پیرامون قرآن کریم پژوهشهاى گوناگون صورت گرفته است. یکى از پژوهشهاى انجام شده تبیین و اثبات این امر است که الفاظ و تعابیر قرآن، وحى مستقیم الهى و یا غیر مستقیم و توسط فرشتگان مىباشد، نه این که حاصل تجربه و تلاشها و تعبیرهاى پیامبر یا شخص دیگر باشد، چنان که عده اندکى از نویسندگان بدان معتقدند. چنین مسالهاى هم از جهتبروندینى و هم از جهت دروندینى قابل بحث و بررسى است. این مساله از جهتبروندینى در شماره دوم همین مجله، مورد بررسى قرار گرفت و در این مقال، از جهت دروندینى و تنها از دیدگاه قرآن مورد کاوش قرار مىگیرد.طبیعى است که از نظر منطقى، بررسى دروندینى صرفا براى مخاطبان معتقد و متدین، مناسب و قابل پذیرش است.
مقارن با پیشرفت های شگرف آدمیان در شاخه های گوناگون علوم، حوزه الهیات نیز به گونه ای چشمگیر متحول و با مسائل و مباحث جدیدی مواجه شده است. بخشی از مباحث و مسائل جدید در این حوزه به "وحی" و کیفیت نزول، دریافت و ابلاغ آن مربوط میباشد. بحث از تأثیر پذیری یا عدم تأثیر پذیری وحی از فرهنگ عصر نزول، از جمله همین مسائل است که نگارنده در مقاله حاضر به طرح آن پرداخته است. در آغاز زمینه شکل گیری سؤال اصلی این بحث در اذهان بررسی گردیده است و پس از آن به ذکر سؤال و بیان دو رویکرد متفاوت در قبال آن پرداخته شده است. رویکرد اثباتی به موضوع محل بحث که به تأثیر پذیری وحی از فرهنگ عصر نزول نظر دارد، رویکردی است که با بسیاری از اندیشه های دینی درباره وحی قرآن ناسازگار است. به همین سبب نگارنده تلاش کرده است ابتدا این دیدگاه را با تفصیل بیشتری بیان و سپس به نقادی منصفانه آن بپردازد. نتیجه نهایی این نوشتار به تثبیت رویکرد دیگر در موضوع بحث، که به نفی جدّی هرگونه تأثیر پذیری وحی از فرهنگ عصر نزول نظر دارد، منتهی میشود.