هدف ماله بررسی این موضوع است که چرا مدیریت دانایی و یادگیری سازمانی ، به عنوان فرایندهای کلیدی در سازمانها ، باید ادغام شوند . مدیریت دانایی یادگیری سازمانی تا مدت زیادی در عمل به عنوان واقعیتهای تقریبا جدا از هم در نظر گرفته می شدند ، با این حال ، عناصر مشخص مشترکی بین آنها وجود دارد . علاوه بر این ، تکامل هر دو فرایند ، سوالهای مهمی را درباره اینکه آیا سازمانها می توانند در برابر تغییرات سریع در حیطه اقتصاد ، جامعه ، محل کار ، دوام بیاورند ، مطرح می کند .
در محیط های به شدت متغیر، متلاطم، غیرقابل پیش بینی و مملو از عدم اطمینان، سازمان ها برای حفظ بقا، تضمین رشد، و کسب موفقیت بایستی از توانش و قابلیت یادگیری مستمر، مولد و خلاق برخوردار باشند تا بتوانند برای همه ذینفعان، بویژه مشتریان، ارزش برتر تولید کنند. توانش و قابلیت یادگیری سازمانی و توسعه مستمر آن، به عوامل متعددی از جمله هوشمندی سازمان(برخورداری از یک چشم انداز استراتژیک، میل به تغییر، توجه به منابع انسانی، مدیریت قلوب کارکنان، بکارگیری دانش، و...) و سبک رهبری مدیریت سازمان بستگی دارد. در این تحقیق با استفاده از شیوه توصیفی- همبستگی، تاثیر سبک رهبری تحول آفرین بر روی قابلیت یادگیری سازمانی با ملاحظه نقش میانجی هوشمندی سازمانی مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری، پرسنل شرکت ارتباطات زیرساخت بودند که 472 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های تحقیق، بوسیله پرسشنامه جمع آوری، و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. یافته های تحقیق نشان داد که الف) سبک رهبری تحول آفرین بر هوش سازمانی، و قابلیت یادگیری سازمانی تاثیر مثبت مستقیم و معنی داری دارد. ب) هوش سازمانی بر قابلیت یادگیری سازمانی تاثیر مثبت مستقیم و معنی داری دارد. ج) هوش سازمانی، رابطه بین سبک رهبری تحول آفرین و قابلیت یادگیری سازمانی را بطور جزیی و محدود میانجی گری می کند. د) سبک رهبری تحول آفرین به طور مستقیم، و نیز به طور غیر مستقیم از طریق هوش سازمانی، بر قابلیت یادگیری سازمانی تاثیر معنی داری دارد.
شایستگی از دیرباز مورد توجه آئین انسان ساز اسلام و به تبع، فرهنگ ایرانیِ پس از اسلام بوده است. با توجه به اینکه مبحث مدل های شایستگی مدیران منابع انسانی با رویکرد اسلامی، کمتر مورد توجه پژوهش گران قرارگرفته است، لذا این تحقیق در صدد ارائه ی مدل مفهومی شایستگی مدیران منابع انسانی در چارچوب نظام ارزشی اسلام در دانشگاه سیستان و بلوچستان می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل 113 نفر از مدیران، کارشناسان، اعضای هیات علمی و دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) دانشگاه در حوزه مدیریت منابع انسانی، بود که تعداد 80 پرسش نامه به عنوان نمونه ی آماری گردآوری و مورد تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش، ابتداً با مطالعات کتابخانه ای، مبانی نظری و پیشینه پژوهش مورد بررسی قرار گرفت، سپس با توجه به اطلاعات گردآوری شده، مفاهیم اصلی پژوهش (شامل توانمندی ها و ویژگی های فردی، دانش و آگاهی، مهارت ها و نگرش های مدیران منابع انسانی) استخراج و در چارچوب نظام ارزشی اسلامی، عملیاتی گردید، که در کل ۱۰ بعد و ۴۳ شاخص استخراج شد. سپس پرسشنامه محقق ساخته طراحی، پخش و جمع آوری گردید و داده ها به کمک نرم افزار SPSS 19، و روش های آماری T تک نمونه ای و آزمون فریدمن مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش، علاوه بر تایید مفاهیم و ابعاد شناسایی شده به عنوان ابعاد مدل، نشان داد که مفهوم مهارت های مدیران در حوزه مدیریت منابع انسانی و مفهوم توانمندی ها و ویژگی های فردی مدیران دارای بیشترین و مفهوم دانش و آگاهی مدیران دارای کمترین اهمیت می باشد.
در دنیای رقابتی امروزی که تغییر یکی از مهم ترین ویژگی های آن می باشد، ضرورت دارد سازمان ها برای حفظ و بقاء حیات خود به دنبال چابکی باشند تا بتوانند در کوتاه ترین زمان و با کمترین هزینه به بهبود کیفیت و ایجاد نوآوری در محصولات و خدمات خود بپردازند. مقاله حاضر با هدف بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر قابلیت های چابکی سازمانی در یکی از سازمان های نیروهای مسلح با روش توصیفی – پیمایشی و از نوع همبستگی به رشته تحریر درآمده است و سعی می کند پنج فرضیه وجود رابطه بین ""فرهنگ تصمیم گیری گروهی""، ""فرهنگ یادگیری""، ""فرهنگ اشتراک قدرت""، ""فرهنگ مشارکت"" و ""فرهنگ تحمل مخاطره"" بر ""چابکی سازمانی"" را به آزمون گذارد. برای آزمون فرضیه های فوق از یک پرسشنامه محقق ساخته متشکل از 48 سوال استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ آن با استفاده از نرم افزار SPSS، 994/0 محاسبه شد. نمونه آماری تحقیق نیز با استفاده از جدول مورگان تعداد 140 نفر برآورد شد که به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند. نتایج معادلات ساختاری به قرار زیر می باشد.
بین ""فرهنگ تصمیم گیری گروهی""، ""فرهنگ یادگیری""، ""فرهنگ اشتراک قدرت""، ""فرهنگ مشارکت""، ""فرهنگ تحمل مخاطره"" و ""چابکی سازمانی"" رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
در سالهای اخیر استفاده از مدیریت استراتژیک در حوزه های مختلف و از جمله منابع انسانی اقبال گسترده ای داشته و سازمانها تلاش می نمایند با شناسایی آینده مطلوب مورد نظر و تمرکز برآن ، زمینه تحقق اهداف خود را فراهم آورند. از این حیث هدف این پژوهش طراحی مدل تدوین استراتژی های منابع انسانی در سطح بانک های خصوصی کشور با روش تحقیق آمیخته بوده است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کلیه منابع و اسناد قابل دسترس به تعداد 278 مورد بود که با روش فرا ترکیب سیستماتیک تعداد 141 منبع انتخاب شد. شرکت کنندگان در بخش کمی شامل مطلعان کلیدی بانک های خصوصی کشور به تعداد402 نفر بود که بر مبنای جدول مورگان تعداد 196 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی با رویکرد اکتشافی ، اسناد و مدارک در چارچوب روش تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفت و برای گردآوری اطلاعات در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته که روایی آن با محاسبه آلفای کرونباخ 87/. بود؛ استفاده شد. نتایج بدست آمده از سوال اول تحقیق ، شناسایی 817 گزاره کلیدی، 32 مضمون پایه ، 17 مضمون سازنده و 7 تم اصلی شامل "بینش استراتژیک ، تحلیل گری استراتژیک، تصمیم گیری بهنگام، فرهنگ استراتژیک ، رهبری استراتژیک، مدیریت استراتژیک دانش و پایش استراتژیک " بود. که برای اعتبارسنجی آنها از تحلیل عاملی تائیدی و معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج بدست آمده پس از حذف مسیر های غیر معنی دار ، بیانگر RMSEA ( 0.052) ، NFI,CFI, GFI (0.09) و خی دو به درجه آزادی 3.14 است که حاکی از برازش مطلوب و انطباق مدل مفهومی پژوهش و داده های مشاهده شده است.
تغییر اجتناب ناپذیر است و باید به منظور ایجاد تحولات سازنده و مؤثر در سازمانها ، طراحی و مدیریت شود . جهان امروز نیاز فزاینده به آن نوع از رهبری دارد که به ایجاد سازمانهایی که به سمت فعال کردن پتانسیل های خود می پردازند بها دهد و در عین حال به حل بحرانها و شرایط اضطراری محیط کار بیندیشد . در چنین شرایط اضطراری سازمانها باید بدانند که برای رسیدن به اقتدار آتی ناچارند اهداف « شدن » را به اهداف « ماندن » ترجیح دهند . به بیان دیگر در عصر حاضر ، تحول ، بازسازیی و نوسازی یکی از ابعاد مهم سلامت سازمانی بوده و بنابر این ، مدیریت تغییر در سازمانها یکی از مشکل ترین وظایف مدیران پیشرو است ...
از آنجا که نیروی انسانی مهم ترین و باارزش ترین سرمایه های سازمان محسوب می شوند و تحقق اهداف سازمان در گرو تعهد و کاردانی سرمایه های انسانی آن است، شناخت و تحلیل مسائلی که مانع شکوفایی این سرمایه های گرانبها شده است و آن ها را به سمت بی تفاوتی سوق می دهد، اهمیت ویژه یافته است. از این رو، هدف اصلی این پژوهش تحلیل تأثیر ویژگی های شغلی بر بی تفاوتی سازمانی با نقش میانجی تناسب فرد- سازمان بوده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است. نمونة مورد مطالعه شامل 271 نفر از کارکنان شرکت گاز استان اصفهان است که به روش طبقه ای (طبقه ها: مناطق گازی زیر نظر شرکت گاز استان اصفهان) انتخاب بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات تلفیقی از سه پرسشنامة استاندارد جان واگنر، اسکروگینس و دانایی فرد بود. نتایج نشان داد مدل اصلی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. در این مدل ویژگی های شغلی تأثیر مثبت و مستقیم بر تناسب فرد- سازمان و تأثیر منفی بر بی تفاوتی سازمانی دارند. از سوی دیگر ویژگی های شغلی به طور غیرمستقیم با نقش میانجی تناسب فرد- سازمان بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان تأثیر منفی دارند. تناسب فرد- سازمان نیز تأثیر منفی بر بی تفاوتی سازمانی کارکنان دارد.