زمینه و هدف: جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حکومت مستقل، داشتن فناوری صلح آمیز هسته ای را حق مسلم خود می داند، اما از آنجا که دستیابی به این فناوری تاکنون در اختیار قدرت های بزرگ جهانی بوده است، ایران در این مسیر با مخالفت هایی از سوی این قدرت ها رو برو است و این امر می تواند بر امنیت ملی ایران اثر بگذارد. این پژوهش قصد دارد تاثیر تحولات هسته ای را بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بررسی نماید. روش: در این پژوهش از چارچوب تحلیلی SWOT و روش تحلیلی تاپسیس بهره گرفته شده است. در این راستا، نقاط قوت و ضعف داخلی و فرصت ها و تهدیدات بین المللی برنامه هسته ای ایران شناسایی و با کمک نظرات خبرگان و نرم افزار تاپسیس اولویت بندی شده و در نهایت راهبردهایی برای تقویت امنیت ملی ایران ارائه شده است. نتایج و یافته ها: یافته ها نشان داد جمهوری اسلامی ایران در صورت تقویت نقاط قوت داخلی و بهره گیری از فرصتهای بین المللی فراروی خود در پرونده هسته ای و کاستن از نقاط ضعف در داخل و مقابلة صحیح و خردمندانه با تهدیدات بین المللی در این حوزه می تواند امنیت ملی خود را ارتقا بخشد یا برعکس به واسطة کارآیی نداشتن لازم در این حوزه ها، امنیت ملی کشور به مخاطره بیفتد.
تحقیق حاضر، به بررسی رابطه نوع دینداری و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی دانشجویان شهر قم، می پردازد. برای سنجش نوع دینداری از ترکیب نظریات انواع دینداری، بهره بردیم و در نهایت هفت نوع دینداری (عامیانه، شریعتمدارانه، رسمی حکومتی، متجددانه، سکولار،لائیک و ترکیبی) مناسب جامعة آماری، برگزیده شد.نظریه هایی که از آنها متغیر های مستقل این تحقیق استخراج شدند، عبارتند از: نظریة سکولار زدایی پیتر برگرو نظریه کاشت گربنر. در این تحقیق، از روش پیمایش استفاده گردید. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دانشگاه های شهر قم می باشد که در سال تحصیلی ١٣٩٠ ١٣٨٩ در دانشگاه های استان قم مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه ٣٥٤ نفر بوده و از روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شد.یافته های تحقیق بیانگر آن است که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی داخلی با نوع دینداری افراد ارتباط داشته است و افرادی که دین عامیانه داشته اند از این وسایل، بیشتر استفاده می کردند. همچنین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی خارجی نیز با نوع دینداریافراد ارتباط داشته است. به گونه ای که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی خارجی، در دینداری عامیانه، نسبت به انواع دیگر دینداری، کمتر بوده است.
"روند گسترش رشتههای مرتبط با رسانه (broadcasting) کُند بوده است. رشتههای رسانه در مقطع کارشناسی در دهه 1930 در ده دانشگاه برتر و سایر مؤسسات آموزشی آغاز شد (استرلینگ 1994، ص 8). بر اساس بررسی ادارة آموزش ایالت متحدة امریکا، حدود 300 دانشگاه و کالج حداقل یک درس را در سال 1930 در زمینة رادیو ارائه کردهاند، که اساساً در گروههای آموزشی کلام و انگلیسی بوده است (هد و بارتین 1956).
اواخر دهة 1940 وقتی تلویزیون رسانهای فراگیر شد، کالجها و دانشگاهها درسهای مربوط به تلویزیون را به برنامههای آموزشی رشتة رسانه افزودند (نیون 1961).
از آن زمان شمار دانشجویانی که مشغول تحصیل در رشتة رسانه بودهاند، پیوسته افزایش یافته است. در حالی که در سال 1956 تعداد دورههای مربوط به رشتة رسانه در سطح لیسانس و فوقدیپلم 86 مورد بود. سه دهه بعد این رقم به 265 افزایش یافت (استرلینگ، ص 9-8). به همین ترتیب در حالی که در سال 1956 تعداد دانشجویان کارشناسی و کاردانی رشتههای آموزشی 3149 نفر بود، این تعداد در سال 1985 به 34600 و در سال 1996 به 42055 نفر افزایش یافته بود (استرلینگ، 1994، کوزیگی و بکر 1996). چنین رشدی تا اندازهای میتواند به دلیل به رسمیت شناخته شدن رسانه و پخش رادیو و تلویزیونی به عنوان یک موضوع مناسب و پذیرفته شده برای برنامههای درسی دانشگاهی باشد (هد و مارتین 1956).
از آن جا که آموزش در زمینه رسانه مورد پذیرش قرار گرفته است، سؤالی که باقی میماند این است که چطور آموزشدهندگان و مؤسسات آموزشی به این تقاضای رو به افزایش پاسخ میدهند. این مطالعه در پی آن است تا برنامههای آموزش رسانهای را در کالجها و دانشگاههای ایالت متحده مقایسه کند و بر مبنای یافتههای آن توصیههایی ارائه میدهد که یک برنامة درسی نمونه برای آموزش رسانهای چگونه باید باشد.
"
استفاده از فلسفه مزیتی رقابتی برای فیلم سازان به شمار می رود. ماتریکس از این مزیت بهره برده است. این فیلم مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده است، اما فیلمی صرفاً حادثه ای یا علمی تخیلی نیست؛ ماتریکس فیلمی فلسفی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا فیلم ماتریکس یک فیلم فلسفی است و همچنین به دنبال بررسی چگونگی ارایه مفاهیم فلسفه شک گرایی در صورت زیبایی شناختی فیلم است. این پژوهش بر شفاف ساختن نحوه استفاده از محتوای فلسفی در این فیلم به منظور استفاده فیلم سازان متمرکز است. روش تحقیق در این مقاله، ترکیبی از تحلیل محتوای کیفی، تحلیل تصویر و مطالعه موردی، با رویکرد روایی و رویکرد فرمی است. یافته های تحقیق در سه محور پیرنگ، شخصیت پردازی و میزانسن بیان شده است. این یافته ها نشان می دهد که در بخش پیرنگ، هشت مفهومِ فلسفی غار افلاطون، مغزهای درون خمره، اتوپیا، سیمولاکرا، جهان رؤیا و اصالت ادراک، قرص قرمز یا آبی در جهان خیالی یا واقعی، دیالوگ به مثابه عمل فلسفی، و ماتریکس به مثابه شک فلسفی وجود دارد. در شخصیت پردازی، نئو به مثابه سقراط و دکارت در فیلم دیده می شود و در فرم، با میزانسن «شک فلسفی» روبه رو هستیم. نتایج این بررسی نشان می دهد که «ماتریکس» به اعتبار نظریات و ادبیات فلسفی و همچنین بنابر تحلیل های برخی فیلسوفان معاصر، فیلمی فلسفی است و بر اساس «مکتب شک گرایی» قابل تحلیل و تفسیر است که مجموع این موارد سبب شکل گیری مدل شک گرایی در فیلم ماتریکس شده است.
این پژوهش چگونگی تأثیر عضویت افراد در فیس بوک را بر رفتار رأی دهی آن ها در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 مطالعه می کند. روش تحقیق، کیفی است، برای جمع آوری داده ها از اتنوگرافی مجازی و تکنیک های مشاهده و مصاحبه عمیق و همچنین برای تحلیل داده ها از تحلیل تماتیک استفاده شده است. بنابر یافته های این پژوهش تابوبودن مشارکت در انتخابات 92 به عنوان اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انتخابات و حوادث سال 88، نبود فضای تبادل نظر به جز فیس بوک و همچنین قرارداشتن فیس بوک در جایگاه فضایی در برابر رسانه های رسمی از دلایل چرایی تأثیرگذاری آن بر تغییر نظر انتخاباتی کاربران از عدم مشارکت به مشارکت است. دلایلی که به وضعیت سیاسی ایران، وضعیت انتخابات ریاست جمهوری 92 و نیز فیلتر بودن فیس بوک برمی گردد. همچنین براساس این یافته ها اطلاع از نظرات گوناگون کاربران و شخصیت های سیاسی، تکرار و بازتکرار محتواهای بسیج کننده و انتشار موضع افراد غیرسیاسی مشهور، از مکانیسم های چگونگی تأثیرگذاری فیس بوک بر تغییر نظر انتخاباتی و سپس رفتار رأی دهی است. یافته ها نشان می دهد که نخست، مطالعه تأثیر «سایت های شبکه اجتماعی» مانند فیس بوک بر مشارکت سیاسی بدون توجه به وضعیت خاص سیاسی و موقعیت این شبکه ها در ایران امکان پذیر نیست. دوم، بحث های سیاسی شاید منجر به افزایش اطلاعات و انگیزه سیاسی شوند، اما به ناچار منجر به تغییر رفتار انتخاباتی نمی شوند. سوم، نمی توان از مشارکت سیاسی به طورکلی سخن گفت، چراکه مشارکت سیاسی مفهوم گسترده ای است که مشارکت انتخاباتی یکی از انوع آن است. چه بسا، عدم مشارکت انتخاباتی را نیز باید گونه ای مشارکت سیاسی سلبی در ایران به حساب آورد.
در مدیریت علمی، سازمان به دو بخش صف و ستاد تقسیم میشود. صف بخشی است که مستقیم درگیر اهداف اصلی سازمان است، یعنی مجموعهای که کارهای مربوط به خروجی سازمان را انجام میدهد، چه آن سازمان فرهنگی باشد، چه غیرفرهنگی. بخش ستاد بخشی است که، برای تامین اهداف آن سازمان، به بخش صف کمک میکند. به عبارت دیگر، بخش ستاد مستقیما درگیر اهداف اصلی سازمان نیست، بلکه هدایتگر و پشتیبانی کننده بخش صف است تا خروجی درست صورت بگیرد.
ازجمله بخشهای ستاد، ستاد مشاورهاست که در کتابهای مدیریت معمولا برای این ستاد با ستاد مشورتی این گونه تعریف وظیفه کردهاند: شور و تبادل نظر با مدیران درباره امور ویژهای که در تخصص آن مشاوران است.