فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱۷٬۶۵۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
فلسفه اسلامی دانشی است که هویت اصلیش، استفاده از برهان و روش است، اما مراجعه به متون فلسفی در سنت اسلامی از کاربرد و اصالت دهی به روش شهودی نیز حکایت دارد. مراد از روش شهودی، انتفاع از شهود و مکاشفه و کشف عرفانی برای رسیدن به شناخت یقینی است. روش شهودی در هر سه مکتب اصلی فلسفه اسلامی مورد توجه بوده، اما بهره وری از این روش، در حکمت متعالیه سامان یافته است. ملاصدرا در عین پایبندی بر روش عقلی، از روش شهودی نیز بهره های بسیار برده است. این کاربردها را میتوان در دو مقام: گردآوری و داوری، دسته بندی نمود. فلاسفه مسلمان در مقام گردآوری، از روش شهودی برای تبیین مسائل فلسفی جدید و نیز ارائه تصویری صحیح از برخی مسائل فلسفی استفاده کرده، و در مقام داوری، برای کشف حد وسط، کشف مغالطه و بازسازی برهان و اصلاح نتیجه و بعنوان مؤیدی بر استدلالهای عقلی، از شهود بهره گرفته اند.
بررسی تطبیقی فضیلت گرایی اخلاقی از دید مولانا و خواجه نصیر الدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
63 - 81
حوزه های تخصصی:
نظریه ی اخلاقی مولانا و خواجه نصیر را می توان در بررسی اولیه جزء نظریه های فضیلتگرا دانست. مولانا افعال اخلاقی را برای رسیدن به نتایجی که سعادت اخروی را تامین نموده و گاه به شکل فضایل اخلاقی چون صدق و ایثار و... معرفی می کند .و در تمامی این موارد غایت را حقیقت کمال روحی انسان می داند. به همین دلیل میتوان او را فضیلتگرا دانست. خواجه نیزسعادت را برای انسان به سعادت در قوای نفس تعریف می کند و کمال قوا را در رعایت وسط می داند . از دید وی فضیلت در وسط و اعتدال است. وی فضیلت را از موجبات سعادت می داند. اما بررسی دقیق آثار این دو عالم اخلاق نشان می دهد؛ که نظر نهایی آنها امر دیگری را تأیید می کند . از دیدگاه خواجه کمال انسان محدود به رعایت وسط نیست؛ بلکه سیر در مدارج طولی و نوعی حرکت ضمیر در نیل به تجرد بالفعل است. و آخرین مرتبه از مراتب سعادات «سعادت حقیقی» که همان "فنا " است .در واقع وی در کتب عرفانی خود ،از حد وسط ارسطویی فراتر رفته و نوعی سعادات طولی به حسب مقامات افراد را مطرح می کند.مولانا نیز هرچند در ابیاتی معیار فعل اخلاقی را این می داند که غایت آن کمال و فضیلت باشد؛ اما در نظر نهایی خود در مقام بیان انسان کامل ، می گوید اینها کسانی هستند که افعال اخلاقی خود نظیر ایثار را بی نظر به کمال و فضیلت خود، انجام می دهند.اینها اولیاء خداوندهستند و به مقام "فنا "رسیده اند. .بنابراین گرچه در مثنوی مولانا و نوشته های اخلاقی خواجه میتوان ساحات اخلاقی چون فضیلتگرایی و غایتگرایی را دید؛ اما از دید آنها تنها ساحت آخر ، که مرحله " فنا" است ساحت عالی اخلاقی معرفی می شود.
برهان عقلی علم الهی بر امامت امیرالمومنین علیه السلام
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
80 - 111
حوزه های تخصصی:
تا کنون پژوهش های دامنه داری پیرامون علم الهی امیرالمومنین علی × صورت گرفته است؛اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد محققان کلام اسلامی وجود دارد .آنچه در این وجیزه بررسی می شود نگاهی متفاوت به علم الهی ایشان است.زاویه ی متفاوت برگرفته از این مسأله است که چگونه می توان به شیوه برهانی وعقلی از رهگذر علم الهی دینی، امامت حضرت علی × را اثبات نمود؟ برهان علم از سه مقدمه تشکیل شده است : اول : اثبات علم الهی دینی امیرالمومنین × بر اساس نصوص معتبر ؛ دوم:عدم اعطای علم الهی به مدعی دروغین امامت ؛ سوم:تنها حضرت علی × دارای علم الهی و مدعی امامت منصوص بوده است. مقدمه اول با ادله ی قرآنی و روایی اثبات شده ومقدمه دوم، بر اساس حکم عقلی مسلم است .مقدمه سوم نیز در گزارشات منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است .بنابر مقدمات با روش های معمول روایی ،توصیفی –تحلیلی ، فرضیه پژوهش اثبات شده است.
تحول «تجرید» ادراکی در سه سیر فلسفی (نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و وحدت شخصی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
97 - 113
حوزه های تخصصی:
اهمیت مسأله «تجرید»، در پیدایش ادراکات و تعیین حدود و ویژگی های آن است. پرسش اینکه: با تغییر در مبانی فلسفی، تجرید چه معنا و کارکردی می یابد؟ در نگاه ماهوی تجرید به تقشیر از ماده معنا می شود و ضمن قوام بخشیدن به علم، چگونگی تولد ادراکات سه گانه، انواع معقولات و نفی اضافی بودن علم را توضیح می دهد. در سیر دوم یعنی اصالت وجود با رویکرد تشکیکی، علم حقیقتی وجودی، متحد با نفس و رو به تعالی دارد. تجرید به این معناست که علم و عالم با یکدیگر از مرتبه ای جدا شده و به مرتبه ای دیگر راه می یابند. با گذر از وحدت تشکیکی به وحدت شخصیه ی وجود، علم به ظهور و تجرید هم به پیراستگی آن ظهور از خفا یا ظهور پایین تر معنا می شود. متناسب با سیرهای سه گانه، فرایند تجرید با عبور از کثرت، به وحدت و به خود علم نزدیک تر می گردد تا سرانجام در سیر سوم با ظهور علمی یکی می شود.
بررسی و نقد تعریف «عمل» از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین تمایز عمل از سایر افعال را در «قصدی» بودن آن میداند. از نظر وی «قصد»، شامل اراده همراه با آگاهی مرتبه دوم عامل به غرض فعل است؛ بنابرین، چنین نیست که هرفعل ارادی یی «عمل» نامیده شود، بلکه «عمل»، فعلی ارادی است که همراه با آگاهی مرتبه دوم عامل به غرض فعل پدید آید. نتایج پژوهش پیش رو که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و از طریق تحلیل لوازم مفهومی عمل، بدست آمده، نشان میدهد که تعریف ملاصدرا، مانع اغیار نیست؛ زیرا بر اساس مثال «رُبات خودآگاه»، میتوان عاملی را فرض کرد که از اراده و آگاهی برخوردار است، اما فعل وی متصف به «قصدی بودن» نیست. بنابرین، برای تکمیل تعریف عمل، علاوه بر اراده و آگاهی، یک عنصر سوم نیازمند هستیم که همان «اختیار» است. ملاصدرا «اختیار» را بعنوان عنصر سوم سازنده عمل، برسمیت نمیشناسد و آن را به همان آگاهی و اراده تحویل میبرد؛ درحالیکه پژوهش حاضر اثبات میکند که نظر وی اشتباه است و «اختیار»، بمعنای «آزادی اراده»، باید به تعریف عمل افزوده شود. مسئله اساسی این پژوهش، بررسی ساختار ماهوی «عمل» در حکمت متعالیه، و هدف آن، تمایز «عمل» از امور متشابه است.
بررسی و نقد مقاله «به سوی هرمنوتیک بین الالهیاتی؛ مطالعه موردی خوانش از داستان های [حضرت] یوسف»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
81 - 102
حوزه های تخصصی:
شیرین شفایی در مقاله «به سوی هرمنوتیک بین الالهیاتی؛ مطالعه موردی خوانش از داستان های یوسف» قصد دارد از طریق تفسیر بینامتنی قرآن و کتاب مقدس تأثیر دو مقوله الهیاتی وحی و نبوت بر داستان حضرت یوسفG در این دو کتاب و خوانش پیروان اسلام و یهود از آن را بررسی کند. به اعتقاد وی از آنجا که داستان یوسفG در کتاب مقدس تکوینی الهی_ بشری است در بازتاب جنبه های انسانی داستان این پیامبر الهی قوی تر بوده و چون داستان یوسفG در قرآن حاصل وحی مستقیم خداوند است، جنبه های الهی قصه وی را بهتر بازتاب داده است. ازاین رو با کنار هم قرار دادن این دو متن مقدس می توان هر دو جنبه الهی و بشری این ماجرا را بهتر درک کرد. از سوی دیگر در نگاه وی مسلمانان با تحمیل آموزه عصمت انبیاء بر متن قرآن کریم یوسفG را از جایگاه بشری خارج ساخته و او را همچون یک فرشته تصور کردند. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-انتقادی به نقد آراء وی پرداخته و در نهایت مشخص شده که مهم ترین آسیب های پژوهش وی اطلاعات نادرست درباره کتاب مقدس، عدم نگاه کل نگر به آیات قرآن و برداشت غیرصحیح از آموزه عصمت انبیاء می باشد.
امامت در سیره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۳۰۵
75-84
حوزه های تخصصی:
بررسی و بازخوانی رخدادهای پس از رحلت رسول اکرم(ص) از نگاه اعتقادی و کلامی به روشن شدن بسیاری از حقایق امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) کمک خواهد کرد؛ زیرا به گواه گزارش های تاریخی، رویدادهای آن مقطع تاریخ اسلام نقطه عطفی در مسیر آینده جامعه اسلامی شد و بسیاری از حوادث و جریان های امروز جامعه اسلامی، در آن مقطع تاریخی ریشه دارد. در این میان تأمل در سیره و سخنان صدیقه طاهره به لحاظ جایگاه ایشان در نزد پیامبر به روایت فریقین و شخصیت والای علمی و معنوی ایشان بسیار راه گشا خواهد بود. از نگاه صدیقه طاهره، امامت امری الهی بوده و مانع از شکاف در صفوف امت اسلامی و پراکندگی آنان است. عدالت گستری، هدایت انسان ها، ضرورت برخورداری از علم لازم، سبب تعین یافتن امر امامت در افراد خاصی می شود، که با توجه به سوابق جهادی امیرمؤمنان علی(ع) و جایگاه وی نزد رسول خدا(ص) و برخورداری از ویژگی های پیش گفته، امامت در وی تعین می یابد. همچنین امامت منحصر در عصر امام علی(ع) نبوده و براساس حدیث لوح جابر، امامت یازده نفر از فرزندان علی(ع) هم به امر خداوند ثابت می شود. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با مراجعه به منابع حدیثی و تاریخی فریقین و آثار نویسندگان معاصر با هدف تبیین جایگاه و ضرورت امامت و روشن سازی حقیقت و مصداق واقعی امامت به این نتایج دست یافته است.
گستره اعتبار خبر واحد در ساماندهی علوم انسانی با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
77-96
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین مسائل معرفتی و روش شناختی در قلمرو دلیل و روش نقلی، مسئله گستره اعتبار خبر واحد و مقدار و ملاک محدودیت آن است. در مقاله پیش رو، این مسئله چالشی و مشحون از اختلاف نظر با تمرکز بر نظریه علامه مصباح یزدی مورد بررسی قرار می گیرد. حل این مسئله نقشی بسیار گسترده و تأثیرگذار در ساحت های گوناگون معرفتی، از جمله در فهم عقاید و احکام دین، دارد. در علوم انسانی و اجتماعی نیز می توان نقش آن را به روشنی دریافت. مهم ترین دستاورد این پژوهش با الهام از راه حل استاد مصباح یزدی و قرائت ویژه ایشان از حجیت و نیز براساس نظریه برگزیده، این است که می تواند مشکل کارآمدی روایات تفسیری را مرتفع سازد. افزون بر اینکه این راه حل یا نظریه در دیگر حوزه ها و دانش های بشری، به ویژه علوم انسانی و تدوین و ساماندهی علوم انسانی اسلامی، می تواند نقش آفرین باشد؛ برخلاف برخی از نظریاتی که اعتبار خبر واحد را مستنَد به ظن می دانند، نه اطمینان، که در این صورت، قلمرو آن صرفاً به حوزه احکام عملی محدود می شود و برای بازسازی علوم انسانی تمسک بدان ممکن نیست.
سیر برهانی ازطریق ملازمات عامه در فلسفه از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
159 - 172
حوزه های تخصصی:
از موضوعات پیچیده فلسفه، چگونگی تحصیل یقین است. این مقاله به بررسی یکی از مسائل بحث برانگیز در میان فلاسفه، به ویژه علامه طباطبایی، در باب چگونگی حصول یقین در مسائل فلسفی می پردازد. ازنظر علامه طباطبایی، در فلسفه فقط برهان انّ متلازم یقین آور بوده و براهین دیگر فاقد این خصیصه هستند. به دلیل اینکه نمی توان در فلسفه علتی ورای وجود لحاظ کرد او برهان لمّ و براهین انّ دلیل و انّ مطلق را براساس قاعده «ذواتُ الاسباب لا تعرفُ الاّ بأسبابها» یقین آور تلقی نکرده و جریان آن ها را در مسائل فلسفی، منتفی دانسته است؛ اما برخی از منتقدان علامه، با استدالال ازطریق علیت تحلیلی و علیت منحصره، وجود براهین لم، انّ دلیل و انّ مطلق را در فلسفه روا دانسته اند. رهیافت جدیدی که این مقاله با روش توصیفی تحلیلی در صدد دفاع از آن است، جاری دانستن برهان لم در مسائل دو سویه ای وجود، همچون وحدت و کثرت و... است.
دلالت آتوسکوپی بر اثبات وجود بُعد غیر مادی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زمانه ای که به علل گوناگون، هستی انسان صرفاً مساوی با بدن مادی او انگاشته می شود و اعتقاد به امور متافیزیکی با شیادی یا اختلال روانی مساوی قلمداد می گردد، بروز برخی اتفاقات سبب می شود تا به این انگاره ها با دیده شک بنگریم. «آتوسکوپی» به عنوان پدیده ای که در آن انسان می تواند بدون استفاده از بدن مادی خود در زمان یا مکانی حضور داشته باشد و از پیرامون خود به ما گزارش اثبات پذیر ارائه کند، از این دست اتفاقات است. این مقاله با مراجعه به آزمایش های صورت گرفته، ضمن بررسی اقسام آتوسکوپی، ویژگی ها و تبیین های فیزیولوژیکی و روان شناختی، صحت آن را بررسی کرده و حدود اعتبار آن را در اثبات یا عدم اثبات بعدی غیرمادی برای انسان گزارش کرده است. براساس بررسی انجام شده، تجربه خروج از بدن یکی از اقسام آتوسکوپی به شمار می آید و می تواند ما را به بقای آگاهی پس از مرگ رهنمون شود.
تحلیل و نقد نظریۀ وجود رابط معلول در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه وجود رابط معلول در حکمت متعالیه و برهان صدرالمتألهین بر آن، از ابتکارات و شاخصه های مهم فلسفه او به شمار می آید و نقش اساسی در ساختار تشکیک وجود صدرایی و پیوند زدن حکمتِ او با نظریه وحدت شخصی وجود دارد. لذا تحلیل درست از این نظریه و امعان نظر در برهان آن، با هدف کشف ابعاد و زوایای این مسئله مهم و آشکار شدن نقاط قوت و ضعف احتمالی آن، که منجر به فهم کامل تری از ساختار حکمت متعالیه خواهد شد، از ضروریات پژوهش فلسفی است. پژوهش حاضر درصدد است با روشی تحلیلی انتقادی و با نگاه دقیق به تشابهات و تمایزات دیدگاه صدرالمتألهین و حکمای پیشین در باب وجود معلول و سپس تبیین و تقریر تفصیلی برهان او بر وجود رابط معلول و آنگاه نقد و بررسی یکایک مقدمات برهان، کاستی و نارسایی آن را برای اثبات مقصود صدرا آشکار نماید که مهم ترین آن، خلط میان معنای اسمی یا وصفی ربط با معنای حرفی آن است.
نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
138 - 170
حوزه های تخصصی:
فلسفه تربیت به مطالعه هدف ها، فرایند، ماهیت برنامه ها، عمل و نتایج تعلیم و تربیت می پردازد .هدف از پژوهش حاضر نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه طباطبایی می باشد. ماهیت وکیفیت این پژوهش، روش پژوهش، توصیفی تحلیلی (تحلیل اسنادی ) است. در این پژوهش ابتدا به اصول فلسفی سارترو سپس به آرای تربیتی از دیدگاه سارتر و در نهایت رابطه معلم و شاگرد از دیدگاه وی پرداخته شد. در بخش بعدی نیز به اصول فلسفی علامه طباطبایی و سپس آرای تربیتی از منظر علامه و در نهایت به رابطه بین معلم و شاگرد در دیدگاه ایشان پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آرای تربیتی از نظر سارتر، نسبیت گرایی، درک مفهوم آزادی، یادگیری فرد، افزایش حس مسئولیت، تربیت خلاق، فعال بودن شاگرد می باشد و علامه نیز اهداف تربیتی را در دو دسته اهداف غایی که رسیدن به توحید می باشد و اهداف واسطه ای از جمله اهداف اعتقادی، اخلاقی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی تقسیم بندی کرده است. ما با توجه به آرای علامه طباطبایی در صدد نقد و بررسی این آرا می باشیم.ازجمله انکار وجود خدا و آزاد بودن کامل انسان و هدایت نکردن وی توسط شخص آگاه که با توجه به آرای علامه طباطبایی این موارد مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
تبیین تفکر انتقادی در رویکرد برساختگرایی (تحلیل واسازانه قرآنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
45 - 62
حوزه های تخصصی:
نظریه های تفکر انتقادی بطورکلی به دو دسته تقسیم میشوند: نظریه ها یی که معطوف به بیان ویژگیهای مثبت و منفی پدیده های گوناگون، ازجمله انسان هستند و نظریه قرآنی که تفکر انتقادی را مبتنی بر اعتقاد به دامنه باز، خلاقانه و نامحدود دانش خداوند قلمداد میکند. با بچالش کشیدن مضامین مندرج در رویکرد بیان ابعاد مثبت و منفی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه معرفت متغیر و خلاقانه هموار میگردد؛ بدین صورت که تعلیم و تربیت بیش از پیش، ماهیتی دینی و بینهایت بخود میگیرد. در علم و دانش و بتبع آن، محتوای دروس مبتنی بر تفکر انتقادی، جنبه نامحدودنگرانه غالب است و تحت تأثیر دیگر ابعاد نظام فلسفی، یعنی ارزشها و معرفت، شکل میگیرد. فرایند باز و نامحدود بُعد تفکر انتقادی قرآنی، منجر به رجحان رویکردهای خلاقانه و استفاده مؤثر از آنها در امر آموزش میشود. پژوهش حاضر تلاش میکند تفکر انتقادی مبتنی بر رویکرد ابعاد برساختگرایی معرفت انتقادی باز و نامحدود قرآنی را تبیین نماید. واسازی بمعنی تحلیل و بازخوانی هر موضوعی بشیوه مرکززدایی از آن و یافتن ابعادی از موضوع است که اغلب از آن غفلت میشود.
مقایسه انتقادی نظریه «واقعیّت های خیالی» یووال نوح هراری با نظریه «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
53 - 80
حوزه های تخصصی:
«یووال نوح هراری» از منظری طبیعت گرایانه، تاریخ پرماجرای انسان را روایت می کند. او متّکی بر این مبنا به مسائل بنیادین دین، سیاست، اقتصاد می پردازد. هراری پیش از طرحِ تاریخِ این سه دستاوردِ فرهنگیِ بشر ، یک اصل را که به منزله هسته اصلی نظریه اوست، پایه ریزی می کند. آن اصل عبارت است از دیدگاه خاص او درباره «پیدایش مفاهیم اجتماعی-قراردادی و کارکرد آن در رشد فرهنگی انسان». هراری با این اصل، گوهر دین یعنی وجود خداوند را مفهومی «پنداری» و امری «اعتباری» تلقی می کند. ازین رو نظریه او مَحمِل دیدگاه های الحادی می باشد. مقاله حاضر نقدی است صرفاً ناظر به اصل «واقعیت های خیالی» هراری؛ لذا به طرح مسائل پیرامون دین و بررسی استدلال های مختلف اثبات وجود خداوند، رابطه خدا با جهان، مسئله خیر و شرّ که در آثار هراری با رویکرد ماده انگارانه طرح شده است، نپرداخته و به پاسخ های گوناگون دستگاه های الهیاتی ادیان معتبر اکتفا می شود. در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای گرد آمده، اصول واقعی و امور اعتباری در هر سه محور مذکور وجود داشته و اصل اولیه هراری از دو جنبه معرفت شناسی و انسان شناسی با نظریه اعتباریات علامه طباطبایی مورد مناقشه است.
کراهت یا ترس از مرگ و درمان آن از دیدگاه ملاصدرا و مقایسه آن با ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
137 - 147
حوزه های تخصصی:
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمت های الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش می دارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن برای رسیدن به کمال لایق است. دلایل غیروجودشناسانه صدرا برای ترس نفس از مرگِ بدن، ارزش شناختی (اخلاقی)، معرفت شناختی و روان شناختی است. راه حل های استنباط شده از آثار وی برای غلبه براین ترس،افزایش آگاهی است؛ چراکه اصولاً ترس از مرگ، بی فایده و فرار از آن ناسودمند است. برای غلبه بر این ترس، باید به معرفت خدا و شناخت راز تقدیرات الهی نائل شد.در حالی که ملاصدرا با طرح دلایل وجودشناسانه، وجود این ترس را ضروری می داند؛ اما ابن سینا با طرح دلایل صرفاً غیروجودشناسانه، این ترس را ناموجّه تلقّی می کند. درمان این ترس از نگاه ابن سینا همچون ملاصدرا مجموعا افزایش معرفت و آگاهی است؛ هرچند چاره ساز بودن این راه حل برای اکثریت مردم، محل تردید و ابهام است.
فرایند شکل گیری دانش عرفان از متون دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۲
173 - 214
حوزه های تخصصی:
چگونه عرفان اسلامی از کتاب و سنت برخاسته و در یک ساختار علمی به دانش نظری و عملی تبدیل شده است؟ این پرسشی است که برای پاسخش باید دین را از نگاه عرفانی تحلیل نمود. چه این که از این نگاه دین دارای سه ساحت شریعت، طریقت و حقیقت است که تفاسیر متعددی دارد که در این بین مشهورترینشان تفسیر سعیدالدین فرغانی و تابعان اوست. در این تفسیر شریعت به احکام تکلیفی، طریقت به دقایق سلوکی و حقیقت به حقایق توحیدی تعلق دارند و هم چنان که برای دستیابی به مقاصد شریعت به فقه الاحکام نیاز هست، برای دستیابی به مقاصد طریقت نیز به فقه القلوب و السلوک و مقاصد حقیقت به فقه المعارف نیاز هست. به دیده آن بزرگان هم چنان که فقه الاحکام به فهم و اجتهاد تکلیفی نیاز دارد، فقه السلوک نیز به فهم و اجتهاد سلوکی و فقه المعارف به فهم و اجتهاد شهودی نیاز دارد. اهل عرفان بر پایه برداشت های سلوکی از ساحت طریقت که نتیجه اجتهاد سلوکی است، به تجربه سلوکی دست زدند؛ چنان که اهل عرفان بر اساس برداشت های شهودی از ساحت حقیقت که نتیجه اجتهاد شهودی است، به تجربه عرفانی دست زدند. آنان پس از این اقدام، با عقل به توصیف، تبیین، تفسیر و تنسیق آن تجربه ها پرداختند که نتیجه تنسیق گزاره های سلوکی دانش عرفان عملی، و نتیجه تنسیق گزاره های شهودی دانش عرفان نظری است. هر یک از دو دانش دارای موضوع و نظام مسایل خاص به خود هستند. بر این پایه فرایند شکل گیری علوم عرفانی از متون دینی شکل میگیرد.
پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
95-110
حوزه های تخصصی:
پرستشگاه و فضای قدسی، یکی از مباحث بنیادین در بین ادیان گوناگون است که تبیین و تحلیل ابعاد آن، از جهات مختلفی همواره قابل بحث است. ضرورت و اهمیت پرستشگاه از آنجا ناشی می شود که به هرروی از همان آغاز حیات، آدمی همواره در کوشش بوده است تا بتواند فضایی معنوی برای ارتباط با عالم ماوراء را بنیان نهد. جایگاهی مقدس که در ادیان مختلف از آن به عنوان مرکز عالم و نقطه اتصال با معبود سخن رفته است. دو آیین زرتشت و بودا، اگرچه در مبانی، فرهنگ و جهان بینی و اصول اعتقادی با یکدیگر تفاوت دارند، در تعالیم اخلاقی و برخی آموزه ها و مناسک دارای نقاط اشتراک اند. ازجمله نقاط مشترک در دو سنت زرتشتی و بودایی می توان به حضور پرستشگاه و قداست آن اشاره کرد. پرستشگاه در دو سنت زرتشتی و بودایی، ازآنجاکه امر مقدس را به ظهور می رساند، قداست می یابد. در دو سنت زرتشتی و بودایی، این اعتقاد ریشه دارد که انسان تنها در این فضا می تواند با جهان دیگر، یعنی جهان خدایان و نیاکان، ارتباط داشته باشد. زرتشتیان و بوداییان در پرستشگاه، مناسک و آیین های قدسی خود را برگزار می کنند. به بیانی دیگر، در دو سنت زرتشتی و بودایی، این اندیشه حضور دارد که در فضای قدسی پرستشگاه، اجرای آیین های مقدس، شیوه های درست هدایت و تربیت معنوی تحقق می یابد و گذار از مرتبه ای به مرتبه دیگر در حیات معنوی امکان پذیر می شود. افزون بر این، در سنت زرتشتی و بودایی از طریق حضور در پرستشگاه است که با ارائه احکامی قانونمند، زمینه مطلوب برای تقلیل رنج و خشنودی ایزدان فراهم می شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی می باشد.
جایگاه هستی شناسی و معرفت شناسی فطرت و ارتباط آن با عقل نظری و عملی
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
70 - 94
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیل عقلانی فطرت از دو حیث هستی شناسانه و معرفت شناسانه مورد پژوهش قرار گرفته هدف و نتایج زیر به دست آمده است: فطرت از حیث هستی شناسی آفرینش ویژه و نحوه وجود انسان است؛ انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافته اى به دنیا نمى آید بلکه عقل نظری و عملی آدمی به گونه ای خلق شده است که در دو حوزۀ بینشی وگرایشی مفطور به استعدادهایی است که سمت وسویشان انسان بالفعل شدن است . فطرت دارای ویژگیهایی از جمله همگانی بودن، غیراکتسابی بودن، زوال ناپذیری، تشکیک پذیری، هدایتگری انسان، برخورداری از مراتب مختلف عملی از جمله مراتب لوامه و ملهمه و مطمئنه و ... می باشد. فطرت از حیث معرفتی منبعی جدا و مستقل در کنار منابع معرفت نیست بلکه در حوزه منبع عقل نظری قرار دارد و از حیث عقل عملی مرتبه ای از عقل است که خاصیت ادراک شهودی دارد.این پژوهش از آن جهت اهمیت دارد که فطرت از جهتی زیر بنای علوم انسانی و از جهتی دیگر نوع تبیین هستی شناسی و معرفتی فطرت، در انتزاع لوازم و دلالتهای تربیتی و شناختی اهمیت ویژه ای دارد.
Further Reflections on Lemos’s Indeterministic Weightings Model of Libertarian Free Action(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۷)
119 - 130
حوزه های تخصصی:
John Lemos defends an indeterministic weightings model of libertarian free will that is a variant of event-causal libertarian views. Many argue that these views are susceptible to the luck problem: an agent’s directly free choices are too luck infected for the agent to be morally responsible for them. The weightings model supposedly escapes this problem largely because in this model an agent’s reasons for choices do not come with pre-established values. Rather, an agent performs intentional acts of weighting that contribute to the value she assigns to her reasons. Decisions that are consequences of weightings are, thus, under the agent’s control and not subject to luck. In a recent paper, I argued that despite its weighting component, Lemos’s model succumbs to the luck problem. Lemos rejoins that my criticisms are based on misunderstandings and confusions. I deflect the charge of misperception and explain why the weightings model remains susceptible to the luck problem.
The Meaning of Life in Heidegger’s Philosophical Pedagogy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۷)
131 - 153
حوزه های تخصصی:
In this article, we inquire into the concept of meaning in pedagogy through Heidegger’s philosophy. Since metaphysical systems reduce the Being of humans, due to the dominance of subjectivist and worldlessness views, they tend to suffer from the crisis of nihilism, which has made its way into various ontological sciences, especially pedagogy. In this article, we tackle the elements that culminated in such meaninglessness in pedagogy in terms of dualism, worldlessness, absence of existentials, and finally the posteriority of Eros and Pathos to Logos. Now, since the philosophies of Nietzsche and Heidegger extensively deal with the issue of meaning, and in particular, Heidegger in Being and Time grapples with the concept of the meaning of Being by analyzing existentials , here we decided to discuss meaning by drawing on the existentials of understanding and attunement , and from this perspective, we look for a way out of the crisis of nihilism in pedagogy. Discussion of the meaning of being-in-the-world and the prior precedence of Eros over cognition and Logos is also helpful for overcoming the crisis of nihilism in pedagogy. That is, if pathos, eros, and the existentials of understanding and attunement are taken seriously in pedagogy, then pedagogical meaninglessness might be resisted by appealing to worldlessness and subjectivism. In fact, the revolution that sparked in Heidegger’s philosophy, in which pathos was deemed prior to logos and the question of meaning was rendered possible by turning to existentials, opened the way for a pedagogy based on existentials.