فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ، سیر تاریخی ساخت زمان ماضی اخباری مورد بررسی دقیق قرار گرفته و نشان داده شده است که از حدود سه هزار سال پیش تا کنون گویندگان زبان فارسی برای نشان دادن عملی که در گذشته اتفاق می افتاده است ، از چه روشی استفاده می کرده اند . با مثالهایی که در این مقاله از زبانهای فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو آورده شده ، می توان دریافت که ساخت این زمان در دوره های سه گانه زبان فارسی صورت ثابتی نداشته و در هر دوره تغییرات خاصی را به خود پذیرفته است .
نقد بوم گرا، رویکردی نو در نقد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عکس العمل شاخه های مختلف علوم انسانی نسبت به بحران زیست محیطی منجر به شکل گیری مباحث میان رشته ای تازه از جمله زبان شناسی زیست محیطی ( Ecolinguistics) با زیر شاخه هایش, اخلاق زیست محیطی (Ethics Enviromental) و نقد بوم گرا (Ecocriticism) در حوزه ادبیات گردید. اصطلاح نقدبوم گرا در سال 1996 توسط روکرت ابداع شد و واکنش دیرهنگامی بود که ادبیات در مقابل بحران محیط زیست از خود نشان داد. با وجود این که زمان زیادی از آن نمی گذرد با استقبال خوبی از سوی جامعه جهانی روبرو شده است . نقد بوم گرا به چگونگی انعکاس رابطه انسان و محیط فیزیکی در آثار ادبی می پردازد. در عین حال رابطه دین ، اخلاق، زبان و جنسیت با محیط زیست را بررسی می نماید. یکی از اهداف این نقد پر رنگ ساختن دغدغه حفظ محیط زیست و اصلاح رابطه انسان با طبیعت از طریق ادبیات ، فرهنگ و زبان است. این مقاله این شاخه از نقد را معرفی نموده و ضمن بیان نقش علوم انسانی در مقابله با این بحران به بیان تاریخچه نقد بوم گرا و موضوعات مطرح شده در این نقد می پردازد.
مقایسه سبکی منشآت قائم مقام و گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان پیروان سعدی تنها کسی که در پیروی از شیوه نگارش وی در گلستان گوی توفیق را از همگان ربود، قائم مقام فراهانی، نویسنده منشآت است که با درک روح زبان سعدی و رمز و راز آن،- تأثّر و نه تقلید- توانست نثری زیبا، روان، آهنگین و در عین حال استوار بیافریند. او راز ماندگاری و کهنه نشدن انشای گلستان؛ یعنی برخورداری از ارزش های گوناگون ادبی از قبیل: سادگی بیان، پرمایگی، خوش آهنگی، لطف سخن، بهره مندی هنرمندانه از زبان زنده، پر تحرّک و طبیعت آمیز را دریافت. از وجوه مشترک سعدی و قائم مقام می توان به استفاده به دور از تصنّع از زیورهای کلامی از قبیل سجع، ترصیع و موازنه و نیز بهره برداری از آیات و احادیث و استفاده بجا از اشعار و امثال و زبان زنده و پرتحرّک اشاره کرد. مقاله حاضر با مقایسه سبک شناسانه منشآت قائم مقام و گلستان سعدی در صدد تبیین وجود اشتراک آن دو و نشان دادن میزان توفیق قائم مقام در پیروی از سعدی است.
مقایسه مطالعات سبک شناسی و نقد ادبی در ایران با تأکید بر دو مجله علمی- پژوهشی نقد ادبی و بهار ادب در سال 1389(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که میان دو دانش سبک شناسی و نقد ادبی رابطه و همبستگی هست و تحلیل های منتقدانه برپایة داده های سبکی بنا می شوند، بررسی وضع موجود مطالعات سبک و نقد می تواند زمینه های نهادینه سازی و سامان دهی این شاخه های مطالعاتی را هموار کند. بررسی مقالات علمی- پژوهشی دو مجلة تخصصی بهار ادب (سبک شناسی نظم و نثر) و نقد ادبی در سال 1389- که پایان دهة هشتاد شمسی است- دورنمایی از شاخصه های این نوع مطالعات را در این دهه به دست می دهد. در این بررسی، از دو شاخص کمّی و کیفی استفاده شده است. شاخص های کمّی به مواردی، مانند حوزة نظری و عملی، متون مورد مطالعه، رویکردهای سنتی و جدید، تعداد نویسندگان، جنسیت نویسندگان و مانند آن ها ناظر است. شاخص های کیفی براساس مبانی دانش های سبک شناسی و نقد ادبی تنظیم شده است و به این پرسش ها پاسخ می دهد: آیا مقالات نقد ادبی از توصیف به سمت تحلیل و واکاوی معنا پیش رفته اند؟ آیا بر تحلیل ها تفکر انتقادی حاکم است؟ آیا مقالات سبک شناسی اثر را به عنوان نمود فردیت بررسی کرده اند؟ آیا داده های سبکی وجه تمایز اثر مورد بررسی را با آثار دیگر نشان داده اند؟ و مانند آن ها. نتیجة کلی این بررسی ها نشان می دهد اگرچه مطالعات سبک و نقد در برخی حوزه ها که از گفتمان اجتماعی یا دانشگاهی پیروی می کنند، همسو و هم مسیر هستند، تفاوت هایی دارند که رابطه و همبستگی این دو شاخة مطالعاتی را پوشش نمی دهد. برای مثال، منتقدان در انتخاب متن بیشتر به داستان گرایش دارند و سبک شناسان متون شعری را ترجیح می دهند؛ در مقالات نقد، بیشتر از مقالات سبک شناسی، با نظریه ها و رویکردهای جزئی و مستقل روبه روییم و گرایش های سبک شناختی هنوز به استقلال نرسیده اند؛ همچنین تعداد بیشتری از مقالات نقد به صبغة اصلی خود، یعنی تحلیل و واکاوی معنا نزدیک شده و از توصیف گذر کرده اند، درحالی که مقالات مرتبط با سبک که به طور مشخص سبک را نمودی از فردیت مؤلف نشان دهند یا ویژگی سبکی را معادل تکرارِ انحراف از معیار بدانند، درحد نیمی از کل مقالات است.
نقد اساطیری شخصیت جمشید از منظر اوستا و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که بر یافته های روانشناسی معاصر و بخصوص نظریات کارل گوستاویونگ، روانپزشک شهر سوئیسی و نظریه شخصیتی او «روانشناسی تحلیلی» استوار شده، و شکل گیری آن در ادامه تکامل نظریه نقد روانشناختی است که بر مبنای نظریه روانکاوی زیگموند فروید، روانپزشک اتریشی به وجود آمده است. در این جستار به شکل گیری الگوی شاه - پریستار در مورد شخصیت جمشید، شبیه سازی او با کهن الگوی مانا )فره( تورم روانی و عظمت یافتن او، بنیاد نهادن عصر طلایی و آرامانشهر )ور جمکرد( و دلایل گناه و فروپاشی نهایی وی بر اساس روایات شاهنامه و اوستا پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات این اسطوره بر اساس روش نقد اساطیری تفسیر شود.
درآمدی به شعرشناسی نقش گرا (رویکردی زبان شناختی)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تاکید بر ضرورت تغییر مبنای منطقی تعریف ماهیت شعر از منطق دو ارزشی ارسطویی به منطق نسبی گرای فازی، ابتدا سه جریان فکری متمایز در حوزه شعرشناسی را مرور می کند. آن گاه با پذیرش دیدگاهی که ادبیات و به طور مشخّص شعر را تافته جدا بافته ای از دیگر کنش های ارتباطی نمی داند و تحلیل زبان شعر را در چارچوب یک نظریه عام زبانی امکان پذیر می داند، تلاش می کند تا بر مبنای نظریه سیستمی ـ نقش گرای هلیدی (1985، 1994) و ملاحظه الگوی پیشنهادی مهاجر و نبوی (1376) تحلیلی نقش گرا از گفتمان شعری و پارامترهای زبانی و فرازبانی موثر در تحقق ارتباط شعری به دست دهد.
شعر در اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلقی دوگانه جلال الدین مولوی از شعر و ماهیت و کارکردهای آن در القا و افشای معانی و معارف، یا اخفا و پوشاندن آن ، موجب شده است که او گاه درباره شعر (و شاعران)، نقد و نظرهای تازهای ابراز کند که شناخت آن برای خوانندگان امروز شعر و اندیشهاش مغتنم و مفید باشد. در گفتار حاضر، آرا و اندیشههای مولوی درباره شعر، از لابلای آثارش کشف، و تحت چهار عنوان دستهبندی و تبیین شده است. در بخش اول، با عنوان شعر و بیخودی از دیدگاه مولانا، به نقش بیخودی و بیاختیاری در آفرینش شعر ناب و نمکین، و ویژگیهای شعر بیخودانه پرداخته شده است، در بخش دوم که به انتقادهای مولانا از شعر و شاعران اختصاص دارد، انتقادات بالقوه و بالفعل او به شعر (مثل بیگانگی و ناتوانی شعر در بیان معانی و معارف، و شکایتهایش از مضایق و لوازم شاعری) و شاعران(ظاهرگرایی شاعران) بحث میشود. بخش سوم مقاله به نقش و شرایط مخاطب در فهم و خوانش و آفرینش شعر میپردازد. آخرین بخش مقاله نیز آرای مولانا درباره شعر خود تبیین و به اجمال تحلیل میشود. نسبتها و روابط بین شعر با خون و جنون و تازگی و ماندگاری، از مباحث و مطالب این بخش است. نگارنده کوشش کرده برخی از آرا و اندیشههای مولانا درباره شعر و ویژگیهای بیان شاعرانه را با نگاه و نظریات تازه درباره شعر و کارکردهای آن، تطبیق و مقایسه کند تا شعرشناسی و نواندیشی او بیش از پیش آشکار گردد و زمینه آشنایی و استفاده بیشتر از آثارش فراهم آید.
تحلیل گفتمان انتقادی و ادبیات
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۱
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی و نقد زبان شناختی با ادبیات از طریق مطالعات تحلیل متون ادبی، سبک شناسی و نقد ادبی مرتبط است. تحلیل گران گفتمان انتقادی بر این باورند که متون ادبی نیز مانند سایر متون در خدمت ارتباط اند. از این رو آنها را نیز می توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل نمود. تاریخ، ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژی در نقد زبان شناختی از منابع اصلی دانش به شمار می روند و تحلیل گرانِ رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی معتقدند که تولید، فهم، خوانش و تحلیل متون به عواملی همچون بافت خرد و کلان اعم از مسائل فلسفی، تاریخی، سیاسی، جامعه شناختی، ایدئولوژیکی و گفتمان وابسته است؛ چرا که رابطه بین مردم و جامعه به صورت تصادفی و دلبخواهی نیست بلکه توسط نهادهای اجتماعی و دیگر عوامل دخیل در گفتمان تعیین می شود و ادبیات و متون ادبی هر دوره نیز در بافت خاصی تولید، تحلیل و تفسیر می گردد. در این راستا زبان شناسان انتقادی همچون فاولر الگوهایی برای تحلیل، تفسیر و نقد متون ادبی ارائه نموده اند. در نگاه تحلیل گران گفتمان انتقادی ادبیات به مثابه زبان و گفتمان است.
تکرار قافیه در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در این نوشتار به موضوع تکرار قافیه (Palilology of Rhyme) در شعر حافظ و بررسی علل و عوامل آن پرداخته است ؛ مقوله ای که در شعر شاعران پیش از وی و یا معاصر با او بسیار کم دیده می شود ، اما در شعر حافظ بسامد (Frequency) قابل توجهی دارد. این موضوع در شعر حافظ می تواند ناشی از علل و عوامل مختلفی باشد که نگارنده ضمن بررسی آنها به مهمترین و شاید اصلی ترین عامل که همانا تغییر نسبی زاویه دید (Point of View) وی به قافیه است ، پرداخته است.
تحلیلی از شعر حافظ بر اساس اصول نقد ادبی آی . ا . ریجاردز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آی. ا. ریچاردز (1965-1893) یکی از تاثیرگذارترین متفکران قرن بیستم در حوزه های روان شناسی، نقد ادبی، زبان شناسی و فلسفه است. وی تحت تاثیر مکتب پوزیتیویسم با جسارتی فوق العاده، بر شیوه های نقد ادبی گذشته زبان اعتراض می گشاید و قلم رد می کشد. او بر پایه ی مطالعاتش در روان شناسی و اخلاق، نظریه ی کاملا متفاوت خود را در نقد ادبی بر اساس سه مفهوم تجربه، ارزش و ارتباط بنیاد می نهد. در مقاله ی حاضر، نخست با نگاهی به زمینه های فکری و فلسفی ریچاردز، کوشش شده مهم ترین اندیشه های وی در نقد ادبی، در پیکره ای کلی و منسجم ترسیم گردد. در دومین بخش، شعر حافظ بر اساس دیدگاه ریچاردز بررسی و تحلیل شده است. برای انجام بهتر این تحلیل، ابتدا مهم ترین اصول نقد ادبی ریچاردز در قالب پنج گزاره ی فشرده بیان شده و آن گاه مصادیق هر کدام از این گزاره ها در دیوان حافظ جست وجو شده است.
نتیجه ی این مطالعه نشان می دهد که یافتن مناسب ترین راه برای حل تعارض انگیزه ها و امیال متناقص انسانی که در نظریه ی ریچاردز کارکرد اصلی شعر شمرده می شود، در شعر و اندیشه ی حافظ نیز نقشی اساسی دارد. این نگاه تازه، از برخی جنبه های شعر حافظ، فهمی ژرف تر به دست می دهد. از این گذشته، نشان می دهد که ریچاردز در تدوین نظریه ای عمومی در نقد ادبی ، موفقیت بسیار داشته است.
کسی که مثل هیچ کس نیست / نقدی بر شعر فروغ فرخ زاد
حوزه های تخصصی:
استعاره زمان در شعر فروغ فرخزاد از دیدگاه زبان شناسی شناختی
حوزه های تخصصی:
زمان مفهومی انتزاعی است، و همواره از طریقِ چیزی ملموس و عینی درک می گردد. در نظریه ی معاصر استعاره که بنیانی شناختی دارد، به استعاره هایی مانندِ «زمان به مثابه ی مکان یا فضایی محصور» و «زمان به مثابه ی شیء» اشاره شده است. در این استعاره ها چگونگیِ ارتباطِ زمان و ناظر هم بررسی شده، به گونه ای که دو تقسیم بندیِ «زمان متحرک و ناظر ثابت» و «زمان ثابت و ناظر متحرک» موردِ توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر میزانِ قراردادی یا نو بودنِ یک استعاره نیز همواره موردِ توجه شناختی هاست. در پژوهشِ حاضر ابتدا تلاش شده است تا استعاره های زمان دراشعارِ فروغ فرخزاد مشخص گردند. شواهد نشان دهنده ی آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتارِ روزمره ی فارسی زبانان وجود دارد، دراشعارِ فروغ نیز یافت می شوند. در گامِ بعدی قراردادی بودن یا نو بودنِ این استعاره ها بررسی شد و مشخص گردید که در سه دفترِ آغازینِ فروغ، یعنی «دیوار» و «اسیر» و «عصیان» استعاره های قراردادی بیشتر به چشم می خورد؛ اما در دو دفترِ پایانیِ او، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»، استعاره های قراردادیِ زمان بسط می یابند و با ویژگی های جدیدی همراه می شوند و یا حتی استعاره هایی کاملا نو خلق می شوند.
تاویل حکایت دو زاهد از تاریخ بیهقی بر اساس نظریه ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تحلیلی شخصیتهای اصلی داستان « دو زاهد » با نگاهی بر آنچه لکان از ساختمان نفسانی آدمی ارائه می دهد ، خواهیم پرداخت . ژک لکان وجود آدمی را به سه ساحت تقسیم می کند : « حیث خیالی » که همان دنیای جذابیتهای ظاهری و فریبندگی و فسون با عملکرد پرده پوشی نسبت به ضمیر ناآگاه ، است ؛ « ساحت رمز و اشارت » ساحت آرزومندی آدمی است که انقسام وجودی آدمی در آن مطرح می شود و « حیث واقع » که گویای آن است که ذات آدمی در ضمیر ناآگاه و در ماورای وجود اوست که لکان به این ماوراء، عنوان « غیر» می دهد . برای تحلیل روانی شخصیتها تکنیکهای زبانی موجود در نثر و نحو جملات ، مفید خواهد بود . زمینه اصلی داستان را سه شخصیت اصلی شکل می دهد که هر یک بر اساس ساحتی از نظریه لکان مورد بررسی قرار می گیرند. هارون الرشید نماینده حضور آدمی در ساحت رمز و اشارت است ؛ یکی از دو زاهد ( ابن عمری ) در حیث خیالی و دیگری ( ابن سماک ) با توجه به نشانه های موجود در متن احتمالاً فردی است که حیث واقع را تجربه کرده است .
عنایت به شاهنامه فردوسی و شاهنامه سرایی در عصر فرمانروایی مغولان بر ایران (بررسی موردی: دو شاهنامه خطّی در تاریخ مغول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از اواخر سده ششم هجری و به ویژه از دوره مغول به بعد، در کنار رونق تاریخ نگاری، شاهنامه سرایی تاریخی نیز مورد توجّه قرار گرفته و شاهنامه هایی با هدف ثبت رویدادهای تاریخی پدید آمدند. در سرودن این شاهنامه های تاریخی، شاهنامه فردوسی همچون الگویی برای شاهنامه سرایان بود و به همین دلیل، روح حاکم بر آن نیز به طور مستقیم یا غیرمستقیم در این سروده های تاریخی جلوه یافت.این به رغم جایگزین شدن اسطوره ها و حماسه های مغولی در سروده های این دوران است که به اقتضای موضوع این شاهنامه ها، یعنی تاریخ قوم مغول و فرمانروایان برخاسته از آن بود.بررسی محتوای این تاریخ های منظوم می تواند به روشن شدن ابعاد تازه¬ای از تاریخ ادبی ایران و نیز تحوّلات تاریخی این عصر مدد رساند. در این میان، منظومه هایی که همچنان به صورت نسخه خطّی باقی مانده اند، از تازگی بیشتری برخوردارند. «شهنامه چنگیزی» و «شهنشاه نامه» دو نمونة مهم از این شاهنامه ها هستند که در باب تاریخ مغول سروده شده اند.مقاله حاضر به معرّفی و تجزیه و تحلیل این دو اثر برای ارائه تصویری از جایگاه شاهنامه و شاهنامه سرایی در دوره مورد بحث می پردازد.
بررسی الگوی نشانه شناختی پیرس در زبان عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد شیوه های گوناگون نقد ادبی نو، در متون ادب فارسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که این متون مجال مناسبی برای بررسی نظریه ها و یافتن راه های تازه در تفسیر زبان ادبی به دست می دهد. یکی از روش های نقد، استفاده از نشانه شناسی است. چارلز پیرس، که یکی از بنیانگذاران نشانه شناسی به شمار می رود، نشانه ها را به سه نوع تقسیم کرد:
- نمادین: رابطه ی میان دال و مدلول قرار دادی است.
- شمایلی: رابطه ی دال و مدلول بر اساس شباهت است.
- نمایه ای: رابطه ی دال و مدلول علت و معلولی است.
آثار مولانا با توجه به وسعت معنایی، ظرفیت بررسی از دیدگاههای گوناگون را دارد. کاربرد الگوی نشانه شناختی پیرس در زبان مولانا، علاوه بر این که به تفهیم این نظریه و چگونگی استفاده از آن در متون مختلف کمک می کند، می تواند در تحلیل و تفسیر سخنان و اندیشه های این شاعر و عارف بزرگ مفید باشد.
آمیختگی اغراق با شگردهای بیانی در شعر فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این مقاله بحث از اغراق به عنوان یکی از نیرومندترین عناصر خیال و آمیختگی آن با آرایه های ادبی گوناگون و بررسی اغراق به عنوان جوهر حماسه است زیرا به کار بردن صور خیال گوناگون در ساختمان حماسه وقتی به عظمت موضوع می انجامد ‘ که اغراق و بزرگ نمایی را نیز در پی داشته باشد . بدین لحاظ در این گفتار از ارتباط اغراق با آرایه های گوناگون ادبی در حماسه عظیم حکیم طوس سخن به میان آمده است و دراین میان جهت بیان این آمیختگی و اثبات این مدعا به نظر علمای فن بیان استناد گردیده و از پژوهشهای آنان بهره وافی گرفته شده است . لازم به ذکر است رابطه رسایی و زیبایی تشبیه و استعاره بهنگام آمیختگی با اغراق جهت دوری از اطاله کلام به اجمال بیان شده است تا مجالی برای مباحث دیگر از قبیل ارتباط اغراق با کنایه و تضاد و اسناد مجازی و تجاهل و دیگر آرایشهای شعری باقی بماند. علاوه بر این ‘ پیوستگی اغراق – این عنصر خیالی نیرومند – با آرایه هایی چون کنایه و تضاد بررسی تازه ای است که در این نوشتار بدان پرداخته شده است .