چکیده: برای تربیت دینی در محیط خانواده، از شیوه های گوناگونی می توان استفاده کرد، اما اینکه کدام یک از این شیوه ها «مفید» و «مؤثر» است، مسئله ای است که بر اساس مطالعات تجربی قابل تحقیق و بررسی است، ولی اینکه کدام یک از آنها شرعاً «جایز» است. مسئله ای «فقهی» بوده و بر اساس تحقیق در منابع اسلامی، قابل پاسخ است. این مقاله از نگاه فقهی، به طرح دو دیدگاه در جواز استفاده از «اجبار» برای مقید کردن اعضای خانواده به رعایت موازین اخلاقی و شرعی پرداخته است. مبنای نظری این مقاله، قلمرو امر به معروف و نهی از منکر است و صرفاً بر اساس این مبنا، به تحلیل موضوع پرداخته شده است. این مقاله با نقد مستندهای نظریه ای که اجبار را در محیط خانواده، مشروع می داند، تأکید می کند که مسئولیت مهم «حفظ ایمان و اخلاق» در خانواده را با روش های قهرآمیز و خشونت بار «نباید» دنبال کرد، این شیوه ها با صرف نظر از اینکه مفید و مؤثر نیست، از نظر فقهی نیز نمی توان از مشروعیت آنها دفاع کرد.
این مقاله در پی بیان اوصاف بدترین بندگان در نگاه امیرمؤمنان در نهجالبلاغه است. از نگاه آن حضرت، خشم و غضب خدای متعال از مبغوضترین افراد از آنروست که گناهان این افراد به دیگران نیز سرایت میکند. این افراد از موقعیت و شهرت و علم برخوردارند و از موقعیت خویش برای تأسیس مکاتب انحرافی بهره گرفته و موجبات انحراف بسیاری از افراد سادهلوح را فراهم میسازند. از مدار هستی و حق غافل و بر هوا و هوس خویش پافشاری میکنند. عالمان و کارشناسان دین شناخته شده در میان مردم، مسئولیت سنگینی در این زمینه بر عهده دارند و باید ترفندهای آنان را به مردم معرفی کنند. همواره باید مراقب بود؛ چراکه شهرتطلبی، ثروتاندوزی و برتریطلبی از عواملی است که موجب گمراهی و انحرافات اجتماعی است.
انسان که به زیباترین شکل خلق شده است، ویژگیهایی دارد که نسبت به سایر مخلوقات الهی، به عنوان موجودی برتر شناخته میشود. این موجود، علاوه بر برخورداری از اختیار و اراده، که او را در میان خلایق الهی ممتاز کرده است، از نظر صورت و سیرت نیز بر دیگران برتری دارد. برخورداری از هدایت تکوینی و تشریعی، هدایت باطنی و درونی، چشم، گوش، و قلب باطنی از ویژگیهای انسان است.
علی علیهالسلام مولای موحدان، انسان را برخوردار از حیات انسانی میداند که میتواند در پرتو آن، همه امکانات، ظرفیتها و توانمندیهای خود را در مسیر هدایت و انجام وظایف دینی و الهی خویش به کار گیرد تا به موجودی کامل نائل آید.
انسانی برخوردار از حیات انسانی است که همه فضایل و کمالات انسانی او به منصه ظهور رسیده و او از آنها بهرهمند شود. اما همین انسان دارای حیات حیوانی نیز هست. در این صورت رشد صفات و ویژگیهای حیات حیوانی او، بسان موجودی بیروح و مرده خواهد بود. همچون سایر حیوانات، بلکه به مراتب بدتر از آنها خواهد بود.