فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۴۱ تا ۴٬۷۶۰ مورد از کل ۱۰٬۰۶۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
بر اثر فعالیت های انسانی و پدیده های طبیعی، چهرة زمین همواره تغییر می کند. سرعت و تنوع این تغییر و تحول در محیط های شهری بیش از سایر مناطق است. مقالة حاضر تغییر زمانی و فضایی دو شهر ساحلی (چالوس و بابلسر) و دو شهر غیرساحلی (آمل و قائمشهر )استان مازندران را از جنبه های فشردگی، پیچیدگی و مرکزیت شکل شهر با به کارگیری سنجه های سیمای سرزمین بررسی کرده است. روش تحقیق مقاله کمی است و نقشه های کاربری اراضی در سه طبقه (شهر، اراضی کشاورزی و آب) به روش طبقه بندی حداکثر احتمال از تصاویر ماهواره لندست تهیه شدند. برای تحلیل تغییرات سیمای سرزمین از 12سنجه و در دو سطح طبقه و سیمای سرزمین استفاده شد. نتایج نشان داد مقدار سنجة NP برای طبقة کشاورزی چهار شهر مورد بررسی افزایش یافته، که نشان دهندة پدیدة خردشدگی، کاهش پیوستگی و وجود اختلال در کاربری کشاورزی است. علاوه بر این، یافته ها روند افزایشی تعداد لکه ها را در دو شهر قائمشهر و بابلسر نشان داد که گویای وجود ساختار ریزدانه ای در این دو شهر است. همچنین، کاهش سنجة ENN-MN فقط برای قائمشهر نشان دهندة مرکزیت بالا است. به طور کلی، تفاوت بارزی بین شهرهای ساحلی و غیرساحلی از جنبه های فشردگی و پیچیدگی مشاهده نشد .
تحلیل شاخص های مسکن در شهرستان های استان آذربایجان غربی بر اساس روش VIKOR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وضعیت مسکن در هر جامعه ای، ارتباط مستقیم با اوضاع اقتصادی و اجتماعی آن داشته و منتزع از آن نیست؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل وضعیت مسکن در هر کشور، بایستی ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس، استفاده از شاخص های مسکن به عنوان کلیدی ترین ابزار برنامه ریزی مسکن می تواند شناخت ما را به منظورِ هر گونه برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد مسکن تسهیل کند. شاخص های مسکن از یک سو، ابزار شناخت وضعیت مسکن در ابعاد مختلف مذکور بوده و از سوی دیگر، ابزار کلیدی برای ترسیم چشم انداز آیندة مسکن و برنامه ریزی آن هستند. این مقاله با هدف ارزیابی کمّی و کیفی وضعیت مسکن در استان آذربایجان غربی، درصدد است تا شهرستان ها را بر اساس شاخص های مسکن، درجهتِ اولویت بندی برای برنامه ریزی مسکن با استفاده از روش VIKOR رتبه بندی کند. این تحقیق با توجه به هدف آن، از نوع تحقیقات کاربردی بوده و با توجه به روش انجام کار، از ماهیتی توصیفی- تحلیلی برخوردار است. شاخص های مورد استفاده در این تحقیق شامل نوع اسکلت (استحکام بنا)، نفر در واحد مسکونی، خانوار در واحد مسکونی، تصرف ملکی، تعداد اتاق در واحد مسکونی، نبود استحکام بنا و تعداد اتاق به ازای هر خانوار و نفر در اتاق است. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که شهرستان های مهاباد، بوکان، اشنویه، سلماس، پلدشت، میاندوآب، شوط و چالدران به لحاظِ شاخص های مسکن در وضعیت نامطلوبی قرار دارند؛ در حالی که وضعیت مسکن در شهرستان های شاهین دژ، ماکو، خوی، چایپاره، سردشت، ارومیه، نقده، تکاب و پیرانشهر در حدّ قابل قبولی قرار دارد. همچنین، در این تحقیق به ارائة پیشنهاداتی درجهتِ بهبود شاخص های مسکن در استان آذربایجان غربی اقدام شده است.
ارزیابی راهبرد توانمندسازی حاشیه نشینان در بهسازی شهر زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاشیه نشینی یکی از مسائل و مشکلات مدیریت شهری کشور به شمار می رود. در جدیدترین تجربة نظام برنامه ریزی شهری، کشور با برنامة بهسازی و توانمندسازی، در پی کاهش و کنترل ابعاد این مشکل برآمده است، اما هنوز در این زمینه کاستی هایی مانع دستیابی به اهداف توسعة یکپارچة شهری است. شهر زابل در سال های اخیر و به خصوص از 1355 به بعد، رشد و گسترش فیزیکی زیادی داشته است که باعث به وجود آمدن محله های زیادی در حاشیة آن شده است. وضعیت حاشیه نشینان شهر زابل که از نظرِ تأسیسات و خدمات زیربنایی شهری مانند آسفالت معابر و کوچه ها، فاضلاب شهری، فضاهای عمومی در وضعیت نامطلوبی قرار دارند؛ این سؤال را به وجود می آورد که مهم ترین مشکل حاشیه نشینان در بهسازی محله هایشان چیست؟ مقالة حاضر به بررسی و ارزیابی توانمندسازی آنها بر اساس ویژگی های اجتماعی- اقتصادی سرپرستان خانوارها، وضعیت کالبدی و فضایی محله ها، مسکن و وضعیت مشارکت حاشیه نشینان زابل پرداخته است. اطلاعات حاصل از 316 پرسشنامة توزیع شده در 14 محلة حاشیه ای زابل، به وسیلة نرم افزارهایSPSS وExcel تجزیه و تحلیل شده و امتیاز شاخص های اصلی و فرعی توانمندسازی هر یک از محله های حاشیه ای به دست آمده است. مجموع نمرات استاندارد هر یک از محله ها تعیین و بر مبنای روشZ-score ، محله های حاشیه ای زابل رتبه بندی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بیشتر محله ها، 10 محله از 14 محلة حاشیه نشین در سطح خیلی ضعیف تا متوسط از نظرِ توانمندسازی قرار دارند که مهمترین عامل آن مشکلات اقتصادی مانندِ بیکاری 9/26 درصد از سرپرستان خانوار و درآمد حاشیه نشینان است که نتیجة آن، توانایی تنها 85/2 درصد از حاشیه نشینان در پرداخت نقدی هزینة بهسازی محله هاست. ایجاد اشتغال پایدار و درآمد ثابت می تواند باعث توانمندسازی حاشیه نشینان زابل شود.
بررسی میزان رضایت مندی جوامع روستایی از مکان یابی کاربری ها در طرح هادی روستایی مطالعه موردی: روستاهای نمونه دهستان خانمیرزا، شهرستان لردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح هادی روستایی در راستای فراهم نمودن زمینه های توسعه و عمران نقاط روستایی تهیه و اجرا می شود. وظیفه ی اصلی طرح هادی روستایی سامان دادن به بافت روستا و نظم دادن به همه ی فعالیّت هایی است که در سطح روستا انجام می شود. مکان یابی کاربری های طرح های هادی روستایی باید به گونه ای صورت گیرد که با گذشت زمان از مطلوبیت آن کاسته نشود و یا تغییرات به صورت جزئی رخ دهد و پایداری فرایند توسعه ی روستایی را تضمین نماید . بر این اساس همه ی فعالیّت های منسجم و منظمی که به منظور ساماندهی و بهسازی محیط کالبدی سکونتگاه های روستایی انجام گرفته، مورد توجه برنامه ریزان واقع شده است . هدف تحقیق ارزیابی میزان رضایت مندی جوامع روستایی از مکان یابی کاربری های پبشنهادی طرح هادی روستایی در روستاهای نمونه دهستان خانمیرزا است. تحقیق حاضر بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس ماهیّت، توصیفی - تحلیلی است. داده های تحقیق از طریق پرسشنامه با حجم نمونه 316 نفر در پنج سکونتگاه روستایی که از اجرای طرح هادی آنها پنج سال می گذرد، صورت گرفته است. پایایی ظاهری پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ (854/0) مورد تأیید قرار گرفت. همچنین تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مکان یابی کاربری های پیشنهادی در طرح های هادی از نظر تناسب با نیازهای جوامع روستایی بیشترین هم خوانی را دارد، در مقابل نیز مقدار آماره t برای ابعاد اجتماعی و اقتصادی به ترتیب برابر با 1/3 و 7/2 می باشد که نشان دهنده ی عدم توجه مناسب به شاخص های اجتماعی و اقتصادی در تهیه و اجرای طرح های هادی می باشد.
رتبه بندی رضایت مندی از مسکن روستایی با استفاده از تکنیک ویکور (مطالعة موردی: شهرستان ورامین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بی توجهی به خواسته و تمایلات روستاییان در برنامه ریزی و توسعة مسکن چالش های متعددی در فرآیند برنامه ریزی و عمران روستایی ایجاد می کند و باعث ایجاد ادراک منفی در میزان رضایت مندی روستاییان از مقولة مسکن می شود. هدف این پژوهش، رتبه بندی نقاط روستایی شهرستان ورامین براساس میزان رضایت-مندی آن ها از مسکن با استفاده از مدل تصمیم گیری چندمعیاره (MCDM) ویکور است.
روش: روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است و بر روی ۳۷۱ خانوار نمونة تصادفی به نسبت اندازة خانوار در ۴۰ روستای نمونة تصادفی از مجموع ۷۸ روستا در ناحیة همگن شهرستان ورامین در استان تهران انجام شد. در این پژوهش مؤلفة رضایت مندی ساکنان روستایی از مسکن بر اساس ۶ شاخص بهداشتی، اقتصادی، تأسیسات و اجزای درونی مسکن، کالبدی، رفاهی، ایمنی از شاخص های تعیین شدة مربوط به مسکن روستایی و در قالب ۲۳ گویه سنجیده شد. در فرآیند انجام کار پس از محاسبة اهمیت نسبی، درجة ارجحیت هر شاخص با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون به دست آمد، سپس با استفاده از مدل ویکور رتبه بندی نقاط روستایی انجام شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که نقاط روستایی شهرستان ورامین به نسبت میزان رضایت مندی از مسکن در سطوح مختلفی قرار داشته اند که از این بین ۳۱ روستا در سطح خیلی کم، ۸ روستا در سطح کم و تنها ۱ روستا در سطح خیلی زیاد قرار گرفته اند. روستای طغان با رتبة ۱ و سطح رضایت مندی خیلی زیاد (۰)، در بالاترین و روستای حسین آباد کاشانی با سطح رضایت مندی بسیار کم (۹۷۵/۰)، در پایین ترین رتبه قرار دارند. فاصلة سطح روستاها به لحاظ سطح رضایت مندی نسبت به هم مشابه بوده و تفاوت چشم گیر و بسیار زیادی با یکدیگر ندارند؛ ولی قرارگرفتن ۳۱ روستا از ۴۰ روستای مورد مطالعه با سطح رضایت-مندی خیلی کم نشان گر این است که سطح رضایت مندی در ساکنان محدودة مورد مطالعه بسیار پایین تر از حد متوسط قرار دارد.
محدودیت ها و راه بردها: چالش های پژوهش حاضر به لحاظ محدودبودن پیشینة تحقیق مرتبط با موضوع پژوهش و هم چنین، هزینة بالای جمع آوری داده ها و تکمیل پرسش نامه ها با توجه به گستردگی محدودة مورد مطالعه است.
راهکارهای عملی: در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی در راستای تأمین مسکن مناسب برای روستاییان درنظرگرفتن وجه نظر و خواستة آن ها موجب ارتقای وضعیت مساکن روستایی و رضایت مندی مردم می شود.
اصالت و ارزش: این مقاله برای سازمان های متولی مسکن روستایی، از آن جا که مسکن ها با توجه به رضایت مندی افراد رتبه بندی شده است، با شناسایی روستاهای دارای رتبه های پایین در جهت ارتقای وضعیت و شرایط مسکن آن ها مفید خواهد بود.
تولید گیاهان دارویی رویکردی در جهت پایدارسازی اقتصاد روستایی (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان قوچان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در دهه های اخیر، نوع نگرش به روستا و اقتصاد روستایی دست خوش تحول شده؛ به طوری که به منظور پایداری معیشت و امنیت اقتصادی در نواحی روستایی، اهمیت افزایش کارآمدی و اثربخشی فعالیت ها، میزان بهره وری از ظرفیت ها و توان های بالقوه و بالفعل موجود در فعالیت های اقتصادی افزایش یافته و متنوع سازی فعالیت های اقتصادی در فضای روستا جهت تضمین استمرار معیشت، ایجاد اشتغال، درآمد و غیره ضرورت یافته است. این پژوهش نیز با هدف پایدارسازی اقتصاد روستاهای مورد مطالعه در شهرستان قوچان انجام شده است.
روش: تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از حیث روش، توصیفی- تحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات از روش های میدانی و کتاب خانه ای استفاده شده است. جامعه آماری شامل ۱۶۲۹۴ خانوار ساکن در ۱۳۳روستای شهرستان قوچان بود که براساس روش مورگان، نمونه آماری با ۳۳۶ سرپرست خانوار در ۱۳ روستای منتخب به روش خوشه ای دومرحله ای انتخاب شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که کاشت گیاهان دارویی به طور میانگین، ۱۵۹ درصد بیش تر از کاشت محصولات زراعی درآمدزایی ایجاد می کند و اشتغال زایی هر هکتار گیاهان دارویی، ۲۰۶ درصد بیش تر از گیاهان زراعی می باشد. هم چنین، علی رغم این که نیاز آبی گیاهان دارویی ۲۵ درصد بیش تر از گیاهان زراعی است، با توجه به درآمدزایی و اشتغال زایی بیش تر، آب مصرفی، اقتصادی تراست. از طرف دیگر، طبق نظر روستاییان، حمایت های دولت سبب افزایش تمایل آن ها به کاشت گیاهان دارویی خواهد شد. این تحقیق نشان داده است که تولید گیاهان دارویی سبب پایدارسازی اقتصاد روستایی می شود.
محدودیت ها/ راه بردها: مسائل و مشکلاتی در توسعه کاشت گیاهان دارویی در منطقه مورد مطالعه مشاهده شده که با پیشنهادهایی از جمله برگزاری کلاس های آموزشی و ترویجی گیاهان دارویی بین جوامع روستایی منطقه و ایجاد بازار مناسب خرید و غیره می توان در جهت رفع آن ها و کارآیی بیش تر در کاشت گیاهان دارویی گام برداشت.
تحلیل فضایی الگوی مسکن پایدار روستایی (مطالعه موردی: روستاهای استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسکن چیزی بیش از یک سرپناه صرفاً فیزیکی است و تمامی خدمات و تسهیلات عمومی لازم برای بهتر زندگی کردن انسان را شامل می شود و استفاده کننده آن باید حق تصرف به نسبت طولانی و مطمئنی را نسبت به آن دارا باشد. مسکن انسان صرف نظر از ابعاد فیزیکی و ضوابط طبیعی و اقلیمی، تحت تأثیر عوامل فرهنگیِ جامعه، باورها و الزامات فرام ادی زن دگی قرار دارد که سکونت انسان را معنا می بخشند. ویژگی های مسکن برحسب شرایط محلی و منطقه ای اگرچه متفاوت محسوب می شود، ولی مناسبات فضایی حاکم بر آن از قاعده مندی و اصول یکسانی تبعیت کرده که ثبات و پایداری مسکن را تبیین می کند. تحلیل فضایی الگوی مسکن پایدار مبین آن است که تداوم، کارآیی، سازگاری، پویایی، مطلوبیت بصری، استحکام و یکپارچگی شاکله های مبنایی در تحلیل پایداری به شمار می آیند. بدین ترتیب تحقیق حاضر با هدف تحلیل فضایی الگوی مسکن پایدار بر معنا بخشی مؤلفه های کلیدی مسکن پایدار متمرکز بوده و تشابهات و افتراقات فضایی آن را در سطح سکونت گاه های روستایی استان مازندران مورد تحلیل قرار داده است. جمع آوری داده ها در این تحقیق با استفاده از پرسش نامه و در سطح سه تیپ روستاهای ساحلی، کوهپایه ای و کوهستانی انجام شده است. حجم نمونه پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 465 نفر تعیین شده است. نتایج تحقیق مبین آن است که میانگین میزان توجه به مؤلفه های پایداری مسکن در روستاهای تیپ ساحلی با میانگین 71/1 در وضعیت مطلوب تری نسبت به روستاهای کوهستانی با میانگین 55/1 و کوهپایه ای با میانگین 53/1 قرار دارد. میانگین کل پایداری مسکن در روستاها 54/1 که نشان دهنده پایداری کم مسکن روستایی در استان مازندران است.
بررسی آثار سبک مدیریت روستایی بر پایداری سکونتگاه های روستایی در شهرستان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانمندی های محیطی، بستر الگوهای استقرار متناسب سکونتگاه های انسانی را در فضاهای جغرافیایی فراهم می کند. در این میان، مهاجرت و جابه جایی نامتناسب مکانی انسان ها موضوعی پایا به ویژه در مهاجرت های بی رویه روستا - شهری در رشته های گوناگون علوم انسانی است که توجه پژوهشگران را به خود معطوف کرده است. این پژوهش با روش تحلیلی - توصیفی و بهره گیری از منابع و اسناد موجود و پرسش نامه به بررسی آثار سبک مدیریت روستایی بر میزان پایداری سکونتگاه های روستایی در شهرستان اصفهان پرداخته است. جامعه آماری، دویست هزار نفر از روستاییان شهرستان اصفهان است که به صورت تصادفی، 400 نفر سرپرست خانوار برای حجم نمونه تعیین شد. باتوجه به ضریب همبستگی پیرسون، بین شاخص ها و سبک های چندگانه مدیریتی در روستاها ارتباط دیده می شود؛ به طوری که مدیریت اجرایی این روستاها از نظر شاخص انگیزش، سبک آمرانه - خیرخواهانه و بسیار متمایل به سبک مشورتی، از نظر شاخص تعامل - نفوذ، سبک آمرانه - خیرخواهانه متمایل به سبک مشورتی، از نظر شاخص تصمیم گیری، سبک آمرانه - خیرخواهانه و از نظر شاخص اهداف اجرایی و آموزش، سبک آمرانه –خیرخواهانه و اندکی متمایل به سبک مشورتی است. از سویی ارتباطی مستقیم بین نوع سبک مدیریت و پایداری سکونتگاه های روستایی بین روستاهای شهرستان وجود دارد. همچنین سطح معنی داری صفر که کوچک تر از 01/0 است، بیان کننده وجود همبستگی معنی دار بین دو متغیر سبک مدیریت و پایداری سکونتگاه ها است. نتایج نشان می دهند همانند همه اقدامات بالا به پایین، توجه چندانی به مشارکت کردن افراد روستایی نبوده و تنها به صورت اقدامات دستوری - اجرایی انجام شده که این مسئله یکی از اسباب تخلیه و ناپایداری روستاهای شهرستان اصفهان بوده است که اقدامات توسعه ای از سوی مسئولان به پایداری جمعیتی منجر نشده و به تخلیه آن ها نیز کمک کرده است.
بررسی عوامل کالبدی و سیاسی موثر بر تغییر کاربری اراضی شهرستان محمودآباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگاهی از نسبت کاربری ها و نحوه تغییرات آن در گذر زمان یکی از مهم ترین عوامل در برنامه ریزی هاست. با اطلاع از نسبت تغییرات کاربری می توان تغییرات آتی را پیش بینی کرد و اقدامات لازم را انجام داد. هدف از این مطالعه، تحلیل عوامل تشدیدکننده تغییرات کاربری اراضی در شهرستان محمودآباد در سال های 1357، 1368، 1381 و 1394 است. این تحقیق ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش شناسی، توصیفی - تحلیلی است. به منظور گردآوری داده های موردنیاز از دو روش اسنادی و میدانی (از طریق تکمیل 220 پرسشنامه) استفاده شد. روایی پرسشنامه را جمعی از استادان دانشگاه تهران تأیید کردند. مقدار آلفای کرونباخ نیز 90 درصد به دست آمد. به منظور ارزیابی میزان اثر گویه ها از آزمون کای اسکوئر و درنهایت برای ارزیابی کلی ابعاد از آزمون T تک نمونه ای استفاده شده است. پردازش تصاویر ماهواره ای نشان داد که در سال 1357، 48/38 درصد مساحت شهرستان محمودآباد را جنگل ها تشکیل می داده است؛ در صورتی که در سال 1394، تنها 7/3 درصد شهرستان 262 کیلومترمربعی را جنگل ها تشکیل می دهد. یکی از مهم ترین عوامل این تغییر را می توان تبدیل جنگل ها به اراضی کشاورزی دانست. نتایج حاصل از تحقیقات میدانی نشان داد که مهم ترین عوامل کالبدی تغییر کاربری عبارت اند از: توریستی بودن منطقه، فشار توسعه شهر، افزایش ساخت وساز ویلاهای اجاره ای و گسترش حمل ونقل و ارتباطات. در بعد سیاسی-حقوقی نیز عوامل مهم و مؤثر عبارت اند از: برخورد ضعیف با قانون شکنان، ضعف دستگاه های اجرایی در اطلاع رسانی به مالکان زمین های کشاورزی درباره نوع کاربری و ممنوعیت تغییر کاربری، ضعف نظارت دستگاه های دولتی، و فساد اداری و باندبازی بین برخی از کارکنان. درنهایت پیشنهاد هایی برای جلوگیری یا حداقل کند کردن روند موجود ارائه شده است.
ارزیابی هویت مکانی محله های شهری، مطالعه موردی: محله سنگلج، منطقه 12 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محله های کلان شهر تهران از اساسی ترین عناصر اجتماعی – کالبدی بوده و به عنوان حلقه ارتباطی میان شهروندان محسوب می شوند. یکی از مسئله های مهم محله های شهری هویت مکانی آن ها می باشد. بی توجهی به این امر باعث می شود، شهروندان یک محله احساس تعلق به محل زندگی خود نداشته باشند و در نتیجه محله ای ناپایدار شکل می گیرد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی و تحلیل هویت مکانی محله سنگلج واقع در منطقه 12 تهران، به عنوان یکی از محله های قدیمی شهر تهران می باشد. تحقیق حاضر از نظر روش، توصیفی - تحلیلی است که به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق شامل تمام ساکنان بالای 18 سال محله سنگلج می باشد که حجم نمونه آن با استفاده از فرمول کوکران، 115 نفر تعیین و جهت انتخاب نمونه از روش نمونه گیری غیر احتمالی استفاده گردید. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که بین شاخص های تعلق مکانی، اجتماع پذیری، آسایش و دسترسی به خدمات، همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین سن و هویت مکانی نیز رابطه معنادار به دست آمد. بعلاوه بین هویت مکانی و مدت سکونت تفاوت معنادار مشاهده شد و شهروندانی که مدت سکونت بیش تری داشتند، هویت مکانی محله سنگلج را مطلوب تر ارزیابی کرده اند. به طور کلی از نظر ساکنین محله مورد مطالعه، هویت مکانی ساکنان محله در سطح مطلوب قرار ندارد.
تدوین راهبردهای توسعه کاربری اراضی، نمونه موردی: محله هفت تنان، منطقه 3 کلان شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی کاربری زمین، به چگونگی استفاده، توزیع و حفاظت اراضی، گفته می شود و هسته اصلی برنامه ریزی شهری است. هدف از مطالعه حاضر تدوین راهبردهای توسعه کاربری اراضی با رویکرد توسعه پایدار در محله هفت تنان کلان شهر شیراز می باشد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی با ماهیت کاربردی است. این تحقیق با استفاده از روش دلفی و نظرسنجی از گروه متخصص در شهرسازی و برنامه ریزی شهری برای شش معیار: اجتماعی- اقتصادی، مسکن، تأسیسات و تجهیزات، دسترسی، طبیعی، فرهنگی- تاریخی در نظر گرفته و زیرمعیارهایی متناسب هر شاخص، معرفی شدند. سپس با استفاده از روش مثلث سلسله مراتبی فولر وزن نهایی زیرمعیارها تعیین گردید و در پایان پیشنهادهای راهبردی توسعه کاربری اراضی محله هفت تنان کلان شهر شیراز ارائه گردید.
تحلیل روند تغییرات دوره ای فضای سبز شهری زنجان از 1385 تا 1390 و ارائه الگوی مکانیابی بهینه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تحلیل تغییرات دوره ای فضای سبز شهری زنجان و مکان یابی بهینه آن در منطقه 2 شهرداری زنجان است. روش تحقیق؛ توصیفی- تحلیلی بوده و از لحاظ نوع پژوهش، کاربردی می باشد. روند تغییرات کمّی وکیفی براساس مدل LCM و مقایسه دودوئی محاسبه گردید . جهت وزن دهی به معیارهای مکان یابی فضای سبز شهری از مدل تحلیل سلسله مراتبی در محیط نرم افزاری سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که سرانه فضای سبز در سال 1385 از 64/34 متر مربع به 46/12 متر مربع در سال 1390 کاهش یافته است. همچنین در سال1385 بیش ترین میزان تغییرات کمّی و کیفی به نفع مناطق فاقد فضای سبز 91/69 درصد بوده که این میزان در سال1390 به 69/80 درصد افزایش یافته است. طی سال های1390- 1385 بیش ترین میزان مساحت افزایشی در مناطق فاقد فضای سبز با حدود تقریبی250 هکتار و بیش ترین مساحت کاهشی از مناطق با فضای سبز کم با حدود تقریبی250 هکتار بوده است. طی این باز ه زمانی افزایش ساخت و ساز ها و سرریز جمعیتی به این منطقه از عوامل مؤثر در کاهش فضای سبز است. از کل مساحت 2250 هکتاری منطقه، 356 هکتار معادل 15 درصد از کل مساحت منطقه، وضعیتی کاملا سازگار برای گسترش فضای سبز دارد. در یک بررسی کلی می توان گفت که طی این سال ها میزان فضای سبز به نفع سایر کاربری های خدماتی افزایش داشته و این میزان در سال1390 شدت گرفته که نیازمند اتخاذ تمهیدات و انجام اقدامات پیش گیرانه از کاهش بی رویه کاربری فضای سبز است.
تحلیلی بر ظرفیت نهادی- مدیریتی فضاهای شهری در ارتباط با مشارکت شهروندان در اداره شهرها (مطالعه موردی: منطقه 8 شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق مشارکت شهروندان در اداره شهرها، مستلزم ظرفیت سازی هایی در ابعاد نهادی و سازمانی فضاهای شهری است. از این رویکرد، درجهت تحقق مشارکت و در کنار شکل گیری عناصر ساختاری نظیر شوراهای شهر، عواملی که به چگونگی و ظرفیت های ارتباطی ایجاد شده بین سازمان های مدیریت شهری و شهروندان در فضاهای شهری مربوط است، مورد توجه قرار می گیرد. با توجه به ایده نظری مذکور و با هدف شناخت مؤلفه های ظرفیت نهادی- مدیریتی فضاهای شهری و رابطه آن با مشارکت شهروندان، پژوهش حاضر این موضوع را در منطقه 8 تبریز مورد بررسی قرار داده است. از مشکلات فراروی مدیریت شهری در این منطقه که مرتبط با عدم مشارکت فعال شهروندان است می توان به کمبود درآمد مدیریت شهری، ضعف در خدمات رسانی به شهروندان، عدم همکاری شهروندان در پرداخت عوارض به شهرداری، عدم مسئولیت پذیری مردم نسبت به مسائل بهداشتی و نظافت محلات، بی توجهی به اولویت های شهروندان در اجرای پروژه های شهری، ناآشنایی با حقوق شهروندی و... اشاره کرد. روش تحقیق از نوع توصیفی و همبستگی است که با استفاده از مطالعه کتابخانه ای- اسنادی و میدانی (پرسشنامه و مصاحبه) انجام گرفته است. حجم نمونه انتخاب شده با توجه به حجم جامعه آماری، 384 نفر برآورد شد. پایایی داده ها با بهره گیری از ضریب آلفای کرونباخ 76/0 محاسبه شد. با اجرای آزمون تی تک نمونه ای، دو فرضیه اول تحقیق مبنی بر وضعیت نامطلوب مشارکت و نیز ظرفیت پایین نهادی- مدیریتی فضای شهری برای مشارکت شهروندان در منطقه 8 تبریز مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه آزمون رگرسیون گام به گام نشان داد که مؤلفه نگرش دولت به مشارکت با ضریب بتا 469/0 بیشترین تأثیر را در بین مؤلفه های بسترهای نهادی- مدیریتی داشته است. سپس به ترتیب مؤلفه های نقش رسانه های جمعی، نقش تشکل های مردمی و ایجاد فرصت های ارتباط با مدیریت شهری با ضریب بتا 443/0، 408/0 و 370/0 در مراتب بعدی قرار داشته اند. همچنین نتیجه آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین اقدام به مشارکت و مؤلفه های نهادی و مدیریتی دخیل در مشارکت شهروندان در منطقه مورد مطالعه، رابطه وجود دارد.
تحلیل رابطه بین سطح توقعات روستاییان و توسعه روستایی مطالعه موردی : روستاهای منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف توسعه روستایی، بهبود وضعیت روستاییان در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است. به گونه ای که سطح توقعات و شرایط زندگی پایین (چیزی که در مناطق در حال توسعه وجود دارد) توقعات و آرزوهای پایین را به وجود می آورد و در همان حال شرایط زندگی بالاتر (مناطق توسعه یافته) توقعات و آرزوهای بالاتری به وجود می آورد؛ از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تحلیل رابط ه بین سطح توقعات روستاییان و توسع ه روستایی در روستاهای منطق ه سیستان صورت گرفته است. تحقیق حاضر به روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر بررسی منابع کتابخانه ای، بررسی های میدانی و تکمیل پرسشنامه انجام گرفته است. حجم جامعه نمونه 400 سرپرست خانوار در 40 روستا بوده و با روش تخصیص متناسب به صورت تصادفی به دست آمده است و اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از مدل ANP ، آزمون های اسپیرمن و کروسکال- والیس در نرم افزار spss مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج سطح بندی مدل ANP نشان داد که روستای سفیدابه ولورگ باغ به ترتیب با امتیاز نرمال 0442/0، 0378/0 بیشترین سطح توقع و روستای امامیه پایین و روستای نوری با امتیاز نرمال 031/0، 049/0 کمترین سطح توقع را داشته اند. از بین شاخص های تأثیرگذار بر سطح توقعات روستاییان از توسعه روستایی، به ترتیب شاخص های بُعد زیست محیطی و اجتماعی با میانگین 45/3 و 38/3 بالاترین و کمترین میزان را به خود اختصاص داده است. همچنین نتایج آزمون اسپیرمن نشان داد که بین سطح توقعات روستاییان از توسعه روستاهای منطقه سیستان، رابطه معناداری وجود دارد؛ به گونه ای که با بالا رفتن سطح توقعات میزان توسعه روستاها افزایش می یابد و با پایین آمدن سطح توقعات روستاییان، میزان توسعه روستاها کاهش می یابد. همچنین نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین سطح توقعات روستاییان از توسعه روستایی در منطقه سیستان تفاوت معناداری وجود دارد.
ذهنیّت سنجی ساکنان محله های جدید و برنامه ریزی شده در ارتباط با مؤلفه های کیفیت زندگی (نمونه موردی: محله جاهدشهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه صرف به رشد شهرها و بازماندن از رویکردهای توسعه ای نسبت به شهرها موجب به وجود آمدن پدیده ماکروسفالی در آنها شده است و این موضوع تأثیر مستقیم در سطح کیفیت زندگی در شهرها دارد. نکته قابل توجه در مواجهه با کیفیت زندگی، در نظر گرفتن آن در همه ابعاد (ذهنی و عینی) است تا بتواند به صورت جامع مورد ارزیابی قرار گیرد؛ از این رو، مقاله حاضر با هدف تحلیل و بررسی کیفیت زندگی (دو بُعد عینی و ذهنی) در محله های برنامه ریزی شده شهری به دنبال ارتقای کیفیت زندگی در این دست از محله ها از طریق افزایش مؤلفه های محیطی است. محله مورد مطالعه، محله جاهدشهر واقع در منطقه 12 شهر مشهد است. معیارها و شاخص های کیفیت عینی و ذهنی زندگی در 4 سطح به صورت سلسله مراتبی تدوین شده اند. روش مورد استفاده از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 372 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و روش توزیع پرسشنامه تصادفی ساده است. در تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSSو AMOS استفاده شده است. با توجه به نتایج به دست آمده، میزان کیفیت ذهنی زندگی در محله جاهدشهر از نظر ساکنان درحد متوسط رو به ضعیف (فقط در بخش حمل و نقل خوب) و میزان کیفیت عینی زندگی در حد متوسط رو به بالا (فقط در مؤلفه های امنیت اجتماعی و اوقات فراغت متوسط روبه ضعیف) ارزیابی شده است.
بررسی شیوه های ارتباطات انسانی در بهبود عملکرد آموزشگران ترویجی از دیدگاه سربازان سازندگی وزارت جهاد کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی تحقیق حاضر بررسی شیوه های ارتباطات انسانی در بهبود عملکرد آموزشگران ترویجی از دیدگاه سربازان سازندگی وزارت جهاد کشاورزی بود. جامعه آماری تحقیق 222 نفر از سربازان سازندگی این وزارتخانه بودند که به طریق سرشماری و با ابزار پرسشنامه مورد مطالعه قرار گرفتند. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت، کمی و به لحاظ هدف، کاربردی بود و به روش توصیفی انجام شد. یافته ها نشان داد که بین متغیرهای ارتباطات شنیداری و شفاهی (کلامی)، ارتباطات غیرشفاهی (غیرکلامی)، ارتباطات نوشتاری، مدل های ارتباطی، میزان آشنایی با فرایند ارتباطات و میزان اهمیت فرایند ارتباطات و متغیر عملکرد آموزشگران ترویجی رابطه مثبت و معنی دار در سطح 99 درصد وجود دارد؛ و همچنین، نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان داد که حدود 41 درصد از واریانس متغیر وابسته بهبود عملکرد آموزشگران ترویجی توسط متغیرهای ارتباطات شنیداری و شفاهی و ارتباطات غیرشفاهی تبیین می شود.
(تحلیل ژئوپلیتیکی عوامل مؤثر در نمادسازی فضاهای جغرافیایی شهر تهران (مطالعه موردی: نمادسازی برج میلاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمادها و چشم اندازهای شهری بازنمایی کننده جریان های فضایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غالب در کالبد شهر هستند و عامل و نیروی غالب، شکل دهنده به نماد اصلی شهر خواهد بود. شهر تهران نیز از این قاعده مستثنی نیست. طبق پژوهش صورت گرفته گفتمان نظام سرمایه داری، عوامل اقتصادی و هرچه غربی و مدرن شدن سبک زندگی شهری و تغییر سلیقه شهروندان و اهداف سیاسی و اجتماعی بازیگران غالب شهری نظیر نهاد شهرداری و صدا و سیما نقش اصلی را در تغییر نماد شهری تهران از برج آزادی به برج میلاد بر عهده داشته اند. برج میلاد از مزیت قابلیت رویت گسترده برخوردار بوده و برآورده کننده نیازهای تجاری و اقتصادی شهر تهران می باشد و برج آزادی نیز با موقعیت گره ای عمده و قرار داشتن در کانون تحولات سیاسی-اجتماعی تاریخی معاصر جامعه ایران نقش سیاسی-اجتماعی پررنگی دارا است و می توان گفت این دو در عین بازنمایی کننده شکاف و گسل قدرت و اختلاف طبقاتی در جامعه مکمل نیازهای نشانهای و نمادین شهر تهران هستند. روش تحقیق مقاله توصیفی-تحلیلی بوده و توصیف و تحلیل کارکرد دو نماد آزادی و میلاد و تحلیل گفتمان های سیاسی-اجتماعی و اقتصادی شهر تهران اساس کار بوده است.
ماهیت سطح بندی زیرساخت های گردشگری روستایی با استفاده از رویکرد راف ست (مطالعه موردی: دهستان های شهرستان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: امروزه صنعت گردشگری از ارکان توسعه پایدار در هر جامعه ای محسوب می شود. در این صنعت، وجود زیر ساخت های مناسب، مدیریت عاقلانه و مدبّرانه در جنبه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، آمایش جاذبه ها و ایجاد تسهیلات، امکاناتی است که دسترسی را بیش ازپیش آسان می سازد. هدف تحقیق حاضر، سطح بندی دهستان های شهرستان کرمان از نظر زیر ساخت های موجود گردشگری است. روش: روش شناسی تحقیق، توصیفی تحلیلی برمبنای شیوه اسنادی می باشد که در این مسیر، از تکنیک راف ست جهت رتبه بندیِ زیرساخت های گردشگری روستایی شهرستان کرمان استفاده شده است. یافته ها/ نتایج: یافته های تحقیق نشان می دهد که در بین دهستان های شهرستان کرمان براساس زیرساخت های گردشگری روستایی، دهستان های باغین و محی آباد، بالاترین سطح برخورداری و دهستان-های گروه، ده میرزا، هوتک، پایین ترین سطح زیرساخت گردشگری را به خود اختصاص داده اند. دهستان های کاظم آباد، سیرچ و لنگر در حالت بینابین، سطح و ناحیه مرزی را به خود اختصاص داده اند. نتیجه گیری: در بین دهستان های شهرستان کرمان از نظر برخورداری زیر ساخت ها، توازن برقرار نیست و یک شکاف ملموس از نظر دسترسی به زیرساخت های گردشگری روستایی وجود دارد. بنابراین می توان دهستان های شهرستان کرمان را از نظر زیرساخت-های موجود گردشگری روستایی به سه سطح توسعه-یافته، نیمه برخوردار و محروم سطح بندی کرد. دهستان های گروه و ده میرزا(بخش راین)، هوتک(بخش چترود)، تقریب بالا را به خود اختصاص داده اند. دهستان های باغین(بخش مرکزی) و محی-آباد(بخش ماهان)، تقریب پایین مجموعه زیرساخت های موجود گردشگری را به خود اختصاص داد ه اند. دهستان های کاظم آباد(بخش چترود)، سیرچ(بخش شهداد) و لنگر(بخش ماهان) با کسب سطح پایین زیر ساخت های گردشگری، ناحیه مرزی را به خود اختصاص داده اند.
تحلیل عوامل مؤثّر بر تنوّع بخشی اقتصاد غیرکشاورزی و اثرات آن بر پایداری سکونتگاه های روستایی(مطالعه موردی: بخش سرولایت شهرستان نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: تحقیق حاضر بر آن است تا عوامل بسترساز بخش غیرکشاورزی در ابعاد نظام محیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و کالبدی و اثرات آن بر پایداری سکونتگاه های روستایی در دهستان سرولایت شهرستان نیشابور را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. روش: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از شیوه پیمایشی (پرسش نامه) در قالب ۵ مؤلّفه زمینه ساز اشتغال غیرکشاورزی (محیطی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و سیاسی) و تأثیرات آن بر توسعه سکونتگاه های روستایی بخش سرولایت شهرستان نیشابور با استفاده از آزمون های آماری T تک نمونه ای، تااوبی کندال و رگرسیون چندگانه انجام گرفته است. تعداد روستاهای موردبررسی براساس میزان جمعیت (روستاهای بالای ۵۰ خانوار) تعداد ۱۳ روستا به صورت تصادفی انتخاب شدند که براساس فرمول کوکران، حجم نمونه ۳۲۴ خانوار تعیین شد. یافته ها/نتایج: یافته های حاصل از مطالعه میدانی نشان می دهد به غیر از مؤلّفه های نظام های محیطی و کالبدی که شرایط مساعدی را به جهت ایجاد و گسترش مشاغل غیرکشاورزی در بخش موردمطالعه نشان داده است، دیگر مؤلّفه های زمینه ساز اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به گونه ای نبوده است که زمینه را جهت ایجاد و گسترش مشاغل غیرکشاورزی فراهم آورد. نتیجه گیری: مساعدنبودن مؤلّفه های زمینه ساز ایجاد و توسعه بخش غیرکشاورزی، به ویژه مؤلّفه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجبات جابه جایی های گسترده روستایی شهری، به ویژه نیروهای جوان و تحصیل کرده به شهرستان نیشابور و دیگر شهرهای استان و به دنبال آن، ازدست رفتن فرصت های اقتصادی به ویژه در بخش کشاورزی را فراهم آورده و منجر به ناپایداری سکونتگاه های روستایی در ناحیه موردمطالعه شده است.
سنجش سطح دانش و آگاهی روستاییان درباره مدیریت بحران خشکسالی (مطالعه موردی: روستاهای دهستان میان خواف شهرستان خواف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مخاطرات طبیعی یک چالش عمده در نواحی روستایی است و کنترل آن در روستا از اهمیت زیادی برخوردار است. با توجه به این مسئله هنوز عرصه های روستایی کشور از یک مدیریت فراگیر بحران برخوردار نبوده و سالیانه تعداد زیادی از ساکنان نواحی روستایی کشور در اثر سوانح طبیعی و غیرطبیعی دچار خسارات و تلفات جانی و مالی می شوند. روستاها و اهالی آن به عنوان پایه اصلی در مدیریت بحران با دانش و آگاهی، پیش بینی، آمادگی و بازسازی مناسب، نقش جدی در کاهش خسارات و تلفات مخاطرات خواهند داشت. پژوهش حاضر در بهار ۱۳۹۵، با هدف سنجش سطح دانش و آگاهی روستاییان درباره مدیریت بحران خشکسالی انجام شد. برای رسیدن به هدف پژوهش از روش شناسی توصیفی- تحلیلی از طریق شیوه مطالعه اسنادی و پیمایشی (پرسشنامه محقق ساخته) استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را ۲۶۰ نفر از خانوارهای روستایی دهستان میان خواف شهرستان خواف تشکیل داده اند. برای جمع آوری داده ها از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با ابزار پرسشنامه محقق ساخته بر اساس شاخص ها و مؤلفه های ابعاد ۴ گانه دانش مدیریت بحران خشکسالی از ادبیات نظری استفاده شد. پایایی ابزار اندازه گیری با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (۰.۷۸۴)، تأیید شد. نتایج و یافته های این پژوهش حاکی از آن است که خانوارهای روستایی نمونه در برخورداری از مؤلفه های ابعاد چهارگانه دانش مدیریت بحران و در کل دانش روستاییان درباره مدیریت بحران خشکسالی، پایین تر از سطح مطلوب میانگین عددی ۳ قرار دارند. همچنین با استفاده از مدل اولویت بندی کوپراس، بین روستاهای مورد مطالعه در خصوص برخورداری از دانش مدیریت بحران خشکسالی رتبه بندی انجام گرفت که روستای فایندر با بیشترین امتیاز در رتبه اول و روستای وراب در رتبه دوم و روستای مهاباد در پایین ترین رتبه قرار دارند.