این یافتهها از نقش فعالیت منم بدنی بهویژه در محیطهای مفرح در بهبود
سنولفات ادراری منیتنوان از آزمنون MHPG وضعیت افسردگی حمایت میکند. به علاوه، به جای سننشش
هامیلتون نیز استفاده کرد
مقایسه برخی ویژگی های آنتروپومتریک دانش آموزان در سه وضعیت اقتصادی_ اجتماعی بالا، متوسط و پائین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجتماعی بالا، متوسط و پایین بود. نمونه آماری پژوهش 016 نفر از دانشآموزان مدارس دولتی نواحی
پنجگانه آموزشی شهر اصفهان بودند که به شیوه طبقهای تصادفی انتخاب شدند و با استفاده از معیارهای –
سطح درآمد، منطقه محل سکونت، منزلت شغلی و تحصیعت پدر و مادر در سه گروه با موقعیت اقتصادی -
اجتماعی بالا، متوسط و پایین طبقهبندی شدند. سپس قد، وزن، ضخامت چین پوستی ناحیه سه سر، ساق پا و
مجموع چین پوستی دو ناحیه و BMI آزمودنیها اندازهگیری شد. از تحلیل واریانس و آزمون توکی برای
= 6/ مقایسه میانگینهای متغیرهای تحقیق استفاده شد ) 60 (. نتایج نشان داد که وزن دانشآموزان با
– = 6/ موقعیت اقتصادی اجتماعی بالا بیشتر از دانشآموزان طبقه متوسط و پایین بود ) 60 (. همچنین
ضخامت چین پوستی ناحیه سه سر، ساق پا، و مجموع دو ناحیه و همچنین درصد چربی دانشآموزان با
– = 6/ موقعیت اقتصادی اجتماعی بالا بیشتر از دانشآموزان طبقه پایین بود ) 60 (. به نور میرسد کودکان
خانوادههایی که از وضعیت اقتصادی اجتماعی بالاتر و بهتری برخوردارند، به طور متوسط نسبت به –
کودکانی که از وضعیت اقتصادی اجتماعی ضعیفتری برخوردارند سنگینوزنتر و چاقتر هستند
اثر خستگی عضلات اکستنسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا بر تعادل پویا در مردان سالمند فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام تحقیق، مقایسه اثر خستگی عضلات اکستنسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا بر تعادل پویا در
مردان سالمند فعال بود. 15 نفر از سالمندان بالای 60 سال که هفتهای سه بار در فعالیتهای آمادگی جسمانی
168.4 سانتیمتر و وزن ± 72 سال، قد 4.8 ± شرکت داشتند، با میانگین و انحراف استاندارد سنی 6.57
70.5±7.4 کیلوگرم، بدون سابقه آسیب در اندام تحتانی، در این تحقیق شرکت کردند. برای برآورد تعادل
5 دقیقه کشش و دوی نرم)، از تست تعادل ستاره - پویای آزمودنیها، پس از گرمکردن مختصر ( 10
(SEBT) 1 در هشت جهت استفاده شد. برای ایجاد خستگی در عضلات اکستنسور زانو و پلانتار فلکسور
مچ پای آزمودنی ها حرکات بازشدن زانو و پلانتار فلکشن مچ پا در تکرارهای 50 تایی و ستهای نامحدود،
با 50 درصد یک تکرار بیشینه و استراحت چهار دقیقهای بین ستها اجرا شد. فرض بر این بود که در هر
کدام از تکرارها که آزمودنی قادر به ادامه حرکت نباشد خستگی اتفاق افتاده است. آزمون خستگی در دو
گروه عضلانی مورد مطالعه، با فاصله 72 ساعت و تاحد ممکن در شرایط مساوی اجرا شد. پس از اعمال
به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی، SEBT برنامه خستگی پس آزمون
استفاده شد. یافتههای تحقیق نشان داد که اعمال p≤ 0/ همبسته و مستقل در سطح معنیداری 05 t آزمون
برنامه خستگی در عضلات اکستنسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا باعث کاهش معنیدار فاصله دستیابی در
می شود. ضمن اینکه اعمال برنامه خستگی در ناحیه زانو باعث کاهش بیشتر فاصله دستیابی SEBT آزمون
آزمودنیها شد. با توجه به یافتههای این تحقیق میتوان توصیه کرد که در طراحی برنامههای تمرینی، که با
هدف افزایش تعادل پویا در گروه سالمندان طراحی میشود، افزایش استقامت عضلانی اندام تحتانی در ناحیه زانو مورد توجه قرار گیرد
اثر محدود کردن حرکت قفسه سینه در آب بر عملکرد قلبی تنفسی، توان هوازی و عملکرد دختران شناگر نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی اثر محدودکردن حرکت قفسه سینه در آب بر عملکرد قلبی تنفسی، توان هوازی
و عملکرد دختران شناگر نخبه بود. 24 دختر شناگر نخبه داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنیها
به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (تمرین شنا بدون بستن باند) و تجربی (تمرین شنا با بستن باند) تقسیم
شدند. هر دو گروه در برنامه تمرین شنای یکماهه (سه بار در هفته برای چهار هفته) شرکت کردند و در هر
شنا کردند. توان هوازی، عملکرد ریوی، زمان رسیدن (HRmax % جلسه حدود 3.5 تا 4 کیلومتر ( 70 تا 85
استفاده t به واماندگی و عملکرد شنا اندازهگیری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آزمون
نتایج .(P=0/ شد. نتایج نشان داد زمان رسیدن به واماندگی در گروه تجربی افزایش معنیداری داشت ( 012
بیست نیز بهبود معنیداری را برای همین گروه نشان داد. در مقایسه بینگروهی نیز تغییر t آزمون عملکردی
معنیداری مشاهده نشد. در مجموع، استفاده از باند الاستیکی به منظور افزایش میزان بار وارد بر عضلات
تنفسی در هنگام تمرین هوازی باعث ایجاد سازگاریهایی در این عضلات میشود و این امر مزیتهایی
برای بهبود عملکرد ورزشی به ارمغان میآورد
رابطه ویژگی های تعادل ایستا و پویا با انواع بیماری ام اس در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اماس بیماری مادامالعمری است که به شکلهای مختلف فرد را درگیر میکند. شناخت ویژگیهای تعادلی
انواع مختلف این بیماری مزمن و مقایسه آن با افراد سالم متخصصان را در کنترل عوارض انواع مختلف این
بیماری یاری میدهد. هدف این تحقیق شناسایی خصوصیات تعادلی ایستا و پویای افراد مبتع به اماس و
- مقایسه آنها با افراد سالم بود. 02 زن بیمار مبتع به اماس در سه گروه ) 27 عودکننده فروکش کننده، 10
پیشرونده ثانویه، 11 پیشرونده اولیه( و 26 زن سالم بهعنوان گروه کنترل در این پژوهش شرکت کردند.
آزمون تعادل ایستا )حالت استاتیک( و پویا )حالت دینامیک با درجه هشت( به صورت کلی، جانبی و عقبی -
جلویی توسط دستگاه بایودکس از هر چهار گروه به عمل آمد. از آزمون کلموگروف اسمیرنف جهت بررسی
طبیعی بودن توزیع دادهها و آزمون کای اسکور )مجذور خیدو( برای بررسی ارتباط بین پارامترهای تحقیق -
با نوع بیماری اماس استفاده شد. جهت مقایسه پارامترهای پژوهش بین زنان سالم و مبتع به بیماری اماس
درصورت طبیعی بودن توزیع دادهها از آزمون t نمونههای مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که بین شاخص
تعادل کل و سطح جانبی در حالت ایستا و پویا در زنان مبتع به انواع مختلف بیماری اماس تفاوت معنیدار
6/ وجود دارد ) 60 P< (. گروه اماس پیشرونده اولیه تعادل ایستا و پویای ضعیفتر و گروه اماس عود کننده -
فروکش کننده تعادل ایستا و پویای قویتری در مقایسه با گروههای دیگر داشتند. بین تعادل ایستا و پویای
- 6/ انواع مختلف بیماران اماس در سطح قدامی خلفی اختعف معنیدار مشاهده نشد ) 60 P> (. در حالی که
اختعف بین شاخص تعادل ایستا و پویا در همه سطوح بین گروه کنترل و بیماران اماس معنیدار بود
6/60( P< (. با توجه به یافتههای تحقیق، زنان مبتع به اماس عودکننده فروکش کننده تعادل ایستا و پویای بهتری نسبت به انواع پیشرونده، خصوصاً پیشرونده اولیه، داشتند. تعادل ایستا و پویای زنان مبتع به انواع
اماس ضعیفتر از زنان سالم بود
اثر فعالیت مقاومتی با حجم های متفاوت بر PYY، NPY و انسولین در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی اثر فعالیت مقاومتی با دو حجم مختلف بر غلظت پلاسمایی پپتید YY (PYY)، نوروپپتید YY (NPY) و انسولین در مردان چاق، 9 دانشجوی مرد چاق غیرورزشکار (سن: 52/2±88/20 سال، وزن: 46/14±53/99 کیلوگرم، شاخص تودة بدن: 74/2±7/29 کیلوگرم بر مترمربع، درصد چربی بدن: 45/5±77/24) به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو جلسه، به فاصلة یک هفته دو پروتکل فعالیت مقاومتی را با حجم زیاد (5 نوبت×12 تکرار با وزنه 75 درصد 12 تکرار بیشینه) و کم (3 نوبت ×12 تکرار با وزنه 75 درصد 12 تکرار بیشینه) انجام دادند. نمونه گیری خون قبل، بلافاصله، یک، سه و شش ساعت بعد از فعالیت مقاومتی انجام شد. نتایج نشان می دهد غلظت هورمون PYY پس از هر دو پروتکل به طور معنی داری افزایش یافته است (05/0P<). در غلظت هورمون NPY نیز در هر دو پروتکل، بلافاصله، سه و شش ساعت بعد از فعالیت، در مقایسه با قبل از فعالیت، افزایش معنی داری مشاهده می شد (05/0P<). همچنین، غلظت هورمون انسولین در هر دو پروتکل، یک ساعت بعد از فعالیت، در مقایسه با قبل، سه و شش ساعت بعد از فعالیت افزایشی معنی دار یافت (05/0P<). سرکوب اشتها بلافاصله پس از فعالیت مقاومتی با حجم زیاد بیشتر از فعالیت مقاومتی با حجم کم بود (05/0P<). میزان اشتها بلافاصله بعد از فعالیت در هر دو پروتکل به طور معنی داری کمتر از یک، سه و شش ساعت بعد از فعالیت بود (05/0P<). به طور کلی نتایج تحقیق نشان داد حجم فعالیت مقاومتی تأثیری معنی دار بر غلظت هورمون های PYY، NPY و انسولین ندارد. با وجود این، کاهش اشتها در فعالیت مقاومتی با حجم زیاد بیشتر از فعالیت مقاومتی با حجم کم است.
رابطه بین ترکیب بدن و توزیع چربی مرکزی با عملکرد ریوی ایستا و پویا در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی رابطه ترکیب بدنی و توزیع چربی مرکزی با عملکرد ریوی ایستا و پویا در زنان، 60 دانشجوی داوطلب دختر دانشگاه بیرجند با میانگین قد 30/5±9/159 سانتی متر، وزن 60/9±15/62 کیلوگرم و سن 20/3±42/23 سال در تحقیق شرکت کردند. قد، وزن، شاخص توده بدنی ، محیط کمر و نسبت محیط کمر به محیط لگن با کمک ترازو و متر نواری و ظرفیت حیاتی با فشار ، حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول ، نسبت حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول به ظرفیت حیاتی و اوج جریان بازدمی ، با استفاده از دستگاه Power Lab و حداکثر اکسیژن مصرفی با پروتکل استورر-دیویس، اندازه گیری شدند. داده ها با روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تحلیل شدند و سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شد. بین BMI و FVC، FEV1 و PEF (به ترتیب 000/0=p و 55/0- =r؛ و 001/0>p و 41/0- =r؛ 007/0>p و 34/0- =r) و بین WC و FVC، FEV1 وPEF (به ترتیب 000/0=p و 59/0- =r؛ و 000/0=p و 46/0- =r؛ 005/0>p و 35/0- =r) رابطه معکوس و معنی-داری مشاهده شد. به علاوه، بین WHR و FVC ، FEV1 وPEF (به ترتیب 000/0=p و 56/0- =r؛ و 000/0=p و 50/0-=r؛ 01/0>p و 31/0-=r) رابطه معکوس و معنی داری مشاهده شد. از طرف دیگر، بین BMI و WC با نسبت FVC/FEV1 (به ترتیب 01/0>p و 31/0=r؛ و 01/0>p و 32/0=r)رابطه مستقیم و معنی داری به دست آمد. تحلیل رگرسیون گام به گام نیز نشان داد بین WC، WHR و حداکثر اکسیژن مصرفی با عملکرد ریوی رابطه خطی معنی دار وجود دارد. نتیجه کلی اینکه اضافه وزن، به ویژه تجمع چربی در ناحیه مرکزی بدن می تواند موجب کاهش عملکرد ریوی ایستا و پویا شود.
تأثیر آلیسین سیر بر کوفتگی عضلانی تأخیری و برخی آنزیم های پلاسمایی در ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوفتگی عضلانی از عوارض شایع فعالیت بدنی است که حالتی ناخوشایند همراه با احساس درد، سفتی، ضعف و گرفتگی در عضلات است و اغلب پس از انقباض های برونگرا رخ می دهد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر آلیسین بر کوفتگی عضلانی تأخیری، با استفاده از پرسشنامة بورگ و فعالیت آنزیم های کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) در ورزشکاران است. در این تحقیق ۲۰ پسر کاراته کای داوطلب باشگاهی به طور تصادفی به دو گروه آلیسین (سن: ۵۲/۲±۲/۲۱ سال، وزن: ۱۳/۱۰±۵/۷۴ کیلوگرم، قد: ۵۹/۵±۱۷۹ سانتی متر) و دارونما (سن: ۴۱/۲±۶/۲۰ سال، وزن: ۰۹/۹±۵/۶۸ کیلوگرم، قد: ۰۳/۶±۱۷۶ سانتی متر) تقسیم شدند و به مدت ۱۴ روز قبل و دو روز بعد از فعالیت مکمل مصرف کردند. ۱۴ روز بعد از مصرف مکمل، آزمودنی ها به مدت ۴۵ دقیقه با شیب ۵%- و ۷۵% ضربان قلب ذخیره (HRR) روی نوار گردان دویدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش، از آزمودنی ها قبل و ۱۴ روز بعد از مصرف مکمل و همچنین یک، ۲۴ و ۴۸ ساعت پس از فعالیت نمونة خونی گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. آلیسین موجب کاهش معنی داری در فعالیت آنزیم های CK و LDHیک، ۲۴ و ۴۸ ساعت بعد از اجرای پروتکل تمرین ش، ولی قبل و بعد از ۱۴ روز مصرف مکمل و قبل از اجرای پروتکل تمرین در فعالیت آنزیم های CK و LDH دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد. همچنین، با استفاده از مقیاس بورگ از نظر درک درد کوفتگی عضلانی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (۰۱/۰≥α). احتمالاً مصرف آلیسین قبل از فعالیت بدنی در کاهش کوفتگی عضلانی تأخیری و کاهش فعالیت آنزیم های CK و LDH مؤثر است.
تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی و تعادل مردان مبتلا به تصلب چندگانه (MS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، تعیین تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی و تعادل مردان مبتلا به تصلب چندگانه (MS) بود. از 40 بیمار مرد مراجعهکننده به انجمنMS ایران، 18نفر با میانگین سنی 8 /7±05 /34سال، معیار ناتوانی 54 /1±94 /2امتیاز، وزن 58 /11±83 /67 کیلوگرم و شاخص تودة بدنی 81 /3±40 /22کیلوگرم برمترمربع براساس نتایج آزمون-های ورزشی و میزان آمادگی برای قرار گرفتن در پروتکل ورزشی انتخاب و با استفاده از روش تصادفی (قرعهکشی) به دو گروه تجربی (8=n) و کنترل (10=n) تقسیم شدند. گروه تجربی علاوه بر مصرف داروهای تجویزشده، در هشت هفته تمرین مقاومتی شامل هفته ای سه جلسه (60 الی80 دقیقه با 70-50 درصد 1RM) شرکت کردند و گروه کنترل فقط داروهای تجویزشده را مصرف کردند. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS-13 و روش آماری T مستقل بر تفاوت نمره ها در سطح 05 /0≥ α تجزیه وتحلیل شد. نتایج آزمون T مستقل نشان داد 8 هفته تمرین مقاومتی موجب افزایش معنیداری در قدرت پرس پا (001 /0= p) ، قدرت عضلات بازکنندة زانو (001 /0=p) ، قدرت پرس سینه (001 /0=p) ، قدرت عضلات پشتی بزرگ (001 /0=p) و تعادل شده است (023 /0=p) . نتایج این پژوهش نشان می دهد تمرینات مقاومتی می تواند اقدام مناسبی برای بهبود استقامت و تعادل باشد و بیماران MS قادر به تطبیق با تمرینات مقاومتی مربوط به افزایش استقامت عضلانی و تعادل، هستند. درمجموع می توان گفت مردان مبتلا به بیماری تصلب چندگانه می توانند برای بهبود قدرت عضلانی و تعادل خود از تمرینات مقاومتی استفاده کنند.
مقایسه تاثیر یک جلسه فعالیت هوازی و بی هوازی بر تغییرات نسبت IgA به پروتئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تاثیر یک جلسه فعالیت بی هوازی و هوازی بر تغییرات نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی دختران غیرورزشکار بود. آزمودنی های تحقیق، 36 دختر غیرورزشکار بودند که به طور تصادفی به سه گروه (فعالیت بی هوازی (12n=) با میانگین سنی 91/1±23 سال، فعالیت هوازی (12n=) با میانگین سنی 45/1± 5/21 سال و گروه کنترل (12n=) با میانگین سنی 09/2±25/23 سال) تقسیم شدند. نمونه های بزاقی، قبل و بلافاصله پس از اجرای آزمون جمع آوری شد. در این تحقیق، به منظور اجرای فعالیت بی هوازی از آزمون RAST و برای فعالیت هوازی از آزمون شاتل ران استفاده شد. گروه کنترل نیز، طی دوره تحقیق، فعالیت ورزشی انجام ندادند. تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس یکطرفه برای تعیین تفاوت بین مقادیر متغیرهای دو گروه، همچنین آزمون t همبسته برای بررسی تغییرات درون گروهی به وسیله نرم افزار 16SPSS انجام گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین تغییرات نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی سه گروه مورد بررسی تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین، نتایج آزمون t همبسته در گروه های مورد بررسی تغییرات درون گروهی نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی را در هیچ یک از گروه ها معنادار نشان نداد. همچنین اثر مخرب فعالیت بدنی بر ایمنی مخاطی مشاهده نشد.
اثر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان پپتید مربوط به ژن کلسی تونین در عصب سیاتیک موش صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات موجود نشان می دهد تمریناتِ با شدت متوسط که باعث کاهش عوامل فشار اکسایشی در هیپوکمپ می شوند، افزایش سطوح فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) را نیز در پی دارند، اما توجه کمتری به بررسی حفاظت عصبی ناشی از فعالیت بدنی پس از القای استات سرب شده است. در این پژوهش اثر 8 هفته تمرین بر مالون دی آلدهید (MDA) و BDNF در هیپوکمپ موش های در معرض استات سرب بررسی شد. موش های صحرایی ویستار به طور تصادفی به چهار گروه شامل گروه های پایه، شم (کنترل)، سرب و تمرین+ سرب دسته بندی شدند. برنامه تمرینی شامل دویدن روی نوار گردان بود که به مدت 8 هفته و هفته ای 5 جلسه با شدت فزاینده اجرا شد. گروه های تمرینی و سرب 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته ( هفته ای سه جلسه) به صورت زیرصفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از آخرین مرحله تمرین و/یا تزریق، سطوح BDNF و MDA بافت هیپوکمپ به ترتیب با روش های تیوباربیوتوریک اسید و الایزا تعیین شد. داده ها با روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شد. نتایج نشان داد سطوح MDA در گروه تمرینی به طور معنی داری کمتر و در گروه سرب بیشتر از گروه های پایه و شم بود. سطوح BDNF گروه تمرینی به طور معنی داری بالاتر از گروه سرب بود. این نتایج حاکی از اثرات سودمند تمرینات منظم ورزشی در پیشگیری از آسیب نورون های هیپوکمپ است که به فشار اکسایشی نسبت داده می شود. به علاوه، سطوح BDNF و یا فشار اکسایشی احتمالاً در سازوکارهای حفاظت عصبی ناشی از ورزش به دنبال تزریق استات سرب درگیر می باشند.
اثر فعالیت هوازی بر شاخص های خطر متابولیک و BDNF در مردان میان سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: عامل رشد عصبی مشتق شده از مغز ( BDNF ) علاوه بر نقش نروتروفیکی، دارای آثار متابولیکی ویژه ای است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر تمرین هوازی بر شاخص های خطر متابولیک و BDNF بود. روش شناسی: 21 مرد میان سال داوطلب دارای سندروم متابولیک به طور تصادفی در دو گروه شامل تمرین ( ME ) و کنترل ( MC ) تقسیم شدند. ابتدا مقادیر متوسط مصرف قند، چربی، پروتئین وکالری رژیم غذایی در زمان قبل از شروع تحقیق استخراج شدند. گروه ME در شش هفته تمرین هوازی با شدت متوسط شرکت کردند و در پیش آزمون و پایان دوره تمرین، خون گیری انجام شد. مقایسه بین گروهی داده ها در پیش آزمون با استفاده ازآزمون های تی مستقل وتحلیل کوواریانس چند متغیره (برای کنترل ثاثیر تفاوتهای تغذیه ای اولیه) و مقایسه درون گروهی در طول زمان با آزمون های Q کوکران و تی همبسته انجام شد. یافته ها: تمرین هوازی سبب کاهش امتیاز z کل سندروم متابولیک (001/0= P )، BDNF پایه سرم (004/0= P )، حساسیت به انسولین (038/0= P )، فشار خون میانگین سرخرگی (024/0= P )، دور کمر (02/0= P )، قند خون ناشتا (018/0= P ) و تری گلیسرید (001/0= P ) شد. تمرین هوازی همچنین باعث افزایش لیپوپروتئین پرچگال (003/0= P ) شد، با این حال تغییری در مقدار انسولین وجود نداشت(05/0 < P ). بحث و نتیجه گیری: تمرین هوازی در افراد سندروم متابولیک دارای فواید چندجانبه ای است، ولی در این افراد پاسخ BDNF به برنامه تمرین مشابه آزمودنی های سالم نیست که بیان می کند افزایش آن همیشه نمایانگر سلامتی نمی باشد.
تاثیر تمرین استقامتی بر سطوح مولکول های چسبان بین سلولی و عروقی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فعالیت استقامتی بر سطوح مولکول های چسبان بین سلولی و عروقی در زنان میانسال دارای اضافه وزن است. به این منظور 20 زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی بدن، وزن و شاخص توده بدنی (88/6 1/49 سال، 18/6 7/36 درصد، 10/9 56/73 کیلوگرم و 15/4 53/25 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب و به صورت تصادفی به گروه فعالیت ورزشی و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی شامل دویدن روی تردمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه با شدت برابر 7 مت به مدت 8 هفته اجرا شد و در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. مرحله اول خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی و 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. از آزمون t زوجی برای بررسی اختلاف میانگین تغییرات قبل و بعد بین گروه ها و از آزمونt مستقل در سطح معنی داری (05/0 P< برای تعیین اختلاف معنی دار تغییرات بین گروه ها استفاده شد. نتایج آزمون t مستقل از متغیرهای پیش آزمون عدم تفاوت معنی دار بین گروه ها را نشان داد. (05/0 P>). سطح سرمی ICAM-1 در گروه تجربی پس از 8 هفته تمرین 18 درصد کاهش یافت (05/0P<). VCAM-1 تا 8 درصد کاهش نشان داد، ولی معنی دار نبود (05/0P>). وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن آزمودنی ها به ترتیب 6/4، 2/6 و 10 درصد کاهش یافت (01/0 P<). بین تغییرات درصد چربی بدن با تغییرات ICAM-1 (62/0 = R، 01/0=P) رابطه معنی داری مشاهده شد. براساس نتایج پنج روز دویدن با شدت تقریبی 7 مت به مدت 8 هفته با کاهش وزن موجب افت معنی دار سطوح خونی ICAM-1 در افراد دارای اضافه وزن می شود. در نهایت اجرای فعالیت هوازی منظم علاوه بر کاهش وزن و درصد چربی بدن، افت معنی دار ICAM-1 را در پی خواهد داشت، هر چند ممکن است تغییر معنی دار VCAM-1 مشاهده نشود.
تأثیر دو شیوه تمرینی تداومی و تناوبی بر کیفیت زندگی بیماران قلبی پس از جراحی بای پس عروق کرونر (CABG)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت زندگی، مفهوم چندبعدی گسترده ای است که با بهداشت و مراقبت های بهداشتی ارتباط دارد. کیفیت زندگی بیماران بعد از بروز بیماری قلبی کاهش می یابد، ازاین رو هدف اغلب مراکز بهداشتی و بازتوانی قلبی، بهبود کیفیت زندگی بیماران قلبی است. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر دو شیوه تمرینی تداومی و تناوبی بر کیفیت زندگی بیماران قلبی پس از جراحی بای پس عروق کرونر (CABG) بود. به این منظور 20 بیمار Post CABG (18 مرد و 2 زن با میانگین سنی 91 /8 ± 05 /57 سال و میانگین شاخص توده بدنی 20 /3 ± 98 /26 کیلوگرم بر مترمربع) در دو گروه تمرین تداومی هوازی (شامل 30 تا 60 دقیقه و شدت 70 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب، 12 = n) و تمرین تناوبی هوازی (شامل 28 تا 44 دقیقه و شدت 75 تا 90 درصد ضربان قلب حداکثر، 12 = n) به مدت 8 هفته و هر هفته 3 مرتبه در این پژوهش شرکت داشتند. کیفیت زندگی با استفاده از نسخه فارسی پرسشنامه 36-SF ارزیابی شد. برای بررسی تغییرات درون گروهی متغیرها از آزمون آماری t جفتی استفاده شد. نرم افزار آماری مورد استفاده نیز SPSS ویرایش 16 بود. نتایج نشان داد هر دو شیوه تمرین تداومی و تناوبی تأثیر مفید معنی داری بر QOL و ابعاد مختلف آن یعنی عملکرد فیزیکی (تداومی 001 /0 > p، تناوبی 001 /0 > p) ، درد بدنی (تداومی 016 /0 = p، تناوبی 003 /0 = p) ، سلامت روانی (تداومی 018 /0 = p، تناوبی 04 /0 = p) ، انرژی و زنده دلی (تداومی 003 /0 = p) ، تناوبی 020 /0 = p) ، عملکرد اجتماعی (تداومی 037 /0 = p، تناوبی 032 /0 = p) و سلامت عمومی (تداومی 020 /0 = p، تناوبی 018 /0 = p) داشتند. باتوجه به نتایج می توان گفت هر دو شیوه تمرین تداومی و تناوبی منتخب به بهبود QOL بیماران CABG بعد که امروزه مهم ترین عامل بازیافت بعد از عمل است، انجامید. ازاین رو هر دو شیوه تمرین منتخب برای بازتوانی بیماران CABG در مراکز بازتوانی فواید مطلوبی در پی دارند.
تأثیر تمرین هوازی تداومی و بی تمرینی بر پارامترهای ساختاری و عملکردی بطن چپ مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمرین منظم و هوازی می تواند موجب هایپرتروفی قلب از نوع فیزیولوژیک شود. هدف از این تحقیق تعیین تأثیر تمرین هوازی تداومی و بی تمرینی بر پارامترهای ساختاری و عملکردی بطن چپ مردان سالم است. بدین منظور، 10 دانشجوی مرد غیرورزشکار به طور داوطلب انتخاب شدند و در برنامة تمرینی هشت هفته ای، هفته ای، سه روز با 70 درصد HRBmaxB شرکت کردند. پس از پایان هشت هفته، آزمودنی ها چهار هفته در دورة بی تمرینی به سر بردند. در هر جلسه، تمرین دو تداومی به مدت 45 دقیقه انجام شد. پارامترهای ساختاری و عملکردی بطن چپ با روش اکوکاردیوگرافی اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون t وابسته، بینESD ، PWT، FS% وEF % پس از هشت هفته، در مقایسه با قبل از تمرین تفاوتی معنی دار (05/0(P< و بین EDD، IVS ، LA، AO،HR ، SBP و DPB تفاوتی غیرمعنی دار (05/0(P> مشاهده شد. بین EDD، FS% وEF % پس از چهار هفته بی تمرینی پس از تمرین، در مقایسه با هشت هفته تمرین تفاوتی معنی دار (05/0(P< و بین ESD، IVS، PWT،LA AO، HR ، DPB و SBP تفاوتی غیرمعنی دار مشاهده شد (05/0(P>؛ در نتیجه، تمرین هوازی تداومی و بی تمرینی می تواند بر پارامترهای ساختاری و عملکردی بطن چپ مردان سالم تأثیر گذارد.
مقایسه تأثیر هشت هفته تمرین زیربیشینه در شرایط هایپوکسی نورموباریک و شرایط طبیعی بر آنژیوژنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای بررسی تأثیر هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی نورموباریک بر غلظت VEGF سرم (به عنوان مهم ترین شاخص آنژیوژنز یا رگ زایی)، 24 نفر از دانشجویان داوطلب مرد غیرورزشکار در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها براساس حداکثر اکسیژن مصرفی در سه گروه هشت نفره شامل: تمرین در شرایط هایپوکسی مطابق با ارتفاع 4200 متر، تمرین در شرایط نورموکسی و گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین ورزشی روی دوچرخه کارسنج برای هر دو گروه تجربی )با شدت Vo2max 75% - 55% به طور فزاینده به مدت 45 دقیقه) یکسان سازی شده بود، فقط گروه هایپوکسی تمرین را در شرایط هایپوکسی 12% انجام دادند. برنامه تمرینی سه جلسه در هفته، به مدت هشت هفته بود. خون گیری در ابتدا و انتهای هفته هشتم در حالت ناشتا انجام شد. شاخص خستگی آزمودنی ها از طریق آزمون وینگیت و VO2max از طریق دستگاه گاز آنالیزر اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی- نورموباریک تغییر معنی داری در غلظت VEGF سرم (افزایش44 درصد) و VO2max (افزایش 14%) گروه هایپوکسی، در مقایسه با دو گروه دیگر اجاد می کند. غلظت VEGF سرم در گروه نورموکسی، در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت، در حالی که هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی یا نورموکسی هیچ تغییری در شاخص خستگی گروه ها ایجاد نکرد. بدین ترتیب، با وجوداینکه تمرینات استقامتی موجب بهبود VO2max وآنژیوژنز می شود، تمرین استقامتی در شرایط هایپوکسی می تواند این بهبود را تسریع کند.
اثر بازیافت فعال و غیرفعال بر توانایی حفظ تکرار، مقدار لاکتات و درک فشار بین نوبت های فعالیت مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی اثر بازیافت فعال و غیرفعال بر توانایی حفظ تکرار، مقدار لاکتات و درک فشار بین نوبت های فعالیت مقاومتی است. 18 مرد تمرین کرده در دو جلسة مجزا، حرکات پرس سینه و اسکات پا را چهار نوبت با وزنه ای معادل 75 درصد یک تکرار بیشینه تا سر حد واماندگی اجرا کردند، به گونه ای که 9 آزمودنی بازیافت غیرفعال (نشستن روی صندلی) و 9 آزمودنی بازیافت فعال (تمرین کششی) را بین وهله های تمرین اسکات انجام دادند. بعد از 48 ساعت، آزمودنی ها جلسه ای مشابه را با حرکت پرس سینه اجرا کردند. مدت بازیافت بین نوبت ها سه دقیقه بود و تمرین با مترونوم و زمان سنج دیجیتال کنترل شد. بعد از هر نوبت، تعداد تکرارها، نمونة خونی و میزان درک فشار ثبت شد. برای تحلیل داده ها، از روش آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و عامل بین گروهی (4×2×2) و آزمون t جفت شده استفاده شد. در حرکت پرس سینه، بین حفظ تکرار پس از بازیافت فعال نسبت به غیرفعال در وهله های دوم، سوم و چهارم تفاوت معنی داری مشاهده شد (05/0p≤) و در حرکت اسکات پا، پس از بازیافت فعال و غیرفعال تفاوت معنی داری در وهلة چهارم مشاهده شد (05/0p≤). بازیافت فعال باعث کاهش معنی دار لاکتات خون و میزان درک فشار نشد (05/0p>). این پژوهش نشان می دهد بازیافت فعال (تمرینات کششی)، در مقایسه با بازیافت غیرفعال باعث بهبود حفظ تکرار، کاهش لاکتات خون و میزان درک فشار بین نوبت های تمرین مقاومتی نمی شود.