انتظارات امام از گروه های اجتماعی
آرشیو
چکیده
متن
امام زمان(عج) در دعای «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة» [1]برای قشرهای مختلف، دعاهایی فرموده که در واقع انتظارات و توقعات آن حضرت را نشان میدهد. این دعا را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: در بخش نخست، برای همگان و عموم مردم درخواستهایی از خداوند کرده و در قسمت دوم برای هر یک از قشرهای جامعه به طور جداگانه دعا شده است.
در قسمت دوم، آن حضرت در واقع توقع و نگرانی خود را از هر قشر نیز بیان فرموده است. مقصود ما در این مقاله، همین قسمت است که اینک به خواست خداوند به بخشی از آنها اشاره میکنیم:
1. علما
«و تفضل علی علمائنا بالزهد و النصیحة؛ پروردگارا! به علمای ما، زهد و خیرخواهی برای جامعه عنایت فرما».
امام در این قسمت از ثروت اندوزی و ترک نصیحت دانشمندان، اعلام نگرانی میکند.
در روایات به این دو محور اشاراتی شده و این دو ویژگی را ملاک برای عالمان بیان کردهاند. از امام صادق(ع) نقل است: اگر دیدید عالم علاقهمند به دنیاست، او را متهم سازید؛ زیرا هر عاشقی به گِرد معشوق خود میچرخد. خداوند به داود(ع) وحی کرد: «بین من و خودت عالمی را که فریفته دنیا شده واسطه قرار مده که تو را از محبت من باز میدارد. اینان، راهزنان بندگان من هستند. کمترین عقوبت من برای آنها، این است که حلاوت و شیرینی عبادتم را از آنها میگیرم».[2]
در مورد آشکار کردن علم و بیان احکام الهی و خیرخواهی برای جامعه نیز امامان بزرگوار چنین فرمودهاند:
«إذا ظهرت البدع فعلی العالم أن یظهر علمه فإن لم یفعل سُلب نور الإیمان؛[3] هر گاه بدعتها آشکار گردد، عالِم باید علم خود را اظهار کند، و گرنه نور ایمان از او گرفته خواهد شد».
این نکته را اضافه میکنیم که قرآن وقتی ویژگی علمای اهل کتاب را بر میشمرد، به همین دنیاطلبی و کتمان کردن حقایق به وسیله آنان اشاره میفرماید.
2. دانشجویان
«و علی المتعلمین بالجهد و الرغبة؛ پروردگارا! به دانشجویان توفیق تلاش و تمایل به تحصیل علم عنایت فرما».
دعا و توقع امام زمان(عج) از همه دانش پژوهان آن است که در طلب علم، رغبت و تمایل نشان دهند و از هر گونه تنبلی و کسالت دوری کنند. امام صادق(ع) آن گاه که جنود (لشکر) عقل و جهل را بر میشمرد، نشاط و شادابی را لشکر عقل و کسالت را لشکر جهل برمیشمرد،[4] و به همین جهت در دعایی از کسالت و ناتوانی به خدا پناه میبرد: «اللهم إنی أعوذبک من الکسل والهرم».[5]
در کتابهای روایی هم باب مستقلی با عنوان «باب کراهة الکسل» ذکر شده و روایاتی در مذمت کسالت و تنبلی آوردهاند.
امام کاظم(ع) میفرماید: پدرم خطاب به بعضی از فرزندانش چنین فرمود: «إیاک و الکسل و الضجر فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخرة؛[6] از بیحوصلگی و کسالت به دورباش که این دو، مانع بهرهمندی از دنیا و آخرت خواهند بود».
امام علی(ع) میفرماید: «آن گاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند، «کسالت» و «عجز» نیز با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندی به نام «فقر» به دنیا آمد.[7]
در وصایای پیامبر(ص) به علی(ع) آمده است:
«یا علی! از دو خصلت بپرهیز: کسالت و بیحوصلگی! چرا که در این صورت، قدرت بر ادای حق نخواهی داشت و راحتی را از دست خواهی داد».[8]
امام صادق(ع) هم فرمود: «إیّاک و الضجر و الکسل إنهما مفتاح سوء. انه من کسل لم یؤد حقاً و من ضجر لم یصبر علی حق؛[9] از بیحوصلگی و کسالت به دور باش که این دو، کلید هر بدی است؛ چرا که کسالت مانع از اقدام به کارها، و بیحوصلگی از بین برنده استقامت خواهد بود».
امیرالمؤمنان(ع) فرمود: «آفة النُجْح الکسل؛[10] آفت پیروزی و موفقیت، کسالت است». ونیز همان حضرت یکی از ویژگیهای متقین را، حریص بودن بر علم میداند (و حرصاً فی علم).[11]
3. جوانان
«و علی الشباب بالإنابة و التوبة؛ پروردگارا! به جوانان ما توفیق بازگشت (به فرمانت) و توبه، عنایت فرما».
در روایات توجه خاصی به جوانان شده؛ چه اینکه جوان مورد عنایت خداوند است. امام صادق(ع) خطاب به برخی از یارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالی یکرم الشباب منکم؛[12] آیا نمیدانید که خداوند جوانان شما را گرامی میدارد؟!»
جوانی، زمان شکلگیری شخصیت است و بدین سبب امامان معصوم تأکید بر انس جوانان با قرآن دارند. امام صادق(ع) میفرماید: «جوان مؤمنی که قرآن میخواند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته میشود و خداوند او را با ابرار قرار میدهد»[13]. روشن است که چنین جوانی، در روز قیامت، در برابر مشکلات آن روز ایمن خواهد بود. از سوی دیگر، جوانی، زمان اوج قدرت است و از این احساس، در بعضی روایات تعبیر به مستی[14] و در بعضی دیگر تعبیر به جنون[15] شده است. بدین علت، باید جوان را در مسیر عبادت و بندگی خداوند قرار داد. یکی از اقدامات لازم در این جهت، مسئله ازدواج است. پیامبر(ص) خطاب به جوانها چنین فرمود: «یا معشر الشباب من استطاع منکم الباه فلیتزوّج فانه اغضّ للبصر و احصن للفرج؛[16] ای جوانها! هر کس از شما که میتواند، ازدواج کند؛ چرا که ازدواج برای چشمها پوشانندهتر و برای دامن، حفظ کنندهتر است (و چشم را از نگاه به نامحرمان و دامن را از آلودگی باز میدارد)».
در این زمینه قرآن داستان پاکی و صدق حضرت یوسف(ع) را ذکر میکند که چگونه در اوج جوانی، خود را از گناه وارهاند.
درباره طبیعت پاک جوانان همین بس که امام صادق(ع) میفرماید: «علیک بالاحداث فإنهم أسرع إلی کل خیر؛[17] جوانها را دریابید؛ چرا که سرعت آنان به طرف خوبی و خیر از دیگران بیشتر است».
4. بانوان
«و علی النساء بالحیاء و العفّة؛ پروردگارا! به زنها حیا و عفت عنایت فرما».
نقش بیبدیل بانوان آنگاه آشکار میگردد که تاریخ را ورق زنیم و نقش فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) را به دقت نگریسته، سپس پیروان هر یک از این بزرگواران همچون همسر زهیر بن قین در کربلا و دیگران را مورد توجه قرار دهیم. اما آنچه بر قدر و منزلت زنان میافزاید، حیا و عفت آنان است. در روایتی امام صادق(ع) سر چشمه مکارم و بزرگواریها را «حیا» معرفی میکند و میفرماید: «المکارم عشر... و رأسهنّ الحیاء».[18]
شاید به ندرت بتوان روایتی را پیدا کرد که در مقام شمارش ارزشهای اخلاقی، نامی از حیا به میان نیاورده باشد، بلکه همیشه امامان(ع) و رهبران دینی بر حیا تأکید کردهاند؛ چرا که با پیدایش حیا، بسیاری از ارزشهای اخلاقی زنده میگردند و در مقابل، بیشرمی و بیحیایی به ویژه در زنها میتواند بسیاری از ناهنجاریها را در پی داشته باشد.
در روایتی دیگر، امام صادق(ع) به نقل از رسول الله(ص) میفرماید: «خیر نسائکم العفیفة الغلمة؛[19] بهترین زنان شما، زنان با عفت و شوهر دوست هستند».
در حدیثی از امام باقر(ع) چنین میخوانیم: «خداوند با حیاست و اهل حیا را دوست میدارد»[20] و در مورد دیگر، آمده است: «الحیاء خیر کله؛[21] حیا همهاش خوبی است».
آنگاه که بانوان جامه حیا و عفت را به در آوردند، تبدیل به دامهای شیطان میگردند: «النساء حبالة الشیطان».[22]
5. ثروتمندان
«و علی الأغنیاء بالتواضع والسعة؛ پروردگارا! به ثروتمندان تواضع و توفیق احسان به دیگران عنایت فرما».
پیامد ثروت، تکبر و بخل است و اغنیا باید متوجه باشند که به خاطر فقرا، از نعمتهای خداوند بهرهمند شدهاند؛ چنان که امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید: «خداوند میفرماید: من ثروتمندان را به خاطر احترامشان ثروتمند قرار ندادم و فقرا را به علت اهانت به آنها فقیر نگرداندم، بلکه این (فقر و ثروت) آزمایشی برای فقرا و ثروتمندان است و اگر فقرا نبودند، اغنیا مستحق بهشت نمیشدند».[23]
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «ثروتمندانِ شیعیان ما، امین بر محتاجان هستند. پس ما را در مورد ایشان مراعات کنید. خداوند، شما را حفظ کند».[24]
ثروتمند بیدرد، مرده متحرک است و بیجهت نیست که در حدیث وارد شده: نشستن با اغنیا، دل را میمیراند.[25]
اسلام برای ریشه کنی فقر، احکامی را هم برای اموال و ثروتها وضع کرده است؛ از جمله زکات را واجب کرده که حداقل وظیفه مسلمانان است و اگر این منبع برای رفع نیاز آنان کفایت نکند، خداوند منابع دیگری را قرار داده؛ مانند دادن صدقه به فقرا. این، همان است که خداوند میفرماید )والذین فی اموالهم حق معلوم(.[26] پس حق معلوم، غیر از زکات است که بر هر کسی بر حسب تواناییاش واجب و لازم است.[27] امام رضا(ع) از امام صادق(ع) نقل میفرماید: «ولو خرج الناس زکوة أموالهم ما احتاج أحد؛[28] اگر زکات را که حداقل واجب است، همه پرداخت کنند، فقیری باقی نخواهد ماند». نیز امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند فقرا را شریک اموال اغنیا قرار داده. پس ثروتمندان حق ندارند اموالشان را برای غیر شرکای خود صرف کنند».[29]
6. فقرا
«و علی الفقراء بالصبر و القناعة؛ پروردگارا! به فقرا صبر و قناعت عطا فرما».
امام صادق(ع) فرمود: «خداوند به پیامبران خود ده ویژگی عنایت کرد. پس در خود بنگرید، اگر آن ویژگیها در شماهست، خدا را حمد کنید و اگر در شما نیست، آن را از خداوند بخواهید و از جمله آن ده خصلت، صبر و قناعت است».[30]
نیز امام صادق(ع) میفرماید: «پیروزی را طلب کردم و آن را در صبر یافتم، و بینیازی را خواستم و آن را در قناعت یافتم».[31]
انسان در مسیر زندگی، نیاز به مرکبی خستگیناپذیر و سلاحی برنده دارد که از نگاه امام علی(ع) «صبر، مرکبی است همیشه کارآمد و قناعت، شمشیری است برّان».[32]
در پارهای از روایات هم آمده است که: قناعت گنج بیپایان است. لازمه صبر و قناعت دو چیز است: اول دست نیازیدن به مال حرام، و دوم چشم ندوختن به مال دیگران.
7. حاکمان
«و علی الأمراء بالعدل و الشفقة؛ پروردگارا! به والیان، عدالت محوری و مهرورزی عنایت فرما».
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «خداوند شش گروه را به شش علت عذاب میکند و از جمله حاکمان را به سبب ظلم معذّب میسازد».[33]
در روایت دیگر چنین میخوانیم: «إنّ شرّ البقاع دور الأمراء الذین لایقضون بالحق؛[34] بدترین مکانها، خانههای حاکمانی است که به حق قضاوت نمیکنند».
اگر حاکمان عادل باشند، اطاعت مردم از آنان سبب عزت آنها خواهد گردید، و گرنه جز ذلت چیزی نصیب مردم نمیشود. امام سجاد(ع) فرمودند: «وطاعة ولاة العدل تمام العزّ؛[35] تمام عزت در اطاعت از والیان عادل است».
این سخن امام صادق(ع) نیز جالب است که در توصیف عدل میفرماید: «عدالت از آبی که نصیب شخصی تشنه شود، گواراتر است. چقدر عدالت بزرگ است؛ هر چند کم باشد!»[36] و در حدیث دیگر میفرماید: «عدل از عسل شیرینتر، از روغن نرمتر، و از مشک خوشبوتر است».[37]
در زمینه ثمرات و آثار عدل ـ مخصوصاً آن گاه که عدالت از جانب حکومت باشد ـ حضرت صادق(ع) میفرماید: «ان الناس یستغنون إذا عدل بینهم و تنزل السماء رزقها و تخرج الأرض برکتها بإذن الله تعالی؛[38] مردم هنگامی که عدل در میانشان اجرا شود، بینیاز میگردند، و آسمان روزی (باران) خود را نازل میکند و زمین برکات خود را خارج میسازد، به اذن خداوند متعال».
در پایان از خداوند میخواهیم تا خورشید عدالت از پس پرده برون آید و عدل حقیقی را در تمام ابعاد آن اجرا بفرماید. ما نیز باید ضمن آنکه این دعا را در همه جا ترنّم میکنیم، بکوشیم که به انتظارات حضرت مهدی(ع) پاسخ دهیم و به علاوه، پیام او را هم به همه قشرهای جامعه برسانیم.
پینوشتها
1 . این دعا در چند کتاب معتبر وارد شده؛ از جمله: البلد الامین، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی (م905)، ص350، چاپ سنگی؛ کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی (م693)، ج1، ص279؛ مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق؛ المصباح، کفعمی، ص280، انتشارات رضی، قم، 1405ق.
2 . الکافی، محمد بن یعقوب کلینی (م329)، ج1، ص47، دارالکتب الاسلامیه، تهران؛ بحارالانوار، علامه مجلسی (م1110)، ج2، ص108، مؤسسة الوفاء، بیروت؛ علل الشرایع، شیخ صدوق (م381)، ج2، ص395، مکتبة الداوری؛ مجموعه ورّام، ورّام بن ابی فراس(م605)، ج2، ص36، مکتبة الفقیه، قم؛ مشکاة الأنوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی (م600)، ص140، کتابخانه حیدریه، نجف؛ منیة المرید، شهید ثانی(م966)، ص138، انتشارات دفتر تبلیغات، قم.
3 . وسائل الشیعه، حر عاملی (م1104)، ج16، ص271، مؤسسه آل البیت(ع)؛ بحارالانوار، ج48، ص252؛ علل الشرایع، ج1، ص235؛ عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ج1، ص113، انتشارات جهان؛ الغیبة، شیخ طوسی (م460)، ص63، مؤسسه معارف اسلامی، قم؛ رجال الکشی، محمد بن عمر کشی (قرن چهارم)، ص493، انتشارات دانشگاه مشهد.
4 . الکافی، ج1، ص20.
5 . همان، ج2، ص585.
6 . همان، ج5، ص85.
7 . همان، ص86.
8 . وسائل الشیعه، ج16، ص23.
9 . مستدرک الوسائل ، میرزای نوری (م1320)، ج11، ص177، مؤسسه آل البیت(ع)، قم.
10 . مستدرک الوسایل، ج13، ص44؛ غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمُدی(م550)، ص463، انتشارات دفتر تبیلغات، قم.
11 . بحارالانوار، ج64، ص315؛ اعلام الدین، حسن بن ابی الحسن الدیلمی(م841)، ص136، مؤسسه آل البیت(ع).
12 . الکافی، ج8، ص33.
13 . وسائل الشیعه، ج6، ص177.
14 . مستدرک الوسائل، ج11، ص371.
15 . من لایحضره الفقیة، شیخ صدوق (م381)، ج4، ص377، انتشارات جامعه مدرسین.
16 . مستدرک الوسایل، ج14، ص153.
17 . الکافی، ج8، ص93.
18 . همان، ج2، ص56.
19 . همان، ج5، ص324.
20 . من لایحضره الفیقه، ج3، ص506.
21 . همان، ج4، ص379.
22 . همان، ص376.
23 . الکافی، ج2، ص265.
24 . همان.
25 . همان، ص641.
26 . ذاریات/19.
27 . الکافی، ج3، ص498.
28 . همان، ص507.
29 . همان، ص556.
30 . الکافی، ج2، ص56.
31 . بحارالانوار، ج1، ص158.
32 . همان، ج68، ص96.
33 . الکافی، ج8،ص163.
34 . من لایحضره الفقیه، ج3، ص6.
35 . الکافی، ج1، ص20.
36 . همان، ج2،ص146.
37 . همان، ص147.
38 . همان، ج3، ص568.