فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۵٬۴۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
حکایت پردازی یکی از سنت های بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت به عنوان ابزاری برای گسترش اندیشه های خود استفاده می کرده اند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایت ها و غنابخشیدن به آن ها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفق تر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را می توان بهترین عارفانه نویس ایران دانست. حکایت ها و شبه حکایت های صوفیانه بخش مهمی از کتاب کشف المحجوب را به خود اختصاص داده اند. این حکایت ها از استحکام زیادی برخوردارند و هم از نظر ساختار و هم معنا، قابل تحلیل و بررسی هستند. هجویری این حکایت ها و شبه حکایت ها را در بخش-های گوناگون کتاب برای تأکید بر گفته های خود بهکار برده است.
حکایت های کشف المحجوب را می توان براساس نظریه های جدید ادبی
از جمله «روایت شناسی ساختارگرا» نیز بررسی کرد. از میان الگوهای
گوناگون روایت شناسی، الگوی روایت شناسی گرماس برای بررسی
حکایت های کشف المحجوب - که بسیار کوتاه و فشرده اند - مناسب تر به نظر می رسد. این الگو به طرز چشمگیری با طرح بسیاری از قصه های عامیانه سازگار است.
آژیرداس ژولین گرماس، پس از بررسی نظریة پراپ در ریخت شناسی قصه، تلاش می کرد به یک دستور زبان جهانی برای روایت دست یابد. وی در کتاب «معناشناسی ساختاری»، نظریة نشانه شناسی روایت را بنا نهاد و به این ترتیب، این برداشت که ساختار یک داستان با ساختار یک جمله همانند است، به یکی از فرضیات معیار در روایت شناسی تبدیل شد. در مقالة حاضر، ساختار روایی حکایت های کشف المحجوب هجویری بر اساس الگوی نشانه شناسی روایی گرماس و نیز چرخش ها و انعطاف پذیری این الگو در حکایت های صوفیانه بررسی شده است.
نقد و بررسی سفرنامه های ناصرالدّین شاه به فرنگ با رویکرد تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سفرنامه های ناصرالدّین شاه به فرنگستان به روش تحلیل گفتمان مورد بررسی قرارگرفته است. با استفاده از این رویکرد، عوامل زبانی و فرازبانی (شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی)، موقعیّت نهادی و نگرش های نویسندة متن که درشکل گیری این متن تأثیرگذار بوده اند، مورد توجّه قرار گرفته است. سفرهای فرنگ و گفتمان ناصرالدّین شاه دراین سفرنامه ها، دستاوردها و نتایج سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خاصّی را به همراه داشته که برخی از این نتایج، حوزه های زبانی و سبک ادبی را نیز تحت تأثیر قرارداده است.
جلوه های طنز در ضرب المثل های فارسی
حوزه های تخصصی:
نوآوری های هنری در عاشقانه های بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکید مقاله پیش رو بر تفاوت شیوه شاعران ایرانی دوره صفویه و شعرای هندی دوره گورکانی در سده یازدهم هجری است که از آن با نام های سبک اصفهانی و سبک هندی یاد می شود. نگارنده بر این باور است که تفاوت اصلی، در میزان روی کرد شاعران این روزگاران به شعر شاعران و مضمون های مرسوم ادبی (motiv) در سبک عراقی رایج در ایران است. بیدل دهلوی تماس با سبک عراقی را در همان حد وزن و قافیه و بی یادکرد مکرر از نام شاعر پیش از خود نگه می دارد و با «رستاخیز ادبی»، سبک ادبی خاص خود را بنیان می نهد. در ادامه مقاله، تفاوت مضمون های رایج در سبک عراقی و شعر بیدل در جدولی مقابل هم آمده و نمونه های شعری آن نیز گفته شده است
مرگ اندیشی هدایت؛ نگرشی فلسفی یا روان شناسانه؟!
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه شماری از منتقدان، صادق هدایت در بیشتر داستان های خود، قهرمانانش را به مرگ سوق می دهد و این مسئله برآمده از ذهن مرگ اندیش و فلسفة بدبینانة وی دربارة زندگی است. از معضلات نقد داستانهای هدایت، یکی همین است که آثارش سرشار از یأس فلسفی دانسته شده و دیگر اینکه شخصیت های اصلی داستان پیش را، مثل راوی بوف کور، آیینة شخصیت خود نویسنده می دانند؛ اما با دقت در بنمایههای داستانی هدایت، باید در مرگ فلسفی این شخصیتها به سوءظن نگریست. هدایت از جمله نویسندگانی است که در ساختار روایت داستان های خود، رویکردی ویژه به نمایش جنبه های روانی شخصیتها دارد. بنا بر نظریة روان شناسانة فروید دربارة دو غریزة عشق و مرگ به عنوان دو غریزة اصلی انسان- غریزة عشق به زندگی در پی شکست و نرسیدن به آرزوها در وجود انسان افول کرده و به ناچار جای خود را به غریزة مرگ میدهد. در این مجال، ردپای این نظریة روان شناختی در بنمایة داستان های هدایت بررسی می شود.
نگاه تعلیمی اسدی طوسی در کتاب حماسی گرشاسب نامه و برخی از اندیشه های مذهبی و اندرزهای وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در کنار انواع ادبی حماسی، غنایی و نمایشی، ادبیات تعلیمی قرار دارد که دارای قدمت زیاد و اهمیت فراوانی است. ادبیات تعلیمی همچون آسمانی نورانی بر دیگر انواع ادبی نور افشانی می کند. شاعران فارسی زبان از قرن چهارم هجری به بعد، نسبت به بیان اندرزها و حکمت ها در شعرشان همت گماشتند که کسایی مروزی و ناصرخسرو از این دسته محسوب می شوند. فردوسی نیز در «شاهنامه» به حکمت ها و مواعظ توجه وافر نشان داده و به تبع وی اسدی طوسی در «گرشاسب نامه» توانسته است آموزه های دینی، اخلاقی، اجتماعی، علم تدبیر منزل و سیاست مدن و... را وارد این متن حماسی کند. در «گرشاسب نامه» میزان حضور اشعار حکمی و اندرزی (ادبیات تعلیمی) برجسته تر از سایر جنبه ها چون حماسه، اسطوره و رزم پهلوانانی مانند گرشاسب و نریمان یا عجایب بر و بحر است. این پژوهش نشان خواهد داد که بعد تعلیمی «گرشاسب نامه» همچون دو جنبه اسطوره ای و حماسی آن مهم است و جای بحث و فحص دارد. همچنین اسدی متاثر از تعالیم دینی و اندرزی اسلام به بیان اندرزهایی روی آورده است که ما آنها را به دست خواهیم داد، هرچند که توجه وی به میراث فرهنگی ایران باستان نیز با توجه به منابع کار او در اندرزهایش نمایان است.
سرود وَرمِزگان: شعری به زبان گورانی از سده ی نخست هجری به خط پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرود ورمزگان یکی از آثار باارزش زبان گورانی و بیانگر توصیفی عینی از تازش اعراب به ایران در سده ی نخست هجری است. این سرود توسط شاعری زردشتی و گورانی-زبان که خود شاهد این رویدادها بوده، سروده شده و در سده های بعد به خط پهلوی بر روی پوست آهو نوشته شده است. این سرود شامل چهار بیت دارای قافیه است که هر بیت از دو مصراع ده هجایی با یک درنگ در هجای پنجم تشکیل شده-است. این مقاله با شیوه ی توصیفی به حرف نویسی، آوانگاری، واژه شناسی و ترجمه ی این سرود با رویکردی پژوهشی پرداخته است.
حماسه های رستم و خاندانش
حوزه های تخصصی:
آنچه در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، حماسه های رستم و خاندان اوست.
یافته های تحقیق نشان می دهد که داستان رستم، اصلی سکایی دارد و این فرض با نبود نام رستم و زال در اوستا و طرح بسیار کمرنگ حضور این پهلوانان در ادبیات پهلوی، هر چه بیشتر تقویت می شود.
این قوم با رسیدن به شرق ایران و تغییر نام «زرنگ» به «سیستان»، با خود، آمیخته ای از فرهنگ «دولت شهرهای» آسیای مرکزی را به ارمغان آورده اند، فرهنگی که ملهم از بن مایه های ایرانی، یونانی و هندی بود و ضمناً با فرهنگ کوشانی و شکوفایی هنری آن بیگانه نبود.
فردوسی با توجه به روایات شفاهی و گاه مکتوب شرق ایران و خراسان بزرگ ـ که گوسان ها (خنیاگران) آن را اشاعه داده بودند و اغلب در عصر او به کتابت درآمده بود ـ و تبدیل آنها به شعر عروضی، اثری درخشان پدید آورد.
فردوسی با کنار گذاشتن پهلوانان کهن، و محور ساختن رستم در تمام داستان های شاهنامه (از زمان منوچهر پیشدادی تا گشتاسب کیانی تقریباً 700 سال) سعی در حفظ وحدت اثر حماسی ایران ـ شاهنامه ـ داشته است.
سلسله نسب های به دست آمده از منظومه های حماسی دیگر (بهمن نامه، فرامرزنامه، برزونامه، جهانگیرنامه،...) که تقریباً الگوهایی مشابه دارند، این فرض را تقویت می کند که همگی بر اساس یک متن و الگوی واحد، شکل گرفته اند.
بیشتر نام های به دست آمده از افراد این خاندان پهلوانی، مربوط به منظومه بهمن نامه است. همچنین تعداد نام های به دست آمده از فرزندان مؤنّث این خاندان، در مقایسه با فرزندان ذکور آنها بسیار کمتر است.
بررسی تطبیقی تئاتر ارسطویی و روایی با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثر سوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر برشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثرسوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر «برتولت برشت»، به کمک مثالهای متعدد از دو اثر مذکور، به مقایسه تحلیلی اصول تئاترارسطویی و روایی می پردازد. مبانی تئاتر ارسطویی برگرفته از اثر فن شعر ارسطو است که تا قرن هجدهم میلادی تنها روش حاکم در ادبیات نمایشی محسوب می شده است. هدف این شیوه نمایشنامه نویسی، تزکیة احساس است که به وسیله استغراق، حس همدردی و ترس در تماشاگر ایجاد می شود . وجود «وحدت سه گانه»، «اوج نمایشنامه» و «پریپتی» (بازشناخت) و «لحظه اولین و آخرین هیجان در نمایش»، از دیگر اصول برجسته این نوع تئاتر محسوب می شود. مبانی تئاتر روایی بر نظرهای برتولت برشت درزمینه نمایشنامهنویسی نوین و غیرارسطویی استوار است. برشت، معتقد است که باید به اتفاقات روزمره و بدیهیات بهوسیله بیگانه سازی، غرابت بخشید تا آن ها بازشناخته شوند و زمینه های نقد و داوری در بیننده ایجاد شود. ازجملة این فنون بیگانه سازی عبارت اند از: دوگانگی نقش بازیگر نمایش؛ ناسازی در فکر و عمل بازیگر؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیله موسیقی؛ صحنهآرایی با نورزیاد؛ صحنه نیمة خالی با پرده نیمهباز؛ وجود عناوین در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگررا از توهم برهاند که در نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش استفاده شده است.
تحلیلی روانکاوانه از داستان «سیاه زنگی» از کتاب «شیهه اسب سفید» زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاه زنگی اثر زکریا تامر داستان نویس سوری است که در فضایی سوررئالیستی رخ می دهد و به شیوه سیال ذهن روایت می شود و به این دلیل، شخصیت ها و حوادث داستان برگرفته از ناخودآگاه نویسنده اند. این مقاله در تحلیل داستان مذکور به تحلیل شخصیت های داستان و حوادث آن از منظر نظریه های روانکاوی جدید پرداخته است و هریک از شخصیت های داستان را طبق تقسیم بندی فروید نماد و نماینده بخشی از ناخودآگاه انسان قرار داده است. بدین ترتیب، شخصیت «سیاه زنگی» در داستان، نماینده بخش «نهاد» در دستگاه روانی انسان و شخصیت «راوی» در بسیاری مقاطع، نماینده «من» است و شخصیت های فرعی «دخترک» (مقطع سوم) و «سرکارگر» (مقطع پنجم) نماینده «فرامن» هستند. در تحلیل روانکاوانه حوادث داستان باید گفت، این حوادث در دو دوره از حالت های روانی نویسنده اتفاق می افتد: قسمت های ابتدایی داستان مربوط به دوران غلبه غریزه حیات بر ذهن نویسنده است و قسمت پایانی داستان (مقطع ششم) مربوط به چیرگی غریزه مرگ بر غریزه حیات در اندیشه اوست.
بررسی سیمای بَستورِکودک در یادگار زریران برپایه ساختارتقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
169 - 188
حوزه های تخصصی:
یادگار زریران یکی از متون کهن حماسی ایرانیان است که روایت قدیمی آن به دوره اشکانیان بر می گردد. هدف این مقاله، نشان دادن سیمای کودک در ساختار ادبی یادگار زریران است. در این جستار تلاش شد با روش توصیفی- تحلیلی و با روی کرد ساختارگرایی با تکیه بر تقابل های دوگانه، نقش «بستور» به عنوان یک کودک هفت ساله، در این متن حماسی واکاوی شود . نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان می دهد، حضور بسیار پررنگ و دوگانه بستور در یادگار زریران ، ازیک طرف به عنوان یک کودکِ هفت ساله و از دیگرسوی، به عنوان یک رادمردِ جنگاور، علاوه بر افزایش جذابیت داستانی این حماسه، توانسته است ظرفیت ادب حماسی برای حضور کودک را نشان دهد. هم چنین، براساس نظریه ساختارگرایی، برخی از تقابل های دوگانه همانندِ تقابل کودک و بزرگ سال، تقابل ایرانیان و خیونان، تقابل پیروزی و شکست و... دراین متن تحلیل شده است که ازاین منظر، یادگار زریران می تواند کودکان را هم به عنوان مخاطبان متون حماسی جذب کند.
بررسی تئاتر آبسورد در نمایشنامه «چوب به دست های ورزیل» اثر غلام حسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش شده تا جنبه های ادبی و نمایشی تئاتر ابسورد (تئاتر عبث نما) که توسط نمایشنامه نویسانی همچون بکت، یونسکو و ... در فرانسه پایه گذاری شده در نوشتار و نمایشنامه چوب به دست های ورزیل اثر غلامحسین ساعدی، نمایشنامه نویس و یکی ازچهره های شاخص تئاتر معاصر ایران، نشان داده شود. این پژوهش به طرح این مسئله می پردازد که مفاهیم این جریان دراماتیک قرن بیستم چگونه در نمایشنامه چوب به دستهای ورزیل تجلی یافته است. جهت پاسخ به این مسئله، مقاله حاضر عناصر ساختاری نمایشنامه نویسی سنتی مانند کنش، پرسناژ، فضا و زمان، و گفتمان به کار گرفته شده در این اثر را مورد بررسی قرار می دهد. حاصل این بررسی نشان می دهد که ساعدی نیز همانند نمایشنامه نویسان تئاتر ابسورد همه عناصر ساختاری نمایشنامه نویسی سنتی را نقض کرده و موقعیت های متناقض و حتی تحیر برانگیز را پیش روی خواننده ایرانی به نمایش می گذارد و حرکتی نوین را در هنر نمایش ایران ایجاد می کند. تئاتر ساعدی که آینه نگرانی های موجود در زمان خود است، نگرشی بدبینانه نسبت به هستی دارد. این تئاتر اضطراب های نسلی را به نمایش می گذارد که پس از حوادث جنگ جهانی دوم خود را در مقابل اندوه عمیق اشغال (یا بهتر است بگوییم استعمار) می بیند و هیچ حقی حتی امیدواری را برای خود به رسمیت نمی شناسد. ساعدی در حالی که هرگونه گفتمان ایدئولوژیک و جهت دار مانند تئاتر متعهد (با تعریفی که سارتر از آن ارائه می دهد) را رد می کند، تصاویری عبث از وضعیت بشر را بر روی صحنه به نمایش می گذارد. از این رو، در تئاتر ساعدی ترس ناشی از بی معنایی هستی و عدم انسجام جهان خالی از روح بشری، یعنی جهان «گرازها» در معرض دید خواننده قرار می گیرد.
شکل شناسی سه داستان از گرشاسب نامه بر بنیاد نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، تحلیل حکایاتی از گرشاسب نامه با به کارگیری روش ریخت شناسی پراپ است. کاربرد این روش، آزمونی برای نظریه ریخت شناسی در نوع ادبی «اسطوره» به شمار می رود. بسیاری از اجزا و کنش های بررسی شده در روایات گرشاسب نامه با روایت شناسی پراپ یکسان است. همچنین با بررسی تطبیقی ساختار حکایات، همگونی هایی در زیر ظاهر آشفته و گوناگون آنها نمایان می شود.
عقاب در اسطوره و ادبیات(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نماد زندگی و زایندگی
حوزه های تخصصی:
نقش قصه های تمثیلی در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه متخصصین برنامه ریزی پی_زبانشناسی (PNL) با تمرکز بر زبان ناخودآگاه (دیداری، شنیداری، تن-جنب شناسی ، لامسه، چشایی) از قصه های تمثیلی بعنوان ابزاری مؤثر در آموزش وتحول دریافت های انسان ها از واقعیت بهره می برند. ارجاع تمثیل عموماً داستانی واقعی یا تخیلی کمابیش بلند و اندیشیده است که با برقراری تداعی و پی آیند به مخاطب کمک می کند تغییری در وضعیت روحی و... فکری اش ایجاد کند. اما توجه به شرایط خاصی ضامن سودمندی حکایت تمثیلی است؛ چگونگی ساختن قصه ای مطابق با نیاز روحی و درونی مخاطب، نحوه بیان، نوع واژگان و تاثیر نقل قصه در قصه ناتمام جهت انگیزش همکاری ناخودآگاه مخاطب، همگی مضامین اصلی نوشتار حاضر را در بر می گیرند.