جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال هفتم تابستان 1396 شماره 23 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مکان یابی محل های مناسب دفن پسماند خانگی (طلای کثیف) از اقدامات مهم در فرایند مدیریت جامع پسماند های شهری است. محل کنونی دفن پسماند شهر مرودشت علاوه بر تکمیل ظرفیت، در موقعیت محیطی نامناسبی واقع شده است. آثار آلودگی های زیست محیطی آن نه تنها در شرایط کنونی پدیدار شده، بلکه در آیندة نزدیک نیز آثار منفی خود را بهتر نشان خواهد داد و سرانجام، توسعة پایدار این شهر را با بحران مواجه خواهد ساخت. هدف از انجام این پژوهش، مکان یابی دفن پسماند خانگی شهر مرودشت و کاهش آسیب های حاصل از آن به منابع آب و خاک می باشد. در این پژوهش از عوامل فیزیوگرافی زمین، فاصله از محدودة قانونی شهر، فاصله از جاده، فاصله از عوارض مصنوع (روستا، تأسیسات و تجهیزات شهری، معادن)، فاصله از گسل های منطقه و همچنین بررسی وضعیت هیدرواقلیم از جمله فاصله از آب های سطحی منطقه، جهت باد، دما و بارش در محیطGIS استفاده شده است. ابتدا، محدودیت های منطقة مورد مطالعه از لحاظِ دفن پسماند، استخراج شده و سپس مقادیر لایه های اطلاعاتی بر اساس توابع عضویت فازی و مطلوبیت آن ها نسبت به هدف در بازة استاندارد صفر و یک قرار گرفتند. این لایه ها درنهایت بر اساس وزن های استخراج شده از طریق روشAHP و به روش ترکیب خطی- وزنی با یکدیگر تلفیق و درنهایت مناطق مناسب به منظورِ دفن پسماند استخراج شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که منطقة مورد مطالعه به چهار کلاس تقسیم گردید که کلاس چهارم، مناسب ترین مکان برای دفن پسماند خانگی و احداث تکنولوژی بازیافت زباله ( طلای کثیف) در شهر مرودشت تعیین شد.
بررسی ارتباط مکانی بین بارش های همرفتی بهاره و توپوگرافی شمال ِ غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکانیزم های بارندگی در مناطق مختلف جغرافیایی از الگوهای متفاوتی تبعیت می کنند. شناخت این الگوها می تواند به برنامه ریزان محیطی برای مدیریت بهتر منابع آب کمک کند. در اکثر مطالعات انجام شده بر روی بارش های نواحی کوهستانی، روابط آماری بین ویژگی های مختلف توپوگرافیک با تغییرات مکانی بارش، در کانون توجه پژوهشگران بوده است. هدف پژوهش حاضر نیز، بررسی ویژگی های مکانی و توپوگرافی مؤثر بر بارش های همرفتی بهاره در شمال غرب ایران، بر اساس مدل های رگرسیونی و سرانجام تعیین مکان های دارای پتانسیل بالقوة بارش های همرفتی است. بدین منظور، داده های بارش بهاره در طی سال های (1393-1360) از 25 ایستگاه سینوپتیک و باران سنجی واقع در محدودة مورد مطالعه و نواحی مجاور تهیه شد. متغیّرهای توپوگرافی و جغرافیایی نیز با استفاده از لایه های رقومی ارتفاعی (DEM) و نقشه های مربوط استخراج شده اند. به منظور بسط روابط بین ویژگی های جغرافیایی و توپوگرافی محدودة مورد مطالعه با بارش های همرفتی بهاره، مقادیر هر لایه مکانی کمّی سازی شد. پس از بررسی روابط آماری و شناسایی سهم هر کدام از متغیّرهای جغرافیایی و توپوگرافی متنوع نسبت به بارش های همرفتی بهاره در ناحیة مورد مطالعه، مناطق دارای بیشینه بارش همرفتی بهاره تعیین شد. در ادامه برای تعیین روابط مکانی دقیق الگوهای بارش همرفتی بهاره، از مدل تحلیل نقاط داغ Hot Spotدر محیط نرم افزاری GISاستفاده شد. نتایج نشان داد که قسمت های جنوب غربی محدودة مورد مطالعه دارای نظم مکانی بوده و از رخداد بالای بارش های همرفتی بهاره برخوردار است. به عبارتی دیگر در این ناحیه، بارش های همرفتی از نظر مکانی معنی دار بوده و دارای رخداد بارش بهارة همگنی می باشند. همچنین، نتایج صحت سنجی مکان های طبقه بندی شده بارش های همرفتی بر روی نقشه نیز، نشان داد که بین مناطق دارای حداکثر بارش بهاره ایستگاهی با مناطق مستعد و ایده آل شناسایی شده از لحاظِ بارش های همرفتی بهاره، مساحت همپوشانی حدود 1/37 درصد حاصل شد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر امنیت داخلی با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره (MCDM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم ژئوپلیتیک را می توان با توجه به ارتباط گسترده ای که میان سیاست، قدرت و جغرافیا برقرار می کند، دانش تأمین کننده امنیت در سطوح مختلف دانست که علاوه بر نقش آفرینی در سطوح مختلف امنیت بین المللی، منطقه ای و ملی، در سطح امنیت محلی نیز دارای نقش های مؤثر هستند. مقالة حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر امنیت داخلی با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره ( MCDM ) به رشتة تحریر درآمده است و تلاش می کند به پرسشِ اصلیِ «عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر امنیت داخلی کدامند؟» و پرسشِ فرعیِ «عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر امنیت داخلی چه اولویتی نسبت به همدیگر دارند؟» پاسخ دهد. برای پاسخ به این پرسش ها، عوامل ژئوپلیتیکی در قالب 6 گروه و 49 زیرگروه مورد بررسی قرار گرفتند. این پژوهش با روش توصیفی- پیمایشی صورت گرفته و جامعة آماری آن نخبگان دانشگاهی آشنا با مفهوم امنیت ملی بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامة محقق ساخته استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ برابر 966/0 است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل عاملی تأییدی، آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و آزمون تی تک نمونه ای و همچنین برای اولویت بندی عوامل از روش AHP و TOPSIS استفاده شد که عمده ترین نتایج آن به این قرار است: عوامل طبیعی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به عنوان عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر امنیت محلی به ترتیب اولویت زیر می باشند: عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی، عوامل اجتماعی، عوامل فرهنگی، عوامل امنیتی و عوامل طبیعی.
تحلیل شاخص های مسکن در شهرستان های استان آذربایجان غربی بر اساس روش VIKOR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وضعیت مسکن در هر جامعه ای، ارتباط مستقیم با اوضاع اقتصادی و اجتماعی آن داشته و منتزع از آن نیست؛ بنابراین، برای بررسی و تحلیل وضعیت مسکن در هر کشور، بایستی ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس، استفاده از شاخص های مسکن به عنوان کلیدی ترین ابزار برنامه ریزی مسکن می تواند شناخت ما را به منظورِ هر گونه برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد مسکن تسهیل کند. شاخص های مسکن از یک سو، ابزار شناخت وضعیت مسکن در ابعاد مختلف مذکور بوده و از سوی دیگر، ابزار کلیدی برای ترسیم چشم انداز آیندة مسکن و برنامه ریزی آن هستند. این مقاله با هدف ارزیابی کمّی و کیفی وضعیت مسکن در استان آذربایجان غربی، درصدد است تا شهرستان ها را بر اساس شاخص های مسکن، درجهتِ اولویت بندی برای برنامه ریزی مسکن با استفاده از روش VIKOR رتبه بندی کند. این تحقیق با توجه به هدف آن، از نوع تحقیقات کاربردی بوده و با توجه به روش انجام کار، از ماهیتی توصیفی- تحلیلی برخوردار است. شاخص های مورد استفاده در این تحقیق شامل نوع اسکلت (استحکام بنا)، نفر در واحد مسکونی، خانوار در واحد مسکونی، تصرف ملکی، تعداد اتاق در واحد مسکونی، نبود استحکام بنا و تعداد اتاق به ازای هر خانوار و نفر در اتاق است. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که شهرستان های مهاباد، بوکان، اشنویه، سلماس، پلدشت، میاندوآب، شوط و چالدران به لحاظِ شاخص های مسکن در وضعیت نامطلوبی قرار دارند؛ در حالی که وضعیت مسکن در شهرستان های شاهین دژ، ماکو، خوی، چایپاره، سردشت، ارومیه، نقده، تکاب و پیرانشهر در حدّ قابل قبولی قرار دارد. همچنین، در این تحقیق به ارائة پیشنهاداتی درجهتِ بهبود شاخص های مسکن در استان آذربایجان غربی اقدام شده است.
بررسی عوامل محیطی، اقتصادی و اجتماعی بر دانش کشاورزان گندم کار دربارة کشاورزی پایدار در استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشاورزی پایدار، نظامی است که ضمن مدیریت صحیح و استفاده از منابع برای تأمین نیازهای غذایی بشر، کیفیت محیط زیست و ذخایر منابع طبیعی را افزایش می دهد. هدف از این تحقیق بررسی عوامل محیطی، اقتصادی و اجتماعی بر دانش کشاورزان گندم کار دربارة کشاورزی پایدار در استان اردبیل است. این تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی است که با استفاده از روش پیمایش انجام شده است. جامعة آماری مورد ِنظر را کلیة کشاورزان گندم کار استان اردبیل به تعداد 17500 نفر تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، تعداد 412 نفر به عنوان نمونة آماری تعیین شد. روایی صوری پرسشنامه با کسب نظرات صاحب نظران در دانشگاه و کارشناسان اجرایی مربوط به دست آمد. آزمون مقدماتی نیز برای به دست آوردن پایایی ابزار پژوهش انجام گرفت و ضرایب آلفای کرونباخ (α) برای بخش های مختلف پرسشنامه بین 71/0 الی 82/0 محاسبه شد. نتایج حاصل از آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد که به جز متغیّرهای مقدار علف کش، مقدار آفت کش، تعداد افراد تحت تکفل، سن و سطح کلّ اراضی زیر ِکشت، بین تمامی متغیّرهای تحقیق با دانش کشاورزان گندم کار دربارة کشاورزی پایدار ، رابطة معنی داری وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیّره نشان داد که متغیّرهای (میزان استفاده از مجرا های ارتباطی، میزان عملکرد، سابقة فعالیت کشاورزی، سواد، سطح مشارکت و فاصله تا نزدیک ترین مرکز خدمات)؛ 63 درصد از تغییرات در متغیّر وابسته را تبیین می کنند. در پایان نیز راهکارهایی برای بهبود دانش کشاورزان و افزایش به کارگیری فعالیت های پایداری ارائه شده است.
مطالعة تطبیقی ابعاد پیاده مداری مکان از دیدگاه کاربران فضا و متخصصان با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه مورد شناسی: تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیاده محوری از جمله عواملی است که می تواند در تجدید حیات مدنی فضاهای شهری مؤثر باشد و از طریق افزایش زمینة حضور شهروندان در مکان های جمعی، تعاملات و همبستگی اجتماعی را بیشتر کند. در این راستا، ارتقای عوامل کیفی و کمّی پیاده مداری مکان های شهری، زمانی می تواند تحقق یابد که اولویت سنجی مسائل موجود، مبتنی بر نظریات شهروندان و استفاده کنندگان از این فضاها باشد. ازآنجا که نظرات و آرای مختلفی در سطح شهر و پیرامون مسائل موجود شهری و اولویت های آن وجود دارد و اتخاذ تصمیمات نیز باید همگرا و درجهتِ پوشش همه جانبة اولویت ها باشد؛ بنابراین، هدف این پژوهش ارتقای کیفی پیاده راه ها و بررسی تطبیقی دیدگاه های متخصصان و شهروندان از میزان اهمیت شاخص های مؤثر در پیاده مداری فضاهای شهری با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکة (ANP) می باشد. در این روش، معیارها و مؤلفه های ارزیابی در 5 مؤلفه و 26 شاخص بااستفاده از نرم افزار Decisions Super تولید شد و نتایج بررسی های میدانی در نرم افزار مذکور مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. خروجی های مدل به شیوه های مختلف متنی و نمودارهای متنوع و قابل تأمل برای معیارها و شاخص ها قابل ارائه است. یافته های پژوهش نشان می دهد، پنج عاملِ « فیزیکی بصری»، «جابجایی و دسترسی»، «عوامل اجتماعی و فرهنگی»، «عوامل زیست محیطی» و «عوامل کارکردی» بیشترین نقش را در تبیین قابلیت پیاده مداری فضاهای شهری ایفا می کنند. مقایسة امتیاز نهایی پیاده مداری پیاده راه های مورد مطالعه نشان داد که از دیدگاه شهروندان و متخصصان، پیاده راه تربیت دارای شرایط بهتری نسبت به پیاده راه شهریار ولیعصر و مقصودیه می باشد.
برآورد رسوب دهی حوضة آبخیز آلادیزگه با استفاده از مدل WEPPدر محیط GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاک، یکی از مهم ترین اجزای منابع طبیعی محسوب می شود . فرسایشِ خاک پدیده ای اجتناب ناپذیر است که به صورت تشدید شونده منجر به تخریب خاک می شود . برآورد دقیق فرسایش آبی و ته نشست رسوبات برای ارزیابی پتانسیل هدر رفت خاک و ظرفیت ذخیرة سدها بسیار مهم است. مدل WEPP (پروژة پیش بینی فرسایش آبی)، یک مدل رایانه ای است که می تواند فرسایش و رسوب دهی را بر روی دامنه ها در حوضة آبخیز و بر اساس هر واقعة بارش یا سال های متوالی برآورد کند. اطلاعات موردنیاز برای اجرای مدل WEPP به طورکلّی د ر چهار لایة رایانه ای وارد می شود که شامل خاک، اقلیم، مدیریت اراضی و شیب است . در این پژوهش، میزان فرسایش و رسوب به وسیلة سه روشِ دامنه، حوضة آبخیز و مسیر جریان برآورد گردید که میزان رسوب به ترتیب 623/0، 325/0 و 824/0 تن در هکتار در سال است. این نتایج، با مقدار مشاهده ایِ حاصل از ایستگاه هیدرومتری آلادیزگه مقایسه شد. بر این اساس، روش دامنه به عدد مشاهده ای (665/0 تن در هکتار در سال) ایستگاه هیدرومتری نزدیک تر بوده و برای برآوردِ میزانِ فرسایش و رسوب در حوضة آبخیز آلادیزگه مناسب است.
سرمایه گذاری بخش خصوصی راهبردی برای مبارزه با فقر روستایی مورد شناسی: دهستان صائین قلعه، شهرستان ابهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخلافِ پیشرفت های عظیم اقتصادی در جهان، در حالِ حاضر میلیون ها نفر که بیشترشان در نواحی روستایی زندگی می کنند، همچنان در فقر به سر می برند. از آنجا که تأمین رفاه اجتماعی و کاهش فقر از جمله مهمترین اهداف هر نظام اقتصادی است؛ از این رو فراهم کردن شرایط مناسب برای زندگی تمامی اقشار جامعه، نیازمند برنامه ریزی و فراگرفتن راهبردهای مناسبِ تأمین مالی از قبیلِ سرمایه گذاری در توسعة روستایی با هدف تنوع بخشی به تأمین اشتغال و درآمد است. هدف از این پژوهش، بررسی نقش سرمایه گذاری بخش خصوصی در کاهش فقر روستایی در روستاهای دهستان «صائین قلعه» از توابع شهرستان ابهر در استان زنجان می باشد. نوع تحقیق کاربردی و روش مورد استفاده، توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده ها از روش های کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. جامع ة آماری تحقیق 3343 خانوار ساکن در دهستان صائین قلعه است که طبق فرمول اصلاح شدة کوکران، 104 پرسشنامه به صورت تصادفی بین خانوارهای روستایی محدودة مورد مطالعه توزیع شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی (آزمون t تک نمونه ای، ویلکاکسون و همبستگی ) و مدل ویکور بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد، بین سرمایه گذارهای بخش خصوصی و کاهش فقر در روستاهای مورد مطالعه، رابطة معناداری وجود دارد؛ به طوری که اکثر میانگین ها برای مؤلفه های مورد ِنظر بالاتر از حد ّمتوسط بوده و نشان دهندة این است که سرمایه گذاری بخش خصوصی، توانسته است تغییرات معناداری را در مؤلفه های کاهش فقر روستایی مورد استفاده در تحقیق، در محدودة مورد مطالعه ایجاد کند. همچنین، تحلیل فضایی اثرگذاری سرمایه گذاری خصوصی بر روی شاخص های فقر روستایی در محدودة مورد مطالعه نشان می دهد که در بین نقاط روستایی دهستان، تفاوت برخورداری بسیار بالایی مشاهده می شود که در بین روستاهای نمونه، روستای «صائین قلعه» بهترین رتبه و روستای «ارهان» کمترین رتبه را در برخورداری از اثرات سرمایه گذاری خصوصی در بهبود شاخص های فقر روستایی دارند.
ارزیابی راهبرد توانمندسازی حاشیه نشینان در بهسازی شهر زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاشیه نشینی یکی از مسائل و مشکلات مدیریت شهری کشور به شمار می رود. در جدیدترین تجربة نظام برنامه ریزی شهری، کشور با برنامة بهسازی و توانمندسازی، در پی کاهش و کنترل ابعاد این مشکل برآمده است، اما هنوز در این زمینه کاستی هایی مانع دستیابی به اهداف توسعة یکپارچة شهری است. شهر زابل در سال های اخیر و به خصوص از 1355 به بعد، رشد و گسترش فیزیکی زیادی داشته است که باعث به وجود آمدن محله های زیادی در حاشیة آن شده است. وضعیت حاشیه نشینان شهر زابل که از نظرِ تأسیسات و خدمات زیربنایی شهری مانند آسفالت معابر و کوچه ها، فاضلاب شهری، فضاهای عمومی در وضعیت نامطلوبی قرار دارند؛ این سؤال را به وجود می آورد که مهم ترین مشکل حاشیه نشینان در بهسازی محله هایشان چیست؟ مقالة حاضر به بررسی و ارزیابی توانمندسازی آنها بر اساس ویژگی های اجتماعی- اقتصادی سرپرستان خانوارها، وضعیت کالبدی و فضایی محله ها، مسکن و وضعیت مشارکت حاشیه نشینان زابل پرداخته است. اطلاعات حاصل از 316 پرسشنامة توزیع شده در 14 محلة حاشیه ای زابل، به وسیلة نرم افزارهایSPSS وExcel تجزیه و تحلیل شده و امتیاز شاخص های اصلی و فرعی توانمندسازی هر یک از محله های حاشیه ای به دست آمده است. مجموع نمرات استاندارد هر یک از محله ها تعیین و بر مبنای روشZ-score ، محله های حاشیه ای زابل رتبه بندی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بیشتر محله ها، 10 محله از 14 محلة حاشیه نشین در سطح خیلی ضعیف تا متوسط از نظرِ توانمندسازی قرار دارند که مهمترین عامل آن مشکلات اقتصادی مانندِ بیکاری 9/26 درصد از سرپرستان خانوار و درآمد حاشیه نشینان است که نتیجة آن، توانایی تنها 85/2 درصد از حاشیه نشینان در پرداخت نقدی هزینة بهسازی محله هاست. ایجاد اشتغال پایدار و درآمد ثابت می تواند باعث توانمندسازی حاشیه نشینان زابل شود.
سنجش میزان رضایتمندی از پروژه های مسکن مهر مورد شناسی: مسکن مهر شهر جدید سهند تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهة اخیر با رشد و گسترش شهر نشینی در کشورهای جهان سوم به خصوص در کشورمان، تأمین مسکن برای گروه های کم درآمد شهری به یکی از مسائل و چالش های پیشِ روی دولت تبدیل شده است. یکی از سیاست های تأمین مسکن برای این گروه های کم درآمد، پروژة مسکن مهر به عنوان بزرگترین طرح ملی مسکن می باشد که به علت گستردگی طرح و نو بودن آن نیاز به بررسی نتایج حاصل از این تجربه احساس می شود؛ از این رو، هدف از این تحقیق سنجش رضایتمندی از پروژة مسکن مهر شهر جدید سهند تبریز می باشد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و پیمایشی است. برای جمع آوری اطلاعات از دو روش اسنادی و میدانی بهره جسته و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از مدل های تحلیل عاملی و رگرسیون چند متغیّره در محیط نرم افزار SPSS استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که میزان رضایتمندی از مسکن مهر شهر جدید سهند در 8 عامل ترکیبیِ ویژگی های کالبدی؛ روشنایی، تهویه و دید و منظر؛ تسهیلات و زیر ساخت ها؛ روابط همسایگی؛ دسترسی ها و حمل و نقل؛ مدیریت و نگهداری ساختمان؛ ویژگی های اقتصادی و امنیت قرار گرفته اند گه در مجموع 78.409 درصد از واریانس را تبیین می کنند. همچنین، نتایج تحقیق نشان می دهد که بیشترین رضایتمندی مربوط به عامل اول، یعنی ویژگی های کالبدی است که به تنهایی 15.729 درصد از واریانس را تبیین می کند. کمترین میزان رضایتمندی نیز مربوط به عامل های اقتصادی و امنیت است که به ترتیب 6.732 و 4.227 درصد از واریانس را تبیین می کنند.
تبیین نظری مبانی توسعة میان افزا و رویکردهای رویه ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از دهة 70 میلادی، واکنش های شدیدی نسبت به رشد و گسترش بی رویة شهرها، بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و راهبرد «توسعة درون زا» برای مقابله با این مشکل شکل گرفت. در این بین، «توسعة میان افزا» که زیرمجموعه ای از جنبش رشد هوشمند است، ساده ترین راهبرد برای تحقق توسعة درون زا محسوب می شود. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و برمبنایِ مطالعة متون نظری و کاربستی انگاشت های مذکور در ادبیات جهانی، پیش می رود. در این پژوهش، ابتدا تعریفی اجمالی از مفهوم «توسعة درون زا» و «توسعة میان افزا» و رابطة آنها با هم ارائه خواهد شد. در ادامه، زمینه های تئوریکی که سببِ رشد و باروری مفهوم توسعة میان افزا شدند، به اختصار مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد؛ این زمینه ها عبارت اند از: «توسعة پایدار»، «نوشهرگرایی» و «رشد هوشمند». در این بخش سعی بر آن است که رابطة توسعة میان افزا با هریک از این جنبش ها تاحدّی تبیین شود. جمع بندی پژوهش با مرور فرایند عام توسعة میان افزا، مفاهیم کلیدی و اصلی رویه ای در این فرایند (مشارکت، ظرفیت سنجی و فازبندی) توضیح داده می شوند. دستاورد پژوهش، یافتن دو اصل اساسی حاکم بر مفاهیم رویه ای در توسعة میان افزاست که اساس به وجود آمدن مراحل مختلف فرایند هستند؛ این دو اصل عبارت اند از: «اصل بهبود و ارتقا» و «اصل زمینه گرایی».
مکان یابی شهرک های صنعتی با استفاده از مدل منطق فازی مورد شناسی: شهرک صنعتی مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه استفاده از داده های مکانی و تحلیل فضایی درست آن ها، برای بهره گیری در مکان یابی مناسب شهرک های صنعتی، با اهمیت بوده و در تحقیقات از رشد فزاینده ای برخوردار شده است. در این پژوهش سعی شده، با شناسایی شرایط و فاکتورهای مؤثر در مکان یابی شهرک صنعتی و ارزیابی آن ها، مکان های مناسبی برای شهرک صنعتی مشخص شود. برای این کار 11 شاخص مؤثر به کار گرفته شده و به منظورِ ارزیابی، مدل سازی و پیش بینی نواحی مناسب برای شهرک صنعتی، از مدل منطق فازی استفاده شده است. به طوری که هرکدام از لایه ها با توجه به توابع عضویتی فازی در نرم افزار Arc GIS فازی شده اند و سپس عملگر ضرب، جمع و مقادیر مختلف گامای فازی روی این لایه ها اجرا شده است. برای انتخاب گامای بهینة فازی، مقایسه ای تحلیلی برروی پهنه های مناسب از منطقة مورد مطالعه، براساس نقاط بحرانی با پهنه های مناسبِ حاصل از مقادیر مختلف گاما، صورت گرفت و مشخص شد که گامای فازی بیشترین تطابق را با پهنه های مناسب منطقة مورد مطالعه دارد. درنهایت نقشة نهایی به 5 کلاس تناسب طبقه بندی گردید و مشخص شد که 22/18 درصد از منطقة مورد مطالعه (07/36 کیلومتر مربع) در کلاس با قابلیت تناسب مطلوب و 01/66 درصد از منطقه (69/130 کیلومتر مربع) در کلاس تناسب نامطلوب قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که پهنه های مساعد درجهتِ مکان یابی شهرک صنعتی، بیشتر در بخش شرقی و جنوب غربی منطقة مورد مطالعه وجود دارند.
ارزیابی کیفیت زندگی شهری بافت حاشیه نشین مورد شناسی: محله حصار همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاشیه نشینی همواره به صورت معضلی مطرح شده است که باید از آن رها شد و برای رهایی از این مشکل راهکارهای فراوانی تدارک دیده شده است. در این جهت، بررسی ذهنیت و نگاه ساکنان این مناطق به کیفیت زندگی خودشان، راهی مؤثر برای شناخت مسائل و برنامه ریزی برای حل مشکلات این مناطق است. همدان هم مانند بسیاری از شهر ها، در حال طی مسیر شهرنشینی است. یکی از محله های شهر همدان با اسکان غیررسمی، محله یا منطقه حصار است. در این تحقیق به بررسی کیفیت زندگی ساکنان این محله با رویکرد ذهنی پرداخته ایم. نوع تحقیق کاربردی- توسعه ای و روش بررسی آن توصیفی– تحلیلی است و شیوه گردآوری، اطلاعات و داده های کتابخانه ای و میدانی است؛ همچنین، با استفاده از روش پیمایشی، از طریق پرسش نامه ( بر اساس طیف لیکرت ) اقدام به گردآوری اطلاعات در مورد کیفیت زندگی از دیدگاه مردم شده است. نتایج حاکی از آن است که کیفیت زندگی در حصار از سطح متوسط نسبتاً پایین تر است و اینکه بین تمامی مؤلفه های تأثیر گذار بر کیفیت زندگی در سکونتگاه، مؤلفه اقتصادی، تأثیرگذارترین مؤلفه است که در مراحل مختلف برنامه ریزیِ ارتقاء کیفیت زندگی در سکونتگاه حصار، باید مورد توجه قرار گیرد.
کاربرد روش ELECTRE در سطح بندی پتانسیل تراکم آلاینده های هوا در سطح شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بحران های عظیم زیست محیطی، آلودگی هوای شهرها می باشد که منشأ اصلی آن فعالیت های انسانی و در کنار آن عوامل محیطی است. امروزه تفکرِ غالب در توسعة شهری این است که شهرها باید هر اندازه امکان دارد با محیط زیست طبیعی سازگار باشند و به سوی پایداری گام بردارند؛ از این رو، برای دستیابی به توسعه ای پایدار در شهرها، کاهش و کنترل آلودگی هوا می تواند از اهمیت فراوانی برخوردار باشد. بدین منظور در تحقیق حاضر، سطح بندی پتانسیل تراکم آلاینده های هوا در شهر تبریز با استفاده از روش ELECTRE مورد ارزیابی قرار گرفته است. چارچوب کلی این تحقیق براساس تهیة لایه های اطلاعاتی مختلف (باد، ازدحام جمعیت، کاربری اراضی، توپوگرافی، کمبود فضای شهر، سروصدا و لرزش، درجه حرارت، اینورژن، راه های ارتباطی، حجم مبدأ و مقصد سفرها) به عنوان معیار و قید محدودیت به کار برده شده است. ارزش گذاری و وزن دهی آن ها در قالب مدل ELECTRE به عنوان یکی از فنون تحلیل چند معیاری در یک زمینة کاربردی، از موضوع تحقیق به آزمون گذاشته شده و برای مناطق ده گانة شهر تبریز مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین، برای اندازه گیری غلظت آلاینده های هوا، از داده های مربوط به ایستگاه های پایش آلودگی این شهر ( ایستگاه آبرسان، باغ شمال، بهداشت، حکیم نظامی، راه آهن، راسته کوچه) استفاده شد. مقایسة نتایج حاصل از مدل با داده های مربوط به ایستگاه ها نشان می دهد، آلایندة PM10 ، CO ، SO2 در اکثر ایستگاه ها به خصوص در ایستگاه راسته کوچه دارای شرایط ناسالم و بحرانی می باشد که ازدحام جمعیت و توزیع نامتناسب کاربری ها اثر بیشتری در آلودگی این مناطق داشته است؛ به طوری که بیشترین کاربری های خدماتی و تجاری که جمعیت و وسایل نقلیه زیادی را در طول روز به طرف خود می کشاند، در منطقة هشت یعنی در بافت مرکزی شهر قرار گرفته اند. این در حالی است که منطقة مذکور در بین مناطق دیگر از بیشترین کاربری های ارتباطی و کمترین فضای سبز برخوردار می باشد که این عوامل باعث ناپایداری های زیست محیطی و افزایش غلظت آلاینده ها شده است. طبق نتایج به دست آمده از این تحقیق، استفاده از فنون تحلیل چند معیاری علاوه بر افزایش دقت و افزایش سرعت انجام کار، باعث تنوع و کیفیت بهتر ارائة نتایج نیز می شود.