فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۲۱ تا ۵٬۳۴۰ مورد از کل ۹٬۷۱۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
در آموزش زبان انگلیسی، فرهنگ از اهمیت ویژه ای برخوردار است و تدریس یا عدم تدریس آن همواره مورد بحث بوده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی عقاید زبان آموزان ایرانی زبان انگلیسی دربارة تدریس و یادگیری فرهنگ مقصد (آمریکایی یا انگلیسی) در آموزش زبان انگلیسی می باشد. هم چنین، این پژوهش سعی بر ارائة تعریفی از فرهنگ بر اساس عقاید زبان آموزان ایرانی زبان انگلیسی دارد. به منظور رسیدن به این هدف، هشتاد و نه نفر از زبان آموزان دوره لیسانس دانشگاه الزهرا(س) مورد مطالعه قرار گرفتند. در این تحقیق، از روش پژوهش کیفی استفاده شده و داده ها، برای ایجاد سه گانه، از سه منبع اصلی پرسش نامه ، مصاحبه و مشاهده جمع آوری شدند. نتایج نشان داد که زبان آموزان ایرانی زبان انگلیسی فرهنگ را بیشتر شامل عقاید، سنّت ها، آداب و رسوم و روش زندگی می دانستند. به طور کلی، زبان آموزان موافق تدریس و یادگیری فرهنگ مقصد هستند اما بر اساس نظر آنها، تدریس و یادگیری فرهنگ مقصد باید در راستای معیارهایی صورت گیرد.
نقد فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه دستور زبان در آموزش از دیدگاه فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستور زبان عبارت است از مجموعة قواعد مربوط به کاربرد عناصر و اجزای تشکیل دهندة گفتار، یعنی قواعد مربوط به ساخت کلمه،گروه واژه و جمله. هدف اصلی این مقاله، پی بردن به نقش و جایگاه دستور زبان درآموزش زبان از دیدگاه فرهنگی و یافتن پاسخ برای این پرسش ها است کهچه رابطه ای بین فراگیری زبان، دستور و فرهنگ وجود دارد و آیا اساساً یادگیری دستور زبان شرط اصلی برای فراگیری زبان می باشد یا نه. برای پاسخ به این پرسش ها، فرضیه هایی مطرح گردیده است.یکی از اهداف و بخش های مهم آموزش زبان، شناختن و شناساندن دستگاه زبان و درک توانایی ها و قابلیت های نظام صرفی و نحوی آن است. در یادگیری زبان های خارجی، لازم است در مرحله یا مراحل خاصی از دوران زبان آموزی با ساخت های دستوری زبان مورد نظر آشنا شویم. هم چنین، یکی از اهداف آموزش زبان دوم را باید یادگیری دقیق، معنی دار وکاربردی دستور زبان تعریف کرد.
مقاله به زبان انگلیسی: تاثیر بازخورد اصلاحی بر صحت دستوری نوشتار بازخورد دهندگان و دریافت کنندگان بازخورد اصلاحی (The Effect of Corrective Feedback on the Writing Accuracy of Feedback Givers and Receivers)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پیشین نشان می دهد که بازخورد اصلاحی در عملکرد زبان آموزان تأثیر مثبتی دارد. پژوهش شبه-آزمایشی حاضر بر آن است تاثیر بازخورد اصلاحی بر نوشتار خود باز خورد دهندگان و دریافت کنندگان بازخورد اصلاحی را بسنجد. برای نیل به این هدف، 45 زبان آموز در 3 کلاس نگارش بازخورد دهندگان، دریافت کنندگان بازخورد و گروه گواه گمارده شدند. گروه اول آزمایشی، بر کاربرد ناصحیح حروف تعریف a/an، the و همچنین زمان گذشته در نوشته های دریافت کنندگان، بازخورد اصلاحی دادند. گروه دوم، باز خوردها را مرور کردند و در نوشته های بعدی خود بکار گرفتند و گروه سوم هیچ بازخورد اصلاحی ندادند و دریافت نکردند. پس از 4 هفته، پس آزمون بلافصل و 2 هفته بعد از آن پس آزمون تاخیری اجرا گردید. تحلیل داده های حاصل از پس آزمون های بلافصل و تاخیری حاکی از آن بود که گروه باز خورد دهندگان عملکرد بهتری نسبت به گروه دریافت کنندگان بازخورد اصلاحی داشتند. همچنین نتایج نشان داد که عملکرد هر دو گروه آزمایشی در استفاده از ساختارهای مورد هدف به صورت معنی داری بهتر از گروه گواه بود
معرفت شناسی زبانی درون ماندگار نزد سوسور و یلمزلف: یک بررسی تطبیقی
حوزه های تخصصی:
ایده پردازی های اساساً بدیع سوسور در باب زبان و مسئلة نشانه که با انتشار کتاب گردآوری شدة دورة زبان شناسی عمومیبه ساحت علوم انسانی معرفی شد، نوید چرخشی پایه ای در معرفت شناسی و ایجاد یک علم عمومی نوین جبرگون و رابطه بنیاد را می داد. این ایده ها را خیل عظیمی از زبان شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی پی گرفتند که به طور کلی از ایشان با عنوان «ساختارگرا» (و بعضاً «پساساختارگرا») یاد می شود. در این میان، لویی یلمزلف از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. برخی اندیشمندان وی را خلف راستین سوسور می دانند. پیوندگاه راستین نظرگاه سوسور و یلمزلف پیرامون معرفت شناسی علم زبان (و متعاقباً معرفت شناسی عمومی) حول مفهوم «درون ماندگاری» قابل بازیابی است. در پژوهش حاضر، ما ابتدا مؤلفه های بنیادی معرفت شناسی زبانی سوسور را با تمرکز ویژه بر دست نوشته ها و دوره های درسی ارائه شدة وی و با توجه به پژوهش های جدید سوسورشناختی استخراج کرده ایم و آنگاه جرح و تعدیل های اساسی مربوط به هر یک را در نظرگاه گلوسم شناسی یلمزلف ردیابی نموده ایم. سپس اهمیت تغییرات معرفت شناختی اعمال شده از سوی یلمزلف را بررسی کرده ایم. در پایان، بر پیامدهای مثبت نظرگاه معرفت شناختی گلوسم شناسی برای نیل به «علم جبر زبانی درون ماندگار» صحه گذاشتیم و توجه دوباره به اندیشه های یلمزلف این مهرة کلیدی و مغفول ماندة نظریه پردازی زبان را پیشنهاد داده ایم.
Orchestrating Task Planning in Writing: The Impact of Pre-Task Planning and Within-Task Planning on Fluency, Accuracy, and Complexity of Iranian EFL Learners’ Writing(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Building on Robinson’s (2001, 2003) Cognition Hypothesis, Skehan’s (1998) Limited Attentional Capacity Model, and Kellog’s (1986) model of writing, this study examined the effect of task planning on the fluency, accuracy, and complexity of 60 Iranian EFL learners’ argumentative and narrative writings under different planning conditions. A quasi-experimental design with three levels of planning conditions (pre-task planning, within-task planning and no-planning) and different time constraints was used. Measures of fluency, accuracy, and complexity were used to evaluate the quality of the participants’ written productions. The results of a series of one way Multivariate Analyses of Variance (MANOVAs) indicated that increasing task complexity, through task planning conditions and also different tasks produced significant differences among the groups in fluency and accuracy; however, with regard to syntactic complexity, both tasks provided similar results among the groups. The findings add support to the view that selecting an appropriate task with appropriate task-based implementation conditions can induce language learners to increase, accuracy and fluency, but not syntactic complexity of their output. Pedagogical implications are discussed and suggestions for further studies are made.
Nominalization in the Writing of Novice vs. Experienced Members of Academic Communities: A Comparative Discourse Analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The language register used in academic communities has the special features of density, complexity, and abstractness which are associated with nominalization with which new members of the communities might not be familiar. To explore the possible distance between novice and established members regarding their awareness of this grammatical feature, the present study investigated the employment of nominalization in the writings of Iranian graduate students (both MA and PhD students) and experienced figures in applied linguistics. Forty five research articles in the discipline by the three groups of writers served as the corpus of the study. A rigorous analysis began by identifying and outlining nominalization instances manually through and per all rhetorical sections of the articles. The occurrences of the two types of nominal expressions was counted and normalized. So as to detect the possible significant differences between the samples, chi-square tests were run. The results revealed that the experienced writers used significantly more nominalization in their writings. However, although the total nominal expressions used in MA texts were more than those used in PhD texts, the difference turned out not to be significant. There were also similarities and variations in the ranking patterns of the two types of nominalization in four rhetorical sections of the three groups of the articles. It can be concluded that the differences might reflect the distance between the novice and the established authors regarding their awareness of the importance of nominalization in academic writing. The implications of the study for EAP courses were also discussed.
کارآیی انگارة صرف واژگانی؛ تحلیلی براساس داده های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال بررسی نظام ساختواژی زبان فارسی در چارچوب انگاره صرف واژگانی- مطرح شده توسط کیپارسکی- است. هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان کارایی این انگاره در تحلیل داده های زبان فارسی است. بدین منظور، پس از معرفی این انگاره در قالب سه پرسش به تحلیل داده هایی پرداخته می شود که در نگاه نخست انطباق چندانی با انگاره موردنظرِ این مقاله ندارند. در ادامه به کمک معیارهای مختلف نحوی، معنایی و شناختی آشکار می شود که اغلب داده ها نهایتاً نوعی همسویی و انطباق با انگاره موردنظر نشان می دهند. تأکید می شود که میزان کارایی این انگاره در تحلیل داده های زبان انگلیسی- زبانی که انگاره براساس آن بنا شده بیشتر از کارایی آن در زبان فارسی است. افزون بر این، نگارنده در جهت رفع نقصی که انگاره کیپارسکی در تحلیل گروه واژه ها در زبان فارسی دارد، پیشنهادِ وجود حلقه ای ارتباطی داده است که بتواند نمایانگر نوعی حرکت چرخه ای یا رفت و برگشتی میان دو سطح واژگان و نحو زبان باشد؛ زیرا خاستگاه اولیه گروه واژه ها سطح نحو زبان است که پس از واژگانی شدن بار دیگر به سطح نحو بازمی گردند. به نظر می رسد وجود این حلقه، ضریب کارآمدیِ الگوی کیپارسکی را افزایش می دهد.
گرفتار، صفت بهمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پاره ای از زند بند دوازدهم یسن سی و سه، نام ایزد «بهمن» با صفت griftār و گونة خطی دیگری همنشین شده است. griftār را در این بند «پذیرنده، گیرنده» معنی کرده اند. در این مقاله با توجه به معانیِ griftan و griftār، نشان داده شده است که griftār در این پاره صفت مفعولی به معنی «قابل درک، محسوس» است و از طریق عبارات و جملات سایر متون فارسی میانه، ارتباط این صفت با بهمن نشان داده شده است. در پایان برای این واژه و گونة خطی پس از آن، خوانش griftārōmand به معنی «قابل درک، محسوس» پیشنهاد شده است.
مطالعه توصیفی نظام سامان دهی مطالب در انشاهای انگلیسی دانشجویان ایرانی: میزان گرایش به انسجام بارز و نگارش ِنویسنده- مسئول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مقابله ای نحوه سامان دهی مطالب در قالب پاراگراف و متن رویکردِ نسبتاً جدیدی در مطالعه نگارش می باشد. نقطه عطف این رویکردِ مطالعاتی به نظریات کاپلان (1966) برمی گردد. تحقیق حاضر در این چارچوب به بررسی مقابله ای تفاوت های بینافرهنگی در نحوه سامان دهی مطالب در انشاهای انگلیسی نوشته شده توسط فارسی زبانان پرداخته و دو متغیر «انسجام بارز» و«توجه به مخاطب» را در انشاهای پنج پاراگرافی انگلیسی دانشجویان مقطع کارشناسی ارزیابی نموده است. با بررسی توصیفی 110 انشای جمع آوری شده از 6 دانشگاه در ایران، در تحقیق حاضر مشخص شده است که در انشاهای انگلیسی فارسی زبانان گذار واژگان به صراحت بیان نمی گردند. هم چنین مشخص شد که این انشاها دارای ویژگی های الگوی «خواننده-مسئول» هستند که حاکی از انعکاس فرهنگ نگارشی زبان فارسی در این نوشته ها می باشد.
بهنجارسازی فضای واکه ای زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترسیم واکه ها در فضای F1*F2 نه تنها از نظر صوت شناختی تولیدی بلکه از نظر رویکردهای ادراکی نیز از اصلی ترین ابعاد در بیان کیفیت واکه ای محسوب می شوند. در ترسیم فضای واکه ای مشکل اصلی ای که اکثر محققان با آن روبرو هستند این است که ارزش های سازه های اندازه گیری شده برای یک واکه یکسان تولید شده توسط افراد مختلف، متفاوت است. جهت حذف تنوعات سازه ای ناشی از منابع ایجاد تغییر در سازه ها همچون تفاوت های فیزیولوژیکی میان گویندگان، موضوع بهنجار سازی واکه ای مطرح می شود. انتخاب میان تکنیک های بهنجار سازی اگرچه بسته به طبیعت و هدف بررسی می تواند متفاوت باشد ولی همان طور که همگی زبان شناسان بر آن توافق دارند فرایند بهنجار سازی و عملکرد آن یک امر وابسته به زبان است و یک فرایند بهنجار سازی نمی تواند موثرترین فرایند در همه ی زبان ها محسوب شود. از این رو در این بررسی جهت بهنجار کردن داده های زبان فارسی به ارزیابی شیوه های مختلف بهنجار سازی در زبان فارسی بر اساس دو معیار الف) تکنیک محاسبه میزان همپوشانی و ب) تکنیک تحلیل تشخیصی پرداخته می شود. شاخصه الف با هدف شناسایی مقیاسی که نسبت به سایرین بهتر بتواند اثر شخص را حذف کند اعمال می شود و معیار ب در جهت حفظ اطلاعات واجی و به منظور ارزیابی قدرت تفکیکی یک تکنیک در جهت جداسازی بسامد های سازه ای بهنجار سازی شده به گروه های متمایز آوایی تعریف می شود. این تحقیق تکنیک نری را به عنوان مطلوب ترین شیوه بهنجارسازی جهت حذف و یا کمینه کردن تاثیرات فیزیولوژیکی با حفظ تمایزات واجی در زبان فارسی معرفی می کند. همچنین فضای واکه ای زنان چه در حالت تکیه دار و چه بی تکیه بزرگتر از مردان نمایش داده شده است.
تأثیر هنجارها بر روند ترجمه (موردپژوهی: ترجمه های معاصر قرآن مجید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد گیدئون توری، ترجمه رفتاری مبتنی بر هنجار است: مترجم در جریان آموزش های مستقیم و غیرمستقیم خود، هنجارهای زبانی، فرهنگی و اجتماعی متداول میان مترجمان عصر خود را می آموزد و آن ها را آگاهانه یا ناآگاهانه در شیوه ترجمه خویش بکار می برد؛ به عبارت دیگر، ترجمه تحت تأثیر محدودیت های زبانی، اجتماعی و فرهنگی که فرهنگ مقصد بر ترجمه اعمال می کند صورت می گیرد. بااین حال، به اعتقاد توری، مترجمان در پذیرش یا رد هنجارها آزادی دارند هرچند که عموماً تمایل دارند از هنجارها تبعیت کنند؛ چون تبعیت از هنجارها پاداش به دنبال دارد و نقض هنجارها ممکن است با طرد و مخالفت روبرو شود. این تحقیق بر اساس این فرضیه است که در دوره معاصر، عمدتاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سبکی جدید در ترجمه قرآن پدید آمده که ریشه های اجتماعی و فرهنگی دارد. این سبک جدید بر خلاف سبک تحت اللفظی پیش از خود و در تقابل با آن مشخصاً سبکی ادبی است. تا قبل از انتشار ترجمه مرحوم قمشه ای ترجمه ها تحت اللفظی بودند و هنجارهای ترجمه و انتظارات خوانندگان قرآن بر یکدیگر منطبق بود. پس از انتشار ترجمه مرحوم قمشه ای، حرکتی متفاوت به سوی سبکی جدید آغاز شد؛ سبکی ادبی که رد پای آن به وضوح در تمامی ترجمه های معاصر قرآن دیده می شود. بنا بر فرضیه تحقیق، ترجمه های متعددی که در این دوره به چاپ رسیده اند مثالی از تأثیر هنجارها بر ترجمه است. اگرچه انتظار می رود که هر ترجمه قرآن تجربه ای زبانی و سبکی متفاوتی باشد، ولی تحقیق نشان می دهد که همه ترجمه ها در سبک اشتراک دارند و در تفسیر معنی قرآن است که با یکدیگر متفاوت اند و با توجه به اینکه کسانی که به ترجمه قرآن پرداخته اند غالباً ادیب به حساب می آیند می توان ترجمه های معاصر قرآن را طبع آزمایی ادبی مترجمان ادیب در حوزه ترجمه قرآن نامید.
تأثیر بازخورد تصحیح کننده بر پیشرفت جنبه های کلامی و فراکلامیِ نگارش: مقایسة بازخورد تصحیح کنندة کتبی و شفاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات فراگیری زبان دوم/ خارجی، همواره بر نقش مثبت بازخورد تصحیح کننده، چه از نوع کتبی و چه شفاهی، بر پیشرفت جنبه های مختلف زبانی تأکید شده است. یکی از حوزه هایی که بازخورد تصحیح کننده در آن مطالعه شده است، مهارت نگارش است. اما بیشتر این مطالعات به بررسی نقش بازخورد تصحیح کننده در پیشرفت ابعاد دستوری، واژگانی و نشانه گذاری متن پرداخته اند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر مقایسة دو روش ارائة بازخورد تصحیح کنندة کتبی و شفاهی از نوع فرازبانی و بررسی تأثیر هر یک از آن ها بر پیشرفت جنبة کلامی و فراکلامی مهارت نگارش در زبان آموزان ایرانی می باشد. بدین منظور، زبان آموزانی در سطح متوسط انتخاب شده و به دو گروه تقسیم شدند. زبان آموزان سپس در پیش آزمون نگارش شرکت کرده و بازخورد تصحیح کنندة فرازبانی کتبی و شفاهی دریافت نمودند. به گروه اول، بازخورد فرازبانی کتبی و به گروه دوم، بازخورد فرازبانی شفاهی ارائه شد. در انتهای تحقیق، هر دو گروه از طریق پس آزمون با هم مقایسه شدند. نتایج نشان داد گروهی که بازخورد تصحیح کنندة شفاهی دریافت کرده بود، از لحاظ جنبة کلامی و نیز استفاده از نشانه های فراکلامی در نگارش، از گروه دیگر (دریافت کنندة بازخورد تصحیح کنندة کتبی) برتر بود. همچنین مشخص شد که نشانه های گذر و الزام آور به ترتیب بیشترین و کمترین استفاده را در هر دو گروه، پس از دریافت بازخورد تصحیح کننده داشته اند. می توان نتیجه گرفت در پیشرفت ابعاد کلامی و فراکلامی نگارش، بازخورد شفاهی بر بازخورد کتبی برتری دارد. این یافته ها محققان، مدرسان زبان و طراحان برنامه های درسی را یاری می نماید.
بررسی آوایی کاهش واکه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی آوایی کاهش واکه ای در زبان فارسی می پردازد. کاهش دیرش و کیفیت واکه های زبان فارسی در موضع فاقد تکیه با بررسی الگوی تغییرات دیرش و فرکانس سازه های F1 و F2 در بافت های همخوانی مختلف مورد برسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دیرش واکه های تکیه بر به طور منظم و مستقل از نوع واکه و بافت همخوانی نسبت به واکه های بدون تکیه بیشتر است. اما تغییرات فرکانس سازه ها تا حد زیادی وابسته به نوع واکه است. بیشتر واکه ها تغییرات فرکانسی کمی دارند و جهت گیری تغییرات آن ها به سمت مرکز فضای واکه ای صورت نمی گیرد. اما واکة /a/ تغییرات بیشتری داشته و جهت تغییرات آن نیز به سمت مرکز است. این نتایج هیچ یک از دو فرضیة تولیدی «مرکزی شدگی» و «کاهش بافتی» را در ارتباط با کاهش کیفیت واکه در زبان فارسی تأیید نمی کند و بالعکس، نظریة «پراکندگی شنیداری درک گفتار» را تأیید می کند. بر اساس این نظریه، توزیع یا بازتوزیع عناصر واجی در فضای آوایی یک زبان به گونه ای صورت می گیرد که تقابل شنیداری آن ها با یکدیگر به حداکثر میزان ممکن برسد.
ساخت موقعیت فاعل: مطالعه موردی مجهول غیر شخصی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Прагматический подход к анализу произведения «Слово о полку Игореве» (رویکرد کاربردشناختی در تحلیل اثر «کلامی درباره هنگ ایگور»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی اثر «کلامی درباره هنگ ایگور» از دیدگاه کاربردشناختی خواهیم پرداخت. مبنای کار، ترجمه واژه به واژه لیخاچف از این اثر است. این اثر به عنوان گفتمان و در چهارچوب تئوری کنش گفتاری جان سیرل بررسی شده است و کنش های گفتاری به کاررفته در آن تفکیک شده اند. چنین رویکردی در تحلیل اثر، این امکان را فراهم می آورد تا بلوک های ارتباطی متن را تفکیک و مقاصد نویسنده را تعیین کنیم که چگونه از طریق تغییر استراتژی ارتباطی گفتار، سعی در تأثیرگذاری بر روی مخاطبان دارد. علاوه براین در مقاله حاضر اهداف منظوری گفتار سایر شخصیت های اثر تعیین شده و تحلیل آماری انواع کنش های گفتاری به کاررفته در آن ارائه می شود. نتایج این پژوهش می تواند برای ترجمه این اثر به زبان های دیگر و نیز برای اهداف آموزشی در کلاس های خارجی زبانان سودمند باشد.
نقش زدودگی و همتابینی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رده شناسی سنتی، زبان ها بر اساس تصریفی و غیرتصریفی بودن طبقه بندی می شوند اما نه تنها بر این اساس نمی توان مرز دقیقی بین زبان ها قائل شد بلکه در الگوهای تصریفی نیز یکدستی مشاهده نمی شود. با طرح مفهوم «گونة متعارف تصریف» می توان تعاریف مشخصی برای تعیین محدودة صرف تصریفی و غیرتصریفی ارائه کرد اما تعیین معیارهایی که ابعاد مختلف گونة متعارف را مشخص می کنند، می تواند به تشخیص و تعریف مواردی بیانجامد که از این گونة متعارف و استاندارد تخطی کرده اند و نوعی گونة غیرمتعارف به شمار می روند. در این پژوهش سعی بر آن است که الگوی تصریف در صیغگان تصریفی برای یک واژة واحد و نیز برای واژه های متفاوت در یک طبقة تصریفی بررسی گردد، بر اساس معیارهای مطرح در هر الگوی تصریف، موارد انحراف از گونة متعارف دسته بندی شود و نهایتاً با تمرکز بر معیارهای موجود، دو نوع خاص از این گونه های غیرمتعارف یعنی نقش زدودگی و همتابینی در داده های زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد.
دو نوع وابسته اضافه ای در زبان فارسی: مضاف الیه اسمی و مضاف الیه وصفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت های اضافه ای براساس معیارهای مختلف، ازجمله امکان جابه جایی وابستة اسمی و وصفی آنها، به دو نوع مضاف الیه وصفی (که بی هیچ اشکالی هم پیش از صفت می آیند و هم پس از آن) و مضاف الیه اسمی (که جز با تغییر معنا و یا غیردستوری شدن گروه اسمی، پیش از صفت واقع نمی شوند) قابل تقسیم است. در این مقاله ابتدا از این منظر به بررسی و طبقه بندی ساخت های اضافه ای پرداخته ایم، سپس آنها را به دو گروه کلی ساخت های اضافه گزاره ای و ساخت های اضافه غیرگزاره ای تقسیم کرده ایم و توضیح داده ایم که الگویِ آهنگِ «هسته + مضاف الیه وصفی» هرچند تاحدی شبیه الگوی آهنگی اسم های مرکب است، اما این مضاف الیه درواقع یکی از وابسته های پسین اسم است که عمدتاً در نقش افزوده خاص اسم در ساخت های اضافه غیرگزاره ای ظاهر می شود
رویکردی زبان شناختی پیرامون چند معنایی واژه «رحمه» در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان مجموعه ای از واژگان زنده و پویاست که همواره در حال نوزایی و گسترش معنایی هستند. در بررسی های معناشناختی مطالعات زبان شناسی، چند معنایی ««Polysemy یکی از مهم ترین موضوعات قابل طرح در همة سطوح زبانی بوده که از آن جمله، می توان به چند معنایی واژگانی یا همان چند معنایی جانشینی اشاره نمود. در رویکردهای زبان شناختی نسبت به مفهوم واژگان، همواره با معانی ای روبرو هستیم که تحت تأثیر عناصر هم نشین خود در یک نظام ساختاری قرار گرفته اند و تحلیل معناشناختی آن ها با توجه به رابطة دو سویه میان عناصر این نظام و فرایند گفتمان متن صورت می پذیرد. توجه به بافت زبانی و کلیت متن پس از بررسی ریشه شناختی و کشف میدان معنایی یک واژه، سیر معنایی و در نتیجه چند معنایی آن را به خوبی نشان می دهد.
یکی از مهم ترین محورهای بررسی و پژوهش قرآنی، کشف و تبیین دقیق معانی واژگان در ساختار کلام الهی است تا بدین طریق، درک و دریافت گزاره های دینی برآمده از آن ها هموار گردد. آنچه در این جستار بدان پرداخته می شود بررسی زبان شناختی
چند معنایی واژة «رحمة» در قرآن کریم است که سیر معنایی این واژه را در ساختار آیات قرآن تبیین نموده و وجوه متعدد معنایی آن را در ارتباط با هستة مرکزی معنا و همچنین تأثیر واحدهای هم نشین با تکیه بر کتب تفسیری قرآن کریم مشخص می نماید. در این بررسی، واژة «رحمة» در قرآن کریم وجوه معنایی متعددی چون دین اسلام، بهشت، ایمان، باران، روزی و ... دارد که همة این معانی در ارتباط با هستة اصلی معنا و روابط مفهومی با دیگر واحدهای زبانی در ساختار کلام پردازش می شوند.
عوامل مؤثر بر تناوب سببی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از زبان شناسان، ساخت موضوعی و تظاهر موضوع ها را در تناوب های سببی/ خودانگیخته ازمنظر رویکردهای واژگان گرا بررسی کرده اند. در مقاله حاضر، انشعاب های مختلف رویکردهای واژگان گرا را بررسی، نقد و مقایسه می کنیم و سپس فرضیه اصلی این رویکردها را مورد آزمایش قرار می دهیم. در این رویکردها، فرض این است که ویژگی های معنایی و واژگانی فعل تعیین کننده ساخت موضوعی و تناوب موضوعی است. در این مقاله، مبتنی بر داده های زبان فارسی نشان می دهیم که ویژگی های معنایی فعل نقشی اساسی در تعیین تناوب موضوعی ایفا می کنند؛ اما نمی توانیم شرکت یا شرکت نکردن فعل در تناوب سببی را تنها به محتوای واژگانی فعل نسبت دهیم. به طور کلی، یافته های این پژوهش بر نتایج پژوهش های پیشین سایه تردید می افکنند و نشان می دهند که عوامل دیگری ورای ویژگی های واژگانی فعل در تعیین ساخت موضوعی و شرکت فعل در تناوب سببی ایفای نقش می کنند. در این ارتباط، هدف دیگر این مقاله تعیین عوامل مؤثر بر شرکت افعال زبان فارسی در تناوب سببی است.ازمیان این عوامل می توانیم به عوامل بافتی، همچون ویژگی معنایی موضوع های فعل و سازه های غیرموضوع و همچنین دانش دایرة المعارفی که در سطح بازنمون منطقی در تعامل با یکدیگرند، اشاره کنیم.