مقاله حاضر ،به بررسی مقاصد انحصارات تبلیغاتی در سطح بین المللی و تاثیری که آنها تاکنون در تغیرات و تحولات اجتماعی کشورهای جهان سوم بر جای گذاشته اند می پردازد بخشی از این بررسی ، جنبه تاریخی دارد بدین معنی که به نقش انحصارات تبلیغاتی در جهان سوم و به تغییراتی که در ساختار اجتماعی این جوامع در زمینه های مختلف ، از آغاز تا کنون به وجود آورده اند به اختصار و در چند مرحله اشاره شده است
"امروزه رسانههای غربی با حداکثر برد و کارایی در صدد کنترل کشورهای اسلامی برای حذف دین از تدبیر امور اجتماعی هستند. در این میان رسانه ملی ایران ضمن رقابت شدید با دیگر رسانههایی که در سپهر رسانهای کشور حضور دارند، باید به نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه از جمله ترویج و تبلیغ دین اسلام پاسخ مقتضی بدهد.
مقاله حاضر در پی تبیین این نکته است که ترویج و تبلیغ دین برای مخاطب عام نیاز به طراحی مدل خاصی دارد و بدین منظور باید به بافت اجتماعی، زمینههای ذهنی و شرایط زندگی مخاطبان توجه کرد تا بتوان به طور مؤثر به ایجاد یا تحکیم رابطهای جدید میان مخاطبان و آموزههای دینی اقدام کرد.
در این راستا نویسنده معتقد است برای پذیرش و ترویج یک رفتار دینی در جامعه که آن را میتوان در قالب مناسک و آیینهای مذهبی یا شبه مذهبی عرضه کرد باید دو اصل مشروعیت و مقبولیت را رعایت کرد. وی سپس میکوشد نشان دهد که پیوند بین مردم و این مناسک باید به طور طبیعی در بطن اجرای مناسک ایجاد شود نه از طریق میانجیهای رسمی و برای تأمین این هدف میتوان از نمودار پذیرش مخاطبان استفاده کرد. البته باید توجه داشت که ابداع مناسک رسانهای مستلزم رعایت اصولی همچون استفاده از عناصر دینی دارای قابلیت فراگیری سریع، طراحی ساده (به منظور فراهم شدن امکان مشارکت عامه مردم) و… است. وظایف و نقشهای رسانه برای رسیدن به این مهم عبارتند از: میانجیگری، نهادینهسازی و استفاده از گروه نوآوران و توجه به گروه دنبالهروان.
"
"ایدز پدیدهای با جنبههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی امنیتی است که در بسیاری از کشورهای جهان برای پیشگیری از گسترش آن، رسانههای جمعی نقش مؤثری ایفا کردهاند. اما در کشور ما به دلایل مختلف، رسانهها بویژه صداوسیما وظیفه اطلاعرسانی در این زمینه را چنان که باید بر عهده نگرفتهاند در حالی که شواهد علمی نشان داده است آموزش و اطلاعرسانی گسترده و مداوم بهترین راه مصون کردن جامعه از خطر ایدز است. این مقاله به بررسی شواهد علمی آموزش و اطلاعرسانی درباره ایدز، نقش رسانههای جمعی و پیشنهاد راهکارهایی برای فعالتر شدن رسانهها در این زمینه در جمهوری اسلامی ایران میپردازد.
" "ایدز، آموزش، ارتباطات، تحول رفتاری.
"
توسعه بازی های رایانه ای و آنلاین، با درک اثرگذاری بالای این بازی ها بر کاربران، نه تنها دولت ها و سازمان های غیرخبری را در قالب «بازی سازی»، بلکه سازمان های خبری را نیز با عنوان «بازی خبری» به بهره گیری از این نوع بازی ها سوق داده است. بازی های خبری که امروزه نوع جدیدی از روایت در حوزه روزنامه نگاری محسوب می شوند، همچون دیگر بازی های رایانه ای و آنلاین، به ابرازی در خدمت «جنگ نرم» تبدیل شده اند. پیش بینی شده که بین سال های 2010 تا 2014 این نوع بازی ها 10 درصد رشد داشته باشند. با درک تأثیر بازی های مذکور، به ویژه از منظر ایدئولوژیکی که گاه شباهت هایی به «بازی های ممنوعه» می یابند، شناخت دقیق بازی خبری، مفهوم، انواع، نحوه طراحی، چالش ها و خطوط قرمز در این نوع بازی را به ویژه از دریچه «جنگ نرم» ضروری می سازد که تمرکز اصلی این مقاله نیز بر آن است.
مولف درابتدا به تعریف سه مقوله کودک، تلویزیون و آموزش میپردازد و سپس به بررسی انگیزه تماشای تلویزیون در کودکان اشارهکرده و نظریه ویلبرشرام را دراین باره تشریح میکند. وی در ادامه میکوشد تابه این پرسش پاسخ دهد که کودکان چه وقت و چه قدر تلویزیون تماشا میکنند؟ به چه نوع برنامههایی بیشتر علاقه دارند و اهمیت تاثیر تلویزیون برآنان، تاچه حد است؟
پیچیدگی تاثیر تلوییون برکودکان و میزان دانستنیهای کودک، تاثیر تلویزیون بر ارزشها و نقش آن در الگوسازی کودکان از مباحث دیگر این مقاله است.
در پایان نیز به وظایف سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، محققان و برنامهسازان کودک وهمچنین آموزش و پژوهشهای مربوط به این زمینه، اشاره شده است.
کنفرانس فروش موفق را مؤسسه ی مدیریت فروش و بازاریابی در سال 2013 در انگلستان برگزار کرد.
650 فروشنده ی حرفه ای در این کنفرانس حضور داشتند. سخنرانان برجسته ی این کنفرانس در دو زاویه ی ""خرد"" و ""کلان""، فروش موفق را برای حاضران تشریح کردند.
گزارشی از این کنفرانس تقدیم فروشندگان حرفه ای ایران می شود با این امید که برخی از دیدگاهها، تکنیکها یا راهکارها بتواند الهام بخش اقدامات آنها برای فروش موفق شود.
مجرای طنز بستر مناسبی است تا انسان کمال یافته و اهل درد و فضل، بتواند احساسات خودرا، اعم از خشم و نفرت، تاسف، رنج و قهر، ابراز کند. از این رو، زمانی که واکنشی جدی به منظور بیان احساس مقدور نباشد، «طنز» آغاز میشود.
طنز، فریادی است که دراوج انفجار به پوزخند تبدیل میشود و گریهای است که به صورت خنده بروز میکند.
طنز، بنابه تعریف با مسخرگی متفاوت است، مسخرگی تنها میخواهد بخنداند و در تحقق این هدف از هروسیلهای استفاده میکند، دراین رهگذر، گاه هدف همان وسیله و وسیله عین هدف است و این دو از لحاظ زمانی هیچ فاصلهای با یکدیگر ندارند.
سخن طنز آمیز ممکن است ایجاد خنده نکند یا تنها تبسمی برانگیزاند اما این تازه اول کار است؛ خنده در اینجا مقدمه تفکر و تنبه است حال آن که در مسخرگی ممکن است تفکر، مقدم برخنده باشد. گاه ممکن است مدتی فکر کنیم تا منظور یا مفهوم یک شوخی را دریابیم و بعد به خنده بیفتیم ولی در طنز، بعد از خنده و احیانا قهقهه تازه به فکر فرو میرویم و اگر «طنز سیاه» درکار باشد ممکن است به گریه بیفتیم، تلقی ما از یک واقعه و عکسالعمل ما در قبال آن بین خنده و گریه در نوسان است.
غلط فاحش در نوشته فردی تحصیلکرده و بازگویی آن همه را میخنداند اما کسی از گوشهای میگوید: «آقایان به خدا این خنده ندارد، بل، گریهدارد». آنگاه انسان به فکر فرو میرود که حق با اوست.
"استفاده از رسانهها برای آموزشهای مستقیم کاری به ظاهر ساده اما در واقع پیچیده است. آنچه در کلاس درس روی میدهد و به نتیجهای مطلوب ختم میشود معلوم نیست در یک برنامة آموزش رسانهای نیز به نتیجه خوشایندی منتهی شود.
مقاله حاضر در صدد است تقابل و تأثیر متقابل سه مسئله را در برنامههای آموزش رسانهای نشان دهد.
1ـ نظریههای ارتباط جمعی
2ـ نوع رسانه
3ـ نظریههای یادگیری
از میان نظریههای مختلف ارتباطات جمعی، به نظریه همانندی رسانهای پرداخته شده است. این نظریه معتقد است مردم با رسانه همچون یک فرد رابطه برقرار میکنند. در این مقاله تعامل میان این نظریه و رسانه رادیو که ویژگیهای منحصر به فردی در میان سایر وسایل ارتباط جمعی دارد با این فرض که پذیرش هر رویکرد و نظریه یادگیری خود تأثیر دیگری بر ساخت و سازمان یک برنامه آموزش رسانهای خواهد داشت مورد بحث قرار گرفته است"
آلبرت انیشتین، فیزیکدان آلمانی، با هوشمندی و نبوغ خود توانست در قالب یک عبارت چند میلیمتری، از هستی رمزگشایی کند. این عبارت چند میلیمتری همان فرمول مشهور نسبیت است:
با این توضیح، انیشتین قطعاً هیچ ارتباطی با ""بازاریابی"" نداشته و ندارد. با وجود این، هوشمندان بازار برای قدرت بخشیدن به برخی اصول بازاریابی کوشیدند مشابهتهایی بین زندگی شخصی و حرفه ای انیشتین پیدا کنند که در ""بازاریابی"" کاربرد دارد. با این نگاه، اثر حاضر خواندنی است.
همان گونه که میتوان از تجارت موفق دیگران در بازاریابی و تبلیغات درسهایی آموخت، تجارت ناموفق نیز برای ما درسهای آموزندهای دارند. در این مقاله موارد ناکامی در تبلیغات و بازاریابی و مثالهایی از آنها آورده شده است. مواردی چون تعرض نسبت به ارزشهای مخاطبان، تعرض نسبت به اقلیتهای مختلف نژادی، قومی و مذهبی، تعرض نسبت به جنسیت و یا مواردی چون انجام تبلیغات مشابه و تکراری، تنظیم محتوای تبلیغات با نظر و سلیقة شخصی، پایین بودن و سطحی بودن محتوای تبلیغات از نظر کیفیتهای هنری و ادبی، بیصبری و ناشکیبایی در تنظیم و حصول نتایج تبلیغات، عدم توجه به یافتههای پژوهشی از نظر شناخت مخاطب و نگرش آنها، عدم توجه به یافتههای پژوهشی از نظر رقابت، زمان، تبلیغات، مخاطبشناسی و…
هر چند هر یک از موارد فوق در جایی نمود و تأثیری کمتر یا بیشتر دارد (مثلاً در جایی تعرض نسبت به اقلیتها و در جایی نسبت به جنسیت و در جایی دیگر نسبت و یا ارزشهای مذهبی، با عکسالعمل شدید و موضعگیری جدی مخاطبان روبهرو میگردد)، اما به طور کلی موارد مورد بررسی این مقاله در همه جا مطرح و دارای اهمیت میباشند؛ لذا توجه و شناخت جنبههای مختلف آنها، بازاریاب و تبلیغکننده را در نیل به موفقیت یاری میدهد.