فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۹۲۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
سنت فکری فلسفی غرب از روزگار افلاطون و ارسطو، و حتی پیش تر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، تحت تأثیر رویکردی دوقطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح می داده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکان پذیر می نمود. حال آنکه نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد می شد و این انمکان دست نایافتنی به نظر می رسید. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایرانی اسلامی می توان مدعی شد که با وجود تفاوت هایی در مبانی و روش ها، با ترجیح گفتار بر نوشتار در گفتمان اندیشگی زبان و ادب کلاسیک مواجه هستیم. چنان که، به طور خاص، ناصرخسرو مبانی نظری این مهم را سامان بخشید و سازوکار حاکم بر زبان گفتار حاکمیت و سیطرة خود را بر حوزة بلاغت اسلامی به طور عام و بلاغت فارسی به طور خاص تا قرن ها ادامه داد. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
اسلوب معادله
حوزه های تخصصی:
بررسی تکنیک های بیانی توصیف در اشعار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیما یوشیج در توصیف موضوعات مختلف شعری از تکنیک های بیانی متنوّعی بهره گرفته است. در این نوشتار به بررسی چگونگی به¬کارگیری این تکنیک های بیانی در دو گروه شاعرانه و دستوری پرداخته شده است. نیما در توصیف موضوعات شعری از تکنیک های بیانی دستوری بیش از تکنیک های شاعرانه بهره برده است. این تکنیک ها شامل کاربرد صفت، قید، جمله صله، مسند صفتی، جمله توصیفی و فعل های تصویری است. بسامد استفاده از صفت و جمله توصیفی در اشعار وی بیش از سایر تکنیک هاست. از میان تکنیک های شاعرانه نیز، تشبیه در جایگاه نخست قرار دارد و پس از آن تکنیک هایی همچون نماد، تمثیل، کنایه، استعاره و تشخیص قرار دارند. کاربرد بیشتر تکنیک های بیانی دستوری بیانگر این است که نیما در نزدیک کردن شعر به نثر و بیان طبیعی خود تا حدود زیادی موفّق بوده است.
استعاره های نو و چند لایه در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره از مهمترین ابزار انتقال زبان از کاربرد حقیقی به کاربرد مجازی و ادبی آن است و بیش از عناصر دیگر شعر در نوآوری و ایجاد سبک شخصی نقش دارد. خاقانی از نظر آفرینش استعارات بدیع و تازه در شمار خلّاق ترین شعرای فارسی گوی قرار دارد. وی که از همه خلاقیت هنری و دانسته های خود در جهت ایجاد شیوه ای تازه و دیریاب ساختن شعر استفاده کرده، از استعاره های تازه و دیریاب در این راستا بهره زیادی برده است. بررسی استعاره در شعر خاقانی موجب شناخت بیشتر هنرنمایی های او در عرصه خیال و فهم بهتر شعر او می شود. این مقاله با این هدف به بررسی زمینه های آفرینش استعاره در شعر خاقانی و نو آوری های او در این قلمرو پرداخته است. وی علاوه بر کشف ارتباط و شباهت های تازه بین اشیا و پدیده ها که موجب ساخت استعاره های نو شده، در ساختار استعاره نیز نوآوری هایی به وجود آورده است. گاهی ارتباط کشف کرده او بین دو شیء در چند لایه ارتباطی شکل گرفته است که می توان آن را استعاره های چند لایه ای نامید .
تصویرهای کنایی وکارکرد های آن در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه یکی از اسلوب های بیان پوشیده، و از عناصر اصلی تصویرگری در تاریخ وصّاف است. وصّاف الحَضْرَه در این اثر تاریخی بر آن است تا با بهره گیری از عناصر بیانی و به خصوص کنایه، نثر آن را به نثر شاعرانه نزدیک تر ساخته و بر زیبایی و تأثیر آن بیفزاید. نبود نسخه ای منقّح از کتاب تاریخ وصّاف و نثر متکلّف و مصنوع آن، همواره موجب گردیده تا این اثر از دسترس پژوهشگران دور بماند. در این تحقیق، کنایه و کارکردهای هنری آن به عنوان یکی از عناصر خیال در تاریخ وصّاف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از این رو با استفاده از روش توصیف و تحلیل، ابتدا تصاویر کنایی تاریخ وصّاف از حیث واژگانِ محوری و مکنیٌّ عنه ، بر اساس دیدگاه های بلاغت سنّتی مورد بررسی قرار گرفته و سپس به مسأله کنایه به عنوان یکی از عوامل ابهام آفرین در تاریخ وصّاف پرداخته شده است. نتیجة این پژوهش مشخّص می سازد بهره گیری وصّاف از تصویرهای کنایی، از شیوه های هنری گفتار اوست، که برجستگی کلام و در نهایت نزدیکی آن را به نثر شاعرانه در پی دارد.
بلاغت تصویر در دیوان اشعار محمدتقی بهار (ملک الشعرای بهار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های زیبایی اشعار محمد تقی بهار تصویر است. ذهن خلاق بهار در عرصه صورت گری، تخیل و الهام را با هنر نمایی های کلامی چنان در هم آمیخته که حالات عاطفی و نفسانی و برهان سازی های دشوار خود را عمدتا در قالب عناصر تصویر ساز تشبیه و استعاره جلوه گر ساخته است. در حوزه تشبیه، بیشتر از فشرده یا بلیغ اضافی و تصاویر حسی به حسی بهره گرفته است که این نوع تصاویر او از تنوع برخوردارند. موضوع مشبه اغلب خود شاعر، ممدوح یا معشوق و گاه مفاهیم تجریدی و انتزاعی است ولی موضوع مشبه به غالبا عناصر طبیعت و اشیا است. در عرصه استعاره های او، نوع کنایی (تشخیص) و مصرحه مرشحه بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده اند. عناصر سازنده خیال او از لحاظ مستعارمنه بیشتر طبیعت و اشیا و به لحاظ مستعارله، ممدوح یا معشوق و خود شاعر است. در این مقاله کوشش نگارنده بر آن است که در تحلیل صوری، نخست سرچشمه های بلاغت این تصاویر هنرمندانه و گاه مبتکرانه را همراه با مصادیق متقن به نمایش بگذارد و آنگاه یک تحلیل محتوایی از این عناصر تصویر آفرین ارایه نماید.
نقش انشا در زبان عرفانی (بررسی و تحلیل نقش انشا در آثار فارسی عین القضات همدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارفان در بیان اندیشه ها، انتقال معانی و احوال خود از زبانی استفاده می کنند که آن را زبان عرفانی می نامند. زبان عرفانی از دیدگاه های مختلف قابل بررسی است و عناصر متعددی در شکل گیری آن نقش دارد. بلاغت از جمله عناصر موثر بر زبان عرفانی فارسی است.
علم معانی با سنجش کلام، میزان اثر گذاری آن را بر مخاطبان تعیین می کند. موضوع علم معانی بررسی انواع جمله از جهت معانی ثانوی آن است و به مثابه ی ابزاری است که بلاغت و رسایی کلام را می سنجد؛ بنابراین به کمک قواعد و اصول این علم می توان میزان اثر گذاری انشا را در انتقال معانی بررسی کرد.
این مقاله بر آن است که نقش انشا را در تعلیم اندیشه های عرفانی و بیان تجربیات عرفانی، بررسی و تحلیل کند. به این سبب که در آثار فارسی عین القضات، جمله های انشایی و معانی ثانوی نقش مهمی دارد، آثار این عارف بزرگ برای تحقیق در این باب برگزیده شد.
اشکال، ساختار و کارکرد تمثیل درتفسیرعرفانی میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، شناختن توان تمثیل در بیان روشن و زیبای اندیشه های پیچیده یک نیاز فرهنگی است. هدف این پژوهش، شناخت تمثیلهای میبدی و کارکردهای شکلهای مختلف تمثیل در بخش تفسیر عرفانی، کشف الاسرار می باشد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که انواع تمثیل در این اثر درخشان نثر عرفانی کاربرد چشمگیری دارند و بر اساس نیاز به بیان روشن و رسای تجربه ها، اندیشه ها و مفاهیم عرفانی و ماهیت تفسیری متن به کار رفته اند. در این متن علاوه بر شکلهایی چون اسلوب معادله و حکایت، شکلهای دیگری چون، تمثیل «تصویرمعنا»، «روایت حکایت»، تمثیل «اندیشه» و تمثیل «رمزگشوده» نیز به کار گرفته شده اند. کاربرد شکلهای گوناگون تمثیل نیاز زبانی عارف مفسر را در بیان رسا و زیبای معنای مورد نظر او را برآورده ساخته است. ویژگیها و کارکرد این گونه تمثیلها در این شاهکار عظیم نثر عرفانی، یکی از رازهای زیبایی و تاثیر زبان میبدی بر خواننده است.
نقد قلب (به مناسبت چاپ سوم از ویرایش دوم نگاهی تازه به بدیع، نوشته دکتر سیروس شمیسا)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل نقش پرسش در آثار فارسی عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر آفرینی عارفانه در غزلیات فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیض کاشانی، از فیلسوفان و عارفان شیعه مذهب اوایل قرن 11 هجری، دیدگاه های خود را در زمینه های گوناگون به ویژه عرفان، از طریق سرودن اشعاری دلنشین بیان کرده است.
وی در خلال اشعار خود، مباحث متنوع عرفانی را مطرح نموده و در راستای تصویر سازی و آموزش بهتر و هنری تر اندیشه های عرفانی خود از آرایه های ادبی به خصوص اقسام تشبیهات و استعارات کمک گرفته است. آمیختگی آرایه های ادبی و مباحث و مضامین عرفانی سبب شده است تا تصویری متفاوت و منحصر به فرد از اشعار او به وجود آید.
این مقاله بر آن است تا ضمن توجیه و تبیین رابطه ی هنری آرایه های ادبی و مضامین عرفانی، به شرح این ویژگی برجسته ی اشعار فیض بپردازد.
بازنگری مبحث قصر در منابع فارسی علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا نشان دهد مبحث «قصر» در منابع فارسی علم معانی چندان به سامان و منسجم نیست. در این آثار مرز میان جمله های مقصور ادبی تعیین نشده است؛ علاوه بر این، تقسیم بندی های آن بر اساس اشراف و تسلط خواننده بر قصد متکلم یا مخاطب شکل می گیرد. نگارنده در این مقاله با نقد و تقسیم بندی های سه گانة کتاب های معانی نتیجه می گیرد که جملات مقصور حقیقی و غیرادعایی باید در حیطة زبان و جملات غیرحقیقی و ادعایی باید در حوزة ادبیات بررسی شود و همچنین تغییر در لحن خواندن یا شدت تلفظ کلمات، موصوف و صفت یا صفت و موصوف آن را تعیین می کند و در تبیین قصرهای «افراد، قلب، تعیین» شناخت مخاطب بسیار ضروری است. نهایتاً اینکه جایگاه جملات مقصور در ذیل انواع جمله و مقاصد ثانوی آن مشخص نشده است. در پایان پیشنهاد می شود که در آموزش یا تجزیه و تحلیل مبحث قصر پنج عنوان «موضوع شناسی، ادبیت شناسی، مخاطب شناسی، جمله شناسی و غرض شناسی» در نظر گرفته شود.
حشو در ادبیات فارسی
تازگی های تصویرهای تشبیهی در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشبیه در خیال آفرینی و آراستگی متن تاریخ وصّاف نقش مهمی را ایفا می کند. وصّاف الحضره، در این اثر سعی دارد تا با بهره گیری از عناصر بیانی؛ بخصوص تشبیه، منطق نثری این کتاب را به نثر شاعرانه نزدیک تر نماید. نبود نسخه ای منقّح از تاریخ وصّاف و نثر مصنوع و متکلّف آن، همواره موجب گردیده تا این کتاب ارزشمند، کمتر مورد اقبال و بررسی قرار گیرد. این پژوهش برآن است تا ضمن آشنا ساختن مخاطبان با ساختار تشبیه در تاریخ وصّاف، به بررسی جایگاه آن در آراستگی نثر این کتاب که در عین حال مهم ترین عنصر بیانی آن نیز است، بپردازد. مبنای این مقاله از جهت ساختاری بر اساس معرّفی و تحلیل انواع تشبیهات فارسی تاریخ وصّاف از جهت ارکان، طرفین و شکل استوار گردیده، روش کار نیز بر پایه توصیف و تحلیل داده ها، از دیدگاه اسلوب های بلاغت سنّتی زبان فارسی است. ضمن این که در پایان، بر اساس نمونه های آماری، جایگاه انواع تشبیه در تاریخ وصّاف نشان داده شده و با دیگر صورت های اساسی خیال در آن مقایسه شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که تشبیه در تاریخ وصّاف، از عناصر مهم آراستگی و برجستگی کلام در آن است و در نزدیکی نثر این کتاب، به نثری شاعرانه تأثیر بسزایی دارد.
مبانی زیبایی شناسی استعاره از دیدگاه عبدالقاهر جرجانی
حوزه های تخصصی:
تضاد یا متناقض نما
حوزه های تخصصی:
اسلوب معادله در شعر
منبع:
شعر بهار ۱۳۸۹ شماره ۶۹
حوزه های تخصصی:
بسترهای آفرینش هنری در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر، به واکاوی پیوندهای موجود میان اندیشه عرفانی و جنبه های زیباشناسانه متون عرفانی پرداخته شده است. به عبارت دیگر، این مقاله در پی معرفی بسترهای فکری ای است که از متون عرفانی آثاری هنری ساخته اند. اهمیت این بسترها را باید در دخالت آگاهانه یا ناآگاهانه آنها در فرآیند آفرینش متون پیگیری کرد، چنانکه حتی متونی همچون مقالات، تذکره ها، نامه ها و متون تعلیمی صوفیه را نیز به آثاری شاعرانه تبدیل کرده اند. برای دستیابی به این هدف ابتدا به مرور اصطلاحات آشنایی زدایی و برجسته سازی به عنوان سنجه هایی برای شناسایی زبان ادبی در نظریات فرمالیست ها و ساختارگرایان پرداخته شده است. در ادامه، نقش مؤلّفه هایی از اندیشه عرفانی چون تأویل و رمز، مکاشفه، عادت گریزی، آفرینش پیاپی، نسبی گرایی و حیرت در آفرینش هنری نشان داده شده است. این مؤلّفه ها نگاهی چند لایه و باطنی در نویسندگان متون عرفانی بر می انگیزند که نتیجه چنین نگاهی را در زبان این متون می توان دید؛ زبانی که با برجسته کردن برخی عناصر زبانی، ادراکی هنری را در خواننده آنها پدید می آورند.