جغرافیا و توسعه ناحیه ای
جغرافیا و توسعه ناحیه ای سال پانزدهم بهار و تابستان 1396 شماره 1 (پیاپی 28) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
اهداف: شهرداری ها از رویکرد وظیفه محور به سمت رویکرد بازارمحور، مشتری مدار و مشارکت کننده در فعّالیت های اقتصادی در قالب مشارکت با سرمایه گذاران بخش خصوصی در احداث پروژه های مشارکتی، به منظور دستیابی به درآمدهای پایدار روی آورده اند. دراین میان، اعتماد سرمایه-گذاران به شهرداری در تداوم این حرکت، بسیار اساسی است. هدف این مقاله سنجش اعتماد سرمایه گذاران پروژه های مشارکتی شهرداری مشهد به شهرداری مشهد با ملاحظه ۹ شاخص در ۳۸ پروژه می باشد. روش: روش تحقیق توصیفی تحلیلی و ابزار گردآوری اطّلاعات، پرسش نامه است. برای تحلیل داده ها نیز از نرم افزار SPSS استفاده شده است. جامعه آماری نیز کلیه سرمایه گذاران در پروژه-های مشارکتی شهرداری مشهد می باشند و حجم نمونه نیز برابر با کلیه این سرمایه گذاران می باشد. یافته ها/نتایج: برای سنجش این متغیّرها در ابتدا، معناداری شاخص ها از طریق آزمون کای-اسکوئر بررسی و مشخّص شد که پاسخ ها با سطح معناداری ۹۹ درصد درمورد متغیّرهای خیرخواهی، سهیم کردن و اهمّیت دیدگاه مشتریان معنادار نمی باشند. همچنین شاخص های تمایلات همکاری-جویانه، پیش بینی پذیری، اعتبار و صداقت، صلاحیت، کیفیت مدیریت و صراحت به عنوان عوامل مؤثّر بر جلب اعتمادِ سرمایه گذاران به شهرداری شناخته شدند. نتیجه گیری: ارتباط میان اعتماد به شهرداری و تمایل به مشارکت سرمایه گذاران با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و کندال تائوسی سنجیده شد که این ارتباط، در سطح ۹۹ درصد معنادار است.
تأثیر ادغام روستاها و مهاجرت معکوس در توسعه شهر جدید بینالود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر ادغام روستاها و مهاجرت معکوس در توسعه شهر جدید بینالود و نیز تأثیرات این اقدام بر این دو روستا می باشد. روش: روش پژوهش به کارگرفته شده در این مقاله «توصیفی تحلیلی» می باشد و جهت ترسیم نقشه، از نرم افزار Arc GIS و برای تحلیل پرسش نامه ها از نرم افزار PAWS و آزمون هایی مثل کروسکال-والیس استفاده شده است. یافته ها: جمعیت شهر جدید بینالود در سال ۱۳۹۰ برابر با ۵۲۲۰ نفر بوده است که اغلب این جمعیت مربوط به ادغام روستاهای اوارشک و فخرداود در این شهر جدید است. ساخت شهر جدید بینالود در محدوده فعلی، باعث افزایش قیمت زمین و شکل گیری فرایند مهاجرت معکوس در این دو روستا گردیده است. نتیجه گیری: پس از بررسی های اوّلیه مشخّص گردید که تعداد ۵۴ خانوار از ساکنان شهر جدید بینالود که از ساکنان روستاهای اوارشک و فخرداود بوده اند و جمعیت ۲۰۵ نفری را تشکیل می دهند، جزو مهاجرین معکوس به شمار می آیند. مکان سکونت قبلی اغلب این افراد، شهر مشهد بوده است و انگیزه اصلی آنها برای مهاجرت به مکان قبلی سکونتشان و بازگشت دوباره به بینالود، اشتغال بوده است. در بررسی وضعیت اقتصادی این افراد قبل و بعد از مهاجرت به بینالود، مشخّص گردید که وضعیت اقتصادی آنها بعد از بازگشت به بینالود نسبت به قبل بهتر شده است. علاوه بر این، وضعیت مسکن اغلب این افراد هم نسبت به قبل بسیار بهبود یافته است و مالک مسکن شده اند. همچنین میزان رضایت این افراد از وضع زندگی خود در شهر جدید بینالود نسبت به مکان قبلی سکونتشان، در حد بالایی قرار دارد.
ارزیابی و تحلیل فضایی وضعیت کالبدی مسکن محلاّت شهری پیرانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: شهر باید به گونه ای باشد که نیازهای جمعیتی را پاسخ گو باشد. براین اساس در مقوله مسکن به عنوان یکی از اساسی ترین نیازهای زندگی انسان، این امر باید به گونه ای تدوین گردد که افراد با کمترین شکاف و اعتراض نسبت به استحقاق حقوق خود مواجه باشند. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و تحلیل فضایی وضعیت کالبدی مسکن محلاّت شهری پیرانشهر صورت گرفته است. روش تحقیق: نوع تحقیق در این پژوهش «کاربردی توسعه ای» و روش بررسی «توصیفی تحلیلی» است. جامعه آماری محلاّت شهر پیرانشهر در سال ۱۳۹۱ می باشد. شاخص های موردبررسی شامل ۵ دسته اصلی قدمت بنا، کیفیت ابنیه، ریزدانگی واحدهای مسکونی، تعداد طبقات و مصالح می باشد. جهت تجزیه وتحلیل اطّلاعات مذکور، از مدل Fuzzy TOPSIS و ANP استفاده گردید. یافته ها و نتایج: نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده، نشان می دهد که ۷/۲۶ درصد از محلاّت شهر دارای تعداد طبقات با کیفیت مطلوب، ۳/۳۳ درصد با کیفیت متوسّط و ۴۰ درصد دارای کیفیت نامناسب می باشند. نتیجه گیری: یافته های به دست آمده حاکی از آن است که بیشتر محلاّت در بخش جنوبی شهر به لحاظ شاخص های کلّی مسکن، در وضعیت مناسبی نمی باشند. این خود نشان دهنده نوعی بی عدالتی فضایی می باشد. امید است هرچه سریع تر درجهت بهبود کلّی وضعیت مسکن این منطقه، به خصوص نواحی محروم و بهبود کیفیت زندگی اقدامات لازم انجام شود.
تحلیل نقش گردشگری درتوسعه پایدار منطقه ای و رتبه بندی عوامل تأثیرگذار آن براساس مدل F,ANP)مطالعه موردی: شهرستان مراغه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: گردشگری یک عامل مهم در استقرار منابع گوناگون و توسعه مناطق کمتر توسعه یافته به-شمار می رود. با بهره گیری حساب شده از توسعه گردشگری، می توان زمینه توسعه اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و محیط زیستی بسیاری از مناطق محروم را فراهم آورد. در این پژوهش، هدف این است که نخست نقش گردشگری در توسعه منطقه ای شهرستان مراغه بررسی گردد؛ سپس عوامل تأثیرگذار گردشگری در منطقه اولویت بندی شود. همچنین راهکارهایی برای توسعه پایدار گردشگری ارائه شود تا ضمن افزایش منافع حاصل از آن، بتوان تأثیرات منفی آن را به حداقل کاهش داد. روش: این پژوهش با توجّه به نوع هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی تحلیلی و همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کارشناسان، متخصّصان (اساتید دانشگاهی رشته های مربوط)مسئولین سازمان ها و ادارات و مردم محلّی شهرستان مراغه، با جامعه آماری ۱۵۰۰۰ نفر و تعداد نمونه ۴۰۰ نفر است. روش گردآوری داده ها و اطّلاعات در این پژوهش، روش کتابخانه ای و میدانی (پرسش نامه) است. برای تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیات پژوهش از تحلیل رگرسیون خطّی ساده، آزمون t و مدل F,ANP استفاده شده است. یافته ها/ نتایج: نتایج پژوهش حاکی از این است که ضریب تعیین بین متغیّر مستقل (توسعه گردشگری) متغیّر وابسته (توسعه اقتصادی) برابر ۱۳/۰ است. به عبارت دیگر، توسعه گردشگری ۱۳درصد تغییرات متغیّر وابسته را توجیه می کند. همچنین در بُعد اجتماعی و فرهنگی نیز توسعه گردشگری ۳۱ درصد تغییرات ایجادشده در متغیّر وابسته را پیش بینی (توجیه) و خطّی بودن رابطه بین دو متغیّر توسعه گردشگری و توسعه اجتماعی فرهنگی را تأیید کرده و نشان می دهد توسعه گردشگری همانند بُعد اقتصادی، در بهبود وضعیت اجتماعی و فرهنگی شهرستان نیز تأثیر داشته است. همچنین در بُعد زیست محیطی نیز گردشگری در محل تأثیر گذاشته است. نتایج رتبه بندی عوامل تأثیرگذار نیز براساس ترکیب تحلیل عاملی (FA) و تحلیل شبکه ای (ANP) به ترتیب عبارت اند از: افزایش کیفیت محیط زیست، گسترش امکانات بهداشتی و خدمات رفاهی، افزایش حساسیت به محیط، افزایش درآمد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از تحلیل آماری رگرسیون خطّی و آزمون t نشان داد بین توسعه گردشگری و توسعه اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی منطقه رابطه معناداری وجود دارد.
ماهیت سطح بندی زیرساخت های گردشگری روستایی با استفاده از رویکرد راف ست (مطالعه موردی: دهستان های شهرستان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: امروزه صنعت گردشگری از ارکان توسعه پایدار در هر جامعه ای محسوب می شود. در این صنعت، وجود زیر ساخت های مناسب، مدیریت عاقلانه و مدبّرانه در جنبه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، آمایش جاذبه ها و ایجاد تسهیلات، امکاناتی است که دسترسی را بیش ازپیش آسان می سازد. هدف تحقیق حاضر، سطح بندی دهستان های شهرستان کرمان از نظر زیر ساخت های موجود گردشگری است. روش: روش شناسی تحقیق، توصیفی تحلیلی برمبنای شیوه اسنادی می باشد که در این مسیر، از تکنیک راف ست جهت رتبه بندیِ زیرساخت های گردشگری روستایی شهرستان کرمان استفاده شده است. یافته ها/ نتایج: یافته های تحقیق نشان می دهد که در بین دهستان های شهرستان کرمان براساس زیرساخت های گردشگری روستایی، دهستان های باغین و محی آباد، بالاترین سطح برخورداری و دهستان-های گروه، ده میرزا، هوتک، پایین ترین سطح زیرساخت گردشگری را به خود اختصاص داده اند. دهستان های کاظم آباد، سیرچ و لنگر در حالت بینابین، سطح و ناحیه مرزی را به خود اختصاص داده اند. نتیجه گیری: در بین دهستان های شهرستان کرمان از نظر برخورداری زیر ساخت ها، توازن برقرار نیست و یک شکاف ملموس از نظر دسترسی به زیرساخت های گردشگری روستایی وجود دارد. بنابراین می توان دهستان های شهرستان کرمان را از نظر زیرساخت-های موجود گردشگری روستایی به سه سطح توسعه-یافته، نیمه برخوردار و محروم سطح بندی کرد. دهستان های گروه و ده میرزا(بخش راین)، هوتک(بخش چترود)، تقریب بالا را به خود اختصاص داده اند. دهستان های باغین(بخش مرکزی) و محی-آباد(بخش ماهان)، تقریب پایین مجموعه زیرساخت های موجود گردشگری را به خود اختصاص داد ه اند. دهستان های کاظم آباد(بخش چترود)، سیرچ(بخش شهداد) و لنگر(بخش ماهان) با کسب سطح پایین زیر ساخت های گردشگری، ناحیه مرزی را به خود اختصاص داده اند.
بررسی تطبیقی کیفیت زندگی روستائیان مهاجر به روستاهای پیراشهری (مطالعه موردی: دهستان تبادکان شهرستان مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: اﻣﺮوزه ﺑﻬﺒ ﻮد کیﻔیﺖ زﻧﺪﮔی ﻫﺪف اﺻﻠی ﺗﻤﺎم ﺑﺮﻧﺎﻣ ﻪ ها و سیاست ها و ﻣﻘﺼﺪ ﻣﺸﺘﺮک ﺗﻮﺳﻌﻪ در ﺳ ﻄﻮح ﻣﺤﻠّی، ﻣﻠّی و ﺑیﻦ اﻟﻤﻠﻠی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تطبیقی کیفیت زندگی روستائیان مهاجر به نواحی پیراشهری کلان شهر مشهد نسبت به قبل از مهاجرت، یعنی کیفیت زندگی آنها در مبدأ مهاجرت، تدوین گردیده است. روش: روش تحقیق توصیفی تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. جهت پیگیری کیفیت زندگی مهاجران روستایی در طول زمان، از طرح تحقیق «شبه پانل» استفاده گردید. در این مطالعه، کیفیت زندگی به کمک ۱۷ مؤلّفه و ۵۶ متغیّر در دو بُعد عینی و ذهنی در طیف لیکرت بررسی شد. آلفای کرونباخ ۷۹/۰ حاکی از پایایی مطلوب ابزار تحقیق است. یافته ها/ نتایج: براساس نتایج آزمون تی جفت نمونه ای، در بُعد اقتصادی میانگین کیفیت زندگی از ۰۳/۲ به ۴۱/۲، در بُعد اجتماعی از ۶۴/۲ به ۷۹/۲ و در بُعد کالبدی از ۰۲/۲ به ۵۸/۲ در بعد از مهاجرت، به طور معناداری افزایش داشته است. اگرچه میانگین کیفیت زندگی روستائیان در قبل و بعد از مهاجرت به روستاهای پیراشهری پایین-تر از میانه نظری است، امّا نتایج حاکی از آن است که بهبودی نسبی در کیفیت زندگی ساکنان روستاهای پیراشهری نسبت به گذشته ایجاد گردیده است، به طوری که میانگین کیفیت زندگی از ۳۵/۲ به ۶۵/۲ افزایش یافته است. نتیجه گیری: روستاهای پیراشهری علی رغم اختلاف زیاد با مقوله توسعه پایدار روستایی به جهت مجاورت با کلان شهر مشهد، دارای امتیازات خاصّی نسبت به سایر روستاهای شهرستان هستند. بدیهی است ریشه اصلی مهاجرت های روستاشهری در وضعیت نابسامانِ اقتصادی و معیشتی روستاهای کشور نهفته است.
بررسی و تحلیل قابلیت توسعه چندمرکزی در مقیاس فرامنطقه ای (نمونه موردی: استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: مفهوم چندمرکزی یکی از مبهم ترین اصطلاحات در علوم منطقه ای است. بخشی از این ابهام به رویکردها و مقیاس های مختلف مربوط می شود. اگرچه اغلب پژوهش های اخیر، بر روی مقیاس شهری و به ویژه منطقه کلان شهری چندمرکزی تمرکز کرده اند، امّا کمتر به سطوح ملّی و استانی توجّه شده است. بنابراین مقاله حاضر سعی دارد تا با برشمردن ابعاد و مؤلّفه های این مفهوم در این مقیاس، به بخشی از این ابهامات پاسخ دهد و روش هایی را برای سنجش آن در کشور بیابد. سپس، قابلیت توسعه چندمرکزی را در سطح استان مازندران بسنجد. روش: با توجّه به ماهیت و هدف پژوهش، از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. مطابق با ادبیات موضوع، دو بُعد مورفولوژیک و عملکردی را می توان در سطح کلان برای سنجش چندمرکزیتی شناسایی کرد. در تحلیل ها، شاخص نخست شهری، شاخص تقوایی، شیب رتبه اندازه و تحلیل کانونی به عنوان شاخص های مورفولوژیک و شاخص واسانن، تراکم شبکه و آنتروپی به عنوان شاخص های عملکردی به کار رفته اند. یافته ها/ نتایج: نتایج تحلیل نشان می دهند مازندران دارای نظامی از مراکز متوازن و نسبتاً هم اندازه در گروه های جمعیتی مختلف و فاقد ساختاری سلسله مراتبی است. به علاوه، مراکز شهری به طور نسبتاً برابر در پهنه سرزمین پراکنده شده اند. از نقطه نظر عملکردی نیز، منطقه دارای همبستگی شبکه ای بالا، جریان ها و پیوندهای متوازن و دوطرفه و نظامی نسبتاً شبکه ای است. نتیجه گیری: استان مازندران را می توان چه به-لحاظ مورفولوژیک و چه به لحاظ عملکردی، تبلوری از یک ساختار فضایی چندمرکزی تعریف کرد.
ارزیابی آماری از انتقالات کاربری اراضی و پوشش زمین در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با استفاده از ماتریس انتقال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: پایش تغییرات کاربری ها و درک پویایی آن در یک حوضه آبخیز، از جایگاه خاصّی در مدیریت پایدار آن حوضه برخوردار است. هدف تحقیق حاضر، استفاده از سنجش از دور و GIS جهت تهیه نقشه تغییرات و شناسایی انتقالات کاربری اراضی و پوشش زمین با به کارگیری ماتریس انتقال و تصاویر ماهواره لندست در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه می باشد. روش: جهت انجام تحقیق، از تصاویر ماهواره لندست در دوره زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ استفاده گردید. بدین منظور پس از انجام پیش پردازش های موردنظر، جهت انجام طبقه بندی از روش های ماشین بردار پشتیبان و روشیءگرا استفاده و سپس اعتبارسنجی گردیدند. همچنین جهتِ برآورد میزان انتقالات و دیگر ویژگی های حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، ابتدا ماتریس انتقالی استخراج شده و سپس طبقه بندی شئ گرا بین دوره های زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ ارائه شد. سپس با استفاده از فرمول های موردنظر، میزان پایداری، افزایش، کاهش، تغییرات کل، تغییرات خالص و مبادله همزمان کاربری های اراضی و پوشش زمین مشخّص گردید. یافته ها/ نتایج: پس از ارزیابی صحت، صحت کلّی برای نقشه های حاصل از ماشین بردار پشتیبان و روش شئ گرا به ترتیب برابر با ۹۴ و ۹۲ درصد و مقدار کاپای آنها به ترتیب ۹۲ و ۸۹ برآورد شد که نشان دهنده برتری روش شئ گرا در مقایسه با روش ماشین بردار پشتیبان است. در کل، هر دو روشِ طبقه بندی توانستند صحت قابل قبولی برای نقشه های کاربری اراضی و پوشش زمین ارائه دهند. نتایج حاصل از انتقالات نشان داد به طور میانگین، ۵۹ درصد از چهره زمین در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در فاصله زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ پایداری پوشش داشته است، که بیشترین میزان این تداوم براساس مقدار این کاربری در فاصله زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ مربوطه به مناطق مسکونی می-باشد. حدود ۱۴ درصد از سطح حوزه آبخیز دریاچه ارومیه به صورت تبادل همزمان بوده است. همچنین سطوح آبی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در دوره زمانی فوق، بیشترین ازدست دادگی و کمترین تبادل همزمان را تجربه کرده است. نتیجه گیری: حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در این فاصله زمانی (۲۰۱۵ ۱۹۸۸) تغییرات و انتقالات شدیدی را تجربه کرده است، تاجایی که تنها ۵۹ درصد از چهره زمین، ثابت مانده و قسمت های دیگر، انواعی از انتقال ها را تجربه کرده اند. همچنین سطوح آبی و سپس مراتع، بیشترین آسیب-پذیری را تجربه کرده اند که نشان از افزایش اراضی فاقد پوشش و اراضی زراعی (کشاورزی) می-باشد. این تجزیه وتحلیل ما را به سنجش و تجسّم میزان انتقالات عمده LULC درجهت برنامه ریزیِ آینده حوضه آبخیز دریاچه ارومیه توصیه می کند.
عوامل مؤثّر بر رخداد روزهای همراه با هوای پاک در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: با توجّه به اهمّیت رخداد هوای پاک و نقش آن در برنامه ریزی ناحیه ای کارهای حسّاس به آلودگی هوا، در این پژوهش علّت رخداد روزهای همراه با هوای پاک به منظور امکان پیش بینی آنها بررسی شده است. روش: در این تحقیق، داده های مربوط به کیفیت هوای پاک، از بانک اطّلاعات مربوط به شرکت کنترل کیفیت هوا و داده های اقلیمی مربوط به بارش و سمت و سرعت باد از سازمان هواشناسی کشور در دوره آماری ۱۳۹۳ ۱۳۸۷ اخذ گردید. داده ها براساس یک الگوریتم به روش توصیفی آماری تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها/ نتایج: بررسی توزیع فراوانی سالانه رخداد روزهای همراه با هوای پاک نشان داد که از توزیع خاصّی پیروی نکرده و روند تغییرات معنی داری را نشان نمی دهند. توزیع ماهانه رخدادها بیشترین فراوانی را در فروردین ماه و سپس ماه هایی که ناپایداری های جوّی بیشتر است، نشان داد. بنابراین رخداد هوای پاک را در دو عامل کلّی، شامل عوامل طبیعی اقلیمی، سمت و سرعت باد و بارش و نیز عامل انسانی، روز تعطیلی جست وجو کردیم. براساس این عوامل، ۱۳ ویژگی در یک الگوریتم تعریف و علّت اصلی شرایطِ رخدادِ روز همراه با هوای پاک استخراج شد. درصد فراوانی هریک از ویژگی ها محاسبه و سهم هریک از عوامل استخراج گردید. با ترکیب ۱۳ ویژگی، سه عامل به صورت انفرادی و چهار عامل به صورت ترکیبی و یک عامل هم به صورت جداگانه تعیین گردید. نتیجه گیری: در تعیین علل رخداد روز همراه با هوای پاک، در بین عوامل انفرادی، عامل تعطیلی و در بین عوامل ترکیبی، عامل تعطیلی همراه با بارش بیشترین درصد را به خود اختصاص داده است. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد بعد از یک روز تعطیل همراه با بارش، رخداد یک روز همراه با هوای پاک جهت هرگونه برنامه ریزی از سطح کلان و ناحیه ای گرفته تا برنامه ریزی های روزمرّه افراد، به احتمال زیاد قابل پیش بینی است.
ارزیابی تأثیرات سدّ ژاوه بر مناطق روستایی هم جوار؛ شهرستان سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: مطالعه حاضر به ارزیابی تأثیرات محیطی، اقتصادی و اجتماعی سدّ ژاوه در استان کردستان تا سال ۱۳۹۳ و آبگیری آن در آینده پرداخته است. روش: ارزیابی نگرش ساکنین مناطق روستایی واقع در حوضه سد، نسبت به تأثیرات احداث آن تا زمان مطالعه و آبگیری آن در آینده، جداگانه صورت گرفته و داده ها با تکمیل پرسش نامه و مصاحبه با ۲۵۰ سرپرست خانوار از ۱۳ روستای نمونه، گردآوری شده است. یافته ها/نتایج: آسیب پذیری های ادراک شده اقتصادی و محیطی احداث سد، متوجّه وضعیت معیشتی و دارایی ها و منابع محیطی تولید کشاورزی روستاها بوده و با افزایش فاصله از سد، افزایش جمعیت و افزایش مقدار زمین، بیشتر ارزیابی شده است. به عبارتی، ساکنین برخوردارتر از مواهب و منابع محیطی، احداث سدّ ژاوه را مخاطره ای برای دیرپایی سکونت پذیری اکوسیستم سکونتگاهی و پایداری نظام معیشتی خود ارزیابی کرده و بیش از منافع آب سد، آسیب های آن را متوجّه خود دانسته اند. باوجوداین، همچنان حسّ تعلّق و انگیزه ماندگاری ساکنین آسیب ناپذیر باقی مانده است. نتیجه گیری: مدیریت پایدار منابع محدود آب کشاورزی، با توجّه به فزایندگی تقاضا و رخداد کم آبی های گسترده، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای کشور به حساب می آید. سدسازی برای ذخیره منابع محدود آب، بالقوّه می تواند امکان استفاده کارآمدتر از آنها را فراهم نماید. امّا اجرای غیراصولی و بدون ارزیابی های همه جانبه از پیامدهای آن به ویژه برای جوامع هدف، اکوسیستم های محیطی و انسانی را از فواید آب های سطحی محروم کرده و پیامدهای ناگواری برای آنها خواهد داشت.
تحلیل عوامل مؤثّر بر تنوّع بخشی اقتصاد غیرکشاورزی و اثرات آن بر پایداری سکونتگاه های روستایی(مطالعه موردی: بخش سرولایت شهرستان نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: تحقیق حاضر بر آن است تا عوامل بسترساز بخش غیرکشاورزی در ابعاد نظام محیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و کالبدی و اثرات آن بر پایداری سکونتگاه های روستایی در دهستان سرولایت شهرستان نیشابور را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. روش: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از شیوه پیمایشی (پرسش نامه) در قالب ۵ مؤلّفه زمینه ساز اشتغال غیرکشاورزی (محیطی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و سیاسی) و تأثیرات آن بر توسعه سکونتگاه های روستایی بخش سرولایت شهرستان نیشابور با استفاده از آزمون های آماری T تک نمونه ای، تااوبی کندال و رگرسیون چندگانه انجام گرفته است. تعداد روستاهای موردبررسی براساس میزان جمعیت (روستاهای بالای ۵۰ خانوار) تعداد ۱۳ روستا به صورت تصادفی انتخاب شدند که براساس فرمول کوکران، حجم نمونه ۳۲۴ خانوار تعیین شد. یافته ها/نتایج: یافته های حاصل از مطالعه میدانی نشان می دهد به غیر از مؤلّفه های نظام های محیطی و کالبدی که شرایط مساعدی را به جهت ایجاد و گسترش مشاغل غیرکشاورزی در بخش موردمطالعه نشان داده است، دیگر مؤلّفه های زمینه ساز اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به گونه ای نبوده است که زمینه را جهت ایجاد و گسترش مشاغل غیرکشاورزی فراهم آورد. نتیجه گیری: مساعدنبودن مؤلّفه های زمینه ساز ایجاد و توسعه بخش غیرکشاورزی، به ویژه مؤلّفه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجبات جابه جایی های گسترده روستایی شهری، به ویژه نیروهای جوان و تحصیل کرده به شهرستان نیشابور و دیگر شهرهای استان و به دنبال آن، ازدست رفتن فرصت های اقتصادی به ویژه در بخش کشاورزی را فراهم آورده و منجر به ناپایداری سکونتگاه های روستایی در ناحیه موردمطالعه شده است.