فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از نویسندگان پرکار در زمینه بازنویسی متون کهن ادبی، خانم مژگان شیخی است که برخی از حکایات گلستان، بوستان، کلیله ودمنه، قابوسنامه، منطق الطیر و... را برای کودکان بازنویسی کرده است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از ابزار گردآوری اطلاعات کتابخآن های به بررسی ساختاری داستان های بازنوشته ی این نویسنده از شش حکایت گلستان سعدی برای کودکان و مقایسه ی آن ها با متن اصلی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد در چارچوب کلی اثر تغییر محسوسی صورت نگرفته، اما پیرنگ بازنوشته ها گسترده تر از متن اصلی شده است. توصیف عملکرد و ظاهر شخصیت ها، افزایش گفت وگوها و در نمونه هایی واگویه های درونی، از شگردهای بازنویس برای جذاب ترکردن داستان است. لحن گفت وگوها، از صورت ادبی و شاعرانه به لحنی ساده و تا حدودی متناسب با شخصیت ها تغییر کرده است. زاویه دید در تمام متن های بازنوشته، راوی دانای کل است که بازنویس در بعضی حکایت ها زاویه دید را به زاویه دید نمایشی نزدیک کرده، ولی تغییری در محتوا و درون مایه ایجاد نکرده است. شیخی در نام گذاری اشخاص ابتکاری نداشته و از اسامی عام به کاررفته در متن اصلی استفاده کرده است. زبان در متن بازنوشته، ساده و رسمی است؛ اما گاهی واژه های دشوار، جملات طولانی، حذف های نادرست و استفاده زیاد از حرف ربط «و» بین جملات، به سادگی و روانی متن آسیب رسانده است. در تمام داستآن ها به طور چشمگیری از اصطلاحات و کنایه های عامیانه، استفاده شده است که برخی برای مخاطب نامفهوم و دشوار است. با آنکه بازنویس در پرداخت اثر گاهی به موفقیت هایی دست یافته است، اما نیاز است که بازنوشته های خود را به ظرافت ها و شگردهای هنری سعدی بیشتر نزدیک کند.
بررسی برگردان اسامی خاص در مستند «معالم من خوزستان» شبکه الکوثر بر اساس نظریه ون کویلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جوامع پساکرونایی و بازگشت شوق و انگیزه مردم برای تبادل فرهنگ ها و سیروسفر، نیاز به ترجمه بیش ازپیش احساس می شود. در این میان، شاخه های متفاوت صنعت گردشگری با ترجمه شفاهی مرتبط شده است. هدف از انجام این پژوهش، دستیابی به مناسب ترین راهکارها در ترجمه اسامی خاص گردشگری و اطلاع از بیشترین راهبرد به کاررفته از راهبردهای نظریه ون کویلی[1] (2007) در این مستند و آشنایی با چالش های آن است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی می باشد که در آن 200 اسم خاص از مستند گردشگری-تاریخی «معالم من خوزستان» (به فارسی خوزستان در یک نگاه) که از شبکه بین المللی الکوثر پخش شده است، استخراج شده و پس از مقایسه نمونه های موجود در دو نسخه فارسی و عربی مستند، بر اساس نظریه ون کویلی موردنقد و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که راهبرد عدم ترجمه، بازتولید و نسخه برداری، بیشتر از موارد دیگر استفاده شده است. در حوزه گردشگری، راهبرد عدم ترجمه، بازتولید و نسخه برداری از مناسب ترین راهبردهای ترجمه به شمار می رود؛ زیرا معرفی جاذبه های منحصربه فرد یک منطقه، از اهداف مترجم در این نوع متون است که باید با ذکر نام اصلی خود، حفظ و متمایز شود. راهبردهای دیگر به ترتیب؛ بازتولید به همراه تطبیق با سیستم آوایی واجی زبان مقصد، حذف، عدم ترجمه به همراه توضیح اضافی، جایگزینی با یک معادل در زبان مقصد می باشند. [1]. Van Coillie, J.
پیشگامان داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی (با تأکید بر داستان نویسان زن در قرن نوزدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
127 - 152
حوزه های تخصصی:
نویسندگان زن در ایران و کشورهای عربی توانسته اند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. داستان نویسان زن تأکید داشته اند که زنان معنی ای خاص از تجربه زنانه را به خواننده نشان می دهند، که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست؛ از این رو کوشیدند آثاری بنویسند که مستقیماً مربوط به تجربه های زنان باشد. در پژوهش حاضر، بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، زمینه های شکل گیری و تحول جریان زنانه نویسی در ادبیات داستانی این دو سرزمین بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دوره اول داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی، بیانگر بی عدالتی ها و رنج و محرومیت زنان است. دوره دوم، دوره بازیابی هویت زنان است و مسأله حق انتخاب، آزادی زن و تمایز بخشیدن به هویت زنانه مطرح است. آزادی زن، خروج از انفعال، ارتقای نقش پذیری زن از محیط خانه به سطوح مختلف جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتخاب قهرمان داستان از بین زنان، از مهم ترین ویژگی های آثار داستانی زنان در دوره سوم زنانه نویسی در ادبیات فارسی و عربی است. تلاش نویسندگان زن برای نمایش روایتی زنانه و بازنمودِ هویت زنان به شیوه های گوناگون در سطوح مختلف متن؛ ازجمله کاربرد واژگان، شخصیت پردازی، انتخاب قهرمان و روایت گرِ زن ارائه شده است.
بررسی مضامین مشترک عاشقانه در اشعار ولّاده و ابن زیدون با لیلی و مجنون (نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
39 - 57
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به مقایسه مضامین مشترک عاشقانه در اشعار ولاده و ابن زیدون با لیلی و مجنون ( نظامی ) می پردازد . در این مقاله منظومه لیلی و مجنون سروده ی جاودانه ی حکیم نظامی گنجوی مورد بررسی قرار گرفته و ابیاتی از این منظومه که دارای مضامین عاشقانه بوده اند با اشعار ولاده و ابن زیدون از شاعران هم عصر نظامی به زبان عربی سروده شده مورد قیاس قرار گرفته اند . بی تردید اصل و ریشه این داستان به عرب ها تعلق دارد و سابقه آن به اواخر قرن هفتم میلادی باز می گردد . نام ولاده همیشه مقرون بود با نام ابوالولید احمد بن زیدون ، وزیر و شاعری که عشق و علاقه زیادی از ولاده دید و زیباترین و لطیف ترین قصائدش را برای او سرود . روش پژوهش دراین مکتوب ، استفاده از کتب منبع و از انواع تحقیقات کتابخانه ای ( پیمایشی ) و توصیفی – تحلیلی است .
بررسی درون مایه های گوتیک ادبی در رمان های صانع الظلام و نگهبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
407 - 439
حوزه های تخصصی:
تامر ابراهیم و پیمان اسماعیلی دو نویسنده معاصر مصری و ایرانی در حوزه ادبیات داستانی و ژانر گوتیک هستند. رمان های «صانع الظلام» و «نگهبان» از جمله آثار این دو نویسنده در ژانر گوتیک یا ادبیات وحشت است؛ پژوهش حاضر، با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا، به دنبال تحلیل و بررسی مؤلفه های ادبیات گوتیک در دو رمان مذکور است. در این پژوهش، سه مؤلفه ی شخصیّت پردازی، مکان، زمان، به عنوان مؤلّفه ها و اصول برجسته سبک داستانی گوتیک در دو داستان مذکور مورد پردازش قرار گرفته است. دستاوردهای تطابق این مؤلفه ها، نشان می دهد که شیوه های خلق اثر گوتیکی در هر دو رمان بسیار مشابه است؛ شخصیت های گوتیکی هر دو رمان، شخصیت هایی جادویی و سحرآمیز و دارای ویژگی های روانی و ظاهری منفی و گاه متضاد هستند. زبان بیان مؤلفه های گوتیک در رمان «صانع الظلام» نمادین بوده اما در رمان «نگهبان» نویسنده با زبانی ساده تر، واقعیات را بیان می کند.زمان در هر دو داستان شب است که فضایی مناسب تر برای ایجاد خوف و اضطراب می باشد. تامر ابراهیم برای بیان برخی حقایق هول انگیز تاریخ بشر، فضاهای مرعوب و دهشتناک قصرهای پادشاهان را به عنوان مکانی برای روایت داستان خود قرار داده اما مکان، در رمان «نگهبان»، محیط کوهستان سرد و دورافتاده است. هر دو نویسنده، برای بیان دیدگاه ها و باورهای خود از شیوه های خیال انگیز، نمادین و رئالیسمی بهره برده اند.
بررسی تطبیقی مغفولات بلاغت در دو تفسیر قرآنی روض الجنان ابوالفتوح رازی و کشف الاسرار ابوالفضل میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
1 - 19
حوزه های تخصصی:
بلاغت دانشی است که موضوع آن بررسی و نشان دادن شگردها و شیوه های هنریِ موثر ساختن کلام از طریق به کارگیری زیبایی های ادبی است. از آنجایی که بررسی وجوه مختلف زیبایی و نمایاندن جنبه های اعجاز آمیز قرآن کریم همواره در میان مفسران اهمیّت بسزایی داشته است شناخت بلاغت و شیوه های بلاغی قرآن، نه تنها پرده از وجوه اعجاز بلاغی این کتاب کریم بر می دارد، بلکه معانی نهفته و گنجینه های پنهان آن را نیز آشکار می سازد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند با روش تحلیلی- توصیفی و رجوع مستقیم به دو تفسیر قرآنی و ادبی روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی و کشف الاسرار و عده الابرار ابوالفضل میبدی، زیبایی های ادبی که از چشم بلاغیون به دور مانده و یا کمتر به آنها پرداخته شده را یافته و مورد بررسی تطبیقی قرار دهند. نگارندگان پس از تحلیل نمونه ها نتیجه می گیرند که در این دو تفسیر از صنایع خاصی همچون: بساط یا مقدمه چینی، قول یا اشارات مبادی به معنا، معقد یا شکستن کلمه در میان دو مصراع و غیره استفاده شده که دو مورد از آنان در روض الجنان، دو مورد در کشف الاسرار و دو مورد در هر دو تفسیر مورد استفاده قرار گرفته است.
الملامح الأدبیه لنیما یوشیج في شعر منوتشهر آتشي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
44 - 65
حوزه های تخصصی:
الملامح الأدبیه لنیما یوشیج فی شعر منوتشهر آتشیالملخصفی تاریخ الشعر والأدب الفارسیین، لطالما کان هناک شعراء مبرّزون لفتوا أنظار الشعراء الذین عاصروهم أو عاشوا فی العصور اللاحقه لهم. فقد ظهرت أشعار هؤلاء الناظمین بمظاهر مختلفه فی أعمال الآخرین. وفی الحقیقه، فإن قارضی الشعر اللاحقین، وباتباعهم للتقالید الشعریه والأدبیه، ومن خلال الاستفاده من أشعار الشعراء المعظّمین قبلهم، أقاموا صله بین نصوصهم والنصوص والممتلکات الثقافیه الماضیه، وانبروا إلى إغناء أشعارهم. فی الشعر الفارسی المعاصر، لا نجد من ینکر مکانه نیما. فإن الشعراء البارزین بعده، فی معظمهم، ناظمون استأنسوا بشعره ورأیه وتأثروا بهما. ومن هؤلاء الشعراء، منوتشهر آتشی. فإنه نحى منحى نیما فی الاهتمام بالقضایا الإقلیمیه والمحلیه وبأسماء الأصوات معًا. قام آتشی بتضمین بعض ما أنشده نیما، وکذلک، استفاد من عناوین أشعاره. تناولت المقاله الماثله الدلالات الواضحه لحضور نیما یوشیج فی شعر آتشی عبر مراجعه المصادر المکتبیه وبالمنهج الوصفی - التحلیلی.الکلمات الدلالیه: نیما یوشیج، منوتشهر آتشی، التناص، النزعه الإقلیمیه، التضمین.
بنیه النص الشعري في محاولات «ابتکار غیمه» لابراهیم مصطفى الحمد (دراسه اسلوبیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
139 - 181
حوزه های تخصصی:
الشاعر ابراهیم مصطفی الحمد هو أحد الشعراء الذین یعتبر شعره مرآه لظروف حیاته ومجد شعبه. حیث یتمیز شعره بالکثیر من الخصائص الفنیه وذلک بسب بلاغته ودقته بالوصف وجمال المعانی. إنّ قارئ قصائد إبراهیم مصطفى الحمد لا یجد فیها ضعفاً و لاغموضاً؛ بل صدق الإحساس جعل القصائد عباره لوحات ناطقه لا غموض فیها ولا غرابه. تسعى هذه الدراسه حسب المنهج الوصفی التحلیلی رؤیه إبراهیم الحمد الشعریه من خلال دیوان "محاوله فی ابتکار غیمه"، مسفره عن مستویات البنیه النصیه الأربعه (المستوی المعجمی، المستوى الترکیبی، و المستوى الصوتی، والمستوى الدلالی) وعملت على البحث عن تلک المستویات وتطبیقاتها فی نصوص الشاعر ابراهیم مصطفى. حیث ستعمل هذه الدراسه على إلقاء الضوء على أبعاد جدیده فی النتاج الشعری للشاعر إبراهیم مصطفى جدیره لکی نقف عندها. ولعل من أبرز النتائج التی توصلت الیها الدراسه هی أولاً حقق شروط الشعر الرصین من خلال الألفاظ التی حققت الشاعریه والجمال وأنها توزعت على أقسام مختلفه، کان للغزل النصیب الأوفر منها، کما تعددت الألفاظ المعجمیه الأدبیه فی دیوان الشاعر، ومثله وأکثر، وأشمل الألفاظ المعجمیه التی تدل على الطبیعه وما یتعلق بها. ثانیاً أظهرت الدراسه التی أجریت فی تحلیل المستوی الترکیبی للقصیده الإنتشار الواسعه للجمل الفعلیه و تنوع الأسالیب الإنشائیه. ثالثاً تتجلى اهمیه موسیقى التکرار، الجناس و الاصوات المهموسه و المهجوره فی اغلب قصائد الشاعر ابراهیم الحمد فی دیوانه (محاوله ابتکار غیمه) نتیجه الشعور بالراحه والاستقرار النفسی والذی یتطلب منها التعامل بشفافیه فی إیصال حواره الشعری إلى الاخر. رابعا تعددت مصادر الصوره الفنیه فی أشعار ابراهیم الحمد لذالک نرى حضوراً رائداً للصوره التشبیهیه والإستعاریه کما أنها تنوعت أیضاً فی دیوانه.
بررسی تطبیقی داستان جزیره از غزاله علیزاده و من می روم نوشته ژان اشنوز از منظر آرای باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
617 - 640
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مولفه چندصدایی باختین، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در داستان جزیره غزاله علیزاده و رمان من می روم از ژان اشنوز بررسی کرده ایم و کوشیده ایم در آغاز به این سوال پاسخ دهیم که چندآوایی چه مولفه هایی دارد و چگونه در این دو داستان نمود پیدا می کند. بر این اساس، تاکید این جستار بر بینامتنیت، چندزبانی و گفتگومندی است، چرا که منطق گفتگومندی و چندصدایی زمینه ساز خلق مفهومی تازه از سوی ژولیا کریستوا به نام بینامتنیت شده است. در ادامه این مولفه ها در هر دو داستان بررسی و تحلیل میشوند. از منظرباختین چندآوایی به معنای وجود چندین صداست. هر شخصیّت بازنمای صدایی ست که یک خود فردی را جدای از دیگران نمایندگی می کند. داستان جزیره ی علیزاده متنی است که توانسته از نفوذ اندیشه تک گویه در گفتمان دوری جوید و زمینه ای مناسب را برای تضارب صداها واندیشه های متنفاوت و نگرش های ناهمگون و در نتیجه پذیرش دیگری به مثابه آگاهی مستقل و جداگانه فراهم آورد. در همین راستا در داستان من می روم اشنوز بازی با کلمات، ابهام، نمادپردازی، درهم آمیختن ژانرها، اتصال کوتاه، نقل قول هایی از نویسندگان دیگر یا بینامتنیت و طنز بیشتر به چشم می خورد. برآیند این مقاله آن است بینامتنیت که از مولفه های بدیع گفتگومندی می باشد در هر دو داستان به وضوح وجود دارد، لذا در نظر داریم با ذکر مثال نشان دهیم این مولفه چگونه در دو داستان نمود پیدا کرده است.
تحلیل مقایسه ای مجالس سبعه و مکاتیب بر اساس فرانقش اندیشگانی در دستور نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
101 - 136
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا از مهم ترین رویکردهای زبان شناسی قرن بیستم است که بر نقش زبان و واحدهای ساختاری آن تأکید دارد و ساختی فراتر از جمله یعنی متن را بررسی می کند. بنیان دستور هلیدی بر دو صفت نظام مند و نقش گرا استوار است. نظام معنایی با کلّی ترین کارکردهای زبان- که هلیدی آن را فراکارکرد یا فرانقش می نامد- در ارتباط است. فرانقش اندیشگانی بر اساس دستور نقش گرای هلیدی شش نوع است: مادی، ذهنی، رابطه ای، رفتاری، وجودی و کلامی که در این پژوهش به طور مقایسه ای فرایندهای شش گانه در دو اثر از آثار منثور مولوی یعنی مجالس سبعه و مکاتیب با روش توصیفی- تحلیلی بررسی خواهد شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که آیا بین بسامد انواع فرایندها و ساختار نوشتاری و خطابی که وجه بارز این آثار محسوب می شود، رابطه ای وجود دارد؟ تا بتوان به نوعی به سبک شناسی این آثار بر اساس فرانقش های اندیشگانی مطرح در دستور نقش گرای هلیدی به تأثیرپذیری از جهان بینی نویسنده دست یافت. نتایج به دست آمده بیانگر این است که در مجالس سبعه، فرایند مادی و در مکاتیب، فرایند رابطه ای، بسامد بیشتری دارند که علت آن را می توان در نوع کارکرد هر فرایند با توجه به موضوع مجالس سبعه که خطابه و مجلس گویی و مکاتیب که نامه های مولوی است، دانست. از طرف دیگر، از عناصر پیرامونی نه گانه، عنصر مکان در هر دو اثر بسامد بالایی دارد. با توجه به این که فرایند مادی، عامل بالابرنده گذرایی و فرایند رابطه ای، عامل پایین آورنده گذرایی متن است، گذرایی پایین مکاتیب به دلیل وجود بسامد بالای عناصر پیرامونی تا حدودی جبران شده است تا متن به هدف خود که تعلیم اخلاق و انسانیت است، نائل گردد.
ارزیابی فرآیند ترجمه عربی واژگان کتاب «امامت و رهبری» با تکیه بر نظریه لادمیرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معمولاً تفاوت ساختاری زبان ها، مترجم را در ترجمه دقیق واژگان و انتقال درست مفهوم به زبان مقصد با چالش هایی مواجه می کند. این امر باعث پیدایش نظریه های زبانی متعددی شده است. ژان رنه لادمیرال، نظریه پرداز فرانسوی، برای ترجمه واژگان و انتقال محتوا، مؤلفه هایی را پیشنهاد داده که برای مترجم در فرایند انتقال معنا و ایجاد تعادل بین واژگان متن مقصدیا متن مبدأ راهگشا است. در این نوشتار، عملکرد جواد علی کسار در ترجمه عربی واژگان کتاب «امامت و رهبری» اثر مرتضی مطهری با تکیه بر الگوی ژان رنه لادمیرال و بر اساس روش توصیفی- تحلیلی ارزیابی شده است. ترجمه کسار با الگوی لادمیرال انطباق بیشتری دارد؛ زیرا مترجم مانند لادمیرال کوشیده است که معنای ضمنی واژگان را به هر روشی به زبان مقصد انتقال دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد مترجم به انتقال لایه های معنایی واژگان اهتمام ورزیده و کمتر به معنای اولیه واژگان بسنده نموده است. او سعی کرده که معنای ضمنی واژگان را از طریق قضایایی مانند انتخاب مترجم، ابهام زدایی، تفسیر حداقلی، افزوده سازی انتقال دهد و توانسته ترجمه قابل فهم و خوانایی را تولید نماید. در بسیاری از موارد به خاطر فرهنگ دینی مشترک بین دو زبان، واژگان به صورت وا م گیری انتقال یافته است. گاهی نیز به دلیل حذف نابجای واژگان و معادل گزینی نامناسب مترجم نتوانسته محتوای پیام را برای مخاطبان بازآفرینی کند و از این رو بازبینی و ویرایش مجدد را می طلبد.
کهن الگوها در ادبیات کودک: بررسی حکایت های بُهلول (1399) بر پایه ی نظریات یونگ و لطف آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها در ادبیات کودک جایگاه ویژه ای دارند و نقش مهمی را در رمزگشایی از دلالت های معنایی آن ها بازی می کنند. هدف از این پژوهش آن است که با بررسی کتاب تصویری حکایت های بُهلول (1399)، نقش کهن الگوها را در رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان تبیین کند. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است و داده ها با استفاده از نرم افزار 25 SPSS ارزیابی شده اند. پژوهشگر با «روش پژوهش اصیل خلاق» و تلفیق نظریه های «فرایند فردیت» یونگ و «رشد اخلاقی دینی» لطف آبادی به نقد کهن الگویی اثر برگزیده می پردازد. یافته ها نشان می دهند که کهن الگوی «پیر خردمند» نسبت به سایر کهن الگوهای یونگی و «خوش خویی» در میان آموزه های اخلاقی بالاترین بسامد را در حکایت های بُهلول دارند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آگاهی تصویرگر و نویسنده از دنیای کودکان موجب رسایی ارتباط تصویر، متن و تعامل پویای مخاطبان شده است. برای بررسی نقش کهن الگوها در متون پارسی ادبیات کودک بهتر است از دیدگاه های روان شناسان ایرانی که ریشه در فطرت بشری و حکمت الهی دارند، در کنار نظریه های روان شناختی غربی بهره گرفت.
مقایسه تطبیقی بهره گیری از بن مایه سفر در منظومه مسافر سهراب سپهری و قصیده البحّار و الدّرویش خلیل الحاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
43 - 58
حوزه های تخصصی:
در ادب و شعر معاصر، انبوهی از انتزاعات فلسفی و اندیشه های تجریدی، در آئینه سفری روایت گونه، تجلّی و انعکاس یافته اند. سهراب سپهری و خلیل حاوی، ازجمله سرایندگان زبان فارسی و عربی هستند که سروده هایشان، متأثّر از باورهای فلسفی آن هاست. آن ها در برخی از اشعار خود، این درون مایه شعری را، برای تعبیر دنیای ذهنی خویش برگزیده اند. مسافر، یکی از شاهکارهای شعری سهراب است که تصویری باور مند و وام دار از عرفان کهن شرقی در آن، پدیدار است. از منظرگاهی دیگر، قصیده البحّار و الدّرویش، حاوی چکامه ای است ملهم از نگرش های فلسفه غربی که در تصویری کلّی؛ نمایش تضادّ و تعارضی است میان دو نیم رخ از یک جهان و دو هستی دور از دسترس از دنیای اکنون که فقط در مقام مقایسه همدیگر را برمی تابند. این پژوهش به شیوه ای توصیفی– تحلیلی، به بررسی مضامین این دو قصیده پرداخته است تا این تحلیل، مبنایی برای فهم نگاه این دو شاعر به دنیای پیرامون باشد. رهاورد پایانی این جستار، بیانگر این نکته است که سپهری، برای خلق جهانی پویا و توأم با هم گرایی و خلیل حاوی جهت ارائه تعبیری نفی اندیشانه و ترسیم حاکمیّت تناقض در دنیای امروزی، از این بن مایه شعری بهره گرفته اند. همچنین دلالت های واژگانی و معنایی در اشعار منتخب در این پژوهش، تصویری از تأثیر تصورات و باورهای دو شاعر را بازنمود کرده اند، واژگان شعر مسافر، تصویری از باورهای مسالمت آمیز اندیشه سپهری را نمایش می دهند درحالی که بن مایه سفر در شعر حاوی و معانی درونی قصیده البحّار و الدّرویش برای بیان تقابل دو سوی جهان کاربست شده اند.
دراسه مظاهر الدعوه إلی الصحوه والرقي في شعر جمیل صدقي الزهاوي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
182 - 204
حوزه های تخصصی:
إنّ حب الوطن ظاهره فطریه فی ذات البشر و هو یحب وطنه بما هو الانسان کما أن الوطنیه ظاهره بارزه فی شعر کثیر من الشعراء ونکاد لانجد شاعراً لم یتطرق إلی موضوع الوطن و الذود عنه فی شعره. ومن ثمّ أن الزهاوی شاعر مهتم بالوطن فی شعره علی حدِّ یجعله ساحهً للدعوه إلی الوطن؛ ینادی لتقدمه وصحوه شعبه. إنّه یستعین فی سبیل هذه الدعوه بقضایا مختلفه لکی یحث ابناء وطنه علی التقدم کما یکافح مع الاستعمار والاجانب المحتلین ویکرم منزله العلم والفن والحضاره لتأثیرها فی الحث علی التقدم ویشیر إلی تقدم الغرب تعریضاً علی المواطنین. کما یهتم الزهاوی بقضایا الوطن وتقدمه اهتماماً بالغاً فیتحسر علی تخلف الوطن ویشکو من إهمال الشعب حقه، لکنه یبذل من نفسه حتی فی سبیل الوطن. قد اعتمد هذه الدراسه علی منهج الوصفی-التحلیلی ویسعی لتنیین اهتمام الشاعر بالوطن و الترکیز علی استنباط العناصر المتعلقه بالصحوه والمقاومه فی شعره وتحلیل القضایا التی یستعین بها الشاعر فی بیان الدعوه إلی الصحوه والرقی.
بررسی تطبیقی کاربست شرقی و غربی نماد «شیر» از سوی نظامی و شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
514 - 538
حوزه های تخصصی:
نمادگرایی رهیافتی ادبی است که از نمادها اعم از کلمات، افراد، نشانه ها، مکان ها یا ایده های انتزاعی برای نشان دادن چیزی فراتر از معنای تحت اللفظی و مدلول های حقیقی آنها در عالم واقع استفاده می کند. هدف از مقاله حاضر بررسی و مقایسه تطبیقی وجوه تشابه و تفاوت مفاهیم مرتبط با نمادپردازی های استعاری و اسطوره ای شیر در دو اثر اتللو و هملت از شکسپیر و اثر سترگ و غنایی خسرو و شیرین نظامی است.
جستار پیش رو نشان می دهد استفاده از نماد اساطیری شیر در شیوه بیان هر دو نویسنده، مفاهیم انتزاعی گسترده و ویژه ای را شامل می گردد. از جمله در هملتِ شکسپیر، نماد شیر با مفاهیمی چون: جنون، خشم، انتقام و نفرت و در خسرو و شیرین نظامی با مفاهیمی چون: شکوه، جلال و عظمت همراه است؛ در کتاب اتللو نیز شکسپیر به شیوه ای متفاوت از نماد شیر در جایگاه یک استراتژی اجتماعی سود جسته است.
بررسی تحلیلی نماد موجود نشان می دهد که نمادپردازی شیر نویسندگان را در ترغیب خواننده به باورداشت ذهنیت آنان و پذیرش کاراکترهای داستانی یاری رسانده است؛ علاوه بر این، شاهد آن هستیم که نویسندگان اهداف بلاغی مشترکی را از حیث ایجاز و اغراق دنبال کرده و به تبع نماد شیر علاوه بر مفاهیم متعارف آن در میان جوامع مختلف، در آثار این دو نویسنده از مشابهت های خاص خود در نحوه کاربست برخوردار گشته است.
خوانش تطبیقی گزاره های رئالیسم جادویی در رمان های المرحوم حسن کمال و عزاداران بَیَل غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
25 - 51
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی از شاخصه های واقع گرایی در نیمه دوم قرن بیستم است که با درآمیختگی با خیال، ساختارهای واقعی را تغییر داده است. حسن کمال و غلامحسین ساعدی ازجمله پیشگامان این سبک داستان نویسی در ادبیات داستانی معاصر عربی و فارسی هستند. رمان های المرحوم و عزاداران بَیَل از نمونه های برجسته این سبک داستان نویسی هستند که در این مقاله تلاش شده شگردهاى نویسندگان از منظر گزاره های رئالیسم جادویی، باروش توصیفی– تحلیلی براساس مکتب آمریکایی مورد بررسی قرار گیرد. لزوم شناخت درون مایه و عناصر رئالیسم جادویی باتوجه به مشکلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى دو کشور مصر و ایران و باتوجه به اسطوره ها و باورها ضرورت پژوهش است. نتایج نشانگر آن است که نویسندگان از رئالیسم جادویی برای بیان مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه مصری و ایرانی استفاده نمودند. عنصر «سحروجادو»، «وهم و خیال»، پس از عنصر «واقعیت»، شالوده این دو داستان را تشکیل می دهد. زمینه گرایش هر دو نویسنده به سبک رئالیسم جادویی را باید در جنبه های روان شناختی شخصیت های داستان آنان و ویژگی های فردی مشترک آنان دانست. در المرحوم مؤلفه های رئالیسم جادویی؛ مانند «نمادسازی»، «رازگونگی»، «صدا و بو» حضوری پررنگ تر دارد و در عزاداران بَیَل، نمونه های بیشتری از عناصر «دوگانگی»، «اسطوره» و «صدا و بو» دیده می شود.
بررسی تطبیقی امشاسپندان در آیین زرتشتی و اعیان ثابته در عرفان نظری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
211 - 238
حوزه های تخصصی:
اعیان ثابته در عرفان نظری، صور علمیه الهی هستند که در فیض مقدس، به کالبد عالم وارد شده اند، اعیان در علم الهی ثابت اند که تنها یک بار در ازل تحدید یافته اند و در کسوت اسماء و صفات، مظهر ذات حق تعالی گشته اند. این پژوهش مطالعه ای نظری است که به شیوه پژوهش کتابخانه ای و توصیف و تطبیق داده ها، تفسیر مترادف اعیان ثابته را به شیوه توصیفی - تطبیقی در آیین کهن زرتشتی مورد بررسی قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی شباهت های بنیادی این دو نگرش آیینی و عرفانی است. در اشاره به یافته های تحقیق می توان گفت که صور معنوی عالم در آئین زرتشتی، امشاسپندان فرَوَشی نام دارند که همانند اعیان، پیش از آفرینش هستی، خلق گردیده اند و در کالبد گیتایی قرار گرفته اند، آن ها در تجلی اسماء و صفات، مظاهر اهورامزدا در عالم گیتایی هستند. در هر دو نگرش به عهد الست و اقرار به رسالت بندگی اشاره شده است. علم الهی در آن ها ثابت است و در حقایق علمی موجودات، تعاریفی یکسان با یکدیگر دارند.
مطالعه تطبیقی جایگاهِ اجتماعیِ زنان در داستان های کوتاه دهه 20 از منظر فرانقش تجربیِ زبان در رویکرد نقش گرایی هلیدی «با تمرکز بر داستان های کوتاه بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
239 - 270
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا بر این نکته تأکید دارد که زبان ابزاری اجتماعی است و به آن دسته از کنش های انسانی می پردازد که بر انتقال معنا با کمک زبان اشاره دارد. هلیدی، زبان را نظامی از گزینش های واژگانی می داند که گویشور در سطوح سه گانه با توجه به بافت موقعیت از آن استفاده می کند. زبان با توجه به ضرورت های اجتماعی و محیط پیرامون تشکیل می شود و به سامان دهی معنی می پردازد. این کارکرد زبان در زبان شناسی نقش گرا فرانقش نامیده می شود. فرانقش های زبان عبارت اند از: فرانقش اندیشگانی که از این فرانقش برای واکاوی و تحلیل متن استفاده می شود؛ فرانقش بینافردی که هدف آن شروع یا ارتقای روابط برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران، بیان نظرات، اصلاح یا تغییر آن هاست؛ فرانقش متنی که وظیفه متناسب سازی پیام با توجه به دیگر عوامل متنی و برون متنی را داراست. پژوهش حاضر تلاش می کند به شیوه توصیفی - تحلیلی به این پرسش ها پاسخ دهد که با توجه به جامعه آماری پژوهش، در ساختار متنی داستان های کوتاه دهه 20، هر کدام از فرآیندهای زبانی چه کارکردی دارند؟ و با توجه به مبانی مطرح در فرانقش اندیشگانی و دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان های کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از زن و جایگاه اجتماعی وی در این مقطع تاریخی ترسیم کرده اند؟ ادبیات داستان کوتاه با تأکید بر منش رئالیستی و واقع گرایانه خود همواره به دنبال تعریف جایگاهی برای حضور زنان و همچنین رهایی خود از محدودیت های جنسیتی و خوانش های مردسالارانه بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد هر کدام در ساختار متنی داستان های کوتاه خود از انواع مختلف فرآیندهای زبانی برای ترسیم جایگاه اجتماعی مثبت زنان بهره گرفته اند.
بررسی تطبیقی تغییر عادت واره ها و سرمایه های سلبی/ ایجابی در شخصیت زنان راوی (در رمان «پرنده من» از فریبا وفی و «دفترچه ممنوع» از «آلبا دسس پدس» بر اساس نظریه پی یر بوردیو)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
179 - 210
حوزه های تخصصی:
نظریه انواع سرمایه پی یر بوردیو به شیوه های گوناگون، سرمایه ها و تأثیر انواع آن بر یکدیگر را بازنمایی می کند. در تعریف بوردیو انواع سرمایه عبارت است از: سرمایه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین. این مقاله با نگاهی مقایسه ای به عادت واره های متأثر از سرمایه های شخصیت زنان راوی در رمان های پرنده من و دفترچه ممنوع میزان اثر گذاری سرمایه ها بر یکدیگر و تغییر عادت واره زنان راوی را بررسی می کند و با روش توصیفی- تحلیلی نشان می دهد عادت واره ها چه تأثیری بر ایجاد سرمایه های مثبت/ ایجابی و منفی/ سلبی دارند. بارزترین عادت واره های منفی عاملان زن در رمان ها؛ سکوت، انفعال، انزوا، تسلیم و تأمین رضایت مردان خانواده بدون کمترین کنش و اعتراض در راستای دیگربودگی زنان راوی است و مشخص ترین عادت واره های مثبت؛ وفاداری، مادرانگی، احساس مسئولیت، ایثار و مهربانی است. در نتیجه، ماهیت عادت واره های زنان یا تغییر نکرده، یا در جهت تولید و بازتولید منفی و سلبی پیش رفته است و یا اگر تغییر اندکی در تولید و بازتولید سرمایه های مثبت مشاهده می شود، در سایه انفعال راویان کم رنگ است. نتیجه مقایسه ای پژوهش، موقعیت ساختاری مشترک دو زن در دو جامعه متفاوت را نشان می دهد که تجربه های مشابه و تکرارشونده آن ها خصلت و عادت واره های مشترکی ایجاد می کند. این منش ها و عادت واره های شبیه به هم به نوبه خود، به کنش های اجتماعی مثبت یا منفی آنان ساختار می بخشد؛ یعنی دستورالعمل هایی را تنظیم و کنشگری آن ها را محدود می کند. یا در فضاهای اجتماعی بسیار اندکی، از انفعال و محدودیت خارج می سازد. ولی در نهایت آشکار شدن انفعال زنان داستان در میدان های اقتصادی، ناکارآمدی فضاهای اجتماعیِ (قبل و بعد از ازدواج)، در به کارگیری سرمایه های اجتماعی و فقر سرمایه اقتصادی، فرهنگی و نمادین را در زنان راوی برملا می سازد
بررسی تطبیقی مضمون و ساختار نمایشنامه «خسیس» مولیر و نمایشنامه «حکایت مرد خسیس» آخوندزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
141 - 174
حوزه های تخصصی:
تئاتر به عنوان یکی از انواع ادبی ، همچون پلی میان ادبیات و هنر نمایشی پیوند ایجاد کرده است. تئاتر بیشتر به دو گونه کمدی و تراژدی وجود داشته است. نوع تراژدی در گذشته بر نوع کمدی برتری داشت. در قرن هفده در فرانسه، با ظهور مولیر کمدی به شکوفایی رسید و تحولی در تئاتر کلاسیک ایجاد شد. در ایران نمایشنامه نویسی سابقه چندانی ندارد. اما اشکال سنتی و مذهبی آن همواره وجود داشته است. در این مقاله، ما به بررسی تطبیقی دو نمایشنامه کمدی یعنی خسیس مولیر و حکایت مرد خسیس آخوندزاده پرداخته ایم. در دو اثر مورد مطالعه، خصیصه خساست به عنوان یکی از بزرگترین آفات اخلاقی نشان داده شده که نه تنها روابط خانوادگی بلکه روابط اجتماعی را نیز تحت شعاع قرار می دهد. در این مقاله، ما از نظریات میشل ویینی در زمینه تئاتر و تقسیم بندی او از انواع طنز و نظریات مناندر، نمایشنامه نویس یونان باستان، در زمینه تقسیم بندی شخصیت های نمایشنامه کلاسیک بهره جسته ایم و به بررسی و مقایسه محتوا، شخصیت ها و ساختار دو اثر پرداخته ایم. هدف ما در این مقاله، ضمن بررسی جنبه های مختلف خصیصه خساست در دو نمایشنامه یاد شده، این است که این دو اثر را در موازات با هم قرار دهیم تا نشان دهیم آخوندزاده تا چه حد و چگونه در مضمون و در ساختار نمایشنامه خود از مولیر الهام گرفته است و همانند مولیر هدف او از نوشتن این نمایشنامه آشکار و برطرف ساختن معایب رفتار انسان و افشای مفاسد اجتماعی-سیاسی بوده است.