فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۴۱ تا ۴٬۲۶۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش سعی شده است با نگاهی نوین به جایگاه مترجم به عنوان واسطة بینافرهنگی و با تکیه بر نظریة انسانشناسانی مانند ساپر و ورف ، به دریافت درستی از رابطة برهم برکنشی میان زبان و فرهنگ دست یابیم، تا درک ما را از مفهوم واقعیت تحتتأثیر قرار دهد. بنــــابراین میتوان برای مترجمـــان در مقام واسطة فرهنگی، الگویی برای درک بهتر واقعیت، ترسیم کرد تا به کمک آن بتـوانند واقعیت فرهنگی متــن را به بهترین شکل در زبان مبدأ درک کنند و با تولیــد مفهومی نزدیک به همان زبـان، در زبانی دیــــــگر (زبان مقصد) بیافرینند.
ترجمه، فرایندی است که نیاز به چندین مهارت دارد تا بتوان با آن به حاصلی نزدیک به متن مبدأ دست پیدا کرد. وجود تنها یک مهارت نزد مترجمان، آنها را از در نظر آوردن وجوه فرهنگی پنهان در متن دور کرده و رسیدن به ترجمهای خوب را ناممکن میکند. مهارتهای موردنیاز یک مترجم مجموعه عواملی هستند که موجب در نظر آوردن واقعیتهای فرهنگی متن، در فرایند ترجمه میشوند.
این مقاله به تبیین نقش واسطهگر فرهنگی مترجم اشاره دارد و از دیدگاه نظریهپردازان حوزة ترجمه، روند رسیدن به این مقام را مورد تحقیق قرار میدهد.
بررسی تطبیقی «روایت پردازی» در «رسالة الطیر غزالی» و«منطق الطیر عطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان تجربه ها و آموزه های عرفانی از طریق متون روایی نمادین، پیشینه ای طولانی دارد. متونی از این دست به دلیل بهره گیری از ابزاری کارآمد جهت انتقال مخاطب از حقیقت به عینیت و هدایت ذهن «روایت-گیر» در سیری استعلایی، موجبات استحالة وی را در جهت انفکاک از من تجربی و دست یافتن به جهانی آرمانی فراهم می آورد. در این میان «رسالة الطیر غزالی» و«منطق الطیر عطار» حکایت هایی تمام عیار و با پردازشی ماهرانه هستند که با نگرشی نمادین به قلم درآمده اند و در حقیقت نوعی «حماسة عرفانی» به شمار می روند که سفر فکرت قلبی را در قالب هجرتی پرمخاطره به تصویر می کشند.
با وجود وجوه افتراق در ساختار و پرداخت دو حکایت، از جمله توجه ویژه عطار به بهره گیری از حکایت های میانی، استفاده از عناوین ابتدایی، شرح و تفصیل ماجراها و بر صحنه آوردن شخصیت هایی گسترده و همه جانبه، عنایت خاص غزالی به خط روایی متصل، به تصویر کشیدن قهرمانان ناشناس و رعایت حداکثر ایجاز در روایت پردازی، موارد تشابه دو حکایت نیز درخور توجه هستند که از آن جمله اند: بهره گیری از راوی دانای کل و بن مایة «سفر» در هر دو حکایت، اشتراک مقصد نهایی سفر پویایی و استحالة شخصیت ها و حاکمیت بی چون و چرای اقتدار الهی که در نهایت راهگشای تفکر مخاطب در بررفتن از محسوس به معقول و تعین به شهود می شود.
هدف اصلی این نوشتار، انجام پژوهشی تطبیقی میان دو حکایت برای دست یابی به موارد اشتراک و افتراق دو اثر و واکاوی ابزار کارآمد روایت برای پردازش متنی اثرگذار است.
تناظر شخصیت پردازی و همسانی درونمایه و پیرنگ در روی ماه خداوند را ببوس و ژان باروا (مطالعة تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشینة کهن تاریخ دینداری و ادبیات و تعامل خودانگیخته شان به نخستین گام های بشر در اندیشه ورزی و تفکر در احوال باطن باز می گردد. در روزگار ما هم ادبیات، دغدغه مندِ انعکاس درونمایه های مرتبط با حوزة یقین و اعتقاد و پرسش های هستی شناسانه ای است که به طور کلی جهان بینی آدمیان را رقم می زنند. جستار حاضر با عنایت به این درونمایه به بررسی تطبیقی دو رمان روی ماه خداوند را ببوس از مصطفی مستور و ژان باروا از روژه مارتن دو گار می پردازد. طرح سؤالات بنیادین انسان مانند ایمان و دینداری و یا ناباوری و بی اعتقادی و چیستی و چرایی وجود خدا، عشق و زیستن و مردن از درونمایه های مشترک و همبسته این دو اثر است که در قالب یک پیرنگ و شخصیت پردازی متناظر بازگو شده اند؛ همان گونه که انعکاس اضطراب، تنهایی و بی پناهی قهرمانان دو داستان که به تردید و انکار و سرانجام به ایمان گرایی دوباره ختم می شود، از مضامین مشترک «موقعیت دینی» هر دو داستان است. در واقع این دو رمان با وجود خاستگاه های متفاوت و ورای ارزش های ادبی بومی شان در طرح مضمون بازگشت به خویشتن و رجعت به ریشه های معناآفرین و روح نواز آدمی در روزگار غلبة ناباوری انکار و تردید بر یقین و ایمان درنهایت توفیق یافته اند. مقالة حاضر با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد مضمونی در حوزة ادبیات تطبیقی در صدد یافتن پاسخی است برای این پرسش که مضمون مشترک این دو اثر چه تناظرها و هم نهشتی هایی در درونمایه ها و سایر اجزای این دو رمان واقع گرا مانند پیرنگ و شخصیت پردازی ها به وجود آورده است؟
جایگاه مفاهیم فلسفی در ادبیات داستانی کودک ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف یافتن مفاهیم هستی شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی، در داستان های کودکان انجام شده است. نمونه ی مورد بررسی 41 داستان برگزیده ی کودکان است که از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان انتشار یافته است. تحلیل این آثار نشان داد که از میان مفاهیم فلسفی مطرح شده در داستان های برگزیده، 49% به حوزه ی هستی شناسی، 39% به حوزه ی ارزش شناسی و 12% به حوزه ی معرفت شناسی اختصاص داشته است. یافته های کلی پژوهش در ارتباط با نحوه ی پرداختن به مفاهیم نشان می دهد که در هیچ یک از حوزه ها، پرداختن به مفاهیم طرح شده در داستان های برگزیده از سوی نویسندگان ادبیات داستانی به گونه ای نبوده است که برانگیزنده ی قدرت تفکّر و تأمل در مخاطبان خود باشد
بررسی ساختار سینمایی و ادبی انیمیشن ملک خورشید بازشناسی یکی از ابعاد ادبیات کودک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انیمیشن ملک خورشید، به طراحی و کارگردانی، على اکبر صادقى در کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان در سال 1354 و به مدت 16 دقیقه تهیه شده است. تحلیل آثار ارزشمند علی اکبر صادقی علاوه براین که عرصه ی تازه اى را پیش رو مى گشاید، مى تواند ویژگی هاى دوره و بخشى از تاریخ انیمیشن ایران را نیز ثبت کند. اقتباس و انطباق این فیلم با منظومه های عاشقانه ی ادب فارسی و میزان موفقیت آن در نزدیک شدن به فضای قصه های عامیانه به عنوان الگوی موفقی در بین آثار اقتباسی قابل بررسی است. در این مقاله مؤلفان، زندگی و آثار علی اکبر صادقی و انیمیشن ملک خورشید وی را معرفی و از دو منظر ادبی و سینمایی و با روش تحلیل محتوا ساختاریابی می کنند. در ساختاریابی ادبی، عناصر ساختاری داستان چون کنش، وضعیت، شخصیت، گره افکنی، اوج داستان و گره گشایی بررسی و عناصر ساختاری فیلم انیمیشن نیز با متن افسانه در فیلم ملک خورشید انطباق داده می شود. در ساختاریابی سینمایی، عناصر ساختاریِ طراحی بصری شامل طراحی تصویر، طراحی پس زمینه، رنگ و خط، حرکت و عناصر ساختاریِ طراحی صوتی چون کلام، جلوه های صوتی، موسیقی متن و طرح ساختاری روایت و هم چنین ساختارهای روایی در انیمیشن ملک خورشید به تفصیل بررسی می شود. در ادامه ی مقاله، مؤلفان مقایسه ای بین بن مایه های منظومه های عاشقانه و فیلم ملک خورشید به عمل می آورند
تجزیه و تحلیل پیرنگ در داستانک های نخودی اثر محمد هادی محمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با استفاده از یکی از رویکردهای علمی در حوزه ی روایت شناسی (مکتب پاریس: گرماس، کورتز، فونتنی و ...) خوانشی بر عنصر پیرنگ در «داستانک های نخودی» اثر محمد هادی محمدی داشته باشد. پیرنگ نادرست که تجلی تفکر پراکنده ی «نویسنده ی مجازی» است، باعث می شود تمام اثر این ناهماهنگی را متجلی سازد. این موضوع سبب می شود علاوه بر آسیب های اشاره شده در بالا، زیبایی اثر هنری مخدوش شود. به همین دلیل می توان ادعا کرد بین اندیشه و ساختار، از یک طرف و ساختار و زیبایی، از طرفی دیگر، رابطه ای مستقیم وجود دارد. به همین دلیل نگارنده ی مقاله، می کوشد این روابط را بررسی کند. هدف از تجزیه و تحلیل این داستانک ها ابتدا این است که خواننده با انسجام یا عدم انسجام اندیشه ی «نویسنده ی انتزاعی» با یکی از عناصر اصلی و سازنده ی روایت که پیرنگ نام دارد؛ آشنا شود. آن گاه، به عنوان هدف دیگر، چگونگی ظاهر شدن معنا از لایه های ژرف به لایه های سطحی نیز روشن شود؛ زیرا پیرنگ عنصر اصلی ژرف ساخت هر روایت است و مقوله های معنایی که همان «مربع معنائی» هستند از درون این عنصر ساختاری بیرون می آیند. در پایان، بومی سازی نظریه های مربوط به پیرنگ با فرهنگ ایرانی، به ویژه در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان، باعث می شود نویسندگان کودک و نوجوان به اهمیت پیرنگ در روایت های داستانی آگاه شوند
تحلیل ساختارگرایانه پیرنگ رمان هایی از چهار نویسنده زن
حوزه های تخصصی:
رمان هایی که در سال های اخیر، زنان خلق کرده اند، شباهت های فراوانی با هم دارند. به نظر می رسد نویسندگان زن ـ خواسته یا ناخواسته ـ از الگوی واحدی برای نگارش رمان های خود استفاده می کنند. در این مقاله سعی شده است تا وجود شباهت ها در پیرنگ چهار رمان اثبات شود. برای تحلیل این مسئله، از رویکرد ساختارگرایی استفاده شده است، چرا که در ساختارگرایی، ادبیات با دیدگاهی کلی و خود بسنده مطالعه می شود. با استفاده از این رویکرد، شباهت ها و جهت گیری اصلی این رمان ها در پیرنگ کشف می شود. پیرنگ این رمان ها کمابیش شباهت های ساختاری عمده ای با هم دارند. دلیل این شباهت ها پیش از هر چیز، وضعیت فرهنگی مشابه پدیدآورندگان این رمان ها است که باعث شده است ساختارهای ذهنی مشابهی در خلق آثار دیده شود. در این مقاله ابتدا توضیح مختصری درباره ساختارگرایی داده می شود، سپس در بخش بحث و بررسی، آن دسته از نظریات ساختارگرایان، که با موضوع مقاله ارتباط دارد، به طور خلاصه مرور می شود. مباحثی درباره پیرنگ و بحث های تخصصی تر ساختارگرایان درباره آن نیز در همین قسمت آمده است. در پایان نیز مطالعه موردی پیرنگ چهار رمان از منظر ساختارگرایانه آورده شده است که نشان می دهد پیرنگ این رمان ها از الگویی کلی پیروی می کند. رمان های بررسی شده عبارتند از: 1. خط تیره آیلین (ماه منیر کهباسی)،2. چراغ ها را من خاموش می کنم (زویا پیرزاد)، 3. چه کسی باور می کند رستم (مهرانگیز شریفیان)، 4. رؤیای تبت (فریبا وفی).
همچو شیری در میان نقش گاو ( تئوفانی ها در آثار مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درآثار مولانا جلال الدین بلخی، تمثیل ها و تشبیه تمثیل های بسیاری به کار رفته است تا مفاهیم و آموزه های مورد نظر خالق آن را برای مخاطب بازگو کند. در برخی موارد، مطابقت زائدالوصف ممثل ها بررسی شدنی است؛ چراکه در همه آن ها شیری در وضعیتی قرار گرفته که به غلط گاو پنداشته یا دیده می شود. این ممثل، سمبل است؛ ترکیبی پنهان و پیدا از موجودی که اجزای سازنده آن، یعنی شیر و گاو، هریک نمادی مجزا هستند. آنچه در این میان دیدنی است، استادی شگفت آور مولانا جلال الدین در خلق هنریِ نمادی جدید با این سمبل هاست. دین، حدیث و سنت بر یکسان بودن حقیقت وجوه مختلف رسالت، یعنی کلمهالله، رسول الله، کلام الله و اولیاءالله، آن ها که به اصطلاح می توان «تئوفانی1» خواندشان، صحه گذارده اند. به همین دلیل، مولانا جلال الدین برای خلق نمادی که بتواند تئوفانی را سمبلیزه کند، از ترکیب نماد الوهیت (شیر) با نماد دنیاوی بودن (گاو) بهره می برد. او برای تمثیل کردن این ها نماد «شیر در میان نقش گاو» را به منزله ممثل برمی گزیند. این نماد در دیوان شمس هم دیده می شود؛ اما بیشترین کاربرد آن در مثنوی است. جالب توجه اینکه نحوه تکرار این نماد، ساختار معنایی کشف شده در مثنوی را تصدیق می کند و این ساختار نیز نحوه به کارگیری این نماد را در مثنوی توضیح می دهد. از این رو، اهمیت، جایگاه و تشخص آن در ذهن و زبان مولانا جلال الدین آشکار می شود.
قلب و خصوصیات آن از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن عربی حقیقت آدمی را «قلب» می داند؛ قلبی که تمامی قوای ظاهری و باطنی انسان رعیّت او هستند. قلب تجلی حق تعالی با همه صفات خود، از جمله اول و آخر و ظاهر و باطن است. همچنان که خداوند حدی ندارد، قلب نیز حدّ و تعریف حقیقی ندارد.
قلب، حقیقتی جامع است که روح آن، کمال قابلیت؛ سرّ آن، حق تعالی؛ صورت جسمانی آن، مضغه صنوبری؛ و صورت حقیقی آن، شخص انسان کامل است. قلب انسان کامل، عرش مطلق برای قرآن مطلق است. ابن عربی در تأویلی بر آیه اول سورة قدر، قلب پیامبر (ص) را شب قدر و مبارک شبی می داند که قرآن بر آن نازل شد. مقصود از اینکه شب قدر بهتر از هزار ماه است (قدر: 3)، این است که پیامبر (ص) بهتر از همه است؛ زیرا انسان کامل، جامع تمام حقایق است.
در این مقاله، دیدگاه ابن عربی دربارة قلب و ویژگی های آن بررسی و تحلیل شده است. این دیدگاه در تصوف پیش از ابن عربی سابقه نداشته است، اما پس از وی، صوفیان بسیاری از آن متأثر شده اند.
پر ریختن رمزی جهان شمول از مثال اعلایی واحد در فرهنگ عرفانی ملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمزهای مشترک در ادبیات عرفانی اقوام مختلف جهان از موضوع هایی است که میتوان در ادبیات عرفانی به آن پرداخت. دلیل این اشتراک چیزی جز وجود یک مثال اعلای واحد نمی تواند باشد، که هرجا رخ نموده، حتی در سنت های مختلف، چهره ای یکسان نشان داده است. یکی از این رمزها «پر ریختن» است که معانی گوناگون دارد، و دو معنی آن در ادبیات عرفانی بارزتر است؛ یکی، ترک قدرت و ساز و برگ دنیایی است، که شرطی است برای پذیرا شدن ارتباط با عالم الهی؛ دیگر، از دست دادن قدرت روحانی است و به دنبال آن، هبوط.
علت تحقق دومین معنا را یکی کاهلی در امور معنوی، و دیگر، پرداختن به شهوات می توان دانست. در این زمینه میتوان مصادیقی همسان در ادبیات عرفانی و حِکمی هندی، یونانی، عربی و فارسی یافت و آن را به منزلة رمزی مشترک در ادبیات، دین و ورای دین، یعنی حقیقت واحدی که همة ادیان از آن سرچشمه میگیرند، معرفی کرد.
تحقیق تطبیقی داستان حضرت یعقوب (ع) و فریدون و فرزندان آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعه داستانهای دینی از جمله قرآن کریم و داستانهای شاهنامه فردوسی که حماسه ملی ایران است، با شخصیت هایی مواجه هستیم که در اعمال و رفتار و زندگی، وجه مشترک و همانندی زیادی بین آنها وجود دارد. این شباهتها یا به جهت وجود حقایق واحد و مشهوری است که در نقطه ای واحد پدید آمده، سپس به دلیل گردش در بین ملتهای دیگر در افکار و باورهای آنان تاثیر گذاشته و رنگ بومی و نژادی هریک از آن ملل را به خود گرفته و روایت دیگر از داستان اصلی است و شاید هم وجود حوادث مشابه و شخصیتهایی با اعمال مشابه در بین ملتهای مختلف و از سنخ تکرار تاریخ است. این نوشته از میان موضوعات متعدد قابل تطبیق، صرفاً تحقیق در داستانهای حضرت یعقوب و فرزندان او با استناد به سوره یوسف از قرآن کریم و داستان فریدون و فرزندان او، با تکیه بر شاهنامه فردوسی، را وجهه همت خود قرار داده است که با تامل بیشتر معلوم می گردد، این دو داستان بخوبی استعداد تطبیق با یکدیگر را دارا هستند. به اعتقاد مولف، این دو داستان را نه متاثر از یکدیگر می توان دانست و نه کار او قیاس بین اسطوره با وحی الهی است؛ زیرا اسطوره در قیاس با وحی چیزی شبیه خیال در مقابل یقین است و مبنای کار مولف تنها بررسی و بازنمایی وجوه تشابه و تمایز از صورت مکتوب و مشهور این دو داستان است. مقایسه و تطبیق دو داستان یاد شده، در یک مقدمه- با عنوان تحقیق تطبیقی- و در پانزده محور شامل نه وجه مشابهت و شش وجه تمایز و مغایرت عرضه می گردد.