راهبردهای صفارزاده و مجتبوی در «ابهام زدایی» واژگانی قرآن کریم و میزان بسندگی و پذیرفتگی آنها براساس الگوی گارسس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه «ابهام» به ویژه در قرآن کریم یکی از چالش برانگیزترین مسائل زبان شناسی است که برای برون رفت از آن انواع راهبردها ارائه شده است. گارسس با بهره گیری از آراء نیومارک ،تکنیک هایی برای ترجمه آن ها ارائه داده و در نهایت براساس این الگو «میزان ویژگی های مثبت و منفیِ بیانگر بسندگی و پذیرفتگی ابهام در متن ترجمه شده» مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی از نوع مقابله ای، ترجمه های مجتبوی با محوریت سبک ارتباطی و صفارزاده با محوریت سبک آزاد را از جزء سی ام قرآن کریم با هدف بهبود بخشیدن به کیفیتِ متن ترجمه شده به ویژه در چالش های ابهام زبانی، براساس یک نظریه و الگوی علمی، مورد بررسی قرار داده است. سپس با تکیه بر آمار، مقادیر به دست آمده از این تکنیک ها، مقایسه شده و میزان کفایت و مقبولیت هر کدام در ابهام زدایی بخش های مختلف سطح واژگانی شش سوره اول جزء سی ام مشخص گردیده است. برآیند پژوهش بیانگر این است که ترجمه مجتبوی از واژگان چندمعنا و مجازی، بسندگی و پذیرفتگی بالاتری نسبت به صفارزاده برخوردار است. صفارزاده با ارائه متنی مقصدمحور و به دور از ابهام، دچار افزوده های خلاقانه و پیچیده در شفاف سازی ابهام ها شده است؛ به ویژه در واژگان مجازی. اگرچه در برخی موارد که نیازمند «شرح مبسوط» است همچون تلمیحات قرآنی، ترجمه مجتبوی نسبت به صفارزاده کفایت و مقبولیت کمتری به خود اختصاص داده است. به طور کلی براساس الگوی گارسس، راهبردهای مجتبوی از کفایت و مقبولیت بالاتری نسبت به صفارزاده در ابهام زدایی برخوردار است.