فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۲۲۱ مورد.
روان کاوی ذهنیتِ ادبی عرب در توصیف شعب بوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وصف در ادب جاهلیِ عرب، همواره از برجستگی های هنری و بلاغیِ آن بوده است و وصفِ مناظر طبیعت نیز پس از پراکندگی مسلمان در دیگر سرزمین های فتح شده، بیشتر پسندیده ی ذوق عرب گشت. هرچقدر که «شعبِ بوان» در گستره ی تاریخ و ادب ایران گمنام مانده باشد، برعکس در نوشته های عربی، به عنوان یکی از چهار بهشت گیتی، بسیار سرشناس و به یادماندنی گشته است. توصیف تماشاگران شعبِ بوان، خبر از خوشنامی این گذرگاه کهن نزدِ جغرافی دانان و جهانگردان مسلمان می دهد؛ تا جایی که زیبایی دره به عنوان موضوعی ادبی، سرچشمه ی انگیزش و الهامِ بسیاری از ادبای عرب شده است.
در نوشتار حاضر، از طریق نقد روان کاوانه و از دریچه ی ذهنیت ادبی عرب، به تحلیل مجموع تصاویری خواهیم پرداخت که در آن عناصر طبیعت و جغرافیای شعبِ بوان را با شیوه های خیال انگیزِ و مکانیسم های رویاپردازانه توصیف نموده اند؛ سعی ما بر آن است تا از روی آن عناصرِ خیال و رویا ، پاسخ روان شناسانه ی درستی درباره ی رویکردِ یکسویه-ی ادبای عرب به موضوع، ارائه دهیم.
ویژگی های اقلیمی در داستان نویسی شمال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقلیم گرایی در داستان نویسی معاصر ایران به طور جدّی از دهه هزار و سیصد و سی شمسی آغاز می شود و در دهه های چهل و پنجاه به اوج خود می رسد. داستان های اقلیمی غالباً بازتاب دهنده ویژگی ها و عناصر مشترکی چون فرهنگ، باورها و آداب و رسوم منطقه ای جغرافیایی اند. با توجّه به خاستگاه نویسندگان و ویژگی های اقلیمی بازتابیده در آثارشان، پنج حوزه یا شاخه داستان نویسی اقلیمی شمال، جنوب، غرب، شرق و آذربایجان، در داستان نویسی معاصر ایران قابل تشخیص است. این مقاله پس از ارائه تعریفی از داستان اقلیمی با توجه به عناصر و ویژگی های بازتابیده در داستان های اقلیمی، به معرّفی انتقادی داستان های اقلیمی شمال و برشمردن ویژگی های آن ها با ارائه شواهد و نمونه های متنی، می پردازد و نشان می دهد که این شاخه از داستان نویسی اقلیمی از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار است.
بررسی بینامتنی تصویر دریا در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحقیق در بسیاری از غزل های مولانا نشان می دهد که چشمگیرترین جنبه این غزل ها بعد از موسیقی، کثرت و پویایی تصاویر است. تصاویری که محصول لحظات مکاشفه و از خود بیخود شدن شاعر است. در این لحظات عنصر زبان برجستگی خاصی می یابد تا بتواند معنا را به خواننده القا کند و بسیاری از تصاویر و واژه ها برای بیان دریافت های مکاشفه آمیز مولانا به یاری او آمده و اشعار او حالتی الهام گونه و رؤیا وار می یابد. امکان تأویل این غزل های رؤیا گونه در صورتی حاصل می شود که خواننده عنصر مرکزی آن را بازشناخته و به امکانات زبانی پیشین مراجعه کند. رهیافتی که خواننده را در تحلیلی این گونه یاری می رساند بینامتنیت است. نظریه بینامتنیت، مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلأ پدید نمی آید و در خلأ ادراک نمی شود، هر متنی خواسته یا نا خواسته با متون دیگر نوشته می شود و با متون دیگر خوانده می شود.
در این مقاله تصویر دریا و وابسته های آن به عنوان یکی از پرکاربردترین تصاویر شعری مولانا بر اساس این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این پژوهش آن است که به روابط بین متون در حیطه این تصویر دست یافته و به تأویل و بررسی این روابط بپردازد.
دلالتهای نمادین رنگ سبز در شعر عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک، رنگ از عوامل مهم خلق اثر هنری، بویژه شعر است. شاعر در آفرینش اثر خود گاه رنگ را به خاطر زیباییهای حسی به کار می گیرد تا ارزشهای درونی آن را پدیدار سازد، اما گاهی هم هنرمند از این مراحل پا فراتر نهاده و مفاهیم نمادین رنگها را موضع توجه خود قرار می دهد تا از این راه، مفاهیم ذهنی خود را به کمک رنگهای درخشان به صورت نماد به تصویر کشد. در این میان وسعت دید و نگاه عمیق شاعران معاصر به پدیده های هستی در کنار آگاهی آنها از اثرات مختلف رنگها سبب می شود که رنگها در اشعار آنها جلوه و نمود زیبایی پیدا کند. ظاهراً در میان رنگهای موجود اطراف شاعر، رنگ سبز بیش از دیگر رنگها توجه شاعر نوپرداز، عبدالمعطی حجازی را به خود جلب کرده؛ چرا که رنگ غالب روستا، محبوب و معشوق واقعی شاعر است، ضمن اینکه معانی نمادین جدیدی هم یافته است؛ در مقاله حاضر تلاش شده تا جایگاه این رنگ در تصاویر شعری این شاعر و معانی و دلالتهای نمادین و برخی جنبه های زیباشناختی آن تبیین شود. بررسی رنگ سبز در اشعار حجازی مبین این است که سبز پربسامدترین رنگ در شعر حجازی و رنگ غالب همه دفاتر شعری اوست که خود بیانگر علاقه شاعر و گرایش او به این رنگ است و یا نگاه خاص شاعر به روستا موجب گشته شهر گریزی و اشتیاق بازگشت به روستا اصلی ترین عامل در جهت نمادین شدن این رنگ در اشعار او باشد.
عوامل چشم زخم در شعر شاعران فارسی
حوزه های تخصصی:
شعر فارسی علاوه بر آنکه نمایانگر اندیشه ها و احساسات شاعران است، تجلّی گاه افکار، اعتقادات، آداب، رسوم، و فرهنگ حاکم بر جامعه ایشان نیز هست. از این رو بررسی عناصر فرهنگ عامّه در شعر شاعران، از دو دیدگاه، قابل توجه و حائز اهمّیت است: یکی استخراج ویژگی های فرهنگی این عناصر از خلال شعر شاعران، و دیگر نقد و بررسی شیوه بهره گیری شاعران از این عناصر در هنرپردازی های شاعرانه خویش.
از جمله این عناصر که در فرهنگ همه ملل جهان رواج گسترده ای دارد، عنصر چشم زخم است. شواهد بسیاری درباره این عنصر اعتقادی و فرهنگی بشر، در افسانه های قدیمی ملل، متون دینی و پایگاه های اینترنتی معاصر وجود دارد. در متون شعری فارسی نیز درباره چشم زخم، ابیات و شواهد متنوّع و بسیاری می توان یافت که تنوّع آنها، حاکی از اهمّیت فرهنگی و ادبی ویژه این عنصر در متون ادبی است.
بررسی دواوین شاعران بزرگ زبان و ادبیات فارسی، نشان می دهد عنصر چشم زخم از وجوه گوناگون، مورد توجه ایشان قرار گرفته است و شاعران با باریک اندیشی های خود، مفاهیم جدیدی را در این زمینه آفریده اند که پیش از آنان سابقه ای نداشته است.
فلز و قداست آن در اساطیر ملی و متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اساطیر ایران، فلز قداست و اهمیت بسیاری دارد. پیشینیان، این گوهر را با آسمان پیوند داده و برای آن اصلی آسمانی قائل شده اند؛ چنانکه گاه دیواره آسمان را نیز از جنس فلز پنداشته اند. فلز به دلیل برخورداری از این پیشینه، عنصری اهریمن ستیز است. در نمونه هایی از اساطیر و داستان واره های ایرانی، فلز همچون وسیله ای برای به بندکشیدن و یا کشتن نیروهای اهریمنی و پلشتی به کار رفته است. از این رو، فلز همواره با جاودانگی و بی مرگی نیز پیوند داشته است؛ چنانکه در حوادث پایان جهان، این عنصر، آفرینش اورمزد را از اهریمن و جلوه های او پاک می کند و با نابود کردن اهریمن و مرگ، با جاودانگی پیوند می یابد.در این مقاله، پس از بررسی قداست و تاثیر و کارکرد فلز از جنبه ها و لایه های گوناگون، سعی شده است پیوندهای معنایی و اسطوره ای این گوهر، تا حد امکان آشکار شود.
بازبینی داستان شیر و گاو در کتاب کلیله و دمنه از منظر حقوق کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادبی مجموعه ای از ذخایر فکری و فرهنگی ملتها و بازتاب اندیشه ها و عقاید و آمال آنهاست که در هر عصر و دوره ای متأثّر از جامعه و مردم و نیازهای آنان است. مسائل بسیاری همچون جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد، سیاست، نمودهای فرهنگی و اجتماعی و حقوق در ادبیات نهفته است؛ بنابراین در شناخت ملّت ها ناگزیر از آشنایی با ادبیات آنها هستیم. مباحث حقوقی و مفاهیم و اصطلاحات وابسته به آن از جمله مسائلی است که در این متون برجستگی خاصی دارد و تاکنون کمتر به آن توجه شده است. در این مقاله تلاش نگارندگان آنست که باب شیر و گاو و با بازجست کار دمنه را به لحاظ حقوق کیفری که خود یکی از شاخه های اصلی علم حقوق است، بررسی کنند؛ زیرا پدیده جرم و مجرم در این دو باب پررنگ تر جلوه گر شده است. جرم و مجرم، انواع مجازات و اهداف آن و مباحث مربوط به عدالت کیفری همچون شهادت، تحقیقات قضایی و تأثیرپذیری قاضی در این مقاله مطرح شده است. در هر مورد سعی بر آنست که مباحث طرح شده در مقایسه با حقوق جزای اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. این تحقیق مبین آنست که با تأمّل و توغّل در متون ادبی می توان به نقطه تلاقی در ادبیات و مباحث حقوقی دست یافت تا در نتیجه ادبیات و محتوای پربار و ارزشمند آن در جهت غنای قوانین و مقرّرات حقوقی و به عنوان عاملی مؤثّر در پیشگیری از جرایم و اصلاح فرد و سلامت جامعه به کار رود.
بررسی کاربرد رنگ ها در تصویرپردازی محمود درویش از مقاومت فلسطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر موثر در زیبایی اشعار محمود درویش خیال گسترده ای است که از رنگ ها برمی خیزد. رنگ در شعر او جایگاه مهم و ممتازی دارد. او برای بیان مقصود خود، رنگ را در اشکال رمزی، کنایی و استعاری به کار می گیرد. در شعر او رنگ سبز نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت، بوده و عشق به فلسطین و ملت مبارز و فداکارش را به تصویر می کشد و بیشترین کاربرد را در میان رنگ ها به خود اختصاص داده است. رنگ سفید صلح و آرامش در سایه آزادی و گاهی عدم، نیستی و فنا را تجسم می بخشد. رنگ آبی غالبا رنگ آرامش، جاودانگی، حکمت و بی نهایت است. رنگ سرخ عشق به فلسطین و ملتش را تجلی داده، رمز شهادت، شهامت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است. رنگ سیاه، ظلم و ستم و استعمار و بند های اسارت را نشان می دهد. رنگ گندمی بخشی از هویت ملت فلسطین و گندم زارهایش را به تصویر کشیده است. هر کدام از این رنگ ها دلالت ها و الهامات متفاوت و گاه مغایری را می رسانند و با نوآوری و خلاقیت در خدمت شعر مقاومت قرار گرفته اند.
تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر برمبنای نظریّه همترازی و رویکرد نقد اسطوره ای (با تمرکز بر اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اسطوره ای، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که بر شالودة یافته های علوم روان شناسی، انسان شناسی و تاریخ تمدّن به وجود آمده، به ویژه بیشترین تأثیرات را از نظریّات یونگ دربارة ""ناخودآگاه جمعی"" و ""کهن الگو""ها پذیرفته است که از روان شناسی او با روان کاوی تحلیلی و از روش تحلیل او از اساطیر، با عنوان «اسطوره شناسی تحلیلی» یاد می کنند. در این جستار، با این رویکرد، به بررسی نمادینگی عنصر آتش پرداخته شده است. فرض ضدیّت جوهری و وحدت نهایی میان عناصر متضاد، نتیجه فرافکنی محتویّات ناخودآگاه در موضوعات بیرونی، در جهت غلبه بر طبیعت است و در این میان، آخشیج آتش صاحب نقش هایی شده است که در اساطیر و ادب جهان و از جمله شاهنامة فردوسی نمود دارد و آنها را می توان در دو بخش تقسیم بندی کرد: در این اساطیر، عنصر آتش- به عنوان آخشیج فرازین و واسطة میان آسمان و زمین- از یک سو، نمادی از ظهور و تجلّی ملکوت معنا در عالم مادّی و مظهری از طبیعت روحانی است و در سویة متقابل خود، مظهری از قهر و خشم و شکوه عالم لاهوت (آتش دوزخ) و مرحله ای هراسناک از سوختن و گداختن است که گذر از آن (آزمون آتش)، مرحله ای از تشرّف و عروج به مقامی بالاتر را درخود نمادینه کرده است.