مقالات
حوزه های تخصصی:
جستار پیش رو بر آن است که نقش ابن قیسرانی را در دفاع از تصوف و تثبیت جایگاه آن از رهگذر سماع تبیین کند. با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی ابتدا گزارشی مختصر از دو روایت ابن قیسرانی در صفوه التصوف و کتاب السماع، ارائه، سپس اسلوب وی در اثبات اباحت سماع تبیین شده است. در ادامه، نگاه غزالی به سماع در احیای علوم دین بررسی گردیده و شباهت ها و تفاوت های آن با دیدگاه ابن قیسرانی نشان داده شده است. اهمیت این بحث در آن است که هردو، از علمای برجسته دین و از بزرگان حدیث بودند که برای فتاوی خود در قرآن و سنت، ریشه ای می جستند و برای تمام حرکات و سکنات صوفیان در نظام خانقاهی، راهی به سنت رسول و صحابه می یافتند. اینان با آگاهی بر دو علم اصول و فروع یا همان علم کلام و فقه و نیز کتاب و سنت، برخلاف صوفیان محافظه کار با استفاده از شگردهای محدثان و فقها و با تکیه بر آیات و احادیث و روایات، حکم به اباحت سماع دادند.
بررسی مفهوم وحی و شهادت در شعر و کلام نوروز سورانی (متون مقدس گوران) بر اساس روش پدیدارشناسی هرمنوتیک پُل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی هرمنوتیک با ورود به حوزه مطالعات دینی، اقتدار متون مقدس را به عنوان یک راهنمای هنجاری با الگوهای مشخص و تعریف شده در پرانتز قرار می دهد. این تعلیق، عرصه ارجاعِ شاعرانه غیرتوصیفی را به جهان می گشاید. رویدادهای بازگوشده درکتاب مقدس به عنوان رویدادهای تاریخی، اکنون از وجود متنی برخوردارند که از منشأ پیشینِ خود فاصله گرفته اند و معانی کنونی شان محصول ثبت آنها در شبکه ای از متون است که به طورمتناوب، یکدیگر را در یک کلِ بینامتنی حمایت و جابه جا می کنند؛ براین اساس کتاب مقدس، پیش از هرچیز گفتمانی است که نظریه کلیِ متن آن را به عنوان حلقه ای در یک زنجیره ارتباطی می فهمد. پُل ریکور در تدوین قوسِ هرمنوتیکی خود با تأکید بر مرحله تبیین انتقادی (نقد ادبی) گذار از اولین تفسیر سطحی و متعصبانه را به خوانشی عمیق ممکن می سازد که در برابر رویارویی با عینیت ایستاده است . در این مقاله با توجه به دیدگاه های ریکور به بررسی مفاهیمِ «وحی و شهادت (گواهی)» در متون مقدس گوران می پردازیم و سپس با تحلیل شعر و کلام مقدس «نوروز سورانی» در این زمینه، سعی در نشان دادن الگوی عینی این مفاهیم در متون مقدس گوران (یارسان/ اهلِ حق) داریم. این تعلیق سبب می شود تا وحی با توجه به ویژگی های منحصربه فرد گفتمان ها و درعین حال از طریق روابط متقابل آنها درک شود. پدیدارشناسی هرمنوتیک پُل ریکور با تأکید بر مرحله تبیین انتقادی موجب می شود تا کتاب مقدس از تفسیرهای ذهنی سازِ وابسته به فرهنگ و نیز از تفسیرهای بنیادگرایانه رها شود و کماکان در جهان مُدرن امروز مورداستناد و استفاده قرار بگیرد.
تحلیل روابط بینامتنی ملفوظات شبه قاره و مجالس (مطالعه موردی مجالس سبعه و فواید الفؤاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن هفتم و هشتم هجری قمری آث ار فراوان ی در شبه قاره (هند و پاکستان با نام «ملفوظات» در حوزه ادبیات عرفانی نگاشته شد. وجود برخی اشتراکات میان این متون و مجالس، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا ملفوظات به تقلید یا تحت تأثیر مجالس نگارش یافته اند یا آثاری متفاوت هستند؟ مجالس سبعه (629-621 یا 642-637.ق) اثر مولوی و فوایدالفؤاد (722-703.ق) اثر خواجه نظام الدین اولیا نمونه های شناخته شده ای از مجالس و ملفوظات هستند که در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی آن ها و ویژگی های مشابه و متمایز هریک می پردازیم. این مقایسه با توجه به نظریه بینامتنیّت انجام می شود. فوایدالفؤاد از منظر پیرامتنیّت تنها در نحوه تقسیم بندی نشست ها و نداشتن عناوین داخلی، با مجالس سبعه مشترک است. از لحاظ سرمتنیّت، تعلّق دو اثر به گونه ادبی خاص باعث وجود برخی ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترک در دو متن گردیده است. از حیث ارتباط بیش متنی با توجه به وجود اسناد تاریخی، برگرفتگی غیر مستقیم فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، محتمل است و گشتارهای کمّی، انگیزه ای وکیفی در فوایدالفؤاد مشاهده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تأثیرپذیری فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، جنبه تقلیدی ندارد و با توجه به مشابهت ها، این اثر و احتمالاً سایر ملفوظات، برداشتی آزاد و غیرمستقیم از مجالس سبعه و سایر مجالس هستند.
تحلیل مقایسه ای مجالس سبعه و مکاتیب بر اساس فرانقش اندیشگانی در دستور نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا از مهم ترین رویکردهای زبان شناسی قرن بیستم است که بر نقش زبان و واحدهای ساختاری آن تأکید دارد و ساختی فراتر از جمله یعنی متن را بررسی می کند. بنیان دستور هلیدی بر دو صفت نظام مند و نقش گرا استوار است. نظام معنایی با کلّی ترین کارکردهای زبان- که هلیدی آن را فراکارکرد یا فرانقش می نامد- در ارتباط است. فرانقش اندیشگانی بر اساس دستور نقش گرای هلیدی شش نوع است: مادی، ذهنی، رابطه ای، رفتاری، وجودی و کلامی که در این پژوهش به طور مقایسه ای فرایندهای شش گانه در دو اثر از آثار منثور مولوی یعنی مجالس سبعه و مکاتیب با روش توصیفی- تحلیلی بررسی خواهد شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که آیا بین بسامد انواع فرایندها و ساختار نوشتاری و خطابی که وجه بارز این آثار محسوب می شود، رابطه ای وجود دارد؟ تا بتوان به نوعی به سبک شناسی این آثار بر اساس فرانقش های اندیشگانی مطرح در دستور نقش گرای هلیدی به تأثیرپذیری از جهان بینی نویسنده دست یافت. نتایج به دست آمده بیانگر این است که در مجالس سبعه، فرایند مادی و در مکاتیب، فرایند رابطه ای، بسامد بیشتری دارند که علت آن را می توان در نوع کارکرد هر فرایند با توجه به موضوع مجالس سبعه که خطابه و مجلس گویی و مکاتیب که نامه های مولوی است، دانست. از طرف دیگر، از عناصر پیرامونی نه گانه، عنصر مکان در هر دو اثر بسامد بالایی دارد. با توجه به این که فرایند مادی، عامل بالابرنده گذرایی و فرایند رابطه ای، عامل پایین آورنده گذرایی متن است، گذرایی پایین مکاتیب به دلیل وجود بسامد بالای عناصر پیرامونی تا حدودی جبران شده است تا متن به هدف خود که تعلیم اخلاق و انسانیت است، نائل گردد.
روایتی دیگر از تحول شعر و شخصیت سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله موردبررسی این مقاله، بازخوانی تحول شعر و شخصیت سنایی است. این تحقیق با تمرکز بر تحلیل محتوای قصاید سنایی و بررسی سیر تاریخی و ممدوحان آن ها مسیر تحول سنایی را بررسی می کند. مقاله نشان می دهد که برخلاف آن چه عموماً پنداشته می شود علت ترک غزنه، نه تحول روحی شاعر به سوی زهد بلکه شکست او در یافتن ممدوحانی است که نیازهای مادی او را تأمین کنند. او غزنه را در جستجوی ممدوحان مناسب ترک کرد و از آن جا که در آن زمان، چندان شاعر مشهوری نبود و مهاجرت شاعران دیگر به شهرهای دور از خراسان هم چندان موفقیت آمیز نبود، تصمیم گرفت در خراسان بماند. منتها اقتضای ممدوحان تازه، تغییر در ساختار بلاغی و مضمونی قصاید بود و از این جا نقش سنایی به عنوان طراح بوطیقای قصیده مدحی- اندرزی آغاز شد. شخصیت شاعری سنایی در حوزه قصاید با شخصیت شاعری او در حوزه غزل، متفاوت است اما جمع بین این دو شخصیت را باید در مثنوی های او سراغ گرفت. بدین ترتیب نقش سنایی در تحول شعر فارسی بیشتر از آن که دارای بُعد ایدئولوژیک باشد، بُعد رتوریک دارد. او بیش از عارفی، در شاعری مقام شامخی دارد.
مبارزه با نفس در نقل قول های مستقیم ابوسعید ابی الخیر در اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحثی که در تعالیم دینی و قرآنی و آیات و روایات ما همواره مورد توجه قرار گرفته و به تبع آن به متون ادبی و عرفانی ما نیز راه یافته است، بحث مبارزه با نفس است. از سوی دیگر، بررسی نقل قول های مستقیم (DS) یکی از راه های بازنمایی گفتار و اندیشه است. کتاب اسرارالتوحید که موضوع آن احوال و اقوال ابوسعید ابوالخیر عارف نامی قرن چهارم و پنجم (357-440) است و به قلم یکی از نوادگان او به نام محمدبن منور، به رشته تحریر درآمده، دربردارنده احوالات و سخنانی است که یا از زبان خود ابوسعید نقل شده یا دیگران درباره وی گفته اند و شامل مباحث مهمی در تصوّف است. در این پژوهش بر آنیم تا با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی، بر مبنای نقل قول هایی که به صورت مستقیم از ابوسعید در کتاب اسرارالتوحید از زبان محمدبن منوّر نقل شده است، به بررسی فضای دیالوگی (بافت فیزیکی) و ساخت نحوی و برنامه راهبردی این نقل قول ها بپردازیم تا بر اساس آن به تحلیل نظام فکری ابوسعید درباره مبارزه با نفس دست یابیم. نتایج حاصل از تحقیق نشان دهنده این نکته است که برخلاف برخی هنجارگریزی های ایدئولوژیکی که ظاهراً در رفتار ابوسعید در کتاب اسرارالتوحید درباره مباحثی چون حج، سماع، زهد و ساده زیستی وجود دارد، در باب مبارزه با نفس، نه تنها هنجارشکنی ندارد بلکه کاملاً همسو با تعالیم دینی و قرآنی و اعتقادات فقها و متشرّعین است.