فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
113 - 130
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: چاقی با کاهش آدیپوکاین های درگیر در مقاومت انسولینی از قبیل اسپکسین با مقاومت انسولینی همراه می باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر دو نوع تمرین هوازی و تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر سطح سرمی اسپکسین و مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن بود. روش کار: 30 زن دارای اضافه وزن به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت نمودند. آزمودنی ها به سه گروه تمرین HIIT، تمرین هوازی و گروه کنترل تقسیم شدند. تمرین HIIT شامل 4 وهله 4 دقیقه با شدت 95-85 درصد حداکثر ضربان قلب با تناوب های ریکاوری فعال 3 دقیقه ای بود. تمرین هوازی با شدت متوسط به مدت 37 دقیقه بود. هر دو پروتکل تمرینی از نظر کیلوکالری مصرفی یکسان سازی شد. نمونه های خونی قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری شد. انسولین، گلوکز، شاخص مقاومت انسولینی و سطح سرمی اسپکسین اندازه گیری شد. برای مقایسه تغییرات از آزمون آنالیز کوواریانس و تی زوجی استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که تمرین HIIT با افزایش معنی دار غلظت سرمی اسپکسین در مقایسه با گروه کنترل همراه بود (001/=P). علاوه بر این هر دو نوع تمرین موجب کاهش معنی دار غلظت انسولین، گلوکز و شاخص مقاومت انسولینی در مقایسه با گروه کنترل شدند (0001/=P)؛ اما تفاوت معنی داری بین دو گروه تمرینی در غلظت سرمی اسپکسین، انسولین و گلوکز و همچنین شاخص مقاومت به انسولین وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر پیشنهاد می نماید که تمرین HIIT با افزایش سطح سرمی اسپکسین احتمالاً موجب بهبود مقاومت انسولینی در زنان دارای اضافه وزن می شود.
تدوین و به روزرسانی هنجارهای عوامل آمادگی جسمانی مردان 18 تا 60 ساله شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
17 - 42
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تهیه نورم فاکتورهای آمادگی جسمانی مردان سالم و غیرفعال 18 تا 60 سال شهرکرمان بود. 363 نفر مرد با روش نمونه گیری خوشه ای بر اساس پرسشنامه فعالیت جسمانی انتخاب و در 4 گروه (18 تا 29 سال)، (30 تا 39 سال)، ( 40 تا 49 سال)، (50 تا 60 سال) تقسیم شدند. اندازه گیری های قد، وزن، دورکمر و دور لگن، چربی زیر پوستی (شکمی، سینه ای و ران) انجام شد. سپس انعطاف تنه (جعبه انعطاف)، قدرت عضلات پنجه دست(دینامومتر)، استقامت عضلات شکمی (درازنشست)، استقامت عضلات سینه (آزمون شنای سوئدی) و توان هوازی (آزمون پله کوئین) اندازه گیری شد. برای ساخت نورم از نقاط درصدی 10، 70،30 و90 استفاده شد. در داده های پس رونده، کمتر از نقطه درصدی 10 به عنوان خیلی خوب، از نقطه درصدی 10 تا 30 خوب، از نقطه درصدی 30 تا 70 متوسط، از نقطه درصدی 70 تا 90 به عنوان ضعیف و بالاتراز نقطه درصدی 90 به عنوان خیلی ضعیف در نظرگرفته شد. در داده های پیش رونده بالاتر از نقطه درصدی 90 به عنوان خیلی خوب، از نقطه درصدی 70 تا 90 خوب، از نقطه درصدی 30 تا 70 متوسط، از نقطه درصدی 10 تا 30 ضعیف و کمتر از نقطه درصدی 10 خیلی ضعیف در نظرگرفته شد. نتایج نشان داد در تمام رده های سنی درصد چربی بالاتر از نورم ACSM، انعطاف پذیری و قدرت پایین تر و استقامت عضلانی مشابه نورم ACSM بود. پیشنهاد می شود با توجه به وضع موجود مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
اثر مکمل HMB-FA بر شاخص های التهابی بازیکنان فوتبال طی یک میکروسیکل دو مسابقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
41 - 58
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر مکملگیری HMB-FA بر شاخص های التهابی طی یک میکروسیکل دو مسابقهای در بازیکنان فوتبال بود.روش تحقیق: تعداد 24 فوتبالیست (میانگین سن: 30±23 سال) به طور تصادفی در دو گروه مکمل (12نفر) و دارونما (12نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه مکمل و گروه دارونما در یک میکروسیکل هفتگی با دو مسابقه در هفته شرکت کردند. آزمودنی های گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA در طی میکروسیکل هفتگی فوتبال مصرف کردند. سطوح سرمی شاخص های التهابی اینترلوکین-1 بتا، اینترلوکین-6 و پروتئین واکنشی-C در هفت مرحله مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون اندازهگیری مکرر و آزمون تی زوجی و نرمافزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. سطح معنیداری 0.05=α درنظر گرفته شد.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، تمرینات و دو مسابقه فوتبال باعث افزایش همه شاخص های التهابی شد (برای همه،0.05P≤). نتیجه گیری: مصرف مکمل HMB-FA باعث کاهش فاکتورهای التهابی طی یک میکروسیکل فوتبال دو مسابقه ای میشود که نشان دهنده توانایی این مکمل برای کنترل وضعیت التهابی بازیکنان فوتبال در شرایط التهاب آفرین ناشی از دو مسابقه در هفته است.
نقش هسته های عضلانی در حافظه و سازگاری های عضلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
59 - 80
حوزه های تخصصی:
اهداف: عضله اسکلتی شکل پذیری بسیار بالایی جهت سازگاری با محرک هایی نظیر فعالیت انقباضی، شرایط بارگذاری (بی باری، بی تحرکی، بیماری و فضانوردی)، مداخلات تغذیه ای و عوامل محیطی دارد. عضله اسکلتی قابلیت منحصربه فردی دارد که به آن این امکان را می دهد که فعالیت انقباضی مزمن قبلی خود را به خاطر بیاورد و در پاسخ به دوره تمرینی مجدد، حتی بعد از یک دوره طولانی مدت بی تمرینی، رشد و سازگاری سریع تری را از خود نشان دهد. دانشمندان این پدیده را حافظه عضلانی نامیده اند. مطالعات اولیه این پدیده را به یادگیری حرکتی از طریق سیستم عصبی مرکزی نسبت دادند، اما مطالعات بعدی پیشنهاد کردند که حافظه عضلانی ممکن است با محتوای هسته های عضله اسکلتی ارتباط داشته باشد. یکی از سازوکارهای احتمالی این است که دوره اولیه تمرین ورزشی منجر به افزایش هسته های عضلانی می شود و این هسته ها حتی به دنبال یک دوره طولانی مدت بی تمرینی در عضله اسکلتی پایدار باقی می مانند. به دنبال دوره تمرین مجدد، عضله ای که هسته های آن در دوره تمرینی اولیه افزایش یافته اند، می تواند رشد کارآمدتری داشته باشد و پاسخ شکل پذیری سریع تری را از خود نشان دهد. اما، مطالعات بعدی نشان دادند که هسته های عضلانی ممکن است پایدار نباشند و به دنبال دوره های بی تمرینی از بین بروند. مطالعات اخیر به بررسی سازوکارهای دیگری نظیر اپی ژنتیک در توجیه نظریه حافظه عضلانی پرداختند. به طور کلی، شواهد موجود از ثبات هسته های عضلانی در نظریه حافظه عضلانی حمایت نمی کند و پیشنهاد می شود که شواهد دیگری نظیر اپی ژنتیک در راستای توجیه این نظریه توسط محققین مورد بررسی قرار بگیرد.
تاثیر یک دوره کوتاه مدت فعالیت ورزشی برون گرای استقامتی بر سلول های کمک کننده T به دنبال تزریق DNA واکسن بیان کننده گلیکوپروتئین D ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
131 - 148
حوزه های تخصصی:
فعالیت های ورزشی می توانند به عنوان یک ادجوانت اندوژن عمل کنند و موجب افزایش بهره وری پاسخ ایمنی میزبان بعد از واکسیناسیون شوند. بااین حال، تأثیر فعالیت های ورزشی چند وهله ای برون گرا که به صورت استقامتی انجام می شوند، بر پاسخ-های مرتبط با ایمنی سلولی و هومورال به واکسن مشخص نیست. پژوهش حاضر به منظور بررسی فعال سازی لنفوسیت های کمک کننده نوع 1 و 2 (Th) به دنبال سه وهله فعالیت ورزشی برون گرای استقامتی به عنوان اجوانت DNA واکسن انجام شده است. تعداد 36 سر موش بالب سی ماده (8-6 هفته با میانگین وزن 18 گرم) به طور تصادفی شش گروه کنترل، ورزش، واکسن، PcDNA، ورزش-واکسن و ورزش-PcDNA (6 موش در هر گروه) تقسیم شدند. گروه های مختلف بلافاصله بعد از آخرین وهله ورزش تزریق DNA واکسن و PcDNA رو پشت سر گذاشتند، کلیه مراحل اجرای فعالیت ورزشی و تزریقات بر اساس پروتکل واکسن بعد از 12 روز تکرار شد و 12 روز بعد از دومین تزریق واکسن نمونه های پژوهش گردآوری شدند. برای بررسی نتایج به دست آمده از روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد و P<0.05 در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج پژوهش نسبت Th1/Th2 بعد از تحریک با آنتی ژن بین گروه های کنترل با واکسن و ورزش-PcDNA تفاوت معناداری مشاهده شد (P<0.05). گروه ورزش-واکسن با تمام گروه های پژوهش به صورت معنادار متفاوت بود (P<0.05). نتایج مطالعه حاضر تائید کننده افزایش نسبت سلول های Th1/Th2 به دنبال فعالیت های ورزشی چند وهله ای استقامتی طولانی مدت برون گرا بوده است. تحریک آسیب عضلانی از طریق فعالیت ورزشی در هنگام تزریق DNA واکسن احتمالاً در فراخوانی سلول های سیستم ایمنی ذاتی و تحریک مؤثر ایمنی اکتسابی مؤثر بوده است.
تدوین و به روزرسانی نُرم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
17 - 40
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تدوین نورم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز بود. بدین منظور تعداد 682 نفر از زنان (365) و مردان (317) شهر اهواز به ترتیب با میانگین قد 6±9/160 و 8/8±4/175 (سانتیمتر) و وزن 1/14±69 و 5/12±9/78 (کیلوگرم) به صورت داوطلبانه از تمام نقاط شهر اهواز در پژوهش حاضر شرکت کردند. متغیرهای تحقیق شامل عوامل آنتروپومتریکی ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی بود. نتایج تحقیق نشان داد WHR زنان و مردان به ترتیب 07/0±82/0 و 06/0±87/0 و درصد چربی زنان و مردان به ترتیب 1/5±2/38 و 1/7±1/19 بود. بعلاوه، زنان و مردان به ترتیب در متغیرهای استقامت قلبی- عروقی 2/10±1/37 و 7/6±1/44 ( میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)، استقامت عضلات کمربند شانه 5/11±2/22 و 4/16±4/41، استقامت عضلات شکم 4/12±0/24 و 7/10±4/37، قدرت پنجه دست 7/11±4/47 و 3/17±7/45 و انعطاف پذیری تنه 8/7±5/32 و 2/8±7/29 در وضعیت مطلوب بودند. میانگین وزن، استقامت قلبی- عروقی، استقامت عضلات کمربند شانه و استقامت عضلات شکم زنان در تمام رده های سنی نسبت به مردان کمتر بود در حالیکه میانگین درصد چربی و انعطاف پذیری زنان در تمام رده های سنی بیشتر از مردان بود. بعلاوه، میانگین WHR و قدرت پنجه دست زنان به استثنای رده سنی 39-30 سال به ترتیب کمتر و بیشتر از مردان بود. نتیجه ارزیابی متغیرها نشان داد در مقایسه با هنجارهای موجود، اکثر زنان و مردان شهر اهواز علیرغم آمادگی جسمانی مطلوب از لحاظ متغیر درصد چربی به ترتیب در معرض خطر بالا و متوسط ابتلا به بیماری های وابسته به چاقی قرار دارند.
اثر نوروپروتکتیو ترکیب تمرین هوازی و آدنوزین بر بیان ژن گیرنده A2a و عوارض ناشی از سکته مغزی در هیپوکامپ موش صحرایی نر بالغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
125 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف: سکته مغزی نوعی اختلال نورولوژیک و دومین عامل مرگ و میر در جهان است. اخیرا مطالعه درباره درمان نوروپروتکتیو سکته به یک بحث داغ در جهان تبدیل شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر نوروپروتکتیو ترکیب تمرین هوازی و آدنوزین بر بیان ژن گیرنده A2a و عوارض ناشی از سکته مغزی در هیپوکامپ موش نر صحرایی انجام شد. مواد و روش ها: 50 سر موش نر بالغ نژاد ویستار (سن 10-8 هفته، وزن270-240 گرم) به صورت تصادفی در ۵ گروه (شم، کنترل+ایسکمی، ایسکمی+تمرین، ایسکمی+آدنوزین و ایسکمی+آدنوزین+تمرین) تقسیم شدند. پس از القای ایسکمی، موش های گروه های تمرین، 5 روز در هفته و بمدت 8 هفته روی تردمیل دویدند. آدنوزین بصورت همزمان روزانه به گروه های تحت درمان آدنوزین تزریق شد. 48 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، موش ها کشته و بافت هیپوکامپ جهت بررسی مرگ سلولی و بیان ژن A2a به روش RT_PCR برداشته شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: تعداد سلول های مرده در گروه ایسکمی نسبت به شم افزایش و در گروه ایسکمی+تمرین+آدنوزین و ایسکمی+تمرین نسبت به ایسکمی کاهش یافته بود. بیان ژن A2a در گروه های ایسکمی+آدنوزین+تمرین، ایسکمی+تمرین و ایسکمی+آدنوزین به ترتیب بیشترین افزایش را داشت به گونه ای که در مقایسه با گروه شم (P<0/001) و کنترل+ایسکمی(P<0/001) معنادار بود. نتیجه گیری: تمرین هوازی و آدنوزین بصورت مستقل و تعاملی به صورت یک ترکیب نوروپروتکتیو می تواند با افزایش بیان ژن گیرنده A2a و تحریک سیگنالینگ و مکانیسم های مرتبط با کاهش مرگ سلولی، اثر درمانی و محافظتی را بر عوارض ناشی از سکته داشته باشد.
تأثیر پیش آماده سازی با تمرینات تداومی و تناوبی با شدت بالا بر عوامل رگ زایی مدل سکتۀ مغزی td-MCAO(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
97 - 114
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر 4 هفته تمرینات پیش آماده سازی تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تداومی با شدت متوسط (MICT) بر مسیر آنژیوژنز در سلول های عصبی اطراف ناحیه انفارکت سکته مغزی بود. مواد و روش ها: 32 موش نر بالغ NMRI (سن 8 هفته، وزن 1 ± 35 گرم) انتخاب و به طور تصادفی به 4 گروه 8 تایی شامل گروه های شم، سکته مغزی، سکته مغزی+HIIT و سکته مغزی+MICT تقسیم شدند. پروتکل های تمرینی، به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته اجرا شد که گروه HIIT، به صورت میانگین 7 وهله ی 2 دقیقه ای ( شدت بالا %95Vmax و شدت کم %45 Vmax) و گروه MICT با میانگین شدت %60 Vmax به مدت 55 دقیقه، پروتکل تمرینی را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، القای سکته مغزی با روش (t-d MCAO) صورت گرفت و پس از 24 و 48 ساعت به ترتیب نقص نورولوژیک، تست های رفتاری و بافت برداری ناحیه پنومبرا انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه تفاوت معنی داری را در تغییرات VEGF-R2، HIF-1α, Ang-2, FGF-2 و STAT3 را به صورت بین گروهی نشان داد که این تغییرات در گروه تمرینات HIIT نسبت به گروه MICT و سایر گروه ها معنی دار بود (P<0.05) درحالی که مقادیر VEGF در گروه MICT نسبت به سایر گروه ها افزایش معنی داری داشت (P<0.05). نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، یک دوره 4 هفته ای تمرینات پیش آماده سازی تناوبی با شدت بالا می تواند به عنوان یک راهکار مناسب جهت پیشگیری و درمان سکته مغزی در نظر گرفته شود.
تعامل تمرینات ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی همراه با هاپینگ بر میزان درد و عملکرد زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه ی تأثیر شش هفته تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی) و هاپینگ بر درد و ویژگی-های عملکردی زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا بود. سی زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا به طور داوطلبانه و به صورت تصادفی در سه گروه ده نفری تمرینات ترکیبی، هاپینگ و کنترل شرکت نمودند. قبل و پس از اتمام تمرینات از تمام آزمودنی ها به منظور بررسی میزان درد و ویژگی های عملکردی، آزمون به عمل آمد. جهت بررسی میزان درد از پرسشنامه درد واس، برای بررسی ویژگی های عملکردی از آزمون جهش جانبی، جهش هشت لاتین، جهش سه گانه تک پا و پرسشنامه سنجش توانایی پا و مچ پا در فعالیت های روزانه و ورزشی استفاده شد. گروه های تمرینی به مدت شش هفته (سه جلسه 60 دقیقه ای در هفته) تمرینات خود را انجام دادند. انجام شش هفته تمرینات هاپینگ سبب بهبودی بیشتری نسبت به تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی وعصبی-عضلانی) در عملکرد شد. تمرینات ترکیبی نسبت به هاپینگ تأثیر بیشتری در بهبود درد مچ پای زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا داشت.
مقایسه ژنوتیپ I/D ژن ACE وR577X ژن ACTN3 در مردان کشتی گیر نخبه و غیر نخبۀ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
81 - 96
حوزه های تخصصی:
اهداف: متغیر های ژنتیکی به عنوان پارامتر های فردی درنظر گرفته می شوند که می توانند فنوتیپ های زیربنایی عملکرد ورزشی را متأثر کنند. از این رو، هدف پژوهش حاضر مقایسه ژنوتیپ I/D ژن ACE وR577X ژن ACTN-3 در مردان کشتی گیر نخبه و غیرنخبه ایرانی بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کشتی گیران مرد نخبه و غیرنخبه ایرانی بود که از بین آن ها 22 کشتی گیر نخبه و 36 کشتی گیر غیرنخبه به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از استخراج DNA شرکت کنندگان، با استفاده از تکنیک PCR-RLFP و الکتروفورز ژنوتیپ های ژن ACE و ACTN-3 آنان تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون کای مربع انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که کشتی گیران نخبه در مقایسه با کشتی گیران غیرنخبه، به طور معناداری توزیع فراوانی بیشتری از ژنوتیپ DD ژن ACE و ژنوتیپ RR و RX، از ژن ACTN-3 را دارا بودند. این درحالی بود که کشتی گیران غیرنخبه در مقایسه با کشتی گیران نخبه، به طور معناداری توزیع فراوانی بیشتری از ژنوتیپ های II و ID ژن ACE و ژنوتیپ XX ژن ACTN-3 را دارا بودند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که ارتباط مثبتی بین رسیدن به سطوح نخبگی در رشته ورزشی کشتی و برخورداری از ژنوتیپ DD ژن ACE و ژنوتیپ RR ژن ACTN-3 وجود دارد که احتمالاً این دو ژن را به عنوان عوامل ژنتیکی مؤثر در ایجاد فنوتیپ های زیربنایی رشته ورزشی کشتی از قبیل قدرت و متعاقباً به وجود آمدن تفاوت های فردی در ورزشکاران معرفی می نماید.
تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف چای سبز بر سطوح سرمی تیوردوکسین رودوکتاز-1، پاراکسوناز-1، اینترلوکین یک بتا، اینترلوکین شش و گالانین در مردان چاق سالمند تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
69 - 100
حوزه های تخصصی:
اهداف:امروزه الگوی تمرینی مناسب همراه با مصرف گیاهان دارویی نقش مهمی در تنظیم تعادل انرژی، کاهش شاخص های التهابی و افزایش دفاع ضداکسایشی در افراد سالمند چاق دارد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف چای سبز بر سطوح سرمی تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1، اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین در مردان چاق سالمند تمرین نکرده، بود. مواد و روش ها:در این مطالعه ۴۸ مرد سالمند چاق تمرین نکرده به طور تصادفی در چهار گروه شامل تمرین تناوبی شدید، تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، مصرف چای سبز و کنترل قرار گرفتند. پروتکل تمرین به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و با شدت 90% ضربان قلب ذخیره اجرا شد.چای سبز روزانه به مقدار۴۵۰ میلی گرم(شش کپسول در روز)دریافت شد. نمونه های خونی قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک و تحلیل کوواریانس دوراهه از طریق نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها:نتایج نشان داد که اثر ترکیبی تمرین همراه با مصرف چای سبز و همچنین اثر تمرین به تنهایی باعث افزایش معنی دار سطوح تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1 و کاهش معنی دار سطوح اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین شدند(P<0.05)؛ولی مصرف چای سبز به تنهایی تغییرات معنی دار را نشان نداد(P>0.05).بیشترین درصد تغییرات (افزایش و کاهش) ایجاد شده در متغیرهای بیوشیمیایی به گروه تمرین همراه با مصرف چای سبز اختصاص داشت. نتیجه گیری: انجام تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، بیشترین تأثیر را بر افزایش سطوح آنزیم های آنتی اکسیدانی، کاهش نشان گرهای التهابی و تعادل انرژی در مردان سالمند چاق تمرین نکرده داشت.
فرصت طلایی دوران بلوغ برای کاهش درصد چربی بدن پسران چاق در اثر تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
87 - 112
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری بر سطوح هورمون های رشد، تستوسترون و ترکیب بدن پسران چاق در دوران بلوغ بود. مواد و روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی 53 آزمودنی(17-12سال) براساس بلوغ در دو گروه TS2,3 (kg/m27/4+61/29=,BMI28=n) و TS4,5 (kg/m27/3+54/30=,BMI25=n) قرارگرفتند. سپس هرگروه به طور تصادفی به سه زیرگروه تمرین هوازی، رژیم غذایی و شاهد تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی به مدت 3 ماه، 3 جلسه در هفته برای 40-20 دقیقه با شدت 85-60 درصد حداکثر ضربان قلب دویدند. برای گروه رژیم غذایی، برنامه غذایی کم کالری (500 تا 1000 کیلوکالری کمتر از نیاز روزانه) توسط متخصص تغذیه تجویز شد. بلوغ توسط مقیاس تانر، ترکیب بدن با دستگاه Inbody3.0 و هورمون های رشد و تستوسترون به روش ELISA اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمونهای شاپیرو-ویلک، tوابسته، tمستقل، تحلیل واریانس دوطرفه و یا معادل ناپارامتریک آنها در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد تغییرات هورمون رشد معنی دار نبود. اثر تعاملی گروه و بلوغ در افزایش تستوسترون فقط در گروه تمرین هوازی دیده شد(01/0=p)؛ کاهش درصد چربی بدن در دو گروه مداخله دیده شد؛ اما در گروه رژیم غذایی بیشتر بود(001/0=p). همچنین کاهش شاخص توده بدن هر دو گروه تمرین هوازی و رژیم غذایی در گروه TS4,5 بیشتر بود(04/0=p). نتیجه گیری: پیامد مثبت مداخله تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری، کاهش درصد چربی بدن بود که دلالت بر پویایی دوران بلوغ با تغییرات سریع آن دارد. بنابراین بهتر است پسران چاق فرصت طلایی بلوغ، خصوصاً انتهای آن را برای دستیابی به وزن مطلوب غنیمت شمارند.
اثرات ماساژ با کویتیشن و قهوه سبز بر لپتین و آنزیم ATGL در بانوان چاق غیرفعال
حوزه های تخصصی:
شیوع اضافه وزن و چاقی در سراسر جهان رو به افزایش است. چاقی زمینه ساز بسیاری از بیماری ها مزمن مانند دیابت، کبد چرب و بیماری های قلبی عروقی به شمار می رود. اضافه وزن و چاقی فرآیند پیچیده ای است که تحت تاثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، رفتاری، فیزیولوژیکی، ژنتیکی و اپی ژنتیک قرار می گیرد. هدف این پژوهش تعیین تاثیر هشت هفته ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز بر سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL در زنان چاق بود. تعداد 60 نفراز زنان چاق با دامنه ی سنی (35-20 سال) و با میانگین شاخص بدن (32 کیلوگرم بر متر مربع) به طور داوطلبانه و در دسترس در تحقیق حاضر شرکت کردند. در این تحقیق آزمودنی ها بصورت تصادفی ساده به چهار گروه مساوی تقسیم شدند: گروه کنترل (15 نفر)، گروه ماساژ با کویتیشن (15 نفر)، گروه مکمل قهوه سبز (15 نفر)، گروه ماساژ با کویتیشن به همراه مکمل قهوه سبز (15 نفر). در این تحقیق از کپسول قهوه سبز با دوز 200 میلی گرم استفاده شد.گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته و طبق برنامه، ماساژ با دستگاه کویتیشن گرفتند. در ابتدای پژوهش، نمونه گیری خون بصورت ناشتا از تمام گروه ها انجام شد. نمونه ها درحدود 20 دقیقه با دور 4000 سانتریفیوژ شدند. بعد از تهیه سرم، بلافاصله نمونه ها در 70- درجه سانتی گراد تا زمان آزمایش فریز گردیدند. سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL آزمودنی ها با روش آزمایشگاهی الایزا اندازه گیری شد. در پایان هشت هفته، مجددأ نمونه گیری خون با همان شرایط قبلی از تمام گروه ها انجام شد و سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL آزمودنی ها مجدد اندازه گیری شد. برای مقایسه ی داده ها و تعیین تاثیر مکمل و ماساژ از تحلیل واریانس دو طرفه و آزمون بونفرونی در سطح اطمینان 95 درصد استفاده شد. بر اساس نتایج، هشت هفته ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز در گروه های مداخله باعث کاهش معنی داری در سطح هورمون لپتین و افزایش معنی داری در سطح آنزیم ATGL در زنان چاق شد (P<0.05). در گروه مداخله ی همزمان، بیشترین تغییرات در سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL مشاهده شد (p=0.0001). ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز هر کدام به تنهایی بر سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL اثرگذار است اما با توجه به نتایج، تعامل آن ها دارای اثرات بیشتری است.
تعامل تمرین تناوبی و پروتئین وی بر نسبت تستوسترون به کورتیزول
حوزه های تخصصی:
اگرچه مکانیسم اثر پروتئین ها یا مکمل های پروتئینی نظیر پروتئین وی بر فرایند سنتز پروتئین عضلانی در خلال یا متعاقب تمرینات ورزشی مشابه است، اما سوال اینجاست که آیا مکمل سازی پروتئین وی به عنوان یک مکمل پروتئینی مهم در روزهای پس از فعالیت مقاومتی شدید توسط افراد غیر ورزشکار قادر به تغییر یا بهبود نسبت تستوسترون بر کورتیزول است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تعامل هشت هفته تمرین تناوبی توام با مصرف پروتئین وی بر نسبت تستوسترون به کورتیزول در مردان جوان غیر ورزشکار انجام گرفت. در این مطالعه نیمه تجربی، 48 مرد جوان غیر ورزشکار به شیوه تصادفی در چهار گروه 12 نفری کنترل، پروتئین وی، تمرین تناوبی و ترکیبی قرار گرفتند. پس از اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریکی، از آزمودنی ها، بعد از 10 تا 12 ساعت ناشتایی و 15 دقیقه استراحت، مقدار 5 سی سی خون از ورید بازویی چپ جهت اندازه گیری تستوسترون و کورتیزول گرفته شد. مداخله های مذکور برای مدت 8 هفته روی گروه های مورد مطالعه انجام گرفت. آنالیز داده ها توسط آزمون آنکوا آشکار نمود که در مقایسه با گروه کنترل، تمرینات تناوبی توام با مصرف پروتئین وی به افزایش نسبت تستوسترون به کورتیزول در گروه ترکیبی نسبت به گروه کنترل منجر شد. اجرای تمرینات تناوبی توام با مصرف پروتئین وی با اثرات آنابولیکی بیشتری نسبت به اثر هر یک از آنها به تنهایی در مردان جون غیر ورزشکار همراه است. با این وجود، درک بیشتر مکانیسم های عهده دار اثر انابولیکی تمرینات تناوبی و پروتئین وی نیازمند مطالعات بیشتر است.
اثر تمرین هوازی همراه با مصرف ژل رویال بر شاخص های آنتی اکسیدانی در بافت سرخرگ آئورت موش های صحرایی اورکتومی شده مبتلا به دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
43 - 66
حوزه های تخصصی:
هدف: بیماری های قلبی-عروقی یکی از علل اصلی مرگ زنان یائسه دیابتی است اما باوجود اثرات مفید تمرین ورزشی تاثیر همزمان ژل رویال و تمرین ورزشی به خوبی شناخته نشده است. این مطالعه اثرات آنتی اکسیدانی تمرین هوازی و مصرف ژل رویال در آئورت موش های دیابتی شده با STZ را بررسی می نماید. مواد و روش ها: 30 سر موش صحرایی اورکتومی (وزن 220-250 گرم) دیابتی شده باSTZ با محدوده سنی 22-26 هفته، به پنج گروه، کنترل دیابتی اورکتومی (OVXD)، شم یا دریافت کننده حلال ژل رویال (Sh)، مصرف ژل رویال (RJ)، تمرین هوازی (AT) و تمرین هوازی+ژل رویال (AT+RJ) تقسیم شدند. برای بررسی اثر برداشتن تخمدان و القای دیابت، 6 موش صحرایی سالم در گروه کنترل سالم (HC) قرار گرفتند. گروه های 4 و 5 به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته (55 تا 75 درصد حداکثر سرعت دویدن) تمرین کردند، در حالی که گروه های 3 و 5 mg/kg/day100 ژل رویال را با تزریق صفاقی دریافت کردند. از ANOVA یک راهه برای آنالیز سطوح سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و مالون دی آلدئید (MDA) بافت آئورت استفاده شد. یافته ها: سطوح SOD و GPx در گروه های RJ،AT و AT+RJ به طور معنی داری بیشتر از گروه OVXD بود. همچنین سطح MDA در گروه AT+RJ (001/0=P) و RJ (019/0=P) به طور معنی داری کمتر از گروه OVXD بود . نتیجه گیری: به نظر میرسد تمرین هوازی و مصرف ژل رویال هم به تنهایی و هم به طور تعاملی موجب افزایش فعالیت آنتیاکسیدانی سرخرگ آئورت در شرایط یائسگی و اختلالات متابولیک می شود.
آثار تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای و مصرف استازولامید بر تعادل کوهنوردان فعال در ارتفاع شبیه سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
45 - 68
حوزه های تخصصی:
اهداف: تعادل عاملی مهم برای موفقیت و سلامت کوهنوردان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی آثار جداگانه و توأمان تحریک الکتریکی مغز و داروی استازولامید بر تعادل مردان کوهنورد بود. مواد و روش ها: 12مرد کوهنورد (انحراف استاندارد±میانگین سن، قد و وزن به ترتیب: 6/4±8/39 سال، 8/7±4/177 سانتی متر و 9/1±1/79 کیلوگرم) در این پژوهش دوسوکور شرکت نمودند. آزمودنی ها تحت شش شرایط: 1)استازولامید و تحریک ناحیه قشر حرکتی اولیه(M1) 2)استازولامید و تحریک ناحیه قشر خلفی-جانبی پیش پیشانی(DLPFC) 3)استازولامید و شم 4)دارونما و تحریک M1 5)دارونما و تحریک DLPFC 6)دارونما و شم قرار گرفتند. در هر جلسه آزمودنی ها پس از 30 دقیقه نشستن در شرایط هایپوکسی (O2=13%)، به مدت 20 دقیقه تحت تحریک مغزی قرار گرفتند. سپس، هر آزمودنی با توجه به استقامت هوازی خود، یک وهله فعالیت وامانده ساز را با 60% سرعت هوازی بیشینه روی نوارگردان انجام داد. بلافاصله پس از فعالیت، تعادل پای تکیه گاه و غیرتکیه گاه اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوای دوراهه با اندازه گیری های تکراری استفاده گردید. یافته ها: در شرایط هایپوکسی، تحریک ناحیه M1 و DLPFC نسبت به شرایط تحریک شم اثر مثبت معناداری بر تعادل پای تکیه گاه پس از فعالیت وامانده ساز گذاشت (به ترتیب: 02/0=p و 03/0=p). اما بین این دو نوع تحریک تفاوت معناداری وجود نداشت. برای پای غیرتکیه گاه تفاوت معناداری بین شرایط تحریک نواحی مختلف مشاهده نشد. همچنین، بین مصرف استازولامید و دارونما بر تعادل پای تکیه گاه و غیر تکیه گاه تفاوت معناداری دیده نشد. نتیجه گیری: تحریک ناحیه M1 و DLPFC می تواند باعث بهبود تعادل پای تکیه گاه کوهنوردان هنگام کوهنوردی در ارتفاع شود.
بررسی اثر تحریک الکتریکی -عضلانی کل بدن با و بدون تمرینات تعلیق بر عملکرد جسمانی در زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: چاقی یک مشکل بهداشتی مهم در سبک زندگی مدرن است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعلیق و تحریک الکتریکی کل بدن بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در زنان چاق بود.مواد و روش ها: در یک طرح نیمه تجربی، 36 نفر داوطلب زن چاق به طور تصادفی به سه گروه شامل تمرینات تعلیق (ST)، تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (WB-EMS) و تمرینات تعلیق با تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (ST-WBEMS) تقسیم شدند. آن ها هشت هفته تمرین مقاومتی تعلیق، تحریک الکتریکی کل بدن یا هر دو مداخله (3 جلسه در هفته) را اجرا کردند. WB-EMS با پوشیدن جلیقه مخصوص تحریک الکتریکی انجام می شد. ترکیب بدن، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل پوپا و چابکی قبل و بعد از مداخله، اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t زوجی و ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری آماری 0.05 تعیین شد.یافته ها: نتایج آزمون t زوجی نشانگر بهبودی در قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل و چابکی پس از تمام مداخلات است (0.05>P). همچنین برخلاف گروه های ST و ST+WB-EMS، توده عضلانی گروه WB-EMS پس از هشت هفته تغییر معنی داری نداشت. تحلیل کوواریانس نشان می دهد که تغییرات چابکی، قدرت و توده عضلانی در گروه های ST و ST+WB-EMS به طور معنی داری بیش از WB-EMS بود (0.05>P). در نهایت بین سه گروه در تعادل پویا تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0.05<P).بحث و نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که در زنان چاق، اثر تمرینات تعلیق و WB-EMS مشابه است. این تمرینات در ترکیب باهم می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر جهت بهبود عملکرد در زنان چاق مدنظر قرار گیرد.
تأثیر چهار هفته بی تمرینی پس از دوازده هفته تمرین منظم بر برخی شاخص های آنتروپومتریک و عملکرد جسمانی زنان والیبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: همان گونه که تمرین ورزشی، موجب بهبود آمادگی جسمانی و سازگازی های فیزیولوژیک در بدن می شود، کاهش آمادگی جسمانی به دنبال قطع تمرین نیز دور از انتظار نیست. از این رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 4 هفته بی تمرینی متعاقب 12 هفته تمرین منظم بر ترکیب بدنی، سرعت، چابکی و توان عضلانی زنان والیبالیست بود.مواد و روش ها: در این پژوهش شبه تجربی، از میان والیبالیست های دختر شهرستان سمنان که در لیگ برتر و دسته یک عضویت داشتند، 24 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب و در پژوهش شرکت کردند. پس از 12 هفته تمرین منظم و شرکت در مسابقات فصل و 4 هفته بی تمرینی متعاقب آن (تعطیلی فصل مسابقات و هم زمان با تعطیلات نوروز)، آزمون های اندازه گیری محیط کمر، باسن، ساق پا، دوی 20 متر، ایلینویز و پرش سارجنت به ترتیب به منظور سنجش شاخص های آنتروپومتریک، سنجش سرعت، چابکی و توان بی هوازی آزمودنی ها انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی همبسته در سطح معنی داری 0.05˂Pانجام شد.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که 4 هفته بی تمرینی موجب کاهش معناداری در میزان چابکی (0.001=P) و توان بی هوازی (0.005=P) آزمودنی ها گردید. اندازه محیط اندام ها و سرعت آزمودنی ها نیز کاهش مشاهده شد اما معنادار نبود.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، 4 هفته بی تمرینی موجب افت در عملکرد و شاخص های آنتروپومتریک زنان والیبالیست گردید. ازاین رو توجه به بی تمرینی و از طرفی طراحی برنامه های متناسب با فصل خارج از مسابقه به منظور پیشگیری از اثرات بی تمرینی می تواند کمک بسزایی به مربیان و ورزشکاران در جهت حفظ آمادگی جسمانی ناشی از تمرینات نماید.
اثر پیش آماده سازی ایسکمی با تواتر مختلف بر پروتکل شبیه سازی شده جودو و آپوپتوز ناشی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پیش آماده سازی ایسکمی منجب به بهبود عملکرد ورزشی می شود اما اثر تواترهای مختلف آن بر عملکرد جودو و نقش آن بر آسیب عضلانی ناشی از فعالیت جودو مشخص نیست. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر حاد تواترهای مختلف پیش آماده سازی ایسکمی بر مسابقه شبیه سازی شده جودو و آپوپتوز ناشی از آن در جودوکاران بود. روش پژوهش:12 جودوکار مرد در این مطالعه شرکتبصورت تصادفی در چهار وضعیت: اعمال پیش آماده سازی ایسکمی در یک جلسه (تواتر کم)، اعمال پیش آماده سازی ایسکمی در سه جلسه متوالی (تواتر زیاد)، بدون اعمال ایسکمی در یک جلسه و اعمال تکراری بدون ایسکمی قرار گرفت. در هر جلسه سه مسابقه شبیه سازی شده با فاصله 5 دقیقه از هم و یک آزمون ویژه جودو در پنج ساعت بعد از آخرین مسابقه اجرا شد. پیش آماده سازی ایسکمی در سه دور پنج دقیقه ای انسداد با پنج دقیقه خونرسانی مجدد انجام گردید. قبل و بعد از مسابقه جودو نمونه خونی گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از روش آنالیز واریانس با اندازه های تکراری استفاده شد. یافته ها: دوز زیاد پیش آماده سازی ایسکمی منجر به افزایش معنی دار تعداد تکنیکهای اجرا شده آزمون جودو شد (P≤0.05). مسابقه جودو سطح سرمی Bax را افزایش داد و همچنین، Bcl-2 سرم در هر دو تواتر کم و زیاد پیش آماده سازی ایسکمی بیشتر از سایر وضعیت ها بود (P≤0.05). نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد که پیش آماده سازی ایسکمی تکراری اثر بیشتری بر عملکرد اختصاصی جودوکاران دارد و پیش آماده سازی ایسکمی مستقل از تواتر می تواند آپوپتوز ناشی از مسابقه جودو را بهبود بخشد.
تأثیر تمرینات هوازی و تناوبی بر سطوح آدروپین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات ورزشی به عنوان یک راه کار عملی نقش مهمی در افزایش آدروپین و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض اضافه وزن دارند، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات هوازی با شدت متوسط و تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آدروپین و ارتباط آن با مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.مواد و روش ها: 24 مرد جوان با میانگین سن 3.14±28.4 سال، وزن 4.89±77.11 کیلوگرم و شاخص توده بدن 0.37±27.76 کیلوگرم مترمربع داوطلبانه در تحقیق حاضر شرکت کرده و به طور تصادفی در گروه تمرین هوازی (n=8)، تمرین تناوبی شدید (n=8) و کنترل (n=8) قرار داده شدند. تمرین تناوبی شدید (با شدت 100-90 حداکثر ضربان قلب) و تمرین هوازی (با شدت 75-50 درصد حداکثر ضربان قلب) به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه متناوب و هر جلسه 45 تا 65 دقیقه انجام شد. قبل و بعد از مداخلات نمونه خونی برای اندازه گیری سطوح آدروپین، گلوکز و انسواین در وضعیت 12 ساعت ناشتایی جمع آوری شد.یافته ها: نتایج نشان داد که 6 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط و نیز 6 هفته تمرین تناوبی شدید منجر به افزایش معنادار آدروپین و نیز کاهش معنادار انسولین، گلوکز و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن شدند (0.05>P). همچنین بین تغییرات آدروپین با گلوکز و مقاومت به انسولین ارتباط منفی معنادار وجود داشت (0.05>P). بین سطوح سرمی آدروپین با انسولین خون ارتباط معنادار وجود نداشت (0.05<P).بحث و نتیجه گیری: چنین نتیجه گیری می شود که هم تمرین هوازی با شدت متوسط و هم تمرین تناوبی شدید با کاهش مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن منجر به پیشگیری از بیماری های دیابت و قلبی عروقی می شود. به نظر می رسد در این تغییرات ناشی از تمرین، آدروپین ایفای نقش می کند.