فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۴۱ تا ۳٬۳۶۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی پدیدارشناسانه غنا در اشعار نظامی و امیرخسرو به ویژه در دو منظومه لیلی و مجنون است. این دو منظومه که از نمودهای برجسته ادب غنایی اند باوجود تشابهات فراوان، تفاوت های اساسی ابژکتیو در بازنمود ایده عشق دارند. این تفاوت ها در بررسی رفتارها و حالت های دو شخصیت مهم این داستان ها به عنوان انسانی شناسنده و متعالی و تحلیل در جه سوبژکتیویته در آنها نمودار می شود. بدین منظور، ابتدا مبانی پدیدارشناسی و اصول نخستین آن بر اساس شیوه هوسرل را به اجمال توضیح داده ایم. این پژوهش از گونه پدیدارشناسی کلاسیک و محور آن سوبژکتیویته است. بر این اساس، برخی از بازنمودهای عشق همچون رازداری، شکیبایی، بی تابی، آشفتگی، مردم گریزی، خیال بازی، و رقص و آواز و غیره را در شخصیت های اصلی تحلیل کرده ایم و در نهایت به میزان سوبژکتیویته و معنای ابژکتیو آنها دست یافتیم. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد که لیلی و مجنون پرورده نظامی خود، سوژه اند و تا مرحله نهایی تحویل سوبژکتیو که استعلایی و محمل عقلانیت است پیش رفته اند و توانسته اند در مقام انسان آگاه معنای ابژکتیو عشق را بنیان نهند. اما لیلی و مجنون آفریده دهلوی سوژه نیستند و در مقام انسان صرف در تحویل دوم پدیدارشناختی یعنی در مرحله شهود ذاتی و آیدتیک متوقف مانده اند. بدین ترتیب، این امکان ایجاد شد که عالم دو اثر ادبی نیز از حیث رمان محوری یا شعرمحوری بررسی شود.
بررسی تطبیقی مدایح سعدی و ویلیام شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی و شکسپیر هر دو چهره هایی نام آشنا و جهانی هستند. از این روی پرداختن به بررسی تطبیقی اشعار آن ها دارای کمال اهمیت است. اگرچه این دو شاعر مربوط به دو منطقه ی جغرافیایی و دو حوزه ی فرهنگی و زمانیِ جداگانه هستند، ولی شکسپیر در انگلستان و اروپا همان شهرت و محبوبیتی را داراست که سعدی در ایران دارد. مدایح این دو شاعر حاکی از مسایلی است که بررسی آن ها را جهت شناخت هر چه بیشتر افکار و ایده آل های آنان، ضروری می نماید. عناصر اجتماعی حاکم بر روزگار آن ها دارای شناسه هایی است که در مدایح انعکاس یافته است. تطبیق مدایح آن ها به عنوان تصویری از آرمان های جامعه قابل توجه است. روابط این دو شاعر با ممدوحان خود و جایگاه آن ها در مجامع ادبی و هنری به روش مقایسه ای بررسی شده است. امید است که این رویکرد از طرف محققان به دیگر جنبه های هنری آنان نیز تسّری یابد تا بهتر شناخته شوند..
چشم اندازهای مشترک سعدی و هانری دو مونترلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
23 - 39
حوزه های تخصصی:
هانری دو مونترلان یکی از نویسندگان قرن بیستم فرانسه است که منابع الهام خود را در متون کهن شرقی می جوید. وی بارها شیفتگی خود به سعدی را ابراز می کند و تحوّلات فکری و روحی خود را منطبق بر اندیشه این شاعر ایرانی جلوه می دهد. در آثار این دو نویسنده مضامین مشترک در خور توجهی به چشم می خورد که مهم ترین آن ها پرهیز از مطلق گرایی است. این اندیشه، ایشان را به تسامح در برابر عقاید گهگاه متضاد سوق می دهد. در مطالعه آموزه های اخلاقی ایشان نیز به نقاط اشتراک قابل توجهی برمی خوریم؛ چراکه هر دو، اخلاق را پدیده ای برآمده از خرد می دانند و غایت آن را در بهره گیری از مواهب زندگی می جویند.
تطبیق «اسکار و بانوی صورتی پوش» و «روی ماه خدا را ببوس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
171 - 187
حوزه های تخصصی:
بررسی شباهت های مضمونی و ساختاری میان آثار ادبی برجسته جهان همواره مورد توجه پژوهشگران در حوزه ادبیات تطبیقی بوده است. مصطفی مستور نویسنده معاصر کشورمان به تقریب نزد محققان ایرانی شناخته شده است. نگرش وی به امور ماورایی، او را به خلق اثر برجسته اش «روی ماه خدا را ببوس» برانگیخت و وی را بر آن داشت تا مقوله ای برگزیند که برای انسان معاصر زمینه ساز تحولات روحی شگرف باشد. «روی ماه خدا را ببوس» اثر داستانی مستور و «اسکار و بانوی صورتی پوش» اثر اشمیت با وجود زبان و خاستگاه های متفاوت در طرح مضمون تأمل در رازهای جهان آفرینش و بازگشت به دنیای معنویات از نگرش و درونمایه ای هم سان برخوردارند. از این رو در مقاله حاضر در صددایم با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد مضمونی در حوزه ادبیات تطبیقی به مطالعه همانندی ها در مضامین و درونمایه های دو اثر مذکور پرداخته و به موازات آن سایر اجزای این دو رمان فلسفی (مانند ساختار داستانی و پردازش شخصیت ها) را مورد مداقه قرار دهیم.
طرح واره «حجمی» رهیافتی به واقع گرایی سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بار دیگر ما غلط کردیم راه (تبیین و تایید نظر استاد زرین کوب درباره داستان شاه و کنیزک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی پژوهان، نخستین داستان مثنوی، موسوم به «کنیزک و پادشاه» را اثری نمادین دانسته و هر یک با توجه به دیدگاه خاص خود آن را رمزگشایی کرده اند. آنان در رمزگشایی از سه شخصیت داستان اتفاق نظر دارند و اختلاف نظر اصلی مربوط به رمزگشایی از شخصیت «شاه» و «کنیز» است. اغلب شارحان ظاهراً به پیروی از شرح خوارزمی، شاه را رمز «روح» و کنیز را رمز «نفس» فرض کرده اند. در آثار استاد عبدالحسین زرین کوب، کنیز رمز «انسان» و شاه رمز «خداوند» است اما از نظر برخی پناه بردن شاه به مسجد و اعترافش به اشتباه، با این که او را رمز خداوند فرض کنیم، ناسازگار است از این رو همچنان گرایش به نظریه خوارزمی بیشتر دیده می شود. در این پژوهش، پس از نقد دیگر دیدگاه ها، با تکیه بر درون مایه اصلی داستان و شیوه داستان پردازی مولوی برای تبیین نظر استاد زرین کوب، تلاش شده است. فرض آن است که درون مایه اصلی داستان، شرح خطای انسان (کنیزک) در شناخت معشوق حقیقی (شاه) و گزینش معشوقی ناپایدار به نام دنیا (زرگر) است. عواملی که این فرضیه را تأیید می کند دو دسته است: دلایل خارج از داستان عبارت است از: درون مایه مأخذ اصلی قصه، سابقه مضمون در متون گنوسی، پیشینه مضمون در آثار عارفان متقدم به ویژه عطار و تکرار مضمون در دیگر حکایت های مثنوی. دلایل داخل داستان نیز عبارت است از: درآمد داستان و بیتِ خروج، گره داستان و شخصیت محوری آن و گره گشایی و نتیجه گیری مولوی در پایان داستان.
همگونیهای فکری سعدی و حکیمان یونان در مقوله اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اخلاق مقوله ای است که از دیرباز در جوامع متمدن، دغدغه خاطر بزرگان فلسفه و ادب و مصلحان اجتماعی بوده است. سعدی نیز به عنوان ادیب و مصلحی اجتماعی، در آثار خود بر این مسئله مهم تأکید و به ترویج محاسن اخلاقی اهتمام می ورزد. وی در تعلیم آموزه های اخلاقی، پس از تعالیم اسلام، به گفتار فیلسوفان هم توجه داشته است. فلاسفه یونان قدیم، به اخلاق عنایتی ویژه داشته و نظر ی ات ارزنده ای در این زمینه عرضه کرده اند. فیلسوفان مسلمان در آثار خود برخی از این اندیشه ها را نقل نموده اند و از طریق آثار آنان، این آرا به آثار ادبی راه یافت است. سعدی بیش تر به واسطه نوشته های ابن مسکویه و ابوالحسن عامری و نه به طور مستقیم، با افکار یونانیان آشنا شده و آن ها را در آثار تعلیمی خود بازتابانده است. در این مقاله، سعی بر آن است تأثیر حکیمان یونان بر سعدی، با توجه به مشابهت گفتار آنان با یکدیگر نموده شود . بنابر این پرسش اصلی مقاله این است که سعدی در چه مواردی تحت تأثیر اندیشه های حکیمان یونان بوده است؟ این پژوهش به دو بخش اصلی فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی تقسیم می شود . در مبحث فضایل اخلاقی، علم و حکمت، تحمل و فروتنی دانایان، شجاعت و ظلم ستیزی، بلندنظری، فضل و توانگری و دوستی و اتحاد از نظر سعدی و حکمای یونان بررس ی می گردد؛ در بخش رذایل اخلاقی، به مباحثی چون خبث طینت، سخن چینی و دروغ از نظر حکیمان و سعدی پرداخته می شود.واژه های کلیدی: التوسل الی الترسل، بهاء الدین محمد بن موید بغدادی، سلطانیات، حکمت عملی، سیاست مدن، عدالت.
سبک شناسی تطبیقی «نکیر و منکر» ملک الشعرای بهار با «شورشی در جهنم» صدقی زهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی تطبیقی با مقایسه ساختار متنی و فرامتنی دو متن مبدأ و مقصد، میزان همسانی ها و ناهمسانی های سبکی هر دو را نشان می دهد. در این نوع پژوهش، نوع دریافت مترجم از متن اصلی، میزان موفقیتش به عنوان واسطه انتقال سبک اصلی نویسنده، میزان تصرّف وی در سطوح زبانی، ادبی و فکری متن اصلی، تأثیر جامعه گیرنده بر ترجمه و گاهی میزان پذیرش جامعه مقصد ارزیابی می شود. ملک الشّعرای بهار در قصیده ای با عنوان «نکیر و منکر» بخش آغازین قصیده «ثورة فی الجحیم» زهاوی را به زبان فارسی برگردانده است. ویژگی های همگن و ناهمگن متن ترجمه شده و متن اصلی کدام است؟ این مقاله می کوشد با روش تحلیلی - توصیفی و سنجش سبکی دو متن یادشده، به این پرسش پاسخ دهد. اگرچه بهار می کوشد از سبک اصلی دور نشود، امّا به دلایلی، مانند بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و یا ایدئولوژی های غالب دو ملت عراق و ایران، نوع درک و خوانش بهار از قصیده اصلی و هم سویی اندیشه های وی با زهاوی، دگرگونی های فراوانی در ترجمه این قصیده چه در سطح زبانی و چه زیبایی شناختی ایجاد کرده که آن را به تألیف و اقتباس نزدیک تر کرده است تا ترجمه.
موانع و آثار سیر انفسی انسان در بینش عرفانی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان انفسی و توجه به سیر درونی انسان برای وصال به حقیقت در تعالیم مولوی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تأکید مولوی در این مسئله هم متأثر از تأکید متون دینی و هم متأثر از تجربه های عرفانی و درونی او بوده است. از نظر مولوی، نفس انسان حقیقتی دارای مراتب و مجرد است که ماهیتش آگاهی است و منشأ الهی دارد. تأکید مولوی در این سیر درونی بر مسئله خودشناسی و شناخت موانع آن است. این موانع گاهی از سنخ بیماری های اخلاقی و گاهی از سنخ امور معرفتی نظیر ازخودبیگانگی، وهم و خیال و شناخت تقلیدی است. علاوه بر شناخت موانع، وصال خداوند و بازگشت به اصل، غایت این سیر درونی در آموزه های اوست. در این مقاله مسئله سیر انفسی و خودشناسی با تأکید بر موانع و آثار آن در آموزه های مولوی با روش توصیفی تحلیلی بیان شده است.
رمزیة ""الجمل"" التصوفیة فی روایة ""التبر"" لإبراهیم الکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت الطبیعة ومازالت مصدر إلهام للشعراء والکتّاب فی مختلف أنحاء العالم وعلی وجه الخصوص عند العرب الذین هم أکثر ارتباطاً وعلاقة بها. وعند قراءتنا لراوایات ابراهیم الکونی، الکاتب والروائی اللیبی، نشاهدالأجواء الصحراویة وحضور الطبیعة الحیة منها والصامتة جلیاً؛ فقد اعتدنا منه تسخیر عنصر الطبیعة وتوظیفها لإلقاء الأفکار التی یطمح فی إیصالها إلی المتلقی. إنّ ابراهیم الکونی یتخذ الجمل، وهو عنصر من عناصر الطبیعة الحیة،بطلا فی روایته ""التبر""؛ فیعتبره أرفع مکانةً من أن یعدّضمن الحیوانات، بل یقدّر له صفات إنسانیة سامیة، بل یفضله علی جمیع الناس حتی علی زوجه وأولاده. یسعی هذا المقال عن طریق المنهج الوصفی التحلیلی إلی إلقاء الضوء علی کیفیة توظیف الحیوان فی هذه الروایة، والنتائج تدل بوضوح علی أن الکاتب قد وظّف الحیوان کرمز فی خدمة المفاهیم الصوفیةکالصحبة، والحب، والخطیئة وثمنها، والصبر، من خلال نظرته إلی التراث والخرافات والأساطیر المأثورة.
نگاهی تطبیقی به طنز سیاسی بهار و الرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
59 - 71
حوزه های تخصصی:
طنز و طنزپردازی نزد اهل ادب و به خصوص شاعران یکی از روش های بیانی می باشد که با توجه به قدرت تأثیرگذاری فراوان بر ذهن خواننده، از دیرباز تا به امروز مورد توجه ادیبان بوده است. در میان شاخه های متنوع طنز، طنز سیاسی از کاربرد بیش تری برخوردار است، به طوری که شاعران بزرگ بسیاری از این هنر در سروده های خود بهره جسته اند. از میان شاعران معاصر ایرانی ملک الشعرای بهار و در شعر معاصر عربی، معروف الرصافی ، با توجه به جایگاه ادبی و سیاسی ویژه ای که از آن برخوردار بودند، توانسته اند که در این زمینه هنرآفرینی نمایند. نویسندگان مقاله حاضر برآن اند با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ضمن بیان مفهوم طنز و انگیزه های طنزپردازی به بررسی تطبیقی طنز سیاسی در شعر دو شاعر بزرگ معاصر ایرانی و عرب بپردازند.
پژوهشی زبان شناختی در اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم کار عبث و بیهوده در زبان روسی و مقابله آن با فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به موضوع اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم «بیهوده سپری کردن وقت» و «سرگرم امور عبث بودن» نزد مردم ایران و روسیه پرداخته شده است. روشن است که بیهودگی در زبان و فرهنگ هر دو ملت ناپسندیده است. اصطلاحات، عبارات و ضرب المثل هایی را که دلالت بر این معنا دارند، در دو گروه بزرگ انجام کار بیهوده که با سختی همراه نباشد و انجام کار بیهوده که رنج و زحمت بسیار برای فاعل آن به همراه داشته باشد، تقسیم کرده ایم. در پاره ای از این عبارات مانند «مگس شمردن» در زبان روسی و «مگس پراندن» در زبان فارسی شباهت در اندیشه و ذهنیت هر دو ملت مشاهده می شود و در پاره ای چون «مثل سنجاب دویدن در چرخ» در زبان روسی و «مثل اسب عصاری» در ادبیات فارسی، هر چند هر دو بر یک معنا دلالت دارند، اما در آن ها پیرنگ های فرهنگی متفاوتی مشاهده می شود. در برخی از این اصطلاحات در محیط کلامی روسی، اسطوره های یونانی مانند «سیزیف» وارد شده است. اشعار شاعران ایرانی و ادبیات کلاسیک مانند داستان های کلیله و دمنه در فارسی و افسانه های کریلوف در روسیدر شکل گیری این اصطلاحات و تعبیرات در دو زبان مورد بررسی، نقش بسزایی داشته اند.
هدف این پژوهش، دریافت معانی مشترکی است که از طریق ضرب المثل ها القا می شود و نیز درک عناصر مهم زبانی که بخشی از فرهنگ مشترک را تشکیل می دهند و دریافتن اینکه آیا معانی مشترک و احیاناً کاربرد الفاظ و ابزارها و مصالح و مواد زبانی، برای بیان معانی مشترک در این دسته از اصطلاحات، مثل ها و ضرب المثل ها مصداق دارد یا نه؟
رویکرد خاصّ فرهنگ ایرانی در برگردان پاره ای از مفاهیم عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیده ها نیز ارائه می کند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگ های شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر می یابد و با روحیّات خاصّ آن متناسب شده است. پژوهش حاضر به رویکرد ایرانیان در پذیرش برخی از معانی و مفاهیم زبان و ادبیّات عربی در قالب مصداق های گوناگون اهتمام خواهد داشت. تحوّل مدلول ها، تطوّر نمادها و جلوه های فرهنگ عربی در زبان و ادبیّات فارسی با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی مدّ نظر است. به نظر می رسد شرایط اقلیمی، تاریخ، نظام عقیدتی و اجتماعی، مناسبت های قدرت و غیره در شکل گیری این جهان بینی و شیوة تفکّر، تأثیر داشته است؛ به عبارت دیگر، ایرانیان و عرب ها در پذیرش مفاهیم از یکدیگر، منفعل عمل نکرده اند و در قبول و ترجمة آن به تناسب ذوق و قریحة خویش دستکاری ها کرده اند. بسیاری از این دگردیسی ها، آرام آرام و به صورت ناخودآگاه در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس صورت گرفته است که امروزه می تواند آگاهانه در ترجمه های ارتباطی مورد توجّه قرار گیرد. این طیف پژوهش ها ظرافت های زبانی و قومی را به مترجمان می آموزد که توجّه نکردن بدان ممکن است از رسایی و دلنشینی اثر بکاهد و رنگ و بوی ترجمه به آن بدهد.
کنگ دز هوخت و کلنگ دس حت (تحقیقی دربارة نام ایوان ضحاک در شاهنامه و سنی ملوک الارض و الانبیاء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نام ایوان ضحّاک در شاهنامة فردوسی به صورت «کنگ دز هوخت» آمده است. برخی از محققان، جزء «هوخت» در ترکیب را با واژة hūxt در پهلوی تطبیق داده و آن را «کنگ دز پاک» معنی کرده اند. این تعبیر صائب به نظر نمی رسد؛ چه قراینی در دست است که نشان می دهد لفظ «هوخت» در این ترکیب ربطی به واژة hūxt در پهلوی ندارد. گذشته از این، واژة hūxt در متون پهلوی به معنی «پاک» استعمال نشده است. نام ایوان ضحّاک، علاوه بر شاهنامة فردوسی، در گزارشی از حمزة اصفهانی به صورت «کلنگ دیس» و «دمن حت»، در مجمل التواریخ و القصص به صورت های «کنگ دژ هوخت»، «کلنگ دیس» و «دس حت» و جزء اوّل آن در تاریخ الامم به صورت «زرنج» ضبط شده -است. بر اساس شواهد و قراینی که در مقالة حاضر گزارش شده اند، می توان یقین داشت که همة این گونه ها، تعبیر نادرستی از Kurind dušīd/ dužīd در خداینامة پهلوی هستند؛ خود گونة اخیر نیز قطعاً مأخوذ از اصل Kuuiriṇta dužīta (تحت اللفظ: «کُریْنْد صعب العبور» یا «کُریْنْد دست نایافتنی») نام جایگاهی در اوستا است
بررسی تطبیقی نظریة گفت وگویی نیما یوشیج و میخاییل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مکالمه گرایی» بنیان نظریة نیماست که از آن به «روایت نمایشی» تعبیر می کند. اما اصطلاح مکالمه گرایی با نظریة منطق گفت وگویی میخاییل باختین مطرح می شود. او این اصطلاح را در برابر تک آوایی در ادبیات و هنر مطرح می کند؛ از نظر او شعر تک صدایی را نمایندگی می کند و نثر، به ویژه رمان، عرصة چندصدایی است. از این رو، رمان عالی ترین نوع بیان ادبی است. با بررسی نظریات نیما که اغلب در قالب نامه بیان می شود، تلاش نیما در نزدیک ساختن شعر به نثر و به ویژه داستان نیز در همین راستا ارزیابی می شود. او نیز به سان باختین، داستان را عرصة حضور صداهای گوناگون می داند، از این رو فرم شعر را به گفتة خودش به مدل «وصفی و روایی» تبدیل می کند و از تحت سلطة اقتدار «من» بیرون می کشد. بدین ترتیب، تخیل مکالمه ای را در شعر عینیت می بخشد.
این مقاله در بخش مبانی نظری، با تشریح نظریة مکالمه ای باختین به تبیین مفاهیم بنیانی نظریة او همچون مکالمه، دگرمفهومی، دیگربودگی، سخن تک آوا، و چندآوا می پردازد و سپس با انطباق نظریة نیما با او، به این نتیجه می رسد که نیما نیز هم زمان با باختین، نظریة مکالمه در شعر را مطرح می کند و مهم ترین دستاورد او در شعر، حرکت از سوی شعر ذهنی و تک صدا، به سوی شعر عینی و چندصداست.
خوانش تطبیقی دو رمان چراغ ها را من خاموش می کنم و دفترچة ممنوع بر اساس نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان زن درطول تاریخ فارغ از تفاوت های جغرافیایی- تاریخی، فرهنگی و ملیتی با دغدغه ها و چالش هایی هم پیوند و گاه همسان مواجه بوده اند. ادبیات زنان، جهانی را به تصویر می کشد که عمدتاً بر اساس اولویت ها و ملاحظات منطق مردانه تعریف می شود. بنابراین نویسندگان زن با برهم زدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با بهره گیری از « زیبایی شناسی زنانه» زبان مناسبی برای بیان دغدغه ها و آرمان های خود بیابند و از این رهگذر تصویر روشنی از زن را، آن گونه که هست و آن گونه که باید باشد، ارائه کنند. در ادبیات معاصر ایران و ایتالیا نیز زنان نویسندة بسیاری به خلق آثاری با محوریت مسائل زنان پرداخته اند. از این میان می توان به آثار زویا پیرزاد و آلبا دسس پدس که با روایت خاص زندگی روزمرة زنان به بیان ملاحظات و دغدغه های عمیقاً مشترک زنان می پردازند، اشاره کرد. مقالة حاضر در چارچوب بایسته های ادبیات تطبیقی و با کاربست نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه» در باب دو رمان برآمده از خاستگاه های جغرافیایی- فرهنگی متفاوت، درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگی های مشترک نوشتار زنانه، تشابهات و تناظرهای بنیادی در پیرنگ، روایت و شخصیت پردازی این دو رمان ایجاد کرده است؟
آنچه با یقین می توان گفت این است که خصلت ها و مؤلفه های مشترکی که در متن و فرا متن این دو نوشتار زنانه وجود دارد، در ارائة تصویری واقع گرایانه و سنجیده از «وضعیت زنان» در دو جامعة توصیف شده نقش چشمگیری ایفا کرده است.
مطالعة فعل «شدن» در زبان فارسی و معادل های آن در زبان فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعل «شدن» به عنوان یک فعل حائل در ساخت گروه عظیمی از افعال شرکت دارد و مفاهیم کاربردی متفاوتی به خود می گیرد که از جملة آن ها می توان به بیان تغییر حالت اشاره کرد. معادل های فعل «شدن»، در بیان تغییر حالت، توسط افعال و ساختارهای گوناگونی در زبان فرانسه بیان می شوند که عدم استفادة صحیح از این معادل ها و کاربرد آن ها با زمان های دستوری نا بجا می تواند باعث بروز سوءتفاهم میان دو قطب گفته پردازی شود. این مسئله از بزرگ ترین مشکلات زبان آموزان ایرانی است.
در این تحقیق ابتدا به بررسی تحقیقات انجام شده دربارة دو فعل «شدن» و Devenir می پردازیم، سپس معادل های فرانسة فعل «شدن» را معرفی می کنیم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با سایر افعال تغییر حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار می دهیم هدف این تحقیق تعیین چگونگی توزیع فعل «شدن» در زبان فارسی و معادل های آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از این طریق ابزار نظری لازم برای تشخیص موارد کاربرد این افعال در دو زبان مهیا شود.